جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

آغاز عصر توحش اقلیمی – گفت‌وگو با نائومی کلاین، ترجمه: امیررضا گلابی

کسانی که با تغییر چیز بیشتری به دست خواهند آورد، طبیعی است که بیشتر برای آن بجنگند. این یکی از مزایای بزرگ رویکردی پیوند تغییرات اقلیمی با مسائل مردم است

کسانی که با تغییر چیز بیشتری به دست خواهند آورد، طبیعی است که بیشتر برای آن بجنگند. این یکی از مزایای بزرگ داشتن رویکردی است که تغییرات اقلیمی را با مسائل معیشتی مردم پیوند می‌زند: چطور می‌توان کارهایی با دستمزد بهتر داشت

نائومی کلاین بعد از کتاب «آخرین فرصت تغییر» (۲۰۱۴) هفته گذشته دومین کتاب خود را درباره تغییرات اقلیمی منتشر کرد: «در آتش: مورد (داغ) نیو دیل سبز». کتاب حاضر مجموعه‌ای است از نوشته‌های او در دهه گذشته و مطالبی جدید درباره انتخاب‌های سیاسی و اقتصادی موجود. او بحران اقلیمی را یک چالش عمیق سیاسی می‌داند که در پیوند با سایر بحران‌های موجود نظیر بحران ملت‌گرایی و نژادپرستی، مهاجرستیزی و نابرابری است. او معتقد است باید تغییرات اقلیمی را به مسائل معیشتی مردم گره ‌زد، چون همه این بحران‌ها به هم وابسته‌اند و راه‌حل‌های آنها نیز باید به هم مرتبط باشند. کلاین بر این باور است که ما در آغاز عصر توحش اقلیمی هستیم. گفتگو با نائومی کلاین را به نقل از شرق می خوانید:

  چرا این کتاب را حالا منتشر می‌کنید؟
کماکان حس می‌کنم بحث‌های ما درباره تغییرات اقلیمی زیادی مقوله‌بندی شده و زیادی از سایر بحران‌هایی که با آن مواجهیم جدا افتاده است. یکی از مضامین اصلی که در سراسر این کتاب موج می‌زند پیوندهای بین بحران اقلیمی و بحران‌های دیگر است، بحران‌هایی از قبیل ظهور برترپنداری نژاد سفید، اشکال مختلف ملت‌گرایی و این واقعیت که بسیاری از مردم مجبور به ترک سرزمین خود شده‌اند، و همچنین جنگی که بر سر تصاحب دامنه توجه ما به راه افتاده است. این بحران‌ها به‌ هم وابسته‌ و مرتبط‌اند و بنابراین راه‌‌حل‌هاشان هم باید به هم مرتبط باشد.
 کتاب مجموعه‌ای است از مقالات دهه گذشته شما، آیا نظرتان درباره چیزی تغییر کرده است؟
حالا که به گذشته نگاه می‌کنم به گمانم آنچنان‌که باید به چالشی که تغییرات اقلیمی برای جریان چپ ایجاد کرده نپرداخته‌ام. واضح است که بحران‌های اقلیمی به چه نحو جهان‌بینی غالب راست را به چالش می‌کشد و چیز پنهانی نیست که اعتدالیون هم جرات انجام کارهای بزرگ را ندارند و فقط می‌خواهند وسط کار را بگیرند. حال آنکه این مسئله چالشی برای جهان‌بینی چپ هم هست که تنها دغدغه‌اش شده بازتوزیع غنائم استخراجی [فرآیند استخراج منابع طبیعی از زمین] و اصلا توجهی به حدود این مصرف بی‌حدومرز ندارد.
  چه چیزی مانع می‌شود جریان چپ به این مسئله نپردازد؟
در بافت آمریکای شمالی، اعتراف به اینکه باید حدومرزی هم وجود داشته باشد بزرگترین تابو است. این موضوع را در نحوه حمله فاکس‌نیوز به «نیو دیل سبز»۱ می‌بینیم – [می‌گویند] آمده‌اند همبرگرهایتان را از چنگتان دربیاورند! پیش‌کشیدن موضوع حدومرز مثل تیری است که درست می‌زند به قلب رویای آمریکایی – نسل به نسل مصرف‌گراتر می‌شویم، همیشه مناطق جدیدی وجود دارد که باید روی آنها دست گذاشت، این کل تفکر ملت‌هایی مثل خود ما [آمریکای‌شمالی‌های] استعمارگر مستقر در مستعمره است، حالا اگر کسی بیاید و بگوید راستش را بخواهید حدومرزی وجود دارد و باید به گرفتن تصمیم‌های دشوار فکر کنیم و ببینیم با آنچه باقی‌ مانده چه‌کار باید کنیم و چگونه باید این چیزها را عادلانه سهیم شویم، برای ما به یک‌جور حمله روانی می‌ماند. به همین دلیل واکنش چپ این بوده که از این حرف‌ها اجتناب کند و بگوید: نه! نه! ما نیامده‌ایم داروندار شما را از چنگ‌تان دربیاوریم، تازه قرار است کلی چیز هم گیرتان ‌بیاید. و واقعا هم کلی چیز هست: شهرهای قابل زندگی بیشتری خواهیم داشت، هوایمان کمتر آلوده خواهد بود، زمان کمتری در ترافیک سپری خواهیم کرد، می‌توانیم از بسیاری جهات زندگی‌های سعادتمندتر و غنی‌تری بسازیم. اما مثل اینکه گریزی از مصرف‌گرایی بی‌رویه نیست آن‌هم مصرف چیزهای یک‌بارمصرف و دورانداختنی.
  فکر نمی‌کنید مباحث «نیو دیل سبز» شما را بر سر شوق آورد؟
بله از اینکه بالاخره داریم درباره راه‌حل‌هایی متناسب با بحران‌های موجود صحبت می‌کنیم کلی به وجد آمدم و احساس سبکی کردم. حالا دیگر بحث‌مان فقط بر سر این نیست که اندکی مالیات بر سوخت‌های کربنی ببندیم یا فکر کنیم تعیین سقف برای تولید میزان آلاینده‌ها تیر خلاصی است به بحران‌های زیست‌محیطی. حرف بر سر تغییر اقتصادمان است. نظام موجود به‌هرحال به زیان اکثر مردم است، به همین دلیل است که در دوره بی‌ثباتی‌های عظیم سیاسی به‌سر می‌بریم – بی‌ثباتی‌هایی که حاصل‌اش ترامپ و برگزیت و تمام این چهره‌های گردن‌کلفت بود – بنابراین مسئله این است که چگونه می‌توان همه‌چیز را از صدر تا ذیل تغییر داد، تغییراتی که بتواند همزمان پاسخگوی همه بحران‌ها باشد. اصلا بعید نیست که فرصت را از کف بدهیم، اما حتی اگر بتوانیم ذره‌ای جلوی گرمایش زمین را بگیریم یک پیروزی است و پیروزی در هر برنامه سیاسی باعث می‌شود جوامعی انسانی‌تر داشته باشیم و باعث می‌شود شوک‌ها و طوفان‌های ناگزیری را که در راه است بدون درغلتیدن به ورطه توحش عقب بیندازیم. چون اتفاقاتی که در مرزهای اروپا و آمریکای شمالی و استرالیا شاهدیم، مرا به وحشت می‌اندازد – به نظرم تصادفی نیست که دولت‌های استعمارگر مستقر در مستعمره و کشورهایی که موتور استعمار بوده‌اند اکنون در خط مقدم این توحش قرار گرفته‌اند. امروزه شاهد آغاز عصر توحش اقلیمی هستیم. این امر را در «کرایستچرچ» و «ال‌پاسو» شاهد بودیم، جایی که در آن خشونت برترپنداران نژاد سفید با نژادپرستی کریه مهاجرستیز پیوند خورده است.
  این بخش یکی از تکان‌دهنده‌ترین بخش‌های کتاب شماست: به نظرم بسیاری از مردم از این پیوند بی‌خبرند.
این الگو مدت‌هاست که مشهود است. ظهور برترپنداری نژاد سفید صرفا به این دلیل نبود که مردم به افکاری علاقه‌مند شدند که در انتها منجر به کشتار خیل عظیمی از انسان‌ها می‌شد بلکه به این دلیل بود که برترپنداری نژاد سفید به کار حمایت از رفتارهای وحشیانه اما به‌غایت سودآور می‌آمد. سرآغاز عصر نژادپرستی علمی هم‌زمان بود با تجارت برده در پهنه اقیانوس اطلس و نقش آن در توجیه خشونت [علیه بردگان]. اگر پاسخ‌ ما به تغییرات اقلیمی دیوارکشی مرزهایمان باشد، در این صورت آن دسته از نظریه‌هایی که توجیه‌کننده این امر هستند دوباره مطرح خواهند شد؛ نظریه‌هایی که به نظام سلسله‌مراتبی انسان‌ها قائل هستند. سال‌ها شاهد نشانه‌هایی حاکی از وجود این جریان بودیم، اما حالا دیگر انکارش دشوار شده، چون اکنون شاهد قاتلانی هستیم که با صدای بلند این قبیل نظریات را جار می‌زنند.
  ازجمله انتقاداتی که علیه جنبش‌های زیست‌محیطی مطرح می‌شود این است که سفیدپوستان در این جنبش‌ها دست بالا را دارند. پاسخ شما به این انتقادات چیست؟
وقتی جنبشی داریم که عمدتا نماینده بهره‌مندترین بخش‌های جامعه است، آن‌وقت رویکردش به تغییر محتاطانه‌تر است، چون کسانی که چیز بیشتری برای از‌دست‌دادن دارند طبعا رغبتشان به تغییر کمتر است، ولی کسانی که با تغییر چیز بیشتری به دست خواهند آورد، طبیعی است که بیشتر برای آن بجنگند. این یکی از مزایای بزرگ داشتن رویکردی است که تغییرات اقلیمی را با مسائل معیشتی مردم پیوند می‌زند: چطور می‌توان کارهایی با دستمزد بهتر داشت، از عهده اجاره یا خرید خانه برآمد، چطور می‌توان راهی پیدا کرد که مردم از عهده اداره خانواده خود بربیایند؟ من در این سال‌ها با بسیاری از فعالان محیط زیست بحث کرده‌ام، فعالانی که به نظر می‌رسد واقعا باور دارند پیوندزدن نبرد علیه تغییرات اقلیمی به نبرد علیه فقر یا نبرد برای عدالت نژادی، کار مبارزه برای تغییرات اقلیمی را دشوار می‌کند. باید این فکر را کنار بگذاریم که «بحران من از بحران تو بزرگ‌تر است: اول باید زمین را نجات دهیم و بعدش برویم به جنگ فقر و نژادپرستی و خشونت علیه زنان». کار از این طریق پیش نمی‌رود. این مشی باعث دلسردشدن کسانی می‌شود که برای تغییرات از همه بیشتر تلاش می‌کنند. این بحث‌ها در ایالات متحده به خاطر وجود رهبری جنبش عدالت اقلیمی و به دلیل وجود زنان نماینده کنگره که از رنگین‌پوستان و طلایه‌داران «نیو دیل سبز» هستند کلی تغییر کرده است. الکساندریا اوکازیو کورتز، ایلهان عمر، آنیا پرسلی و رشیده طالب از مناطقی آمده‌اند که در سال‌های سیطره نولیبرالیسم و حتی بیش از آن سال‌ها کلی سرشان کلاه رفته و این نمایندگان مصرند نماینده منافع مردم این مناطق باشند، آن‌هم یک نماینده واقعی. آنها ترسی از تغییرات عمیق ندارند، چون مردم آن مناطق سخت محتاج این تغییرات‌اند.
  در کتابتان نوشته‌اید «پاسخ به این پرسش که من به عنوان یک فرد چه کار می‌توانم بکنم تا جلوی تغییرات اقلیمی را بگیرم، این واقعیت تلخ است: هیچ کار» هنوز هم به این امر باور دارید؟
از منظر سوخت‌های کربنی، تصمیمات فردی در قیاس با حجم تغییراتی که لازم است هیچ نیست و معتقدم اینکه بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند درباره مصرف فردی خود صحبت کنند تا درباره تغییرات سیستمی، خودش از تبعات نولیبرالیسم است و ما طوری تربیت شده‌ایم که خودمان را به‌عنوان یک مصرف‌کننده می‌بینیم. به نظرم مزیت توجه به قیاس‌های تاریخی مثل طرح مارشال یا نیو دیل این است که یادآور می‌شود زمانی قادر بودیم در آن مقیاس به تغییرات فکر کنیم، چون تربیت کوته‌فکرانه داشته‌ایم. خیلی مهم است که «گرتا تونبرگ»۲ زندگی خودش را تبدیل کرده به زندگی  در وضعیت اضطراری.
  بله، برای رفتن به گردهمایی اقلیمی سازمان ملل در نیویورک دست به سفر دریایی بدون استفاده از سوخت فسیلی زد…
دقیقا. اما مسئله این نیست که گرتا به عنوان یک فرد چه کار می‌کند. مسئله بر سر نمایش انتخابی است که گرتا به عنوان یک فعال زیست‌محیطی انجام داده، و من کاملا به این کار احترام می‌گذارم. به نظرم باشکوه است. او از قدرتش استفاده می‌کند تا نشان دهد این یک وضعیت اضطراری است و درصدد است سیاست‌مداران را ترغیب کند تا با بحران اقلیمی مثل وضعیت اضطراری برخورد کنند. نمی‌شود کسی را از نقد تصمیمات و رفتارهای شخصی خودش منع کرد، اما احتمال دارد زیاده از حد بر روی تصمیمات فردی تأکید کنیم. من یک تصمیم شخصی گرفته‌ام و از زمانی که کتاب «بدون لوگو» (۱۹۹۹) را نوشته‌ام به آن پایبند بوده‌ام، ولی بعد از آن سؤال‌هایی دریافت می‌کردم از قبیل اینکه «چه چیز باید بخرم، کجا باید بخرم، لباس‌هایی که از نظر اخلاقی خریدشان مجاز است کجاست؟». پاسخم همیشه این بوده که من مشاور سبک زندگی نیستم، راهنمای خرید هیچ‌کس هم نیستم، در کل زندگی‌ام از این‌گونه تصمیمات گرفته‌ام، اما توهم این را هم ندارم که تصمیمات فردی من بناست تغییری در وضعیت ایجاد کند.
  برخی از مردم تصمیم گرفته‌اند دست به اعتصاب تولید مثل بزنند. نظرتان در‌این‌باره چیست؟
خوشحالم این تصمیمات به‌جای اینکه بدل شود به مسائلی یواشکی که می‌ترسیم درباره‌شان صحبت‌ کنیم، وارد عرصه عمومی می‌شود. آن وضعیت باعث انزوای شدید بسیاری از مردم شده است. قطعا برای من که این‌طور بود. یکی از دلایلی که این همه صبر کردم تا باردار شوم همین بود و همیشه به شریک زندگی‌ام می‌گفتم: «چیه، دنبال یک جنگجوی آب می‌گردی مثل اونایی که تو فیلم «مد‌مکس» با دوستاشون سر آب و غذا می‌جنگیدند؟». فقط زمانی که به جنبش عدالت اقلیمی پیوستم توانستم راهی به آینده ببینم که در آن حتی می‌شد تصور داشتن بچه را هم داشت. اما به هیچ‌کس هم نمی‌گویم چطور باید به این خصوصی‌ترین پرسش‌ها پاسخ داد. به‌عنوان فمینیستی که از تاریخ وحشیانه عقیم‌سازی اجباری آگاهم و از شیوه‌هایی که بدن زنان به صحنه نبرد سیاست‌گذارانی بدل می‌شد که تصمیم می‌گرفتند دست به کنترل جمعیت بزنند، به نظرم صحبت از ارائه راه‌حل‌های قانونی برای بچه‌دار‌شدن یا نشدن به طرزی بد بدون پیشینه تاریخی‌اند. باید در کنار هم با رنج‌ها و ترس‌های اقلیمی‌مان بجنگیم، در کنار هم هر تصمیمی را که لازم است بگیریم؛ اما این تصمیم چیزی نیست جز پاسخ به این پرسش که چگونه می‌توان جهانی ساخت که در آن بچه‌های ما بتوانند یک زندگی شکوفا داشته باشند، یک زندگی بدون مصرف سوخت‌های فسیلی.
  در تابستان مردم را تشویق کردید رمان ریچارد پاور، «تاج فوقانی»، را بخوانند. چرا؟
این رمان برای من بسیار مهم بود و خوشحالم که بسیاری از مردم آن را خواندند. پاور درباره درختان می‌نویسد: درختان زندگی اجتماعی دارند و با هم در ارتباط‌اند، با هم نقشه می‌ریزند و با هم واکنش نشان می‌دهند و تصور ما از آنها تا‌به‌حال کاملا اشتباه بوده است. همان بحثی است که پیش‌تر داشتیم که آیا باید در مقام فرد مشکلات را حل کرد یا برای این کار باید ارگانیسم جمعی را حفظ کرد. ضمنا تجلیل از فعالیت سیاسی یا به‌اصطلاح اکتیویسم، احترام‌گذاشتن به این حرکت، با همه شکست‌ها و چیزهای دیگرش، تجلیل از قهرمانی مردمی که جان خود را در این راه گذاشته، در رمان‌های خوب امری نادر است. به نظرم پاور به نحوی خارق‌العاده این کار را انجام داده است.
  به نظرتان دستاورد جنبش «شورش علیه انقراض»۳ چه بوده؟
از‌جمله کارهایی که این جنبش خیلی خوب انجام داده‌، جداکردن ما از الگوی کارزار کلاسیکی بود که مدت‌هایی مدید درگیرش بوده‌ایم؛ یعنی ترساندن مردم و بعد هم خواستن اینکه با کلیک‌کردن روی یک موضوع حس کنند کاری انجام داده‌اند، ایرادش این است که در مقابل فاجعه‌ای که در جلوی چشمان‌مان رخ می‌دهد، آن حس در کنار هم بودن و غم‌خوار هم بودن به کلی حذف می‌شود؛ چون از مردم زیاد می‌شنوم که می‌گویند بله، شاید آدم‌های دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ می‌توانستند محله به محله یا کارگاه به کارگاه دست به سازماندهی بزنند؛ اما ما نمی‌توانیم. حس می‌کنیم به‌عنوان یک موجود زنده آن‌قدر خوار و خفیف شده‌ایم که قادر به انجام این کار نیستیم. تنها چیزی که می‌تواند این باور را تغییر دهد، داشتن رابطه چهره‌به‌چهره با یکدیگر در خیابان و طبیعت، در اجتماعات، داشتن تجربه [مشترک] و به دور از مانیتورهای‌مان و پیروزی در برخی چیزها و چشیدن قدرت حاصل از آن است.
  در کتاب‌تان درباره استقامت هم صحبت می‌کنید. خودتان چطور دوام می‌آورید؟ آیا امیدوارید؟
در باب سؤال امید حسی پیچیده دارم. هیچ روزی نیست که لحظاتی از ترس ناب، وحشت عریان، باور کامل به اینکه ما محکوم به نابودی هستیم، نداشته باشم؛ اما به طریقی خودم را از شرشان خلاص می‌کنم. از این نسل جدید که این‌قدر با‌اراده و مصمم‌اند، نیرو می‌گیرم. میل به مداخله در سیاست مبتنی بر انتخابات [در نسل جدید] به من انگیزه می‌دهد؛ چون نسل ما وقتی در دهه دوم یا سوم زندگی خود بودیم، درباره آلوده‌شدن دست‌های‌مان در انتخابات آن‌قدر بدبین بودیم که فرصت‌های بسیاری را از دست دادیم. آنچه بیش از هر چیز دیگر من را امیدوار می‌کند، این است که بالاخره تصویری داریم از آنچه می‌خواهیم یا دست‌کم طرحی کلی از آن تصویر داریم. این امر اولین‌بار است که در زندگی من رخ می‌دهد و ضمن اینکه تصمیمم را گرفتم و بچه‌دار شده‌ام. یک بچه هفت‌ساله دارم که بی‌نهایت عاشق و شیدای جهان طبیعی است. وقتی به او فکر می‌کنم و اینکه کل تابستان را با هم درباره نقش ماهی قزل‌آلا در تغذیه جنگل‌های استان بریتیش کلمبیا یعنی جایی که در آن متولد شده، صحبت کردیم، اینکه چطور ماهی قزل‌آلا ربط دارد به سلامت درخت‌ها و خاک و خرس‌ها و نهنگ‌های این اکوسیستم شگفت‌انگیز و وقتی به این فکر می‌کنم اگر به او بگویم دیگر قزل‌آلایی وجود نخواهد داشت، چه می‌شود، دلم حسابی می‌گیرد. در نتیجه این امر هم به من انگیزه می‌دهد و هم عذابم می‌دهد.
 منبع: گاردین
پی‌نوشت‌ها:
۱- نیو دیل سبز (‏Green New Deal‏) یک برنامه محرک اقتصادی پیشنهادشده در ایالات متحده است که هدف آن ارائه راه‌حلی برای نابرابری اقتصادی و تغییرات ‏اقلیمی است. این برنامه اشاره به برنامه نیو دیل دارد که فرانکلین روزولت در واکنش به رکود بزرگ در ایالات متحده در دهه ۱۹۳۰ اجرا کرد. حامیان نیو دیل سبز مدافع ترکیبی از رویکردهای اقتصادی روزولت و ایده‌هایی مدرن مانند انرژی تجدیدپذیر و بهینگی منابع هستند.
۲- گرتا تونبرگ دانش‌آموز ۱۶‌ساله و فعال محیط‌ زیست سوئدی است که آغازکننده جنبش جهانی دانش‌آموزی برای آگاه‌سازی از تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین است. او در آگوست ۲۰۱۸، در ۱۵‌سالگی، از مدرسه مرخصی گرفت و بیرون پارلمان سوئد با پلاکاردی در دست خواستار اقدامات برجسته علیه تغییرات اقلیمی شد.
۳-جنبش بین‌المللی «شورش علیه انقراض» (‏Extinction Rebellion‏) یک جنبش سیاسی- اجتماعی است که می‌کوشد با شیوه‌های نافرمانی مدنی و مقاومت ‏مسالمت‌آمیز علیه تغییرات اقلیمی، تباهی تنوع زیستی، خطر انقراض نوع بشر و فروپاشی بوم‌شناختی اعتراض کند و توجه‌ها را به وضعیت نگران‌کننده محیط ‏زیست و آینده سیاره زمین جلب کند.‏

https://akhbar-rooz.com/?p=5321 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x