این گردباد اگر فرو بنشیند
آسمان چهره میگشاید و اشکباران میشود این صحنه
و از سیلی که بر آن خواهد گذشت
پُر میشوند برکههای سینهچاک
و میبینی که:
پیی تر شدناند لب های پُر تَرَک
نگران بوسه نیستند
نگاه کن!
تو بگو!
لبان این زن بوسه میطلبند یا آب؟
حلقه حلقههای پیچ ،
پیج پیچهای حلقه به حلقه
پیچ می خورند و میخورند به کرانه و
باز می شوند
باز میشوند گیسوانِ آب
و گره باز میکنند دخترکان سیه چشم از گیسوانِ سیاه.
خون میچکد از چشمان شاهدی که نیست!
پیش چشمان شما
پیچ و تابِ تسمههای چرمین
بر پوستی که برگِ گل را هم میکند سرزنش
می شکافند و گلگون میکنند
صحنه را
خونفوارهها
حلقهحلقه گره میزنند آسمان و زمین را
دهان میگشاید زمین
(این همان چشمهییست که وعده میدادی
تازه میکنند گلوهای تشنه را ؟)
زهر مار است یا اشکِ چشم؟
این نهرها را
با هر « ح » که بنویسیشان
باز
سر در پی ی کاروانی از اشتران دارد و جولان میدهد در سینهی کویر
و اگر کینه بگیرد دلشان
فوارهها به هوا می کنند از خون.
چاکِ سینهها را ببین و دم فرومبند!
بگذار بنشیند این گردباد،
خواهمات گفت
که تسمههای چرمین و فوارههای خون
گرهگشا نیستند ابروان خمیده را.
بگذار بنشیند این گردباد..!