جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

بیانیه هیئت اجرائی سازمان کارگارن انقلابی ایران (راه کارگر) به مناسبت آغاز سال تحصیلی (۱۴۰۰ـ ۱۳۹۹)

با تمام نیرو علیه کالائی سازی آموزش

سال تحصیلی  (۱۴۰۰ـ ۱۳۹۹) در شرایط کرونائی کشور، به دستور دولت، دو هفته  زودتر آغاز شده است. این اقدام دولت علیرغم تمامی توصیه های کارشناسان بهداشت و سلامت مبنی بر خطرناک بودن بازگشائی مدارس و تدریس حضوری و علیرغم مخالفت تمامی تشکل های صنفی معلمان و بر بستر نگرانی شدید خانواده ها صورت گرفته است. فشار صاحبان مدارس خصوصی به اصطلاح “غیرانتفاعی”  که بخشی از مدیران مدارس هم  جزو آنها هستند، بستر ساز اصلی این تصمیم خطرناک دولت بوده است. صاحبان و مدیران مدارسی که  با تحت پوشش قرار دادن ۲ میلیون دانش آموز، گردش مالی ۲۴۰۰۰ میلیارد تومانی دارند . به دیگر سخن اخذ شهریه و دیگر هزینه ها از والدین این ۲ میلیون دانش آموز، بر سلامت ۵\۱۴ میلیون دانش آموزی که امسال به تحصیل مشغول می شوند، ارجحیت داده شده است.

تصمیم به بازگشائی مدارس در شرایط قتل عام کرونائی نشانۀ سیاست آگاهانۀ دولتی است که موتور و نیروی محرکه خصوصی سازی و  کالائی سازی آموزش بوده که در چند دهۀ گذشته با شدت تمام پی گرفته شده است. سیاستی که با مخالفت جدی معلمان دلسوز و بویژه معلمان متشکل درکانون های صنفی معلمان روبرو شده که در تمامی سال های گذشته بر آموزش رایگان و کارآمد تاکید کرده اند و هزینه های زیادی برای این مبارزه شان داده اند. نگاهی به عملکرد دولت های جمهوری اسلامی در زمینه کالائی سازی آموزش نشان می دهد که آنها چه جنایتی در حق فرزندان این مرز و بوم و در ویران سازی آینده این کشور انجام داده اند.  بانک جهانی در یکی از تازه ترین گزارش های خود، ایران را بین سال های ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۶ ازحیث خصوصی سازی مدارس متوسطه رکورددار معرفی کرده است. آمارها نشان می دهد از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۶، رشد نسبت دانش آموزان مدارس غیردولتی به کل دانش آموزان، تقریبا ۱۱۵ برابر شده است. چنین روندی که طبقاتی شدن آموزش را به شدت تشدید کرده بر پایه پژوهش وزارت رفاه، شکاف نابرابری برای کودکان ایرانی را به گونه ای افزایش داده که  در سال ۹۶ دسترسی سه دهک بالای جامعه به آموزش با کیفیت ۵۸ درصد بوده و این سهم برای سه دهک پایین تنها ۵\۴ درصد بوده است. در نمونه ای دیگر خاستگاه حدود ۶۵ درصد از یک نمونه ۶۰۰۰ نفری از فارغ التحصیلان متاخر دانشگاه های دولتی در شهر تهران، سه دهک پردرآمد جامعه بوده اند که اکثر آنها دوره دبیرستان را در مدارس غیرانتفاعی گذرانده اند. کالائی سازی آموزش در ایران همراه شده با کاهش نقش دولت در تامین بودجه های آموزشی. در حالی که میانگین جهانی در تامین مخارج آموزش عمومی در حدود ۸۷ درصد است؛ ایران در جریان کالائی سازی آموزش، با ۶۵ درصد مشارکت، جزو پایین مرتبه ترین کشورها ست. در صورتی که تامین کننده های غیر دولتی را از محاسبات حذف کنیم، سهم دولت در تامین مالی آموزش عمومی به ۵۰ تا ۵۵ درصد خواهد رسید.

سیاست خصوصی سازی لجام گسیخته حکومتی  و کالائی سازی بی مهار آموزش، بخش وسیعی از کودکان کشور و بویژه کودکان اقشار تهیدست را از تحصیل بازداشته اشت. چنین وضعیت فاجعه باری در شرایطی اتفاق افتاده که طبق اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی، آموزش باید تا سطوح متوسطه رایگان باشد. نگاهی به آمار از تحصیل بازماندگان نشان می دهد که حاکمیت جمهوری اسلامی نه تنها قانون اساسی خود را نقض می کند، بلکه جنایتی هولناک در حق نونهالان و آینده سازان ایران روا می دارد. بر پایه سرشماری سال  ۱۳۹۵ تعداد ۴۳۱۵۱۳ نفر در گروه سنی ۶ تا ۱۹ سال بی سواد مطلق بوده اند. آنها بخشی از جمعیت۲ میلیون۳۸۶ هزاری نفری کودکان بازمانده از تحصیل در سال ۹۵ هستند  که معادل ۷\۱۴ درصد جمعیت این گروه سنی می باشند. به عبارت ساده تر در سال ۹۵ از هر ۱۰۰ نفر کودک و نوجوان ۶ تا ۱۹ سال، ۱۵ تن به مدرسه نرفته اند. اکنون در شرایط کرونائی و ضرورت آموزش مجازی و دسترسی به اینترنت و شبکه های اجتماعی این روند تشدید نیز خواهد شد. طبق تازه ترین آمار ارائه شده از سوی وزارت آموزش و پرورش، ۳ میلیون و ۲۲۵ هزار کودک به دلیل نداشتن هرگونه دسترسی به دستگاه های تلفن هوشمند از عضویت در شبکه آموزشی “شاد” بازمانده اند. با این حساب در سال تحصیلی جدید حداقل ۲۰ نفر از هر ۱۰۰ کودک به جمع کودکان بازمانده از تحصیل کشور افزوده خواهند شد. فراموش نکنیم که کودکان بدون شناسنامه را نیز باید به جمع از تحصیل بازماندگان اضافه کنیم. یعنی کودکانی که یا هویت  پدر و مادر شان نامشخص است و یا پدر غیر ایرانی دارند که از کسب هویت ایرانی محروم شده اند. به گزارش مرکز پژوهش های مجلس در سال ۱۳۹۶ تعداد کودکان بدون شناسنامه در کشور چیزی در حدود یک میلیون و یکصد هزار نفر تخمین زده شده است. بر این تعداد باید کودکان مهاجران افغانستانی را نیز اضافه کرد که عمومآ در ایران متولد شده اند و طبعآ باید شناسنامه و کارت هویت ایرانی کسب می کردند اما به دلیل سیاست های نژاد پرستانۀ حکومتی حداقل ۵۰۰ هزار کودک افغانستانی بازمانده از تحصیل در کشور حضور دارند. بی جهت نیست که حتی بر اساس گزارش  ۲۰۱۵ یونسکو میزان باسوادی درایران از غالب کشورهای همسایه نیز کمتر است. بر پایۀ این گزارش میزان باسوادی دراین کشورها به شرح زیر است: ایران۸۶٫۸٪، جمهوری آذربایجان۹۹٫۸٪،  ارمنستان۹۹٫۸٪ ،  بحرین ۹۵٫۷٪ ،  عراق ۷۹٫۷٪، اردن ۹۶٫۷٪،  قزاقستان ۹۹٫۸٪ ،  کویت ۹۶٫۲٪.

کالائی سازی آموزش و در نتیجه، طبقاتی کردن لجام گسیخته امر آموزش تنها ضربه مهلکی نیست که جمهوری اسلامی به آینده این کشور زده است. نگاه ایدئولوژیک و به شدت زن ستیز آن نیز نیمی ازجمعیت کشور را از امکانات تحصیلی برابر محروم ساخته است. این نگاه زن ستیزانه و ایدئولوژیک آنچنان قدرت گرفته است که امسال در روی جلد کتاب ریاضی کلاس سوم عکس دختران را از کنار پسران حذف کرده اند که باعث اعتراض گسترده ای در شبکه های اجتماعی شده است. همین نگاه جنسیت زده حکومتی باعث شده که میانگین کشوری برخورداری دختران از تحصیل برای دختران در مقطع متوسطه حدود ۷۴ درصد باشد هر چند به دلیل تبعیض در مناطق ملی این میزان در استان سیستان وبلوچستان به ۴۵ درصد می رسد. برخورداری دختران از تحصیل در سال ۱۳۹۰ برای دختران ۱۲ تا ۱۴ سال در استان های سیستان و بلوچستان، کردستان، آذربایجان غربی و خوزستان به ترتیب حدود ۵۰، ۶۱، ۶۵ و ۷۳ درصد بوده است و این نشان می دهد که تبعیض جنسیتی در کنارتبعیض ملی و قومی تا چه حد بر آینده فرزندان کشور تاثیرات مخرب برجای خواهد گذاشت. این تبعیض در حالی صورت می گیرد که در دو دهۀ اخیر میزان قبولی دختران در کنکور دانشگاه ها همواره بالای ۶۰ درصد بوده و نابغه ریاضی برنده جایزه نوبل ریاضی دوران اخیر نیز دختری از ایران به نام مریم میرزا خانی بود که می بایست عکس اش روی جلد کتاب های درسی می درخشید. کسی که برای گرفتن شناسنامه ایرانی برای تنها دخترش که پدری غیرایرانی داشت سال ها جنگید.

سیاست بی اعتنائی به آموزش و کالائی سازی آن تنها به عرصه های فوق ختم نمی شود بلکه تلاش برای فروش مدارس و تغییر کاربری آن برای سودآور شدن، کاهش بودجه آموزش و پرورش بویژه در مناطق محروم، عدم استخدام معلمان جدید  با روند بازنشسته شدن معلمان با سابقه، بی توجهی به افزایش حقوق معلمان در شرایط تورم لجام گسیخته و کاهش ارزش پول ملی، بی اعتنائی به وضعیت بازنشستگان فرهنگی، کارشکنی در برابر فعالیت تشکل های صنفی معلمان، به اسارت گرفتن معلمان دلسوز و مبارز راه  آموزش رایگان و با کیفیت همچون محمد حبیبی و اسماعیل عبدی و امنیتی کردن مبارزات صنفی معلمان از دیگر سیاست های رسمی حکومت اسلامی در قبال آموزش و پرورش به حساب می آید.

نگاهی به سیاهۀ عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی در عرصه آموزش، تردیدی باقی نمی گذارد که این مشکلات را نمی توان تنها در عرصه آموزش  مورد بررسی قرار داد و برای راه حل های مناسب و مردمی مبارزه کرد. این مشکلات با کلیت مسائل و سیاست های کلان حاکمیت اسلامی گره خورده و برای حل آنها نیز باید به فکر اقدامات همبسته و کلان بود. مبارزات درخشان تشکل های صنفی معلمان برای آموزش رایگان و کارآمد و حل مشکلات معلمان شاغل و بازنشسته و همگامی و همراهی شان با مبارزات دیگر بخش های جنبش کارگری و توده ای در سراسر کشور نشان از این آگاهی دارد. برای مجبور ساختن حاکمیت به عقب نشینی از سیاست های ضدمردمی اش در عرصه آموزش، باید مبارزه ای همآهنگ را سازمان داد. تنها از این طریق است که می توان امکانات گسترده کشور و به ویژه امکانات عظیمی که توسط نهادهای ولائی چپاول شده است را در خدمت آموزش رایگان، همگانی و کارآمد به کار گرفت و برای آینده این کشور سنگ بنای مستحکمی ایجاد کرد.

سازمان ما بر این عقیده است که برای پایان دادن به حاکمیت تاریک اندیشی و جهل بر سیستم آموزشی کشور، برای پایان دادن به سیاست های سود محور و کالائی سازی بی مهار آموزش، برای در هم شکستن همه تبعیض های رذیلانۀ جنسیتی، قومیتی، فرهنگی و مذهبی،  برای ارزش گذاری به شغل انسان ساز معلمی و حفظ حرمت معلمان شاغل و بازنشسته ، برای بازگرداندن معلمان دلسوز هم چون محمد حبیبی و اسماعیل عبدی از پشت میله های زندان به کلاس های دانش و آگاهی و انسانیت و برابری،  برای بازگرداندن همه کودکان از تحصیل بازمانده به پشت نیمکت های مدرسه، برای فراهم کردن شرایط آموزش کودکان خانواده های پناهنده و مهاجر، برای آموزش رایگان، کارآمد و همگانی که آیندۀ شکوفائی برای  کشور را تضمین کند، باید همه نیروهای رهائی و روشنائی را بسیج کرد. بسیج تمامی معلمان و دانش آموزان و خانواده هایشان اولین گام خواهد بود. هم پشتی  و همراهی آنها با مبارزات درخشان کارگران سراسر کشور، پرستاران جان بر کف، پاکبانان شریف،  دانشجویان آگاه، زنان شجاع و تمامی انسان های آزاده، می تواند صف متحدی ایجاد کند تا  بساط استبداد دینی و شریعت تاریک اندیش را در هم بپیچد و هم زمان اداره این کشور را در دستان توانای زنان و مردان این مرز و بوم قرار دهد و سد مستحکمی در برابر همه نیروهای سلطه جوی خارجی و پادوهای حقیرشان ایجاد نماید.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۹ برابر با ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۰

https://akhbar-rooz.com/?p=46286 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x