در عکس نفر دوم نشسته از چپ،استاد محمدرضا شجریان است
نازک بین: در دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ ورزش آموزشگاه ها یا همان دو دوره سه ساله دبیرستانی، رونق زیادی داشت. محیط های آموزشی مکان هائی برای پیوند رفاقت ها و حضور در میدان رقابت های ورزشی بودند. در شهرهائی که قواره و اندازه تهران را نداشتند اما در شمار مراکز استان ها به حساب می آمدند، فضا و شرایط طوری بود که هر فردی می توانست در چند رشته ورزشی توانائی اش را به محک بگذارد. در این بین جوانانی هم بودند که هوای قهرمانی در این طرف و عشقی فصلی در آن طرف دیگر داشتند. روزی در والیبال می درخشیدند و روز دیگری از جمع دوستان و رفقای والیبالیست جدا می شدند و به جمع دوومیدانی ها یا بسکتبالیست ها می پیوستند. تعدادی هم بودند که علاوه بر ورزش، بطور ذاتی عشق هنر موسیقی یا هنر تئاتر و سینما داشتند، ولی دل گرفتن از این و عشق گذاشتن به آن،سخت می نمود.
خسرو آواز ایران زنده یاد استاد محمد رضا شجریان، از دهه ۱۳۳۰ تا دهه ۱۳۴۰ در ورزش آموزشگاها و در رشته های فوتبال، دوومیدانی و والیبال، فعالیت داشت و چند عنوان قهرمانی انفرادی در دوومیدانی و دسته جمعی در والیبال و بسکتبال کسب کرده بود. با این که در سال های اخیر فرصتی برای باز کردن خاطرات ورزشی اش نداشت اما یک بار در سال ۲۰۰۵ به تماشای بازی دوستانه ایران و آلمان رفت و بار دیگر وقتی بود که بایر مونیخ با علی کریمی به تهران آمد. استاد به همراه رایان، فرزند کوچک اش به ورزشگاه آزادی رفت و هم تحت تاثیر مسابقه و هشتادهزار تماشاگری که بازی را تماشا می کردند، و هم فریاد و تشویق های رایان قرار گرفت که رایان در لحظاتی صحنه های بازی را برای پدر بازگو می کرد. استاد شجریان قبل و بعد از جام جهانی ۲۰۱۴ که گروه هائی از ایرانیان علیه خانم مجری مراسم قرعه کشی و بعد از آن، با ادبیات زشت و ناسزاگوئی به صفحه فیس بوک مسی حمله کردند، منتظر فرصتی بود که بتواند نظراش را در مورد این وقایع تلخ بنویسد.
او بعد از جام جهانی ۲۰۱۴ یادداشتی خطاب به هواداران احساساتی فوتبال با انتخاب تیتر «درددلی با خود» در فیس بوک منتشر کرد، که قسمت هائی از این یادداشت را در زیر می خوانیم:
برای هر انسانی دیدارها بهترین لحظات زندگی اوست، دیدارهای دوستانه و گاه عاشقانه. این لحظهها موقعی دلنشیناند که همدلی و آشنایی در آن باشد. این همدلی جز با احترام متقابل و دل و گوش جان به سلیقه و نظریه و خواست همدیگر دادن بهدست نمیآید. ما میتوانیم با احترام به رقبا و حریفان خود در هر پدیدهی زندگی، از رقابتهای ورزشی گرفته تا هنری و سیاسی و…، آنها را دوستدار خود کنیم. ما این استعداد را داریم حتی دشمنیها را به دوستی و به همفهمی مبدل کنیم.
ورزش باید روح انسانی را در ما تقویت کند، نه کینهتوزی ونفرت را! ورزش برای سلامتی و نشاط روح و روان است، نه کینه و نفرت و پیامدهای زشت آن! چرا برخی نوجوانها و جوانهای یک ملت فرهنگمدار چندهزارساله، در عصر فضا و لیزر و کامپیوتر و ارتباطات، در فیسبوک و سایتها مرتکب ناسزاگویی و فحاشی به دیگران و یا اشخاص سرشناس جهانی بشوند؟ چه سودی حاصل میشود جز بدنامی و سرشکستگی یک ملت؟! چرا این اشتباهات را مرتکب شویم؟! ورزشکاران موفق ما آبروی جهانی ما هستند. این درست است که با ناسزاگویی پاداش آنها را ضایع کنیم؟
من از وقتی یادم میآید عاشق فوتبال بودهام. بازیهای تیمهای سرشناس و پرستاره را با دقت دنبال میکنم. از بازیهای تیمهای انگلیس لذت میبرم. از بازیهای بارسا لذت میبرم، ولی تیم موردعلاقهام همیشه رئال مادرید بوده است. وقتی این تیم بد بازی کند یا ببازد ناراحت میشوم. اما بازیکنان هنرمند تیمهای دیگر را همیشه ستایش کردهام. منکر نمیتوان شد گلی را که مسی دقیقهی ٩١ در بازی آرژانتین به ما زد، مثل پتکی بود که به سرم خورد؛ ولی انصاف باید داد که بسیار زیبا و هنرمندانه بود.
چند پیام برای درگذشت سیاوش موسیقی ایران
عادل فردوسی پور در مورد استاد شجریان در اینستاگرام نوشت:
او هرگز نمیمیرد، او زنده است. در وجود ما که همواره طنین صدایش در گوشمان، زمزمه نوایش برلبهایمان و مهر بیپایانش در قلبهایمان جاری خواهد بود.
دل ز دستم رفت و جان هم
بی دل و جان چون کنم
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانهم داده بر باد