سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

ما نبوده ایم! – اسماعیل خویی

اسماعیل خویی

بوده ست این خود آمده و ما نبوده ایم: 

کمبود هم نداشته، ما تا نبوده ایم! 

وز یاد می بَرَد، چو نباشیم، این که هیچ 

ما نیز بوده ایم در او یا نبوده ایم! 

چون ما نبوده ایم، چه کیهان نداشته ست؟ 

اینک گواهِ آن که در او ما نبوده ایم: 

هر جا، نبودنِ اثر از ما، به دادگاه، 

برهانِ قاطعی ست که آنجا نبوده ایم! 

هستی اگر ز خاک و هوا و آب و آتش است، 

ما را نبوده گیر، کز اینها نبوده ایم! 

اینها خمیرمایه ی حسّی ی هستن اند: 

ما جز خیال وسایه و رؤیا نبوده ایم! 

بودی نبوده ایم که باشد نمودی اش: 

بودیم کاش نیم دم، امّا نبوده ایم! 

ور بوده ایم، رُفتنی از جای و رَفتنی، 

جُز خُرده ای زباله به دنیا نبوده ایم! 

یا غیرِ ریزگردَکی آویخته به باد، 

گُم گشته در کجای چه صحرا نبوده ایم! 

بودن؟ چه بودنی؟! که دمی، چون حُباب، چشم 

نگشوده مان هنوز به دریا، نبوده ایم! 

چشمی گشوده ایم، ولی هیچ آگه از 

کوتاهی ی مجالِ تماشا نبوده ایم! 

مرگ آید و هنوز نیایی تو، شادیا! 

زین پیش نیز با تو، دریغا! نبوده ایم!! 

یک ذرّه، در نگه رسِ خورشید و دور از آن: 

من بوده ام، تو بوده ای و ما نبوده ایم! 

بودن به مهر در دگران زنده بودن است: 

وَ ما نبوده ایم، نه، دردا! نبوده ایم! 

امّا سپاس بر تو، تو، ای یادمانِ عشق! 

چون با تو بوده است که تنها نبوده ایم! 

پیری مباد رانَدَت از ما: که با ملال 

دانی که هیچ اهلِ مدارا نبوده ایم! 

پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸، 

بیدرکجای لندن 

https://akhbar-rooz.com/?p=45473 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x