پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

بیانیه جمعی از فمینیست‌های اینترسکشنال آذربایجانی

ما جمعی از فمینیست‌های اینترسکشنال آذربایجانی، به موجب این بیانیه، مراتب اعتراض و تأسف عمیق خود را به بیانیه منتشر شده اظهار کرده، مخالفت خود را با هرگونه اشغالگری، خشونت و نظامی‌گری، و استبداد داخلی اعلام می‌داریم. ما همچنین بر ضرورت وجود نظام دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر با تضمین حقوق همه گروه‌های اقلیت در خاک کشور آذربایجان تأکید داریم. ما جنگ را محکوم کرده و برای برقراری صلح، خواهان اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل توسط دولت ارمنستان و پایان دادن به اشغال هستیم

جنگ در قره باغ بین دو کشور آذربایجان و ارمنستان که از چند هفته پیش آغاز شده همچنان ادامه دارد. تا به حال فراخوان نیروهای صلح دوست منطقه و جهان و تلاش های دیپلماتیک برای توقف درگیری نظامی و تشویق طرفین به مذاکره و حل اختلافات بر مبنای قطعنامه های سازمان ملل بی پاسخ مانده است.

آن چه در زیر می خوانید، بیانیه جمعی از فمینیست‌های اینترسکشنال آذربایجانی در ایران و در تبعید پیرامون این جنگ و “فراخوانی برای صلح پایدار در قاراباغ کوهستانی”است. این بیانیه را رقیه کبیری، فرانک فرید، رحیمه محمدی فرد، سئویل سلیمانی و مهدیه آهنی و عده دیگری از زنان سرشناس آذربایجانی امضا کرده اند.

****

تاریخ معاصر آذربایجان مملو از سرکوب و استبداد و مبارزه مردم آن در راه آزادی‌خواهی و دموکراسی‌طلبی است. اگرچه بعد از فروپاشی شوروی، مردم آذربایجان بار دیگر فرصتی برای تعیین سرنوشت خود بدست آوردند، اما از طرف دیگر این کشور با تبعات استعمار دویست ساله روسیه، کودتا، استبداد داخلی و شروع حملات دولت ارمنستان در سال ۱۹۸۸ روبه‌رو شد که نتیجه آن ژنوساید انسانی در خوجالی، اشغال بیست درصد از اراضی حاصلخیز قاراباغ و ۷ شهر اطراف آن (آغدام، کلبجر، لاچین، جبرائیل، فضولی، قبادلی و زنگیلان)، جابجایی اتنیکی و آوارگی یک‌میلیون آذربایجانی بود. تداوم سی‌‌‌ساله این اشغالگری و سکوت جامعه بین‌المللی با وجود قطعنامه‌های سازمان ‌ملل نشان ‌داد که سیاست، همچنان در خدمت گفتمان جنگ‌آفرینی است.

بیانیه اخیر جمعی از نویسندگان و اساتید دانشگاه‌های امریکا گایاتری چاکراورتی اسپیواک، نوام چامسکی، کورنل وست، طارق‌ علی، جودیت هرمن، سیلا بن‌حبیب و ویکن بربریان به تاریخ ۱۶ اکتبر ۲۰۲۰ با عنوان “فراخوانی برای صلح پایدار در قاراباغ  کوهستانی” بار دیگر یادآوری ‌کرد دانش می‌تواند تبدیل به ابزاری برای خاموش‌‌کردن صدای فرودستان، پنهان کردن و سرکوب حقیقت اشغالگری، تحکیم‌بخشی به روابط نابرابر و هژمونی سیاسی ـ اقتصادی قدرت‌های منطقه و اقتصاد جهانی در جغرافیای پرتنش قفقاز و خاورمیانه شود. همان‌طور که می‌دانیم دوگانۀ ظالم و قربانی، در اپیستمولوژی فمینیسم جایگاه سابق خود را از دست داده است و مفهوم قدرت با روابط و پیچیدگی ‌گره خورده است؛ در مطالعات پسااستعماری نیز بر نقش روابط قدرت در تولید دانش تاکید می‌شود، با این حال، انتشار چنین بیانیه یکجانبه‌ای توسط کسانی که خود در تولید و گسترش دانش انتقادی نقش غیرقابل‌انکاری دارند، ما را به شگفتی وا داشت. نکته قابل تأمل، فراخوان بین‌المللی این بیانیه است که با ماسک صلح‌طلبی و با رویکردی تک‌بعدی، خودبرترپنداری آکادمیسم غربی را بر تمام جهان غالب می‌کند. تداوم سی‌‌ساله وضعیت نه جنگ، نه صلح در قاراباغ قطعا دلایل پیچیده‌تری از ایده‌های یک شخص یا سیاست امروز یک کشور ثانویه دارد. نگاه تقلیل‌گرایانه‌ بیانیه اخیر و هراس‌افکنی و ترک‌ستیزی نهفته در آن، درواقع زیر سؤال بردن چارچوب دانشی است که ما برای بهبود وضعیت جهان بدان امید داریم.

گریز از جنگ اگر به معنای نقض حقوق انسانی، نادیده‌گرفتن حقایق موجود و نسخه‌پیچی واحد بدون توجه به پیشینۀ تاریخی و شرایط موجود ژئوپولیتیکی جهانی و منطقه‌ای باشد، هیزم انباشتن به آتش جنگ‌های لاینحل بعدی در منطقه است. خشونت، جنگ و سلاح از ضروریات دوام نظام مردسالاری هستند؛ نظامی که در تعامل با سایر نظام‌های سلطه و تبعیض، زنان را حذف کرده و کرامت و حقوق برابر انسانی آنها را زیر سؤال می‌برد و بدون شک هرگونه بی‌ثباتی در منطقه، آزادی زنان را به تأخیر می‌اندازد. صدور بیانیه اخیر و عدم اشاره آن به قطعنامه‌های ۸۲۲،۸۵۳،۸۷۴،۸۸۴ سازمان ملل در سال ۱۹۹۳ در موضوع قاراباغ، نادیده گرفتن بمباران مناطق غیرنظامی چند روز پیش در گنجه آذربایجان و کشته‌شدن ده‌ها غیرنظامی ازجمله زنان و کودکان، نه‌تنها نشانه خاموشی وجدان انسانی است و راه را برای بازتولید گفتمان خشونت هموار می‌کند، بلکه بازتأییدی بر این موضوع است که در جامعه آکادمیک غرب و حتی در میان پژوهشگران پسااستعمار و فمینیست همچنان «فرودست نمی‌تواند سخن بگوید».

ما جمعی از فمینیست‌های اینترسکشنال آذربایجانی، به موجب این بیانیه، مراتب اعتراض و تأسف عمیق خود را به بیانیه منتشر شده اظهار کرده، مخالفت خود را با هرگونه اشغالگری، خشونت و نظامی‌گری، و استبداد داخلی اعلام می‌داریم. ما همچنین بر ضرورت وجود نظام دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر با تضمین حقوق همه گروه‌های اقلیت در خاک کشور آذربایجان تأکید داریم. ما جنگ را محکوم کرده و برای برقراری صلح، خواهان اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل توسط دولت ارمنستان و پایان دادن به اشغال هستیم.

۲۲ اکتبر ۲۰۲۰

  1. اعظم احمدی، دکترای علوم سیاسی، زنجان
  2. الناز سردارنیا، دانشجوی دکترای فولکلور، تبریز
  3. ربابه تقی‌زاده زنوز، دانشجوی دکترای زبان‌شناسی، زنوز
  4. رحیمه محمدفرد، شاعر و نویسنده، تبریز
  5. رقیه کبیری، نویسنده، خوی
  6. سودابه تقی‌زاده زنوز، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی، زنوز
  7. سئودا علی‌مددنژاد، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی ارتباطات و فناوری اطلاعات، تبریز
  8. سئویل سلیمانی، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی و فعال فمینیست، واشینگتن دی. سی.
  9. صبور کبیری، دکترای جامعه‌شناسی، خوی
  10. فاطمه دهقان، دکترای روابط بین‌الملل، سلماس
  11. فاطمه نصیرپور، کارشناسی ارشد تکنولوژی اطلاعات، مرند
  12. فائزه بهادری، شاعر و نویسنده، مرند
  13. فرانک فرید، شاعر، نویسنده و فعال فمینیست، تبریز
  14. گیتی عدالتی، دکترای جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی، هامبورگ
  15. مریم قلی‌زاده، دانشجوی دکترای مطالعات منطقه‌ای، تبریز
  16. مهدیه آهنی، مدیرمسئول نشریه بان، تبریز
  17. مینا أجللی، کارشناس طراحی فرش، میانه
  18. هاجر کبیری، دانشجوی دکترای جامعه شناسی، خوی


لینک بیانیه “فراخوانی برای صلح پایدار در قاراباغ کوهستانی”:

https://lareviewofbooks.org/short-takes/lasting-peace-nagorno-karabakh/

https://akhbar-rooz.com/?p=51700 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کارو
کارو
3 سال قبل

متأسفانه شاهدیم که تورک های آذربایجانی ایران در جنگ ارتجاعی و یکسره قومگرایانۀ قره باغ به راحتی دچار اشتباه در برآورد موقعیت خود شده و با انتشار بیانیه هایی از این دست تحلیل هایی اشتباه و جهتدار به خلق تورک آذربایجان ارائه می دهند.
۱- من مدعی دفاع از خط مشی بیانیۀ مورد بحث نیستم، اما کجای این بیانیه را یم توان به «تورک ستیزی» ربط داد؟ بیانیۀ مزبور خواهان قائل شدن حق تعیین سرنوشت برای ارمنی های ساکن در جمهوری آذربایجان شده و خواهان این شده که جمهوری آرتساخ همچون واحدی سیاسی مستقل به رسمیت شناخته شود. آیا این موضع تورک ستیزانه است که منطقه ای که در سال ۱۹۸۹ نزدیک به ۸۵ درصد از ساکنان آن را مردم ارمنی تشکیل می دادند و دستکم از دهۀ ۱۹۳۰ خواهان جدایی از آذربایجان بوده، دارای حق تعیین سرنوشت باشد؟ آیا این منطقه چون در زمان شوروی بخشی از جمهوری آذربایجان بوده می باید تا ابد بخشی از آن باقی بماند؟ آیا برای نویسندگان این بیانیه اهمیت دارد که منطقۀ قره باغ در زمان شوروی هم که جزو جمهوری آذربایجان بود، یک استان خودمختار به شمار می آمد و اختیاراتی وسیع تر از یک استان معمولی داشت؟ آیا در صورت الحاق مجدد قره باغ به آذربایجان، دولت کنونی الهام علیف که سازمان ملل مورد علاقۀ شما هم آن را به رسمیت می شناسد حاضر است چنان خودمختاری را دوباره به قره باغ بازگرداند؟! آیا چنان خودمختاری را به تالشی ها، کردها، آوارها، چچن ها و … دیگر خلق های ساکن در جمهوری آذربایجان اعطا کرده که حالا بتوان نسبت به اعطای آن به ارمنی های ساکن در جمهوری آذربایجان هم سخن گفت؟ آیا قومگرا و اتنوکرات بودن جمهوری آذربایجان امری بدیهی نیست؟
۲- در بیانیۀ مزبور نسبت به نقش رجب طیب اردوغان و سیاست نوعثمانی گری رژیم نژادپرست-اسلامگرای تورکیه هشدار داده شده است. اینترسکشنالیست های آذربایجان این بخش از بیانیه را به طور کامل مسکوت گذاشته اند. البته برداشت من این بود که شاید همین اظهار نظر علیه اردوغان بوده که به مذاق اینترسکشنالیست های ما خوش نیامده و به «تورک ستیزی» تعبیر شده است! بسیار عجیب است که نویسندگان این بیانیه چشمانشان را به روی نقش اردوغان در آتش افروزی های اردوغان بسته اند و نمی خواهند به این وجه از درگیر یهای قره باغ توجه کنند. آیا باید با سکوت کردن به دخالت آشکار تورکیه در قفقاز مشروعیت داد؟ آیا این تحلیل اشتباه ناشی از سکوت پیشتر شما و دیگر نیروهای تورک ایران در برابر جنایات اردوغان در کوردستان و لیبی و قبرس و سوریه و … نیست؟ آیا باز هم باید با اردوغان مماشات کرد و مخالفانش را به تورک ستیزی متهم کرد؟ این چه جور اینترسکشنالیتی است که با فردستان و ستمگران همدست می شود؟
۳- شکی نیست که رژیم ارمنستان نیز همچون یکی دیگر از رژیم های اتنوکرات و قومگرای منطقه نقش مهمی در آتش افروزی در قره باغ داشته و دارد و گناه این رژیم نیز کمتر از همتای تورک آذربایجانیش نیست. اما تا آنجا که در حافظۀ تاریخ مانده است، درگیری در قره باغ از ۲۲ فوریۀ ۱۹۸۸ و درگیری های آسکران آغاز شد که به کشتار وحشیانۀ ۲۶ فوریۀ سومگایت راه برد که در آن نیروهای جمهوری آذربایجان به روی تظاهرات کنندگان ارمنی خواهان استقلال قره باغ آتش گشورده و تعداد زیادی را که از ۳۲ تا بیش از ۲۰۰ نفر گزارش شده به قتل رساندند. نویسندگان این بیانیه که به کشتار خوجالی اشاره می کنند، آیا برای کشته شدگان سومگایت هم اظهار تأسف می کنند؟ آیا کشتارهای دیگر ارمنی های استقلال طلب در جمهوری آذربایجان همچون کشتار کیروف آباد پوگروم و باکو پوگروم برای نویسندگان این بیانیه اهمیت دارد؟ آیا تحت تأثیر تبلیغات ناسیونالیست های آذربایجانی اصلا از این کشتارها که در واردی حتی به پاکسازی قومی نیز راه برده آگاهی حاصل کرده اند؟ صد البته که ارمنی ها در خوجالی دست به کشتار زده و جنایت کردند. اما آیا دولت قومگرای آذربایجان قبلاً تخم این کشتار را با اقدامات خصمانه اش نکاشته بود؟ این ها البته به جز حوادث دیگر آن دوره است که شوروی هم در آن بی تأثیر نبود و به عنوان مثال حوادث ژانویۀ سیاه نقش مهمی در آتش افروزی در قره باغ و دامن زدن به کینۀ قومی داشت.
۳- در بیانیۀ مورد بحث علاوه بر دو قوم تورک آذربایجانی و ارمنی به زندگی اقوام دیگر منطقه نیز اشاره شده است. در آن منطقه «لزگی ها، تالش ها، آوارها، تات ها، آدیغی ها، ساخورها، اینگیلو ها، روتول ها و کوردها» نیز زندگی می کنند. جالب است بدانید که در این میان کوردها که نواری باریک میان قره باغ و ارمنستان زندگی می کنند و اولین قربانیان ناسیونالیسم های آذربایجانی و ارمنی در منطقه بودند، سابقاً جمعیتی ۵۰ هزار نفری داشته و استان محل سکونت آنان تحت عنوان «کوردستان سرخ» منطقه ای خودمختار به شمار می آمد. برای نویسندگان اینترسکشنالیست ما ابداً اهمیتی ندارد که شمار کوردها در آخرین سرشماری ها به کمتر از ۴۰۰ نفر رسیده و منطقه ای که به صورت تاریخی محل سکونت آنان بود اول از جانب آذربایجان و سپس از جانب ارمنستان اشغال شده است. حتی جالب تر این است که اینترسکشنالیست های ما بدانند که در کشتار خوجالی فقط تورک ها نبودند که کشته شدند، بلکه بخشی از کشته شدگان کوردهای منطقه بودند و این به نظر می رسد برای دوستان ما اهمیتی ندارد! در هر صورت تمام خلق های آن منطقه حق تعیین سرنوشت دارند و این حق نباید منحصر به یک قوم خاص باشد.
۴- واژگانی از قبیل حقوق بشر و احترام به ملت ها و … شاید کلماتی زیبا به چشم بیایند، اما اگر ما در جهان کنونی مان با جنگ و درگیری و کشتار و پاکسازی قومی مواجهیم، این خالی از ارتباط با ساختار دولت-ملت گرایی نیست که اتفاقا همان سازمان ملل به آن رسمیت داده است. آیا جای یک گفتمان که برقراری صلح را منوط به ارادۀ سازمان ملل و ارادۀ دولت-ملت های منطقه نکند خالی نیست؟ هم بیانیۀ مستشرقین خارجی و هم بیانیۀ اینترسکشنالیست های تورک داخلی سرنوشت قره باغ و تعیین آن را چنان به سازمان ملل پیوند می زنند که انسان دچار این پرسش می شود که مگر در آنجا نمایندگان همین اردوغان و علیف و پاشینیان و ترامپ و خامنه ای ننشسته اند؟! و آیا قرار است نیروهایی که در جهان واقعی بمب به روی سر مردم می ریزند و گلوله به انسان ها حواله می دهند، با نشستن در پشت میزها و صندلی های گران قیمت و انجام تشریفات به افراددیگری تبدیل شده و یا جایگاه متفاوتی بیایند و این بار در راستای صلح بکوشند؟ مسلماً خیر. جای یک راهکار مردمی برای برقراری صلح خالی است و با قرار دادن خودمان در جایگاه کورد و تورک و ارمنی و … نخواهیم توانست به چنان جایگاهی برسیم. شاید لازم باشد به صورت جدی در تعریفی که از خود ارائه می دهیم و جایگاهی که برا یخود در مناسبات قدرت متصوریم تشکیک کنیم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x