اگر تنها دبیر کل «شورای مدیریت گذار» سخنانی را میگفت که در این فیلم گفته است (لینک فیلم در پایان متن) امری میبود محدود به حوزه روانشناسی یک فرد و من نیز متنی نمینوشتم اما توجیه ادعای رهبری، حکمفرمائی و….نه بر اساس رای آزاد مردم، که بر اساس «رسالت الهی»، «تکلیف شرعی»، «رسالت تاریخی»، «ماموریت تاریخی»، «وظیفه تاریخی» و..، که خدا یا تاریخ به فرد یا افراد مشخصی محول میکنند، در میان حکومتیان ایران و در میان کسانی که خود را اپوزیسیون مینامند، کم نیست. در این تصور خدا یا تاریخ سرنوشت جامعه را رقم میزنند و کسانی را برای تحقق طرح خود برمیگزینند. دارندگان تکلیف یا رسالت، حقاینت و مشروعیت رهبری را نه از رای آزاد مردم که از خدا و تاریخ میگیرند و به همین دلیل پاسخگوی مردم نیستند. توهماتی از این دست از شاخصههای روانشناسی مستبدین موفق و ناکام است.
دبیر کل «شورای مدیریت گذار» ــ گروهی که بدون کمترین پایگاه در جامعه خود را به «مدیریت گذار» جامعه ایرانی از نظام کنونی به نظام دیگر منصوب کرده است، در پاسخ به این پرسش که «چه کسی شما را انتخاب کرده است؟» میگوید:
«در دوران گذار انتخابات آزاد امکان ندارد. در هیچ کشوری کسانی که گذار را سامان دادند بوسیله مردم انتخاب نشدند. در دوران گذار این تاریخ است که به شما ماموریت یا رسالت را می دهد که…»
اگر آقای شریعتمداری به دورانهای گذار یا انقلاب در جوامع مختلف مینگریست میدید که اکثریت مردم یا بخش مهمی از آنان، در غیبت انتخابات آزاد در دوران گذار، تمایل خود را به شیوههای گوناگون بیان میکنند به مثل در تظاهرات خیابانی یا با پاسخ مثبت به فراخوان گروه مطلوب خود و…
مدیران خودخوانده گذار هم میتوانند پایگاه خود را در میان مردم با فراخوان به یک حرکت مشخص و متمایز بیازمایند اما اینان نیز، چون دیگر ایرانیان مدعی رهبری، چنین نمیکنند چراکه پاسخ منفی مردم را به فراخوانهای خود میدانند.
هیتلر و موسولینی از «رسالت تاریخی» خود میگفتند اما دستکم زمانی که بخشهای مهمی از مردم از آنها حمایت میکردند. شاه کتاب «ماموریت برای وطنم» را نوشت اما دستکم زمانی که شاه بود. خمینی از رسالت و ماموریت الهی و تکلیف شرعی و ولایت خود میگفت اما دستکم زمانی که بخشهای مهمی از مردم تمایل خود را به رهبری او در عمل نشان داده بودند و مدیران گذار؟ کاریکاتورها فقط در مضحکه بودن به اصل شباهت میبرند نه در شاخصههای جدی اصل.
ما کنگره ملی تعیین میکنیم
در این فیلم بعد از رسالت تاریخی می رسیم به انتخاب دولت موقت. در پاسخ بدین سوالها که «بعد از این که قدرت به دست آمد، شما که انتخاب نشدهاید، به چه حقی قدرت را صاحب می شوید؟» و «دولت موقت را کی انتخاب می کند؟» می گوید «ما یک کنگره ملی تشکیل می دهیم. آن جا هم انتخابات نمی شود چون در دوره گذار امکان و امنیتی برای انتخابات نیست اما امکان داریم که امنای مردم، احزاب، گروه ها، شخصیت ها و… را در یک کنگره جمع کنیم و کنگره ملی با توافق دولت موقت را تعیین کند»
خانم ها و آقایان «مدیریت گذار» خود اعضای کنگره ملی را منصوب میکنند. خروجی کنگره منصوب مدیران خودخوانده گذار یعنی دولت موقت، چون خروجی شورای نگهبان منصوب رهبر جمهوری اسلامی، از پیش تضمین شده است.
دبیر کل گذار همه چیز را روشن کرده است جز چند نکته جزئی! که هنوز مبهم است به مثل:
الف ـ چه کسی این سی و چند نفر را برای مدیریت گذار برگزیده است؟ اینان از چه پایگاهی در جامعه و از چه مرجعیت، هژمونی و اتوریته ای در میان مردم، فعالان سیاسی مخالف و.. برخوردارند؟
ب ـ کی زنگوله را به گردن گربه میبندد و چگونه؟ (یعنی چه کسانی و چگونه جمهوری اسلامی را تا حد «صاحب قدرت شدن» این خانمها و آقایان به عقب نشینی وادار میکند؟
پ ـ مردمی که با مبارزه خود جمهوری اسلامی را تا حد واگذاری قدرت به عقب نشینی وادار کنند چرا باید مدیریت و رهبری را به این به خانمها و آقایان واگذار کنند؟
حذف بیکاران از نیروهای گذار
«دبیر کل گذار» یک قلم بیکاران را، که بخش مهمی از جوانان تحصیل کرده جامعه نیز در میان آنها است، از حضور در صف گذار محروم و گذار را به «کسانی که با شغل خودشان تعریف می شوند» محدود میکند چرا؟ چون «بقیه جامعه یعنی کسانی که شغل ندارند ممکن است اگر به میدان بریزند کارشان غارت و قتل و به هم زدن همه جامعه باشند و…»
اما بشنوید از مدیرگذار خیلی خیلی خوش سابقه!
کمدی، حتا مبتذل، باید که مضحک باشد و خنده بر لب آورد ورنه کمدی نیست. کمدی مدیران خودخوانده گذار نیز چنین است به مثل به دقیقه ۱۵ تا ۱۶ فیلم بنگرید:
آقای محسن سازگارا میگوید:
«اتحاد یکی از ۳ شرط اساسی پیروزی مخالفین است. برای ایجاد اتحاد احتیاج داریم به ۳ چیز. یک: مدیر و مدیران با سوابق خوب و مورد اعتماد مردم بدون سوء سابقه انچنانی …»
آقای سازگارا خود نمونهای است از «مدیر با سوابق خوب و مورد اعتماد مردم و بدون سابقه آنچنانی»
برای برخی سوابق او نگاه کنید به یادداشت قبلی من که لینک آن در پایان همین یادداشت هست. عضویت در گروه بنیان گذاران سپاه پاسداران (تا در ایران بود این را در سوابق خود مینوشت. شنیده ام که اخیرا انکار میکند)، معاونت جناب بهزاد نبوی به هنگامی که او معاون نخست وزیر وقت بود و سرکوب مخالفان، به گفته خود نبوی در مصاحبههای منتشر شده آن روزگار و نیز در خاطرات رفسنجانی جلد عبور از بحران و… از وظایف این معاونت بود، شرکت در طراحی و کشتار ۶۰ که در یادداشت قبلی نوشتهام، معاونت وزارت صنایع سنگین جمهوری اسلامی به دوران تخریب صنایع کشور و… البته که سوابق او از منظر دیگر مدیران خوخوانده گذار نه فقط «آنچنانی» نیست که موید «خوش سابقه» بودن او نیزهست است مشروط بدان که صاحب این سوابق با برخی محافل ارتباط داشته و …
اینک یادداشت قبلی من در باره شورای مدیریت گذار:
لینک فیلم:
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- رهبران عزیز! قرصهایتان را به موقع بخورید! / بادکنک متوهمان، ساقدوشان چلبی، قاتلان دموکرات و مرد و مرکب اخوان – فرج سرکوهی
- جراحی زیبائی سروش و نگهدار در برنامه پرگار – فرج سرکوهی
- شش نکته کوتاه در متنشناسی اطلاعیه آقای میر حسین موسوی – فرج سرکوهی
- نکتهای انتقادی با تحریمکنندگان جشنواره حکومتی فجر – فرج سرکوهی
آقای مهرانی ممنون از توصیه هایتان. اما خوشبختانه نسل ما (حداقل آن دسته که اهل مطالعه بوده و دغدغه میخن دارند)از نسل شما آموخت این بود که بر اساس مستندات حرف بزنند. اگر نسل شما بدون مطالعه کتب خمینی از وی حمایت (حتی مشروط ) یا با سکوت کرد، ما کتب خود ابراهیم یزدی دا خوانده ایم و یا اسناد سیا را و … را خوانده ایم و مستند سخن می گوییم. در نظر قبلی حتی خاطرات یزدی را هم بعنوان منبع معرفی کردم. پس لطفا این انگ را به ما نزنید که بدون مطالعه و بر اساس شنیده ها موضع میگیریم.
دوست گرامی اشگان ، سپاس از توجه شما .
نگارنده هرگز به شما” انگ ” نزد.
با انتقاد از خود شروع کرد.
“از ماجرای قبل از کودتای ۲۸ مرداد خبر نداشتیم و تصویری مبهم بر اساس نقل قولها و تبلیغات دروغ حکومت داشتیم..»
امیدوارم منظور از تصویری مبهم ، نقل قول ها و تبلیغات دروغ حکومت را در یابید.
امیدوارم در مطلعات و منابع وسواس داشته باشید.
در ضمن ما که در دوران نسبتا رونق سیاسی بین ۱۳۲۰تا ۱۳۳۲ نبودیم و وقایع ۲۱ آذر آدربایجان را خواندیم ، جنبش قانون ملی شدن صنایع نفت و قیام ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ ، کودتای ۱۸ مرداد ۳۲ را شنیدیم و خواندیم که هر جریانی سعی میکرد علت شکست را به گردن دیگران بیاندازد. شورش خمینی و بازرگان در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ رادیدیم ولی نیروهای ملی و چپ فقط از دور نگران بودند و حکومت هم حمام خون راه انداخت. بعد هم همه را سرکوب کرد . در سال ۵۷ وقتی قدرت در بالا از شاه به خمینی تفویض شد هیچ جریان سیاسی نمی توانست تاثیر بگذارد چون خمینی مردم را جلب کرده بود. ما منتظر تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی بودیم . شما باید بدانید که وقتی خمینی حرفهای سابق را پس گرفت و بنا شد همه پرسی جمهوری اسلامی آری یا نه بر گزار شود ما آنرا تحریم کردیم .بعد وقایع و تصمیمات غیر قانونی دیگری از جانب دولت موقت بنفع خمینی صورت گرفت با میلیونها حمایت مردمی که جریانات سیاسی بدون پشتوانه ی تجربی و تشکیلاتی نتوانستند در مقابل خمینی مردم را جذب کنند. این را نباید
ساده تلقی کرد . تمام جهان و ایران در رفتن شاه اجماع داشتند. چرا باید آلترناتیو خمینی می شد؟ می تواند تحقیق شود . می بینیم که هنوز ترکیه ، مصر و همین دیروز تونس مبتلا و اسیر نیروهای اسلامیست می باشد.
امروز خیلی اسان است که بگوئیم دین باید از حکومت جدا شود ولی می بینیم که تونس حزب اسلامی ۵۸ در صد آرا را در اختیار دارد و همه کار می تواند بکند.
موفق باشید.
دوستان گرامی ، حمید و اشکان ، تلاش کنیم اطلاعات و مشاعدات عینی خود در حد امکان دقیق تر ، از گدشته ی دور ، جهت شفاف تر شدن وقایع قبل و بعداز از انقلاب بنویسم . ما که در قبل از انقلاب شاهد تکوین انقلاب بودیم از ماجرای قبل از کودتای ۲۸ مرداد خبر نداشتیم و تصویری مبهم بر اساس نقل قولها و تبلیغات دروغ حکومت داشتیم.امروز هنوز هستند، مردان و زنانی که شاهد جریانات جنبش ملی شدن نفت در قبل از کودتای ۲۸ مرداد ،بعداز کودتا تا انقلاب و ۴۰ سال جنایات حکومت اسلامی بوده اند. نگارنده از نسل دهه ی چهل می باشد که فقط شاهد حکومت عاری از مهر و روحانیون مرتجع بوده است.ما آرزوهای بزرگ و شریفی داشتیم.
اما امروز اکثریت ایرانیان جوانان می باشند که بعداز انقلاب ناکام ایران به دنیا آمده اند.آنچه که ما و پدران و مادران ما دیدیند و مطالعه کردند در شرائط دیگری از جهان و ایران بود مملو از چشم اندازهای امید بخش و گرما زاد.
نسل کنونی ایران زیر سایه ی سیاه حکومت اسلامی از جنگ طولانی ، فرهنگ ارتجاعی و فساد و تباهی مشتی فاسد در دنیائی که تمام راه ها را بروی مردم جنگ زده و دیکتاتور زده بسته است. جز تشنج آفرینی ، جنگ و تروریسم ، غارت و فساد چشم اندازی در برابر خود نمی بیند.در این روزگار که رئیس جمهور آمریکا یک تنه تمام مناسبات اقتصادی ، سیاسی ، دیپلوماتیک،نظامی ، زیست محیطی و……در آمریکا و جهان را بهم ریخته و هیچ مرجعی جلودارش نیست.
۱٫متاسفانه حکومت کشتار اسلامی هم با تمام حماقت این موضوع را فهمیده که اوضاع دنیا بی حساب و کتاب ست و مب بینیم که در سراسر منطقه فضولی می کند. یادمان باشد که در حکومت گذشته وقتی ارتش ایران به ظفار نیرو میفرستاد در نهایت پنهان کاری صورت مییگرفت چون در جهان آنروز قابل قبول نبود. مُهرژاندارم منطقه بر پیشانی حکومت گذشته در تمام جهان میدرخشید. امروز چنین نیست.
۲٫ بعضی از گروهها و دسته های جدید موقتی یا قدیمی مخالف حکومت اسلامی هم، فعالیت های خود را با هرج و مرج جهانی منطبق می کنند. که منحصر به «شورای مدیریت گذار» نیست.
۳٫ اگر چند نسل پیش و بعداز کودتای ۲۸ مرداد و پیش و بعداز انقلاب تا امروز تلاش خود را برای رسیدن مردم به حق حاکمیت خود متمرکز نکنند و ابتکار عمل را در دست نگیرند.
بدیهی است شاهدوستان با تمام امکانات مادی به تبلیغات دروغ خود از زمان رضاشاه تا امروز ادامه خواهند داد.
انواع نیروهای مذهبی نیز از نفی حکومت دنی و جدائی دین از حکومت طفره خواهند رفت.
نیروهای جوان ایران را در یابیم و اقای سرکوهی و فرهنگ ورزان نقش بزرگی در این مورد ایفا خواهند کرد.
فرهنگ، هنرو ادبیات همیشه نقطه ضحف دیکتاتور ها و شریعتمداران بوده است . بدون اغراق آنها بی مایه اند.
هنرمندان را ارج بگذاریم که یکی از قربانیان عمده ی حکومت کشتار بوده اند.
این کنفرانس نه اولین است و نه آخرین از این دست فعالیت های خارج از کشور.
ولی می توان به جرات گفت که این حضرات با این نام گزاری های جدید اعتراف می کنند که کنفرانس های قبلی آنها شکست خورده است .( هم زمان با این کنفرانس ، «حزب مشروطه پادشاهی » هم کنفرانس داشت ، مجاهدین هم کنفرانس داشت دو کنفرانس هم جمهوریخواهان در شهرهای مختلف جهان داشتند)
علاوه به مطالبی که آقای سرکوهی درباره ی «شورای گذار » نوشته کسان دیگری هم این رفتار را به نقد کشیده اند . اما دفاعیه های شرکت کنندگان در کنفرانس دلیل قانون کننده ای برای سئوالات مطرح شده ارائه نمی کنند . مثل اینکه در این روزگار سیاه نباید در مورد «بنیاد های خیریه » که بودجه ی این سفرها و کنفرانس ها را تامین می کنند کنجکاوی کرد.
شخصی که خود را «دبیر گفتمان و استراتژی» شواری مدیت گذار معرفی کرده در خبرنامه ی گویا نشان داده که واقعا معلومات سطحی از ایران و جهان دارندو خیال می کند می تواند به سوء استفاده از نام مبارزان از جان گذشته قبل از انقلاب ادامه دهدنوشته :
” پرسش میشود لگیتیماسیون یا با ترجمه نارسای آن حقانیت و مشروعیت جمعی که خود را شورای گذار مینامند از کجا تامین شده و در کدام روند دموکراتیک این شورا نمایندگی یافته است داوطلب مدیریت دوران گذار شود. واقعیت این است که در نظامهای سرکوبگر و بویژه در شرایط سرکوب ددمنشانه جمهوری اسلامی، انتظار شکل گیری یک بدیل دموکراتیک از طریق یک روند انتخابی انتظاری غیر واقعی است. اساسا هیچ تجربه تاریخی در دیگر کشورها نیز موید این امرنبوده است. جمعی براساس احساس وظیفه تاریخی پا پیش گذاشته و در موقعیتی ویژه چنان کیفیتی بروز دادهاند که توانستهاند نقشی تاریخی در جهت استقرار دموکراسی و پیشبرد اهداف خود ایفا کنند ”
می بینید بر اساس معلومات خود نتیجه گیری می کند.”…هیج تجربه تاریخی در دیگر کشورها نیز موید این امر نبوده است…”
این «دبیر گفتمان و استراتژی» یادش رفته که در سال ۲۰۱۲ درکنفرانس استکهلم با نام دیگر چه افتضاحاتی ببار آوردند که بین خودشان دعوا شد . برای تحریم های اقتصادی بیشتر و تدارک حمله ی نظامی به ایران هورا کشیندند و…
نه آقای سرکوهی ! تا زمانیکه هر کدام از این محفل ها با سوابق تاریخی «درخشان» خود ، چشم دیدن یکدیگر را ندارند. فقط بودجه های «ناقابل» صرف نشست و برخاست می شود و نیروهای داخل از کشور بیش از پیش به نیروی خود بیشتر باور خواهند کرد.یادمان نمیرود که بعداز مشروطه و استبداد صغیر عده ای به برلین رفتند ولی سرنوشت کشور طور دیگری رقم خورد . سال ۵۷ نیز تمام پرستو ها به آشیانه بازگشتند که دیدیم که چه گذشت .هزاران نفر با موی سفید ولی سر فراز در خارج از کشور دلشان برای مردم وطنشان شور می زند و نمی دانند به این شعبده بازان چه بگویند؟
آقای حمید، محسن سازگارا از اعضای رده بالای انجمن های اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم امریکا بود که توسط ابراهیم یزدی و به توصیه ریچارد کاتم، جاسوس سی آی ا، تاسیس شد و هدفی جز تقابل با کنفدراسیون دانشجویی در خارج از ایران نداشت. اکثر کادرهای این انجمن بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب علیرغم سنین کم به سمت های بالایی در نهادهای امنیتی منصوب شدند: حجاریان، تاج زاده، سعید امامی و صدالبت…
محسن سازگارا بعد از پیاده شدن از هواپیمای خمینی به نیابت از ابراهیم یزدی در جلسات تاسیس سپاه پاسداران شرکت داشت. لازم به ذکر است که تاسیس سپاه پیسنهاد یزدی به خمینی پیش از بازگشت به ابران بوده.
حال این را بگذارید در کنار سرپرستی بازمانده ساواک توسط عبدالعلی بازرگان و سپس ابراهیم یزدی با در نظر داشت نزدیکی سازگارا به نام برده. و نیز بخاطر بیاوریم تعقیب و گریز چپ ها از فردای پیروزی انقلاب توسط برادران ساواکی آقایان نهضت آزادی، و یا زمینه چینی سرکوب های سال ۱۳۶۰ که سازگارا باز یکی از پاهای ثابت آن محفل بوده (اشاره آقای سرکوهی به طرحی است که با مشارکت سازگارا در آستانه ۲۵ خرداد ۶۰ از تصویب خمینی گذرانده شد)، آیا با توجه به چنین مستنداتی که حتی در کتاب خاطرات یزدی هم قابل دسترسی میباشند، میتوان از “قضاوت های سنگین” صحبت کرد؟…
ایشان بارها بعد از خروج از کشور هم به این موضوع که جز موسسین سپاه پاسداران بودن اشاره کردن.آقای سرکوهی روی شنیده ها نمیتوان چنین قضاوت های سنگینی کرد.