جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

دادخواهی؛ در نقد رویه ی رایج (گفتگو با زمانه) – ف. تابان

زمانه: فواد تابان،، سردبیر سایت مرجع “اخبار روز“، در سخنرانی‌ای در پاریس در مراسمی با عنوان “یادمان جانباختگان راه آزادی” به تاریخ یکشنبه ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۶ برابر ۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ به نقد رویه رایج در دادخواهی در میان فعالان سیاسی ایرانی پرداخته است. او گفته است:

«جنبش دادخواهی در ایران گرفتار نوع بدی از سیاست و سیاست بازی شده است. به سیاست به مفهوم تنگ و گروهی آن آلوده شده و در کشاکش این منافع، نیروی زیادی را از دست داده و از دست می‌دهد. وقتی از سیاست صحبت می‌کنم، این نکته را هم در نظر دارم که سیاست در ایران به شدت قطب بندی شده است و این قطب بندی نتیجه‌ی عوامل زیادی از جمله انقلاب بهمن و اثرات آن که هنوز باقی است و نیز حکومتی به شدت سرکوبگر و خشن است. ننیجه آن است که کمتر موردی می‌توان پیدا کرد که یک توافق نسبی روی آن وجود داشته باشد. در مورد جنبش دادخواهی نیز این توافق‌ها وجود ندارد.»

فواد تابان خود از خانواده اعدام‌شدگان تابستان ۱۳۶۷ است. او در ادامه سخن بالا گفته است:

«جنبش دادخواهی نتوانسته به یک جنبش متحد و با هدف‌های روشن تبدیل شود. هم پراکندگی و هم ناروشنی این جنبش حاصل منافع سیاسی متضادی است که آن را از هر طرف تحت فشار قرار داده است. در نتیجه ما شاهد طرح خواسته‌هایی از “می بخشیم و فراموش می‌کنیم” تا “محاکمه‌ی عادلانه‌ی آمران و عاملان جنایت” هستیم.»

با فواد تابان گفت‌وگو کرده‌ایم تا با نقد او بر رویه رایج دادخواهی آشنایی بهتری یابیم.



شما در سخنرانی‌تان در پاریس گفته‌اید: «جنبش دادخواهی در ایران گرفتار نوع بدی از سیاست و سیاست بازی شده است.» اما عارضه آن را فقط در دسته‌کشی‌های گروهی دیده‌اید. در برابر نوع بد سیاست، یک نوع خوب را چگونه مشخص می‌کنید؟

فواد تابان: رقابت‌های حزبی و گروهی و به تعبیر شما «دسته کشی‌های گروهی»، یکی از سه عاملی است که من در سخنرانی پاریس بر روی آن تأکید کرده ام، در کنار بی بها شدن موضوع دادخواهی در جامعه و شکل گیری وضعیتی که از آن به نام «وضعیت استیصال» نام برده‌ام.

«سیاست خوب» اما، سیاستی است که بتواند حداکثر نیرو را بسیج کند و در خدمت هدف واحدی – در اینجا دادخواهی – در بیاورد.

جنبش دادخواهی متاسفانه امروز در موقعیت نیرومندی قرار ندارد. دلایل آن متعدد است، همین رقابت‌های گروهی و سیاسی کسانی که حقیقتا به یک دادخواهی عادلانه معتقدند، نیروی زیادی از آن را می‌گیرد.

امسال در پاریس که من در آن جا سخنرانی کردم. دو برنامه‌ی مختلف انجام شد. این یک نمونه است. تا ان جا هم که من اطلاع دارم هیچکدام از آن‌ها در برنامه‌ی دیگری شرکت نکردند. من به دلایل آن کار ندارم، زیرا این دلایل به حد کافی آشناست و البته هر کس خود را محقق می‌داند. در این طور مواقع به طور قطع هیچ کس بی تقصیر نیست. این وضعیت در جاهای دیگر هم هست.

حرف من در آن جا این بود که جنبش دادخواهی را به عنوان مسئله‌ی مشترک اکثر گروه‌ها و احزاب سیاسی باید تا حداکثر ممکن از اختلافات سیاسی و برنامه‌ای احزاب و گروه‌ها جدا کرد و برایش مشترکا مبارزه کرد، زیرا یک درک رادیکال از دادخواهی فراتر از اختلافات گروهی قرار دارد و یا می‌تواند قرار بگیرد.


موضوع نبودن روحیه همکاری میان سازمان‌های سیاسی‌ای که ظرفیت دادخواهی دارند. شما به این مسئله در سخنرانی‌تان اشاره کرده‌اید. گیریم که همکاری خوبی میان آنان وجود داشته باشد، چیزی که به نظر بعید می‌رسد. آیا در این صورت جنبش دادخواهی اعتلا خواهد یافت؟

تا اعتلا را چه بدانیم. اما اگر این وضعیت شکل بگیرد – که من هم فکر می‌کنم بسیار دشوار است – قطعا یک گام به جلو خواهد بود.

به هر حال سر هم کردن نیروها و مبارزه‌ی مشترکی را پیش بردن بهتر از تقسیم نیروهاست. اگر خانواده‌های قربانیان قتل‌های سیاسی و همه‌ی احزاب و گروه‌های سیاسی بتوانند سیاست و برنامه‌های مشترکی را در دستور عمل خود قرار دهند هم در عرصه‌ی سیاست داخلی ما یک گام (و شاید هم بیشتر) به جلو خواهیم رفت و هم در عرصه‌ی بین المللی یک نیروی جدی که نسبت به این جنایت، اعتراض و دادخواهی دارد ظهور خواهد کرد و بی توجهی به آن مشکل تر خواهد شد.

اعتلای جنبش دادخواهی به عوامل بیشتری احتیاج دارد، اما مبارزه‌ی مشترک ما می‌تواند مقدمه‌ی آن باشد.


محتوا و شکل دادخواهی در این میان چه اهمیتی دارد؟ مثلا عادت این شده است که چند تن پیشقدم شوند، یک متن اعتراضی بنویسند و عده‌ای زیر آن را امضا کنند. این کافی است؟ به این شیوه رایج دادخواهی چه انتقادی دارید؟

نامه نوشتن و امضا کردن شکلی از اعتراض است. اما محدود شدن کار به این نوع اعتراض، ناشی از همان وضعیتی است که من آن را وضعیت استیصال نامیده ام. این نامه نوشتن‌ها در شرایط فعلی یکی از معدود کارهایی است که در توان خانواده‌های قربانیان قتل‌های سیاسی و جنبش دادخواهی در داخل کشور هست، زیرا حکومت به طور دائم آماده است تا چهره‌ی خشن خود را به نمایش بگذارد و اعتراضات را سرکوب کند.

جنبش اعتراضی به دلیل سیاست اصلاح طلبانه‌ی حاکم، تقسیم شده و تضعیف شده است و خانواده‌های قربانیان از سوی نیروهای سیاسی و محافل قدرتمند پشتیبانی نمی‌شوند و به همین جهت آسان سرکوب می‌شوند.

در همین وضعیت، کارهای بیشتر و موثرتری هم ممکن است. مثلا تحریم همه‌ی عاملان مستقیم و شناخته شده‌ی دخیل در جنایات و کشتارها در هر اقدام سیاسی. اگر جامعه‌ی سیاسی ایران هشیاری بیشتری در مقطع انتخابات مجلس در سال ۹۴ نشان داده و چهره هایی نظیر دری نجف آبادی را قاطعانه تحریم کرده بود، شاید اصلاح طلبان و اعتدال گرایآن را کمی به تفکر وا می‌داشت که آن‌ها چهره‌های به نام جنایتکار را وارد لیست‌های خود و یا کابینه‌ی دوازدهم نکنند. بود و نبود «مهره ها» شاید تفاوت معناداری در جهت گیری‌های کلی دولت و دیگر ارکان نظام به وجود نیاورد، اما بالا آمدن دوباره‌ی بعضی «مهره ها» که نقش مستقیم و یا سمبلیکی در جنایت‌ها داشته اند، به صورت آشکاری جنبش دادخواهی را تضعیف می‌کند.

پیام اعتراض به عاملین و آمرین جنایت‌ها و حامیان آن ها، در هر شکلی که صورت بگیرد، طبیعتا در درجه‌ی نخست متوجه‌ی کل حکومت اسلامی است. حکومت نباید این طور فکر کند که می‌تواند جنایت کند و کماکان مورد حمایت قرار داشته باشد.


شما گفته‌اید که جامعه نسبت به امر دادخواهی بی‌تفاوت است. علت را چه می‌دانید؟

در بخش‌های بزرگی بی تفاوت است و در بخش‌های سیاسی تر و فعال تر، دادخواهی به یک عامل درجه‌ی چندم تبدیل شده است. علت‌ها زیاد و متفاوت است. جامعه‌ی ما چهل سال است درگیر خون ریزی و کشت و کشتار است. از جنگ و کشته‌های بی شمارش بگیرید تا درگیری‌های خیابانی و منطقه‌ای و اعدام‌های سیاسی. تا امروز حتی یک روز نیست که چوبه‌های دار در این کشور برپا نبوده باشد. همه‌ی این‌ها حساسیت‌ها نسبت به اعدام و قتل را ضعیف کرده است. بخشی از آن به فرهنگ عمومی جامعه‌ی ما تبدیل شده است، فرهنگی که کار موثری روی آن صورت نگرفته است.

همزمان، جامعه غرق در ده‌ها بحران و از جمله بحران معیشت است و مردمی که گرسنه هستند، طبعا توجه اصلی شان به مسائل معیشتی است.

اما به غیر از این‌ها عوامل دیگری وجود دارد که در سطح سیاسی مطرح هستند. وجود و حضور تفکر اصلاح طلبی و اخیرا اعتدال طلبی یک بی تفاوتی گاه حیرت انگیزی را در میان بخش هایی از جامعه‌ی سیاسی ایران ایجاد کرده است. برخی از جنایتکاران درجه‌ی اول کشور، عنوان اصلاح‌طلب گرفته‌اند، بسیاری از مردم با وجدان راحت در سر صف‌های انتخاباتی حاضر می‌شوند و رای خود را به جنایتکاران و عاملان جنایت به صندوق‌ها می‌ریزند.‌ آن‌ها به خیال خود «مسائل روز» و «مسائل حاد» را عمده می‌کنند، اما در واقع ارزش‌های والای انسانی را زیر پا می‌گذارند.

تفکری که به نام «اصلاحات» در جامعه ایجاد و در افکار عمومی حاکم کرده‌اند، یکی از دلایل عمده بی توجهی و کم توجهی به دادخواهی و مسئولیت پذیری است. اصلاح‌طلبان به دلیل موقعیت هژمونیکی که در افکار عمومی دارند در جهت برجسته کردن منافع خود و بی‌بها کردن ارزش‌های انسانی در جامعه‌ی ما عمل می‌کنند. آن‌ها آگاهانه موضوع قتل‌های سیاسی و جنبش دادخواهی را به یک عامل درجه‌ی چندم تبدیل کرده‌اند و در حالی که مدام از «دموکراسی» حرف می‌زنند بنیانی‌ترین مفاهیم دموکراسی را نقض می‌کنند. فضایی ایجاد کرده‌اند که هر جنایتکاری می‌تواند در رده‌ی «اصلاح طلبان» قرار گیرد.

دلیل همه‌ی این‌ها نیز چندان پنهان نیست. تقویت جنبش دادخواهی و باز شدن پرونده‌های آن، هم کل حکومت را زیر علامت سوال می‌برد و هم چه بسا بسیاری از اصلاح‌طلبان را به روی صندلی اتهام بنشاند. آن‌ها نه آن را می‌خواهند و نه این را.

بخش بزرگی از جامعه‌ی سیاسی ایران متأسفانه اسیر این طور بازی‌ها و رقابت‌ها که هدفی جز بالا رفتن از نردبان قدرت ندارد، شده است. وقتی این جامعه‌ی سیاسی و نیروهای آگاه تن به تبلیغ و حمایت برای شناخته شده ترین چهره‌های جنایت کار در ایران می‌دهند، نشانه‌ی آن است که ما به نوعی سقوط اخلاقی رسیده‌ایم.

از این نظر برای سالم‌سازی فضای سیاسی و اخلاقی کشور چاره‌ای جز مبارزه‌ی بی امان با فرهنگ حکومت اسلامی در هر چهره اش از جمله در چهره‌ی اصلاح طلبانه و اعتدل گرایانه اش وجود ندارد. در غیر این صورت جامعه‌ی ایران به طور مرتب از ارزش‌های آزادی خواهانه و عدالت طلبانه دورتر می‌شود و ما شاهد اتفاقاتی بدتر از آن چه تا به حال دیده ایم خواهیم بود.


در جامعه زمینه‌ها برای یک جنبش مطالباتی وسیع آماده است. از جمله حرکت‌های کارگری رشد تصاعدی دارند. چگونه می‌توان جبنش مطالباتی را با جنبش دادخواهی درهم آمیخت؟ آیا در حال حاضر ظرفیتی برای این کار وجود دارد؟

این می‌تواند یک آرزوی بزرگی برای همه‌ی دادخواهان باشد. اما چنین کاری به صورت خود به خودی و با آرایش سیاسی موجود صورت نخواهد گرفت. چنین پیوندی فقط می‌تواند محصول یک جنبش سیاسی – دموکراتیک رادیکال و گسترده باشد. ما در جامعه‌ی ایران احتیاج به نیروی کارآمدی داریم که بتواند ارزش‌های فراموش شده و تضعیف شده را مجددا زنده کند و به صحنه‌ی سیاسی کشور بیاورد. ارزش هایی نظیر ایستادگی، مقاومت، مبارزه و فداکاری در کنار ابرارزش هایی مثل دموکراسی و عدالت اجتماعی (سوسیالیسم). این ارزش‌ها همه در زیر سلطه‌ی فرهنگ اصلاح طلبانه «هزینه – فایده» و تبدیل کردن «مبارزه» به آکسیون‌های انتخاباتی و فرستادن تعداد بیشتری نماینده به مجلس و شوراهای اسلامی و کابینه کم رنگ و تضعیف شده است. برای این که چنین کاری صورت بگیرد و جنبش مطالباتی از جنبش دادخواهانه که اتفاقا قربانیان ان برای بهبود زندگی مردم تلاش کرده‌اند و جان داده اند، حمایت کند، باید یک نیروی سیاسی پیشرو و متعهد به دموکراسی و عدالت اجتماعی که مورد اعتماد این جنبش مطالباتی باشد، شکل بگیرد. نیرویی که به وضعیت موجود نه بگوید و سیاست دیگری را پیشه کند که هدفش کسب سهم بیشتر در حکومت استبدادی و دیکتاتوری نباشد و در جهت تامین آزادی‌ها و بهبود زندگی و معیشت کارگران، کارکنان و همه‌ی مردم فرودست مبارزه کند. به طور خلاصه، امروز هم مثل همیشه، دعوا بر سر هژمونی سیاسی در جامعه است. من نمی‌توانم به قطعیت بگویم که در صورت ایجاد چنین نیرویی در جامعه، ما می‌توانیم شاهد در هم آمیختگی این دو جنبش باشیم اما با قطعیت می‌توانم بگویم بدون وجود چنین نیرویی این آرزو هرگز تحقق نخواهد یافت.

     از : پژمان صدیقی

عنوان : به : خواننده.
هموطن نوشته اید :مردم این حکومت را میخواهند..منظور شما از مردم ،نباید تمام ایرانیان باشند بله؟ منظور شما همان یک و نیم و احتمالا ۲ ملیون هوارداران،لباس شخصی ها،بسیجی ها و کارمندان بنیادها و غیره بله؟
کاش توظیح بیشتری میدادید که منظور از کلمه ” مردم” چیست و کدام است.باری..اگر شما خود یکی از اینها هستید پس باید در انواع ببخشید ببخسید دزدی های سپاه و فرزندان خامنه ئی و دیگر اخوندان ..غارت اموال عمومی توسط رژیم و ملایان و هزاران اطلاعات و امنیتی نظانم دینی که هر روز منتشر میشود..باید شما نیز شریک باشید..هستید؟ ما ایرانیان بسیار محافظه کار و متاسفانه ترسو هستیم..ترس مغز را میفشرد و بیمار میسازد.ملایان و سازمان امنیتش از ابتدا با قصد قبلی قطعاتی از فیلم های درون بازجوئی ها را توسط عواملش در غرب و اروپا ،به اینتر نت فرستاد و پخش کرد تا ایرانیان را به وحشت بیندازد، که موفق شد و مردم هنوز ترس در وجودشان است.اما امروز با سالهای ۸۰ تفاوتهای بسیاری دارد.امروز مردم ایران بسوی شورش و اغتشاش،پیش میروند.زیرا روزانه از دزدی ها و غارت های نظام اسلامی در روزنامه ها انتشار میابد.مال باختگان،کارگران بی حقوق،سیل عظیم بیکاران و پا برهنه گان..همه و همه در انتظار یک جرقه اند..تنها یک جرقه.
خواننده: این مردم ایران نیستند که دزدان و عرب زاده گان اجنبی را ،دزدها و کلاهبردارهای تبهکار و اخوند مکار فریبکار را ،بخواهند..خیر اقا یا خانم..همگی طرفداران بیش از دو ۲ ملیون نیستند و نیستید!
٨۱٨۲۵ – تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

     از : زندانی زنجیر ی

عنوان : اگر ما مریض هستیم ،چرا در جمع ما هستی ؟
ما میدانیم که تعداد ما را کمی اغراق کرده اید ، ولی اوضاع هم اینچنین نخواهد ماند با همین تعداد اگر با برنامه پیش رویم به نتایجی نسبتا خوبی خواهیم رسید جناب خواننده!
٨۱٨۲۱ – تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

     از : خواننده

عنوان : خود را فریب می دهید اما مردم را نمی توانید فریب بدهید
اول اینکه کدام جنبش عدالت خواهی؟ چنین چیزی در ایران نداریم. اگر منظورتان این تقریباً ۱۰۰ گروه و دسته، هر کدام با ۱۰ تا ۵۰۰ فعال است، پس قضیه را فراموش کنید.

دوم اینکه شما همه معتاد به سیاست هستید و سیاست برایتان سرگرمی و مایع حیات شده است. بدون آن خود را بی هویت می دانید. این باعث می شود که نتوانید واقعیت را ببینید. واقعیت اینست که مردم همین حکومت را به شما و شماها ترجیح می دهند.

حالا این سایت با آن سایت مصاحبه کند، از دایره همین چند ده هزار نفر فراتر نمی رود.
٨۱٨۱۶ – تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

     از : زندانی زنجیر ی

عنوان : حملات بیهوده به من!
شرایت انقلابی از لنین:
۱.حاکمیت نتواند به شکل گذشته ادامه دهد.

۲.حاکمیت برگ های برنده اش تمام شده باشد.

۳. مردم حاکمیت را نخواهند و آماده جانفشانی باشند
۴.یک حزب انقلابی همه گیر موجود باشد.

از نظر من آخری را کم می آوریم.

حال طبیعی است که به هرج ومرج افتادن هم امکانش بالاست اگر شرط آخر ایجاد نشود
در نتیجه کوتاهی اپوزیسیون همان اندازه زیان بار است مانند حاکمیت!

بهمین جهت کودتای ۲۸مرداد اتفاق افتاد و انقلاب ۵۷ دردست شیادان !
٨۱٨۰٨ – تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

     از : زندانی زنجیر ی

عنوان : اول ، حدس بزنید تعرف پائین از کیست!
“انقلابی بودن در یک کلمه به معنا و مفهوم تاکید بر اصول و مبانی و کوتاه نیامدن از آن در قول و عمل است. اگر این تعریف را برای «انقلابی» و «انقلابی بودن» بپذیریم که پذیرفتنی است، با کمال تأسف و عرض پوزش پیشاپیش باید گفت که؛ دولت و مجلس آمریکا از دولت و مجلس ما انقلابی‌ترند!”

۷ نکته در کامنت پائینی خود را رو راست با اکراه نوشتم چرا؟”خطاب به سرورم سر کار خانم مرادی عزیز”
روشن است که مبارزان ما در هر خم اپوزیسیون فرمولهای بهتر و کاملتری را میتوانند ارائه دهند ولی کسی به آن دست نمیزند ، خلاصه یکی باید شروع کند گر چه ناقص!
حال ادعای داخل گیومه متعلق به منفورترین تئوریسین ولایت است ،دقیقا حسین شریعتمداری!”سایت گویا نیوز”


تعریف انقلابی بودن!
کمی تامل ، بنظر خیلی هم منطقی است!
ولی اینجا اصول و مبانی تعریف نمیشود و اتوماتیک اصول ومبانی همان ولایت مطلقه ارتجائی را القاء میکند و اینچنین اراجیفی را با یکروزنامه پر تیراژ به خورد مردم میدهند.
مبارزه را مبایست در همه جبهه ها با هوشیاری ادامه داد و مسلما موفقیت را با حوصله وکار سخت واعتقاد به آن روزی بدست خواهیم آورد ، به زمان رسیدن به آن فکر نکنیم.
٨۱٨۰۲ – تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

     از : جمشید برومند

عنوان : باز برای «زندانی زنجیری»
شما در کامنت دوم خود تغییر موضع دادید و از انقلاب حرف زدید و آنهم خیلی با عجله : “اکنون ما با انقلاب فاصله کمی داریم » ولی از قدیم گفتند :” سنگ بزگ علامته نزدنه ! »
نه جانم ، ما از آن «بید» ها نیستیم که از این «باد » ها بلرزیم. بازهم فکر کنیم.
۱. آیا کسانی که فکر می کنند همه «تمامیت خواه» هستیم؛ نقش حاکم و محکوم ، مظلوم و ظالم ، قاتل و مقتول ، ضارب و مضروب ، علت و معلول را در نظر میگیرند؟ یا دانسته یا نادانسته به تمام تمامیت خواهان خارجی و داخلی تخفیف میدهند؟
۲. در لیبرالی ترین شکل ممکن یعنی تشکیل مجلس نمایندگی تمام آحاد ملت که در اغلب کشور های جهان بهتر از ایران بهتر عمل می کند؛ نه فقط مثل امروز ایران که مافیای شیعه همه کاره است ؛ قبل از اینکه همه چیز به هرج و مرج تبدیل شود آیا تک تک مدعیان سیاسی در ایران شمول انواع تمامیت خواهان و دموکراسی خواهان حاضرند در یک انتخابات بر اساس آرای مردم زیر یک سقف بنشینند؟
۳. تا این ها که صحبت شد در ایران صورت نگیرد . ما در خارج چه می توانیم بکنیم؟
انقلاب پیشکش شما !
٨۱٨۰۰ – تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

     از : پژمان صدیقی

عنوان : انقلاب؟؟
امیدوارم حمل بر دخالت و یا این قبیل نشود.بحث جالبی ست.
نظر دهنده : زنجیری چنین نوشته اید:
انقلاب شرایط خود را دارد و به میل این وآن نیست.
اکنون ما با انقلاب فاصله کمی داریم و این فاصله …..
انقلاب های تاریخ فرانسه و روسیه به جهانیان نشان میدهد که یک انقلاب چگونه نطفه میبندند و در زمان لازم و با رهبریت ،پیشروان و تشکلهای مردمی چگونه قدم به قدم پیش میروند تا واقعه “انقلاب” رخ دهد.شما فکر میکنیدشرائط چنین تغیر و تحولی که یک انقلاب واقعی را در بر گیرد،در ایران موجود است؟
کشور ما و مردم ما بسرعت بسوی یک شورش و اغتشاش کور و وحشتناک و بدون هدف در پیش است شورش های کور که در ۴۰ سال تجاوز،غارت ملت،کشتار و اعدام و تبهکاری و کلاهبرداری های سران رزیم دینی و.و در مردم چیزی جز تنفر و خشونت و خون خواهی ،مسبب کشی ،پرورش نداده است.صحبت از “اتحاد ایرانیان و فرهنگ ایرانیان”میکنید،برای من عجیب است اینسخنان.چرا که بیش از ۲۵۰۰ سال قبل اقوامی در این خطه مهاجرت کرده و زندگی کردند.تمام دوران تاریخی ان اقوام جز نیکی،سرافرازی،دوستی و شهامت و از خود گذشتگی و صفات نیک و شجاعت ..و جنگ های بزرگ و فتح کشورهای دیگر ..نیز بوده..ان اقوام کجا و امروز ما،ایرانیانی که از یکدیگر نردبانی برای بالا رفتن خود به مقام و ثروت،میسازیم..خود پرستی های بیمار گونه،خود بزرگ بینی های بیمار گونه میان اقشار تحصیل کرده،تکبر،دو روئی،منم منم کردنهای مداوم در زندگی..تبعیض میان افراد قائل شدن..و جایگاه زنان در افکار مردان ایرانی که ..جای خود دارد.البته اینها همه نه مطلق است بلکه نسبی ست.
اقا یا خانم زنجیری ..ما در این سالها چه انانی که در خارج از ایران اند و چه ما که در ایران زندگی میکنیم..همه ما جنس “خود ایرانی ” را بهتر از هر کسی میشناسیم .ادم بخودش که دیگر دروغ نمیگوید..ما در همین جهان مجازی اینترنت حتی از نام واقعی خود ابا داریم..ما در همین سایتها در بیشتر پیام های ما ایرانیان به یکدیگر با کینه ورزیها،تمسخرها،بی احترامی ها و هزاران تعنه و کنایه سخن میگوئیم با یکدیگر..چون ناممان پنهانی ست کسی ما را نمیتواند بشناسد..اما از این .واقعیت بدوریم که نام نقشی بازی نمیکند ..بلکه عمل و کردار و گفتارمان است که با فرهنگ بودن ما را و نژاد ما را تعین و رقم میزند و در برابر قضاوت قرار میدهد!
هموطن گرامی ما ایرانیان اینده بس تاریک و سیاهی در پیش داریم.ما بسوی کشتارها و خرابی های مادی و معنوی کشور در راهیم..دیر نخواهد بود که با یک جرقه تمام کشور زیر اتش نابود گردد..مردم، ایرانیان مالا مال از تنفر و کینه اند..عصبانیت ملت از حد طبیعی خود گذشته است..جانها به لب رسیده .هیچ کسی تحمل هیچکسی را ندارد..همه مردم..مال باختگان،فریب خوردگان،غارت شده گان،نزدیک به ۷ هزار قربانی سالهای . همسا یه بنده برای داروی فرزند و جگر گوشه اش محتاج ۵۰ هزار تومان است و میداند ملیاردها به تروریست های عرب وجیب اخوندان و تمام اعوان انصار ملایان میرود..کشور ما هرگز چنین اوضاعی وخیم نداشته است..دزدی و غارت رو باز است..فقر و بیچاره گی نیز..روباز..شما در فرنگ صحبت از اتحاد و انقلاب میکنید برادر؟؟
نامش را انقلاب نگذارید..شورش و اغتشاش و خرابی و ویرانی ست دوست گرامی..نه انقلاب .کشور ما و مردم ما هیچ علامت و نشانی از شروع و به فعل نشستن مقوله “انقلاب” نه دارند و نه هستند..
واژه اتحاد بس زیباست اما در مورد ما ،ایرانیان سرابی بیش نبوده و نیست.حسرتش در نهان و نهاد ملت ما ،همیشه در نطفه ..اما خواهد بود!
٨۱۷۹۹ – تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

     از : زندانی زنجیر ی

عنوان : آنکه هم هفت شهر عشق را گشت ، ایرانی بود!
مثال های آقای برومند عزیز ، دلیلی بر این نیست که مردم شوقی به انقلاب ندارند.
۱.انقلاب شرایط خود را دارد و به میل این وآن نیست.
اکنون ما با انقلاب فاصله کمی داریم و این فاصله همان حزب انقلابی فراگیر است که خود کار بزرگی است که به عهده اپوزیسیون بخصوص چپ ودر راس آن طبقه کارگر است.
۲.ما ایرانیان با فرهنگ و تاریخی استثنائی بر مغول و اعراب تاثیر گذاشتیم اکنون هم از عهده این دزدان انقلاب واوباشان غارتگر شیاد بر خواهیم آمد کمی زمان مبرد.
٨۱۷۹۴ – تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

     از : سوسن مرادی

عنوان : ساده کردن بیش از حد ماجرا آنروی سکه ی پیچیده کردن بیش از حد ماجراست
خانم یا آقای زندانی زنجیری؛ ساده انگاری شما مرا به وحشت می اندازد. چنان ساده و راحت، داستان را در چند ردیف فرمولبندی کرده اید که انگار خبری از واقعیت زیست چهل ساله ی ایرانیان در خارج از ایران نشنیده اید!
پیشنهاد میکنم از کامپیوترتان فاصله بگیرید و در شهر محل سکونتتان قدمی بزنید و از حال و روز ایرانیان باخبر شوید. شاید در بازگشت مجبور شوید عینکتان را عوض کنید، اما چه باک، نگاهتان به واقعیت نزدیکتر خواهد شد و البته غمتان بیش.
باور کن دوست عزیز خانه از پای بست ویران است. باور نمی کنید؟!
نمونه: یک نحله ی فکری که در ۴۰ سال گذشته چندین انشعاب را تجربه کرده است اکنون ۱۰ سال است می کوشد دوباره زیر یک سقف همگی (تقریباً) جمع شوند، اما هر سال دریغ از پارسال گذشت و می گذرد و آنها همچنان نقش آرزو می زنند.
من اطمینان دارم که آنها جملگی در فرمول نویسی ماهرند اما چیز دیگری در این میان مغفول است که آنها را سالها از رسیدن به “باهم بودن” دور داشته. و تازه این وضعیت یاران هم خانواده است.
دوست گرامی؛ اگر آن حلقه ی مفقوده یا مغفوله را یافتی با راهنمائی آنها حداقل یک گروه از ایرانیان را از رنج پراکندگی نجات خواهی داد.
پیروز باشی
٨۱۷۹۱ – تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

     از : پژمان صدیقی

عنوان : ارزیابی واقع گرایانه خانم مرادی
ما ایرانیان تا یک خانه تکانی اساسی در افکار و اعتقادات خویش نکنیم ،هرگز به سعادت مندی و استقلال نخواهیم رسید.نخست باید بدانیم معنای سعادت مندی و ازادی و استقلال در چیست و چیست؟ مگر ممکن است مردمانی با گذشته های ما،با شکست ها و حسرت ها و تمام ناکامی هائی که ما ملت داشته ایم،سرگذشت غم انگیز احزاب و سازمانهای سیاسی ماو.وو تمام اینها ،مگر ممکن است تا خود و تاریخ گذشته خویش را روشن و واضح نبینیم و صادقانه خویش را به شلاق قضاوت،نیازاریم..مگر ممکن است راه درست و اینده مطمئنی برای خود و دیگران رسم کنیم؟
ما سالهاست که هنوز نیاموخته ایم با روشی دوستانه با معیارهای اخلاقی خوب و منطقی با هم در سایت های فارسی زبان ،به بحث و جدل بپردازیم و بنشینیم،ببینید چقدر از هم دوریم و بیگانه…چقدر با کینه ورزی و نفرت گاهی،با هم مکاتبه میکنیم..اقا یا خانمی مقاله مینویسد بدون اینکه بخش نظرات را مسدود کند..جواب خواننده گان را نمیدهد!!خود بینی بیمار گونه،خودبزرگ بینی ،غرور بی مورد،اینها و صفات زشت دیگری که ما ایرانیان داشته و داریم را درست میشود در همین روابط مجازی ما دید.
بقول خانم مرادی…خصلت تمامیت خواهی و یا همان :من درستم ،عقیده و بینش من درست و منطقی ست..این منم منم ما ایرانیان حتی در کشورهای اروپائی نیز تقریبا جا افتاده است.تا به شرائط مطلوبی میرسیم خدا را بنده نیستیم..ماایرانیان اندر خم یک کوچه ایم…نیما سالها قبل نوشت:
ناهوشیار و ناهموار و خواب الودیم..هنوز.ریشه باید نخست تکانده شود تا پاک گردد.این اساس موفقیت است و قانون طبیعت.چیزی نیست ساخته و گفته ما ..قانون طبیعت این است.برای درمان نخست باید عمل جراحی صورت پذیرد.
٨۱۷٨٣ – تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

     از : سوسن مرادی

عنوان : ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
دوستان بگذار بی پرده گفته باشم: ما جملگی تمامیتخواهیم و از یکدیگر بیزار. به یک دلیل ساده؛ با هر تفکر و مرام و مسلک، می پنداریم تمامی حقیقت نزد ماست. ما به خودمان نیز دروغ می گوئیم چرا که از دیدن و پذیرش واقعیت موجود، ورای تفکر خویش در هراسیم.
ما مدعیان اپوزسیون رژیم اسلامی، خود اپوزسیون خویشیم. کاش اینگونه بود؛ ما چشم دیدن هم را نداریم. ما حتی حاضر نیستیم در مراسم دیگر به خون غلطیدگان شرکت کنیم! آنوقت از اتحاد دَم میزنیم. مضحک نیست؟
تلخ است اما بایست پذیرفت که از پس ۴۰ سال ما همچنان نمی دانیم؛ چه نمی خواهیم؟ چه می خواهیم؟ این هر دو چگونه دستیافتنیست؟
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
٨۱۷۷۶ – تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹۶       

     از : زندانی زنجیر ی

عنوان : پیش شرط را کنار بگذاریم!
آنچه مهم است :
۱.با هم بنشینیم و حد اقل ها را تعیین کنیم «مثال : براندازی حکومت ولایی»
۲.نیروهای مذهبی که برای حکومت فعال هستند را در صورت پشیمانی وجدا شدن از حکومت را در آغوش بکشیم.
.۳.فرم حکومتی را تعیین کنیم«مثال: فدرالیسم پارلمانی»
۴.کمیته انتقال حکومت را تشکیل بدهیم«مثال:از احزاب و گروه ها ئی که هزینه داده‌اند»
۵.تولید سایتی اینترنتی وروزنامه و… ککه کار کمیته انتقال است.
۶.از کمک وامکانات جهانی حد اکثر را در نظر بگیریم.
۷.تحت تاثیر شانتاژ قرار نگیریم«مثال: امریکائی ،اسرائیلی ،مرتد و…»
……….
به این باور باشیم که مسائل در حرکت تغییر میکنند ودر تغییر تکامل می‌یابند.
٨۱۷۷۱ – تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹۶       

     از : جمشید برومند

عنوان : به کسانی که مثل «زندانی زنجیری» فکر می کنند
برای اتحاد به چه نیاز داریم ؟
شکستن روحیه بدبینی از نیروهای تمامیت خواه شاهی و مذهبی .
برای این کار تمام نیروهای ایرانی بدون استثنا حتی شاهدوستان و حزب الهی ها و مجاهدین و تمام گروههای دیگر می توانند با محکوم کردن دیکتاتوری های گذشته و موجود و هرنوع دیکتاتوری که در جهان وجود داشته و دارد به مردم ایران نشان دهند که همه آماده ی بازسازی ایران و گذار به مردم سالاری هستیم…
دیروز برای چندمین بار فیلمی از وقایع مربوط به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که اخیرا همراه با اسناد دیگر منتشر شده را دیدم که با تصاویری که در ذهن خود از آن روز سرنوشت ساز داشتم مقایسه کردم ، در این فیلم آیت الله کاشانی و ژنرال زاهدی در یک فضای کاملا نظامی یکساعت بعداز کودتا وارد خانه ی ویران شده دکتر محمّد مصدق میشوند این ۲ نماینده ی نیروهای مرتجع مذهبی و درباری و اربابان خارجی خود بودند . اکثر اطلاعاتی که نیروهای مترقی در ۲۵ سال حکومت نطامی آریامهری راجع جریان آیت الله کاشانی و دربار در مورد کودتا گفته بودند در این فیلم کودتا دیده میشود.

کودتای آگوستی پینوشه که در ۱۹۷۳ رویداد را در فیلمهای زیادی در باره ی آن دیدیم و که با آن مقایسه کردم. بقیه را در اندونزی و.و. نمی دانم
۱ـ ما ایرانیها با مبارزات مداوم علیه کودتا گران پیروز شدیم ولی همفکران آیت الله کاشانی قدرت را بدست گرفتند که فکر نمی کنم نیازی به توضیح در این کامنت داشته باشد.
۲.مردم شیلی در سال ۱۹۸۹ در یک همه پرسی به پینوشه « نه » گفتند و در یک پروسه ۲۰ ساله در این جامعه پارلمانتاریسم و مرم سالاری با اقتدار حاکم است.

جناب «زندانی زنجیری» و کسانی که مثل شما فکر می کنند. در شیلی احزاب مخالف تمامیت خواهی و دیکتاتوری ژنرال آگوستی پینوشه با یکدیگر در همه پرسی متحد شدند که از دموگراسی ، پارلماتتاریسم و پلورالیسم دفاع و آنرا احیا کنند و این کار را کردند.احزاب دموکرات مسیحی ، سوسیال دموکرات و چپ در عمل پای بندی خود را به دموکراسی و مردم سالاری نشان دادند.

در ایران ما نیروهای شاهدوست هنوز در مورد مسائل بدیهی و مبتلابه حکومت دیکتاتوری خود گیر دارند و نتوانسته اند با مسائل تاریخی کنار بیایند و هنوز از دیکتاتورهای پهلوی و شرکاء دفاع بی معنی می کنند.
در مورد نیروهای مذهبی رانده شده از حکومت کشتار اسلامی وضعیت بهتر نیست .
در مورد نحله های مختلف غیر مذهبی آیا ممکن است بدون محکوم کردن هرنوع تمامیت خواهی و پذیرش قواعد پارلمانتاریسم و احترام به رای مردم علیه حکومت ضد مردمی اسلامی زیر یک سقف نشست.
این ها را نوشتم که یادآوری کنم حاصل ۲۵ سال تلاش و جانباری ها بعداز کودتا بنفع بخشی از کودتاگران ۲۸ مرداد شد . این تجربه تلخ انگیزه مردم در بزیر کشیدن این حکومت را کم کرده است.
چه نیروهائی می توانند مبتکر فراخوان برای محکوم کردن دیکتاتوری در هر شکلی به عنوان پیش شرط اتحاد نیروهای مخالف حکومت اسلامی باشند؟
٨۱۷۶۶ – تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹۶       

     از : زندانی زنجیر ی

عنوان : خلاصه میبایست با هم کنار آمد!
در زندانی که من بودم ،بیش از ۱۰۰زندانی را در سالنی جمع کرده بودند ، همه گروها و احزاب در آنجا حضور داشتند “مجاهدین،چریکها ،توده ای ها،اکثریت،راه کارگر و انواع مائوئیست ها سلطنت طلب……”و همه در مسالمت با هم زندانی میکشیدند و نسبتا با هم مهربان چرا؟
چونکه مزدوران سپاه همه را با یک چوپ میزدند!
اکنون این سالن به گسترش خاک ایران انبساط یافته است و مزدوران سپاه همچنان همه را با همان چوپ میزنند.
ما راهی نداریم ،که متحد شویم و با هم مهربان.
گذر از جهنم ولائی اتحاد و گذشت میطلبد.
٨۱۷۵۶ – تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣۹۶  

https://akhbar-rooz.com/?p=8616 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x