تف سربالا یا کاریکاتور فرمان سران رژیم اسلامی برای زدودن نماد بودن و سرزندگی دختران در کنار پسران براستی بازتابی بی شرمانه و در واکنش جاری و تاکنونی، هدفی خردکش و هالومنشانه را دنبال می کند. مگرنه که زور سمبه حرکت رو به پیش و دستآوردهای تاریخی “نوع انسان” بیشتر از اینهاست که ملاها و مکلاها برابرش بایستند!؟ آنهم درآوردن عکس دخترانِ با پوشش که همراه بازی با پسران بودند و دورریختن آن از روی کتاب ریاضی سوم دبستان. این نادانائی های بی شمار و بی پروا نه تنها شگفت انگیز نبوده و نیست که چندش برانگیز نیز بوده و هست و بویژه به زنان ساده دل مذهبی و فریبخورده نشان و هشدار داده و می دهد که پی ببرند چرا همه زنان و مردان آزادیخواه ما که بیشترین ها هستند حق دارند که بنیادگرائی جاهلانه رژیم زن ترس، فاسد و انگل سرمایه سالاری را نپذیرند و بخواهند آنرا سرنگون کنند. رژیم با این کار ناشایست خویش بار دیگر سرراست به دوست و دشمن خود گفت و نشان دادکه سرتاپای واپسگرائی دستگاه زن ستیزاش گندیده، و بی کم و کاست بسان همیشه ی تاریخ رفتارش پوسیده و نمونه هایش را نیز پیوسته در همین ۴۱ سال پیشین و یکدست بی آبرو دیده و می بینیم که چگونه نظام اسلامی برای زدودن حقوق برابر زن و مرد تلاش بی ثمرمی کند و کمترین آمادگی شایسته و بایسته همسانی امروزی را در خود قوانین من درآوردی اش ندارد و ناگزیر نیز سزاوار ارزشگزاری اندیشه ورزان نبوده و نیست. چون فاشیسم مذهبی و واماندگی مردسالار او همچنان برابر خواست کوچک یکسانسازی های ارزش شهروندی زن و مرد نابردبارانه و ستیزه جویانه برجامانده، اشتلم کرده و توانائی گذر از دوران شترچرانی را ندارد.
چرا شگفت انگیز نیست؟ زیرا: آخوند جماعت تنها خود را رابط آسمانیان با زمینیان دانسته و می داند و رسالت و امامت هم از همین سمت و سوست که سروکله اش پیدامی شود و بر پایه ایدئولوژیک دین اسلام، بسان دیگر ادیان الهی، قوانین و برداشت های دینی چه ما بخواهیم یا نه آنها همیشه ازلی و ابدی هستند و بر اساس همان نگارش ها و بینش های آغازین بوده و می باشد که گردانندگان ادیان و همین سران دین دولتی حاکم تنها فرمانبردار خدایند و نه بیشتر! پس ما در همه حال باید بپذیریم که این اصول ادیان و بویژه اسلام است که وجود سرراست زن در اجتماع را خطرناک، واکنش هایش را ناقص و توانائی هایش را نیمه انسانی می داند و ای بسا اگر فردی فرضی هم می بود و می خواست همخوانائی هائی لازم تاریخی ای را درین برهه از سردرگمی ها و سوء استفاده های دینی بسود فردائی شدن ادیان مهیا کند بی گمان و شتابان تکفیر و سرکوب می شد و نمی توانست دست به دگرگونی ناچیزی برد. و همینک نیز سران ادیان ابراهیمی نمی توانند و نمی خواهند اندکی دگرگونی در اصول بنیادین و یکدست فرسوده ایجادکنند. بنابرین دین دولتی ایران هم همچون دیگران هرگز نخواسته و نمی تواند ورای آموخته های دینی خود و سرسپردگی هایش وجود پُر بر و بار زنان و دختران هوشیار را ببیند و دریابد و به اراده ی مستقل و آزاد آنها سر فرود آورده و تا دیرنشده بها دهد و هیچگاه هم نمی دهد. اینک بگذریم که دین دولتی ابزاری برای بهره کشی، اشرافیت و تاراج دار و ندار کارگران و زحمتکشان بوده، هست و تا پابرجائی اش خواهدبود.
اینک نیز آنگونه که همه می دانیم و آشکارا هم می بینیم راسیسم و فاشیسم رژیم دینی ـ ولائی بر اساس یک زهن ساده انگار به برتریجوئی هایش استوار و پایبند بوده و از همینرو هم با دیگران پیگیر در جدال بی پایان بوده و هست؛ برتریجوئی شیعه نه تنها بر سنی ها و علوی ها، که بر همه ادیان و ملت های آنها! و تلخ تر از همه برتریخواهی مطلق مرد بر زن نیز یکی از نشانه های کوچک، ولی کمرشکن برای ارزش یابی زنان در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله می باشد و همچنان برابری انسانی را برنمی تابد و آشکارا با هزاران دسیسه و ترفند خویش، با خودباوری زنان آگاه و فرهیخته جنگ کودنانه می کند. چراکه می بیند زنان دانشورز آنجا که اهرمی برابر داشته اند توانسته اند در همه پهنه های هستی که فرصت شناخت و آموزش آنرا یافته اند از وجود سرکوبشده خویش پویائی بسازندو ساخته، داشته و همینک دارند و این چیرگی هویت زنان امروزی و مدرن را رژیم خودرأی نمی تواند تاب بیاورد و از سر ناتوانی با پاک کردن عکس دختران از کتاب آموزشی، تلاش به فراموشی سپردن توانائی آنان دارد؛ که با سرزنش جهانیان روبرست. رژیم مگر با این کارهای زشت خود و بازتاب های روشنگرانه نوعدوستان تنها بتواند بی هودگی و تنگ چشمی خود را در برابر شهروندان جهان به نمایش درآورند که درآورده است.
و چرا چندش برانگیز؟ چون: نظام دینی پس از ۴۱ سال تباهی مذهبی و خودکامگی دینی و هزینه های سرسام آور به قیمت گرسنگی کارگران و مردم زحمتکش و تنگدست برای شستشوئی خردورزی شان از یکسو و نابودی فضای برابریجوئی ارزش زن و مرد از دیگرسو شکست خورده است و مبارزه ی سیستماتیک اش برای ناتوان سازی اراده توانا و خودباور زنان و دختران زمینگیر می باشد، اینک زبان وراج و دروغگوی آنها از ناتوانی تکراری خویش در ایجاد برابریخواهی ها نه تنها درین گستره که همه جا، همچون کروات آویزان و دراز شده و به اهن و تلپ چرندسرائی دچارمی باشد، و از همینروست هم او دست به اینگونه خودزنی های رسوا می برد که این تازه ” حذف عکس دختران” و آنهایفراوان گذشتهف همگی نشانگر ترس ژرف و آسیب پذیری هرچه بیشتر دین دولتی از نیم دیگر شهروندان بزرگ، توانا و همدرد ماست که رژیم ولائی همچنان از طوفان خشم و برائی خردورزان آنها و برابریجوئی های شان برخود می لرزد و همچون موش پناه به جویدن عکس دختران و …می برد.
من بسهم خود و با باور به حق آزادی عقیده و وجدان و بعنوان یک سکولاریست، بی کم و کاست با ناسازگاری ها و قوانین کهنه ادیان یهودی و مسیحی و اسلامی رودررو و مخالفم. من در رنجم حال چه در برابر نابرابری حقوق نوع انسان باشد، یا چه در نپذیرفتن سهم یکسانی حق زن و مرد مسلمان و یا آن دیگرهای دور و نزدیک و هرکه هستند و می خواهند باشند رنج می برم؛ و البته خود نیز یکی از قربانیان این دیگاه راسیستی بوده و هستم و همچنین همیشه در شگفتگی بی پایان اسیرم و در چرائی آن دچار سرگیجی ویژه بوده ام. سرگیجی در اینکه چرا در برتریجوئی ادیان و بویژه در دیدگاه اسلام “انسان ها” را که مخلوق خدا هستند برابر نمی بیند و با دادن برچسب کافر آنها را شایسته برابری با خود نمی بیند، حتی سنی ها را؟ و چرا روزبروز اینگونه خودخواهی ها در جوامع طبقانی برجسته تر شده است؟ مگر ادیان و اسلام نمی دانند که درد انسان یکی ست؟ مگر اسلام ولائی نمی دانند که بهره کشی های سرمایه در گستره ی جهان بر آتش سوزنده و مرگ آور آن می دمد؟ چرا خود دین دولتی بر آتش اتمی آن می دمد؟ چرا تفاوت دارا و ندار را نمی بیند و تفاوت های موجود را دینی و مذهبی می نامد؟ چرا دین دولتی فرق میان انسان کار با انسان دارا و سرمایه سالار را پهنان می کند و بهره کشی انسان از انسان را عادی و جاری می فهمد؟ چرا اسلام خامنه ای این واقعیت هولناک را زیر پرده دینی خود از چشم تنگدستان می پوشاند؟ و این سان که می بینیم دست در دست سرمایه سالاران جهانی به جنگ های مذهبی تن داده و دامن می زند تا بازار فروش و خرید میلیتاریسم ویرانگر را رونق دهد؟ چون خود نیز دیریست بخشی از آنان در ایران ویران شده اند.
من با این ناهمخوانائی های ادیان و اسلام انسانگریز در ستیز سازش ناپذیرم و احکام آنها را نه تنها ستم آشکار نسبت به حقوق زن در اسلام که بی پروا حق ساده و ارزش انسانی آنها بنام خدا ربوده شده و رباید می بینک؛ همچنین آنرا ربایشی می دانم که این نابرابری ها را نیز در میان نه تنها خودی ها که با دیگران مخالف هم در ستیز است می شناسم، جنگی که در کام و کار خود خودی های مسلمان هم ظالمانه و بی رحمانه می کشد و فلسفه و چرائی تدوام اش را خواست و مشی الهی می داند. مرزهای اخلاقی انسانی من و مای بسیاری با بسیاری از کارکردهای رهبران دینی و مذهبی بیگانه و رودررو و بیزارم. برای نمونه در اسلام مرد طبق امر الهی حق دارد چهار زن رسمی و صیغه های داشته و بگیرد! و پرسیدنی چرا؟ در حالیکه زن چنین حقی را ندارد. زنبارگی مرد مسلمان نیز تنها برای دارایان مرد پیش بینی شده است و نه حتی زنان متمول! درین میانه برایم زندگی خود محمد رسول خدا که بسیار توانائی مالی داشته براستی زیر پرسش بزرگی ست که ایشان چرا و چگونه توانسته خود را با آنهمه دعاوی آرمانی و اخلاقی قانع و مجاب کند که با وجود داشتن آنهمه همسر و صیغه های بی شمار که بیش از ده ها زن بوده، وی بخود بعنوان نماینده و پیامبر خدا اجازه دهد با دختر عمر که عایشه باشد در ۹ سالگی همخوابگی کند!؟ پرسیدنی ست که کدامیک از ماهای بی دین و بقول حکومتیان، مای کافر توانائی چنین کارکرد باورنکردنی را داریم که اوی پیامبر کرده است؟ به باور من این دکان و ساختمان کهنه و فرسوده ملایان و مکلایان می باید نچندان دور با اهرم اخلاقمند آگاه و نوعدوستانه فروریخته و برای همیشه دین دولتی بدست تاریخ پندبار سپرده شود.
بهنام چنگائی ۲۱ شهریور ۱۳۹۹