جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

این گردباد – صمصام کشفی

صمصام کشفی

این گردباد اگر فرو بنشیند

آسمان چهره ‌می‌گشاید و اشک‌باران می‌شود این صحنه

و از سیلی که بر آن خواهد گذشت

پُر می‌شوند برکه‌های سینه‌چاک

و می‌بینی که:

پی‌ی تر شدن‌‌اند لب های پُر تَرَک

نگران بوسه نیستند

نگاه کن!

تو بگو!

لبان این زن بوسه می‌طلبند یا آب؟

حلقه حلقه‌های پیچ ،

پیج پیچ‌های حلقه به حلقه

پیچ می خورند و می‌خورند به کرانه و

باز می شوند

باز می‌شوند گیسوانِ آب

و گره باز می‌کنند دخترکان سیه چشم از گیسوانِ سیاه.

خون می‌چکد از چشمان شاهدی که نیست!

پیش چشمان شما

پیچ و تابِ تسمه‌های چرمین

بر پوستی که برگِ گل را هم می‌کند سرزنش

می شکافند و گلگون می‌کنند

             صحنه را

خون‌فواره‌ها

حلقه‌حلقه گره می‌زنند آسمان و زمین را

دهان می‌گشاید زمین

 (این همان چشمه‌یی‌ست که وعده می‌دادی

تازه می‌کنند گلوهای تشنه را ؟)

زهر مار است یا اشکِ چشم؟

این نهرها را

با هر « ح » که بنویسی‌شان

باز

سر در پی ی کاروانی از اشتران دارد و جولان می‌دهد در سینه‌ی کویر

و اگر کینه بگیرد دل‌شان

فواره‌ها به هوا می کنند از خون.

چاکِ سینه‌ها را ببین و دم فرومبند!

بگذار بنشیند این گردباد،

خواهم‌ات گفت

که تسمه‌های چرمین و فواره‌های خون

گره‌گشا نیستند ابروان خمیده را.

بگذار بنشیند این گردباد..!

https://akhbar-rooz.com/?p=44264 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x