پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پیشنهاد به آقای فرخ نگهدار: به این روش های خرابکارانه ادامه ندهید! – ف. تابان

آقای فرخ نگهدار یک فعال اصلاح طلب است که می کوشد درستی سیاست های مورد علاقه ی خود را با تحریف چهره ی رقبای خود اثبات کند. او در مقالات خود سیمایی از رقبای سیاسی خود می سازد که واقعی نیست، چنان است که او برای خط بطلان کشیدن بر این رقبا، به آن نیاز دارد.
بارها از سوی رفقای سازمانی ایشان در مورد این نوع تحریف سیمای دیگران و سود سیاسی بردن از آن، به ایشان دوستانه و خصوصی توضیح و هشدار داده شد و هیچ وقت این توضیحات و هشدارها از سوی او مورد توجه قرار نگرفت.

در آخرین مقاله ی خود به نام «در مورد نشست پراگ» ایشان به این شیوه ی غیراخلاقی ادامه داده است. تمام این مقاله یک پروکاسیون است. در این مقاله طرفداران «تغییر رژیم» در ایران به مجاهدین خلق، طرفداران رضا پهلوی و جریان «آهی – خادم» خلاصه شده است و همگان دعوت شده اند یا به هواداران اصلاحات و یا به هواداران این جریانات بپیوندند. آقای نگهدار در این مقاله می کوشد نمایندگان و سمبل های تغییر رژیم در ایران را همین ها معرفی کند و در برابر جنبش اصلاحات بگذارد. او می گوید اصلاح طلبان و طرفداران «تغییر رژیم» نباید با هم همکاری کنند و این همکاری مضر است! او می کوشد هر گونه نزدیکی بین این دو جریان را تخریب کند.

برای من باورکردنی نیست آقای نگهدار نداند دارد چه می کند؟ او می خواهد با خلاصه کردن طرفداران «تغییر رژیم» به یک «حزب لیبرال طرفدار غرب»، مجاهدین خلق و طرفداران رضا پهلوی، – که همگی هم با دخالت خارجی موافقند – مبارزه در راه تغییر رژیم را بی اعتبار کند و برای فکر خود خریدار بتراشد.
ایشان می داند بخش بزرگی از نیروهای چپ ایران و جمهوری خواهان دموکرات برای «تغییر رژیم» در ایران مبارزه می کنند. از آقای نگهدار می پرسم چرا صورت خود را به سوی دیگری برگردانده و وجود این نیروهای متنوع را – که خود ایشان عضو دو تا از آن ها هم هست – در بغل گوش خود انکار می کند؟
آقای نگهدار عضو اتحاد جمهوری خواهان ایران است. او در مقاله ی خود می کوشد این اتحاد را در برابر جریان پراگ قرار دهد و «دو گانه ی تغییر – اصلاح» را در این دو جریان معرفی کند. اتحاد جمهوری خواهان ایران در سند سیاسی همایش پنجم خود می نویسد:
«اتحاد جمهوریخواهان ایران با استفاده از روش های مسالمت آمیز و با اتکاء به انتخابات آزاد خواستار تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، برقراری ساختار سیاسی دموکراتیک، سکولار، مبتنی بر جدائی دین از دولت و حاکمیت مردم است.»
آقای فرخ نگهدار عضو سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) است. سازمان فدائیآن خلق ایران (اکثریت) در آخرین کنگره ی خود عنوان قطعنامه ی سیاسی خود را «دیکتاتور باید برود! در راه انتخابات آزاد، تغییر قانون اساسی» گذاشته است.
چرا آقای نگهدار این مواضع را ندیده می گیرد و می گوید طرفداران تغییر رژیم در ایران تنها رضا پهلوی، مجاهدین و «آهی – خادم» هستند؟ چرا وانمود می کند که طرفداران تغییر رژیم مساوی با کسانی هستند که خواهان دخالت خارجی در ایران هستند؟

آقای نگهدار می داند «تغییر رژیم» خواست بسیاری از معترضین به وضع موجود در ایران است، آن ها که در خیابان های تهران در جریان جنبش سبز فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند، طرفداران تغییر رژیم در ایران هستند. چرا آقای نگهدار اصرار دارد این نیروها را وابسته به جریان «آهی – خادم»، «طرفداران رضا پهلوی» و «مجاهدین خلق» نشان دهد؟
جنبش سبز حاصل همکاری گرایش های مختلف سیاسی از جمله طرفداران اصلاحات و همین طرفداران «تغییر رژیم» بوده است و آقای میرحسین موسوی نیز این خصوصیت جنبش سبز را چندین بار تایید کرده و مورد استقبال قرار داده است. چرا آقای نگهدار دو پایش را در یک کفش کرده است که: «جمع آمد خط «اصلاح نظام» با خط «تغییر رژیم»‌ هم ناممکن است و هم به شدت مخرب»؟ چرا او اصلاح طلبان و طرفداران تغییر رژیم را تشویق می کند با هم همکاری نکنند. چرا او به طور مداوم اصلاح طلبان و حکومت اسلامی را علیه تحول خواهان تحریک می کند؟ چرا او در راه تخریب نزدیکی بین اصلاح طلبان و تحول طلبان کوشش می کند؟

من یک بار دیگر به آقای فرخ نگهدار توصیه می کنم در مبارزه ی سیاسی خود دست از پروگاسیون بر دارد، برای اهدافی که دارد شرافتمندانه مبارزه کند، اما چهره ی دیگران را مطابق میل خود نقاشی نکند و در راه همکاری نیروهای مخالف استبداد و برقراری دموکراسی در کشور مانع ایجاد نکند. این قدر که سنگ جنبش سبز را به سینه می زند، کمی هم به پیام های آن دقت کند و بپذیرد که در ایران همکاری کسانی که برای تغییر رژیم می کوشند با کسانی که برای اصلاح رژیم می کوشند، نه تنها مضر نیست، بلکه در بسیاری جاها ضروری هم هست. 

     از : ف. تابان

عنوان : به امید ایرانی
دوست (دوستان) قدیمی گرامی. توصیه های شما را سعی خواهم کرد همواره پیش چشم داشته باشم. قصد مجادله هم ندارم. یک نکته را می گویم. نمی خواسته ام با این مقاله گرهی از گره ی مشکلات مردم ایران را باز کنم. می خواسته ام از حق خودم و احتمالا کسانی مثل خودم دفاع کنم. می دانید، عادت کرده ایم که تهمت بشنویم و دم بر نیاوریم. یادتان می آید. سال ها شاه ما را تروریست و خرابکار و ارتجاع سرخ نامید، ده ها سال است جمهوری اسلامی ما را گروهک و ضدانقلاب و جاسوس و آمریکآیی می نامد و حالا کسی در بغل دست ما – از خود ما – اصرار دارد ما را زیر مجاهدین و رضا پهلوی به صف کند و هل بدهد جزو طرفدار حمله ی نظامی آمریکا. هر چه تذکر دوستانه و رفیقانه بوده در این سال ها، همه بی فایده مانده است.
من در این مقاله فقط به این روش اعتراض کرده ام. خواسته ام بگویم بگذارید خودمان باشیم، این قدر ما را به میل خود نقاشی نکنید.
پیروز باشید.
۵۰۱٣٣ – تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۱       

     از : امید ایرانی

عنوان : “رویای من ،دنیای بی کینه است
سلام دوست قدیمی
روی صحبتم با شماست:ف-تابان عزیز
چقدر دلمان گرفت وقتی نوشته اخیر شما را در مورد آقای نگهدار
خواندیم.دوست عزیز،واقعا خبر داری که نوشته شما چگونه مستمسکی
شده در دست کیهان نویسان شریعتمدارچی ها وموتلفه چی ها و مجاهدین خلق چی ها …
که به ریش همه ما بخندند وبگویند که فداییان خلق هنوز بعد از سی و اندی سال با چه ادبیاتی با
یکدیگر گفتمان می کنند!!
واقعا هدف شما از این نوشته چه بود ؟چه مشکلی از مشکلات ایرانیان را حل کرده؟
راهگشای کدامین درد از ما ایرانیان داخل کشور است؟واقعافکر نمی کنید آب به آسیاب
چه کسانی ریخته اید؟کمی به بیرون از محفل روشنفکری خارج نشینان خودتان هم نگاهی
بیاندازید!این عینک دودی بدبینی و تیره رنگ را از چشمانتان بردارید وواقعیت درون
کشور ایران را ببینید.چه کسانی اخبار درون ایران را برای شما تفسیر می کنند؟
چگونه داعیه سردمداری برای این کشور را در سر می پرورانید؟وبه دنبال جبههء
متحد برای آزادی ایران هستید؟در حالی که منصفانه قضاوت نکرده ایدواین جای
افسوس دارد .
“رویای ما ،دنیای بی کینه است”
جمعی از دوستان درون ایران
۵۰۱۲۴ – تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۱       

     از : نیاز

عنوان : مشکل شما کجاست؟
آقای تابان مینویسد: “چرا آقای نگهدار این مواضع را ندیده می گیرد و می گوید طرفداران تغییر رژیم در ایران تنها رضا پهلوی، مجاهدین و «آهی – خادم» هستند؟ چرا وانمود می کند که طرفداران تغییر رژیم مساوی با کسانی هستند که خواهان دخالت خارجی در ایران هستند؟ “

نوشته شما اینگونه القا میکند که رضا پهلوی، آهی و خادم “کسانی هستند که خواهان دخالت خارجی در ایران هستند”. در حالی که این افراد از هر تریبونی بارها گفته اند که مخالف حمله نظامی هستند. پس شما همان کاری را میکنید که فرخ نگهدار هم کرده یعنی تحریف واقعیت. پس مشکل کجاست؟
۴۹۹۱۹ – تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱       

     از : بهروز

عنوان : نگهدار را وانه!
در تعجبم برای مهاجه و استدلال علیه سردمدار جریانی که بزرگترین سازمان چپ و انقلابی خاورمیانه را نابود کرد این همه کاغذ (از نوع الکترونیکی اش) سیاه می شود. فرخ نگهدار کسی است که میان ناسخ و منسوخ خواهد پیچید و ده سال دیگر از کرده امروزش عذر خواهد خواست چنان که اکنون از پلنوم کذایی خویش شرمگین است. دوستان بجای این بحث ها برای یافتن راهی برای آینده و غافلگیر نشدن از جنبش عظیمی که در راه است تلاش کنید.
۴۹٨۵۷ – تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

     از : ایرج اعظمی

عنوان : صرف عدم تائید ، دلیل مخالفت نیست .
۵ رو ز از درج نوشته کوتاه « پیشنهاد به آقای نگهدار ! به این روش های … ادامه ندهید » می گذرد . در فاصله زمانی کوتاه تاکنون۲۹ نظر در رابطه با نوشته رفیق تابان انتشار یافته است . رفیق تابان ( علاقمند به تعامل و تضارب آرا ) ۲ نظر تبیینی را در برابر بیینندگان سایت اعم از فعالان و علاقمندان جریان چپ قرار داده است . متقابلا نظرات متنوع ( بعضا مرتبط و لاغیر ) را نیز بازتاب داده اند . لازمست ترجیحا بجای پرداختن به نوشته رفیق تابان ، راجع به خصلت بحث و رفتار در این زمینه بپردازم .
دوستان آزاد اندیش و رفقای علاقمند !
در برابر هر اثر نوشتاری ؛ می توانی بخوانی یا نخوانی و از آن رد شوی . اما به عقیده من بهتر است چیزی بنویسی . چیزی بهتر و تازه تری بنویسی تا زوایای گوناگون نوشته را به واقعیت و عینیت موجود و جاری جامعه نزدیک کنی . بازتاب اینگونه رفتار ، نویسنده را وامی دارد تا در خود و اثر خویش بنگرد . تاکنون کمتر چنین عملیصورت داده ایم؛ لاجرم تا رسیدن به قله رفتار مطلوب بایدبا همفکری از یال و دامنه هایی عبور کنیم . رفقا بهتر می دانند که نوشته رفیق تابان با سایت گشاده رویش ( اخبار روز ) هویت نچندان پنهان در پشت شخصیت جنجالی آقای نگهدار را آشکارتر می کند ؛ بدون کوچکترین هیجان و برافروختگی سیاسی یا غفلت از حریم هویت فردی که در عرصه جنبش فداییان کاراکترهای متفاوتی داشته است . در نوشتار خطاب به فرخ اخلاق دمکراتیک لحاظ شده ، حریم رفاقت پیشین و حرمت هموندی و شهروندی نیز رعایت شده و این در رابطه با دیگر جریانات سیاسی اپوزوسیون و … نیز غیرقابل کتمان است . اما گویا برخی رفقا را سر سازگاری با تاریخ و واقعیت نیست . اینان غافل از ورود کسانی هستند . کسانی که ابن الوقت هستند و در برهه حساس تاریخی به صحنه می آیند تا از جنبش های گوناگون مردمی و رهروان راستین آن از جمله جریان چپ نردبان صعود به بام قدرت بسازند . رنگ و نشانش مهم نیست . حضور عناصر و جریان با نشان فروافتاده از تاج شاهی و شال آویخته اعتراضات مسالمت جویانه بر گردن رانده شدگان از قدرت مستندترین گواه اثباتی ادعای من است . بیتی هست که وصف حال اینان است : « هرکس آمد و در نون نقطه پرگار شد » . در برابر موج مزبور چه باید کرد ؟ بایستیم و کوچه باز کنیم و هنگام ورودشان به احترام کلاه از سر برگیریم و تعظیمی !! پس مسئولیت قلم را چه کنیم ؟ در شرائط موجود مسئولیت قلم تنها در قبال آنچه می نویسند نیست . بلکه بخاطر آنچه باید بنویسند و نمی نویسند نیز مسئولیت باید داشت . باید مسئولیت تاریخی را فهم کرد و از تجارب تلخ گذشته آموزه هایی نیکو برگرفت . اتهام و شماتت راه ئچاره نیست . اشتباه کردن ذاتی سیاست است جرم نیست . جرم برآمد عملکرد قدرتمندان است . و اما رفیقی ، مزدک نامی ، در نظر ۵ آذر خود ذیل نوشته رفیق تابان مرقوم فرموده اند : « همه سخن من این بوده که اگرچه شاه باید در برابر تاریخ بایستد ولی قاضی و دادستان این دادگاه فداییان و… و… نمی توانند باشند ». وی چرایی ممانعت نسبت به حضور ما در جایگاه قضاوت را چنین بیان می کند : « همه اینان { منظور ما و دیگر مبارزان راه سوسیالیسم و آزادی } خود از متهمین همان دادگاهند ! ! » . دوستان ! در پشت رویکرد قضایی آقای مزدک هدفی جز این نیست که برای حضور نمایندگان سلطنت و ولیعهد بی تاج و تخت ؛ بهتر آنست فرد یا افرادی از جریان چپ جمهوریخواهی از نحله چپ سوسیالیستی دشمن دیرین دیکتاتوری و استبداد ، پیش از پایان دادگاه قربانی شوند . عجب برگ احضاریه ای که پیشاپیش کیفر خواست را به خود الصاق کرده است . ببین تفاوت ره از کجا تا به کجاست . رفیق تابان چه نوشته و نظردهندگانی از این دست با چه هدفی پیش می آیند ؟ اما بدانید که چپ با عزم جدی در راستای پایان بخشیدن به تفرقه و پراکندگی است . اندک صبر یایدتان . بدرود تا نوشتاری و نظری دیگر
ایرج اعظمی
۴۹٨۴۰ – تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱       

     از : جواد قوامی

عنوان : شاهدت کیه ؟
این آقای صدری بنده را یاد “گوشه نشینان آلتونا ” می اندازند، ذهن هنوز در مسکو و تحت الحمایه برژنف است . دفاع ایشان از نگهدار فهمیدنی ست همانطور که دفاع کیانوری از نگهدار در دهه ۶۰ فهمیدنی بود. شما راجع به هویج بنویسید ایشان پای هویج های امریکائی را به عنوان هویج های امپریالیسی به میان می کشد، با پوزش عرض می کنم نوشته های ایشان تاسف بار و هیستریک هستند
۴۹٨٣٣ – تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱       

     از : خسرو صدری

عنوان : در رابطه با مصاحبه شفاهی اخیر فرخ نگهدار
به نظرمن، آنچه نگهدار در این مصاحبه با سایت ایرن گلوبال ، پیرامون ارزیابی اخیرش در مورد کنفرانس پراگ بیان می دارد، قابل قبول و منطقی است. با این تفاوت که پراگی ها را نباید “اپوزیسیون” نامید .زیرا تغییری که آن ها در پی آن هستند، منافع ملی آمریکا و نه ایران را مد نظردارد. اگر هم ، آنگونه که نگهدار می گوید، در میان مردم ایران نیز کسانی اینچنین پیدا شوند، ازنادانی و استیصال آنهاست و تعداد آن ها نیز اندک است. نگهدار از جمله “اخبار روز” را معرف طرفداران براندازی بدون کمک بیگانگان معرفی کرد. که البته این گرایش مسئولین این سایت می تواند باشد،ولی خود من با این که متجاوز از ده سال است کاربر پیگیراخبار روز هستم و درست با همان دلایل خود نگهدار در مصاحبه ،طرفدر براندازی هم نیستم، با اینحال نظراتم را دراین تارنما، هم کامنت و هم مقاله ، منتشر کرده اند.
ازآن دوستان چپی که به دنبال “گردآوردن” و نه “پراکندن” هستند، می خواهم که این مصاحبه نگهدار را گوش کنند. زیرا درآن با اختصار،درکی واقعبینانه از آرایش نیروها ارائه می شود که می تواند به همگرایی کمک کند. امیدوارم ادامه این بحث، به دور از گرد وخاک به پا کردن مغرضان، به انجامی رسد.
صاحب سری ، عزیزی ، صد زبان/ گربدی اینجا، بدادی صلحشان!
۴۹٨۲٨ – تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱       

     از : زنگنه

عنوان : می گویند: ادب از که آموختی از…
آقای فرخ نگهدار!
مطالب شما همیشه بحث انگیز است و من از این نظر خوشحالم. انسان تا مغزش کار می کند در سیاست , همیشه می تواند صاحب نظر باشد.در این مورد خاص باز نشستگی چیز بی معنائی است.اما چرا از مباحث شما خوشحالم, چون راه هایی را که شما پیشنهاد می کنید , گمراه کننده هستند و من سعی می کنم آن راه ها را نروم. ( تا امروز که چنین بوده است) دلیل آن را هم در همین جمله خود شما می بینم که:”من در آن مقاله صرفا خواسته ام مشخصه های استراتژی و تاکتیک گردآمدگان در پراگ را آنطور که خودشان می فهمند «نقاشی» کنم.”
شما از کجا به این علم پی بردهاید که فهم یک جمع را می توانید ادراک کنید. اصولآ شما استراتژی شناس خوبی نیستید, کسی که در استراتژی کم بیاورد, مسلمآ تاکتیک های اشتباهی هم پیشنهاد می کند. بدتر از همه اینکه برداشت های اشتباه خود را به گروهی دیگر مرتبط سازد. این کار شما یک بار در تاریخ جنبش فدائی امتحان خود را پس داده است.استراتژی راه رشد غیر سرمایه داری وتاکتیک دفاع از ولایت فقیه, نمونه روشن آن است. با این وجود مقالات شما را , باز هم خواهم خواند.
۴۹٨۲٣ – تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱       

     از : فرخ نگهدار

عنوان : تکذیب می شود
بسیاری از کسانی که نقد می نویسند بر مطلب من تحت عنوان «پیرامون نشست پراگ» فکر می کنند که من گفته ام همه طرفداران تغییر رژیم یا پراگی هستند، یا طرفدار رضا پهلوی و یا مجاهدند و برکناری طلبانی که مخالف مداخله خارجی هستند را از قلم انداخته و یا منسی کرده ام.
من این نوشته را اصلا به قصد گروه بندی و خصلت نگاری نیروهای سیاسی کشور ننوشته ام و قرار هم نبوده که سرنگونی طلبان غیر پراگی یا اصلاح طلبان و تحول طلبان و سطلنتی ها و غیره و غیره را همه دسته بندی و خصلت نگاری کنم. من در آن مقاله صرفا خواسته ام مشخصه های استراتژی و تاکتیک گردآمدگان در پراگ را آنطور که خودشان می فهمند «نقاشی» کنم. اگر کسی از میان شرکت کنندگان در آن نشست اعتراضی داشته باشد اگر حق بگوید تصحیح خواهم کرد. کسانی که هیچ نسبتی با پراگی ها ندارند و معترض اند که چرا نادیده گرفته شده ایم را به مقاله تفصیلی خود تحت عنوان «گونه شناسی اپوزیسیون ایرانی رجعت می دهم و اگر هر نوع ایرادی به تقسیم بندی های من در آنجا از جانب سرنگونی طلبانی که با پراگ و غیره سرو کار ندارند مطرح شد با کمال دقت مورد توجه و تصحیح قرار خواهم داد.
لینک مقاله مذکور چنین است
http://www.negahdar.info/index.php/article/۲۲۶/
توضیحات فوق و برخی سوال های دیگر در مصاحبه ای که امروز با کیانوش توکلی داشتم نیز مطرح شد. لینک مصاحبه صوتی فوق چنین است:
http://www.iranglobal.info/node/۱۲۵۵۸
در ضمن مطلب دیگری در ارتباط با نکاتی که در مطلب بسیار تند و خشمگینانه دوست دیرین ف. تابان در ست تهیه دارم که به محض اتمام به پست خواهم سپرد.
۴۹٨۱۷ – تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

     از : هومن دبیری

عنوان : چرا اجرای بی تنازل قانون اساسی ؟
جمعه ء پیش، قاهره شاهد تظاهرات مردم بود, که علیه افزایش «اختیارات» رئیس جمهور مصر – مُرسی – که در قانون اساسی درج میشود. این مهم بعداز ۱۰۰ روز از ریاست جمهوری او صورت گرفت. بی بی سی با عنوان Constitution Battle این خبر را پوشش داد….. آری ، مبارزه یا کشمکش برای : کنستیتوسیون یا کنستیتوشون یا قانون اساسی یا مشروطه یا هر اسمی که میخواهیم روی آن بگذاریم .
قانون اساسی باید تبلور خواسته های عمومی و کلان مردم یک کشور باشد. وگرنه، بخشی بزرگ و یا کوچک ، که حقوق خود را در آن مرعی نمی بینند، همیشه معترض خواهند بود .
مردم مصر بحّق، بعداز بزیر کشیدن حسنی مبارک، تغییر قانون اساسی را در دستور کار مبارزاتی خود قرار دادند. بهمین دلیل میدان تحریر را تا تحقق این هدف مهّم و سرنوشت ساز ترک نخواهند کرد. دریغ که حسنی مبارک در طول ۳۰ سال حکومت خود – مثل شاه ایران – نهادهای انتخاباتی ، مجلس و احزاب سیاسی را چنان انحصاری و ابتدائی بار آورده که بعید بنظر میرسد مردم بتوانند آنرا با روش های مسالمت آمیز و متمدنانه و با روش های مدنی از اختیار نظامیان و اخوان المسلمین بیرون آوردند. این ست میراث شوم دیکتاتوری ، دیکتاتور میرود ولی میراث فکری او جان سخت ست.

آیا مبارزات مردم ایران هم برای تغییر قانون اساسی ست ؟
* در آخرین سالهای حکومت شاه ، بحث های «مجلس» شاهانه با «افشاگری » های «وکلائی» چون بنی احمد نمی توانست «مشروعیت» پیدا کند. فرهنگ «رستاخیزی» همه چیز را بی اعتبار کرده بود. دیکتاتوری شاه تیشه به ریشهء دستاورد های مشروطه و قانون اساسی آن زده بود . متاسفانه نهادهای انتخابی وجود نداشت و سازمانهائی که برای انتصابات بکار گرفته میشد نیز « خوشنام » نبودند. فعالیت حول اصول قانون اساسی منسوخ شده بود و در اواخر حکومت با دید «منفی» قضاوت میشد.

* بعداز انقلاب, در فراموشی تجربیات مشروطه و نهصت ملی شدن نفت یعنی ؛ نبود آگاهی عمومی و تسلط رهبری مذهبی, با گفتمان «مشروعه» قرارهای قبل از انقلاب در پاریس, مربوط به تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی, با چند «خُدعه » ی تاریخی به مجلس «خبرگان » و حکومت «ولایت فقیه» فراروئید.
* ما نیز بعنوان بزرگترین جریان چپ در ایران نه در آستانه و نه بعداز انقلاب، نتوانستیم نسبت به این موضوع مهّم ِ سیاسی و اجتماعی ، یعنی بسیج مردم حول تشکیل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی وظائف تاریخی خود را ایفا کنیم . (هنوز اشغال سفارت آمریکا هم صورت نگرفته بود) – تحریم همه پرسی جمهور اسلامی دُرست بود ولی کافی نبود. می بایست با جبهه دموکراتیک مردم ایران و سایر نیروهای سکولار در فعالیت های مدنی تنگتر و هماهنگ تر به مبارزه ادامه می دادیم .دریغ که در مبارزات فرعی دیگری در اقصی نقاط ایران درگیر شده بودیم. تمام آن خُرده کاریها ، فقط باعث تضعیف چپ و تقویت باندهای سیاه حکومتی شد. حزب توده ایران بمراتب عقب افتاده تر، تمام افکار و رفتار های قناس شریعتمداران را با «خصلت » ضد امپریالیستی «خط امام» توجیه میکرد.مجاهدین نیز دغدغه های خودش را داشت. بقیه چپ ها نیز وضع بهتری نداشتند. اگر واقعا جریانات مطرح آن زمان ، برای تدوین قانون اساسی جدید تلاشی کردند که من بخاطر نمی آورم از آنها خاضعانه پوزش میخواهم.
*آقای بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور ایران انتخاب شد. دُرست برعکس آنچه امروز در مصر در جریان ست . در ایران اتفاق افتاد.
نیروهای مردمی نتوانستند در تدوین قانون اساسی مشارکت داشته باشند . مجلس «خبرگان » با انحصار کامل شریعتمداران معمّم و مکّلا از «قانون اساسی » عبائی در قّد وقَواره ء «ولایت فقیه» دوخته بودند. از همان وقت بوی گند ارتجاعی آن به مشام میرسید. متاسفانه آنهم به خاطر «خصلت » های ضد امپریالیستی «خط امام » از جانب برخی چپ ها زیر سبیلی رد شد ( بعداز اشغال سفارت آمریکا رفته رفته به حزب توده نزدیک شدیم )
ولی اختلاف بین رئیس جمهور و ذوب شدگان ولی فقیه بالا گرفت. بدیهی ست که آن «قانون اساسی» که برای بقای «ولایت فقیه» طراحی شده بود. رئیس جمهور را بر نمی تافت. اولبن کودتا صورت گرفت. ( ما در انفجار خونین و مرگبار تظاهرات اول ماه مه میدان آزادی هنوز غافل بودیم )
* «قانون اساسی » ولایت فقیه تغییراتی در طول ۳۳ سال داشته ست که مهمترین آن ؛ حذف پست نخست وزیری از سازمان دولتی برای افزایش «اختیارات » رئیس جمهور – رفسنجانی – و بالابردن اختیارات ولی فقیه تا «ولایت مطلقه فقیه » – علی خامنه ای ، از آن دست می باشد.
* با «قانون اساسی » ولایت فقیه/ ولایت مطلقه فقیه بغیر از دورهء اول مجلس که شادروانان خسرو قشقائی، احمد مدنی و قاسملو
با رای مردم حوزه های انتخاباتی خود به مجلس راه یافتند که بلافاصله تحت تغقیب قرار گرفتند. در هیچ دوره ای تا امروز نیروهای سکولار نتوانسته در «انتخابات » شرکت و به «مجلس » راه یابند. «قانون اساسی » ولایت فقیه به کمک نهادهای گزینشی آن مثل «شورای نگهبان » که مانند «آنتن های» ولایت فقیه عمل می کنند توانسته اند عرصه را بر مردم تنگ وتاریک نمایند.
* در بر آمد دوم خرداد ۷۶، مردم امید داشتند که سیدمحمد خاتمی با جناح موسوم به «اصلاح طلب » در «مجلس » ولایت فقیه به تعدیلات معینی دست بزنند . این نیز مشمول تضاد بین انحطار طلبی هواداران «ولای مطلقه فقیه » و جناح موسوم به «اصلاح طلب » شد. حکم حکومتی ولایت مطلقهء فقیه بر اعتراضات و پیشنهادات جناح «اصلاح طلب » فائق آمد.
* در خرداد ۸۸ علی خامنه ای ولایت مطلقه فقیه نشان داد که «انتخابات» و «قانون اساسی » و تمام «نهاد» های مربوطه در اختیار او ست و با سبعانه ترین شکلی اعتراضات مردم در شعار «رای من کو » را بخاک و خون کشید. امروز ولایت مطلقه فقیه با «رئیس جمهور انتصابی » خودنیز مشکل دارد. رقبای احمدی نژاد در زندانند. جناح «اصلاح طلب» متلاشی شده ست و اغلب رهبرانش نیز در زندانند. هزاران نفر کشور را ترک کردند.
* در آخرین «انتخابات مجلس » علیرغم عالیترین سطح تحریم در طول حکومت انحصاری مذهبی درایران ، رژیم با وقاحت به «قانون گزاری » و سرکوب ادامه داد. «ولی مطلقه فقیه» علی خامنه ای با لجاجت خود را برای اجرای «انتخابات ریاست جمهوری » آماده مینماید تا «برده » ء دیگری را در راس کارهای مملکت قرار دهد.
* مهندس میرحسین موسوی ، شیخ مهدی کروبی ، سعید حجاریان و حتی برخی اصلاح طلبان غیر حکومتی از جمله فرخ نگهدار با «قانون اساسی» کذائی مشکلی ندارند و خواهان اجرای بی تنازل «قانون اساسی » هستند.

نتیجه:با این توضیحات , و میلیونها مورد نقض حقوق بشر بقیمت جان ده ها هزار نفر , دو برخورد متفاوت کلی با مسائل ایران وجود دارد:
A- کسانی که با هر قیمتی حاضر به تحمل حکومت تحت شرائط فوق الذکر می باشند و به روند «انتخابات» – آنتراکت – «انتخابات»- آنتراکت …عادت کرده اند.. با حوصله تباهی مملکت و مرگ تدریجی ساکنان آن تحمل می کنند و هیچ توجهی به حقوق میلیونها دگر اندیش ندارند.
B- میلیونها نفر دیگر که در ۳۴ سال گذشته به اشکال مختلف حقوق اساسی آنها نقض شده ست. کسانی که در داخل و خارج در جستجوی ایجاد منفذ هائی در سیستم برای تغییر هستند.

آری در صف بندی B طیفی از راست ترین تا چپ ترین نیروهای ایرانی قرار داد. هر کدام به میزان مختلفی حاضر به هزینه گزاری برای تغییر در وضع ایران ست. اهداف این نیروها نیز متفاوت ست.
– زنان و جوانان ستون فقرات جنبش تغییر در ایرانند. نیروهای ملی ، دموکرات و چپ ، قومی و اقلیت های مدهبی با عنایت به این واقعیت باید بر نیروی جوانان تکیه کنند و فقط با کار بی تزلزل و با تبلیغ و ترویج فرهنگ انتخابات آزاد برای تغییر یا تدوین قانون اساسی تمرکز نمایند.
۴۹۷۹۷ – تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

     از : فرید راستگو

عنوان : برای نگهدار نوشته ام
آقا نگهدار شما همواره پا را از حد خود دراز تر می کنید و همچون کبک سرتان را در برف کرده اید و فکر می کنید دیگران مثل خودتان هستند. من مخالف جمهوری اسلامی هستم و معتقدم با وجود این رژیم ایران و ایرانیان به آزادی و دمکراسی نمی رسند و خواهان تغییر رژیم هستم. نه طرفدار خاندان پهلوی ام و نه رابطه ای با فرقه رجوی و عیره دارم. من خواهان استقرار حاکمیت جمهور مردم هستم بدین خاطر خواهان تغییر رژیم استبدادی و دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستم. سئوال این است چگونه بخود اجازه می دهید به افرادی همچون من که سال هاست برای رسیدن به ایرانی آزاد و آباد تلاش می کنند و مخالف کشتار فرزندان ایران زمین و عدالت اجتماعی هستند و خواهانند مردم ایران به استقلال و آزادی برسند و تعیین سرنوشت خویش نقش داشته باشند انگ پهلوی چی و رجوی چی می زنید. اگر چنین افرادچون من طرفدار سلطنت و مجاهدین هستند شما که علناً و کتباً و شفاهاً خواهان حفظ نظام ولایت مطلقه فقیه می باشید. پس منهم نتیجه می گیرم شما همکار خامنه ای هستید و در کشتار افرادی چون ستار بهشتی و دههاهزار ایرانی شریک جرم آقای خامنه ای می باشید.
۴۹۷۹۴ – تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : بس کنید
جناب مزدک ، این بحث کودکانه ما را بجائی نمیبرد . فرض کنیم که فردای تغییر رژیم
۹۹ درصد مردم رای دادند که رضا شاه دوم در حرم مطهر رضا , تاج شاهی بسر بگذارد. درک من از کامنت های شما و جناب تابان اینست که هرسه ما جزو یک درصدی خواهیم بود که با احترام به رای اکثریت به یک درصد اقلیت پیوسته و تمام کوشش خود را برای اکثریت شدن بکار خواهیم برد.
انقدر مسائل مهمتر وجود دارد که این گونه گفتگو ها به سفسطه شبیه است. لطفا بس کنید.
۴۹۷٨۹ – تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

     از : مزدک بامدادان

عنوان : باز هم در باره اخلاق و سیاست، با نگاهی به گذشته
آقای تابان گرامی، با سپاس دوباره
کسی که در ستایش شعار “جمهوری ایرانی” نوشته باشد (چه کسی از جمهوری ایرانی می‌ترسد؟ نوشته من در ایران امروز) نمی‌تواند دشمن جمهوری باشد و نیازی نیست که در پیشگاه دیگران (برای نمونه شما) در پیشانی هر نوشتار و گفتارش سوگند وفاداری به جمهوری یاد کند، تا سخنش را بپذیرید. ولی جمهوریخواهی من بوارونه شما در دشمنی با خاندان پهلوی خلاصه نمی‌شود. من خواهان کنشگری “جمهور” مردم در سرنوشت کشور هستم و چه شما بپسندید و چه نپسندید، هواداران پادشاهی پارلمانی (که شما برای نامیدنشان دشنامواره “پهلوی‌طلب” را بکار می‌برید) هم بخشی از همین “جمهور” هستند. پس چکار باید کرد؟ بگمان من باید دست یاری همه کسانی را که پایبند به حقوق بشر، حقوق شهروندی، آزادی گفتار و اندیشه و جدائی دین از دولت هستند، فشرد و گزینش را به مردم واگذاشت.
چگونه می توان خود را “جمهوری‌خواه” نامید و بخشی از این جمهور را که می‌گوید «من تنها و تنها بدنبال رسیدن به شرایط انتخابات آزاد هستم و به رأی مردم –هرچه که باشد- گردن می نهم» به این بهانه که چرا هوادار پادشاهی است، (و بدتر از آن؛ به بهانه ترکیب کرومورومی‌اش!)از گردونه کنار گذاشت؟ براستی اگر مردم در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی من و شمای جمهوری‌خواه را کناری نهادند و خواهان بازگشت پادشاهی شدند، شما چکار خواهید کرد؟ آیا آماده‌اید برای رسید به روزی تلاش کنید، که مردم بتوانند درست در “همین باره” دست به گزینش بزنند؟ هراس من نه برای هواداران پادشاهی، که برای خویشتن خویش است، و اینکه اگر این روش شما را بپذیرم و خاموش بمانم، آنگاه اندیشه‌ای که شما یکی از نمایندگان آن هستید، خود مرا (و من‌های بیشمار دیگر را) هم به بهانه‌ای دیگر کنار خواهد گذاشت!
در باره نمونه‌ای که از نوشته من آورده‌اید، نه خیر! این “دفاع از شاه” نیست! این بازگوئی بی رودربایستی یک حقیقت است! و درست در همین راستا بود که من چند پرسش را در باره مخالفین شاه با شما درمیان گذاشتم، همانهایی که شما آنها را “بازجویی” می‌نامید. راستی را چنین است که نیروهای براندازی که در برابر شاه صف‌آراسته بودند، در همه زمینه‌ها (از دیکتاتوری گرفته تا وابستگی به بیگانگان و اعدام و شکنجه) از او بدتر، تبه‌کارتر و واپسمانده‌تر بودند. آیا گفتن حقیقت، حتا اگر چون سیلی بر چهره و چون پتک بر سر ما فرود آید “دفاع از شاه” است؟ گناه من چیست که هموندان سازمانهای برانداز رفقای سازمانی خود را شکنجه و اعدام می‌کردند، آیا نباید در اینباره سخن گفت، مبادا که چهره شاه درخشان شود؟ آری من در همان روزها مخالفین شاه را به گفته شما “کوبیدم”، ولی نه برای آنکه آنها مخالفین شاه‌اند، بلکه درست از جایگاه یک جمهوری خواه راستین که سود و زیان ایرانیان را برتر از هر چیزی می‌داند و از آن رو که اینان با انداختن همه گناهها بگردن شاه، دستان خود را در آب بی‌گناهی می‌شویند و انگار نه انگار که خود نیز با ایستادن در کنار واپسمانده‌ترین نیروی تاریخ ایران به آرمانهای این مردم و به منافع این آب و خاک خیانت کرده‌اند. حالا چه کسی سرگرم نقاشی چهره دیگران بسود خویش است؟
همه سخن من در آن چند نوشته این بود که اگرچه شاه باید در برابر دادگاه تاریخ بایستد، ولی قاضی و دادستان این دادگاه فدائیان و مجاهدین و پیکار و حزب توده و … نمی توانند باشند، چرا که “همه و همه” اینان خود از متهمین همان دادگاهند و باید برای دشمنیهایشان با مردم ایران پاسخگوی تاریخ باشند،
کوتاه سخن اینکه شاه را به دادگاه تاریخ ببرید، ولی خودتان هم در کنار او و در جایگاه متهم بنشینید!
من با پوزش از خوانندگان و با سپاس از شما برای اینکه زمان گذاشتید و پاسخ دادید، دیگر درباره نوشته‌های گذشته چیزی نخواهم نوشت و اگر پیامی بگذارم، در باره “اخلاق در سیاست” خواهد بود. با این همه سپاسگزار شما خواهم بود اگر که این واژه “پهلوی‌طلب” را اندکی بشکافید و بنویسید ویژگیهای آن چیست و از نگر شما کدام چهره‌ها و نیروهای اپوزیسیون در چهارچوب آن می‌گنجند؟

با سپاس دوباره و آرزوی بهروزی
۴۹۷٨۶ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : ف. تابان

عنوان : دوباره به آقای بامدادان
آقای بامدادان با سلام دوباره
من مجبورم یک بار دیگر گفتگو با شما را «کش» بدهم، زیرا متاسفانه شما هم به نقاشی چهره ی دیگران مطابق میل خود و برای نتیجه گیری های خود مشغول هستید و آشکارا مغلطه می کنید.
در انتقاد به من نوشته اید: «شما همه کسانی را که خواهان همکاری گسترده نیروهای پایبند به “حقوق بشر، حقوق شهروندی و جدائی دین از دولت” جدا از گرایش سیاسی آنها و تنها بر سر پروژه انتخابات آزاد هستند، یکجا “پهلوی‌طلب” و “تسلیم‌طلب” و “مدافعین اعمال شاه” می‌نامید.» این را نوشته اید تا بگویید فرخ نگهدار و من مثل هم هستیم.
۱. قبول می فرمایید در این جا تفاوت من با شما در این است که شما می گویید «جدا از گرایش سیاسی» و من این گرایش سیاسی را به نام نامیده ام. آن ها را «یک جا» پهلوی طلب نمی خوانم. می گویم یک طرف این «پروژه» بخشی از جمهوری خواهان هستند، یک طرف بخشی از پهلوی طلبان. آیا من تحریفی صورت داده ام؟ یا شما چیزی را مسکوت گذاشته اید؟
۲. آیا این ادعای شما درست است و من به جمهوری خواهانی که در این مورد معتقد به اتحاد با پهلوی طلبان هستند، گفته ام «یک جا» پهلوی طلب هستند؟ یک نمونه از نوشته های من مثال بیآورد تا ببینیم چه کسی مشغول نقاشی چهره ی دیگری است! من این ادعای شما را رد می کنم.
۳. من از واژه ی تسلیم طلبی بارها نام برده ام. تسلیم طلب یعنی کسی که از شعار جمهوری خواهی به خاطر اتحاد با پهلوی طلبان دست برداشته است. دست برداشتن از مهم ترین خواسته ی یک جمهوری خواه یعنی تسلیم طلبی. بنابر این «اتهام» شما را می پذیرم. من هنوز هم بسیار خوشحال می شوم که رفقای من که این راه را پیشه کرده اند بیایند و از جمهوری خواهی خود با صراحت دفاع کنند. متاسفانه من هر چه در نوشته های آن ها می گردم کمتر در این مورد پیدا می کنم.
۴. در مورد «مدافعین اعمال شاه». من در مقاله ی قیام علیه جمهوری چند تا مثال آورده ام. البته مثال ها بیش از آن است. یکی مربوط به نوشته ی شما بود. نوشته بودید:
«شاه در همان مستند “از تهران تا قاهره” به گزارشگر انگلیسی می‌گوید: «ما دهسال دیگر همانجایی خواهیم ایستاد که شما امروز ایستاده‌اید». بیائید این را آرزوی بلندپروازانه یک دیکتاتور خودبزرگ‌بین بدانیم. ولی در همان سالها فدائیان و مجاهدین و حزب ‌توده و اسلامگرایان و سازمان ‌انقلابی و سازمان‌ پیکار و حزب‌ رنجبران و … آینده ایران را چگونه می‌دیدند؟ جز این است که الگو و سرمشق آنان شوروی و چین و کوبا و لیبی و آلبانی بود؟ شاه دستکم می‌خواست ما روزی کشوری باشیم چون یکی از کشورهای آزاد اروپائی، ولی سرنگونی‌خواهان چه می‌خواستند؟ اینجاست که باید “ما”، یعنی همه ما دست‌اندرکاران انقلاب پنجاه‌ و هفت، از این چشم‌اندازی که برای ایران نقش می‌کردیم شرمسار باشیم.»
این اگر دفاع از حکومت شاه در برابر مخالفینش نیست چیست؟ بنابر این من این اتهام شما را هم می پذیرم و باز هم تکرار می کنم بخشی از جمهوری خواهان سلطنت پهلوی را توجیه می کنند تا راه برای «اتحاد» باز شود.
۵. توصیفی که من از بخشی از جمهوری خواهان که اتحاد با بخشی از پهلوی طلبان را انجام می دهند، در مقاله ی قیام علیه جمهوری کرده ام، و این جا دوباره تاییدش می کنم این بوده است:
«بخشی از جمهوری خواهان کارشان شده است توجیه سلطنت و سلطنت طلب ها، دفاع از آن ها و حمله به سایر جمهوری خواهان زیر پوشش «اتحاد» و نظایر آن»»
اگر می خواهید مرا نقد کنید، اساس فکر من در این مورد، همینجاست. همین را نقد کنید و اعلام کنید سلطنت را توجیه نمی کنید، جمهوری خواهان دیگر را به خاطر «افشای» سلطنت ملامت نمی فرمایید و در برابر هجوم پهلوی طلبان در مقاطعی مثل «از تهران تا قاهره» در جبهه ی جمهوری خواهی می ایستید. تا جایی که من یآدم هستم شما در همان مقطع – درست در همان مقطع – دو تا مقاله نوشتید و مخالفین شاه را کوبیدید.
۴۹۷٨۰ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : مزدک بامدادان

عنوان : اخلاق سیاسی، و یک گوشزد زبانشناسانه در باره پرووکاسیون
آقای تابان گرامی، با سپاس از پاسخ شما
شاید برداشت من از نوشته شما نادرست بوده باشد. من گمان برده بودم که شما با پرداختن به یک نمونه تازه و دم‌دست به گفتگو در باره پرسمان بسیار مهم و پایه‌ای “اخلاق در سیاست” دامن می‌زنید، بویژه که در بند پایانی نوشته‌تان آورده‌اید:
«برای اهدافی که دارد شرافتمندانه مبارزه کند، اما چهره ی دیگران را مطابق میل خود نقاشی نکند و در راه همکاری نیروهای مخالف استبداد و برقراری دموکراسی در کشور مانع ایجاد نکند»
آنچه که من با این زبان پارسی نارسایم در پی گفتنش بوده‌ام، این بود و هست که این خیابان یکطرفه نیست و چنین پندی را (که من واژه واژه‌اش را می‌پذیرم) همگان باید آویزه گوش خود کنند، و پیشاپیش همه آنها خود شما که اندرز گفته‌اید و پند داده‌اید. یا چنان که آلمانیها می‌گویند: «کسی که در خانه شیشه‌ای نشسته نباید سنگ‌پرانی کند!» پس اگر من بر آن باشم که رفتار شما موبمو مانند رفتار فرخ نگهدار است، “اخلاق سیاسی” مرا وادار می‌کند که برای سخنم نمونه‌ای بیاورم، و این نمونه باید برای من آشنا و نزدیک باشد، پس نوشته شما در باره خودم را پیش رویتان می‌گذارم. نیازی به گفتن نیست که من نیازی به گفتگو بر سر نوشته‌های خودم در سایت شما ندارم، که اگر چنین بود، آنها را برای چاپ به اینجا می‌فرستادم و می‌بینید که هیچگاه چنین نکرده‌ام.
شما مرا نمی‌شناسید و من نیز تا به امروز بخت بلند آشنائی با شما را نداشته‌ام. هر دوی ما بر پایه نوشته‌هایمان در باره هم داوری می‌کنیم، ولی نه بر پایه “تنها یک” نوشته، پس گریز زدن به نوشته‌های دیگر هم برای داوری درست و هم برای نشان دادن چهره‌ای راستین از یکدیگر، کاری ناگزیر است.
نوشته اید: «کاش کمی بیشتر توضیح می دادید این چه دلیلی است برای تشابه من و فرخ نگهدار؟» اگرچه من هم مانند شما “مجبور” نیستم به این پرسش پاسخ دهم، ولی پایبندی من به اخلاق سیاسی مرا بدان وامی‌دارد:
هردو شما یک گروه از نیروهای اپوزیسیون را از همکاری با یک گروه دیگر پرهیز می‌دهید. هردوی شما “آن گروه دیگر” را بی آنکه بدنبال شناخت درونمایه و ساختار اندیشه‌اش باشید، بنامی که خود برساخته‌اید، مینامید. نگهدار به گفته شما «طرفداران تغییر رژیم در ایران به مجاهدین خلق، طرفداران رضا پهلوی و جریان آهی – خادم خلاصه» می‌کند و شما همه کسانی را که خواهان همکاری گسترده نیروهای پایبند به “حقوق بشر، حقوق شهروندی و جدائی دین از دولت” جدا از گرایش سیاسی آنها و تنها بر سر پروژه انتخابات آزاد هستند، یکجا “پهلوی‌طلب” و “تسلیم‌طلب” و “مدافعین اعمال شاه” می‌نامید.
در باره “بازجویی” هم من بر باوری دیگرم. اگر من امروز از خانم کلاودیا روت بپرسم رویکرد حزب سبزهای آلمان در سال ۱۹۹۰ به درگیری اسرائیل و فلسطین چه بوده است، هیچ انسان خردمندی نام اینکار را “بازجویی” نمی‌گذارد. پرسشهای من از شما نیز همه از این دست بوده‌اند، داوری با خوانندگان.
در باره واژه “پرووکاسیون” نیز ناگزیر از یک یادآوری زبانشناسانه‌ام، که امیدوارم پوزش پیشاپیش مرا بپذیرید. پرووکاسیون در هیچکدام از زبانهای اروپایی معنی “خرابکاری” را نمی‌دهم. این واژه از ریشه لاتینی “پرو-وو-کاره” به معنی برانگیختن است، اگر این برانگیختن رنگ و بوی سیاسی و دولتی بخود بگیرد، به آن “آژیتاسیون” می‌گویند (از ریشه “آگی-تاره”) که پارسی آن می‌تواند “برآعالیدن”، “برشوراندن” باشد. برای خرابکاری در زبانهای اروپایی واژه “سابوتاژ” را بکار می‌برند که ریشه آن اگرچه فرانسوی است، ولی بدرستی شناخته شده نیست.
اینها را تنها از آن رو گفتم، که یکی از بزرگترین دشواره‌های ما ایرانیان کاربرد واژه‌های جاافتاده سیاسی برگرفته از زبانهای بیگانه، در جا و معنایی نادرست است. این کاستی، هم دریافت و هم برداشت از نوشته را دشوار می‌کند و ذهن را به بیراهه می کشاند.
با سپاس و آرزوی تندرستی.
۴۹۷۷۶ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : هموطن

عنوان : قبل از افترا یکدیگر را بشناسیم
من نفهمیدم دعوا بر سر چیست ؟آقای نگهدار اپوزیسیون را تقسیم کرده به چند گروه برداشتش هم از گروه پراگیها چیزیست که خود آنها باید جواب دهند .از طرفی آقای تابان خودش به پراگیها در مقالات قبلی کلی پرخاش کرد که شماها کی هستید وچه می خواهید وحتما پولتون از آمریکا واسرائیل میاد از این طرف دیگه داره به آقای نگهدار پرخاش میکنه که چرا به اپوزیسیون که (البته پراگیها هم در آن میگنجند) میگه چرا توهین میکنی؟
آقای تابان اپوزیسیون ایران اولا چندین بخش هستند وهیچ کس هم نمیتواند منکرشان بشود و دوما هر کسی در هر جایگاهی میتواند قرار بگیرد چه این ادم فرخ نگهدار باشد چه فواد تابان و چه اقای گنجی و چه تاجزاده…بیایید یک بار هم که شده با احترام با یکدیگر صحبت کنیم این حق را از یکدیگر نگیریم که با انگ زدن و افترا ساکتش کنیم
ای کاش همه ما قبل از این که توهین و افترا را شروع کنیم نگاه کنیم وببینیم ان جریان چه میخواهد وچه میگوید…
در این چندین سال هر صدایی که در امد اول از همه حمله به ان را شروع میکنیم وبعد که با افتراها سرکوب شد تازه میگوییم نه اونها بد هم نبودند …این را از انجایی میگویم که اقای تابان در پاسخ به خانم ناهید…..میگوید من اگر بدانم که اینها چه وچه……هستند (من همه ی انتقادهایم را نسبت به آن پس می گیرم)
بیایید زود حمله نکنیم ویکدیگر را بشناسیم….من نه پراگی هستم ونه پهلوی چی نه اصلاح طلب نه جمهوریخواه ونه …..من یک آزادیخواه وصلح طلب هستم ..لطفا انگ نزنید
۴۹۷۷۰ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : سالواتوره توتو

عنوان : جناب آقای خسرو صدری
بالاخره بعد از خواندن چند مقاله از آقای صدری من نفهمیدم ایشان مشکل شان وضعیت موجود ایران هست و دغدغه فکری شان مردم ایران هست یا دغدغه اصلی ایشان دولت و مردم امریکا ، چون همیشه معمولن نوشته هایشان در ارتباط با امریکا هست از جمله در این کامنت شان
۴۹۷۶۷ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : احمد

عنوان : پراوکشین – فتنه انگیزی
در تعجبم که در جائی قرار گرفته ام که به خاطر عدالت ناچارم از آقای فرخ نگهدار مسبب اظمهلال گسترده ترین سازمان چپ ایران دفاع کنم اما بهر روی سیاست فاقد اخلاق نبرد لاشخور ها بر سر قدرت و توحش صرف است

بنظر من نگهدار فتنه گری نمی کند از آغاز یک فتنه جلو می گیرد. اتحاد دموکراسی صرفأ بمنظور تبدیل شدن به الترناتیو غرب و تصرف قدرت در زیر چتر مداخله نظامی شکل گرفته است. بجز دو حزب ناسیونالیست کردی الباقی کوچکترین تشکیلات و نفوذی در داخل ایران ندارند و این حتی تجمع شخصیت ها هم نمی باشد بجز فردی از اصلاح طلبان سابق هیچکدام از افرادش برای حتی هزار ایرانی هم شناخته شده نیست قادر به برپائی یک گرد هم ائی ۱۰۰ نفره در هیچ کجای دنیا هم نمی باشد. و نماینده هیچ جریان صنفی در ایران نمی باشد. خوب قرار است که بنگاههای خبر سازی غرب این جوانه را تبدیل به چیزی تنومند کنند.هیچکس نمی داند که این جمع در مسائل اجتماعی و سیاسی چگونه می اندیشند و اساسأ نظرشان راجع به اقتصاد چیست و قطعأ آنرا روشن هم نخواهند کرد چرا که تنها دلیل شکل گیری آن الترناتیو غرب شدن است و لاغیر. بعضی بر همان اساس تفکر همه با همی فکر می کنند چنین اتحاد های برای کسب قدرت زیر چتر بمباران خارجی می تواند برای ایرانیان و نه فقط چند ایرانی روزگار بهتری را به ارمغان اورد خوب پر واضح است که در صورت تحقق آرزوهای این جماعت محدود احنمالأ حفظ ایران به شکل فعلی بر نقشه جهانی یک افسانه خواهد بود .

نگهدار سعی می کند گروهی که از تعریف شدن می هراسند را تعریف کند البته با شیوه غیر صریح خودش . این همیشه روش نگهدار بوده که به شیوه ای محیلانه می نویسد سعی می کند که همیشه پل های پشت سرش را خراب نکند . در عین حال سعی می کند که اصلاح طلب ها را از امیال قلبی گروه جدید مطلع کند. خوب این موازین فکری نگهدار است که تنها به رفرمیسم باور دارد البته برای بده بستان های بعدی رابطه اش را با همه شانس دارها هم حفظ می کند

کجای این فتنه گری است که بگوئیم حال که اینها نیاتشان را مشخص نمی کنند ما آنرا به اطلاع عموم می سانیم کجای این فتنه گری است که بیک رفرمیسم بگوییم اینها دلیل شکل گیریشان دعوت و تحریک به یک تخاصم نظامی خارجی است آیا دروغ می گوید؟ جناب تابان شما همه اعضاء این گردهمآئی را بخوبی می شناسید آیا به چیزی جز حمله خارجی فکر می کنند؟ آیا اینها توان سرنگونی رژیم بدون استفاده از چکمه پوش خارجی را دارند؟ عناصرش بدفعات خواستار دخالت نظامی خارجی شده اند؟ آیا باید سر رفرمیست ها کلاه گذاشت؟ آیا این همان شفافیت دموکراتیک است؟آیا ما کم از این فرهنگ نیرنگ و دروغگوئی کشیده ایم ؟

بسیاری از ملت های با فرهنگ نشان داده اند که با اتکا به مردم می توان رزیم های تا دندان مسلحی را سرنگون کرد و دیده ایم آنانی که زیر چتر حمایت خارجی و منافعش به قدرت می رسند به جز تخریف اخلاق ملی و پر کردن جیب های بزرگ و دامن زدن به ارتشاء و فرار در لحظات سترگ دستاورد مثبت دیگری نداشته اند

آقای تابان سایت خود شما بی شباهت به سازمان اکثریت نیست. بالاخره شما هم باید مبانی سایتتان را مشخص کنید. شعری در سایتتان اخیرأ چاپ شد که در آن شاعر به وضوح مبلغ اندیشه های فاشیستی و تحقیر انسان متفاوت است در همین ستون بسیاری از منتقدین آقای نگهدار سلطنت طلب و از مجاهدین هستند آیا این دوگروه را شما دشمنان تاریخی و جدی چپ نمی دانید؟ بهر حال شما هم باید به این ولنگاری پایان دهید. باید دوباره حول چند اصل پایه ای گرد آئیم کارمان شده نقد دیگران و انفعال باید دوبار کاری کرد کارستان
۴۹۷۶۶ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : کمال حسینی

عنوان : اصلاحات و سیاست تغیر رژیم
وجود ۲ جریان اصلاح طلبی و آنچه به تحول طلب مشهور است قابل انکار نیست ، تحول طلبان خواهان تغیر رژیم هستند ، واژه تغیر رژیم هم بسیار کلی و نامفهوم است ، طرفداران این سیاست می توانند شامل مجاهدین خلق ، سلطنت طلبان و جریاناتی که خواهان مداخله خارجی برای سرنگونی حکومت هستند باشد ، چپ های دموکرات ، فدائیان اکثریت ، اتحاد جمهوری خواهان هم خواهان تغیر ساختار رژیم هستند ولی در اساس با گروه های افراطی همچون مجاهدین خلق که طرفدار مداخله خارجی هستند مرز بندی دارند .اگر توافق داشته باشیم که کانون اصلی جنبش اجتماعی در داخل ایران است باید به این پرسش پاسخ دهیم که کدام سیاست در ایران زمینه موفقیت بیشتری دارد : اصلاحات و یا تحول طلبی که به باور من همان سیاست تغیر رژیم است .بسیار شنیده ایم جنبشی که به جنبش سبز معروف شد به دلیل سرکوب حکومت ناکام ماند ، به نظر من این برداشت دقیق نیست ،جنبش سبز در درون خود از همان ابتدا دارای تناقضات بسیاری بود که یکی از همان تناقضات را در شعار “مرگ بر خامنه ای ” دیدیم ، بخشی از آن جنبش به مبارزه در چهار چوب نظام موجود باور داشت و بخش دیگر خواهان عبور از نظام بود و به همین علت به سرعت انسجام خود را از دست داد .من موافق هستم که به غیر از نیروهایی همچون مجاهدین خلق و دیگرانی که هدف اصلی خود را سرنگونی حکومت به هر قیمتی قرار داده اند و از مداخله قدرت های بزرگ در جهت تغیر نظام حمایت می کنند باید در جهت نزدیکی اصلاح طلبان و چپ ها و سایر نیروهای دموکرات حمایت کرد ولی این مهم چگونه باید انجام شود ؟ اگر همکاری این ۲ نیرو بخواهد از سطح گفتگو و گپ دوستانه همانطور که در همایش اتحاد جمهوری خواهان اتفاق افتاد فراتر رفته و به همکاری واقعی تبدیل شود چه باید کرد ؟ برداشت من این است که جریان اصلاحات در ایران از قدرت بیشتری در مقایسه با هواداران تغیر رژیم برخوردار است ، قبول دارم که نیروهای زیادی در ایران وجود دارند که خواهان تغیر و یا سرنگونی حکومت هستند و در صورت مساعد بودن شرایط به مبارزه مسلحانه هم دست خواهند زد ولی این جریانات شامل گروه ها و دسته جات مختلفی هستند که شاید کاربرد واژه ۷۲ ملت در مورد آنها چندان هم بی مورد نباشد و به همین دلیل فاقد توانایی لازم برای اعمال سیاست خود هستند .از نظر من خاتمی ، موسوی ، کروبی که به عنوان رهبران اصلاحات و جنبش سبزشناخته شده اند اصلاح طلب هستند ، آنها به دفعات خواهان اجرای بدون تنازل قانون اساسی شده اند ، امثال آقای قدیانی که ولی فقیه را نشانه گرفته است در اقلیت هستند .حال دموکرات ها در این آشفته بازار چه باید کنند ؟ به باور من حمایت از اصلاح طلبان در داخل کشوربه ویژه در رابطه با انتخابات پیش رو از یک طرف و تبلیغ این نظر که کشور به تغیرات بنیادی در زمینه قانون اساسی و ساختار موجود نظام نیاز دارد از طرف دیگر می تواند از فاصله بین اصلاح طلبان و هواداران تغیرات بنیادی تر بکاهد .فراموش نکنیم که پیروزی اصلاح طلبان در فضای سیاسی کشور بستر مناسب برای تغیرات بنیادی تر در ساختار نظام موجود را فراهم خواهد کرد .در مورد چپ دموکرات و سایر دموکرات های تحول طلب ، تا زمانی که این جریانات در پراکندگی بسر میبرند نمی توانند نقش تعیین کننده ای در معادلات سیاسی داخل ایران ایفا کنند .
۴۹۷۶۲ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به چند پرسش و انتقاد
دوست گرامی اکبر. من نه پاسخگوی سیاست های سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) هستم و نه اساسا در تعیین این سیاست ها نقشی دارم. پرسش ها در مورد سازمان را باید از مسئولین سازمان بپرسید و از آن ها بخواهید که جواب بدهند.
من در مقاله ی قبلی خود در پاسخ به یکی از نظردهندگان، نظر خودم را در مورد الگوی حزبی به طور عام و ولنگاری که امروز به نام «دموکراسی» تبلیغ می شود مطرح کردم. در آن مقاله («کنفرانس پراگ و چند چشم انداز») نوشتم و تصریح کردم «اگر در اینجا انتقادی هست آن است که به نظر من این تنبیه باید به صورت عادلانه و در مورد همه ی کسانی باشد که در برابر سیاست های حزبی می ایستند.» فکر می کنم منظور به قدر کافی روشن است.
من هنوز هم کاملا بلند می گویم ایجاد اراده ی سیاسی در برابر اراده ی سیاسی حزب باید از سوی هر کس و هر جناحی ممنوع باشد و هیچ حزبی نمی تواند بپذیرد که در آن دو، سه و یا چهار تا خط مشی مختلف همزمان اجرا شود.

خانم ناهید حسینی عزیز. حرف شما درست است و نباید معیارهای دوگانه داشت. اما شما به طور مشخص نگفته اید که من چه قضاوت غیرعادلانه ای کرده ام. من به طور صریح گفته ام با اتحاد جمهوری خواهان و پهلوی طلبان به بهای کنار گذاشتن شعار جمهوری مخالف هستم. آیا من تصویر غیرواقعی از جریان «اتحاد…» داده ام؟ اگر «اتحاد» بیاید اعلام کند که این طور نیست، یعنی در صدد اتحادی از پهلوی طلبان و جمهوری خواهان نیست و شعار جمهوری را کنار نگذاشته است، من همه ی انتقادهایم را نسبت به آن پس می گیرم.

آقای مزدک بامدادان. من شما را نمی شناسم و طبعا تنها می توانم از روی نوشته هایتان قضاوت کنم. احساس می کنم شما هم مرا نمی شناسید و با نوشته ها من هم آشنا نیستید. اینجا هم جای بحث در باره ی مقالات شما نیست. کسانی که به موضوع های طرح شده از سوی شما علاقمند هستند می توانند به همان مقالاتی که شما نام برده اید، مراجعه کنند.
من به تمامی پرسش ها و انتقادهایی که در پای مقالاتم شده است، حدالمقدور و تا آن جا که در توانم هست پاسخ می دهم. اما نمی توانم به هر پرسشی در هر جایی از من می شود – به خصوص که احساس کنم حالت بازجویی دارد – پاسخ بدهم. هر کسی مقاله ای می نویسد نباید انتظار داشته باشد دیگری به آن جواب بدهد. من هم انتظار ندارم حتما فرخ نگهدار به پرسش های من جواب بدهد.
از جمله، برای نشان دادن «تشابه» من با فرخ نگهدار دلیل آوریده اید:
«او می گوید اصلاح طلبان و طرفداران «تغییر رژیم» نباید با هم همکاری کنند و این همکاری مضر است! » و شما می‌گوئید جمهوریخواهان و هواداران پادشاهی پارلمانی نباید با هم همکاری کنند.»
کاش کمی بیشتر توضیح می دادید این چه دلیلی است برای تشابه من و فرخ نگهدار؟ چون من موافق همکاری اصلاح طلبان و طرفداران تغییر رژیم هستم و می گویم آن ها باید بر سر پروژه ی انتخابات آزاد با هم همکاری کنند، پس باید موافق همکاری پهلوی طلبان با جمهوری خواهان هم باشم؟ و اگر موافق همکاری جمهوری خواهان و پهلوی طلبان نباشم پس باید موافق همکاری اصلاح طلبان و تحول طلبان هم نباشم؟

دوستانی منظور من از پروکاسیون را پرسیده اند، آن را به همان معنای مصطلح خرابکاری به کار گرفته ام.

کامنت هایی را جواب نداده ام. به این دلیل که در آن ها پرسش و یا انتقاد مشخصی از نوشته ی من مطرح نشده است. ابراز نظر هستند و طبعا مثل همیشه از آن ها آموخته ام.
۴۹۷۵٨ – تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

     از : معنی کنید

عنوان : پروگاسیون
پروگاسیون یعنی چه . منمعنی اونونمیفهمم
۴۹۷۵۵ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : س مناری

عنوان : معنی
آقای تابان پرو گاسیون معنیش چیه که شمابکار برد ه اید شاید منظورتان همان
پرو وکاسیون بوده است
۴۹۷۵۲ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : خواننده

عنوان : گمان می کنم منظور ازپرواگاسیون پرواکاسیون باشد
و گرنه معذرت
۴۹۷۵۱ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : خسرو صدری

عنوان : و بازهم مراسم “فرخ کشان”!
به نظرمن لحن آقای تابان، در انتقاد به نوشته آقای نگهدار، بیش از حد تند و تا حدودی عصبی است و شاید از اختلافات درون سازمانی وشخصی مایه می گیرد. به همین خاطر بهانه به دست کسانی هم داده است که با کامنت های خود، بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و دو مخالف خود را رودرروی هم قرار دهند. کسانی که سنخیتی با عدالت خواهی ندارند.
مهدی هم بهتر است ابتدا از”دکتر” ، هر وقت خدمتش رسید، بپرسد که چرا وقتی که فرخ نگهدار، درواکنش به تهمت های مشابه ، در مورد شهید هلیل رودی و … همین جا در سایت اخبار روز، از او خواست که رودر رو در این زمینه و در حضوردیگرانی که تهمت های اورا خواندند، مناظره کنند، آقای دکتر گفتند:” نه”! ولی به ایراد اتهام ادامه دادند. این تازه مربوط به مراسم “فرخ کشان” اول در اخبار روز، حدود سه سال پیش، است. در مراسم دوم، که سال قبل بود، وقتی آقای “دکتر” مجددا همان حرفهای تکراری رامطرح کردند، همین سوال را با کامنت از خودش پرسیدم. به اضافه این سوال که :علتش چیست، با این که جناب دکتردر مورد جنایات ج.ا.ا بسیار می نویسد ولی تاکنون یک کلمه هم در مورد جنایت های آمریکا و اسرائیل، نظری ابراز نفرموده اند. که البته در شان و منزلت ایشان نبود که پاسخی عنایت فرمایند. حال مهدی عزیز، که وکالت اورا، در تکرار اتهامات به عهده گرفته است، لطفا پاسخی روشن در مورد این دو مساله، از موکل خویش ارائه دهد.
۴۹۷۴۹ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : مزدک بامدادان

عنوان : پرووکاسیون، ابزاری ناجوانمرده در دست همگان!
شوربختانه همه آنچه را که در باره آقای نگهدار نوشته‌اید، در باره خود شما نیز می‌توان نوشت. اگر بیاد داشته باشید، در نوشتاری با فرنام “قیام علیه جمهوری” با وارونه‌خوانی یکی دو نوشته از من، مرا “تسلیم‌طلب” خوانده بودید و بر آن بودید که من «به دفاع از اعمال پادشاه رسیده ام و پیگیرانه مشغول ایجاد «احساس مثبت» نسبت به استبداد پهلوی هستم»

شما در آن نوشته خود موبمو همان کاری را با سربلندی به انجام رسانده‌اید که امروز بر فرخ نگهدار خرده‌اش می‌گیرید، به دیگر سخن این گزاره که «او در مقالات خود سیمایی از رقبای سیاسی خود می سازد که واقعی نیست، چنان است که او برای خط بطلان کشیدن بر این رقبا، به آن نیاز دارد» بی کم‌وکاست در باره شما نیز درست است.شما در آن نوشته پیش گفته خود در باره من کاری جز این نکرده بودید، ولی اکنون که دیگری همان شیوه را در باره شما بکار برده‌است، این چنین برآشفته‌اید.
به این چند نمونه نگاه کنید:

«او می گوید اصلاح طلبان و طرفداران «تغییر رژیم» نباید با هم همکاری کنند و این همکاری مضر است! » و شما می‌گوئید جمهوریخواهان و هواداران پادشاهی پارلمانی نباید با هم همکاری کنند.

«او در مقاله ی خود می کوشد این اتحاد را در برابر جریان پراگ قرار دهد و «دو گانه ی تغییر – اصلاح» را در این دو جریان معرفی کند» و شما از نوشته من که فراخوانی بود به بازنگری در اندیشه ایدئولوژیک برای همگرائی “همه” هواداران حقوق بشر و حقوق شهروندی، “دوگانه جمهوری-پادشاهی” را برساخته‌اید.

«چرا آقای نگهدار این مواضع را ندیده می گیرد و می گوید طرفداران تغییر رژیم در ایران تنها رضا پهلوی، مجاهدین و «آهی – خادم» هستند؟» چرا شما هواداران همگرائی سراسری را “تسلیم‌طلب” و “مشغول ایجاد احساس مثبت نسبت به استبداد پهلوی” می‌دانید؟

…..

همانندیهای میان شما و آقای نگهدار بسیار بیشتر از اینند. ریشه آنرا نیز باید در آبشخور آن اندیشه ایدئولوژیک دید که هر دوی شما در آن بالیده‌اید. شما هر دو از ابزارهای همانندی بهره می‌جویید، تنها خواسته‌های شمایند که دیگرگونند، واگرنه راه رسیدن به آنها برایتان یکی است.

و دیگر اینکه بزرگترین همانندی شما و آقای نگهدار، بی‌نیاز دانستن خود از پاسخگوئی است. هر دوی شما با نادیده و ناشنیده گرفتن پرسشها، از پاسخگوئی به آنها می‌گریزید، اگرنه دستکم برای آگاهی نسل جوان شایسته می‌بود که به پرسشهای من در پایان بخش دوم نوشتار “در چنبر اندیشه‌های تابان” پاسخ می‌دادید.
http://mbamdadan.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۸/blog-post_۲۷.html

بی‌گمان نزدیک به همه آنچه که شما در باره آقای نگهدار نوشته‌اید، درست و پذیرفتنی است. ولی فراموش نکنید، هنگامی که انگشت سرزنش بسوی کسی نشانه می‌روید، سه انگشت دیگرتان خود شما را نشانه رفته‌اند!

با آرزوی شادی و سرافرازی
۴۹۷۴۵ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : حمیدرضا برهانی

عنوان : هیچکس خواهان دخالت نیروهای خارجی نیست
آیا رضا پهلوی، یا فعالین کنفراس پراگ خواهان دخالت نیروهای خارجی در ایران هستند؟
۴۹۷۴۴ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : مهدی

عنوان : این فرد درست بشو نیست
این شیوه نگهدار از زوایائی همان شیوه ترور شخصیتی هست که این فرد به آن معتاد شده ،” آهی -خادم” ر ا مقایسه کنید با ” کشتگر – هلیل رودی ” ، نه ، ترور شخصیت مخالفان ذاتی ِ وجود این فرد شده است .مراجعه کنید به دومقاله از دکتر نقره کار در لینک های زیر تا تشابه این ترور شخصیت را ببینید.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۷۴۷۰
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۲۷۲۲
۴۹۷۴۰ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : زنگنه

عنوان : نبرد گلادیاتور ها با داوری فرخ نگهدار!
به حق آقای تابان درست خاطر نشان شده اید که فرخ نگهدار چه نقش مخربی را ایفا می کند. فرخ نگهدار به “مبارزه” اعتقاد دارد اما نه مبارزه مردم و از پائین با حکومت استبدادی بلکه مبارزه در بالا و چانه زنی . “مبارزه ای” نه به شیوه های آزادیخواهانه بلکه ملتسمانه و نامه پراکنی و دست به دامن شدن رهبر. اخیرآ به جهت حجم نوشته ها در مبحث های مختلف, از جمله “پروژه چپ دمکرات” , “نشست پراگ” و کامنت ها , مرا به این نقطه که اختلاف اساسی میان اپوزیسیون داخل و خارج ایران بر سر دو موضوع اساسی است. تغییر یا اصلاح رژیم دوم شیوه سرنگونی یا مبارزه مسالمت آمیز . در حسن و ضرر این مقوله ها بسیار نوشته شده است. همه جریانات طرفدار این دیدگاه ها , در نهایت امر تلاش می کنند تا نظامی مبتنی بر دمکراسی را جانشین حکومت ولایت فقیه کنند.
آنچه که مهم هست همان گونه که شما آقای تابان یاد آور شدید و به جا هم گفته اید” در ایران همکاری کسانی که برای تغییر رژیم می کوشند با کسانی که برای اصلاح رژیم می کوشند, نه تنها مضر نیست بلکه در بسیاری جاها ضروری است .”
فرخ نگهدار در جهت حذف و یا برتری یکی بر دیگری نقشه می کشد. راستش را بخواهید برای من هم هنوز مشخص نیست که طرفداران کدام یک از این دو جبهه, موفق خواهند شد که اکثریت مردم ایران را که تصمیم گیرنده نهائی تعییر “نظام ” ولایت فقیه در ایران هستند با خود همراه کنند. تنها یک چیز برای من مهم است و آنهم در کنار مردم مبارز ایران بودن و در جهت متحد کردن نیروهای طرفدار دمکراسی .
۴۹۷٣۶ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : صادق شکیب

عنوان : سخنی کوتاه با آقای تابان
آقای تابان عزیز نظری که می خواستم بدهم ، دیدم آقای عیسی صفا همه را گفته فقط مطلبی را اضافه نمایم آنکه سخنان جناب نگهدار هیچ خریداری ندارد. فقط در تعجبم که چرا ایشان متوجه بی اعتباری خویش نیستند
۴۹۷٣۴ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : دریادل توانا

عنوان : نقد ونظر یا شعار و تهمت؟؟
پس از مطالعه نوشته آقای نگهداردر مورد کنفرانس پراگ و نقد روش ایشان در مقاله از سوی جناب آقای تابان ،همچنین مقاله آقای تابان با عنوان ” کنفرانس پراگ و چند چشم انداز ” کامنت های دوستان بر نقد یا برخورد با بحث مطرحه در سایت اخبار روز و………….. مرا متعجب کرد با خود گفتم :
نتیجه گیریهای سیاسی و احکام دوستان منتقد ، نه بربنیان امور واقع و مشاهده پذیر در زندگی سیاسی و الگوی رفتاری مردم بلکه برگرفته از احکام ایدئولوژیک ، انتزاعی ، تعصبات گروهی یا تفکر اتوپیائی است .در غیر اینصورت دوستان باید مستند به نقد آقای تابان یا مصوبات پایانی کنفرانس پراگ به نقد سخن ایشان می پرداختند تا موضوع مورد بحث در مسیرهای متفرق سوق پیدا نکند . د- توانا – ایران
۴۹۷٣٣ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : عیسی صفا

عنوان : ترفند دو اپوزیسیون
بله آقای تابان در مورد مقاله نگهدار در باره پراگ حق با شماست و ایشان سعی کرده اند با یک جلسه کم اهمیت پراگ اپوزیسیون را به نفع نظرات خود بسته بندی جدید کنند. در حالیکه واقعیت سیاسی درست در جهت عکس این آرایش مورد نظر نگهدار است. بخشی از اصلاح طلبان در غیاب موسوی و کروبی در پی ورود به ساختار حکومتی هستندو برای این هدف حاضر به خیانت و عبور از موسوی کروبی هستند. بخش وسیع تراصلاح طلبان و نیروی اجتماعی آنان در جهت کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه حرکت می کنند. این امر تا جای اهمیت یافته است که حتی بیانیه پراگ هم جرات صف بندی شفاف سیاسی به خود نداده است.اکنون بیش از هر زمان زمینه عینی یک همکاری و اتحاد و سیع سیاسی برای کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه شکل گرفته است. در شکل گرفتن چنین وضعیتی اصلا نیروهای سرنگونی طلب مانند مجاهدین ، سلطنت طلبها و یا چپ افراطی نقشی ندارند. این وضعیت ناشی از بن بست اصلاحات و رادیکالیزه شدن نیروهای شرکت کننده در پروسه انتخابات ریاست جمهوری و واکنش نسبت به کودتای انتخاباتی است. نگهدار می خواهد آب رفته را به جوی بازگرداند. روند رادیکالیزه شدن آنچنان قوی است که نیروهای مانند چپ افراطی و مجاهدین را تحت تاثیر قرار داده است. نوشته تحریک آمیز فرخ نگهدار سیاست بازی و ترفند زدن ناصادقانه به نیروهای انقلابی و مترقی است تا مانع پیش رفت ، اتحادو شکوفایی آنها شود.
۴۹۷٣۰ – تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

     از : ناهید حسینی

عنوان : چیزی که عوض دارد گله ندارد!
آقای تابان گرامی
آیا فکر نمی کنید موضع گیریهای اخیر شما و دوستان شما در مورد “اتحاد برای پیشبرد دمکراسی در ایران” همین شیوه فرخ نگهدار بوده است؟ چرا وقتی پروگاسیون ایشان خود شما را اشاره میگیرد بر آشفته می شوید، ولی به خود اجازه میدهید قضاوتهای غیرعادلانه در مورد گروههای دیگر داشته باشید؟ آیا این شیوه برخورد نمیتواند درسی شود برای تمامی مبارزانی که در شرایط خاص امروز برای تغییر رژیم در ایران مبارزه می کنند،دوستان واقعی خود را در اپوزسیون موجود تشخیص دهند؟
۴۹۷۲۷ – تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۱       

     از : اکبر

عنوان : طغیان روحی
دوست عزیز تابان
موضع اقای نگهدار را بدرستی متوجه شدی.ولی دوست عزیز این نتیجه دفاع شما از مجازات تشکیلاتی رفقای است که باید بخاطر رفتن به کنفرانس پراگ مجازات شوند.دوست عزیز سازمان شما در مسیر شکوفایی جمهوری اسلامی در حال حرکت است و شما قادر به دیدن هزمونی فکری اقای نگهدار در سازمان نیستی. این طغیان صادقانه روحی شما ناشی از گول خوردن احساسی شمااز نگهدار میدانم.دوست عزیز وقتی سازمان در ۲۰ سال گذشته بی تفاوت از فعالیتهای سرخود اقای نگهدار سکوت کرده
بوده ناگهان چی شد که سازمان شمشیر را از رو بست علیه رفقایی که در پراگ شرکت کرده بودند؟ ایا سازمان همین تنبیهات تشکیلاتی را در حق رفقایی که به ایران رفت و امد دارند و گاهگاهی با با مقامات اطلاعاتی هم به بحث و گفتگو مینشینند دارد یا خیر.
ست عزیز مبارزه با غرب و یا امپریالیسم نباید شما را از جمهوری اسلامی غالگیر کند همان نگرشی که در دهه ۶۰ اتفاق افتاد.
اکبر
۴۹۷۲۶ – تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۱       

     از : خواننده

عنوان : تکرارِ مکررات نیازی به پاسخ ندارد
نظرات و (خوشبختانه) مسائلِ پشتِ پرده مربوط به آقای نگهدار کم و بیش بر همه روشن است. من بشخصه هیچ نیازی به پاسخگوئیِ جدی و دلسوزانه به ایشان نمی بینم. دورانِ بازنشستگی رسیده است. و بازنشستگی نه شرم است و نه بد.
۴۹۷۲۵ – تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۱       


https://akhbar-rooz.com/?p=8998 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x