جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

تاملی بر دادخواهی کشتار ۶۷ – بیژن ققنوس

(دادخواهی از منظر«حقوق بشری» و «سیاسی» گفتگویی با اقای سرکوهی)

حجت‌الاسلام طائب در پاسخ به پرسشی پیرامون ارزیابی «رویارویی اطلاعاتی امنیتی سپاه با فتنه»  آنرا موفق ارزیابی کرد و گفت «یکی از نقطه ضعف‌های فتنه‌گران، جاه‌طلبی آنهاست و اصلا این فتنه، فتنه‌ی جاه‌طلبان است و ما هم روی همین کار کردیم؛ مثلا نقطه ضعف موسوی در خارج این است که در سالهای اعدام گسترده ضد انقلاب، نخست‌وزیر بوده است، اگر بخواهد آن دوره را نفی کند، حضرت امام را نفی کرده چون ایشان دستور داده و این باعث می‌شود ارادتمندان امام در داخل کشور که متاسفانه هنوز موسوی را قبول دارند و انحراف او را باور نکرده‌اند از او فاصله بگیرند و اگر هم بخواهد تایید یا سکوت کند اپوزوسیون خارج کشور را که همه بر محور سران فتنه متحد شده‌اند از دست می‌دهد، کافی است شما یکی از این عناصر ضد انقلاب که هم کینه حضرت امام را به دل داشته باشد و هم جاه‌طلب باشد را غیر مستقیم اجیر کنید، پول یک‌ سایتی، چیزی را به او بدهید، تأمین‌اش کنید و شیرش کنید که هر روز از آن اعدام‌ها بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم، گرفت و بین خودشان الان معضل شده است، برنامه‌های دیگری هم داریم که مصداق مکر الهی این انقلاب است»

طائب درجمع طلاب بسیجی در ۲۰۱۱

با انتشار بیانیه«سازمان عفو بین المللی» در مورد کشتار۶۷ زندانیان سیاسی در ۲۹ مرداد ۹۹ وتاکید بر اطلاع مهندس موسوی از این قتل عام یک رشته عکس العمل ها را زنجیروار شاهد بودیم.

از سویی  ۶. فعال سیاسی و مدنی در بیانیه ای به تحریف واقعیت ازسوی «سازمان عفو بین المللی» اعتراض کرده و نوشته اند:

بخش ایران سازمان عفو بین‌الملل مساله را به گونه‌ای تبلیغ می‌کند که آمران و عاملان و مباشران جنایت، همه در سایه پنهان بمانند و میرحسین موسوی که تاکنون هیچ‌گونه مدرکی علیه او کشف نشده، به یک‌باره مسئول اصلی جلوه داده شود.

‌««هر زمان عفو بین‌الملل یا هر نهاد دیگری مستنداتی محکم و واقعی، دال بر همدلی» موسوی با این اعدام‌ها «یا نقش احتمالی او در این جنایت ارائه کند، آنها نیز در صدد تخفیف و سلب مسئولیت از او بر نخواهند آمد»

به دنبال آن واکنش صدها تن ازخانوادگان اعدام شدگان ۶۷  را شاهد بودیم که با امضا نامه ای به تلاش «از سوی وابستگان و دلبستگان به موسوی» برای سرپوش گذاشتن برحقایق این جنایت معترض شده و خواهان روشن شدن تمامی حقیقت شده اند.

در پی این دو واکنش رادیو زمانه نظر چند تن از فعالین اجتماعی را جویا شد خانم شیرین عبادی در این رابطه گفت: از نظر من کل حاکمیت در دهه ۶. نسبت به رویداد کشتار زندانیان در دهه شصت مسیولیت مشترک دارند« من به عنوان یک ایرانی خسته شدم بس که دعوای مصدق و شاه را شنیدم. اصلا مشکل امروز من این مسأله نیست. مشکل من این نیست که موسوی کی از این قتل‌ها باخبر شده و چه میزان مسئولیت داشته؟ شرح این داستان بگذار تا وقت دگر. اجازه دهید ابتدا از شر این حکومت خلاص شویم بعد از آن بر سر تاریخ مطلع شدن موسوی و میزان مسئولیت او در کشتار ۶۷ می‌توانیم به بحث بنشینیم»

و بالاخره آقای سرکوهی در پاسخ به خانم عبادی درنوشته ای تحت عنوان«خانم عبادی وسربریدن حقیقت……..»  مینویسد:

«خانم شیرین عبادی «مدافع حقوق بشر» معرفی می‌شود و «مدافع حقوق بشر» در متنی در سایت زمانه، از ما می‌خواهد که برای «اتحاد» مطلوب سیاسی او…….. در باره نقش مسئولین سیاسی اعدام‌های……. کشتار جمعی ۶۷ و.. (یعنی در باره مقامات درجه اول  نظام در زمان کشتارها به مثل آقای موسوی) ، که حتا در باره نقش «آمران و عاملان» کشتارها، …….. سکوت کنیم و علاوه بر سکوت در این موارد از طرح «هر مسأله‌ای که موجب ایجاد تفرقه شود»، «فعلا» خودداری کنیم و اگر نکنیم او با چماق اتهامی که به تهدیدی زشت می‌ماند، «انگشت وزارت اطلاعات را در این بازی اختلاف بینداز و حکومت کن» می‌بیند. پس وای به حال ما  که سر سکوت نداریم و از خون کشتگان و از خواست عدالت نمی‌گذریم»

من پاسخ کامل در این مورد را به خانم عبادی وامیگذارم و فقط به پاره ایی نکات به عنوان خواننده مقاله ایشان اشاره میکنم.

۱ـ خانم عبادی در متن اشاره شده تصریح کرده: 

«من بارها گفته‌ام از دید من کل نظام و تمام افرادی که در دهه ۶. در مسند قدرت بودند از جمله میرحسین موسوی، نسبت به رویداد کشتار دسته‌جمعی زندانیان سیاسی، مسئولیت مشترکی دارند».

بنابراین مسیله سر بریدن حقیقت بخاطر یک معامله در میان نیست.

۲ـ آقای سرکوهی بخوبی میداند که ما مییتوانیم و باید به مسایل وپدیده هاازدیدگاهای متفاوتی بنگریم ،به عنوان مثل به کشتار ۶۷ از منظر سیاسی، اخلاقی و یا حقوق بشری میتوان نگریست  وخانم عبادی عمدتا از منظری سیاسی نگریسته چنانکه عبارت «بی سلیقگی سیاسی» را برای زمان انتشار مجدد اسناد«سازمان عفو بین المللی» بکار برده است اما چرا از دیدگاه سیاسی ، پرداختن بیش از حد به نقش موسوی در کشتار ۶۷ درست نیست ؟

فکر میکنم روشن است که وظیفه هر سیاستمدار دانایی در هر مقطعی یافتن شعار و پلتفرمی است که حول آن بیشترین نیروها را بتوان گرد آورد، البته روشن است که این شعار باید در هماهنگی با دیدگاهها و برنامه ان نیروی سیاسی باشد.

و در شرایط کنونی ایران که با رژیمی تمامیت خواه ٬ناکارآمد وفاسد حول محورولایت فقیه روبرو هستیم بدون شک استراتژی درست تشکیل جبهه ای متشکل از تمام نیروهاییست که در سرلوحه برنامه شان عبورازجمهوری اسلامی و برپایی حکومتی سکولار دمکراتیک است که بر پرچم آن «محو رژیم ولایت فقیه »حک شده است (جبهه ای متشکل از هوداران مشروطه ٬ جمهوریخواهان ٬چپها وحتی مجاهدین خلق) بنابراین در این شرایط مطرح کردن هرنوع مسئله ای تفرقه افکنانه ،کاری جز آب به آسیاب دشمن ریختن نیست (شاید در اینجا با این سوال روبروشویم که نیرو های ملی مذهبی و بقایا جنبش سبزدرکدام سوی این معادلات قرار دارند ، در این باره درذیل صحبت میشود) ،تذکر این نکات از جهت ضروری بود که زیستن ودر رویا گذشته فرورفتن در میان ما ایرانیان بسیارمرسوم است .

۳ـ «جنبش حقوق بشری »به موازات«جنبش سیاسی»

اشکاراست این که اقای سرکوهی به عنوان یکی از فعالین حقوق بشر «انجمن جهانی قلم  » درباره قتل عام ۶۷ منظما بنویسد تا این فاجعه بفراموشی سپرده نشود٬ نه تنها اشکالی ندارد بلکه خوب ولازم هم هست. اما مبارزه حقوق بشری تنها شکل مبارزه نیست،و در کنار ان میتوان وباید به اشکال دیگرمبارزه از جمله مبارزه سیاسی هم دست یازید.ولی درسیاست ما همیشه مجبور به سازشها و معاملاتی هستیم که همه انها بر مبنای مبانی حقوق بشر قابل تبیینن نیستند به عنوان مثال نیروهای متحد با اتحاد شوروی در تمام سالهای جنگ مشترکشان برعلیه فاشیسم دررابطه با تصفیه های استالینی سکوت کردند و هیچگاه هم از سکوت خود ابراز شرمساری ننمودند.و یا به فروش اسلحه چک در زمان  ریاست جمهوری «هاول» میتوان اشاره کرد٬ اگرچه «هاول» خود فعال نامدار حقوق بشراز دهه ۷. تا سالهای پایانی زندگیش بود..

در همین راستا باید خانم عبادی را فهمید بدونه شک او نه تنها رویای «دوران طلایی امام»را درسرندارد بلکه به عنوان اولین زن ایرانی که لباس قضاوت برتن کرد یکی از نخستین کسانی بود که شلاق «عدل اسلامی» را تجربه کرد.از همین روی و با شناخت ضعف اصلی جنبش یعنی تفرقه و عدم سازماندهی متمرکز است که فریاد اتحاد همه نیروها ی دموکراتیک در جبهه ای واحد برعلیه جمهوری ولایت فقیه راسرداده..

۴ـایا موسوی و جنبش سبز درجبهه ما و یا متحد ما هستند؟

اگر جبهه مان را متشکل از تمام نیروهایی بدانیم که در سرلوحه برنامه شان عبورازجمهوری اسلامی و برپایی حکومتی سکولار دمکراتیک است، ظاهرا جواب منفی است. چرا که رهبران جنبش سبزدر سال۸۸ وبعد از ان ، در اظهارات رسمی ، هیچگاه از اعتراض به دیکتاتوری و «تقلب انتخاباتی» فراترنرفتند (تاجزاده دریکی ازاخرین اظهار نظرهایش که در سایت کلمه هم منعکس شده گفته گنجاندن ولایت فقیه درقانون اساسی یک اشتباه بود). سایت کلمه هم در این سالها در محدوده نظام مانده است. شاید استثنا بیانیه موسوی در رابطه با قیام ابان ۹۸ بود که « بویی» از عبور از جمهوری اسلامی در پاره ای از فرازهایش داشت.

بنابراین نمیتوان در حال حاضرجنبش سبز را پاره ای ازحرکت مردم ایران برای عبور از جمهوری اسلامی دانست.اما نمیتوان هم مدعی شد که این جنبش اکنون رو در روی مردم ایران ایستاده.خلاصه کلام ، با توجه به نفوذی که هنوز «سبزها» درلایه هایی از اقشار متوسط و ارگانهای رژیم ولایت فقیه دارند ، شرط عقل نیست که انها را بسوی دشمن برانیم.

پایان سخن

اقای سرکوهی گرامی!  به عنوان کسی که نزدیک ترین عزیزانش قربانی دژخیمان خمینی گردیده اند، مطمئن باشید من نیز به اندازه شما امیدوارم که هرچه زودتر  بتوانیم بساط دیکتاتوری فاشیستی ـ مذهبی موجود را برچیده و خورشید ازادی و سرافرازی را لبخند زنان درسرزمین مان نظاره گر باشیم.

اما درسهای تلخ زندگی به همه ما اموخت پیروزی بر چنین دشمن نابکاری بیش از هر چیز کاری عقلانی و سیاسی است وسیاست هم علم وهنری است که باید انرا اموخت وبکاربست. علم و هنری است که کمتر برای قطره ای از دریای خشم و خون توده ها شدن وچشم در چشم گزمه  داستان بردارکردن چکاوک ازادی را فریاد زدن ،و بیش از ان حماسه  دانش متحد ساختن مردمان و ایجاد جبهه ای هر چه پهناورتر است.

بگذارید با وسعت نظر بیشتری بنگریم و تنوع اشکال مبارزه را ارج نهیم تنها با تنوع و تکثرگرایی برای همه طبقات و اشکال مبارزه است که میتوان امید داشت که روزی نه چندان دور خورشید ازادی میهن را گل افشان کند. 

https://akhbar-rooz.com/?p=51528 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پدیده فارغبال
پدیده فارغبال
3 سال قبل

نویسنده نظر خود را با نیروهای درون و برون حکومت مشروعه که به اشکال مختلف خواهان تداوم حکومت اسلامی می باشند روشن نکرده ست:
ًبنابراین نمیتوان در حال حاضرجنبش سبز را پاره ای ازحرکت مردم ایران برای عبور از جمهوری اسلامی دانست.اما نمیتوان هم مدعی شد که این جنبش اکنون رو در روی مردم ایران ایستاده.خلاصه کلام ، با توجه به نفوذی که هنوز «سبزها» درلایه هایی از اقشار متوسط و ارگانهای رژیم ولایت فقیه دارند ، شرط عقل نیست که انها را بسوی دشمن برانیم. ً
تمام تجربیات نشان می دهد که خیلی ها در میان لایه های اقشار مختلف «نفوذ» دارند .ولی بدون توجه به «آرزو» و « برنامه » های آنها و همسوئی با مردم سالاری و رعایت حقوق بشر و جدائی دین از حکومت نمی شود همین طوری چشم ها را بست . اگر به این اهداف نرسیم.
موضوع دادخواهی و جستجوی حقیقت برای قربانیان و جانباختگان نیز به نتیجه نخواهد رسید.
همانطور که با روی کار آمدن حکومت اسلامی ، فجایع حکومت گذشته تحت الشعاع قرار گرفت.

بیژن
بیژن
3 سال قبل

دوست گرامی پدیده،چنانکه در متن ذکر شده که هواداران جنبش سبزهنوز در جبهه گذار از رژیم ولایت جای ندارند،اما دشمن هم نیستند(فکر میکنم آشکار است چرا)،اینگونه نیروهارا بینابینی مینامند،و وظیفه ماست که با اتخاذ تاکتیکهای درست از لعزش آنها به اردو دشمن جلوگیری کنیم،در هفته های اخیر شاهد موضع گیریهای جالب زن دلاور خانم نرگس محمدی( ازمبارزین ملی مذهبی) بوده ایم، این نشان میدهد که صف بندی درون و بیرون جبهه دیوار چین نیست و در جریان مبارزه تغییر مییابد، درجبهه مبارزیک واقعیت عینی که با «آرزو» ها مربوط نیست

کیا
کیا
3 سال قبل

حرف ندارد.

بیژن
بیژن
3 سال قبل
پاسخ به  کیا

با تشکر از لطف شما

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x