سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

در پاسخ به یادداشت آرسن نظریان؛ مترجم و پژوهشگر ارمنی – نجف نعمتی

مقدمه

آرسن نظریان مترجم و پژوهشگر ارمنی اخیرا در سایت اخبار روز یادداشتی در پاسخ به مقاله‌ی محمد حسین یحیایی منتشر کرده است(https://b2n.ir/372947). به هنگام مطالعه یادداشت آقای نظریان، به نظرم رسید که بعضی از داعیه‌های ایشان دارای اعتبار امپریک و تاریخی نیست و صداقتی در صورت‌بندی مسائل به چشم نمی‌خورد. به همین جهت به فکر نوشتن این «ضد یادداشت» افتادم تا نظراتم را در باره‌ی آن موارد پر مسئله با خوانندگان احتمالی این مطلب در میان بگذارم. تلاش من بر آن بوده است که بی‌پایه و اساس بودن داعیه‌های آقای نظریان را با ارجاع به منابع متعدد تاریخی نشان بدهم.

با توجه به اینکه آقای نظریان به پیشنهادات گروه مینسک اشاره‌ نموده و با بی صداقتی به خوانندگان چنین القاء کرده که جمهوری آذربایجان به پیشنهادهای این گروه بی‌تفاوت است(گروهی که ظاهرا قصد میانجگیری بین دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان را دارد)، من نیز ابتدا با بررسی سه‌ طرح پیشنهادی گروه مینسک برای حل مناقشه‌ی قره‌باغ کوهستانی خوانندگان را با جزئیات طرح‌های پیشنهادی آشنا خواهم‌ کرد و در ادامه موضع گیری‌های جمهوری آذربایجان و ارمنستان را با ذکر منابع  برای خواننده آشکار خواهم نمود. سپس با استناد به سرشماری‌های متعدد در قره‌باغ کوهستانی جمهوری آذربایجان سعی خواهم کرد ساکنین اصلی قره‌باغ و همچنین دست‌کاری در ترکیب جمعیتی آن از سوی روس ها و  ارامنه را مشخص کنم. در ادامه با استناد به منابع متعدد تاریخی به سیاست‌های تغییر ترکیب جمعیتی قره‌باغ و دیگر مناطق آذربایجان از سوی روسیه اشاره می کنم، سیاست هایی که به مدت تقریبا دو سده ادامه داشته است. همچنین با استناد بر چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و سه قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، موضع‌ گیری مجامع بین المللی را نسبت به مناقشه قره‌باغ و دیگر مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان را آشکار نموده و بی اساس بودن ادعاهای آقای نظریان را روشن خواهم کرد. در آخر نیز به چندین نکته در یادداشت آرسین نظریان اشاره‌ داشته و قضاوت نهایی را به وجدان‌های بیدار بشری واگذار میکنم که دغدغه شفافیت، امنیت پایدار، صلح، نوع دوستی و زندگی مسالمت آمیز دارند .

آقای نظریان در پاسخ به یادداشت آقای محمد حسین یحیایی در ابتدا می‌نویسند: «اعلام خطرها و بیانیه‌های سازمان‌های بین المللی، مانند سازمان ملل متحد، سازمان همکاری و امنیت اروپا و غیره… یا هر دو طرف‌های مناقشه را بدون نام بردن از طرفی، به خویشتن داری فرا خوانده‌اند – رویه‌ای که معمول سازمان‌های بین المللی است».

همچنین در ادامه با طمطراق و تلاشی آشکار برای خریدن وجهه‌ی بین‌المللی برای دولت ارمنستان و داشناکیسم غالب بر سیاست‌های آن مینویسد: «پارلمان‌ها و نمایندگان مجالس کشورهای متعدد… جمهوری آذربایجان را طرف تجاوزکار شناخته و تهاجم جدید نظامی وی به مرزهای شناخته شده بین المللی ارمنستان و روستاهای مرزی این کشور را محکوم کرده اند».

این در حالی است که به نوشته خود آقای نظریان: «بیانیه‌های سازمان‌های بین المللی، مانند سازمان ملل متحد، سازمان همکاری و امنیت اروپا و غیره یا هر دو طرف‌های مناقشه را بدون نام بردن از طرفی، به خویشتن داری فرا خوانده اند».

اگر حقانیت یک امر معطوف به بیانات چند نماینده‌ از این یا آن کشور باشد، در این صورت ایشان باید بدانند که در این میان کم نبودند کشورهایی که اشغالگری دولت ارمنستان را محکوم‌ کردند.

 ارمنستان به عنوان پیروز نهایی «جنگ» یا قدرتی اشغالگر؟

نظریان در ادامه با لحنی تحریک آمیز می‌نویسد: «ارمنستان و قره‌باغ، که درواقع پیروز نهایی جنگ به شمار می‌روند نیازی به شروع جنگ ندارند. به عکس، ارمنستان نیاز به محیطی آرام و عاری از تنش با همسایگانش دارد تا بتواند برای رونق دادن اقتصادش سرمایه های خارجی را جلب کند».

در فلسفه گفته می‌شود که زبان می‌تواند واقعیت ابژکتیو را وارونه جلوه دهد یا حتی آن را تحریف کند و روایتی سراپا مخالف حقیقت از آن به دست بدهد. جملات یادشده در بالا از آقای نظریان هم مصداق چنین وضعیتی است. از آقای نظریان باید پرسید کدام جنگ؟ مگر آذربایجان با ارمنستان جنگی را آغاز کرده بوده که حالا دست حکومت ارمنستان به عنوان «فاتح» و «پیروز» میدان از سوی آقای نظریان بالا برده می‌شود؟ واقعیت ابژکتیو که به زودی حقیقت آن با ارجاع به قطعنامه‌های سازمان ملل مستند خواهد شد، این است که بخش بزرگی از خاک جمهوری آذربایجان(۲۰ درصد) از سوی نیروهای متهاجم داشناکیستی و غیر آن با حمایت و دخالت مستقیم دولت ارمنستان اشغال شده است. مساله فقط قره‌باغ نیست که حدودا ۵ درصد از اراضی جمهوری آذربایجان را تشکیل می‌دهد. مساله اساسا همه‌ی بیست درصد خاکی است که از سوی دولت ارمنستان در اشغال نگه داشته شده، همان چیزی که آقای نظریان «زیر سبیلی» از رویش رد می‌شود. آقای نظریان بیایید واقعیت را به نام حقیقی‌اش بخوانیم. بیست درصد از خاک آذربایجان در اشغال ارمنستان قرار دارد. در ضمن موضوع حمله و تعرضی که این بار به خاک جمهوری آذربایجان انجام شده، قره‌باغ نیست بلکه منطقه‌ی استراتژیک توووز است. دولت ارمنستان تصور کرده بود که می‌تواند این بخش استراتژیک از خاک آذربایجان را هم اشغال کند که خوشبختانه ترفندهایش به جایی نرسید. در ضمن تا جایی که من مطلع هستم، هیچ یک از قطعنامه‌های سازمان ملل تاکنون، دست یک طرف را به عنوان «پیروز» میدان جنگ بالا نبرده است. آقای نظریان انصاف داشته باشید. به چشم خواننده خاک نپاشید. طوری صحبت نکنید که انگار سازمان ملل بی طرفانه و خنثی به تماشای این «جنگ» نشسته است. نخیر. قطعنامه های متعدد سازمان ملل بر «غیر قابل تغییر بودن مرزهای بین المللی و ناروایی استفاده از نیروهای نظامی در جهت تصرف خاک دیگران» اصرار ورزیده است. این قطعنامه ها  «با تاکید بر حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و سایر کشورهای منطقه» (به کرات از منطقه قره‌باغ کوهستانی با قید جمهوری آذربایجان یاد شده است. که تصریحی بر جدایی ناپذیری این منطقه از پیکره‌ی جمهوری آذربایجان است) بر خروج «نیروهای اشغالگر ارمنی» یا «شبه نظامیان ارمنی» از منطقه ی قره‌باغ کوهستانی و سایر مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان بر مظلومیت مردم آذربایجان و اشغالگری نیروهای ارمنی تاکید کرده است.

آقای نظریان در ادامه با اشاره به پیشنهاد‌های گروه مینسک سعی در محکومیت جمهوری آذربایجان می‌نماید. او می‌نویسد: «آنچه که انگشت اتهام را به سوی آذربایجان متوجه می‌سازد، امتناع باکو از پیشنهاد روسای گروه میانجی مینسک به ایجاد مکانیسم‌های نظارت و تجهیزات و دستگاه‌های ردیابی نقض آتش بس در خط ترک مخاصمه بوده است، در حالی که ارمنستان و قره‌باغ خواستار استقرار هر چه زودتر تجهیزات و نفرات لازم برای این منظور هستند».

به آقای نظریان باید گفت که گروه مینسک به تدریج به یک نهاد بی خاصیت و بدون قدرت تبدیل شده است که آذربایجان به رغم نقائص جدی این نهاد، همچنان حکمیت آن را تا جایی که با قطعنامه‌های سازمان ملل در تضاد نباشد می‌پذیرد. در عین حال ناچارم که در این مطلب به این نکته‌ای هم اشاره کنم که در این گروه به جز ترکیه، بقیه‌ی کشورهای عضو، همه «غیرمسلمان» و خارج از منطقه‌ای هستند که آذربایجان و ارمنستان در آن واقع شده‌اند. آیا به نظر آقای نظریان عجیب نمی‌نماید که فرانسه و روسیه دو کشوری که سرسختانه از منافع ارمنستان حمایت می‌کنند در ریاست این گروه هستند در حالی که ترکیه به عنوان تنها کشوری که متحد و دوست آذربایجان است در رهبری و ریاست این گروه حاضر نیست بلکه فقط به منزله‌ی یک عضو عادی در این گروه حضور دارد؟ در ادامه اجازه دهید تا برای روشنی انداختن بیشتر بر عملکرد این گروه سه طرح پیشنهادی گروه مینسک برای خاتمه دادن به وضعیت اشغال اراضی جمهوری آذربایجان را شرح دهیم.

طرح‌های گروه مینسک برای حل مناقشه:

الف) طرح یک مرحله‌ای

در اوایل سال ۱۹۹۳ گروه مینسک اولین طرح مستقل خود را برای حل و فصل مناقشه قره‌باغ ارائه نمود. این طرح بعدها به «طرح یک مرحله‌ای گروه مینسک» معروف شد. شبه نظامیان ارمنی موظف بودند که از شهرهای اشغالی آذربایجان شامل کلبجر، قبادلی، فیضولی‌، آغ‌دام و جبرائیللی خارج شوند.

مقامات آذربایجانی معترض بودند که در این طرح به خروج شبه نظامیان ارمنی از دالان استراژیکی لاچین اشاره نشده است. در ارمنستان نیز داشناک‌ها و گروه‌های ملی گرای افراطی به مخالفت با این طرح پرداختند. در نتیجه اولین طرح گروه مینسک با شکست مواجه شد(۱).

همچنین در اجلاس سران سازمان امنیت و همکاری اروپا در لیسبون در سال ۱۹۹۶ رئیس سازمان امنیت و همکاری اروپا، بیانه‌ای صادر کرد که همه‌ کشورهای عضو به جز ارمنستان از آن حمایت کردند. این بیانیه سه راه را برای حل بحران قره‌باغ پیشنهاد کرد:

۱.  تمامیت ارضی جمهوری های ارمنستان و آذربایجان؛

۲. تبیین وضعیت حقوقی قره‌باغ کوهستانی طبق قراردادی که بر مبنای حق تعیین سرنوشت آن بوده و بالاترین درجه از خودگردانی را داخل جمهوری آذربایجان به قره‌باغ کوهستانی می‌دهد؛

۳. امنیت تضمین شده برای قره‌باغ و کلیه سکنه آن که لزوم تبعیت همه طرف‌های درگیر برای تحقق این روند را شامل می‌شد(۲).

ب) طرح دو مرحله‌ای

در سپتامبر ۱۹۹۷ گروه مینسک طرح دوم خود را به نام «طرح دو مرحله‌ای گروه مینسک» برای حل مناقشه قره‌باغ ارائه نمود. بر اساس این طرح، شبه نظامیان ارمنی موظف بودند که در دو مرحله، تمام اراضی اشغالی آذربایجان در ایالت قره‌باغ و اراضی اشغالی پیرامون غربی و شرقی این منطقه را ترک کنند. در مرحله اول ۵ شهر اشغالی آذربایجان شامل فیضولی، آغ‌دام، کلبجر، قبادلی و جبرائیللی در شهر قره‌باغ و ۴ شهر مارتونی، عسگران، هدروت و مارداکرت در داخل منطقه قره‌باغ، از شبه نظامیان ارمنستان تخلیه شود.

در مرحله دوم طرح نیز دو شهر استراتژیک شوشا و لاچین آزاد شده و همزمان با آن، سرنوشت حقوقی قره‌باغ کوهستانی مشخص شده و امنیت مردم ارمنی قره‌باغ تامین شود. این طرح از طرف جمهوری آذربایجان پذیرفته شد. همچنین لئون ترپتروسیان، رئیس جمهور وقت ارمنسان نیز در ۲۵ دسپتامبر ۱۹۹۷ با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که حاضر است به طرح دو مرحله‌ای جامه عمل بپوشاند. اما تحت تاثیر اقدامات ملی گرایان داشناک در ارمنستان، ترپتروسیان یک ماه پس از صدور بیانیه ۲۵ سپتامبر، مجبور به استعفا شد و نخست وزیر وی روبرت کوچاریان که قره‌باغی الاصل و دارای سابقه همکاری با داشناک بوده، در انتخابات مارس ۱۹۹۸ به روی کار آمد. بدین ترتیب با دگرگونی قدرت در ارمنستان‌، طرح دو مرحله‌ای گروه مینسک به شکست انجامید.

ج) طرح دولت عمومی

گروه مینسک در ۷ نوامبر ۱۹۹۸ سومین طرح خود را در قالب «دولت عمومی» ارائه کرد. این پیشنهاد بدون پیش شرط بود و در این چارچوب لزوما باید دو اصل تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و اعطای حق تعیین سرنوشت به قره‌باغ رعایت می‌شد.

عمده‌ترین اظهار نظر رسمی منتشر شده در این چارچوب عبارت است از:

۱. قره‌باغ کوهستانی دارای ساختاری شامل یک دولت و اراضی مشخص است و در داخل مرزهای شناخته شده جمهوری آذربایجان در مجامع بین المللی قرار می‌گیرد و با دولت آذربایجان حکومت واحد را تشکیل می‌دهد.

۲. در داخل اراضی قره‌باغ کوهستانی، قانون اساسی و قوانین موضوعه مخصوص این منطقه تسری دارد. قوانین موضوعی جمهوری آذربایجان به شرطی که با قوانین اساسی و سایر قوانین قره‌باغ کوهستانی در تضاد نباشد، می‌تواند در اراضی این منطقه تسری داشته باشد.

۳.  قره‌باغ کوهستانی دارای حق ایجاد ارتباط مستقیم با کشورهای خارجی در حوزه‌های اقتصادی، تجاری، علمی، آموزشی و فرهنگی خواهد بود.

۴. قره‌باغ کوهستانی دارای گارد ملی و نیروی پلیس خواهد بود… ولی آنها خارج از محدوده قره‌باغ کوهستانی نمی‌توانند فعالیت کنند.

۵. ارتش، نیروهای امنیتی و پلیس جمهوری آذربایجان، بدون جلب موافقت حکومت قره‌باغ کوهستانی حق ورود به اراضی قره‌باغ کوهستانی را نخواهد داشت.

به دنبال این پس از مشخص شدن مواضع آذربایجان و ارمنستان، افکار عمومی دو کشور این طرح را نپذیرفت و در آذربایجان منجر به استعفای تعدادی از وزیران و از جمله وزیر امور خارجه و در امنستان نیز منجر به ترور وازگن سرکیسیان نخست وزیر و کارن دمیرچیان رئیس پارلمان و چهار نماینده دیگر شد(۳).

چنانچه از طرح‌های پیشهادی فوق برمی آید روشن است که گروه مینسک به «جنگ» میان جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان معتقد نیست، بلکه صورت مسأله با به نام حقیقی آن «اشغال» خاک یک همسایه (جمهوری آذربایجان) از سوی همسایه ی دیگر (جمهوری ارمنستان) می‌نامد و از کشور تجاوزگر و اشغال کننده می‌خواهد که اراضی اشغالی را به صاحب آن‌ها که ملت و دولت آذربایجان است برگرداند. در نهایت برای قره‌باغ هم خود مختاری در حالت ضمیمه شده به آذربایجان مد نظر است که به هیچ عنوان به معنای خاتمه‌ی «جنگ» و اعلام «پیروز» نهایی نیست بلکه همچنان تأکید بر حقوق بین الملل و رعایت آن از سوی ارمنستان گذاشته می‌شود. اما در ادامه بد نیست ببینیم که ارمنستان و متحد همیشگی و نزدیک آن روسیه چه بلایی بر سر دموگرافی یا بافت جمعیتی قره‌باغ آورده‌اند.

ساکنین قره‌باغ جمهوری آذربایجان چه کسانی بودند؟

گفته می‌شود که در تعیین ترکیب قومی جمعیت ملک‌نشین‌های قره‌باغ، نام آبادی‌ها اطلاعات واقعی را در اختیار می‌گذارد. مثلا ملک‌نشین خاچین از آبادی‌های زیر تشکیل می‌شد. خیندسرستان، سید بیگ، سارا کشیم ، یادر، قایا باشی، خورامود، کولا داغ ، باغلی یول، وانیق‌لی، قارا چینار، ارکج، قارا بولاق، بوز بولاق، یئنگیجه و… به استثنای چند آبادی که دارای نام ارمنی هستند، اغلب نام‌های ترکی دارند. و این نام‌های ارمنی نیز پس از تصرف منطقه توسط روس‌ها و کوچ ارامنه به آن، به این نام‌ها تبدیل شده‌اند‌(۴).

در دهه هشتاد سده نوزدهم «آ.سیبرسکی» درباره ییلاقات قره‌باغ تحقیق کرده و در کوه‌های قره‌باغ نام ۵۷۶ ییلاق و محل اطراق (یورت) را فهرست نموده است. از این تعداد، نام یک محل روسی و فقط نام دو ییلاق احتمالا ارمنی است و بقیه کلا ترکی می‌باشد(۵).

پتروشفسکی، با استناد به اطلاعات ارزشمند مردم شناسی، به این نتیجه می‌رسد که قره‌باغ هیچ گاه مرکز فرهنگ ارمنی نبوده است. تمدن و فرهنگ قره‌باغ واحد بوده و مخصوص اهالی آذربایجان می‌باشد(۶).

اولین گزارش رسمی در مورد جمعیت قره‌باغ مربوط به سرشماری ماموران حکومت تزاری در سال ۱۸۰۵ است که بر اساس آن، جمعیت قره‌باغ ۱۰ هزار خانوار اعلام شده ولی ترکیب قومی آن مشخص نشده است. در سال ۱۸۱۰ از ۱۲ هزار خانوار ساکن در قره‌باغ کوهستانی، ۹۵۰۰ خانوار آذربایجانی و ۲۵۰۰ خانوار ارمنی بودند. سند دیگری که درباره جمعیت قره‌باغ و ترکیب آن وجود دارد، از طرف یومولوف و موگیلیوسکی ترتیب داده شده است که مربوط به دفتر جمع آوری مالیات قره‌باغ است. بر اساس اطلاعات این سند، در سال ۱۸۲۳ کل جمعیت قره‌باغ ۲۰۰۵۹ خانوار بود که ۱۵۷۲۹ خانوار آن آذربایجانی و ۴۳۶۶ خانوار آن ارمنی و بقیه سایر اقوام بود… در این سال از ۵۵۶ آبادی قره‌باغ، در ۱۵۸ آبادی ارامنه و در ۳۹۸ آبادی آذربایجانی‌ها ساکن بودند.

در سال ۱۸۳۲ بر اساس اطلاعات سرشماری در اراضی خانات قره‌باغ از ۲۰۴۲۰ خانوار، ۸ هزار خانوار ارمنی بودند(۷).

در سال ۱۸۹۷ در زمان سرشماری جمعیت در قره‌باغ ۵۴۸۴۱ خانوار زندگی می‌کردند. که از آن میان، ۲۹۳۵۰ خانوار آذربایجانی ۱۸۶۱۶ ارمنی و بقیه از سایر اقوام بود. به صورتی که مشاهده می‌شود جمعیت ارامنه از سال ۱۸۲۳-۱۸۹۷ با ۵ برابر افزایش و جمعیت آذربایجان با ۱/۸ برابر افزایش روبرو بوده است.(۸) از سال ۱۸۹۶ تا سال ۱۹۰۸ در طی ۱۲ سال ۴۰۰ هزار ارمنی به قفقاز و از آن جمله به قره‌باغ کوچانده شده است.

بر اساس سرشماری در سال ۱۹۱۷ در قره‌باغ (۴/۵۵) درصد آذربایجانی، (۶/۴۲) درصد ارمنی و بقیه را سایر اقوام بودند(۹). در فاصله سال‌های ۱۹۲۰-۱۹۳۰ بیش از ۲۰۰ هزار نفر ارمنی از ایران به منطقه قفقاز مهاجرت کردند که بیشتر آنها در منطقه قره‌باغ کوهستانی سکونت گزیدند(۱۰). در سال‌های ۱۹۲۱ و ۱۹۲۳، مناطق  آذربایجانی‌نشین  زنگه‌زور و جوانشیر بنا به تصمیم دولت شوروی به ارمنستان واگذار شد. ترکیب جمعیتی منطقه به دلیل الحاق این دو منطقه به آن کشور، به نفع ارامنه تغییر یافت(۱۱). در سال ۱۹۷۹کل جمعیت قره‌باغ ۱۶۲۱۸۱ نفر بود که از این تعداد، ۹/۷۵ درصد آن  ارامنه و ۲۳ درصد آذربایجانی و بقیه سایر اقوام اعلام شده است.(۱۲).

در آخرین سرشماری در سال ۱۹۸۹، تعداد جمعیت قره‌باغ ۱۸۹۰۲۹ نفر بود که ۹/۷۶ درصد را ارامنه و ۵/۲۱ درصد را آذربایجانی ها و بقیه را سایر اقوام تشکیل می‌دهند.

در این سال تراکم جمعیت در قره‌باغ کوهستانی برابر ۴۳ نفر در کیلومتر بوده است. با توجه به اینکه بین دو سرشماری ۱۹۷۹ و ۱۹۸۹ رشد جمعیتی ارمنی ۶۹ صدم‌ درصد در سال و آذربایجانی ها ۹/۱ درصد در سال بوده است، بنابراین به طور طبیعی جمعیت ارامنه قره‌باغ از ۱۲۳۰۷۶ نفر در سال ۱۹۷۹ باید به ۱۳۱۸۳۹ نفر می‌رسید. در حالی که در سال ۱۹۸۹ جمعیت آن به ۱۴۵۴۵۰ نفر رسیده است. به نظر می‌رسد که حدود ۱۴ هزار از ارامنه از ایران و عمدتا از ارمنستان برای مقاصد سیاسی و به دست آوردن اکثریت و راندن آذربایجانی‌ها، به این منطقه کوچانده شده باشند. هر چند که بعد از سال ۱۹۸۹ اطلاعی از تعداد ارامنه قره‌باغ در دسترس نیست.

لیکن می‌توان حدس زد که جمعیت زیادی از ارامنه ایران، جمهوری‌های سابق شوروی، اروپا، آمریکا و خاورمیانه به ارمنستان و از آن جا به قره‌باغ مهاجرت کرده باشند(۱۳). جمعیت آذربایجانی‌های قره‌باغ در سال ۱۹۷۹ برابر ۳۷۲۶۴ نفر بوده که با رشد ۹/۱ درصد درسال باید در سال ۱۹۸۸ به حدود ۴۵ هزار نفر می‌رسید. بنابراین ۴۵۰۰ نفر از مردم منطقه را وادار به مهاجرت کرده‌اند و تعدادی نیز در طول درگیری های بین ارامنه و آذربایجانی ها از سال ۱۹۸۸ به بعد تا قبل از سرشماری کشته‌ شده‌اند. با در نظر گرفتن مراتب فوق، علت افزایش دو برابر ارامنه نسبت به آذربایجانی ها در دوره ۱۹۷۹-۸۹ به خوبی معلوم است‌. در این دوره آذربایجانی‌ها ۹ صدم ‌درصد و ارامنه ۲/۱۸ درصد رشد جمعیت داشته‌اند(۱۴). شواهد بیشتری از اخراج جمعیت کثیری از آذربایجانی‌ها از قره‌باغ و زنگه‌زور زمانی آشکار گردید که در سال ۱۹۹۲ اسناد محرمانه‌ای فاش شد که نشان می‌داد ۵۰ سال قبل بیش از ۱۰۰هزار آذربایجانی توسط حکومت ارمنستان از منطقه زنگه‌زور اخراج شده بودند. میکویان و تیوسیان از رهبران شوروی که ارمنی بودند راه حل محرمانه ای آماده کرده بودند که در ۲۳ دسامبر ۱۹۴۷ استالین آن را امضا کرد. ماده ۱۱ آن اسناد امضا شده به شورای وزیران ارمنستان این اجازه را می‌داد که ارامنه خارج را در مناطقی که از آذربایجانی ها تخلیه می‌شوند اسکان دهند و آذربایجانی های اخراج شده از زنگه‌زور را در دیگر مناطق آذربایجان سکونت دهند(۱۵).

سیاست‌های سیستماتیک روس‌های برای تغییر بافت جمعیتی آذربایجان در طول تاریخ

به اعتقاد برخی تاریخ نگاران، سیاست ارمنی‌سازی تنها منحصر به قره‌باغ نبوده و بسیاری از سرزمین‌هایی که اکنون بخشی از خاک ارمنستان است نیز پیش از آن، بیشتر ملک غیر ارمنیان بود. حتی ایروان، پایتخت کنونی جمهوری ارمنستان شهری ترک‌نشین بوده که نام‌های بسیاری از شخصیت‌هایی که از این شهر برخاسته‌اند، گواه آن است(۱۶).

برابر مواد چهاردهم و پانزدهم عهدنامه ترکمنچای متولدین و مهاجرین سرزمین‌های تصرف شده توسط روس‌ها که در سایر نقاط ایران زندگی می‌کنند و یا اکثریت‌شان در ترکیب روسیه قرار گرفته بودند، می‌توانستند به سرزمین های تصرف شده باز گردند. روس‌ها با اعزام افرادی مثل سرهنگ لازادیان ارمنی و گریبایدوف وزیر مختار روسیه در ایران، مهاجرت‌های وسیعی را تدارک دیدند که اکثر آنها با زور و تهدید همراه بود(۱۷). بعد از این مهاجرت‌ها دسته‌های هزار نفری به سوی قره‌باغ و (چخورسعد) ایروان روانه شد. در اثر همین تغییرات جمعیتی و کوچاندن ارامنه بود که منطقه چخور سعد و زنگه‌زور دارای جمعیتی ارمنی گردیده و بعدها به ارمنستان واگذار گردیدند. به عنوان نمونه در ۱۰ فوریه ۱۸۲۸ بر اساس مفاد معاهده ترکمنچای بین ایران و روسیه، ۸۲۴۹ خانوار ارمنی از ایران به قفقاز کوچانده شده و در ایروان و قره‌باغ و شیروان اسکان داده شدند. و یا در سال ۱۸۲۹ بر اساس معاهده بین روسیه و عثمانی، از قلمرو عثمانی ۱۲۶۵۵ خانوار ارمنی به قفقاز جنوبی و منطقه قره‌باغ کوچانده شدند(۱۸). متعاقب معاهده ترکمنچای، نیکلای اول فرمان تشکیل ناحیه ارمنی نشین متشکل از سرزمین‌های خانات ایروان و نخجوان را که تراکم مهاجران بخصوص در آن زیاد بود، صادر کرد(۱۹). در جریان جنگ سالهای ۱۸۲۵-۲۶ ایران، ۱۸ هزار ارمنی در قره‌باغ سکونت داده شدند که برای آنها روستاهای مراغه‌لی، جان یاتان، یوخاری چایلی، آشاغا چایلی و دیگر آبادی‌ها را احداث کردند(۲۰).

در این رابطه «ن.ن.شاورن» می‌گوید: «بعد از خاتمه جنگ ۱۸۲۸- ۱۸۲۶ و در مدت زمان بین ۱۸۳۰-۱۸۲۸، ما ۴۰ هزار ارمنی ایرانی و ۸۴ هزار ارمنی عثمانی را در قفقاز سکنی دادیم. آنها را در بهترین زمین‌های دولتی «الیزابت‌ پل» ایالات قره‌باغ جای دادیم، جایی که جمعیت ارمنی در آنجا بسیار کم بود. همچنین در تفلیس، بورچالی و در منطقه آخالت‌سیز و بخش علیای الیزابت‌پل و ساحل دریاچه گؤیچه گؤل(اکنون در ارمنستان قرار دارد و نام آن به دریاچه سوان تغییر یافته است) ارمنی‌ها سکنی گزیدند(۲۱). باید در نظر گرفت علاوه بر ۱۲۴ هزار ارمنی که به طور رسمی در مناطق فوق سکنی داده شدند، تعداد زیادی از ارامنه نیز به طور غیر رسمی در آنجا ساکن شدند، به طوری که کل تعداد آنها بیش از ۲۰۰ هزار نفر رسید(۲۲). آنان ۲۰۰ هزار «دسیاتین» یعنی ۲ میلیون منات زمین گرفته و به گفته «و.ل.ولیچکو»: به کشیدن شیره جان اهالی پرداختند. او همچنین می‌نویسد: «ارمنیان مهاجر برای از بین بردن آبرو و شهرت مردم مسلمان منطقه، کارهایی را آغاز کردند تا در آینده آنها را رانده و بر زمین‌ها صاحب شوند»(۲۳).

همچنین تامارا دراگادزه مورخ مشهور، در کتاب خود با عنوان «آذربایجانی‌ها و مسئله ملیت‌ها در شوروی» در مورد کوچ ارامنه به منطقه می‌نویسد: «امپراطوری روسیه بعد از الحاق قفقاز به خاک روسیه در سال ۱۸۲۸، فتح نظامی ۳۰ ساله‌ای را بر علیه خلق‌های ساکن آذربایجان و داغستان آغاز کرد. در این دوره بود که روند ارمنی کردن در این منطقه به اوج خود رسید. چنانچه مهاجرت‌های وسیعی از ارامنه ایران و عثمانی به این منطقه صورت گرفت». طبق نظر مورخ ارمنی «جورج بورنوتیان»: «در اوایل قرن نوزدهم، حتی در خانات ایروان، ارمنی‌ها فقط ۴۲ درصد جمعیت ساکن را تشکیل می‌دادند. بنابراین گواهی از اینکه در دوره قبل از تزار در هر کدام از این مناطق اکثریتی از ارمنی‌ها وجود داشته باشد نیز وجود ندارد(۲۴). در آغاز سال ۱۸۲۳ رژیم تزار همزمان با راه اندازی شرکت‌های حفاری معادن که از آینده درخشان قره‌باغ خبر می‌داد، راه مهاجرت ارامنه را  به قره‌باغ هموار نمود. بدین طریق، رفته رفته جمعیت ارمنی ها در منطقه فزونی گرفت(۲۵).

همچنین در جریان کوچ ارامنه از عثمانی به قفقاز، تنها در عرض ۱۸۲۸، ۴۱۳۰۰ نفر ارمنی از خاک عثمانی به قفقاز مهاجرت نمودند. از سال ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۷ نیز ۶۰ هزار ارمنی  به سرزمین ماورای قفقاز مهاجرت کردند. هلن کارر دانکوس تعداد مهاجرین ارمنی از عثمانی به قفقاز را حدود نیم میلیون نفر برآورد می‌کند. خ.د.خلیلوف در این زمینه اطلاعات دقیق‌تری می‌دهد: «به طور کلی در سال‌های ۱۸۳۰-۱۸۲۸، تزاریسم ۸۴۶۰۰ ارمنی از ترکیه به ماورای قفقاز کوچانده و در بهترین مناطق قره‌باغ، ایروان، بورچالی‌، آخالکال، و آخالتس‌ تخیس اسکان داده بود.  ارمنی‌ها نه تنها در تمام نقاط قره‌باغ، بلکه از «گؤیچه گؤل» شروع شده و در تمام نواحی کوهستانی پخش شده بودند. نخست به نواحی کوهستانی ۱۲۴ هزار نفر، بعدا به طور غیر رسمی، ارمنی زیادی کوچانده شده بود. به طور کلی در سال‌های ۱۸۳۹-۱۸۲۸، ۲۰۰ هزار ارمنی به منطقه کوهستانی قره‌باغ کوچ کرده‌اند. درسال‌های جنگ کریمه هم تعداد کثیری از ارامنه به ماورای قفقاز کوچانده شده که تعداد آنها نوشته نشده است.

 در سال‌های ۱۸۷۹-۱۸۷۷ در طول جنگ‌های روس و عثمانی، کوچ ارامنه به طور انفرادی و یا همراه خانواده از ترکیه به ماورای قفقاز به طور متوالی ادامه یافته است. بیشترین کوچ‌ها در سال‌های ۱۸۹۴-۱۸۹۳ رخ داده است. در سال ۱۸۹۶، تعداد ارامنه مهاجر به ماورای قفقاز به ۹۰۰ هزار نفر رسیده است. در سال ۱۹۰۸ تعداد ارمنیان مهاجر به ماورای قفقاز زیاد شده و به ۱۳۰۰۰۰۰ نفر رسیده بود که تزاریسم یک میلیون نفر از این تعداد را از ممالک خارجی کوچانده و به آنجا آورده بود(۲۶).

صمد سردار‌نیا نویسنده، محقق و مورخ تاریخ معاصر آذربایجان می‌نویسد: «در زمان نیکلای دوم، تزار روسیه اختلاف عمیق بین ارامنه و روسیه با مسلمانان ایروان به وجود آورد.  آقای احد ایروانی مدیر کل امور استان‌ها در وزارت معدن و فلزات جمهوری اسلامی و معاونت مالی و بازرگان شرکت ملی فولاد ایران جناب آقای حاج سید علی اکبر هاشمیان «دام مجده» برای نگارنده نقل نمود: «به همه اهالی ایروان و توابع و قرای آن ابلاغ گردید: مردم یا باید آئین ارامنه را بپذیرد و یا قرآن را به آتش کشند… در غیر این صورت همگان قتل عام خواهند شد… چند روز پس از ابلاغ پیام فاسد نگذشته بود که روزی مادرم گفت: نیروهای مسلح ارمنی به داخل خانه ها می‌ریزند و همه را سر می‌برند(۲۷). کشتار در برهه های مختلف ادامه داشته به طوری که مسلمانان مظلوم ایروان هر از چندی به دست ارامنه سلاخی شده‌اند، ولی قتل عام ژانویه ۱۹۱۸ میلادی به دست داشناک‌ها به فرماندهی آرام مانوکیان معروف به آرام پاشا که منجر به کشته شدن ۳۰۰ هزار نفر از ساکنین مسلمان ایروان و ۲۱۱ روستای پیرامون آن گردید(۲۸).

نگاهی به مجموع قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل و مجمع عمومی سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ و دیگر مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان

نظریان می‌نویسد: «پس از کشتارها و پوگرومهایی که در شهرهای آذربایجان علیه ساکنان ارمنی صورت گرفت چند صدهزار نفر از ارمنیان آذربایجان مجبور به فرار به ارمنستان و روسیه شدند، به طوری که از جمعیت تقریبا نیم میلیونی ارمنیان آذربایجان چیزی در آن کشور باقی نمانده است. هم اکنون نیز، دولت آذربایجان حتی اتباع کشورهای دیگری را که نام فامیل ارمنی دارند، به کشور خود راه نمی دهد، که این موضوع بعضا باعث تنش‌های دیپلماتیک با کشورهای دیگر شده است. به هر جهت، ارمنستان با وجود داشتن منابع کم بیش از دویست هزار پناهنده را اسکان داده است، در حالی که رژیم باکو با وجود داشتن درآمدهای سرشار نفت و گاز، برای زنده نگه داشتن کینه و دشمنی نسبت به ارمنیان، از اسکان پناهندگانش خودداری میورزد و این اشک تمساح ریختن آقای یحیایی برای پناهندگان آذربایجانی چیزی جز دنباله همان سیاست تشدید کینه و دشمنی باکو نسبت به ارمنیان نیست… برخلاف آنچه مدام از جانب جمهوری آذربایجان تبلیغ می‌شود و متاسفانه تا حد زیادی هم موفق به جا انداختن آن در افکار عمومی شده است، مناقشه قره‌باغ از نظر حقوق بین الملل مناقشه‌ای ارضی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان نیست، بلکه مناقشه ایست میان دولت آذربایجان و بخشی از شهروندان آن کشور. درست است که قره‌باغ از کمک و پشتیبانی دولت و مردم ارمنستان برخوردار است (آذربایحان هم ازکمک و پشتیبانی ترکیه و… برخوردار بوده است)، اما این موضوع صورت مساله حقوقی را تغییر نمی‌دهد. لازم به توضیح است که در هیچ یک از چهار قطعنامه شورای امنیت در باره مناقشه قراباغ صحبتی از «اشغال اراضی آذربایجان توسط ارمنستان» نشده، بلکه صحبت از کنترل مناطق توسط «نیروهای ارمنی قره‌باغ» شده است».

در این رابطه می‌خواهم قسمت‌هایی از قطعنامه‌های صادر شده از طرف شورای امنیت سازمان ملل و مجمع عمومی سازمان ملل نگاهی گذرا داشته باشیم، تا موضع‌ جامعه‌ی بین‌المللی در مورد اشغال قره‌باغ و سایر مناطق جمهوری آذربایجان که به اشغال ارمنستان درآمده، هر چه بیشتر آشکار شود.

در قطعنامه ۸۲۲ جلسه شورای امنیت سازمان ملل ۳۰ آوریل ۱۹۹۳ می‌خوانیم «ضمن تایید دوباره احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی همه کشورهای منطقه؛ با تاکید مجدد بر غیرقابل تغییر بودن مرزهای بین المللی و ناروایی استفاده از نیروهای نظامی در جهت تصرف اراضی دیگران؛ خواستار توقف فوری همه مخاصمات و فعالیت‌های خصمانه و برقراری آتش‌بس دیرپای و همچنین خروج نیروهای اشغالگر از منطقه کلبجر و سایر نقاط اشغالی اخیر جمهوری آذربایجان می‌باشد(۳۲).

همچنین  قطعنامه ۸۵۳ شورای امنیت سازمان ملل به مورخه ۲۹ جولای ۱۹۹۳ بیان می‌دارد، «با توجه به هشدار گسترش مخاصمات به ویژه تصرف منطقه آغ‌دام جمهوری آذربایجان؛ با اظهار نگرانی دوباره از آواره شدن جمع کثیری از غیر نظامیان جمهوری آذربایجان به ویژه از جهت نیازهای ضروری بشر دوستانه در منطقه؛ با تاکید بر حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و سایر کشورهای منطقه و همچنین با تاکید دوباره بر غیر قابل تغییر بودن مرزهای بین المللی و ناروایی استفاده از نیروی نظامی در جهت تصرف دیگران؛ تصرف منطقه آغ‌دام و سایر مناطقی که اخیرا از سرزمین‌های جمهوری آذربایجان تصرف شده است را محکوم می‌کنیم… توقف فوری همه مخاصمات و اجرای فوری و بدون قید شرط عقب کشیدن نیروهای اشغالگر از منطقه آغ‌دام و سایر مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان را خواستار است(۳۳).

در قطعنامه ۸۷۴ شورای امنیت سازمان ملل  به تاریخ ۱۴ اکتبر ۱۹۹۳ می‌خوانیم: «با تاکید به غیر قابل تغییر بودن مرزهای بین المللی و ناروایی استفاده از نیروهای نظامی در جهت تصرف دیگران و اظهار نگرانی جدی از درد و رنج روز افزون ناشی از مناقشه قره‌باغ و اظهار نگرانی جدی از نیازهای ضروری بشر دوستانه به ساکنین منطقه و آواره شدن شمار زیادی از غیر نظامیان آذربایجان؛ عقب نشینی نیروهای متجاور از مناطق اشغالی اخیر و حذف همه مواضع برای ارتباطات و حمل و نقل می‌باشد(۳۴).

همچنین در قطعنامه ۸۸۴ شورای امنیت سازمان ملل به تاریخ  ۱۲نوامبر ۱۹۹۳ نوشته شده است، «با ابراز نگرانی عمیق و جدی از تداوم مناقشه در قره‌باغ کوهستانی و اطراف آن که متعلق به جمهوری آذربایجان می‌باشد… با هشدار به تشدید مخاصمات مسلحانه به عنوان پیامد نقض آتش بس و استفاده از نیروهای نظامی در پاسخ به این نقض آتش بس، به ویژه اشغال زنگیلان و شهر گورادیز جمهوری آذربایجان و با تاکید بر حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و تمامی کشورهای منطقه نقض اخیر آتش بس برقرار شده بین طرفین را که منجر به تداوم مخاصمات بویژه اشغال ناحیه زنگیلان و شهر گورادیز‌، تهاجم به شهروندان و بمباران مناطقی از جمهوری آذربایجان شده، محکوم می‌نماییم. از دولت ارمنستان می‌خواهد که از نفوذ خود بر ارامنه قره‌باغ کوهستانی جمهوری آذربایجان، برای به دست آوردن رضایت آنان استفاده نماید… از طرفین درگیری می‌خواهد تا مخاصمات مسلحانه را هر چه سریع‌تر ترک نماید و نیز عقب نشینی یکجانبه از زنگیلان و شهر گورادیز و عقب نشینی نیروهای اشغالگر از سایر مناطق جمهوری آذربایجان را طبق جدول زمانبندی شده گروه مینسک، برای اجرای قطعنامه‌های ۸۲۲ و ۸۵۳ خواهان است(۳۵).

در قطعنامه شماره ۱۱۴/۴۸  مصوب مجمع عمومی سازمان ملل ۲۳ مارس۱۹۹۴ آورده شده «با تاکید بر نگرانی شدید مجمع در رابطه با وخیم شدن وضعیت انسانی حاکم در آذربایجان به دلیل بی خانمان شدن شمار کثیری از مردم… .‌

با اذعان به اینکه، از زمان تصویب برنامه ژوئن ۱۹۹۳ وضعیت انسانی حاکم در آذربایجان شدیدا رو به وخامت گذارده و تعداد آوارگان و پناهندگان در آذربایجان اخیرا از یک میلیون نفر تجاوز کرده است(۳۶).

در قطعنامه شماره ۲۸۵/۶۰ مجمع عمومی سازمان ملل مصوب ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶ می‌خوانیم «از سازمان‌ها و برنامه‌های ملل متحد من جمله برنامه محیط زیست سازمان ملل می‌خواهد که با همکاری سازمان امنیت و همکاری اروپا، همکاری های لازم در زمینه برسی و ارزیابی آثار تخریبی انفجارهای صورت گرفته بر محیط زیست منطقه و نیز اقدامات کارشناسانه جهت ترمیم آن را به عمل آورند(۳۷).

همچنین در قطعنامه شماره  243/62 مجمع عمومی سازمان ملل ۲۵ آوریل ۲۰۰۸ تاکید می‌کند «با ابراز نگرانی شدید خود از این که ادامه مخاصمات در منطقه قره‌باغ جمهوری آذربایجان صلح و امنیت بین الملل را تهدید می‌کند.

یکباره دیگر بر ادامه حمایت و احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی آذربایجان در مرزهای بین المللی و به رسمیت شناخته شدن آن تاکید می‌ورزد. خواستار خروج هر چه سریعتر نیروهای اشغالگر ارمنی از اراضی اشغالی آذربایجان است… بار دیگر تاکید می‌کند، که هیچ یک از کشورها نباید وضعیت حاصل از اشغال قلمرو آذربایجان را قانونی شناخته و از ادامه این وضعیت حمایت و پشتیبانی کنند(۳۸).

همان طور که مشاهده نمودیم، در همه‌ی قطعنامه‌ها تاکید بر حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و قابل احترام بودن مرزهای بین المللی است. همچنین در قطعنامه ها به دفعات از منطقه قره‌باغ کوهستانی با قید جمهوری آذربایجان یاد شده است. که تصریحی بر جدایی ناپذیری این منطقه از پیکره جمهوری آذربایجان می‌باشد. طبق موارد فوق، قطعنامه‌ها یک بخش به کشتار غیر نظامیان، آواره شدن آنها و وضعیت انسانی در مناطق اشغال شده اختصاص داده شده که اغلب از غیر نظامیان آذربایجان سخن گفته شده و همچنین بازگشت آوارگان آذربایجانی مورد تاکید قرار گرفته است.

اذعان به اشغالگری ارمنستان توسط وزیر دفاع ارمنستان

نظریان خود می‌نویسد: «هشدار آقای دونویان به باکو چنین بوده است که «اگر جنگ تازه‌ای را آغاز کنید سرزمینهای جدیدی را از دست خواهید داد…».

 همانطور که از متن بالا مشخص است، دونویان؛ وزیر دفاع ارمنستان به جمهوری آذربایجان در مورد از دست دادن سرزمین‌های جدید در صورت جنگ هشدار می‌دهد. آیا چنین جملاتی را می‌توان جز نشانگانی از خصلت و ماهیت دولت ارمنستان تفسیر کرد؟ آیا معنای واضح این جملات چیزی جز این است که جمهوری آذربایجان در گذشته با اشغالگری ارمنستان سرزمین‌هایی را از دست داده‌ است و اکنون نیز بار دیگر وزیر دفاع ارمنستان تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان را مورد تهدید قرار می‌دهد؟ حالا باید از آقای نظریان پرسید: دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟

سونامی سرطان در آذربایجان در نتیجه فاضلاب کارخانه آلومینیوم سازی ارمنستان

واقعیت این است که دولت ارمنستان فقط بیست درصد از خاک‌ جمهوری آذربایجان را اشغال نکرده است. این دولت با حمایت مستقیم جمهوری اسلامی در ایران، رود ارس را هم «اشغال» کرده است. اشاره‌ام به این است که دولت ارمنستان علاوه بر همه‌ی آنچه که بر سر مردم جمهوری آذربایجان در آن سوی رود ارس آورده است (اشغال خاک این مردم، تغییر بافت جمعیتی مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان، تغییر نام‌های بومی این مناطق، اخراج و اذیت و آزار و کشتار مردم آذربایجان به دفعات(۳۹)، در این سوی رود ارس نیز، آزار و اذیت خود را امتداد بخشیده و به طبیعت و جان ما مردم آذربایجان (ایران) تعرض می کند.

برای مثال در این بخش از یادداشت می‌خواهم به اظهار نظرهای چندین نماینده مجلس در مورد تخلیه مواد آلوده توسط ارمنستان به رود ارس اشاره کنم.

بنا بر گفته شکور پورحسین نماینده حوزه انتخاباتی: پارس‌آباد و بیله‌سوار: «حجم بالای فلزات سنگین موجود در رودخانه‌ی ارس که ناشی از سرازیر شدن پسماندهای صنعتی ارمنستان می‌باشد دلیل آلودگی آب ارس و شیوع سرطان در منطقه می باشد… میزان شیوع سرطان گوارشی در منطقه تا حدی است که باید گفت سونامی سرطان در منطقه به وقوع پیوسته است:.

محمد حسن‌نژاد، نماینده سابق مرند و جلفا در این زمینه گفته است: «بحث آلودگی ارس از سوی کشور ارمنستان به طور مستقیم به وزارت امور خارجه ایران مربوط است. این وزارتخانه نیز به خاطر حفظ رابطه با کشور ارمنستان این قضیه را مسکوت نگه داشته است».

نادر قاضی‌پور، نماینده سابق اورمیه هم در این زمینه خاطرنشان کرده است: «رهاسازی پساب‌های ارمنستان به رودخانه آراز صحت دارد. این موضوع سیاسی نیست و پیشتر نیز وجود داشته است اما به دلیل سهل‌انگاری ما، ارمنستان پررو شده است».

همچنین سال گذشته نیز‏ «رئیس مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان شرقی» در این مورد نوشت: «با توجه به آزمایشات متعدد انجام یافته تغییر رنگ (ارس) به علت غلظت بالای فلز آلومینوم ناشی از پساب های کشور ‎ارمنستان می باشد. ضروری هست در این خصوص اقدامات قانونی لازم صورت گیرد».

با توجه به فاکت‌های بالا باید منظورم از امتدادیابی «اشغال» روشن باشد. ارمنستان به لحاظ اکولوژیکی و سلامت انسان آذربایجانی و طبیعت آذربایجان در این سوی رود ارس نیز «اشغال»گرانه عمل می‌کند. مردم آذربایجان و منابع طبیعی آن را تهدید به نابودی می‌کند. من از آقای نظریان می پرسم: «آیا بهتر نیست شما که از فارسی نوشتن‌شان چنین بر می‌آید که در ایران بزرگ شده‌اید و البته بر خلاف اتنیک‌های دیگر از حق آموزش و یادگیری زبان ارمنی هم برخوردارید، در همبستگی با مردم آذربایجان ایران که هموطن شما محسوب می شوند، به دولت ارمنستان در رابطه با آلوده سازی شدید رود ارس و شیوع شدید سرطان بین مردم مظلوم آذربایجان ایران اعتراض کنید؟

تردید در وطن‌دوستی آذربایجانی‌ها؟ ما جنگ طلب نیستیم آقای نظریان

نظریان می نویسد: «طبق گزارشات فقط ١۵٠ نفر به فراخوان علی‌یف پاسخ داده و برای این منظور ثبت نام کردند!» این در حالیست که طبق گزارشات که همگان می‌توانند به آن دسترسی داشته باشند، به گفته رئیس جمهور جمهوری آذربایجان نزدیک به ۵۰ هزار نفر در عرض کمتر از یک هفته برای اعزام به جبهه‌ها برای آزادسازی مناطق اشغالی و مدافعه از توووز نام نویسی‌ کرده‌اند. گویا آقای نظریان از دیدن واقعیت‌ها وحشت دارد، چرا که قدرت نظامی دولت‌های جمهوری آذربایجان و ارمنستان  بنابر گزارش موسسه‌های معتبر جهانی قابل دسترس همگان می‌باشد. آزادسازی قسمت  کوچکی از اراضی اشغالی در نبردهای آوریل ۲۱۰۶، عزم و توان ارتش جمهوری آذربایجان برای آزادسازی مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان را گواهی می‌دهد. در حالی که مقامات رسمی جمهوری آذربایجان در حل مناقشه و آزادسازی اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان  بر مذاکرات تاکید دارند.

راهپیمائی شبانه شهروندان جمهوری آذربایجان در شهر باکو در حمایت از ارتش و دولت جمهوری آذربایجان برای باز پس گیری مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان و مدافعه از منطقه توووز همچنین محکومیت اشغالگری دولت ارمنستان را به نوبه خود می‌توان، عزم راسخ ملت و دولت جمهوری آذربایجان برای مدافعه از وطن به حساب آورد. تجمع و اعتراضات آذربایجانی‌ها در شهرهای مختلف جهان نیز خود نشان از وطن دوستی ملت آذربایجان می‌باشد. همچنین برگزاری تجمعات در شهرهای مختلف آذربایجان جنوبی(آذربایجان ایران) به رغم جو شدید امنیتی، تهدید‌ها، و دستگیری‌های گسترده فعالان ترک آذربایجانی اتحاد و همبستگی آذربایجانی‌های جنوب رود ارس را با جمهوری آذربایجان به نمایش گذاشت.

نتیجه گیری

با توجه به موارد فوق؛ نیروهای اشغالگر دولت ارمنستان و گرایش داشناکیسم علاوه بر قره‌باغ کوهستانی که شامل ۵ درصد از اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان است، ۱۵ درصد دیگر از خاک جمهوری آذربایجان شامل؛ کلبجر، آغ دام،  فضولی،  جبرئیللی، زنگیلان،  قبادلی و لاچین را در خارج از قره‌باغ اشغال کرده‌اند و از آنها به عنوان برگ برنده در مذاکرات استفاده می‌کنند. همچنین حمله دولت ارمنستان به نخجوان جهت ضمیمه کردن بر خاک خود را می‌توان از اهداف ماجراجویانه و توسعه‌ طلبانه نیروهای اشغالگر داشناکیستی و دولت ارمنستان به حساب آورد که آقای آرسن نظریان سعی در پنهان کردنشان دارند. نگارنده امیدوار است، روشنفکران  حقیقی ارامنه با روشنگری و به دور از غرض و سوگیری در مسائل مربوط به ملت‌های آذربایجان و ارمنی سعی در آشکارسازی حقایق نموده و صلح، امنیت پایدار، نوع دوستی و زندگی مسالمت آمیز را قربانی تفکرات داشناکسیون و قدرت‌های منفعت طلب جهانی ننمایند.

منابع:

۱. احمد کاظمی، امنیت در قفقاز جنوبی، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات ابرار معاصر  تهران، ۱۳۸۴ ص۴۳۲.

۲. رضا نظر آهاری، سازمان امنیت و همکاری در اروپا و مناقشه ناگورنو قره‌باغ، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۳۶، زمستان ۱۳۸۰

۳. عیوض بیات، سیاست خارجی روسیه و ترکیه در قبال مناقشه قره‌باغ، تهران: اندیشه نو، ۱۳۹۰

۴. بهرام امیر احمدیان،برسی کشورشناسی جمهوری آذربایجان، (تهران:سازمان جغرافیای نیروهای مسلح،۱۳۸۲)

۵. عیوض بیات، پیشین

۶. عیوض بیات، پیشین

۷. بهرام امیر احمدی”قره‌باغ :از دیرباز تاکنون، بررسی رویدادها” فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوم،شماره ۴ بهار ۱۳۷۳

۸. عیوض بیات، پیشین

۹. علیرضا شیخ عطار، ریشه‌های رفتار سیاسی در آسیای

مرکزی و قفقاز، تهران:دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،۱۳۷۱

۱۰. عیوض بیات، پیشین

۱۱. بهرام امیر احمدی، پیشین

۱۲. عیوض بیات، پیشین

۱۳. بهرام امیراحمدی، پیشین

۱۴ . عیوض بیات، پیشین

۱۵. جیحون ملازاده، مسئله قره‌باغ، ترجمه تایماز رزمی، نشریه آذربایجان اینترنشنال، شماره ۲۴، ژانویه ۱۹۹۳

۱۶. نفیسه کوهنورد،”سقف های پارچه‌ای”،سایت باشگاه اندیشه،۲۲مرداد ۱۳۸۳

۱۷.الیاس واحدی، برآورد استراتژیک آذربایجان(تهران:موسسه فرهنگی مطالعات ابرار معاصر، تهران، ۱۳۸۲ ، جلدا (۱)

۱۸. عیوض بیات، سیاست خارجی روسیه و ترکیه در قبال مناقشه قره‌باغ، تهران: اندیشه نو، ۱۳۹۰

۱۹.تادیوس سه‌و یتو خوسکی، آذربایجان روسیه، ترجمه: کاظم فیروز مند، تهران:شادگان،۱۳۸۱

۲۰.  بهرام امیراحمدیان، بررسی کشور شناسی جمهوری آذربایجان

۲۱. عیوض بیات، پیشین

۲۲.عیوض بیات، پیشین

۲۳. رشید گویوشوف، ارمنیان چه زمانی به قره‌باغ آمدند؟، ترجمه:پرویز زارع شاهمرسی مهر ۱۳۸۶

۲۴. عیوض بیات، پیشین

۲۵. صمد سرداری نیا،”کوچ ارامنه از ایران به قره‌باغ” مجله وارلیق،سال ۱۸،شماره ۴-۱۰۳،زمستان ۱۳۷۵

۲۶. صمد سرداری نیا “کوچ ارامنه از ایران به قره‌باغ” مجله وارلیق، سال ۱۹، شماره ۱-۱۰۴ _تابستان ۱۳۷۶

۲۷. صمد سرداری‌نیا، قتل عام مسلمانان در دو سوی ارس، تبریز:نشر اختر ۱۳۸۳

۲۸.صمد سرداری‌نیا، ایروان یک ولایت مسلمان نشین،  انتشارات زوفا، ۱۳۸۰

۲۹. صمد سرداری‌نیا، قتل عام مسلمانان در دو سوی ارس، تبریز:نشر اختر ۱۳۸۳

۳۰.ضیاالدین سلطانوف، جنگ قره‌باغ، ترجمه:صمد سرداری نیا-۱۳۸۴

۳۱.صیاالدین سلطانوف، پیشین

۳۲. مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ

گردآوری و تدوین: وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان

ترجمه:سعید باقری، تهران:اندیشه نو،۱۳۸۹

۳۳. مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ ، پیشین

۳۴. مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ ، پیشین

۳۵. مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ ،پیشین

۳۶. مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ ، پیشین

۳۷. مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ ،پیشین

۳۸. مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با مناقشه قره‌باغ ، پیشین

۳۹. صمد سرداری‌نیا، قتل عام مسلمانان در دو سوی ارس، تبریز:نشر اختر ۱۳۸۳

https://akhbar-rooz.com/?p=41976 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Yusef
Yusef
3 سال قبل

اکثریت مطلق چپ های تورک مانقورت و دشمن آذربایجان هستند. چپهای ارامنه عضو آسالا٬ هینچاک و داشناکسیون! 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x