جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

قیام علیه جمهوری – ف. تابان

جنبش ما تجربه ی مشی تسلیم طلبانه بخشی از اپوزیسیون سابق و «اتحاد» یک جانبه ی آن با اصلاح طلبان را دارد. این تجربه نه تنها هنوز تازه بلکه به طور مداوم در حال تکرار است.
این بخش از اپوزیسیون سابق، برای توجیه سیاست خود، به تدریج به سمت و سویی رفتند که آن ها را از موضع اپوزیسیون حاکمیت ایران و نظام جمهوری اسلامی جدا کرد. آن ها برای توجیه و انجام این سیاست تسلیم طلبانه چند گام مهم بر داشتند. ابتدا کوشیدند اثبات کنند، جمهوری اسلامی در زیر سیطره ی ولایت فقیه قابل اصلاح است. دوم کوشیدند ثابت کنند که این حکومت در اعمال تبهکارانه و جنایتکارانه ی خود تنها نبوده و شریک داشته است، سپس کوشیدند ثابت کنند که اگر هر کدام از دیگر نیروهای موجود در جامعه ی ایران بر فرض به قدرت سیاسی دست می یافتند، احتمالا کارنامه ی بهتری از حکومت اسلامی از خود ارایه نمی دادند.
چنان شد که این نیروهای ظاهرا اپوزیسیون چراغ دستی بر داشتند تا دنبال «نقاط مثبت» حکومت اسلامی بگردند، خوبی های آن را برجسته کنند، اپوزیسیون را در برآمد این وضع نابه هنجار در کنار حکومت مقصر جلوه دهند و خشونت را بخش بخش کنند، بخشی از آن را به گردن حکومت بیآندازند و بخش دیگری را متوجه ی اپوزیسیون کنند. اندکی نگذشت که اینان – صرف نظر از این که خود می خواستند یا نمی خواستند – در نزد افکار عمومی شدند مدافعین جمهوری اسلامی ایران و کارشان شد سبک کردن بار گناهان حکومت. به طور مثال در اوج خشونت های بی دریغ حکومت جمهوری اسلامی ایران، آن ها کوشیدند مخالفان حکومت یا به تعبیر رایج «سرنگونی طلبان» را نیز مسئول خشونت ها معرفی کنند. برخی از آن ها تا آن جا جلو رفتند که تلاش کردند نسبت به آقای خامنه ای «احساس مثبت» ایجاد کنند. گفتند و نوشتند: شما می خواهید آن ها را سرنگون کنید، آن ها هم شما را سرنگون کردند!
چنین سرنوشتی برای این خط مشی، قابل پیش بینی بود. زیرا مدافعان آن جهتی را برگزیدند که علیه جهت اکثریت نیروی اپوزیسیون کشور و علیه دموکراسی بود و برای اثبات درستی خط مشی نادرست خود، مجبور شدند قدم به قدم به جمهوری اسلامی ایران امتیاز بدهند، مجبور شدند برای زندگی در زیر سایه ی ولایت فقیه، در بسیآری از تعریف های پیشین خود خط بطلان بکشند، مجبور شدند کوه را رها کنند و کاه را بچسبند و مجبور شدند بر تن نیروهای مخالف، لباس خشونت بپوشانند تا از قبح خشونت حکومتی که قرار است «اصلاح» شود، کم کنند.
این روزها بسیار می شنویم که در سیاست باید خردگرایی و عقل گرایی را جای برخوردهای احساساتی نشاند. این توصیه، از آن توصیه هایی است که اگر بد فهمیده شود می تواند کلاه بزرگی بر سر مبارزان بگذارد. احساس در مبارزه نه تنها چیز بدی نیست، بلکه بسیار لازم است. مبارزان از نظر احساسی با هم نزدیک می شوند و اراده و توان خود را افزایش می دهند. خط مشی ای که در تمام این سال ها تسلیم طلبی در برابر جمهوری اسلامی را به استراتژی و تاکتیک خود تبدیل کرده است، احساس خود را نسبت به حکومت عوض کرده و بسیار کوشیده است احساس دیگر مبارزین نسبت به حکومت را نیز عوض و حس مخالفت با آن را رقیق کند. ایجاد احساس مثبت نسبت به سران حکومت از آیت اله خامنه ای گرفته تا هاشمی رفسنجانی و دیگران، جزئی از این تلاش و از این خط مشی تسلیم طلبانه است.

این داستان اکنون دارد عینا و مو به مو در جبهه ی دیگری اتفاق می افتد. بخشی از جمهوری خواهان کارشان شده است توجیه سلطنت و سلطنت طلب ها، دفاع از آن ها و حمله به سایر جمهوری خواهان زیر پوشش «اتحاد» و نظایر آن. در این میآن تلاش هدفمندی برای خلع سلاح جنبش دموکراتیک و جمهوری خواهی در مخالفت خود با سلطنت و رقیق کردن و حتی خنثی کردن این مخالفت، صورت می گیرد.

اما ماجرا از کجا شروع شد؟
ابتدا گفتند موضوع فقط «گفتگو»ست، سپس گفتند برای مقابله با جمهوری اسلامی، نیروی جمهوری خواه کم است، گشتند و گروهی از سلطنت طلبان را پیدا کردند. توجیه ابتدآیی آن بود که آقای رضا پهلوی و دیگر سلطنت طلبان موردنظر مسئولیتی در جنایات و سرکوب های رژیم شاه نداشته اند و اگر هم داشته اند از خود انتقاد کرده اند. مخالفان جمهوری خواه خود را به تنگ نظری و هژمونی طلبی محکوم کردند.
انتقاد اصلی به این گروه، آن نبود که گفتگو بد است و نباید صورت بگیرد، انتقاد اصلی آن بود که چرا برای گفتگو و رفتن به دنبال سیاست های ائتلافی وسیع تر، باید هدف جمهوری خواهی کنار گذاشته شود؟ در پاسخ به این انتقاد ناگهان شعاری مثل رعد از آسمان بی ابر نازل شد. «شکل حکومت مهم نیست». این شعار آن قدر تکرار شد و تکرار شد که به صورت اصل اساسی و آیه ای الهی به باور عده ای تبدیل شد که می خواستند راه را برای اتحاد با سلطنت طلبان باز کنند.
این دسته از جمهوری خواهان اصلا توجه نکردند و اگر هم توجه کردند به روی خود نیآوردند که وقتی رضا پهلوی می گوید «شکل حکومت» مهم نیست، او به پشتوانه ی ۲۵۰۰ سال سلطنت در ایران متکی است. شاهزاده است، بعضی جاها هنوز او را ولیعهد می خوانند. راه که می رود و حرف که می زند دارد سلطنت را بازتولید می کند. او لازم نیست بر شکل حکومت تصریح کند، او خود، شکل حکومت است، اما جمهوری خواهان چه داشته و دارند که در این عرصه عرضه کنند؟ یک تجربه ی وحشتناک سی و سه ساله ی سلطنت اسلامی که اسمش را گذاشته ایم جمهوری.
به این ترتیب برای از سر گرفتن این اتحاد، یکی از مهم ترین شعارهای جمهوری خواهان ذبح شد. آن ها با تسلیم طلبی در مورد یک خواست نامشروع جبهه ی مقابل شروع کردند. این جمهوری خواهان با گذشتن از شعار اساسی خود، به دست خود تمام جنبش جمهوری خواهی ایران را زیر سوال بردند. جنبشی که تاریخا در مبارزه با استبداد سلطنتی و سپس جمهوری فقاهتی شکل گرفته و بر نفی همه ی نهادهای انتصابی پای فشاری کرده و از انتخاب مستقیم مردم دفاع می کرد، با اصل تازه یافته اینان به یک «شکل» بی اهمیت، تبدیل گردید و نفی شد!
این از کف دادن نخستین امتیاز بزرگ در این ائتلاف زیانبار بود.

اما امتیاز دادن ها به همین جا متوقف نماند. این ها که در مورد جمهوری اسلامی و سابقه ی آن مو را از ماست می کشیدند و می کشند و سخت گیری های گاه حیرت آوری نشان می دهند، این ها که میرحسین موسوی را به خاطر آن که یک بار گفته است «دوران طلایی امام» روزی هزار بار محاکمه می کنند، به تدریج حساسیت های خود نسبت به استبداد پهلوی را از دست دادند و شلخته گری و اغماض های های بی حساب و کتاب را جایگزین کردند و توجیه گری پیشه ساختند.. این توجیه گری در ماه های اخیر شکل کاملا آشکاری گرفته است. یک کدام از این دوستان جمهوری خواهی که علیه جمهوری خواهی قیام کرده اند، در مورد فیلم اخیر فرح پهلوی که دوران شاه را دوران «سوپرطلایی» وانمود کرد، زبان به اعتراض نگشوده اند و شرمسارانه باید گفت برخی از آن ها حتی به دفاع از آن برخاستند.
آن ها که تا دیروز می گفتند شاهزاده مسئول اعمال پادشاه نیست، دیگر نمی گویند شاهزاده مسئول اعمال تبه کارانه ی پادشاه نیست، در صدد توجیه کارهای خود پادشاه و سلطنت او بر آمده اند. به مقالات و صفحات اینترنت و فیس بوک نگاه کنید و «جمهوری خواهانی» را ببینید که با جدیت مشغول اثبات این هستند که حکومت پهلوی اگر چه مستبد هم بود، اما با دشمنان ابلهی طرف بود که اگر به قدرت می رسیدند، بدتر از شاه می کردند. آن ها اکنون مشغول کشف جنبه ها و خصلت های دیکتاتوری در مخالفان حکومت شاه از فدایی تا ملی و مجاهد و مذهبی هستند تا بگویند اگر شاه دیکتاتور بود، آن ها دیکتاتورهای بدتری بودند.
با همین گونه تبلیغات است که این دسته از جمهوری خواهان ما مشغول خنثی و بی اثر کردن قضاوت تاریخی جامعه ی ایران نسبت به استبداد سلطنتی و ایجاد «احساس مثبت» نسبت به آن هستند. تلاشی که عادلانه نیست. بر فراموشی تاریخی و مقایسه ای اجباری متکی است. در این سو نیز مثل جبهه ی اصلاح طلبان، یارگیری های جدیدی صورت می گیرد، نشستن کنار جنگ طلبان و کودتاچیان، پذیرفته و عملی می شود. در آن طرف – جبهه ی اصلاح طلبان – اگر گاه سخت گیری هایی صورت می گیرد و یکی دو تا انتقاد آبکی شرط نشست و برخاست های تازه می شود، در این طرف ظاهرا این انتقادهای آبگی هم لازم نیست، اگر هم لازم است شاید در گوشی صورت می گیرد!

باش تا صبح دولتت بدمد…

به یک نمونه توجه کنید:
آقای مزدک بامدادان می نویسد: «شاه در همان مستند “از تهران تا قاهره” به گزارشگر انگلیسی می‌گوید: «ما دهسال دیگر همانجایی خواهیم ایستاد که شما امروز ایستاده‌اید». بیائید این را آرزوی بلندپروازانه یک دیکتاتور خودبزرگ‌بین بدانیم. ولی در همان سالها فدائیان و مجاهدین و حزب ‌توده و اسلامگرایان و سازمان ‌انقلابی و سازمان‌ پیکار و حزب‌ رنجبران و … آینده ایران را چگونه می‌دیدند؟ جز این است که الگو و سرمشق آنان شوروی و چین و کوبا و لیبی و آلبانی بود؟ شاه دستکم می‌خواست ما روزی کشوری باشیم چون یکی از کشورهای آزاد اروپائی، ولی سرنگونی‌خواهان چه می‌خواستند؟ اینجاست که باید “ما”، یعنی همه ما دست‌اندرکاران انقلاب پنجاه‌ و هفت، از این چشم‌اندازی که برای ایران نقش می‌کردیم شرمسار باشیم.»
کسی که این جملات را بخواند و باور کند چه قضاوتی در مورد شاه و مخالفینش پیدا خواهد کرد؟ آیا غیر از این است آن چه آز خامه ی آقای بامدادان تراوش کرده است، تکرار سال ها تبلغیات دستگاه حکومت سلطنتی پیشین و بازماندگان سلطنت بعد از انقلاب است که می گفتند شاه می خواهد ایران را به دروازه ی تمدن بزرگ برساند و مخالفان (ارتجاع) سرخ و سیاه مانع آن هستند. من نمی گویم آقای بامدادان با این تبلیغات و با این فسلفه ی تبلیغاتی دوران پهلوی که حکومت شاه با آن همه ی سرکوب ها و بگیر و ببندهای خود را توجیه می کرد، همراهی نکند، نمی گویم استدلالات خاک خورده دستگاه تبلیغاتی پهلوی را دوباره بدون اندگی رنگ و رونق کاری زنده نکند، اما به چه دلیل این کار را به اسم طرفداری از جمهوریت انجام می دهد؟
از این تحریف های دیروز و امروز تاریخ کشور ما فراوان می توان نمونه داد. فریدون احمدی در لیستی که علیه جمهوری خواهان تهیه کرده «در تاریخ زیستن» را جزو گناهان آن ها به شمار می آورد:
«در تاریخ زیستن: متاسفانه بعضی جریان‌ها و افراد در تاریخ زندگی می‌کنند. اگر از کودتای ۲٨ مرداد گذشته باشند، هنوز در پیش از انقلاب ۵۷ بسر می‌برند. برای اینان گویا هنوز نظام سلطنت در ایران حاکم است. بیش از سی وسه سال از حیات خونبار و بختک سیاه جمهوری اسلامی که همه عرصه‌های حیات اجتماعی را به نابودی کشانده و کل سرنوشت کشور را به مخاطره افکنده می گذرد اما دشمن اصلی و آماج بیشترین تیرهای کین‌ اینان، سلطنت و مشروطه خواهانند. برای اینان همواره خطر بازگشت سلطنت “جدی است، فوری است، حتمی است.” »
از بزرگنمایی ها و مشابه سازی های این توصیف با یک دوره ی زشت حیات برخی از سازمان های چپ ها بگذریم. اما آیا شگفت آور نیست؟ فریدون احمدی این ها را دارد درباره ی جمهوی خواهان می گوید نه سلطنت طلبانی که کار و کسب شان و آرزویشان بازگشت به تاریخ و گذشته است. دوستان تازه ی فریدون احمدی که اصلا تجسم گذشته و «تاریخ» هستند. سلطنت طلبان – اخیرا برخی جمهوری خواهان – صبح تا شب و شب تا صبح مشغول غبطه خوردن به دوران شاه سابق هستند و آرزوی بازگشت به «تاریخ» را دارند، ماهیت و وجود آن ها چیزی نیست جز برگرداندن چرخ تاریخ به عقب و احیای گذشته و «تاریخ»، آن وقت آقای فریدون احمدی ما جمهوری خواهان را متهم می کند که در تاریخ زندگی می کنیم! ایشان حتما انتظار دارد که جمهوری خواهان چشم ها را بر هم بگذارند و گوش ها را بگیرند، زبان ها را در کام کشند و قلم ها را بشکنند و به روی خودشان نیاورند که عده ای در این ممکت صبح تا شب مشغول تبلیغ سلطنت شاه هستند، ادعای شاهی می کنند، از «تهران تا قاهره» می سازند، از هر امکانی استفاده می کنند تا برای گذشته شان اعتبار و آبرو بخرند. آن وقت او انتظار دارند که جمهوری خواهان در برابر این بالماسکه و بازگشت به عقبی که عده ای قصد دارند بر جامعه ی ما تحمیل کنند، ساکت بمانند؟!
جمهوری خواهان دموکرات ایران همیشه گفته اند و باز هم می گویند، گذشته به تاریخ پیوسته است. آن چه برای فردای جامعه ی ایران ضرور است، انتخاب بین امروز و گذشته نیست، انتخاب بین شاه و ملا نیست، انتخاب بین امروز و آینده است. بی انصافی نیست که دست دوستی به کسانی داد که می کوشند انتخاب جامعه ی ما را بین حال و گذشته محبوس سازند و علیه کسانی که آینده را بشارت می دهند برخاست و تازه مدعی شد که جمهوری خواهان در تاریخ گیر کرده اند؟
همینجا به آقای احمدی پیشنهاد می کنم: بیایید و در تاریخ زیستن و در گذشته زندگی کردن را برای خود و موتلفین تازه تان ممنوع کنید. ببینیم برای آن ها چه می ماند تا با آن سیاست کنند؟

این ها فقط نمونه اند. پرسش اما این است که چرا مزدک بامدادان و فریدون احمدی و دیگران مجبورند برای پیشبرد خط خود به وارونه سازی امروز و دیروز مشغول شوند؟ پاسخ از نظر من روشن است. همان ملزوماتی که جناح تسلیم طلب در برابر جمهوری اسلامی را قدم به قدم به خط مشی دفاع از جمهوری اسلامی و احساس نزدیکی با آن کشاند، این دسته ی دوم را به دفاع از سلطنت پهلوی و احساس نزدیکی به آن کشانده است. این منطق مبارزه است. زیرا هر دو دسته ی فوق علیه خط مشی دموکراتیک قیام کرده اند. عده ای کوشیده اند با «مشروطه» ملاها کنار بیایند و دیگران خواسته اند با «مشروطه» شاهان همسو شوند. آن ها برای درستی خط مشی خود در برابر انتقادات جبهه ی جمهوری خواهی قدم به قدم عقب رفته اند. یکی مجبور شده برای خامنه ای – دیکتاتور فعلی – «احساس مثبت» تولید کند و دیگری مجبور شده است برای محمدرضا پهلوی – دیکتاتور قبلی – این «احساس مثبت» را ایجاد کند. نتیجه ی هر دو خط مشی این بوده است که طرفداران دیکتاتورها و مستبدین را از پنجره وارد جنبش دموکراتیک ایران سازند.
این پس روی در مورد گروه دوم متاسفانه هر روز جنبه ی آشکارتری به خود می گیرد. آن ها از این شروع کردند که شاهزاده مسئول اعمال پادشاه سابق نیست و اکنون برخی هایشان به دفاع از اعمال همان پادشاه رسیده اند. این روند متوقف نخواهد شد. آن ها جلوتر خواهند رفت. برای آن که اتحاد خود با یک نیروی غیردموکراتیک را توجیه کنند، باید به آن نیروی غیردموکراتیک لباس دموکراسی بپوشانند. اگر آن را هم نتوانستند، هر آن چه که هست را در «استبداد» شریک سازند. از خرد و کلان را مقصر بشناسند که در حکومت شاهنشاهی آزادی سیاسی نبود. آن ها گناهان را سرشکن می کنند. از خسرو گلسرخی که در دادگاه خود از «حسین بن علی» اسم برده تا فدائیان به دلیل آن که در بعد از انقلاب شعار داده اند «پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید» شریک دیکتاتوری در دوران پهلوی قلمداد می شوند، تا بار گناهان شاه سبک شود.

آن چه این روزها در جریان است. درستی همه ی هشدارها و حذرباش ها در مورد چنین اتحاد نادرستی را بیش از گذشته آشکار می کند. اتحاد با نیروهای غیردموکراتیک عواقب و تبعات خود را دارد. نمی توان از آن ها پرهیز کرد. دست کم در بخشی از جامعه ی سیاسی ایران یک بار دیگر اشتباهات تاسف بار انقلاب بهمن در حال تکرار است. سرنوشت اتحاد دموکرات ها با نیروی ضددموکرات خمینی امروز بر کسی پوشیده نیست. سلطنت در ایران یک ارتجاع و بازگشت به عقب است. فکل و کراوات طرفداران آن – که امروز دیگر در تظاهرات فاشیست های سوئدی هم حضور پیدا کرده اند – تغییری در این واقعیت نمی دهد. تکرار دوباره ی اتحاد با ارتجاع، بعد از تجربه ی انقلاب بهمن، ظاهرا «شاه»کاری است که فقط از بخشی از اپوزیسیون ما بر می آید.
تنها باید آرزو کرد که آرزوهای نیک دوستان ما، بار دیگر قربانی اتحاد دوباره شاه و شیخ که تاریخی چند صد و بلکه هزار ساله دارد، نشود! 

     از : بهرنگ ایرانی

عنوان : پوزش
در کامنت قبلی ام بی توجهی کردم و در قسمتی از آن نسبت به دیدگاه آقای بامدادان دچار اشتباه شدم و غلو کردم.آنجا که نوشتم :ایشان در نوشته اش رژیم پادشاهی را حلوا حلوا می کنند.ضمن اینکه مضمون کلی کامنتم را قبول دارم ولی در این مورد مشخض مرتکب اشتباه شدم و از این بابت لازم است که از ایشان پوزش بخواهم.
۴۷۴۲٨ – تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱       

     از : فرید راستگو

عنوان : دوستان اخبار روز شما چه اصراری دارید؟
سلام به جناب آقای تابان و دیگر دست اندرکاران اخبار روز. از زحمات شما در گسترش جریان آزاد اندیشه ها سپاس فراوان را دارم. دوستان یکبار آقای تابان به آقای طباطبائی گفتند در سایت اخبار روز سانسور نیست. و دوبار اخبار روز تلاش کرده است بی گناهی خود را ثابت کند. سئوال من از شما دوستان گرامی این است که چه اصراری دارید به این آقا ثابت کنید در اخبار روز سانسور نیست؟. ایشان مخصوصاً این مسئله را مطرح می کند تا بحث اصلی مقاله آقای تابان که همزیستی دمکراتهای آبکی با وارث تاج و تخت پهلوی است فراموش شود.
آقای تابان گرامی متاسفانه شخصیت بسیاری از ایرانیان چند بعدی است چون فاقد اندیشه راهنما هستند و نهایتاً اندیشه راهنمای آنان کسب قدرت است برای باز تولید استبداد. آنان زمانی خمینی را بجای شاه می گذارند و زمانی شاه را بجای خمینی و همواره این دور تسلسل استبداد و باز تولید آن توسط این نوع انسانها صورت گرفته است و می گیرد. متاسفانه نبود یک آلترناتیو واقعاً دمکرات که اندیشه راهنمایش آزادی باشد باعث میشود که این تنبل های فکری با منطق انحطاطی خود همواره مستبدین را بقدرت برسانند. وگرنه چگونه ممکن است یک دمکراتی که خواهان حاکمیت جمهور مردم باشد با وابستگان به نظام پادشاهی برای ایجاد دمکراسی هم پیمان شود. یا وارثین استبداد شاهی دمکرات شده اند یا دمکراتهای ما آبکی هستند که شق دوم قوی تر است. فراموش نشود خمینی نتیجه طبیعی نظام دیکتاتوری محمد رضا پهلوی است. شاه دانشجویان را زندانی می کرد در عوض طلاب حوزه علمیه را آزاد می گذاشت. شاه روشنفکران و دانشگاهیان را سرکوب و اعدام می کرد در عوض دستبوس آیات عظام بود. شاه تمامی نیروهای ملی و سیاسیون وطن پرست را در خانه یا زندان جبس می کرد در عوض به علمای دین منبر می داد تا اسلام ناب محمدی را گسترش دهند. شاه نشریاتی مثل فردوسی و رنگین گمان را تحت فشار قرار می داد در عوض مکتب اسلام مکارم شیرازی و نشریات اسلامی را گسترش میداد. مسلم است در نبود نیروهای ملی و آزادیخواه در جامعه میدان برای نیروهای مذهبی چون خمینی باز میشود. از یاد نبرید زمانی که حتی علی امینی که هیچ دشمنی با شاه و سلطنت نداشت ممنوع السخن شده بود شاه و دربارش برای آیات عظام ماشین می خریدو اداره عریض طویل اوقاف را درست کرد تا بیضه اسلام راستین در ایران برافراشته بماند تا حضرت ابوالفضل بی دست بار دیگر او را از مرگ حتمی نجات دهد. پسر شاه مرحوم چه ایرادی به اعمال خیانت آمیز پدرش دارد؟ مسلماً هیچ!!؟؟ تازه دو قورت و نیم خود و مادرش باقی است که مردم وحشی ایران نتوانستند ما و مدرنیته ما را تحمل کنند. ما می خواستیم به دروازه های تمدن برسیم ولی مردم نادان نخواستند.
آری آقای تابان تا بدیل مردم سالار که خواهان حاکمیت جمهور مردم باشد ایجاد نشود بقایای رژیم منحوس پهلوی تلاش خواهند کرد در میان اپوزیسیون تفرقه بیاندازند زیرا دمکراتهای آبکی با شخصیت چند بعدی فراوانند.
۴۷٣۴٣ – تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : طمع را نباید تو چندان کنی که صاحب کرم را پشیمان کنی
زمانی خواننده ای تذکری میدهد و میگذرد. اگر تذکر با ارزشی
بود به آن ترتیب اثر داده میشود و موضوع ختم میگردد. ابرام جناب
طباطبایی این گفته را بیاد میآورد که به بدهکار رو بدی طلبکارمیشه.
جواب لازم به ایشان را همایون دادند که :
” آقای طباطبائی شما یک قران مالیات می دهی برای انتشار اخبار روز؟
اخبار روز از هزینه ی عمومی منتشر می شود؟ یک رسانه ی خصوصی
است. تاسیس شده است برای پیشبرد یک خط معین. نمی خواهی نخوان…
آخر کمی از ادعاهایتان کم کنید و اگر خودتان کاری نمی کنید کمی به کار
مردم احترام بگذارید…”.
ادامه این گفتگو بیهوده است.
۴۷٣۱۱ – تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣۹۱       

     از : اخبار روز

عنوان : توضیح دوباره در مورد اتهامات آقای طباطبائی
آقای طباطبائی اتهامات خود را چنین «مستند» کرده اند: «مقالات یکی از کادرهای شاخص «نشریه کار» و از رهبران رده بالای «اکثریت» نیز، در اخبار روز امکان درج نمی یابد. یا، فلان فعال جریان «اکثریت» (که امروز در نشریات «راست» قلم می زند) در «اخبار روز» ممنوع القلم شده است»
از کامنت ایشان نه متوجه شدیم منظور ایشان از «یکی از کادرهای شاخص «نشریه کار» کیست و نه متوجه شدیم منظور کدام «فلان فعال جریان آکثریت» است. این ادعاها هیچ کدام واقعیت ندارد. هیچ کس – از جمله اعضای سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) – در اخبار روز ممنوع القلم نیست.
اخبار روز بارها اعلام کرده است نسبت به درج مطالب نویسندگانی که نوشته های خود را به سایت های مختلف و از جمله اخبار روز ارسال می کنند، هیچ تعهدی ندارد و مسئولیتی نمی پذیرد. اخبار روز چندین بار اعلام کرده است، مایل نیست به صورت یک بیلبورد تبلیغاتی محسوب شود که یک کپی از مقاله هایی که به چندین و گاه ده ها سایت دیگر نیز فرستاده می شود، در آن نیز درج شود. کاری که برخی از سایت ها متاسفانه انجام می دهند و به این بی پرنسیبی دامن می زنند.
آقای سعید طباطبائی احتمالا از سر ناآگاهی این مشکلات کار روزنامه نگاری را به خط و موضع سیاسی اخبار روز مربوط می کنند.
۴۷٣۱۰ – تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣۹۱       

     از : علی کبیری

عنوان : وعده ما در همین جا!
منصفانه است تا آقای مزدک بامدادان در همین جا نظر خودشان را ابراز کنند و نه آنکه رندانه ما را به نشریه ای که سیاست سانسور را به تمام معنی اجرا میکند، راهنمائی و از این ممر برای “ایران امروز” دست به تبلیغات بزنند. من سالهاست که به ایران امروز مراجعه نکرده ام و تا مادامی که تیغ سانسور در دست دارد، به آن مراجعه نخواهم کرد. پس شایسته است تا آقای با مدادان در اخبار روز حرفشان را بزنند و در اخبار روز هم پاسخشان را بگیرند.

کَرَم نما وفرود آی به خرابات ما ای رند/که جمع مشتاق ما سالهاست به انتظار تو ئیم
۴۷٣۰٣ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : بهرنگ ایرانی

عنوان : برخورد فرصت طلبانه!
آقای بامدادان برخورد شما با نوشته آقای تابان نمونه کامل یک برخورد فرصت طلبانه و شاید بتوان گفت آزار دهنده است.بگمانم وسط دعوا نرخ تعیین کردن است .یا شاید هم استفاده نا درست (سوء استفاده ) از احساسات نوع دوستانهء هم میهنان ماست.چه کسی گفته و کجا اثبات شده که اگر کسی در ارتباط با دوری جستن از تسلیم طلبی در مواضع سیاسی صحبتی به میان می آورد ،الزاما درد و رنج هموطنان زلزله زده را باید نادیده بگیرد.تصور می کنید رنج مردم ما از تهاجم نظامی و استیلای بیگانگان بر مقدرات کشور ما کمتر از مصائبی خواهد بود که این روزها بخشی از هموطنان آذری ما دارند تحمل می کنند؟شما در نوشتهء خودتان در سایت ایران امروز ضمن خرده گیری های گاها به جا و مناسب در بارهء اپوزیسیون شاه با یک نتیجه گیری غلط بر سر رّژیم سلطنتی آب تطهیر ریخته اید.و متاسفانه چنان آن را حلو حلوا می کنید که اگر یکی در آن دوره زندگی نمی کرد و آن را نمی شناخت تصور می کند که چه گلی بر سر مردم وطن بلا دیدهء ما زده است که ما نمی دانیم؟آقای بامدادان برخورد شما مرا یاد پو پولیسم سبکسرانه ای می اندازد که این سالها امان زندگیمان را بریده.راستی هیچ فکر کرده اید که چه سنخیتی بین شما و آنها وجود دارد؟
۴۷٣۰۰ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : بابک مهرانی

عنوان : به این دیالوگ ها نیاز داریم یا نه ؟
با سلام و خسته نباشی به تمام دوستانی که اخبار روز را زنده و پویا نگاه داشته اند تا موضوعات مختلف روز در دسترس علاقمندان قرار گیرد . این فعالیت رسانه ای مسلما تاثیر ات مفیدی در کوتاه و دراز مدت ، در روابط بین نیروها ، نشان خواهد داد ، که بسیار ارجمند می باشد.
خواهشمند ست در صورت امکان در باره ی کامنت آقای مزدک بامدادان به آقای ف.تابان مسئول تارنمای اخبار روز کمی مکث نمائیم.

ایشان علاقمندند این بحث ادامه نماید که بسیار ارزنده ست . ولی آنطور که ایشان نوشته اند گویا فقط در تارنمای ایران امروز درج خواهد شد: [من در نوشته‌ای به سخنان شما پرداخته‌ام و در پایان نیز پرسشهائی را با شما در میان گذاشته‌ام که امیدوارم با پاسخگوئی به آنها گامی در راه آگاهی بخشی به نسل جوانی که در رخدادهای آنروزها نقشی نداشته و تنها میوه تلخ درختی را که ما کاشتیم می‌چیند، برداشته شود (بزودی آنرا در تارنمای ایران امروز خواهید خواند)]
– بهتر نبود آقای مزدک بامدادان پاسخ مربوط به این مقاله ی «قیام علیه جمهوری » نوشته ی آقای تابان را در اخبار روز هم منعکس میکرد؟ البته من از محدوریت های چنین امری خبر ندارم و قبلا بابت آن پوزش میخواهم.
– حتما کسانی که زیر این مقاله «قیام علیه جمهوری »کامنت گذاشته اند با نظرات ایشان بیشتر آشنا میشوند و احیانا کامنت گذاری می نمایند.
– این طور که من استنباط کردم آقای مردک بامدادان تلویحا از ما دعوت کرده که به سایت ایران امروز مراجعه کنیم تا پاسخ ایشان به آقای تابان را در آنجا بخوانیم.
– بسیار خب ، من شخصا حرف آقای بامدادان را زمین نمی گذارم و به «ایران امروز » سر میزنم تا پاسخ ایشان را در آنجا مطالعه کنم .
– اما نمی توانم نگویم که اینجانب بارها برای نوشته های آقای مزدک بامدادان در ایران امروز کامنت گذاشته ام که مورد تائید مسئولان آن سایت نبوده ست. آیا آقای مزدک بامدادان علاقمندند که در زیر مقاله خود با نظرات «دیگران » مواجه شوند؟ راه چاره ای برای این کار دارند ؟ یا به کامنت دوستان همفکر خود در ایران امروز اکتفا می کنند؟
– مقاله ی «قیام علیه جمهوری » تا کنون بیش از ۴۰ کامنت موافق و مخالف داشته ست . آقای بامدادان حتما این را میدانند . در این باره ی چه میگویند؟ به این دیالوگ ها نیاز داریم یا نه ؟
بابک مهرانی
جمهوریخواه
۴۷۲۹٨ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : باخته

عنوان : همدردی کافی نیست, کمک مشخص شما چیست؟
مزدک بامدادان خیلی ناشیانانه همدردی با قربانیان را در تضاد با این نوشته می داند. در حالی که اخبار روز بیشتر از سایت های دیگر در رابطه با زلزله در آزربایجان خبر رسانی کرده و میکند. شما اگر نمی ترسید همین جا نظراتتا ن را مطرح کنید نه در سایتی که بخاطر سانسور کسی علاقه ای نشان نمی دهد در آنجا کمنت بنویسد.
من از این مقاله اینطور فهمیدم که ما (تمام جمهوری خوان که معتقد به جدائی دین از دولت هستند) باید مستقل عمل کنیم و راه خود را ادامه دهیم و الان دوران خو ش و بش کردن با بازماندهای دیکتاتور ها ( چه شاهی و چه شیخی ) نیست. کلی کمنت های خوب و آموزنده در رابطه با این مقاله نوشته شده.
۴۷۲۹۷ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : به یزدان اگر ما
بفرما. پنج روز پس از وقوع زلزله جناب بامدادان که آستین را برای
کمک به زلزله زدگان بالا زده و راه های پیشگیری از خرابی های
آینده را ارایه داده و ازآن خدمات خلاصی یافته اند , از اخبار روز انتقاد
میکنند که چرا مقاله ای را که لابد چند روز پیش نوشته شده در
روز زلزله انتشار داده است.
جناب بامدادان شانس آورده اند که مقاله قبلی ایشان در ایران امروز
با عنوان “ما مرگ را سـرودی کردیم” چند ساعتی پیش از وقوع زلزله
و لابد در پیشگویی از بروز آن بوده , انتشار یافته است.

چه باید گفت جز آنکه یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن.
۴۷۲۹٣ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : سعید طباطبایی

عنوان : فرهنگ ِ« چرا»
راستش، بر آن بودم که با یادداشت قبلی ، این« بگو و مگو » ی نه چندان دلچسب را پایان دهم. اما ، پاسخ « اخبار روز» ( که به احتمال نزدیک به یقین توسط شخص دیگری ، جز اقای ف . تابان قلمی شده است ) و موضوعات مندرج در آن ، نشان داد که «مجموعه‍ی اخبار روز» ( و یا ، دست کم ، دوست عزیز نویسنده‍ی پاسخ ) همچنان ، در فضای « این منم طاووس علیین شده » سیر می کند و « نقد و انتقاد » را ، « سوءاستفاده از فضای باز» و « طرح اتهامات بی دریغ علیه اخبار روز» ارزیابی می فرماید . از این رو ، سکوت در مقابل مدعیات جناب «پاسخگو » را ، تأیید ضمنی ِ ادله‍ی ایشان دیدم و توضیحی دیگر را ضرور.

******************
پیش از پرداختن به مسائل مندرج در « پاسخ اخبار روز » ،لازم می بینم که من هم ، همچون بسیاری از کاربران ، از گردانندگان سایت ( که وقت و انرژی و امکانات مادی و معنوی خود را ،صرف اطلاع رسانی و روشنگری می کنند ) صمیمانه سپاسگزاری کنم و این تکاپوی فرهنگی ـ سیاسی را ارج نهم. و همزمان ، این را هم بگویم که ، نقد ِ عملکرد مسئولین « اخبار روز » ، به معنی تخطئه کردن ِ تلاش این دوستان نیست، بلکه اقدامی است در راستای سالم سازی فضای روشنفکری و ممانعت از غلبه کردن ِ اختناق و خود رأیی ، بر فضای فکری وفرهنگی و …


۱ـ پاسخگوی « اخبار روز » فرمودند:
« اقای سعید طباطبائی در دو کامنت به شماره های ۴۷۲۴۹ و ۴۷۱۷۱ در ذیل این مقاله، اتهامات متعددی را متوجه ی اخبار روز کرده اند. این نحوه ی برخورد سوءاستفاده از فضای بازی است که در صفحات اخبار روز وجود دارد. استفاده از این فضای باز و طرح اتهامات بی دریغ علیه اخبار روز و در عین حال آن را به «استبداد و خودرایی» متهم کردن می تواند از جانب کسانی مطرح شود که احتمالا به دنبال تصفیه حساب های سیاسی هستند».

***همانگونه که در سطور بالا عرض کردم ، نقد و انتقاد به معنی « سوءاستفاده از فضای باز» و « طرح اتهامات بی دریغ علیه اخبار روز» نیست . نقد ، یعنی تلاش برای نهادنیه کردن ِ«فرهنگ چرا» و فعال ساختن ذهن خواننده ، در راستای شک کردن به آن چه که متعارف است و مقدس و دست نزدنی می نماید.
حداقل فایده‍ی آن دو کامنت ( حتی با پذیرش مدعیات « پاسخگوی اخبار روز ») آن است که کادر «اخبار روز» ( دست کم ، برای مدتی ) به قول معروف ، «دست به عصا» عمل خواهد کرد.
دو دیگر آن که ، من ( به لحاظ نوع نگرش و سمت گیری سیاسی ) هیچ گرایشی به سازمان ها و جریان های سیاسی موجود ایران ندارم؛ تا انگیزه‍ی « تسویه حساب های سیاسی » ، در مورد نوشته من موضوعیت پیدا کند.

۲ـ پاسخگوی اخبار روز فرمودند:
« آقای سعید طباطبائی در مستند کردن اتهامات خود، هیچ نمونه ی مستندی را ذکر نکرده اند».

*** باور بفرمایید نمونه های مستند بسیار است. اما، برای ارائه‍ی آن ها ، نام بردن از برخی نویسندگان و مقالاتشان الزامی است . با این که در این مورد (به لحاظ حقوقی و اخلاقی ) دستم باز نیست ، اما در ادامه این یادداشت ، به یکی ـ دو مورد، اشاره تلویحی خواهم کرد .

۳ـ *** بحث « تجزیه طلب ها » ( یعنی ، همان« چپ های جهان وطن دیروز» و « هویت خواهان امروز » ) که بازوی اجرایی اِعمال سیاست های اسرائیل و امریکا و شیوخ منطقه شده اند و هر از چندی ( با نوشته های تحریک آمیزخود ) جوانان و نوجوانان بی تجربه و احساساتی اقوام ایرانی را ، به جوخه های اعدام جمهوری اسلامی هدا یت می کنند ، در حوصله‍ی این مقال نیست و فرصت مستقل دیگری را می طلبد.

۴ـ جناب پاسخگو نوشتند :
« «به کرات، حتی از درج مقالات نویسندگان «چپ» ی که با ایشان اختلاف نظر دارند، مخالفت کرده است. اگر (در موارد نادری) کار به چون و چرا افتاد، استدلال (بهانه) ایشان این بوده است که آن نوشته ها، در سایت های دیگر درج شده است». بر ما معلوم نیست که آقای سعید طباطبائی چطور از محتوای ای میل های رد و بدل شده ما با نویسندگان مقالات اطلاع پیدا کرده اند. آن چه که در اینجا نوشته اند به طور کامل عاری از حقیقت است.»

*** لازم نیست که شخص به « ای ـ میل های رد و بدل شده » دسترسی داشته باشد تا از موضوع سانسور و حذف مقالات « دگر اندیشان» ، « در اخبار روز» اطلاع یابد. کافی است که شخص ، در فضای روشنفکری قرار بگیرد و با برخی فعالین سیاسی هم در تماس و حشر و نشر باشد ، تا ( مثلآ ) بداند ، که حتی مقالات یکی از کادرهای شاخص «نشریه کار » و از رهبران رده بالای «اکثریت» نیز ، در اخبار روز امکان درج نمی یابد . یا ، فللان فعال جریان «اکثریت » ( که امروز در نشریات « راست » قلم می زند ) در « اخبار روز » ممنوع القلم شده است و …

۵ـ جناب پاسخگو نوشتند :
« بسیاری از افراد و گروه ها… تنها خود را «معیار» چپ می دانند و نقش ولی فقیه را در این مورد بر عهده گرفته اند و … » .

***آن چه جناب پاسخگو ، در مورد « بسیاری از افراد و گروه های چپ » می گویند ( در کلیات ) همانی است که من در مورد « اخبار روز » و جریان فکری «چپ ِ » متمایل به آن ، به عرض رساندم .
تنها تفاوت من با جناب پاسخگو این است که من ( بر خلاف ایشان ) این فرمایشات را ، نقد و انتقاد از « چپ » می نامم و نه « سوءاستفاده از فضای باز» و « طرح اتهامات بی دریغ» .

۶ـ جناب پاسخگو نوشتند :
« … اخبار روز جهت گیری معینی دارد. این جهت گیری معین هم همان است که در یاداشت ها و نحوه ی خبررسانی ما منعکس شده … شاید عده ای بر این خیال باشند که گردانندگان اخبار روز برای آن که به سانسور و خودرایی متهم نشوند، باید نشریه ی خود را تبدیل به ارگان مخالفین فکری خود کنند! ما البته نقایص بسیار در کار خود را رد نمی کنیم. این نقایص بیشتر از آن که ناشی از «گرایش فکری» ما باشد، ناشی از کمبود امکانات و نفرات است و همین جا مجددا از خوانندگان خود می خواهیم که چنانچه این نواقص را با ذکر نمونه های معین خاطر نشان کنند، قطعا در جهت رفع آن ها اقدام خواهد شد.»

*** به این می گویند مظلوم نمایی!
دوست عزیز ! بدیهی است که شما مجاز هستید که سیاست و خط فکری خود را پیش ببرید. گمان نمی کنم ، کسی چون من ، بر سرِ این بدیهیات ، با شما وارد « چون و چرا » شود.
این که می گویید : « شاید عده ای بر این خیال باشند که گردانندگان اخبار روز برای آن که به سانسور و خودرایی متهم نشوند، باید نشریه ی خود را تبدیل به ارگان مخالفین فکری خود کنند! » ، از آن شوخی های آزارنده است.
کدام ابله ِ خوش خیالی متوقع است که یک سازمان سیاسی و یا نشریه ای که گرایش فکری مشخصی دارد ، « خود زنی » کند و به پایگاهی برای گرایش فکری رقیب تبدیل شود؟

۷ـ جناب پاسخگو نوشتند :
« ما البته نقایص بسیار در کار خود را رد نمی کنیم. این نقایص بیشتر از آن که ناشی از «گرایش فکری» ما باشد، ناشی از کمبود امکانات و نفرات است و همین جا مجددا از خوانندگان خود می خواهیم که چنانچه این نواقص را با ذکر نمونه های معین خاطر نشان کنند، قطعا در جهت رفع آن ها اقدام خواهد شد.»

*** دو کامنت قبلی من و کامنت پیش رو هم ، به همین منظور قلمی شده اند .
۴۷۲۹۲ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : مزدک بامدادان

عنوان : گفتگوی نابهنگام
آقای تابان گرامی،
با درودهای فراوان به شما و آرزوی شکیبایی برای بازماندگان زمین‌لرزه ویرانگر در آذربایجان،
ایکاش برای چاپ این نوشته چند روزی دست نگاه‌میداشتید تا خون جانباختگان زمین‌لرزه بر زمین خشک شود، و یا اگر شتاب داشتید، دستکم در آغاز آن نوشته سخنی چند در همدردی با قربانیان بر زبان می‌آوردید، هر چه باشد اینها بخشی از همان “خلق قهرمان”اند. (نوشته شما فردای روز فاجعه در اخبار روز چاپ شد و از آنجایی که شما سردبیر اخبارروز هستید، نمی‌توان گناه را بر گردن “گردانندگان” انداخت).
من در نوشته‌ای به سخنان شما پرداخته‌ام و در پایان نیز پرسشهائی را با شما در میان گذاشته‌ام که امیدوارم با پاسخگوئی به آنها گامی در راه آگاهی بخشی به نسل جوانی که در رخدادهای آنروزها نقشی نداشته و تنها میوه تلخ درختی را که ما کاشتیم می‌چیند، برداشته شود (بزودی آنرا در تارنمای ایران امروز خواهید خواند).
ولی اجازه دهید امروز همه توانمان را در راه یاری رسانی به بازماندگان زمین‌لرزه بکار بریم و اگر نیز سخنی بر زبان می‌آوریم، چیزی جز همدردی و فراخوان به یاری هم‌میهنانمان نباشد. بگذارید در این هنگامه سخت که هر روز بر سر بخشی از مردممان باران بلا می‌بارد، با گفتگو بر سر رخدادهایی که به تاریخ پیوسته‌اند، این ننگ را بجان نخریم که فریاد دردآلود هم‌میهنانمان را نشنیدیم و اگر شنیدیم، ناشنیده گرفتیم و “روزی که ملت به مانند یک بخاری کوچک و تنها فرو می‌مُرد” سرگرم بگومگوهای ذهنی بودیم.

بگذارید چند روز، آری تنها چند روز دست نگهداریم.

شاد و سرافراز باشید
۴۷۲٨۵ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : تنها دست آورد ما
جناب سالاری ،
این بحث بدرازا کشیده شده است و حرف ، حرف میآورد. شما این هیاهوی
بازماندگان رژیم سلطنتی و مصاحبه های تلویزیونی که روز بروز به امید
حمله امریکا و اسرائیل به ایران بلند ترمیشود را نمیشنوید؟ با عرض معذرت
کسی بالا آورده خود را باز فرو میبرد؟ که ما آنرا هم انجام دادیم و خلیفه را
بجای سلطان نشاندیم. بعد از اینهمه تقلای به فرمایش شما از مشروطه تا
کنون ، اجازه میفرماید که اقلا حذف موروثی بودن تنها دست آورد ما باشد؟
۴۷۲۷٣ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : همایون

عنوان : ادعا. ادعا. ادعا…
این آقای سعید طباطبائی انتظار دارد ف. تابان و دیگر دست اندرکاران اخبار روز صبح تا شب وقت خود را بگذارند، زحمت بکشند و خط آقای سعید طباطبائی را پیش ببرند تا چماق سانسور از بالای سرشان برداشته شود. ایشان چیزهایی در مورد سانسور شنیده اند اما نتوانسته اند بفهمند این یعنی چی. آقای عزیز، هر کسی و یا عده ای جمع می شوند دور هم رسانه ای راه می اندازند که هم اطلاع رسانی کنند و هم خط خود را تبلیغ کنند. جمع نمی شوند دور هم که خط مخالفین را پیش ببرند. از قدیم هم همینطور بوده است. روزنامه های چپ خط چپ پیش می برند، روزنامه های راست خط راست پیش می برند. روزنامه های محافظه کار خط خودشان را پیش می برند، روزنامه های اصلاح طلب هم خط خودشان را پیش می برند. شما هم بسم الله. بفرمایید رسانه تاسیس کنید و خط خودتان را پیش ببرید. اگر اخبار روز شلاق گرفت دستش و خطاب به شما گفت: خیر شما حق ندارید رسانه داشته باشید و باید همین رسانه ی مرا بخوانید. به این می گویند سرکوب مطبوعات. اگر اخبار روزی ها به شما دستور دادند که در رسانه تان این را بنویسید و این را ننویسید، به این می گویند سانسور و اختناق رسانه ای. شما یک چیزهایی شنیده ای و چپ و راست تکرارش می کنی…
آن چیزی هم که می شنویم در مورد این که مثلا در صدا و سیما سانسور هست به خاطر این است که بودجه ی این ها از هزینه های عمومی و جیب مردم تامین می شود، اما منفعتش را حکومت می برد.
آقای طباطبائی شما یک قران مالیات می دهی برای انتشار اخبار روز؟ اخبار روز از هزینه ی عمومی منتشر می شود؟ یک رسانه ی خصوصی است. تاسیس شده است برای پیشبرد یک خط معین. نمی خواهی نخوان… آخر کمی از ادعاهایتان کم کنید و اگر خودتان کاری نمی کنید کمی به کار مردم احترام بگذارید…
۴۷۲۷۲ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : مسعود بهبودی

عنوان : با طناب شناخت سطحی
ظاهرا هم نویسنده مقاله و هم همه کامنتگذاران بدون استثناء در سطح آنچه که مطرح می کنند، پرسه می زنند و کاری به ماهیت آنها ندارند.
طبق معمول بازی واره ای با نام ها و عنوان ها و فرم ها در کار است.
کسی اعتنائی به ماهیت چیزها ندارد.
عوامفریبی همیشه دست در دست با خودفریبی می رود.
ف. تابان بهتر است فبل از هر چیز بگوید که سوبژکت (فاعل) جامعه ساز و تاریخ ساز چیست و بعد از سرنگونی سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم دم بزند.
تنها مرزبندی که میان ایشان و جریانات نوکر و آلت دست امپریالیسم به چشم می خورد، قبول و عدم قبول الگوی لیبی و سوریه و غیره است، آنهم حتی نه پیگیرانه و قاطعانه.
ایشان مخالف کمکگیری از بیگانه نیستند.
من جای ایشان اگر بودم، اول ماهیت طبقاتی خود و دیگر نیروهای اوپوزیسیون را تعریف و تعیین می کردم.
بعد مرزبندی ماهوی میان آنها امکان پذیر می گردید.
بیشک خیلی از نیروهای مدعی مخالفت با رژیم حاکم، بلحاظ طبقاتی ارتجاعی تر از آن اند.
بدون شناخت ماهوی نیروها شروع کردن از اتحاد و سرنگونی ساده لوحانه است و می تواند دروازه جهنمی را به روی مردم باز کند.
۴۷۲۶۶ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : رضا سالاری

عنوان : ظهور حضرت و ائتلاف مشروطه و جمهوری
‫جناب پیروز، از ابتدای انقلاب مشروطه تا به امروز ایرانیان آزادیخواه و بویژه سکولار گرا بدنبال محدود و مشروطه کردن قدرت حکومتی چه از نوع سلطنت و چه از نوع ولایت و جمهوریت بوده و هستند، که البته تاکنون نه تنها پیروز نشده اند و پیشرفتی نداشته اند، بلکه با آوردن جمهوری اسلامی متحجرترین و مستبد ترین قانون ها و زنجیرهای حکومتی را هم بیش از گذشته به دست و پای خود بسته اند.

اسم حکومت را هرچه دوست داری بگذار، ‫مهم قدرت قانونی مردم در برابر حاکمین و دولت است. مهم قانون است نه اسماء ظاهری مشروطه و یا جمهوری. مهم وضع و اجرا و تضمین و تداوم قوانین مترقی مورد انتخاب همه ‫بخشهای مردم است که راه را بر فرصت طلبان قدرت و ثروت ببندد.

مردم ما امروز در آماج و بمباران قوانین و رهنمودها و وعده های متحجر امام زمانی به امید وهن آمیز ظهور او روزگار سیاه میکنند تا امام ‫دستگاه حکومتی ظهور کند، ‫درحالیکه ما داریم برسر یک ائتلاف خارج از کشوری و بر ضد رژیم چانه میزنیم که این ائتلاف بوی استبداد ‫خواهد داد و دموکراسی نامعلوم و نامعین مارا، که نمیدانیم کی بوقوع میپیوندد، دچار خدشه ‫خواهد کرد.

شما میفرمائید چون در گذشته سلطنت در شرق و خاورمیانه کارنامه ای سراسر استبدادی و موروثی و خونبار داشته، پس در آینده هم چنین خواهد بود، و در نتیجه نباید کلمه مشروطه را اصلاً بر زبان آورد، ‫ که البته این هم نظری است. درضمن مفهوم کلمه درست در کامنت قبلی برای اقرار گرفتن نیست، بلکه برای توافق و تفاهم و اطمینان دو طرفه از جمله و بحث مطروحه.

‫بهر حال، ‫مهم نیست ایده آل من، که نه نظام مشروطه و سلطنت غرب و شرق و نه جمهوریت غرب و شرق میباشد، چه میباشد، مهم اینست که در ارزیابی و تحلیل و راه حل های سیاسی مان ‫صادق و واقع بین باشیم و محتمل ها و الویت ها را بموقع درک کنیم.
۴۷۲۶۲ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : فضولی
گر چه من مانند همیشه زیاد حرف زده ام و در اینجا هم در باره مطلبی
که در آن آگاهی زیاد ندارم به اجبار یکی دو کامنت گذارده ام باز هم
مجبورم که در پاسخ به نوشته جناب سعید طباطبایی تجربه خود که قبلا هم
تاحدودی گفته ام را ، برای ایشان باز گو نمایم.
من و گردانندگان سایت اخبار روز همدیگر را نمیشناسیم و اطلاع جزئی
من از آنها همان است که اینجا و آنجا خوانده ام. من نه کاپیتالیستم و نه
کمونیست و بر اساس تجربه ، و نه بدلیل مطالعات عمیق فلسفی ، معتقدم
که هیچ کدام راه حل مشکلات ما نیستند ولی تمایلات چپ دارم. شاید
در حدود دو سه سالی باشد که مرتب در اخبار روز کامنت گذارده ام.
کامنت های من صریح و رک و راست و گاهی موجب رنجیدگی نویسندگان
و کامنت گذارن گردیده و حتی تقاضا کرده اند که سانسور گردم ولی جز
موارد نادر که کلمات نامناسب بکار برده ام کامنت هایم سانسور نشده اند.
من ده یک چنین تحملی را در هیچ سایتی ندیده ام.

مشی اخبار روز تا آنجا که میدانم و بارها اعلام شده است تمامیت ارضی
ایران است و اگر غیر از این بود خیلی از ما اینجا نبودیم. در باره معدودی
که تجزیه طلب بنظر میرسند قبلا ها من و دوستان دیگر مدتها با آنها کلنجار
رفته ایم و آنچه را که باید بگوئیم گفته ایم و بهمین جهت است که مقالات اخیر
آنها بندرت کامنتی میگیرد یعنی چیز دیگری نداریم که بگوئیم جز مطالب
تکراری ولی اگر شما کامنتی در باره آنها دارید فکر نمیکنم که در ابراز
آن مانعی وجود داشته باشد. این تجربه من بود. دیگران را نمیدانم.
۴۷۲۶۱ – تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

     از : اخبار روز

عنوان : توضیح در مورد اتهامات آقای سعید طباطبائی
اقای سعید طباطبائی در دو کامنت به شماره های ۴۷۲۴۹ و ۴۷۱۷۱ در ذیل این مقاله، اتهامات متعددی را متوجه ی اخبار روز کرده اند. این نحوه ی برخورد سوءاستفاده از فضای بازی است که در صفحات اخبار روز وجود دارد. استفاده از این فضای باز و طرح اتهامات بی دریغ علیه اخبار روز و در عین حال آن را به «استبداد و خودرایی» متهم کردن می تواند از جانب کسانی مطرح شود که احتمالا به دنبال تصفیه حساب های سیاسی هستند.
آقای سعید طباطبائی در مستند کردن اتهامات خود، هیچ نمونه ی مستندی را ذکر نکرده اند. نوشته اند: «نوشته هایی که در تخالف با مشی فکری ایشان است (عمومآ و در اکثریت قریب به اتفاق ِ موارد) در اخبار روز، درج نمی شوند، یا تحت عنوان «مقالات رسیده»، در گوشه پرتی از سایت گم و گور می شود.» این یک اتهام غیرواقعی است. از ۲۲ مقاله ی موجود در صفحه ی سیاسی اخبار روز در حال حاضر، درست نیمی از آن ها در «تخالف با مشی فکری» اخبار روز است. احتمالا آقای سعید طباطبائی تنها وقتی راضی می شوند که ان نیم دیگر هم به مخالفین اخبار روز اختصاص داده شود، و این سایت بشود ارگان مخالفین «مشی فکری» خود!
نوشته اند: اخبار روز پایگاه تجزیه طلبان شده است. این یک اتهام سیاسی است و به «استبداد و خودرایی» گردانندگان اخبار روز ارتباطی ندارد. همه ی کامنت هایی که در آن نظرات سیاسی مطرح می شود، شامل ناسزا، طرح اسامی افراد و اتهام پراکنی به افراد حقیقی نیست، منتشر می شود.
نوشته اند: «به کرات، حتی از درج مقالات نویسندگان «چپ» ی که با ایشان اختلاف نظر دارند، مخالفت کرده است. اگر (در موارد نادری) کار به چون و چرا افتاد، استدلال (بهانه) ایشان این بوده است که آن نوشته ها، در سایت های دیگر درج شده است». بر ما معلوم نیست که آقای سعید طباطبائی چطور از محتوای ای میل های رد و بدل شده ما با نویسندگان مقالات اطلاع پیدا کرده اند. آن چه که در اینجا نوشته اند به طور کامل عاری از حقیقت است.
لازم به تاکید دوباره می دانیم که اخبار روز بیشترین کوشش خود را در جهت درج مقالات نویسندگان چپ به کار برده و خواهد برد. اخبار روز خلاف بسیاری از افراد و گروه هایی که متاسفانه تنها خود را «معیار» چپ می دانند و نقش ولی فقیه را در این مورد بر عهده گرفته اند، اصل را بر این قرار داده است که هر کس که خود را چپ می داند، به خانواده ی چپ تعلق دارد و بر همین اساس هم تا به حال عمل کرده است.
علیرغم همه ی این ها اخبار روز جهت گیری معینی دارد. این جهت گیری معین هم همان است که در یاداشت ها و نحوه ی خبررسانی ما منعکس شده و اکثر خوانندگان اخبار روز و فعالین سیاسی ما را با آن می شناسند و ارزیابی می کنند. شاید عده ای بر این خیال باشند که گردانندگان اخبار روز برای آن که به سانسور و خودرایی متهم نشوند، باید نشریه ی خود را تبدیل به ارگان مخالفین فکری خود کنند!

ما البته نقایص بسیار در کار خود را رد نمی کنیم. این نقایص بیشتر از آن که ناشی از «گرایش فکری» ما باشد، ناشی از کمبود امکانات و نفرات است و همین جا مجددا از خوانندگان خود می خواهیم که چنانچه این نواقص را با ذکر نمونه های معین خاطر نشان کنند، قطعا در جهت رفع آن ها اقدام خواهد شد.
۴۷۲۵۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : امیر اطیابی

عنوان : قابل توجه مشروطه طلبان و هواخواهانشان
مشروطه طلبی آن هم پس از هشتاد سال دیکتاتوری شاه و شیخ برای دنیای مدرن امروز و قرن بیست ویکم کشورمان خیلی دیر است.
از همه ی سلطنت طلبان، مشروطه خواهان، طرفداران روابط سیاسی با آنان، اربابان و ولی نعمت هایشان دعوت می شود که نگاهی به آینه ی تاریخ خود بیاندازند تا سرمایه گذاری های رضا پهلوی و ثروت های غارتی پدرش، شرکای درباریشان و حامیان امریکاییشان بیهوده به باد نرود:
۱. نظام سلطنتی پهلوی در ایران برخلاف بسیاری از نظام های سلطنتی کشورهای توسعه یافته بدون هیچگونه پیشینه یا ریشه تاریخی اریستوکراتیک به طور غیرقانونی با کودتای رضاخان و با پشتیبانی امپراطوری بریتانیا به دنیا آمد.
۲. این تولد غیرقانونی و کودتایی با همکاری رضاخان با آلمان هیتلری از طریق آوردن مستشاران هیتلری به کشور و اجتناب از همکاری با نیروهای متفقین ضد فاشیست موجب اشغال کشور توسط متفقین و عزل وی شد.
۳. هنوز کشور از شر کودتای پدر خلاص نشده بود و در تلاش برای تحکیم نظام سلطنت مشروطه پسرش توسط دولت ملی دکتر محمد مصدق بود که کودتای دیگری توسط ارباب جدید و قدرت مسلط جهان سرمایه داری، امریکا، با کمک ارباب تضعیف شده ی پدر، امپراطوری انگلستان، پسر را به حکومت مجدد رساند. در نتیجه ملی گرایان و چپ ها را قربانی کردند و حمایت اسلاف حکومت فعلی یعنی کاشانی و شرکا را نیز کسب کردند.
۴. نظام سلطنتی پایه گذار سنت های استبدادی و دیکتاتوری نماینده ی خدا در زمین در تاریخ معاصر کشور بوده است که طی ۵۰ سال تا آستانه ی انقلاب ۱۳۵۷ به اوج خود رسیده بود. حتما شعار خدا شاه میهن را هنوز به خاطر دارید و اینکه شاه کمر بسته ی امام رضا بود. در تاریخ مدرن ایران محمد رضا پهلوی پایه گذار سیستم تک حزبی گوش به فرمان بود. در این دوران سانسور، پی گرد و سرکوب در حق نیروهای سیاسی ملی، غیر مذهبی و مذهبی غیرسنتی به اوج خود رسید.
۵. در آستانه ی انقلاب، تنها نیرویی که آزادی نسبی در نظام سلطنتی داشت، نیروهای مذهبی سنتی، شبکه ی روحانیون، حوزه های علمیه و مساجد بودند که توانستند در غیاب همه ی نیروهای سرکوب شده ی سکولار سوار موج انقلاب مردم ایران شوند. رژیم شاه برای آن ها ۷۰ درصد جمعیت بیسواد روستایی و حاشیه نشینان شهری را که در فقر و تیره روزی بودند فراهم کرده بود که تنها روحانیون و طرفدارانشان با آن ها امکان تماس داشتند. این جمعیت تنها با زبان مذهبی با دنیای پیرامون خویش می توانستند ارتباط برقرار کنند و خمینی به زبان ساده ی آنها سخن می گفت. شاه در طول حکومت خویش هرچه می توانست به مذهبیون مرتجع و سنتی میدان می داد.
سلطنت طلبان و دوستانشان بهتر است با دیدن آینه ی فوق هرچه زودتر به فکر ایجاد یک حزب دست راستی مدرن مانند حامیان امریکایی شان، برای مشارکت در دمکراسی آینده ی ایران باشند زیرا نمی توانند با پرچم ننگین گذشته براساس پنهان کردن تاریخ دیکتاتوری، جنایات، دست نشاندگی و فساد سلطنت پهلوی و کسب آبرو براساس پرونده ی نظام سلطانی ماهرتر از خویش، برای خود اعتبار کسب کنند. جمعیت امروز ایران را، به جای بیسوادان آن روز، هفتاد درصد جوان باسواد و جستجوگر تشکیل می دهد که دیر یا زود می فهمد که رژیم جمهوری اسلامی فرزند مشروع پنجاه سال سلطنت پهلوی بود. شما مانند جانشین مذهبی خود (نظام سلطانی ولایت فقیه) نمی توانید روی ناآگاهی و تحمیق نسل امروز حساب کنید.
این نظام سلطانی همان نظام پادشاهی است که زیر ذره بین حکومت مذهبی به شدت بزرگ شده است.
امیدوارم با یک رویکرد سیاسی مدرن تر که زمینه های دیکتاتوری شاه و شیخ را برای همیشه نابود کند به دمکراسی آینده ی کشور کمک کنید.
۴۷۲۵۵ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : سعید طباطبایی

عنوان : من از من از بهر حسین در اضطرابم ـ تو از عباس میگویی جوابم !؟
جناب ف . تابان عزیز !
آن چه نوشتم ، به زبان فارسی رایج خودمان است. نه فارسی به « گویش افغانی» ، یا « تاجیکی » یا «بیهقی وار» و یا به سبک « کلیله و دمنه» ، که شماو خوانندگان محترم «اخبار روز» را ، در درک آن با دشواری رو به رو کند.
۱. قصد من از نوشتن آن کامنت ، پرداختن به موضوع مورد بحث نوشته تان نبود . بلکه انتقاد از شیوه‍ی ای است که جنابعالی ، در پیشبرد امور « اخبار روز » اتخاذ کرده اید.( که به گمان من ، ریشه در گذشته و منش سیاسی شما دارد .)
به همین دلیل ، در آغاز آن کامنت نوشتم :
« جناب تابان ! آن چه نوشتید، بسیار متین و منطقی است . با این همه ، نوشته تان مرا به یاد اصطلاح « واعظ غیر متعظ » می اندازد.»

۲ـ برخی ( از جمله شما ، آقای ف . تابان ) از حضور واژه‍ی « اعلیحضرت » در آن کامنت ، به این یقین رسیده اند که من سلطنت طلب هستم .
واژه « اعلیحضرت» ، یا « آریا مهر » ، جایگزینی برای « محمد رضاشاه » است ، که از قضا ، در میان مخالفین رژیم سابق ( از جمله چپ ها ) کار بُردی کِنایی و هجو گونه دارد و به گمانم ، برای شما آشنا تر است. قصدم آن نبود که با نوشتن واژه « اعلیحضرت » ، خبر دار بایستم و ادای احترام «شاه اللهی» وار کنم.


۳ـ نوشتم :
آقای ف. تابان « که الفاظ شریف ِجمهوریت و دمورکراسی و … از قلم و زبان مبارکشان نمی افتد ، با ریاست ! بر یک سامانه ی اینترنتی ، در استبداد و خوذ رآیی ، کَت صد تا آریامهر را از پشت بستید.»
این مورد هم سبب ساز بد فهمی شده است.
منظورم این است که ، اگر محمد رضا شاه مستبد بود ( که بود ) بر یک مملکت ۳۰ ملیونی حُکم می کرد و خیل پر شمار نخبگان ( حالا شما ـ به قول زنده یاد محمد مختاری ـ بگویید پَخمِگانِ ) سیاسی و نظامی کشور دستبوس و پابوسش بودند . و همین امر می توانست این توهم را در او ایجاد کند ( که کرد ) که لابد تافته ای جدا بافته است و رأی اش ، همواره به صواب است و حُکمَش ، در هر حال و وصورت ، جاری و مُطاع .
اما، این چه ربطی به جناب « ف . تابان» ما دارد که ، به صِرف مالیکت و ریاست بر یک سامانه‍ی اینترنتی ِ نه چندان پرخواننده، ندای « لمن الملک الیوم …» ( لِمَن «الاخبار روز»… ) سر می دهد و گوشش بدهکار بنی البشری نیست . و با این همه ، ترجیع بند نوشته هایش ، رأی ِ جمهور مردم و دموکراسی و … است .
۴ـ جناب ف . تابان عزیز! شما، به شیوه « گفتم ، نگفتم » نوشتید :
« … اما جدا از این شوخی (در برابر شوخی آقای طباطبائی) مایلم بدانم که استبداد و خودرایی در اخبار روز در کجا بوده است؟ این موضوع اگر با چند مورد مستند شود، شاید خدمتی باشد به مبارزه برای آزادی مطبوعات! »
من نمی دانم ، آقای ف . تابان از کی اهل شوخی شدند، که از سر بنده نوازی ، با آدم ناشناس ِ بوالفضولی همچون من ، « یک فَروَند مزاح فرمودند» ؟
اگر ایشان شوخی کرده اند ( که من ، لطیفه گویی و مزاح را ، در کارآکترشان نمی بینم ) من ، به هیچ وجه قصد مزاح نداشتم.
اما در مورد ، استبداد و خود رأیی ایشان ، لابد باید بگویم :
الف ـ نوشته هایی که در تخالف با مشی فکری ایشان است ( عمومآ و در اکثریت قریب به اتفاق ِ موارد) در اخبار روز ، درج نمی شوند ، یا تحت عنوان «مقالات رسیده » ، در گوشه پرتی از سایت گم و گور می شود.
ب ـ سایت اخبار روز (آشکارا ) پایگاه تجزیه طلب هاست . آن گونه که در مقابل اکاذیب و جوسازی حضرات ِ « چپ های جهان وطن دیروز » و « هویت طلب امروز » ، پاسخ ها ( حتی کامنت های مخالف هم) امکان درج نمی یابند و یا کمتر رخصت حضور می یابند.
ج . جناب ف . تابان، به کرات ، حتی از درج مقالات نویسندگان « چپ » ی که با ایشان ختلاف نظر دارند، مخالفت کرده است.اگر ( در موارد نادری ) کار به چون و چرا افتاد، استدلال ( بهانه ) ایشان این بوده است که آن نوشته ها ، در سایت های دیگر درج شده است. در حالی که ( حتی ، مقالاتی سخیف ) همزمان در اخبار روز و سایت های دیگر منعکس شده اند و …
۵ـ شخص محترمی به نام « نیاز » نوشته است :
« نقل قول سعید طباطبائی از آقای داریوش همایون که ما بدتر از جمهوری اسلامی بودیم و می شدیم هم از همین رقم استدلال هاست که حاکمان را می گذارد و یقه ی محکومان را می چسبد » .
من ، در کجای « کامنت »ام، به « حاکم و محکوم » پرداختم و یقه محکوم را گرفته ام ؟
در آغاز این کامنت اشاره کردم که قصد من ، نقد نوشته آقای ف . تابان نبوده است و (حتی ) برای اجتناب از خلط مبحث و سوء تفاهم ، فرض را بر این گذاشتم که آن چه جناب تابان نوشته اندید، بسیار متین و منطقی است .» .
عرایض من ، ناظر به جناب ف. تابان و منش فکری و سیاسی ایشان است ، که در بالا توضیح دادم .
۶ ـ خانم محترمی به نام سیمین الف نوشته است :
« وقتی که شاهپرستان ( نمونه های اخیر :اراد-همایون – سهند طباطبایی )که در آرزوی بازگشت بقدرت و کشتار ازادیخواهان هستند و در پای مقاله شما هر بد و بیراهی و دروغ را با هم قاطی کرده و نثار کمونیست ها میکنند، شما لباس دمکرات ها را میپوشید و در جهت “دفاع از اندیشه و سخن” بیهوده گویی های آنها را چاپ میکنید و اصلا هم برایتان مهم نیست که بی ادبی شده و بی نزاکتی و بی حرمتی … » .

خدا عاقبت آقای ف. تابان را ( با چنین هواداران سینه چاکی ) ختم به خیر فرماید !
۴۷۲۴۹ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : یک تذکر عام

عنوان : یک تذکر عام
برادران و خواهران ارتش سایبری رژیم و یا ارتش مشابهان رژیم در اپوزیسیون هم می توانند «رفیق رفیق» کنند تا خودشان را همرنگ محیط سازند. از پشت کامپیوتر می شود مرد بود و امضای زنانه کرد، زن بود و امضای مردانه کرد، از اتاق فرمان یک تشکیلات دستور گرفت و به عنوان آدم مستقل کامنت آن تشکیلات را رله کرد، و یک اسم کوچک و یک اسم خانوادگی هم برای خود ساخت. در دنیای مجازی این کار ها آسان است.
۴۷۲۴۷ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : سهراب بیرانوند

رفیق تابان، با شناختی دیرینی که از شما دارم، هرگز شما را در «جایگاه استبدادی صد برابر بدتر از استبداد شاه» قرار ندادم. فقط تقاضا دارم که حق پاسخگویی در مقابل اتهامات سخیف مرتجعین مذهبی را برای مراجعین قایل باشید. در مورد نامی که در پیام من آمده بود، فاکتهای فراوان در همین اینترنت وجود دارد. اجمالا، مردم ما نباید دوباره قربانی ماجراجوییهای ایدئولوژیک جنایتکاران حاکم بر میهن ما شوند.
۴۷۲۴٣ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : بابک مهرانی

عنوان : یک نادان سنگ را چنان در چاه میاندازد که صد دانا نمی توانند آنرا بیرون آورند
کامنت گذار محترم «نیاز» با ردیف کردن پاره ای «محاسن» در حکومت دیکتاتوری پادشاهی فرمولی هم ارائه کرده اند که نه تنها دست اول نیست بلکه متداول هم می باشد : «خوب اون موقع اگر اختناق سیاسی داشتیم اما آس خاورمیانه بودیم، همه جور آزادی اجتماعی داشتیم، تفریح داشتیم، بهترین وضع اقتصادی را داشتیم، و و و. » ــــــ پایان نقل قول
اصلا شکی نیست که انقلاب ۵۷ به گسست عمیقی در جامعه منجر شد که حکومت اسلامی توانست فرسنگها کشور را از شرائط موجود در آن زمان به بیراهه پرت کند . اما این که، نه حکومت قبلی را تبرئه می کند و نه حاکمان فعلی را از ادامه ی مبارزات مردم «مصون » می نماید. واقعا ، تاریخ تکرار فصول نیست ، توالی چشم اندازهای بی بازگشت ست (از نوشته ها یا ترجمه های زنده یاد امیر پرویز پویان)

اما چرا «نیاز » و همفکران ایشان ، بنا بر ضرب المثل معروف « سال بسال ، دریغ از پارسال» اصرار دارند با مقایسه دوحاکمیت اقتدارگرا و ضد مشروطه ی پادشاهی و فقاهتی باردیگر به انتخاب بین «بد» و «بد تر» قناعت کنند. بدون اینکه به علل واقعی گسست ۵۷ عنایت شود.

نگارنده ی این قلم تلاش می کند تا کمی این موضوع را باز نماید تا شاید موضوع آزادیها، بیش از بیش در زیر ذره بین قرار گرفته تا به بحث و سئوال گذاشته شود. البته داوری و سنجش درباره ی ی میزان آزادی ها ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در یک کشور کار بسیار پر پیچیده می باشد، تعجب می کنم که به این سادگی بتوان از کنار آن گذشت.

در جای دیگری از یکی از «تسلیم شدگان» خواندم که : «حتی خام مغز‌ترین و دشمن خو‌ترین مخالفان رژیم پهلوی معترف به این واقعییت شده‌اند، که در آن رژیم مردم از آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی برخوردار بودند. سطح زندگی، رو به پیشرفت بود. رفاه در حد قابل مقایسه با کشورهای پیشرفته، برای لایه‌های گسترده‌ای از جامعه بوجود آمده بود.کمبود در نبود آزادی‌های سیاسی بود. عمده شدن نبود آزادی‌های سیاسی – که نبود آن آشکار و غیرقابل گفتگوست – مانع از آن شد، که ما بتوانیم به مسایل عمده و مهمی که مبتلا به جامعه‌ی ما بود
بپردازیم.» ( نقل از نوشته ی حمید معصومی /مندرج در ایران امروز)

http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/۳۹۴۷۶/

با یک مثال نظرم را در این باره ی توضیح می دهم: در تاریخ جمعه ۴ـ۴ـ۴۴ بنا بر دعوت کلوب اسکی و کوهنوردی دماوند، بصورت غیر منتظره ای، قرار شد به قله ی توچال صعود کنیم . از پنجشنبه بعدازطهر به پس قلعه و شیرپلا عظیمت نموده تا بسمت قله صعود و جمعه بر گردیم. در مسیر راه با موج وسیع کوهنوردان کلوب برخورد کردیم که بخشی با خانواده‌های خود همراه بودند که در دامنه‌ی البرز آن شب فراموش نشدنی را به صبح رساندند ولی همه به قله صعود نکردند. درآن صعود دسته جمعی به قله صدها نفر شرکت داشتند و تابلوی یادبود زیبائی با خط خوش استاد زرین قلم و اسامی کوهنوردان ۴ـ۴ـ۴۴ نصب گردید. این مراسم بعنوان خداحافظی اعضاء کلوب و انحلال آن صورت گرفت که بسیار حزن انگیز بود.
قضیه از این قرار بود که بفرمان مقامات امنیتی به فدراسیون کوهنوردی، بایستی اکیپ های کوهنوردی بعداز هر صعود بر فراز قلل «لوح یادبود انقلاب سفید» را نیز نصب نمایند. از آنجائیکه رئیس وقت فدراسیون دکتر رفعتی افشار -استاد دانشگاه – از محبوبیت بالائی برخوردار بود باشگاه های کوهنوردی با روش های بسیار دوستانه ای از «فرمان» حکومتی سر باز زدند و عطای کوهنوردی «رسمی» را به لقایش بخشیدند.
در کجای دنیای قرن بیستم، چنان عالم هپروتی بر سر رهبرانش سنگینی میکرد که هیچکس اعتنائی هم به ورزشکاران و شهروندانش نمی نمود و هر کس میرفت پی ِکار خودش! تو گوئی آب از آسیاب تکان نخورد !
نظیر این تجاوزها، بی نزاکتی ها و تحمیل ها ربطی به مقوله آزادی در هیچ محدوده ای ندارد.
هزاران شاه کوچولو در سراسر ایران ایفای نقش می کردند که حتی در سطوح بالای اجتماعی تو ذق میخورد فرمانده های لشگر حتی استانداران را «تحقیر» میکردند. تکلیف بقیه مردم معلوم بود.

کسی «جرات» نداشت به «آقایان » بگوید نصب «لوح یادبود انقلاب سفید» بر فراز کوهها برای «ملائک » آسمانها کدام دردی را می توانست دوا می کند ؟ بعداز این واقعه مانند تمام لجام گسیختگی های دیگر کسی بروی «مبارک» صاحب منصبان لشگری و کشوری هم نیاورد. تو گوئی «حضرات » کاملا حق داشتند.
آیا تجاوز های حکومت به حریم فعالیت های ورزشی فقط در قامت جهان پهلوان تختی خلاصه میشد یا تختی تبلور اعتراض جامعه ی ورزش ایران بود که پر ازتبعیض و در زیر سلطه ی فدراسیون «ژنرال ها » منکوب شده بود.

حقانیت اساتید کلوب اسکی وکوهنوردی دماوند انگیزه ی این قلم برای توجه به زیاده روی های حکومت غیر قانونی پادشاهی شد. بعدا در دانشگاه و محیط کار به عمق نخوت و ناکاردانی و ریاکاری آنها بیشتر پی بردم. هنوز بهیچ وجه در حقانیت مبارزات نحله های مختلف فکری علیه سیستم منحط و بغایت وابسته ی حکومت پهلوی تردیدی ندارم. با نگاهی بر آنچه بر کشورم و منطقه رفته و با توجه به بیماری شاه و نقش برتر ایالات متحده در دخالت های همیشگی خود در کشور ؛ فاجعه ی کودتای ۲۸ مرداد را پایه ی انحرافات بعدی می شناسم که نهادینه شدن پارلمانتاریسم در ایران بشدت ممنوع شد.

حوادث مختلف و دخالت های توام با فشار در تمام محیط های اجتماعی و در تمام شئونات زندگی بعداز ۱۳۵۰ ابعاد گسترده تری بخود گرفت که منجر به ژست مالیخولیائی شاه در سال ۱۳۵۳ و اعلام موجودیت حزب رستاخیز گردید. مدیران بله قربان گو، هرگز به عواقب فشار های بی رویه و سرکوب های پلیسی فکر نکرده و بسیار کودکانه چماقداران ساواک را تا درون خاک آلمان غربی گسیل می دادند. بقول معروف:« یک نادان سنگ را چنان در چاه میاندازد که صد دانا نمی توانند آنرا بیرون آورند»

حکایت رژیم شاه ست که تمام راهها رابست بدون اینکه به عواقب آن فکر کند .میلیونها ایرانی را علیه خود شورانید . هنوز اصرار دارند که انکار کنند . «لوح یادبود انقلاب سفید » را بر فراز قلل نصب کردند ولی« ملائک » به داد آنها نرسید. میلیونها مورد ریز ودرشت مانند خوره جامعه را ناراضی نمود. لذا موضوع را در نبود آزادی های سیاسی خلاصه کردن دردی را دوا نمی کند .تودههای مردم دغدغه های بزرگتری داشتند موضوع بین مرگ و زندگی دور میزد ولی «وزیران و وکیلان» بروی مبارک خود نیاوردند تا شاه خودش صدای انقلاب مردم را شنید.

مشروطه از آغاز تولدش در جهان جنبش مردمی توده ها بودهاست تا گردنکشی های شاهان را مهار نماید .ایران استثناء نبوده و نیست. حکام ایران تا کنون توانسته اند جنبش مشروطه را سترون نگاهدارند . دیر یا زود مردم ایران مانند مللی که توانسته اند قدرتمندان را سر جای خود بنشانند به این مهم دست خواهند یافت.

طنز تاریخ ست که قدرتمندان سابق «قبای » مشروطه بدوش انداخته تا از پنجره دوباره به «قدرت » باز گردند.
می توان از شاملوی عزیز الهام گرفت و گفت «مشروطه » آنها چه بوی گندی میدهد .

بابک مهرانی
جمهوری خواه
۴۷۲۴۲ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : دنباله
فراموش کردم عرض کنم تا آنجا که من میدانم حکومت های جمهوری و
سلطنتی در خاورمیانه همگی دیکتاتوری اند و از این لحاظ فرقی بین شاه
و رئیس جمهور نیست ولی ، ولی تنها دلخوشی ما به جمهوری اینست که
اقلا ارثی بودن آنرا حذف کرده ایم. همین.
۴۷۲۴۱ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : تجاهل العارف و یا شوخی
قصد شرکت در این گفتگو را نداشتم ، فرمایشات جناب سالاری مجبورم کرد.
جناب سالاری اگر یکی دوتا ” درست ” اقرار بگیر، کمتر میفرمودید کامنت
کوتاهتر میشد. فرمودید ” اثبات شود که مراد همان مشروطه سلطنتی متداول
در غرب است و هیچ تناقضی با دموکراسی نوع غربی ندارد……‫و بالعکس
جمهوری از نوع شرقی مانند جمهوری صدام حسین و حافظ و بشار اسد میتواند
کاملاً خودکامه و غیر دموکراتیک باشد.”.

قربانت گردم ، آیا ما در اروپا زندگی میکنیم یا در خاورمیانه ؟ شما
نام یکی دوتا از این مشروطه های سلطنتی را در تمام طول تاریخ بشریت در ایران
و یا ممالک مجاور بیاورید تا ما صدایش کنیم . قربانت گردم ، با حلوا حلوا که
دهان شیرین نمیشود. ما ” جمهوری صدام حسین و حافظ و بشار اسد ” و قذافی
و حسنی مبارک و غیره را دیدم و نتیجه آنها را هم مشاهده کردیم و جز اسد
هیچکدام ارثی نبودند. قربان تجاهل العارف و یا شوخی میفرمائید؟
۴۷۲۴۰ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : ‫رضا سالاری

عنوان : هوشیاری سیاسی در استفاده از نقاط مشترک
‫جناب تابان عزیز، با تشکر و قدردانی مجدد از اهتمام به پاسخ سریع شما. مشکل بحث و یا بقول خودتان احساس استبداد شما مطلق دیدن مسئله و بی اعتنایی به نقاط مشترک است. شما و جمهوریخواهان و سلطنت طلبان همگی در اصلاح ناپذیر بودن جمهوری اسلامی (ج.ا.) اتفاق رای دارید. درست؟ شما هر سه متفق القول هستید که ج.ا. راه دراز دموکراسی را بسته و سد کرده. درست؟ پس تا ج.ا. سرنگون نشود، روزنه ای از امید به دموکراسی باز نخواهد شد. درست؟ یعنی هرسه اول خواهان سرنگونی ج.ا. هستید ‫در حالیکه در سرعت حوداث و در جزئیات و کلیات تعریف دموکراسی و تقدم و تأخر استقرار آن اختلاف دارید. همانطور که در بهمن ۵۷ اکثریت قاطع نیروهای سیاسی در بستر انقلابی سریع خواستار سرنگونی شاه شدند. درست؟ ‫آیا در بهمن ۵۷ احتمالی ‫عملی از اسقرار دموکراسی قبل از سرنگونی شاه وجود داشت، علیرغم ایده ال اندکی روشنفکران لیبرال و دموکرات؟

یعنی سرعت سرنگونی رژیم منفور ‫و مغضوب شده همواره تند و سریع است و معمولاً از کنترل مستقیم مردم خارج است. هرچه رژیم منفورتر و ضعیف تر باشد و ائتلاف و اتحاد گروهای مردم بیشتر باشد، روند و پروسه سرنگونی سریع تر است.

پس طبیعی است که نیروهای سیاسی مخالف رژیم همواره گرد ‫این چنین راه حل های سریع به نوعی ائتلاف زودرس برسند. ائتلاف مورد اشاره شما از بخشی از جمهوریخواهان و سلطنت طلب ان هم میتواند از همین نوع باشد. یعنی واقعیت سیاسی بیشتر به این سمت تمایل دارد تا شکل ایده آل و ذهنی شما. شما به نوعی ابتدا دموکراسی میخواهید و بعد سرنگونی ج.ا. که با واقعیت ‫تاریخی رفتارها و تصمیمات سیاسی برخی بخشهای مردم مخالف در تعارض و تضاد میباشد.

‫نکته ضعیف دیگری که در مقاله شما دیده میشود، رویکرد چپ و تعریف و ترجمه و تعبیر خاص شما از استبدادی بودن مشروطه و سلطنت است که میتواند توسط اهل فن شما را به چالش بکشد و اثبات شود که مراد همان مشروطه سلطنتی متداول در غرب است و هیچ تناقضی با دموکراسی نوع غربی ندارد……‫و بالعکس جمهوری از نوع شرقی مانند جمهوری صدام حسین و حافظ و بشار اسد میتواند کاملاً خودکامه و غیر دموکراتیک باشد. این در حالیست که شما به نوعی به لفظ جمهوری در مقابل لفظ مشروطه برتری و تبعیض ‫بدون شرط قائل شده اید. ‫از طرفی هیچ نشانی از هوشیاری سیاسی در استفاده و ساخت بنا و تشکیلاتی از نقاط مشترکتان دیده نمیشود. ‫شما با این کار به انزوا گرایش پیدا کردید و ناخودآگاه خود را از صف بالقوه بخشی از مخالفان ج.ا. بیرون راندید!






۴۷۲٣۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به اظهارنظرهای روز دوم
پاسخ به نظرات روز دوم
برخی نظرهای روز دوم به سوی تصفیه حساب های سیاسی سوق پیدا کرد. برخی اظهارنظر هم در مورد عملکرد اخبار روز است. عملکرد اخبار روز به مقاله ای که من نوشته ام مربوط نیست.

آقای صدری عزیز، منظور من طرح مسائلی در مورد کنفرانس بروکسل بود. اخبار روز یک یادداشت سیاسی و یکی دو تا پاسخ بر توضیح مسئولین برگزاری این کنفرانس داشته و در آن جا نظر ما در مورد برخی جنبه های مطرح شده در اظهارنظر شما، آمده است. من از آن نوشته ها دفاع می کنم.

آقای سهراب بیرانوند، خواننده ای مرا را به استبدادی بدتر از استبداد شاه متهم کرد. من پاسخی دادم و شما نوشته اید که کامنت شما درج نشده است. عدم درج آن کامنت فکر نمی کنم مرا را در جایگاه استبدادی صد برابر بدتر از استبداد شاه قرار دهد! برای من امکان ندارد در مورد تک تک کامنت های درج نشده توضیح بدهم. معمولا کامنت هایی درج نمی شود که نام اشخاص را مطرح می کند و اتهاماتی را متوجه ی آن ها می کند. با این حال گشتم و کامنت منتشر نشده ی شما را پیدا کردم. اتهاماتی متوجه ی نویسنده کرده اید و نام هایی به میان آورده اید که ربطی به موضوع نداشته است.

خانم یاسمین الف. کامنت ها را درست نخوانده اید. «همایون» که جزو شاهپرستان محسوبش کرده اید، طنزی در مخالفت با آن ها نوشته است. بنابر این بخش اول ایرادتان وارد نیست. نظر من در مورد میرحسین موسوی و جنبش سبز و دیگر اصلاح طلبان در مقالات مختلفی منتشر شده است. در این جا اما منظور من مقایسه در شیوه ی برخورد بود. برخورد دوگانه در سیاست نمی شود کرد. آن ها که صبح تا شب به موسوی ایراد می گیرند، قاعدتا باید به همان میزان و یا دست کم کمتر از آن نسبت به «گذشته» رژیم پهلوی هم حساس باشند دیگر!

دریادل توانا ارزیابی از وضعیت نیروها در ایران داده است که من چیزی ندارم به آن اضافه و یا از آن کم کنم.

جنبش شکست نخوردگان متن تقریبا ثابتی دارد که پای بعضی مقالات در اخبار روز می گذارد و مربوط به مقاله ی من هم نمی شود، شامل همه ی کسانی می شود که با «جنبش شکست نخوردگان» نیستند. برای ایشان آرزوی موفقیت دارم. من هم دوست دارم دنیا روزی به کمونیسم، برادری، برابری و همبستگی انسانی برسد.

رضا سالاری عزیز مرا دچار وحشت کرد. قدیم ها که مقاله می نوشتیم از انسان های اولیه شروع می کردیم و به آخر زمان ختم می کردیم. حالا دنیای سرعت شده است. مردم اول به کوتاهی و بلندی مقاله نگاه می کنند و بعد تصمیم می گیرند آن را بخوانند و یا نه – در این زمینه پیروز حق دارد – . من نخواسته ام رساله و کتاب بنویسم. یک مورد مشخص سیاسی را در نظر داشته ام و آن هم این طور خلاصه اش کرده ام که ایجاد «احساس مثبت» به استبداد و دیکتاتوری به نفع جنبش دموکراتیک در کشور ما نیست. گفته ام که ائتلاف با مشروطه خواهان از سوی بخشی از کسانی که خود را جمهوری خواه می دانند در خدمت ایجاد این «احساس مثبت» قرار گرفته است. هدف مقاله هم در سوتیتر آن توضیح داده شده است. این موضوع ربطی به این ندارد که هدف من اشاعه ی تفکر سوسیال دموکراسی است، یا کمونیسم و با تکثر آرا مخالم یا مخالف. خلاصه آن که آقای سالاری عزیز آن چه می خواستم بگویم نیازی به آن نداشته است که در مورد همه ی مسائل جامعه ابراز نظر کنم. نه کار من است نه می توانم.

در مورد مطالبی که نیاز نوشته است، من یادداشت جداگانه ای تهیه خواهم کرد. او مسائلی را مطرح کرده که به نظر من می تواند ملاط یک بحث خوب باشد. منتظرم تا زمان مقاله ی حاضر در صفحه ی اول به سر آید و کمی مشروح تر به اظهارات ایشان پاسخ دهم.
۴۷۲٣۲ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : ‫رضا سالاری

عنوان : هدف اصلی شما از این نوشتار
‫جناب تابان، ضمن تشکر از کوشش و مبارزه شما در پذیرش نقد و انتشار انواع آراء مخالف، متأسفانه ‫شما خود با تکرار
« جنبش ما تجربه ی مشی تسلیم طلبانه بخشی از اپوزیسیون سابق و «اتحاد» یک جانبه ی آن با اصلاح طلبان را دارد. این تجربه نه تنها هنوز تازه بلکه به طور مداوم در حال تکرار است. »
‫‫بنوعی در دام بازسازی گذشته ‫شکست خورده میافتید. چرا؟

‫با اجازه و ‫با امید مورد توجه قرارگرفتن در مقالات بعدیتان، خلاصه ای از ایرادات اساسی و پایه ای به مقاله ‫شما ارائه میشود :‫

۱. فقدان پارگرافی اول و اصلی و اساسی در مقاله شما که نشان دهد هدف اصلی شما از این نوشتار چیست؟ مدل تحلیلی شما کدام است؟ آیا انتقاد از کار و کارکرد گروه های سیاسی هدفتان است؟ یا از گروههای چپ؟ یا از سلطنت طلبان؟ یا از لیبرالها و دموکرات طلبان؟ ناخرسندی از پیوند و همبستگی دو گروه مخالف شما؟‫ ؛ آیا هدف ایجاد اتحاد در گروههای متفاوت سیاسی است؟ ؛ آیا هدف انتقاد از گروههای متفاوت سیاسی است؟ ؛ آیا تحلیل تاریخی از اوضاع سیاسی مد نظرتان است؟ یا ابراز راه حل برای یک تشکل و تحزب سیاسی؟ ویا صرفاً نقد همه دگراندیشان؟ آیا نباید صادقانه هدف و مدل و منظور را همان ابتدا بیان کرد تا خواننده مجبور به حدس زدن نشود؟

۲. علیرغم توضیح مسائل و بحثهای حاشیه ای متعدد، ‫مراجع و رفرانس، تفکیک علمی، علم و عدد و آمار که به پشتوانه آن بحثتان را قوت و قدرت و استحکام ببخشید وجود ندارد. خواننده سرگردان است که با چه ‫مدل تحلیلی، با چه بخشی و با چه درصدی از مردم و یا روشنفکران و مخالفان و یا موافقان نظر شما مواجه هست؟ مقاله فاقد تعریف و تفکیک واقعی بخشها و نیروهای مختلف مردم است!


۳. مقاله به جای شناخت و ریشه یابی علمی، و به جای پذیرش و تحلیل واقعی به نفی و جنگ واقعیتها میپردازد! پدیده گرایش سلطنت طلبی پدیده ای نیست که شما به این سادگی آنرا غیرواقع بینانه یا نفی کنید، یا با آن بدین طریق بجنگید، یا با پیچیدن نسخه ای شتابان در صدد تغییر مسیر سیاسی آن شوید.

‫۴. نادیده گرفتن و عدم پذیرش و احترام به روند تکثر گرایی مردم و سعی در کاهش تکثر آرا به آرا محدود و مورد علاقه نویسنده!

‫‫۵. فاقد هدف و مقصد و منظور و مسیر سیاسی معین و معلوم است؟ مثلاً معلوم نیست آیا قصد مقاله کمک به تفکر و نشر و استقرار و ایجاد نهادهای دموکراسی است، و یا ‫سوسیال دموکراسی و یا کمونیزم و یا چیزی دیگر؟
۴۷۲۲۹ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : ‫البرز

عنوان : پاسخی متین، برای سئوالات
‫یاسمین الف عزیز، نوشته ای به قول معروف شتر سواری را دولا دولا انجام ندهید. نمیدانم شما خود تجربه شتر سواری دارید یا نه، ولی من شنیده ام، به علت شیوه مخصوص راه رفتن شتر، شتر سواران اجبارا دولا دولا میشوند. ‫ولی از حق نگذریم، دو تا ‫سئوال ‫خوب مطرح کرده ای،‫ که امیدوارم ف. تابان عزیز، پس از پایان ورزش شتر سواریشان پاسخی متین، برای سئوالات شما بنویسد.
۴۷۲۲۷ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : علی کبیری

عنوان : متحد شده وبپاخیزیم که جز این راهی نداریم!
نظراتی که در اینجا ابرازشده اند حکایت از زخم عمیقی بر روان تک تک مردم ما دارد. این زخم بسی جانگاه است و گمان من بر اینست که این زخم جانگاه هیچگاه درمان نشده و از جان وروان ما بیرون نخواهد رفت. حق با شماست. شمائی که هریک به نوعی دردمند هستید و آرزوهای به حقتان در لهیب آتش انقلاب نا حق اسلامی سوخته و هم اکنون نیز در حال سوختن است.

ولی دوستان گرامی من، ملت ومیهن ما از چپ و راست مورد حمله قرار گرفته و به منظور دفع این حملات باید از هستی و جان خود دفاع کنیم. ما اکنون در میدان جنگی ناخواسته گرفتار شده ایم و چاره ای جز جنگیدن نداریم. از یک سو مورد حمله ی رژیم دستاربندان تا دندان مسلح قرار داریم و از سوئی دیگر در معرض حمله ی دولی که این رژیم ضد بشری را در قالب دین به ما قالب کردند. خواهشمندم کمی تأمل کرده و ملاحظه کنید که چگونه این هیولای ۱۴۰۰ ساله را با ماسک دمکراسی و آزادی به ما تحمیل کردند. مائی که حکومتهای پهلوی پدر و پسر اجازه ندادند تا از دستاوردهای انقلاب مشروطه نظیر دمکراسی و حقوق مدنی، بهره مند شویم. مشروطه خواهان از جان ومال خود مایه گذاشتند تا بعد از حکومتهای استبدادی پادشاهان قاجار، ” شاه سلطنت و نه حکومت کند.” ولی شاهان پهلوی قانون اساسی مشروطه را لگدمال کرده و به منظور چپاول هستی مملکت، بر ما حکومت کردند. چه حکومتی؟! هر صدای آزادیخواهانه وحق طلبانه را در گلو خفه کردند. و چنین شد که ملت ناآگاه از جو سیاسی و بی خبر از حقوق مدنی خود به دام آخوندهای رجاله افتادند.

شک نیست که رهائی از جهنم دهشتناک حکومت دینی کاری بس دشوار است. ولی راهی نداریم غیر از اینکه بپا خیزیم و با استفاده از تجربه شکستهای پیشین، راه ناپیموده ی دستیابی به دمکراسی وحقوق و آزادیهای مدنی را به پیمائیم و گزیری نیست مگر اینکه نفی کنندگان شاه و شیخ باهم متحد شوند. جز این راهی وجود ندارد. به هم بپیوندیم و صفوف خودمان را هر چه بیشتر فشرده ساخته، از دشمنان دستاربند شروع کرده و آنان را مورد حمله قراردهیم. بدانیم که بهترین دفاع، یک حمله ی جانانه است. اسلحه ی کارساز این حمله خِرَد ماست و نه توپ و تیر و تفنگ. دشمن را در کلیه ی جبهه ها ناتوان و خوار و ذلیل سازید. هیچ نیروئی توانائی مقابله با نیروی ملت را ندارد.
۴۷۲۱۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

     از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : جنبش ملی اسلامی و جنبش ناسیونالیستی بخشی از جنبش طبقات حاکمه اند.
این اتفاقی نیست که جنبش ملی اسلامی به پشتیبانی از خمینی می پردازد، با کمک آن انقلاب مردم را سرکوب می کند. همین جنبش است که اصلاح طلبان را رنگ کرد و به اسم قناری به مردم فروخت. جنایتکاران جمهوری اسلامی را رنگ خبرنگار و ولتر زد و بدرون اپوزیسیون آورد و راه را باز کرد تا تشتتی بوجود آید و آن آمد که دیدیم بر سر جنبش انقلابی مردم در سال ۸۸. حالا نیز که جنبش ملی اسلامی رو بضعف گذاشته است، بسراغ ناسیونالیسم طرفدار غرب رفته و تمام تلاشش این است که در صورت برآمد مجدد جنبش انقلابی مردم ، بتواند آنرا به بیراهه منافع این جنبش ببرد. دعوای جنیش ملی اسلامی و جنبش ناسیونالیستی طرفدار غرب بیش از ۳۰ سال است نه برسر منافع مردم بلکه برای چگونگی کنترل مردم است. بی جهت نیست شما نیز موسوی را هنوز بدلیل اشاره ای به دوران طلایی رنگ میزنید و قصد دارید به مردم بیندازید. دعوای جنگ و تهدید نظامی ، دعوای جنبش ملی اسلامی است با جنبش ناسیونالیستی طرفدار غرب بر سر کنترل جنبش انقلابی مردم در آینده. این نه ربطی به رفاه مردم دارد و نه به ازادی مردم. آزادی و برابری و رفاه مردم را جنبش کمونیستی کارگران در ایران نمایندگی می کند که در تمام این ۳۰ سال با قاطعیت از آزادی و برابری دفاع کرده است و جنبش های حق طلبانه مردم را در عمل راهنما بوده و با حقه بازی این دو جنبش مبارزه نموده است.
۴۷۲۱۰ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : ربابه سین

عنوان : ویراژ به هر بهانه و خروج از موضوع به هر ترفند
ف. تابان تحلیلی از نیروهای اوپوزیسیون ـ احتمالا در خارج از کشور ـ به شیوه خود نوشته اند.
اکنون به جای بحث روی نکات مطروحه و نقاط قوت و ضعف آن، هر کس آش شخصی خود را هم می زند:
یکی به چرخش قلمی چپ ها را شکنجه گر ساواکی ها جا می زند.
حریفی می گفت: «شرم کردن خصیصه ای انقلابی است!» و حق با او بود.
دیگری که دیروز دمده شدن ماتریالیسم تاریخی را عربده می کشید، با اشاره به دیالک تیک کذائی، رنگ عوض کردن سهل و آسان سران اوپوزیسیون را رندانه توجیه می کند و حتی تأیید و مرحبا از سوی شخص تابان درو می کند.
طرف ظاهرا نمی داند که خود مقاله تابان جلوه گاه دیالک تیک است.
دیگری که تا دیروز از دموکراتیسم اخبار روز در هر کامنتی دم می زد، ضمن دفاع از استبداد سلطنتی اخبار روز را به سانسور و خفقان و سرکوب متهم می کند.
یکی دیگر در این واویلا دم از وطن می زند و همه نیروهای همه طبقات اجتماعی را متحد می خواهد ولی نمی گوید که به جای سیستم اجتماعی ـ اقتصادی جمهوری کذائی چه خواهد آمد.
ظاهرا همه چیز هست، به غیر از صداقت و رو راستی.
۴۷۲۰۹ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : نیاز

عنوان : عقب افتادگی فرهنگی جامعه، عقب افتادگی فرهنگی روشنفکران و عقب افتادگی فرهنگی رژیم شاه
“نقل قول سعید طباطبائی از آقای داریوش همایون که ما بدتر از جمهوری اسلامی بودیم و می شدیم هم از همین رقم استدلال هاست که حاکمان را می گذارد و یقه ی محکومان را می چسبد. من این نظر را در این مقاله نقد کرده ام، تاکید دوباره ی آن را لازم نمی بینم. این طور اظهارنظرها تنها نشانه ی آن است که: میان ماه من با ماه گردون…”
جناب تابان من که سالها عضو و فعال سازمان شما بودم صادقانه میگم که طرز فکر ما برخلاف رژیم شاه ایدولوژیک بود، مدل های ما مدل شوروی و چین و آلبانی و ویتنام و کوبا و خلاصه همین مجموعه بود. سازمان ما با همان مدل “سانترالیزم دموکراتیک” لنینی اداره میشد، نه؟ البته شخص شما شاید مدل دیگری داشتید که خوشحال میشوم این را بگویید. اما ما اگر به قدرت میرسیدیم میخواستیم چیزی شبیه هما سیستم های “سوسیالیزم واقعا موجود” را پیاده کنیم.تا جایی که حافظه من اجازه میدهد بیشتر رهبران و کادر های سازمان که بعد از بگیر و ببندها به “سوسیالیزم واقعا موجود” گریختند، یعنی همان جوامعی که الگوی ما در مقابل رژیم شاه بود، دو پا داشتند دو پای دیگر هم قرض کردند و گریختند به کشورهای “امپریالیست غربی به سرکردگی امریکای جهانخوار”. همین آقای نگهدار همین فتاپور و بقیه سروران. جمهوری اسلامی با همه جنایتکاری و ارازل و اوباشی اش هنوز هم نتوانسته روی استالین و مائو را سفید کند، درسته؟ البته هیچوقت مقاله ای یا افشاگری از این سروران در مورد آنچه به چشم دیده بودند و دلیل فرارشان به غرب نشد. پس خواهش میکنم این ژست مظلومانه که ما حاکم نبویم شاه بود پس ما مریم مقدس بودیم و اینها را پیش نکشید. این حنا ها دیگر رنگی ندارد. بعد هم بقیه انواع اپوزیسیون شاه مثل همین رژیم فعلی یا مجاهدین خلق و غیره را ببنید که بدتر بودنشان از شاه را ثابت هم کردند
۴۷۲۰۴ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : دریادل توانا

عنوان : پیروی از سلطنت طلبان در راستای آلترناتیو سازی از سوی جریاناتی خاص در غرب است!!
درست است که الگوی ذهنی مردم در قضاوتشان نقش دارد اما از این اصل درست نمی توان برداشت نادرست و مبتنی بر رای خویش کرد .این تصور که عموم مردم طرفدار سلطنت هستند و خواهان بازگشت حکومت پادشاهی برخاسته از توهمی است که در تعارض آشکار با واقعیت است مردم به تناسب توسعه و پیشرفت خواهان آزادی و ایفای نقش خویش در سرنوشت خود هستند بر این مبنا این خواست را در نظام جمهوری می بینند آمار سلطنت طلبان مبنی بر اینکه ۹۰ مردم حکومت پادشاهی را می خواهند زائیده خیال باطل آنان است
اگر همین امروز برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه انجام پذیرد بی تردید سوسیال دموکراتها با گرایش عدالت طلبانه و آزادی خواهانه بر بنیان حقوق بشر اکثریت را حائز می شوند
بعلاوه تردید نباید کرد این دوستان فقط به عشق قدرت با اتکا به نیروی قهریه بیگانه این تئوری ها را می بافند باور دارم این دوستان بدنبال انجام سناریوی آلترناتیو سازی از سوی جریاناتی خاص در غرب تلاش گسترده ای را آغاز کرده اند
د- توانا- ایران
۴۷۲۰٣ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : نیاز

عنوان : چک سفید دیگر به شما نه
تمام انرژی چپ و راست در این خلاصه میشود که حال همدیگر را بگیرند و همدیگر را ضایع کنند. شاه سی ساله مرده اما هنوز شما رل اپوزیسیونش را ول نکرده اید. آخه آقای تابان شما و امثال شما مگر سی و سه سال است در این دنیای بدون شاه و شیخ و برادر بزرگ و رفیق کوچک ووو در مهد دموکراسی های دنیا کسی دستتان را گرفته که بتوانید یک حزب درست و حسابی تشکیل بدهید. فکر کنید برنامه تان برای اداره مملکت چیست، چه خاکی میخواهید بر سر مردم بکنید. متحدان شما که هستند. کدام یک از اتفاقات سی و سه سال اخیر را به موقع توانسته اید تحلیل کنید و و و حالا آنهایی که رفته اند با مشروطه خواهان سر یک میز نشسته اند شاید دیده اند از این امامزاده ها مثل شما چیزی در نمیاد که به این را افتاده اند. از آن گذشته به این حقیقت بسیار ساده متمدنانه رسیده اند که سر میز نشستن با دگر اندیش خود کار نجسی نیست و آنها آدم را نمیخورند اگر مثلا زبانم لال در مورد زندانیان سیاسی بدبخت فلک زده یا هزاران نکبت دیگری که دامن هر ایرانی را گرفته با هم یک کار مشترکی بکنند. چون که مثل تمام دنیای متمدن دگر اندیشان هم حرفهای مشترکی دارند. یعنی مثلا زندانیان سیاسی باید توی زندان بپوسند تا شما با دوستان جمهوری خواهتان ابتدا یکی بشوید و تازه اگر این معجزه به حقیقت بپیوندد تازه هنوز نقطه صفر هستید…. حق با شماست که مشروطه خواه و رضا پهلوی هم برنامه ندارند. اما رضا پهلوی پشتوانه ای دارد گرامی که شما ندارید و آن ضعفش را پر میکند. آن پشتوانه کارآمدی و لیاقت حکومتهای پدر و پدر بزرگش است که میگذارد روی میز و مردم میگن از اون که بدتر نمیشه. خوب اون موقع اگر اختناق سیاسی داشتیم اما آس خاورمیانه بودیم، همه جور آزادی اجتماعی داشتیم، تفریح داشتیم، بهترین وضع اقتصادی را داشتیم، و و و. شما چی میخواهید روی میز بگذارید جز داستانهای شکنجه و مظلومیتتان در زمان شاه و خمینی. داستانهایی که برای نسل روشن امروزی دیگر دلیلی هم برای بر حق بودنتان نیست. با چه حسابی باید مردم چک سفید نثار شما و رفقای همفکرتان بدهند؟ تنها و تنها چون دشمنی ایدولوژیک با سیستم پادشاهی دارید و جمهوی خواه هستید؟ من یکی که هوادار سازمان شما بودم و سالها در ایران تمام وقت و زندگی ام را فدای این سازمان کردم و امثال من یکبار یک چک سفید به شما دادیم که خیلی برای خودمان که بدرک برای مردم و میهنمان گران تمام شد گرامی.
با صدای بلند میگم که من نوعی اگر قرار به دادن چک سفید بین رضا پهلوی بی برنامه و یا شما ی بی برنامه باشم گرامی، با وضعیت امروز چکم را صد در صد به رضا پهلوی با آن پشتوانه پدر و پدر بزرگش میدم. خواهش میکنم شما یک دلیل بیاوید که باید اون چک را به شما جمهوری خواهان مدل سیصد و بیست یا بهتر بگم اپوزیسیون ز گهوار تا گور محمد رضا شاه پهلوی بدهم.
به امید اینکه سانسور نکنید.
۴۷۲۰۱ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : یاسمین الف

عنوان : آقای تابان نکته های برای اندیشیدن
جناب آقای تابان چند نکته را برایتان مینویسم تا شاید درباره اش فکر کنید و بقول معروف شتر سواری را دولا دولا انجام ندهید.
الف: وقتی که شاهپرستان ( نمونه های اخیر :اراد-همایون – سهند طباطبایی )که در آرزوی بازگشت بقدرت و کشتار ازادیخواهان هستند و در پای مقاله شما هر بد و بیراهی و دروغ را با هم قاطی کرده و نثار کمونیست ها میکنند، شما لباس دمکرات ها را میپوشید و در جهت “دفاع از اندیشه و سخن” بیهوده گویی های آنها را چاپ میکنید و اصلا هم برایتان مهم نیست که بی ادبی شده و بی نزاکتی و بی حرمتی (شاید هم شما بر خلاف آنچه که من فکر میکردم و میکنم همانند همسازمانی هایتان ضد کمونیست شده اید!) ولی کسی که به دفاع از کمونیست ها برمیخیزد و چند خطی مینویسد، دستگاه سانسور شما خیلی سریع کار کرده و کل مطلب را سانسور میکنید تا مبادا ملت غیور شاه پرست از دست شما دلخور شوند.
ب: شما خدمت را برای مسلمین ناب محمدی میکنید و جالب اینجاست که در دفاع از فرزند امام که کل بدنش (نه تا مرفق) بخون آزاد انسان ها آغشته هست (منظورم میر حسین موسوی) برمیخزید و وسط معرکه نرخ تعیین میکنید که این طفلک همه اش “یکبار” خواهان “باز گشت بدوران طلایی امام” شد. آیا مشگل شما مسئله “یکبار” هست و یا باور به آن؟ تا بحال جایی خوانده اید که این فرزند امام حرفی برخلاف آن زده باشد؟ راستی به سخنرانی اش در دانشگاه بابل که گفت کسانی را که در سالهای ۶۰ کشتیم بخاطر “مرتد” بودشان بود؟ این حرف این وحشی آدمخوار اسلامی را چگونه توجیه میکنید؟ نکند آنرا هم چون یکبار گفته اشکال نداره؟
شما نمیتوانید هر لحظه لباس طرفدار دمکراسی را به تن کنید و لحظه ای بعد لباس حمایت از شکنجه گران و آدمکشان. مگر آنکه شما هم مردم را نه عاقل بل صغیر و سفیه بدانید. صد البته میدانم که این مطلب چاپ نخواهد شد و صرفا برای یادآوری نوشتم
۴۷۱۹۹ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : سهراب بیرانوند (ناظر)

عنوان : سانسور بی‌دلیل
آقای تابان، در کامنت خود نوشته‌اید « مایلم بدانم که استبداد و خودرایی در اخبار روز در کجا بوده است؟ این موضوع اگر با چند مورد مستند شود، شاید خدمتی باشد به مبارزه برای آزادی مطبوعات». ضمن قدردانی از برپایی این سایت، در بعضی موارد، سانسور بی‌دلیل میکنید. در ذیل مقاله « در سوریه برای ایران و خاورمیانه، آش کله پا می پزند» پاسخی در رد اتهامات مترجم مقاله گذاشتم که منتشر نکردید. رفیق عزیز، آزادی بیان فقط نباید منحصر به متعصبین مذهبی که هنوز معتقد به نجاست کفار هستند، باشد. حق پاسخگویی را برای مراجعین در مقابل اتهامات ناشایست قایل باشید.
۴۷۱۹٨ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : خسرو صدری

عنوان : با تشکر از آقای تابان:
در جواب به کامنت من ،گفتید که پیرامون آن قبلا در اخبار روز مطالبی منتشر شده است. در پاسخگویی بعدی، نام این مقالات را هم ، اگر به خاطر دارید،ذکر کنید.
۴۷۱۹٣ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به چند تا از اظهارنظرها
با تشکر از همه ی خوانندگانی که تا اینجا برای مقاله ی من نظر گذاشته اند. برخی از این نظرها ابراز نظر است که طبعا الزامی برای پاسخگویی به همراه نمی آورد. پیرامون این اظهارنظرها من هم مواردی را که در این مقاله به نظرم می رسیده است مطرح کرده ام.

جدای از آن،
اراد و زانیار معتقدند که هر چه می کشیم از «چپ» می کشیم و از جمله زانیار نوشته است اتحاد شیخ و چپ موجب این وضعیت شده است. این هم نظری است. منتهی من چنین نظری را فقط در بخشی از اپوزیسیون ایرانی دیده ام که معتقدند استبداد و دیکتاتوری نه محصول سیاست های حکومت کنندگان بلکه محصول سیاست های حکومت شوندگان است، نقل قول سعید طباطبائی از آقای داریوش همایون که ما بدتر از جمهوری اسلامی بودیم و می شدیم هم از همین رقم استدلال هاست که حاکمان را می گذارد و یقه ی محکومان را می چسبد. من این نظر را در این مقاله نقد کرده ام، تاکید دوباره ی آن را لازم نمی بینم. این طور اظهارنظرها تنها نشانه ی آن است که: میان ماه من با ماه گردون…

سعید طباطبائی علاوه بر آن نوشته است استبداد «اعلحضرت» در مقایسه با استبداد من در «اخبار روز» یک در برابر صد بوده است! به ایشان پیشنهاد می کنم که هیآتی تعیین کنند و بیایند از غل و زنجیرها و شکنجه گاه هایی که در اخبار روز برقرار است بازدید کنند و گزارشش را هم به عموم منتشر کنند. اما جدا از این شوخی (در برابر شوخی آقای طباطبائی) مایلم بدانم که استبداد و خودرایی در اخبار روز در کجا بوده است؟ این موضوع اگر با چند مورد مستند شود، شاید خدمتی باشد به مبارزه برای آزادی مطبوعات!

با آقای کبیری موافق هستم که جمهوری خواهان باید آستین ها را بالا بزنند و میدان اگر خالی بماند، دیگران پرش می کنند. نباید طوری وانمود شود که انگار عده ای برنامه دارند و عده ای ندارند. آن ها که ظاهرا می گویند برنامه دارند، همه ی برنامه شان فعلا این شده است که جمهوری خواهان را تکه پاره کنند و یک تکه شان بروند با مشروطه خواهان شاهی متحد شوند و یک عده شان هم می خواهند با مشروطه خواهان شیخی متحد شوند. برنامه هایشان فعلا بیشتر از این نیست. من حرفم این است که جمهوری خواهان به این دلایل خودشان را تکه پاره نکنند، خودشان را جمع و جور کنند، شعارهایشان را هم محکم مطرح کنند، دست از جمهوری خواهی شان هم به خاطر آن که این و آن خوششان نمی آید نکشند. آن وقت از اتحادهای احتمالی و موردی با مشروطه خواهان دو طرف هم ترسی نداشته باشند.

با کامران رئوفی موافق نیستم که شرایط جهانی زمان انقلاب بهمن، حمایت از خمینی را توجیه می کرد. چپ تحت هیچ شرایطی نمی بایستی دست دوستی به سوی این نیرو دراز می کرد کما این که امروز هم تحت هیچ شرایطی نباید دست دوستی به سوی جنگ طلبان دراز کند. من از آن دسته آدم ها نیستم که دانش و تجربه امروز خود را وسیله ی کوبیدن و نفی دیروزی ها می کنند. اما از تجارب باید آموخت تا اشتباهات تکرار نشوند.

آن چه خسرو صدری نوشته است بحث جداگانه ای است و اخبار روز قبلا در این مورد مطالبی را مطرح کرده است. موضوع ائتلاف با مشروطه خواهان یک چیز است، و موضوع دست دراز کردن به سوی محافل جنگ طلب موضوع دیگری. هر چند خیلی از هم جدا نیستند. به جز مجاهدین خلق که مساله شان جداست، به نظر من تنها کنفرانس هایی نظیر بروکسل می توانند این استعداد (من فعلا فقط روی استعداد تکیه می کنم) را از خود بروز بدهند. بعید می دانم اجلاس های جمهوری خواهی علاقه ای به این که چهره ی بیرونی خود را با جنگ طلبان آرایش بدهند، داشته باشند. می دانم عده ای به من انتقاد خواهند کرد که «درک سنتی» دارم و مخالف کمک خارجی هستم. من مخالف کمک خارجی به استقرار دموکراسی در ایران نیستم و خیلی هم طرفدار آن هستم. موضوع این است که اپوزیسیون ایران می خواهد در پیوند با سوسیال دموکرات ها، سبزها، چپ های جهانی کمک خارجی را جلب کند یا در پیوند با احزاب راست و جنگ طلب؟

اگر موردی از قلم افتاده است پوزش می خواهم. تا نوبت بعدی
۴۷۱۹۱ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : زانیار

عنوان : متحدین شیخ
نمی دانم آقای تابان در چه جهانی بسر می برند ولی در تاریخ نیم قرن اخیر آنچه کشیدیم از دست اتحاد شیخ و چپ بود نه شیخ و شاه.
۴۷۱۹۰ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : کامران رئوفی

عنوان : در نظر بازی ما بی خبران حیرانند ما چنانیم که نمودیم دگر ایشان دانند.
رفیق تابان عزیز. صف بندیها ودیدگاها را ، البته درکمال تاسف در تفرق در صفوف دموکرتیسم ، خیلی خوب دیده اید، اما رفیق تابان عزیز ، برخورد با انقلاب ۵۷ وشرایط ارایش نیروها در آن زمان ، کمی دور از انصاف است . دفاع بخشی از چپ ایران از رهبری اپوزیسیون ، در شرایط جنگ سرد وتحلیل ( که برکه سنجید ) را با اطلاعات وسیع امروز نمیتوان بدون تامل درگذشته بنقد کشید ، آنهم بدون بازگشت به آن شرایط . پدیده ها در زمان ، مکان وشرایط خود قابل نقد وبررسی اند. در سال ۵۷ پارامترها ، آرایش اپوزیسیون وشرایط بین المللی در فاز دیگری بوده است . درنظر نگرفتن دقیق ان شرایط ونقد خود دران مقطع ما را ممکن است به بیراهه بکشاند.
۴۷۱٨۹ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : خسرو صدری

عنوان : آنچه شما از قلم انداخته اید:
پیش از فروپاشی شوروی، آنچه انقلاب نامیده می شد، عمدتا مورد حمایت شوروی بود .پس از فروپاشی اتحاد شوروی، همه دگرگونیها در جهان، چه از نوع”مخملی” و”رنگی” و چه از نوع خونین ، به وسیله ناتو و آمریکا وبا هدف بسط هژمونی این کشورانجام گرفته ومی گیرد. با شروع بحران مالی درغرب و رشد کشورهای موسوم به”بریکس”، اکنون شانس پدیدار شدن جهانی چند قطبی دیده می شود. بنابراین ،تشخیص ماهیت تحولات سیاسی و جغرافیایی کشورهای جهان و کنشگران سیاسی آن ها ، بدون بررسی نوع ارتباط وبرخوردشان با این ویژگی جهان معاصر، ره به ناکجا آباد خواهد برد.
به تحولات لیبی و اینک سوریه نظری بیافکنید تا ببینید که آمریکایی ها برای پیش بردن اهداف خود، از نیروهایی بهره می گیرند که به راحتی می کشند و کشته می شوند.
هرچند بسیاری از شرکت کنندگان کنفرانس های اخیر، افکار”میرفطروسی” دارند ولی تقیه می کنند، با اینحال این نمایشات هنوز کالای لوکس پشت ویترین محسوب می شوند. سرمایه گذاری اصلی برروی نیروهایی صورت می گیرد که قادرند چون مرتجعین لیبی و سوریه، بکشند و کشته شوند.
شما چند نفر سلطنت طلب می شناسید که در جمهوری اسلامی جان باخته ( جز حوادث رانندگی)و یا حاضر به جانبازی باشد؟
شما چند نفرجمهوری خواه سلطنت دوست می شناسید که چنین کرده باشد؟
حد اعلای درخشش آن ها همین است که کسانی در باره شان مقاله بنویسند.
حداعلای عروج شاهزاده هم هواکردن فیل” شکایت از خامنه ای” بود و مصاحبه با این و آن در مورد شباهتش به ماندلا ونهرو. خودش هم خوب می داند که اگر بخواهد فراتر رود، هم باید سرکیسه را شل کند و هم با خطر افشاگری های جمهوری اسلامی دست و پنجه نرم نماید.
۴۷۱٨۵ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : ‫البرز

عنوان : خط و مشی دموکراتیک
ف. تابان عزیز سلام بر شما، ‫گمان میکنم،‫ کوشش شما در جهت تشریح پیدایی صف آرایی های جدید، در صفوف نیروهای سیاسی ایرانی قابل تقدیر است. در جایی از نوشته خوب خود،‫ علت وجودی پیدایش آرایش جدید را، قیام علیه خط و مشی دموکراتیک ارزیابی میکنید. ولی توضیح نمی دهید کدام خط و مشی دموکراتیک، مورد نظر شماست، ‫چه ‫در بازار سیاست امروز، ‫همه از دموکراسی صحبت میکنند، همه خود را دموکرات میدانند.
‫به گمان من، نوشته خوب شما، دست روی زخمی گذاشته که سالهاست منشا عفونت و نتیجتا تفرقه بین سیاسیون ایرانی‫ برای رسیدن به ‫اهداف کلان میهنی شده است.
‫به گمان من، وطن ما ایران، نیاز به تمامی فرزندانش دارد. عدم توجه به حق حیات اندیشه و عدم دفاع از حق حیات اندیشه، شده زخم چرکین وطن ما. در طول صد و اندی سال گذشته قانون نامه های اساسی مختلفی نوشته ایم، ‫ولی از جایی که مشارکت عمومی و آگاهانه ای برای نوشتن این قوانین وجود نداشته، هیچگاه نتوانسته خاصیتی اجرایی پیدا کرده، و از حق حیات اندیشه ‫تمامی فرزندان ایران زمین حمایت و حفاظت کند.
‫همین عدم تامین حق حیات اندیشه، سبب اغتشاش در صفوف نیروها و فعالین سیاسی، و منجر به زنده باد و مرده باد گویی های بی ثمر گردیده است.
ایجاد یک اتاق فکر بزرگ، به بزرگی تمامی ایران و همه مردم ایران،‫ برای نوشتن یک قانون اساسی منطبق با خط و مشی دموکراتیک و ‫حقوق انسانی ساکنان ایران زمین، می تواند مبدائی باشد، ‫برای حرکت ما ایرانیان برای رسیدن به یک جامعه مبتنی بر قانون و رعایت قانون
۴۷۱٨۲ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : پیروز پیروزی

عنوان : در پیله خویش نپوسیم
در دنیای خویش نباید غرق شد. آنها که واقعیت را می بینند و با درک آن حرکت می کنند به سر منزل می رسند نه آنها که تصورات خویش را جانشین حقیقت می کنند. این تنها شامل من و شما و غیر حکومتی
ها
نمی شود، بلکه حکومت هم می تواند گرفتار توهماتی به دور از واقعیت شود، چنان که شده است.

تحولات در جامعه ما، در همان داخل کشور شکل میگیرد. بگذارید معدودی در پیله خود باقی بمانند، من و شما پروانه ای شویم و در پیله خویش نپوسیم!

پیک نت ۲۱ مرداد
۴۷۱۷٨ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : علی کبیری

عنوان : رمز موفقیت، اتحاد جمهوریخواهان است!
آقای تابان و دیگر دوستانی که در اینجا بر له یا برعلیه چپها و دیگران سخنوری کرده اند، به یک نکته ی مهم بی توجه بوده اند و آن نکته اتحاد جمهوریخواهان است.

آقای تابان انتقاد به حق کرده اند که چرا فلان رفیق چپ اکنون متمایل به راست شده و یا چرا آن دیگری با شاه پالوده خورده است. خب، این واقعه ایست که اتفاق افتاده است. چرا ایشان از این موضوع دلخور شده اند؟ مگر اصل تغییر در دیالکتیک به زبان بیزبانی نمیگوید که اعتبار چیزها ابدی و ازلی نیست؟ این افراد هم اعتبارشان بر همین روال است. از سوی دیگر این انتقاد به خود آقای تابان و سایر جمهوریخواهان اینترنتی وارد است که دچار بی عملی شده یا بقول معروف توی دعوا دارند نرخ تعیین میکنند. مسلم است که در غیبت جمهوریخواهان در صحنه ی مبارزه، سلطنت طلبان وارد میدان شده ودر پی اجرای برنامه های خود باشند. باید بپذیریم که مای جمهوریخواه بر اعمال آنان کنترلی نداریم. بنابراین میماند که پس در مقابل آنها چه کنیم؟ برای آنکه پاسخ این “چه” را بدهیم، باید ابتدا سازماندهی کرده و سپس بر علیه آنها دست به افشاگری بزنیم. سازماندهی نیز باید این باشد که از مَرکب “من بودن” پیاده شده و سخن از “مابودن” به میان آوریم و تحقق آن منوط به اتحاد حول مشترکات است. این مشترکات شامل برنامه ی حداقلی برای حال و آینده باید باشد که همه ی نیروهای جمهوریخواه را میتواند حول آن گرد آورده و متحد کند. در آینده نیز ضمن حفظ پلاتفرم حزبی یا ایدئولوژیکی خودمان و شناسائی حقوق سایرین، باز هم بخاطر حفظ تمامیت ارضی ایران و آینده ی خود و هموطنانمان، تعیین تکلیف را به صندوقهای رأی محول کرده و پس از آن بازهم حول مشترکات باهم تعامل نمائیم.

در خاتمه ذکر این نکته ضروریست که بیشتر ما ایرانیان دودستی به گذشته چسبیده ایم. من نمیگویم که گذشته ها را فراموش کنیم، ولی به اکنون و فردای مردم و میهنمان فکر کنیم و برای روزهای بهتر دست همکاری به هم داده و برنامه ارائه دهیم. بجای دست گذاشتن بر نقاط منفی، نقاط مثبت را تا میتوانیم بزرگ کنیم. پیروزی و بهروزی ما در اتحاد ماست.
۴۷۱۷۵ – تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

     از : سهند طباطبایی

عنوان : واعظ غیر متعظ
جناب تابان ! آن چه نوشتید، بسیار متین و منطقی است است. با این همه ، نوشته تان مرا به یاد اصطلاح « واعظ غیر متعظ » می اندازد. اعلیحضرت اگر مستبد بود ( که بود ) مملکتی را زیر نگین داشت. حضرت شما که الفاظ شریف ِجمهوریت و دمورکراسی و … از قلم مبارکتان نمی افتد ، با ریاست ! بر یک سامانه ی اینترنتی ، در استبداد و خوذ رآیی ، کَت صد تا آریامهر را از پشت بستید.
باور بفرمایید ،داریوش همایون در مورد امثال شما درست می گفت که اگر به جای جمهوری اسلامی به قدرت می رسیدید، با مردم ، صد چندان بد تر از آن می کردید که جمهوری اسلامی کرد .
۴۷۱۷۱ – تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : رو بسوی خانه خمار دارد پیر ما
میگویند اول قمار با لیلاج. من گرچه تاکنون با چندین نفر در اینجا برسر
ایجاز و خلاصه نویسی قمار کرده ام ولی شانس قمار با لیلاج را نداشته ام
و فکر میکنم این فرصت را نباید از دست داد.

جناب تابان ، میشد این مطالب را درکمتر از نصف حجم این نوشته جا داد بدون
آنکه مطلبی از قلم بیفتد.
ما مریدان رو بسوی کعبه چون آریم چون رو بسوی خانه خمار دارد پیر ما ؟
۴۷۱۷۰ – تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

     از : همایون

عنوان : آقا یا خانم اراد راست می گوید
آقای تابان چرا به این و آن حمله می کنید، فقط به آن و آن (کمونیست ها و گاه اصلاح طلبان) حمله کنید. آقا یا خانم آراد راست می گوید. گذشته ی ما کمونیست ها خونبار و خودمان هم خونخوار بوده ایم. ما کمونیست ها بودیم که ساواکی ها و سلطنت طلب ها را می گرفتیم، به زندان می انداختیم، شکنجه می کردیم، می سوزاندیم و می کشتیم و گاهی هم ابتدا می کشتیم و بعد می سوزاندیم. کشتن سلطنت طلب ها جزئی از هویت ما بود. ما کمونیست ها بودیم که در ایران نظام تک حزبی برقرار کرده بودیم. ما کمونیست ها بودیم که سانسور و اختناق راه انداخته بودیم و جلوی کتاب و روزنامه را می گرفتیم تا مردم ه را از ب تشخیص ندهند و اولین کسی را که پیدا شد و «مرگ بر…» گفت، قهرمان آزادی بشناسند. ما کمونیست ها بودیم که احزاب را تعطیل و مساجد را آزاد گذاشته بودیم. ما کمونیست ها بودیم که حرف های مردم را نمی شنیدیم و به خواسته هایشان بی اعتنا بودیم و آن قدر بی اعتنایی کردیم که انقلاب نکبت بار از راه رسید. ما کمونیست ها بودیم که مسبب همه ی بدبختی ها شدیم. ما کمونیست ها بودیم که نگذاشتیم شاه به دروازه ی تمدن بزرگ برسد. شرم بر ما کمونیست ها…
اما آقا و یا خانم اراد عزیز. در کنار همه ی این شناعت ها که ما کردیم، یک نکته را شما نیمه راست گفته اید. الگوی ما خلخالی نبود، اما ما از خلخالی حمایت کردیم و شرم بر ما. برای آن که چند سال بعد دوباره شرمنده ی مردم نشویم دیگر نمی خواهیم دست توی دست هیچ نیروی مستبدی بگذاریم. من که فکر می کنم این مقاله می خواهد همین را بگوید.
۴۷۱۶۷ – تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

     از : امیر اطیابی

عنوان : بسیار خواندنی، دقیق و روشن
از این بهتر نمی شد بیان کرد. دست مریزاد. متشکریم
۴۷۱۶۴ – تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

     از : اراد

عنوان : یک سوزن به خود و یک جوالدوز به دیگران
اقای تابان
با شما موافقم که بخشی از اپوزیسون تحت لوای اصلاح طلبی به طرفداران حمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. همچنین بخشی از اپوزیسیون با نزدیکی به سلطنت طلبان در فکر ایجاد اتلافی گسترده تر بر علیه جمهوری اسلامی هستند. تمام نوشته شما متاسفانه حمله به این و ان شخص است بدون انکه بگویید شما دنبال چی هستید. ظاهر ا چپها را با گذشته خونینشان ارزیابی نمیکنید. دوست عزیز الگوی سازمان شما خلخالیها بود. کشتن سلطنتطلبها بخشی از هویت چپ اندوره بود. متصفانه خونریزی و جنایت بخشی از ارزشهای نیروهای چپ اندوره بود. ضاهرا خانه شما کلنگی نیست . بفرمایید کی خانه رویایی بتون ارمه تان را در خواب بنا می کنید؟
۴۷۱۵۶ – تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

     از : بهرنگ ایرانی

عنوان : آن خط سوم منم
آقای تابان دست مریزاد.این نوشته فوق العاده است.در مورد این نوشته براستی اگر بگوییم تظاهر آشکار “آن خط سوم منم” است ،بگمانم گزافه نگفته ایم.فقط در صورت شکل گیری و تثبیت چنین خطی است که می توان در تعامل با اصلاح طلبان از یک طرف و در صورت ضرورت با مشروطه طلبان پادشاهی از طرف دیگر به وادی تسلیم طلبی در نغلتید.تنها در چنین صورتی می توان بازیچهء دست بازی گردانان سود جو و جنگ طلب نشد و مانع اجرای سناریوی اهریمنانه آنها شد.اگر خرده گیریها و حساسیت ها و بهانه گیر های بی جا، جای خودش را به حس همدردی واقعی با مردمی بدهد که بطور روزمره انواع نابسامانیها را تحمل می کنند و در آرزوی گشایش در کارهایشان هستند، می توان امیدوار شد که بدیل نیرومندی شکل خواهد گرفت که مدتهاست ،شیفتگان آزادی و عدالت و دموکراسی در انتطارش هستند.
۴۷۱۴٨ – تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

     از : صادق کار

عنوان : زنده باد این منطق و قلم
زنده باد این منطق و قلم، مرسی فواد عزیز بسیار جذاب و مستدل نوشتید
صادق کار
۴۷۱۴۷ – تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

https://akhbar-rooz.com/?p=9006 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x