در دفاع از سوسیالیسم (۶٨)
پیام به مراسم «یادمان جانباختگان فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی، سال ۶۷»
در ارتقاء و رشد جنبش دادخواهی خانوادههای جانباختگان فاجعۀ ملی بکوشیم!
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)
رفقا، دوستان، یاران و همرزمان؛
سی و دو سال از کشتار هزاران زن و مرد زندانی میهنمان که همگی در زمرۀ شایستهترین فرزندان این مرز و بوم بودند، گذشت. در آن همهکشی تابستان ۶۷ هزاران زندانی که خواستهای جز صلح، آزادی و عدالت اجتماعی برای مردمشان نداشتند در راه دفاع از آرمان های انسانی خود به پای چوبههای دار رفتند.
در جریان فاجعه ملی ۶۷ هیچ سازمان و حزب ایرانی مدافع آزادی و عدالت اجتماعی نبود که سهمی از آن کشتار نداشته باشد. بدون شک عامل اصلی این کشتار جمعی شخص خمینی بود، ولی ده ها نفر از مسئولین عالی رتبه سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی و قضایی نظام نیز در آن مشارکت داشتند. تأسف بارتر آن که این فاجعه در برابر دیدگان جهان و در بیعملی نهادهای حقوق بشری و سکوت و همدلی بعضی از کشورهای مدعی دمکراسی در غرب رخ داد. ماه ها پس از کشتار بود که آقای گالیندوپل نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل راهی ایران شد تا از بازماندگان آن فاجعه گزارشی تهیه نماید.
رفقا؛
جمهوری اسلامی تولدش را با کشتار آغاز نمود. هنور چند صباحی از اعدام بازماندگان و دستگیر شدگان حکومت پهلوی بدون رعایت حقوق انسانی متهمان نگدشته بود که سرکوب و کشتار معترضین و مخالفین مردمی در کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان، آذربایجان شروع شد و با بگیر و ببندهای خیابانی، ترورها و دستگیری و شکنجه مخالفین، در طول دهۀ ۶۰ ادامه یافت و در تابستان ۶۷ به اوج خود رسید. کشتار ۶۷ ماهیتی متفاوت از کشتارهای قبلی داشت. همه جانباختگان ۶۷ بلااستثتاء حکم داشتند و دوران محکومیت بسیاری از آنها مدت ها قبل خاتمه یافته و سال ها بعنوان «ملیکش» در اسارت حکومت بودند.
رفقا؛
تلاش جمهوری اسلامی در کتمان جنایتهایش و پنهان ساختن ابعاد آن به واسطۀ تلاش و ایستادگی خانوادههای جانباختگان فاجعۀ ملی و احزاب و سازمانهای سیاسی و نهادهای مدنی نقش برآب شد. «خاوران» به سمبل جنایتهای رژیم و «مادران خاوران» به نماد مقاومت و مبارزه در افشای جنایتکاران بدل گردید.
در شرایطی که با رشد فزایندۀ اعتراضات مردمی و اعتصابات کارگری مواجهیم، «جنبش دادخواهی» بواسطۀ پتانسیل بالای خود میتواند حلقۀ واسط همۀ جنبشهای اجتماعی و همچنین فعالین سیاسی، صنفی و مدنی کشورمان در مبارزه علیه رژیم حاکم باشد. جنبش دادخواهی بواسطۀ آن که همۀ جریانات سیاسی شناخته شده ایران سهمی از آن کشتار داشتهاند، دارای توان بالقوه در ایفای چنین نقشی است. با مشارکت فعال در افشای جنایتهای رژیم در دهۀ ۶۰ مبارزه برای گشودن پرونده آن جنایت که وظیفۀ آنی تمامی نیروهای آزادی خواه و عدالتطلب میباشد، به تقویت جنبش دادخواهی و ارتقاء موقعیت آن در درون جنبشهای اجتماعی کشورمان یاری رسانیم.
رفقا؛
ما فدائیان خلق ایران (اکثریت) بعنوان بزرگ ترین جریان چپ کشور که در کشتار تابستان ۶۷ صدها تن از بهترین کادرها، اعضا و هواداران خود را از دست دادیم، در جنبش دادخواهی و مبارزات اجتماعی حضوری متناسب با وزن و اعتبار خود نداشتهایم. امروز پس از مدت ها حضور شما رفقا به نام سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در فضای مجازی و در بزرگداشت «جانباختگان قاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی، سال ۶۷» را به فال نیک گرفته و اعلام میداریم؛ در این مبارزه با تمامی توان خود تا نیل به هدف و کشاندن آمران و عاملان این جنایت علیه بشریت به پای میز محاکمه گامی به پس نخواهیم گذاشت. ضمن آنکه حضور پررنگ و بی وقفه ما در این مبارزه و به نام سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاشی است علیه فرصتطلبان بی آزرم و شیفتگان «اصلاحطلبی» رژیم ضدمردمی که در انتظار انحلال سازمان و برای مصادره نام و اعتبار آن به نفع راست افراطی به کمین نشستهاند.
رفقا؛
در سی و دومین سالگرد فاجعه ملی یاد رفقای فدایی و دیگر جانباختگان صلح، آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیزم را گرامی میداریم و با رفقای جانباخته پیمان میبندیم که آمران و عاملان این جنایت را «نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم»
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)
۲۹ شهریور ۱۳۹۹
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- جمعی از هوادارن سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور): گرامی باد چهل و نهمین سالگرد زایش جنبش فدایی
- جمعی از هوادارن سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور): «نه» به نمایش انتخابات، «نه» به کلیت حکومت اسلامی
- جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور) – در فراق رفیق فریبرز رئیس دانا
- پیام به کنگرهی ۱۸ سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) – جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت(داخل کشور)
رفقا با درود
نام فدایی برایمان یاد آورد خاطره ست.خب باشه این درست ولی تا کی؟بازم میخاییم فدایی باشیم؟فدایی کی؟ طبقه کارگر؟مردم؟کشور ایران؟بعد از ۵۷ دیگه مورد نداره.آخه چند تا گروه و سازمان و حزب؟ ۴۰ ساله که تو سر هم می زنیم! در دنیای کنونی چند نوع روش اقتصادی و سیاسی برای اداره یه کشور وجود داره؟بسه دیگه…دست از لجاجت کودکانه بردارین.دنیا نمی تونه روی اپوسیزیون حساب بکنه چراکه اصن مث اینکه وجود نداره یا متحد نیستن.یکی هست از ما بپرسه اگه ما چپ ها همین الن در تهران به حکومت برسیم با دارایی همگانی مث معادن نفت صنایع سنگین آبها و برق و تلفن و…ایران چه می کنیم؟ملی می کنیم دیگه یا سوسیالیستی .خب شاه هم که کرده بود. الان سر چی دعوا داریم؟ با این کارهای غیر عقلانی که چپ ها می کنن دنیا مارو به حساب نمیاره.
آن پدیده ایی که با زمان نیاید,با جبر زمان میرود.نامهای گذشته از هر گروه وحزبی که باشند نه نیاز جامعه ونه حقانیت خود را میتوانند بیان کنند,این امر برای همه صادق است .حال چه حزب اللا باشد ویا شاه اللا ,چه مجاهد و چه فدایی .نیاز امروز و فردا مردم خصوصأ کارگران وزحمتکشان حزب جدید با نام ومحتوای جدید میباشد, مانند حزب چپ ایران.
با سلام و تشکر از پیام جمعی از هواداران سازمان فداییان خلق اگثریت ( داخل کشور )
در رابطه با سازمان فداییان خلق اکثریت و حزب چپ ایران ( فداییان خلق) همیشه آقای فرخ نگهدار مطرح می شود و قالبن بر علیه ایشان مسائلی مطرح میشود که نه از طرف سازمان و نه از طرف حزب چپ و نه از طرف خود آقای فرخ نگهدار تا بحال توضیحی داده شده است .
صرف نظر از تفکرات و مواضح سیاسی آقای فرخ نگهدار که به طور واضح همیشه بیان شده و مورد بحث و نقد قرار میگیرد , مسائل حاشیه ای فراوانی حول و حوش عضویت , پست و مسئولیت سازمانی ایشان و …. در سازمان اگثریت و حزب چپ مطرح میشود که بی جواب مانده , فکر میکنم که چون سازمان فداییان خلق اکثریت , حزب چپ ایران( فداییان خلق) و آقای فرخ نگهدار به اصول شفاف سازی و آگاهی دادن معتقد هستند , میتوانند با توضیحاتشون ما را آگاه و بیش از این منتظر نگه ندارند.
با تشکر .
دوستان گرامی ؛
من هر چه فکر کردم از این پراگراف , چیزی دستگیرم نشد ؟!
مخصوصا : حضور پررنگ !!
” ضمن آنکه حضور پررنگ و بی وقفه ما در این مبارزه و به نام سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاشی است علیه فرصتطلبان بی آزرم و شیفتگان «اصلاحطلبی» رژیم ضدمردمی که در انتظار انحلال سازمان و برای مصادره نام و اعتبار آن به نفع راست افراطی به کمین نشستهاند “.
دارو دسته فرخ نگهدار در کنگره هفدهم سازمان حضوری فعال داشت . فرخ که سالیان پیش استعفا داده بود , بار دیگر در کنگره هفدهم شرف یاب شد و با تعدادی که از اعضای سازمانی ؟! که سالیان سال کار تشکیلاتی نمی کردند , در مقابل قرار کمیسیون , صف آرایی کرده و قرار را از دستور کار کنگره خارج کرد و البته بودند کسانی که پشتیبانی کردند.
من فکر میکنم که یک برآمد به نام سازمان اکثریت داخل کشور , تنها راه حضور پررنگ است . دوستان گرامی با اطلاعیه نمی توان این پدیده زشت را از سازمان دور کرد .
http://www.yaranema.de
موفق باشید
دوستان گرامی, پدافندگان ارجمند سوسیالیسم!
چندی پیش یادداشت زیر (که پیوست است) را در پاسخی به اعلامیه سازمان اکثریت نوشتم. یکی از گزینه هایی که برای ادامه زندگی آن سازمان پس از تشکیل حزب چپ آوردم این بود که: “جناحی ‘دوراندیش’ چشم در راه رسیدن به ‘منزلگاهی’ ست که نام سازمان بازگشاینده ی دروازه ی آنست…” این نگرانی در نوشتار شما نیز باینگونه بازتاب یافته است:
“حضور پررنگ و بی وقفه ما در این مبارزه و به نام سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاشی است علیه فرصتطلبان بی آزرم و شیفتگان ‘اصلاحطلبی’ رژیم ضدمردمی که در انتظار انحلال سازمان و برای مصادره نام و اعتبار آن به نفع راست افراطی به کمین نشستهاند.”
از آنجا که:
۱ – سویگیری درست نیروهای مردمی در راه مبارزه برای آزادی و بهروزی مردمان ایران در برابر حکومت تبهکار اسلامی اهمیت فراوان دارد,
۲ – رژیم اسلامی از آغاز ضد ایرانی, ضد انسانی و ضد زندگی و زیبایی بوده است,
۳ – رژیم اسلامی هیچگاه پایبند قانون (بین المللی یا حتی قانون ارتجاعی خود) نبوده است,
۴ – اصلاح طلبی در چهارچوب رژیم اسلامی قانون ناشناس فریبی بیش نیست و, بگواه تجربه چهل ساله از پایه, ضد دمکراسی ست,
۵ – محفلی نسبتا گسترده و با نفوذ درون سازمان اکثریت, به رهبری نگهدار و مانندهایش, سرسپرده ی اصلاحات در چهارچوب رژیم اسلامی هستند,
۶ – محفل “نگهداران رژیم”, در اسارت دید واژگونه ی خود, با بیشرمی جاافتاده ای مبارزات اجتماعی (دیماه ۹۶ و آبان ۹۸) را برآمد “اغتشاشگران” میداند (ر.ک. به مصاحبه نگهدار و ملیحه محمدی با بی بی سی در باره این جنبش ها) اما از آنها برای چانه زنی اصلاح طلبانه خود بهره میگیرد,
۷ – سازمان اکثریت (تا زمان حمله رژیم به آن) بدلیل پشتیبانی از رژیم واپسگرای اسلامی کارنامه چندان درخشانی در سپهر سیاسی ایران نداشته و از اشغال خیره سرانه سفارت آمریکا دفاع کرده و بارها از آن بعنوان “تسخیر سفارت” یاد کرده,
۸ – اگر پایبند به اصول باشیم, شکل گیری “حزب چپ” به معنای پایان موجودیت نیروهای تشکیل دهنده آن (بویژه سازمان اکثریت) بوده است,
۹ – ادامه زندگی گیاهی سازمان اکثریت هیچ آبی را در مبارزه علیه حکومت تبهکار اسلامی گرم نخواهد کرد,
۱۰ – در این شرایط مبارزاتی دشوار و با اهمیت کشور نام را میتوان وانهاد چون محتوا مهم و اصل است.
بنابر آنچه برشمرده شد, درست اینست که نیروهای پیشرو و حقیقتا مردمی در درون و پیرامون این سازمان “عطای اکثریت را به لقایش” ببخشند و دلالان و رندان سیاسی لانه کرده در آن سازمان را بگذارند و به “حزب چپ” بپیوندند. در غیر اینصورت شما از مبارزات تاریخی خود وامیمانید و خودخواسته در اسارت گروگانگیران (یعنی دلالان سیاسی) فرصت های کارساز را از دست خواهید داد. این چانه زنان از “خدای خود” می خواهند که یاریشان دهد تا انرژی مبارزاتی شما را در راه چانه زنی با خودشان, برای حفظ یک نام که هویت بدشان در آن تنیده شده, هدر دهند. میتوان مطمئن بود که دلالان در زمانی که به “منزلگاه” سازش برسند فریبکارانه شما را کنار زده و کار خود را خواهند کرد چون سرشتشان چنین است!
براستی کدام مهم است: چانه زنی با دلالان که کارشان چانه زنی ست یا آزادی از گرداب و هدایت مبارزه ای اصولی علیه رژیم ویرانگری که همه هستی کشورمان را گروگان گرفته است؟ اگر به گزینه دوم روی آورید, نیروی عظیمی بشما روی آور خواهد شد…
دوستان گرامی, پیش از آنی که دگر دیر شود, کاری بکنید!
بازچاپ یادداشت:
آرمان شیرازی گفت:
شنبه, ۱۵ شهریور, ۱۳۹۹ در ۰۲:۳۰
چه کسی بود صدا زد, برخیز؟!
راستی, چه محاسبه ای در کار است که سازمان اکثریت بجای انحلال خویش و کار در درون حزب چپ, هنوز به زندگی گیاهی خود ادامه میدهد؟ . مگر پدیداری حزب چپ به معنای نفی وجود سازمانها و خطوط تشکیل دهنده ی آن نبوده است؟
رهبران سازمان اکثریت میتوانند توجیهاتی برای این “زندگی موازی با حزب چپ” داشته باشند که در برگیرنده یا بیرون از موارد زیر باشند:
۱ – تداوم وجود سازمان امکان میدهد که ما بتوانیم در رهبری چند جریان باشیم و در داد و ستدهای آتی بتوانیم سهم بیشتری بگیریم.
۲ – جناحی “دوراندیش” چشم در راه رسیدن به “منزلگاهی” ست که نام سازمان بازگشاینده ی دروازه ی آنست…
۳ – گروه بزرگی از اعضای بدعُنُق در سازمان هنوز به “فعالیت” در حزب چپ تن در نمی دهند.
۴ – ما حزب چپ را برای دیگران پدید آوردیم اما خود سرِ عضویت در آن را نداریم.
۵ – چهل سال را همچنان گذرانیده ایم, پس ازین نیز چنین خواهد بود.
دلائل, چه برشمرده, چه ناپیدا باشند, نتیجه همین از رمق افتادگی و بی تاثیری چپ است که اکنون پیش رو داریم.
بیگمان تا زمانی که محاسبات, پنهانکاریها, گروه بازی ها, بیماریها و نابسامانی ها درکارند, کارِ ستیز برای از میان برداشتن حکومت تبهکار اسلامی و گامپردازی در راستای بهروزی مردمان ایران لنگ خواهد بود…
چه کسی بود صدا زد, برخیز؟!