سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

مجاهدین و سکولاریسم، امید ها و تردیدها! – مجید آریا

بعد از ناکامی مردم ایران در بهره مند شدن مکفی از  دو انقلاب صنعتی قرن ۱۸ و ۱۹، در کمرکش ، انقلاب دیجیتال، ملت ایران در سرنوشت سازترین و خطیر ترین دوران تاریخ معاصر خود قرار گرفته است،  از یک طرف تکنولوژی بسرعت  برق در تمامی عرصه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی  اثرگذار است و از طرف دیگر زمامدارانی بر ایران حکومت می کنند که متعلق به عصر حجر هستند. و این عقب ماندگی تاریخی را فقط با تبعیض، چپاول و زندان و کشتار لاپوشانی میکنند.

اگر دیروز سیصد و نه سال غیبت و خواب برای اصحاب کهف (یاران غار) آنچنان حیرت وپریشانی ایجاد کرد، امروز  با چنین سرعت تغییرات، فقط کافی است  سه سال  و نه ماه در خواب بوده، تا چون اصحاب کهف با واقعیت ها بیگانه شویم.  بهر تقدیر زمان برای تغییر و بیداری بسیار  اندک است.امروز بیش از هر زمان دیگر  برای  خروج قطعی از تنگناهای جهل، استبداد وتبعیض و ورود به دنیای دموکراتیک، متمدن و متجدد  جهانی، نیازمند یک فهم عمیق و تفاهم و همت ملی هستیم. امروزه اکثریت روشنفکران و عاشقان وطن  ولو با برداشت های متفاوت دریافته اند که آینده ای روشن،  تنها در پرتو یک جمهوری دموکراتیک و  سکولار  میسراست!

با توجه به اکثریت جمعیت مسلمان در ایران و تثبیت مجاهدین خلق ایران با ایدئولوژی اسلامی و حامیان شورائی  آنها، بعنوان اصلی ترین و موثر ترین اپوزیسیون سرنگونی طلب، امیدها، تردیدها و ضدیت هائی را  در میان هواداران، رقبا و دشمنان مردم، در ارزیابی توانائی، قابلیت، خواست و اراده مجاهدین برای ایجاد یک دولت سکولار مطرح نموده است.

جمهوری اسلامی و شرکا، کسانی که حفظ وضع موجود را در راستا و همسو با منافع حقیرشان می دانند، طبیعتا با مقاومت ایران، مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت  ضدیت کامل  داشته و با هر آنچه که از جانب آنها مطرح و بیان شود سر ستیز و دشمنی دارند! و صد البته تا آنجا که به ملت در زنجیر ایران بر می گردد  تنها پاسخ به دشمنان مردم، تنها انقلاب و سرنگونی تمامیت رژیم آخوندهاست!

موضوع این نوشتار بیشتر اشاره به  تجربه مللی است که با حفظ و پذیرش تفاوت ها، با ارجح شمردن منافع عالیه ملی وانسانی، به توافق ها و تفاهم های اساسی دست یافته اند و توانسته اند در پرتو دموکراسی و سکولاریسم نیروی جامعه را آزاد کرده و در مسیر آزادی و آبادانی و عدالت حرکت کنند.

خوشبختانه طی چهل واندی که از سقوط سلطنت میگذرد، توافقی نانوشته در سطح ملی ما بین اپوزیسیون های سرنگونی طلب مبتنی بر ایجاد یک جمهوری دموکراتیک، غیردینی (غیرایدئولوژیک) که منافع اکثریت، و حاکمیت مردمی را در بر داشته باشد پذیرفته شده. و تقریبا تماما از یک دولت سکولار با برداشت های خاص خود حمایت می کنند. در این بین تکلیف هواداران مجاهدین و شورای ملی مقاومت روشن است، بسیار امیدوارند و یقین دارند که مجاهدین، توان و قابلیت مشارکت و پایبندی به  یک دولت سکولار را دارند و با استناد به نمونه های دولت های سکولار غربی و آمریکا، منافاتی در اجرای آن در ایران نمی بینند.

در مقابل این تفکر، هستند کسانی که با دیده شک و تردید به قابلیت و توانمندی بویژه مجاهدین به التزام به یک دولت سکولار نظر دارند. درک این افراد از دولت سکولار، کم و بیش یک دولت دین ستیز است، و شرط حضور در این دولت عدم باور به خدا و غیرمذهبی بودن است. این تفکر در کشوری چون ایران که اکثریت مسلمان هستند با مشکلات عدیده ای روبروست، که دارندگان صادق این طرز فکر را که ریشه در واقعیت های جامعه ندارد را تا حد زیادی برای تشکیل یک دولت سکولار ناامید و پاسیو می کند. این دوستان باید توجه داشته باشند، در خوشبینانه ترین سناریو، به فرض قبول افول تدریجی دیندار بودن مردم، قرن ها با  غیرمذهبی شدن جامعه ای چون ایران فاصله داریم! بگذریم که شواهد و آمارها چه در ایران و چه در نقا ط دیگر جهان، نوید بی دین شدن ملت ها را نمی دهند. پس اگر نگرانی اصلی ما، آزادی و رفاه مردم است و به حریم خصوصی افراد نیز احترام می گذاریم، شایسته است که از آمادگی قوی ترین و فعال ترین نیروی مسلمانِ اپوزیسیون، برای تشکیل و شرکت و برپائی یک جمهوری دموکراتیک و سکولار استقبال کنیم،

 تا سیه روز شود هر که در او غش باشد!

 ناگفته نماند که این یا شبیه این نوع طرز تفکر، به حجاب هم که می رسند، بی حجابی را با آزادی پوشش اشتباه  گرفته و با وارد شدن به حریم خصوصی افراد، خودآزاری و دیگرآزاری می کنند!

از قدیم گفته اند بار کج به مقصد نمی رسد، چه رسد به مبارزات نادرست و غیراصولی با آدرس های اشتباهی! علیرغم تمام روشنگری ها، افشاگری ها و ضدیت ها با ادیان و مذاهب، هنوز نزدیک به ۱.۸ میلیارد مسلمان، ۲.۲ میلیارد مسیحی، یک میلیارد هندو و ۵۰۰ میلیون بودائی در دنیا هستند و این ارقام بنا بر آمارهای معتبر، تا ۲۰۵۰  تغییراتی نیز خواهد داشت و تعداد مسلمانان با مسیحیان برابر یا بیشتر خواهد شد!

ناپایداری  دموکراسی و سکولاریسم بیشتر در نقاطی از جهان رخ داده است که ساکنین مسلمان آن -به طور اخص- و به شکل عام؛ ادیانی که بطور بنیادی تحول و رنسانسی در آنها انجام نشده است.

در میان این ادیان، اسلام دینی است که بطور جدی نیازمند یک رنسانس می باشد. فرصت غنیمت شمرده و بمناسبت اینکه مجاهدین امسال ۵۶ ساله شده است، در رابطه با موضوع این نوشتار و از منظری متفاوت، نگاهی نیز به دست آوردها و دست نیاورده های مجاهدین بیاندازیم!

اصلی ترین عدم دستاورد مجاهدین تا کنون، عدم سرنگونی و فرو نریختن اسکلت فرسوده و پوسیده  رژیم جمهوری اسلامی است! هر چند تمامی شواهد و ظواهر، نوید دهنده پایان شب تیره دیکتاتوری و طلوع سحرآزادی میباشد!

تا آنجا که به موضوع سکولاریسم برمی گردد، از نتایج مهم  این ۵۶ سال پر فراز ونشیب، مجاهدین خلق ایران توانستند با تجربه و تئوریزه کردن  اسلام بردبار،  به دور از درگیری های شیعی و سنی و دعواهای مسلکی، ضمن احترام به موازین جهانی حقوق بشر، به سهم خود، مقدمات یک رنسانس اسلامی را  در این جهان پرآشوب و منطقه پرآشوب تر خاورمیانه پایه ریزی کنند. و با پذیرش  سکولاریسم و  پلورالیسم  سیاسی و دموکراتیک، الگویی باشند برای سایر مسلمانان جهان، که از قافله تمدن عقب مانده اند. والاترین پیام اینکه، مسلمانان سنتی  دریابند که مرز بندی واقعی هیچگاه بین با خدا وبی خدا نیست!

ضمن اینکه در این چهل واندی سال آموختیم که در قدم اول، مرزبندی بین آزادی خواه با هر مرام و دیکتاتور از هر نوع است. آموختیم در هر زمینه ای، تخصص بر ” تعهد” ارجعیت دارد. سفره های به اصطلاح ´متعهدین بی تخصص´ خالی است. و سفره خالی قسمت کردنی نیست! آموختیم بدون آزادی های سیاسی-اجتماعی  و توسعه ورونق اقتصادی صحبت از عدالت یا توهم است و یا فریب!

خوشبختانه مجاهدین با پرداخت بهائی بس سنگین و طاقت فرسا، رو در روی شیاد بزرگ قرن-خمینی- با رهبری و هوشیاری مسعود رجوی  چون کوه استوار ایستادند و با تاکید و تقدم به کسب آزادی و دموکراسی، مانع از آن شدند که مبارزات تاریخی ملت ایران، برای آزادی و عدالت به انحراف کشیده شود. مجاهدین هیچگاه مرعوب شعارهای بی محتوای ضد امپریالیستی  و مستعضف گرایانه خمینی و شرکاء نشدند. مجاهدین با اولین “نه” بزرگشان به اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، به سهم خود آغازگر مسیری-  گر چه پر رنج و خون- ولی بس شکوهمند و تاریخ ساز شدند. آنها نه تنها برای ایران و مردم ایران، بلکه برای مردم مسلمان منطقه و جهان تفسیری جدید و امروزی از اسلام بردبار ارائه نمودند! بذری را که محمد حنیف نژاد-بنیانگذار مجاهدین-کاشته بود، مسعود رجوی آنرا آبیاری و از گزند حوادث و حشرات موذی محفوظ و ضمن هدایت  در مسیری پویا و واقعی، آنرا به مریم رجوی سپرد تا عهده دار مسئولیت به گل نشاندن آن گردد! .

نتیجه اینکه، امروز مجاهدین به آنچنان پدیده استواری تبدیل شده اند که قطعا بردباری و مبارزات آنها برای آزادی وآبادانی ایران، قابلیت تکثیر و الگو شدن را برای دیگر ملل مسلمان جهان دارد. به یقین مقاومت و جنگ تمام عیار با بنیادگرائی اسلامی در ایران و عراق در چهل سال گذشته، هموار کننده مسیر صلح و آزادای، و همزیستی مسالمت آمیز در آینده ای نه چندان دور در خاورمیانه و جهان خواهد بود.

به امید روزی که موانع رشد و شکوفائی انسان ها آنقدر برداشته و صلح وآبادانی آنچنان در سرتاسر گیتی گسترش یابد تا بتوانیم  در تکامل مبارزه برای برادری و برابری قاطعانه  بگوئیم که: تضاد اصلی بین استثمار شونده واستثمار کننده است! و آنچه  را که روزی حنیف نژاد ها بطور استراتژیک آرزو داشتند، تحقق بخشیم.

.

لاجرم  اینجا سخن کوتاه شد

رهرو و رهبر نماند و راه شد

 

مجید آریا

https://akhbar-rooz.com/?p=46347 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x