پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

یک تک پا تشریف می بردید منزل ستار بهشتی! – ف. تابان

آقای خاتمی هنوز یکی از محبوب ترین سیاستمداران ایران است. او در ظرف دو سال حضیض حوزه ی رای گیری دماوند را پشت سر گذاشته و بار دیگر بر قله ی سیاست در ایران نشسته است. این فرود و صعود محصول سرشتی ویژه نیست، نشانه ی جامعه ای ست که در انتخاب راه به سوی آینده ی خود سرگردان است. نمی داند می تواند این آینده را با جمهوری اسلامی بسازد یا باید بدون او بنایش کند. نمی داند می تواند به راه حل هایی که حکومت پیش پای او می گذارد دل ببندد یا باید از این راه حل ها دل بکند. رفتار انتخاباتی مردم، از جمله نمودهای این سرگردانی است. از پس هر شور انتخاباتی یک ناامیدی پدید می آید، و دوباره مردم پشیمان از «خانه نشینی» به سوی صندوق ها «هجوم» می آورند تا شاید معجزه ای را که به دنبالش هستند از داخل آن ها رقم بزنند. در عرض چند روز از این رو به آن رو می شوند و بی تفاوتی را با شوری شیدایی تعویض می کنند. این ها همه در شرایطی است که معیارها و پارامترهای اساسی انتخابات و تحولات عمده در جامعه ی ما ثابت است و کمتر دچار تغییر می شود.
این سرگردانی نشانه ی گیر کردن جامعه ی ایران بین واقعیت سخت و سرکوبگر و زمینی ای به نام جمهوری اسلامی و سراب فریبنده ای به نام «اصلاح طلبی» است. در غیاب یک آلترناتیو دموکراتیک و تحول خواه، سیر حوادث، مردم و جامعه را گاه به سوی واقعیت سخت جمهوری اسلامی و گاه به سوی سراب فریبنده ی اصلاح طلبی می کشاند، بدون این که انتخاب قطعی ای صورت بگیرد.
نقد سراب اصلاحات در زمین سخت جمهوری اسلامی، کمکی است برای رهایی از این سرگردانی.

* * *

آقای خاتمی برجسته ترین نماینده ی اصلاح طلبی در ایران است. گفتار و کردار او مدت هفده سال، عناصر اساسی سیاست اصلاح طلبانه در ایران را ساخته است. این روزها و همزمان با اتفاقات ناگواری که در کشور روی داده، او گفته است می خواهند آقای روحانی را از عقبه اش جدا کنند. او این جمله را به صورت مجهول به کار برده، یعنی نگفته است، چه کسی می خواهد این کار را بکند. دو موضوع کلیدی دیگر در سخنرانی آقای خاتمی – که در همه ی سخنرانی های مهمش تکرار می شود، به درک این موضوع کمک می کند. یکی این است که نباید به سطح توقعات دامن زد و دوم این است که «ما اصلاح طلبان» (و گاهی هم «ما مردم»)، نمی خواهیم نظام بر بیفتد.
این سه گزاره که از دوم خرداد سال ۷۶ تا به امروز بدون هیچ تغییری از سوی آقای خاتمی تکرار شده است، عناصر اساسی سیاستی است که به سیاست اصلاح طلبانه در ایران مشهور شده است. این سیاست با چهار نیروی عمده سر و کار دارد: افراطی های حکومت – که هم می تواند شامل «چپ» و هم شامل «راست» حکومت بشود -، اصلاح طلبان و اخیرا اعتدال گرایان که شاخص کنونی آن ها حسن روحانی است، رای دهندگان به اصلاح طلبان و بالاخره مخالفان و به تعبیر آقای خاتمی براندازان یا «خارج نشینان».
سیاست اصلاح طلبانه درکی نادرست و بیشتر عوامفریبانه، از عملکرد هر چهار نیرو و مناسبات بین آن ها به دست می دهد.

۱. افراطی های حکومت
در استراتژی اصلاح طلبانه آقای خاتمی «راست افراطی»، یکی از آن نیروهایی است که می خواهد دولت را ناکارآمد نشان بدهد و آن را از عقبه اش جدا کند. مطابق نظر ایشان، هدف کشتارها، زندان ها، شکنجه ها و نظایر آن از سوی این نیرو دارای دو مشخصه است:
اول، ربطی به «نظام» ندارد، دوم: هدفش «زدن» اصلاح طلبان است.
از نگاه خاتمی، راست افراطی می کشد و اعدام می کند و می زند تا مردم را از اصلاح طلبان و در اینجا آقای روحانی ناامید کند. به این ترتیب ماهیت کشت و کشتارها وارونه می شود. جمهوری اسلامی نمی کشد چون مخالف آزادی و یک حکومت استبدادی است، «کسانی» می کشند چون می خواهند اصلاح طلبان را تضعیف کنند.
در این سیاست، این کشت و کشتارها و کل دیگر اقدامات استبدادی نباید به پای «نظام» نوشته شود. آن چه که آقای خاتمی از «نظام» برای مردم تعریف می کند، ساخته ای است که در ذهن او وجود دارد و ربطی به واقعیت ندارد. در عمل اما آن چه او از آن دفاع می کند، همین چیزی است که در واقعیت وجود دارد یعنی رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه، پاسداران و زندان ها، که از اقدامات ناشایست خود جدا و تبرئه شده و «نظام مقدس» را می سازند.

۲. رای دهندگان
در سیاست اصلاح طلبانه ی آقای خاتمی، «رای دهندگان» باید این نکته را درک کنند که خشونت و استبداد در کشور به این دلیل صورت می گیرد که آن ها از «منتخبین» اصلاح طلب و معتدل خود ناامید شوند و در نهایت صندوق های رای را وا نهند. بدترین جنایت ها هم اگر در کشور صورت بگیرد و ادامه بیابد و تا ابد هم ادامه بیابد، نباید خللی به استراتژی اصلاح طلبی وارد شود، بلکه باید ریشه ی آن را محکمتر کند. همه ی کشتارها و خشونت ها و استبدادها به خاطر آن است که مردم را از اصلاح طلبان ناامید کنند. ترجمه ی ساده ی این سیاست این می شوند که: هر چه بیشتر شما را کشتند و عذاب دادند به اصلاح حکومت امیدوارتر شوید. انگار ریشه های این اصلاح طلبی از خون آبیاری می شود!
سیاست اصلاح طلبان بر روی پا راه نمی رود، شبیه سیاست در هیچ جای دنیا نیست. در این سیاست احزاب سیاسی نباید بر ضعف ها انگشت بگذارند، نباید مردم را در جهت متقاعد کردن به درستی سیاست های خود خطاب قرار دهند، روزنامه ها نباید فساد را به نظام و حاکمان نسبت دهند، وعده های فراموش شده را نباید به یاد بیاورند. در سیاست اصلاح طلبانه همه ی این ها باعث «ناامیدی» و «خانه نشینی» و جدایی «عقبه» و «جلودار» می شود. در یک سیاست رادیکال دموکرات، آگاهی شور و امید می آفریند، در سیاست اصلاح طلبانه از نوع دوم خردادی، این ناآگاهی و پرده کشیدن بر روی واقعیات و اتفاقات است که وظیفه ی «حفظ امید» را بر عهده دارد. در این سیاست «حفظ امید به اصلاح نظام»، کلید اصلی شناخته می شود. سیاست اصلاح طلبانه می کوشد از «نظام» تصویری به دست بدهد که نیست تا مردم امیدوار باشند در زیر سایه ی «نظام» می توان به اصلاح و بهبود امور امیدوار بود. در نتیجه سیاست اصلاح طلبانه در بسیاری از مواقع به یک سیاست عوامفریبانه و فریبکارانه تبدیل می شود.

سهم خواهی بد است؟!
بعد از انتخابات اخیر اصلاح طلبان شعاری را مطرح کردند تحت عنوان «ما به دنبال سهم خواهی نیستیم» و «سهم خواهی بد است»… این نیرو با این شعار به رواج دروغ و فساد در سیاست ایران دامن زده است. اساس سیاست یعنی سهم خواهی. اصلاح طلبان در حالی که در پشت پرده برای خزیدن به داخل قدرت و گرفتن پست و مقام مسابقه می دهند و حتی از امروز تا فردا پرچم و حزب عوض می کنند، در روی صحنه به طور مرتب به جامعه القا می کنند که «سهم خواهی» بد است. هدف اصلی این شعار متوجه ی مردم است که رای بدهند و سهم نخواهند، آقای روحانی را به قدرت برسانند، اما به توقعات دامن نزنند. در این سیاست چون «رای دادن» یک «وظیفه» است حتی اگر قرار نباشد چیزی را عوض کند، بنابر این رای دادن خوب است و سهم خواستن بد است.
در همه جای دنیا، رای «مسئولیت» ایجاد می کند، هم برای کسی که رای داده و هم برای کسی که رای گرفته است. رای دادن و رای گرفتن یک قرارداد است. آن ها که رای می دهند خواسته های معینی را در برابرش طلب می کنند. در ایران اما به بهانه ی پرهیز از «سهم خواهی»، مردم را از طلب کردن منع می کنند، می گویند به توقعات دامن نزنند.
فساد و دورویی اصلاح طلبانه تا حدود زیادی در سطح جامعه هم نفوذ کرده است. رای دهندگان یاد گرفته اند مسئولیت نپذیرند. یعنی رای بدهند و مسئولیت نپذیرند. نپذیرند که وقتی به کسی رای می دهند به اندازه ی رای خود در خوب و بد کارهای او شریک هستند. وقتی سکوت می کند، وقتی جنایتکاری را به وزارت می گذراد، وقتی عقب می نشیند، رای دهندگان مسئول هستند.
در سیاست رادیکال – دموکرات، سهم خواهی اصل است. مردم باید به طور مداوم از قدرت سهم داشته باشند، تا بالاخره قدرت از آن آن ها شود. در سیاست رادیکال، رای باید سهم بیاورد. به همین دلیل معادلات در سیاست رادیکال ساده تر و سر راست تر و شفاف تر است: جایی رای می دهیم که سهممان به رسمیت شناخته شود و بتوانیم به اندازه ی رای مان سهم به دست بیآوریم.

٣. مخالفین یا براندازان
مخالفین یا به تعبیر آقای خاتمی و هوادارانش «براندازان» و یا «خارج نشینان» در سیاست اصلاح طلبانه شر مطلق و سیاه ترین نیرو در بین چهار نیروی فوق هستند. اصلاح طلبان در طول هیجده سال اصلاح طلبی در ایران همیشه در انتخاب بین «براندازان» و بدترین و سرکوب گر ترین مخالفان حکومتی اصلاحات، جانب دومی ها را گرفته اند و آن ها را به دموکرات های مخالف حکومت ترجیح داده اند.
در سیاست اصلاح طلبانه، «براندازان» همیشه متهمین شماره ی یک هستند. به طور مثال اگر آقای احمدی نژاد بعد از هشت سال دوران اصلاحات بر سر کار می آید و سال های سیاهی در ایران آغاز می شود، مقصر این وضعیت نه حکومت، نه اصلاح طلبان بلکه نیروهای «برانداز» یا «خارج نشین»، وانمود می شوند که باعث قهر مردم از صندوق رای شده اند. در ایران «براندازان» در عرصه ی سیاست صاحب کمترین سهم و کم ترین امکانات و در عرصه ی سرکوب و کشت و کشتار در زندان ها صاحب بیشترین “سهم” هستند. با این حال علیرغم آن که بلندگویی، تشکلی، نهادی ندارند، مسبب غالب شکست ها وانمود می شوند. سیاست اصلاح طلبانه «حق مخالفت» را به رسمیت نمی شناسد و از آن دفاع نمی کند.
وقتی آقای خاتمی می گوید می خواهند آقای روحانی را از عقبه اش جدا کنند، یک چشمش به نیروهای مخالف است. از نظر او مخالفین لبه ی دوم تیغه ی قیچی ای هستند که تلاش می کنند آقای روحانی را از «عقبه» خود جدا و مردم را «ناامید» کنند. مخالفان اصلاحات و اعتدال در حکومت اگر بد هستند، به این خاطر است که به دست «براندازان» «بهانه» می دهد!

۴. اصلاح طلبان و معتدلین
و بالاخره به نیروی چهارم در سیاست می رسیم. یعنی اصلاح طلبان. در این سیاست، در مجموعه ی شرایط نامناسبی که به وجود می آید، اصلاح طلبان در ایران اگر نقش و سهمی هم داشته باشند، کمترین سهم است. اگر کارها پیش نمی رود، اگر وعده ها فراموش می شود، اگر جنایت و استبداد ادامه می یابد، اگر مردم ناامید می شوند، اگر احمدی نژاد سر کار می آید، اگر قوه ی قضائیه می کشد، اصلاح طلبان دارای کمترین سهم و تقصیر هستند.
در تئوری اصلاح طلبانه، اصلاح طلبان در مرکز جامعه قرار دارند. همه ی نیروی دیگر باید خود را با آن ها منطبق کنند. آن ها اگر هم وظیفه ی انطباق با کسی را داشته باشند، آن کس «رهبر» و «مصالح نظام» است.
مطابق آن چه آقای خاتمی می گوید برای آن که آقای روحانی از عقبه اش جدا نشود، باد و مه و خورشید همه باید در کار باشند غیر از خود آقای روحانی. آقای خاتمی از «رئیس جمهور منتخب» نمی پرسد، چرا جنایتکاری مثل پورمحمدی را در کابینه ی خود شرکت می دهد، نمی پرسد چرا در برابر موج اعدام ها ساکت مانده است، نمی پرسد چرا حالا که رایش را به دست آورده دیگر «حصر» موسوی و کروبی مساله ی او نیست، او این ها را نمی پرسد اما می گوید به توقعات دامن نزنید. می گوید محافظه کاران و تندروهای حکومتی باید مانع تراشی نکنند، رای دهندگان باید دندان بر جگر بگذارند و مخالفین که در هر صورت باید خفقان بگیرند تا آقای روحانی عقبه ی خود را حفظ کند. قرار است «عقبه» ی آقای روحانی حفظ شود، اما کمترین مسئولیت متوجه ی خود اوست. همچنان که کمترین مسئولیت در سال ٨۴ و در روی کار آمدن دولت احمدی نژاد متوجه ی آقای خاتمی بود!
در یک سیاست رادیکال – دموکرات، موضوع راه حل ساده تری دارد. آقای روحانی مانندی، برای حفظ عقبه ی خود، خود می بایست آستین ها را بالا بزند. اگر مرتجعین اعدام می کنند، می بایست در برابر آن ها به صدای رسا اعتراض می کرد، آگر می خواست مردم ناامید نشوند، وعده هایش را اجرا می کرد و اگر می خواست مخالفین خفقان بگیرند و از صفحه ی روزگار محو شوند در عمل نشان می داد که نه فقط برای اصلاح و بهبود آمده است بلکه مشغول اصلاح و بهبود است. او می توانست به اعدام های اخیر علنا اعتراض کند و یا در سالروز کشته شدن ستار بهشتی یک نوک پا به خانه ی او تشریف فرما شود تا «عقبه» خود را محکم کند.

اصلاح طلبان هم مواهب حکومت را می خواهند، هم حمایت مردم را، آن هم در جامعه ای که بین حکومت و مردم اختلافات زیاد است. با این حال آن ها در غیاب هر گونه حریف تحول خواه و دموکرات، در فقدان احزاب آزاد و روزنامه های آزاد و با استفاده از فضای دیکتاتوری و نبود آزادی، در بسیاری مواقع در جمع این دو موفق می شوند و این همان معضل امروز جامعه ماست. جامعه ای که چشم انداز ندارد و – شاید از سر ناچاری – به سراب اصلاح طلبی دلخوش کرده است.

     از : jalal m

عنوان : افرین
فضول باشی گرامی دمت گرم.درود بر شما
۵٨٣۰۶ – تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۲       

     از : فضول باشی

عنوان : مرده شور یا نعش کش؟؟؟
چناب آمین
اگر نویسنده و دیگر آقایان مورد نظرت یک تکه پا آنجا تشریف میبردند، لاجرم از اوین و سپس ازخاوران سردر میاوردند، حتما که خودتان بهتر از ما مطلع هستید،؟ الحمدلللاء(بر پدر منکرش لعنت)
حال بنده اگر فضولی هم باشد می خواستم بفهمم که جنابعالی در اوین نعش کشی می فرمایید، یا اینکه در خاوران یا که دربهشت زهرا جون به مرده شوری مشغولیید( افزایش اضافه کاری و… بلی بلی آدم عیالوار و گرانی و …)
نقطه سر سطر
۵٨۲۹۲ – تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۲       

     از : محمود دلخواسته

عنوان : محمد خاتمی، همیشه تدارکاتچی
با سلام

در این رابطه امروز در بلاگم مطلب کوتاهی را در مورد ایشان منتشر کردم که فکر کردم ذکر آن در اینجا بکار می آید:

اقای حسن داعی نوشته اند:
“خاتمی در دیدار با دانشجویان از آنان میخواهد تا ایدآلی فکر نکنند، از دولت انتظار بی جا نداشته باشند و انتقادات خود را در چهارچوب نظام نگاه دارند. در حالیکه اعدام وسرکوب کشور را فرا گرفته، هیچ چشم اندازی برای حل مشکلات بی شمار مردم فلاکت زده ایران وجود ندارد و توهمات درباره دولت تدبیر و امید از بین میروند، خاتمی تلاش میکند تا سراب اصلاح طلبی در این نظام را زنده نگاه دارد.”


همانگونه که بعدها اقای حجاریان اعتراف کردند، در واقع، پروژه معرفی اقای خاتمی در وزارت اطلاعات رقم زده شد. شکستن انزوای سراسری که بعد از رای دادگاه میکونوس رژیم را گرفتار خود کرده بود، تنها با کشاندن اکثریتی از مردم ممکن بود که در بعد از کودتای خرداد شصت، رژیم حاصل کودتا را تحریم کرده بودند ممکن بود و روزنامه جمهوری اسلامی از آنها به عنوان مهمانان ناخوانده نام برده بود. در سال بعد از انتخاب بود که در مقاله ای نوشتم که قول و وعده هایی که اقای خاتمی داده است در درون این رژیم ممکن نیست که به جامعه عمل در اید و نتیجه گرفتم که برای استقرار مردم سالاری یا اقای خاتمی باید شاخهای گاو را/ take the bull by the horns گرفته و رهبری سرنگونی رژیم را بر عهده بگیرد( مقاله به انگلیسی نوشته شده بود و اصطلاح شاخ گاو/ در انگلیسی به معنی با مشکل، مستقیم رو در رو شدن و کار را تمام کردن است.) یا خود مانع استقرار مردم سالاری خواهد بود و باید از سر راه بر داشته شود. البته این نظر را از همان روز اول داده بودم ولی تا زمانی که به قلم در نیامده بود مخالفت زیادی را ایجاد نکرده بود. تجربه نشان داد که ایشان با تبدیل خود به تدارکاتچی و حفظ نظام خیانت، جنایت و فساد را اوجب واجبات دانستن، مانع پروسه استقرار دموکراسی می باشند ولی جامعه ملی هم کوششی جدی برای کنار زدن ایشان و هم فکرانشان و در کل گفتمان سرتاپا فریب اصلاح طلبی از خود نشان نداد تا بعد از نزدیک ۱۲۰ سال مبارزه، وطن مستقل ، تولد آزادی ها جشن بگیرد و این بی عملی تا حد زیادی هنوز هم ادامه دارد و حتی سبب شد که درصد قابل توجهی از جامعه با خود را گرفتار تعادل ترسها کردن و به تواناییهای خود اعتماد نکردن به خود فریبی ادامه داده و در ناصیه آقای روحانی، شاهد بازگشایی و آزادی باشد تا حدی که تعدادی از هموطنان خارج از کشور چمدانها را نیز بسته بودند تا بوطن باز گردند.

حال که قول و وعده صد روزه اقای روحانی با شکست روبرو شده است( که شکست آن از قبل امری مسلم بود ولی کسانی که به شنیدن دروغ معتاد شده اند نیاز به باور کردن آن داشتند.) ایشان به یاری اقای روحانی شتافته اند و سخن از واقع بینی! و هشدار نسبت به ایدالیست بودن می دهند. آقای خاتمی با این سخنان نشان می دهند که یا جهل کاملی نسبت به سرطان فراگیری که اقتصاد وطن را در بر گرفته دارند و متوجه نیستند که قبل از آنکه دیر شود نیاز به جراحی عمیق و شیموتراپی دارد دارند(که همان حذف ولایت مطلقه فقیه می باشد.) و یا اینکه باز از طریق دروغگویی و به قصد حفظ مافیای حاکم قصد فریب دارند. در هر حال، کوشش اقای خاتمی برای فریب هیچ از مسئولیت نسل جوانی که می پذیرد فریب بخورد کم نمی کند

امید جدی بر این است که نسل جوان با ترک گفتمان اصلاح طلبی و لشکر انبوه ساحران اهل قلم اصلاح طلب در داخل و خارج( امید که اصلاح طلبانی که اهل صداقت هستند و از طریق خود فریبی در این فریب دست داشته اند، از طریق نقد خود به جریان استقلال و ازادی بپیوندند.) رژیم را در انزوای کامل قرار دهند و با جنبش خشونت زدای فعال هیچ راه چاره ای برای مافیای حاکم جز تسلیم به خواست تاریخی و ملی جامعه که همان استقرار مردم سالاری و ازادیها و حقوقمند شدن ایرانیان در وطن مستقل است نگذارند. به خود و تواناییهای خود باور کنیم.

هموطنی در کامنتی در باره اقای خاتمی نوشت:”توان سیاسی ایشان میتوانست در حد یک مدیر روابط عمومی و مطبوعاتی یک حزب باشد و نه بیشتر یا مثلا میتوانستند هر هفته مقاله ای برای انتشار به روز نامه ای بدهند منتها در ایران باد های تغییر ایشان را سوار کرد و جایی گذاشت که اندازه اش نبود و انجا همه چیزش از دست رفت . الا یک جشن تولدی که هر سال انهایی از دعایشان باران نمیاید برایش میگیرند .”

پاسخ دادم:”در بهترین حالت اقای خاتمی شاه سلطان حسین دیگری هستند. انسانی بس ضعیف النفس و جبون و استاد میدان را خالی کردن در زمان ایستادن. در کنار آن بگذارید میل شدید ایشان را به قدرت که خود را پشت خنده و تواضعی ظاهری پنهان کرده است…. البته زمانی که مدیر روزنامه هم بود بر سر عهد نمی ایستاد و دروغ می گفت و فریب می داد. بی اخلاقی اش را در رابطه با مرحوم بازرگان یاد دارید، که اول به او قول داد مقاله اش را چاپ کند و بعد بدون چاپ پاسخ او، سه مقاله بر ضد او نوشت. چند ماهی قبل از آن بود که در زمان کودتای سی خرداد نوشت که امت حزب الله! مخالفان را در خیابان زیر پای خود له کردند. بعد از آنهم شد وزیر تبلیغات جنگی که وزیر آموزش و پرورشش، فکر کنم آقای پرورش از متهمان سینما رکس ابادان بود) در مجلس به این افتخار می کرد که ۵۰ هزار نفر از کسانی که در جنگ کشته شده اند دانش آموز بوده اند. انسانها را همیشه باید از طریق گذشته اشان شناخت( خصوص زمانی که گذشته خود را در فضای عمومی به نقد نمی کشند). قطب نمای بسیار مهمی می باشد. چشم بستن بر گذشته افراد بهای بس سنگینی را بر ایران تحمیل کرده است و می کند.”
۵٨۲۷٣ – تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۲       

     از : رضا پرچی زاده

عنوان : آن «عقبهِ» دیگر
سپاس از دوست گرامی ام، جناب آقای تابان، بابت نگارش این مقاله عمیق و دقیق. خواستم تذکر بدهم که مبادا آن «عقبهِ» دیگر اصلاح طلبان و اعتدال طلبان حکومتی در خارج از کشور – یعنی همان «اسب تروا»ی رژیم در میان آپوزیسیون – را فراموش کنیم که به نوبه خود در امتداد حیات نحس و جنایتکارانه جمهوری اسلامی سهیم است. به نظرم جای این دو عقبه را باید با هم عوض کرد: اینها باید بروند در داخل و بچسبند به روحانی و هاشمی و خاتمی، و آنها باید بیایند به خارج تا با هم برای برانداختن ج ا چاره ای بیاندیشیم!
۵٨۲۷۱ – تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۲       

     از : امین

عنوان : آقآیان
چطور بود شما یک تک پا تشریف می‌بردید؟
۵٨۲۷۰ – تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۲       

     از : ئاواره

عنوان : تحلیلی دقیق و واقع بینانه
اگر کسی یک جاییش نمی لنگد یا اغوا نشده است، این چنین صحنه امروز جامعه ایرانی و دغل بازیهای درون آنرا باز میشناسد، به ایدهالیسم اخلاقی وفادارمیماند واز تحول طلبی در مناسبات بین انسانها دفاع می نماید.
۵٨۲۶۵ – تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۲       

     از : ‫البرز

عنوان : هریک به زبانی سخن میگویند، که برای طرفهای ‫دیگر قابل فهم نیست
‫آقای تابان، در جایی از نوشتار خوب خود آورده اید، ‫«آقای خاتمی یکی از محبوب ترین سیاستمداران ایران است» و این افتخار نصیب آقای خاتمی شده، چون «…جامعه… در انتخاب ‫راه به سوی آینده ی خود سرگردان است.»

‫یا جایی دیگر نگاشته اید، ‫«از پس هر شور انتخاباتی یک ناامیدی پدید می آید، ولی دوباره [مردم] پشیمان از خانه نشینی، به سوی صندوقها هجوم میبرند، تا ‫شاید [معجزه ای]را که به دنبالش هستند، از داخل صندوقها رقم بزنند»،

‫و بعدتر مینویسید‫«در غیاب یک آلترناتیو دموکرات و تحول خواه، سیر حوادث،[ مردم و جامعه] را گاه به سوی واقعیت سخت ج.ا و گاه به سوی سراب اصلاح طلبان می کشاند

و سپس خود میگویید، ‫‫«برای رهایی از این سرگردانی»، «نقد سراب اصلاحات» پیشنهاد میشود، و به وعده وفا کرده، و پس از تشریح سه گزاره محوری اصلاح طلبان، به خوبی، به ‫تشریح و نقد چهار نیروی موجود در اجتماع ایرانیان، از دیدگاه اصلاح طلبان میپردازید.

‫پس از خواندن مطلب، اول آنکه نتوانستم خودم را قانع کنم، وقتی شما مینویسید، [مردم] منظور شما از این واژه چیست، آیا مقصود، پاندولی‫ بی اراده، بین دو مقصد از پیش تعیین شده، و دائم در حال نوسانی غیر ارادی است، یا….

‫دوم، از جایی که، ‫جناح کمی سفید رنگ ج.ا یا اصلاح طلبان را سراب معرفی کرده، و آنان را ‫بر پایه سه گزاره اعتقادیشان فاقد محتوای تحول خواهی ترسیم میکنید. سپس در تقریبا پایان مطلب، پیشنهاداتی برای آقای روحانی برای حفظ «عقبه» به میان می آورید، طرح پیشنهاد برای «سراب»‫، برایم کمی غیر هضم است، یا شاید به لحاظ آنکه «…غیاب یک آلترناتیو دموکرات و تحول خواه….» احساس میشود، میتوان چنین پیشنهاداتی ارائه داد.

‫به گمان من، ج.ا از دوران پر آشوب چندین ساله اخیر نهایت استفاده را برد، تا بلکه بتواند اپوزیسیونی اهلی و بله قربان گو در کنار خود ایجاد کند، و در این مسیر، با تدارکاتی وسیع از سالها پیش و در نبود علنی و آزاد سازمانها و احزاب قدیمی در کشور با پرونده سازیهای غلط یا راست، سعی در بی حیثیت کردن آنها نمود.
‫اما غافل از آنکه واقعیتهای زندگی را نمیتوان با پرونده سازیها واژگونه نشان داد، همانقدری که سیاستهای انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها، دانشگاهی بله قربان گو و گوش به فرمان، برایشان به ارمغان آورد، سیاست اپوزیسیون سازیشان هم به بار خواهد نشست.

‫اما اینکه، بعد از سی و اندی سال، هنوز هم [مردم] ایران در تب «…غیاب یک آلترناتیو دموکرات و تحول خواه….» در تبهکاریهای خشونت طلبان ج.ا میسوزند. نشان از آن دارد که، اپوزیسیون خارج از کشور، اپوزیسیون جدای از حکومت داخل کشور و سرانجام اپوزیسیونی که به موازات حکومت در داخل و خارج کشور در حال حرکت است، هریک به زبانی سخن میگویند، که برای طرفهای ‫دیگر قابل فهم نیست.

‫همه، حتی خشونت طلبان ج.ا سخن از عدالت، مردم، دموکراسی، مردم سالاری، محیط زیست، قانون، قانون اساسی، توسعه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میزنند.

‫همین چند روز پیش، شخص اول مملکت!!!،‫ برای عوض کردن موضوع، بحث پیر شدن جامعه را‫ مطرح و از ایران صد و پنجاه میلیونی، به عنوان طرحی برای مقابله جدی با پیری جامعه دفاع کرد. در ایران هفتاد میلیونی، که کرارا شنیده میشه، کرور کرور آدم محتاج کارند، که خوب طبیعتا محتاج نان خود نیز هستند، ایرانی که دریاچه ها و رودخانه هایش یکی پس از دیگری خشک و یا در حال خشک شدن هستند، آب مردم پایتخت به مرحله جیره بندی رسیده، شخص اول!!!، قصد دوبله کردن جمعیت را داره
۵٨۲۶٣ – تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۲       

     از : سهراب

روحانی به تعهدی که داده است، عمل میکند. او تعهد داده است که فرمانبردار خامنه‌ای در همه امور باشد و باند خامنه‌ای-سپاه را از تنگنای تحریمها رها کند. ملت ما بعلت عدم وجود یک اپوزیسیون فراگیر داخلی که در نتیجه سرکوب مستمر و لجام گسیخته رژیم است، آرزوهای خود را جایگزین واقعیت موجود میکند.
۵٨۲۶۰ – تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۲       

https://akhbar-rooz.com/?p=8988 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x