توصیف مطبوعات از ویروس کرونا به مثابه “شوکی از بیرون” یک روایت کلاسیک را به خدمت میگیرد: شر همیشه از بیرون می آید. ولی ویروس محصول مستقیم جامعه سرمایه داری است.
ویروس ما را تهدید میکند، ویروس ما را مجبور میکند، ویروس آینده اقتصادی را نامطمئن میکند، به تعداد بیکاران می افزاید، مرزها را می بندد و پرسنل درمان را از پای درمی آورد. ما همگی خود را با خطری روبرو می بینیم که گویی از ناکجا آبادی ناروشن، از حیوانی پولک پوست در دوردستی غیر قابل توصیف سربرآورده است. اورزولا فون در لاین (۱) هشیارانه تر، اما در محتوا تنها با کمی تفاوت، سعی می کند وضعیت اقتصادی ناشی از ویروس را به مثابه “شوکی از بیرون” بنمایاند. مانند رعد و برق، شهابی شتابان که بسوی مان میآید، از هیچ آمده و ناگهان اینجا است.
اما کرونا طبیعتی بیرون از ما نیست که اکنون برای ما تهدید آمیز شده است. او هیولای وحشی شده نیست که ما با او در “جنگ” هستیم، آنگونه که رئیس جمهور فرانسه و نه فقط او شلخته وار تبلیغ می کنند. کرونا شوکی از بیرون نیست، همانطور که بحران محیط زیست فقط “آب و هوا” نیست که در معرض آن قرار داریم. کرونا یک معضل اجتماعی است، دست ساز است، “فرآورده جانبی” اقتصاد سرمایه داری نئولیبرال جهانی است.
کانون اصلی ویروس صنعت کشاورزی فراملیتی بود که از حمایت سیاسی برخوردار بوده و از جنبه اقتصادی قدرتمند است. این صنعت در مقیاس عظیمی جنگل ها را نابود میکند، محدوده های حیات را که در انواع گوناگون در توازن متقابل قرار دارند ویران م یکند، انواع گونه ها را از بین می برد و دام ها را به تعداد زیاد در آغل های درهم فشرده نگهداری می کند و با این رفتار خشن آنها را تضعیف می کند. حاصل پذیرفتن چنین روندی این است که میکرب ها، ویروس ها و باکتری ها با سرعت پخش می شوند و می توانند در بدن انسانها به عامل بیماریهای مهلک تبدیل شوند. در سال های گذشته ما شاهد این پیش آمد در پیدایش امواج اپیدمی ها مانند ابولا، سارس، زیکا و غیره بوده ایم.
تهدید از بیرون
با این همه سناریوی تهدید از بیرون یک مورد استثنایی نیست، بلکه مشخصه افکار عمومی حاکم است. به طور نمونه صحبت از “سیل” مهاجرین و پناهندگان است که بر سرمان آوار میشود و ما باید از طرفی با ایجاد حصارهای مرزی و دستور آتش و از طرف دیگر با فداکاری بر اوضاع مسلط شویم.
منطق چنین گفتمان هایی فرافکنی است. وجوه تاریک جامعه سرمایه داری کنونی ما به بیرون از آن منتقل شده و در هیبت تهدید کننده بیگانه ظاهر – و به این ترتیب خنثی میشود. دیگر نابودی، مرگ، محرومیت از حقوق و استثمار شدید اجتماعی و محیط زیستی مسایل مهمی نیستند که توسط “ما” ایجاد شده اند، بلکه حاصل طبیعت جداگونه و خصوصیات طبیعی این بیگانگان اند.
مثال کلاسیکی در این زمینه فرضیه زنانگی به عنوان سرمنشاء مراقبت و پرستاری است. این فرضیه اجازه می دهد که زنانگی در محدوده شخصی تجدید تولید اجتماعی محصور بماند، به عبارت دیگر در افکار عمومی به نسبت مردانگی از نظر اجتماعی و اقتصادی در جایگاه نازلتری قرار گیرد.
نمونه دیگر روایت تبدیل موضوع فقیرتر شدن آشکار بخشهای وسیعی از مردم، همچنین در شمال جهانی، به مسئله تهدیدی علیه اقتصاد “ما” است، توسط انسانهای تنبلی که تمام وقت در حال تماشای تله ویزیون هستند و از کمکهای دولتی استفاده میکنند، انسان هایی که آشکارا از نظر “ذهنی” انتظارات “ما” را از یک جامعه کاری مدرن برآورده نمیکنند و تأدیبشان ضروری است.
و همینگونه است در مورد پناهندگان، تا زمانیکه آنها “همرنگ” جامعه نشده اند، بخشی از “ما” نیستند: آنها از کشورهای دوردست با ادیان غیر عادی و جنگهایی نامفهوم میآیند، از مناطق تیره و تار “توسعه نیفتاده”، مناطقی که قادر نبوده اند به اقتصاد خود سروسامانی بدهند، که البته جای تاسف است، اما به هر حال به ویژگی جنوبی بودن آنها مربوط است، که اگرچه جنبه های جذاب دارد، به کمبود انضباط و توان پایداری دچار است. از همین رو نباید تعداد زیادی از “آنها” وارد کشورشوند تا فرهنگ کاری موفق و منضبط “ما” و در نتیجه رفاه “به حق” ما به خطر نیافتد.
وجدان آسوده سرمایه داری
این گونه فرافکنی ها و بومی کردن ها در نهایت فرصت میدهند تا تاریخ سرمایه داری بدون خدشه به عنوان موتور پیشرفت اجتماعی و اقتصادی تعریف شده و “تمدن” و “تکامل” جهانی بی پروا از برکات آن قلمداد شود. از طرف دیگر ویرانگری ها و تخریب های آن به بیرون از محدوده ستوده شده مدرنیته منتقل می گردد، درست به گونه ای که گویی کار کودکان و سرکوب سیاسی (مثلا در معدن های الماس کنگو) با تکنولوژی مدرن ارتباطات هیچ رابطه ای ندارد. گویی که تولید روغن نخل ارزان به معنای ویران کردن مناطقی از جهان و آواره کردن ساکنان آن نیست. انگار که موج تازه فقر مسکن ارمغان شگردهای سرمایه مالی نیست.
و درست در همین راستا، انگار خصوصی سازی گسترده، “صرفه جویی” و “سودآوری” در بخش بهداشت و درمان، کاستن از تعداد تخت ها و کارکنان بیمارستان ها هیچ ربطی به تعداد زیاد درگذشتگان این روزهای ایتالیا، اسپانیا یا انگلستان ندارد. هر بار این بیرحمی نفس گیر و غیرقابل تصور منطق سود اقتصادی حاکم است که به اتفاق کارگزاران خود هرآنچه در خدمت اجتماع و محیط زیست است به مصالح مصرفی تنزل میدهد. به منظور سرمایه گذاری های هرچه بیشتر، برخورداری از منابع مالی بزرگتر جهت غلبه همه جانبه تر بر بازار، کاهش رادیکال هزینه ها و کسب توان اقتصادی بیشتر جهت رقابت در سطح بین المللی.
بنابراین درک این که کرونا نه تهدیدی از بیرون، بلکه جزئی از مناسبات اجتماعی ماست که دیر زمانی است بر سراسر جهان حاکم شده است، به چه معناست؟ به این معناست که دقیقاَ همین مناسبات تولید، کار و جامعه را نباید نادیده گرفته و انکار کرد، بلکه ضروری است مطرح کرد و تغییر رادیکال آن را در دستور کار قرار داد.
به این منظورصنعت کشاورزی باید به طور ویژه در مرکز توجه قرار گیرد. نه تنها فعالان محیط زیست و کشاورزان، بلکه متخصصان اپیدمی به وضوح معتقدند که اقتصاد انحصاری و صنعتی شده کشاورزی به مثابه شکل غالب تجدید تولید اجتماعی در سر تا سر جهان باید از بین برود. این صنعت به معنای واقعی کلمه تهدیدی برای بشریت است. تولید مواد غذایی باید به شیوه نو سازمان دهی شود. ضروری است که این تولید به واحدهای ناحیه ای-اکولوژیکی منتقل و دوباره با روش های متنوع کشت در اجزاء آن طبقه بندی شود و از طریق یک زیرساخت قوی دموکراتیک و عمومی مورد حمایت قرار گیرد.
Stefanie Hürtgen استادیار رشته جغرافیای اقتصادی در دانشگاه زالتسبورگ
https://jacobin.de/artikel/corona-kapitalismus-agrarindustrie/
—
اورزولا فون در لاین – سیاستمدار آلمانی و رئیس کمیسیون اروپا