جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

سیاهکل را «ملی» کنیم! – ف. تابان

 شرکت آقای رجبعلی مزروعی در یک جشن بزرگداشت جنبش فدائیان توسط سازمان (اکثریت) موجب صف بندی تندی بین موافقان و مخالفان شده است. من می خواهم خارج از این صف بندی نکاتی را مطرح کنم.

۱. به نظر می رسد خود واقعه ی سیاهکل و تولد جنبش فدائیان در این صف بندی و انتقادها و ضدانتقادهایی که مطرح می شود، مورد مناقشه و منازعه نیست. بحث بر سر این است که چگونه باید این روز را گرامی داشت و چه کسانی حق دارند آن را گرامی بدارند. این یک نقطه ی قوت است. این احترام به حادثه ی سیاهکل که در همه ی نوشته ها پیرامون موضوع مورد درگیری وجود دارد، نشان می دهد علیرغم تلاش بی وقفه ای که برای بی اعتبار و بی اثر کردن حادثه ی سیاهکل به عنوان نقطه ی آغاز جنبش فدائی در طول این سال ها صورت گرفته است، سیاهکل هنوز اعتبار و احترام خود را دست کم بین نیروهای چپ حفظ کرده است. در تاریخ نزدیک به یکصدساله ی جنبش چپ ایران، هیچ حادثه ای را نمی توان یافت که مانند روز ۱۹ بهمن ۱٣۴۹ در تاریخ چپ ایران ماندگار شده باشد و مورد احترام طیف های مختلف چپ ها، حتی آن ها که به هیچ وجه با تاریخ جنبش فدائی یگانه نبوده و بلکه هم بیگانه مانده اند، قرار گرفته باشد.
از این جا می توان نتیجه گرفت که حادثه ی سیاهکل و روز ۱۹ بهمن ۱٣۴۹ را می توان به عنوان یکی از روزهای بزرگ و ماندگار جنبش چپ ایران گرامی داشت و در این گرامی داشت به توافق گسترده ای رسید.

چپ ایران احتیاج به تاریخ، نمودها و سمبل های خود دارد. هم در گذشته و هم در سال ها و دهه های اخیر بخشی از تلاش نیروهای راست و ضدچپ در جامعه ی ما کوبیدن همه ی این تاریخ، سمبل ها و نمودها بوده است. آن ها بسیار کوشیده اند که سیاهکل و فرزند آن، جنبش فدائیان را، تا حد یک جریان تروریستی که کارنامه اش کشتن «چهار تا پاسبان» بوده است پائین بیاورند. متاسفانه برخی از خود چپ ها و یاران سابق جنبش فدایی هم در این مبارزه با تاریخ، نشانه ها و سمبل های چپ، سهیم شده اند.
سیاهکل را می توان به عنوان یکی از نقاط ماندگار جنبش چپ و سمبل های آن قرار داد و حول آن توافق وسیع تری را به وجود آورد. برای این کار هیچ کس نباید خود را مفسر و نگهبان سیاهکل اعلام کرده و بر آن «ولایت» جاری کند. هر کس محق است و اجازه دارد و باید این روز بزرگ را گرامی بدارد.

۲. آیا نشانه ها و سمبل های چپ باید در انحصار چپ و حتی بخش معینی از آن باقی بماند؟ اگر هم دیگران سعی کنند چنین کنند، چپ نباید به این حصارکشی تن دهد. مبارزه ی چپ ها باید بر این استوار باشد که سمبل ها و نشانه های خود را به سمبل ها و نشانه های ملی در ایران تبدیل کنند. این حق آن هاست. چپ در ایران هرگز مردمی و گسترده نخواهد شد اگر نتواند سمبل ها و نشانه هایی از خود را، به جنبش ملی ایران پیشنهاد کرده و به آن بقبولاند.
سیاهکل به دلایل گوناگون و بسیار، بیش از هر مناسبت تاریخی دیگر چپ ها، قابلیت و توان آن را دارد که به یکی از نشانه های ملی در مبارزه علیه دیکتاتوری در ایران تبدیل شود. فرصتی که در انقلاب بهمن به دست آمد و به دلیل اشتباهات و بی توجهی های خود ما چپ ها از بین رفت.
برای حرکت در این راه نباید فراموش کرد، سیاهکل در انحصار هیچ کس نمی تواند باشد، متعلق به همه است. سیاهکل از آن هر کسی است که خود را چپ می داند و برای آرمان های بنیان گذاران این جنبش تلاش می کند. گام بعدی هم اما هست. سیاهکل نباید در انحصار چپ بماند. چپ باید سعی کند سیاهکل به یک واقعه ی ملی تبدیل شود. من به عنوان مثال جشن اومانیته را مطرح می کنم. جشنی که هر چند صاحب اصلی آن حزب کمونیست فرانسه است، اما نه تنها در فرانسه که در سطح جهان نیز بسیار از حزب کمونیست فرانسه فراتر رفته است.
اگر قرار باشد سیاهکل واقعه ای تاریخی و نشانه ای از مبارزه علیه استبداد و سوسیالیسم در سطح ملی باشد، باید کوشید آن را از چهارچوب و دایره ی چپ خارج کرد و نیروهای ملی و دموکراتیک کشور را به مشارکت در آن تشویق کرد.
چنین مشارکتی دامن «سیاهکل» را لکه دار نخواهد کرد، کمک خواهد کرد تا ایده های آن بهتر شناخته شود و مورد پذیرش بیشتری قرار گیرد تا این حادثه به یک حادثه ی ماندگار ملی در کشور و جنبش و تاریخ ما تبدیل گردد.

     از : علی راد

عنوان : سیاهکل وراز ماندگاریش و سهم ایرانیان در ان
سیاهکل نقطه اغاز یک تلاش ملی برای احیای حقوق از دست رفته ملی پس از مشروطه بود . تفاوت سیاهکل با دیگر تلاشها استقلال عمل ان و وجه برجسته ان جانفشانی برای احیای جنبش ملی بود . “جانفشانی ” نشان برجسته سیاهکل در اوج صداقت و پاکی و استقلال ان بود . فارغ از ماهیت چپ فدائی سیاهکل ستاره ای درخشنده و مملو از عشق به میهن بود . سیاهکل قطعا یک رخداد تاریخی ملی است . با این نگاه باید سیاهکل سهم همه ایرانیان باشد .
۴٨۴٨۵ – تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : نمایندگان و روسای سابق دولتی آمریکا
من بیش از این نمیخواهم خود را در این گفتگو داخل کنم اما جمله ای در کامنت
جناب ناظر محتاج تفسیر است.

” شاهد شرکت نمایندگان و روسای سابق دولتی آمریکا در مراسم مجاهدین بوده ایم “.

درست است که امریکا برای حفظ منافع خود از این و آن گروه حمایت کرده و بنا بر مصلحت روز تغییر موضع نیز میدهد اما حضور این نمایندگان و روسای سابق دلیل نمایندگی آنها از سوی امریکا نیست و بسیاری از آنها تنها در ازای پرداخت مبلغ معینی از موقعیت قبلی استفاده کرده و در باره مطالبی سخنرانی میکنند که حتی چیز در باره آن نمیدانند. لیست کسانی که از مجاهدین پول گرفته و صحبت
کرده اند بسیار دراز است مثلا حاکم سابق پنسیلوانیا ، اد رندل برای ده دقیقه صحبت بیست هزار دلار پول گرفت در حالی که حتی نتواند نام مجاهدین خلق را هم درست بنویسد. جان بولتون و بسیاری دیگر حتی به گرفتن پول اقرار کرده اند. یک مقام سیاسی سابق امریکا به کریستن مانیتور گفت که به او بیست و پنج هزار دلار پیشنهاد شده بود که در پارس برای مجاهدین سخنرانی کند و او این پیشنهاد را رد کرد.

Iranian group”s big-money push to get off US terrorist list
http://www.csmonitor.com/layout/set/print/content/view/print/۴۰۱۵۴۳


Israel, MEK and state sponsor of Terror groups
http://www.salon.com/۲۰۱۲/۰۲/۱۰/israel_mek_and_state_sponsor_of_terror_groups/
۴۴۲٨٣ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۰       

     از : نظر

عنوان : درست نیست
با انتقادات بسیاری که به حق به مجاهدین خلق وارد است ولی با جناب باران موافق هستم که این لحن سخن گفتن در مورد آنها صحیح نیست. بهرحال افرادی که متعلق به سازمان مجاهدین خلق هستند هنوز در جبهه خلق می باشند و این برخورد که تشگیلات آنها را یک “حجره” نام ببریم صحیح نیست.

مطمنا آمریکا نیز به دنبال منافع خود می باشد و تلاش می کند که آنها را به سمت منافع خود سوق دهد چه بسا که تا حدود زیادی موفق نیز شده است که شاهد شرکت نمایندگان و روسای سابق دولتی آمریکا در مراسم مجاهدین بوده ایم اما این دلیل نمی شود که اپوزیسیون دمکرات ضد رژیم جمهوری اسلامی بازی را باخته بداند و بگذارد که آنها به آن سمت بروند.
شخصا فکر می کنم مرزبندی باید با نمایندگان و ایادی رژیم سابق و فعلی باشد و تمامی نیروهای مخالف می توانند به یک هماهنگی در سمت تحقق یک جامعه دمکرات ایرانی بدون رژیم ولایت فقیه داشته باشند.

در رابطه با جریاناتی که هنوز توهماتی به جناح های از این رژیم دارند باید بیشتر محتاط بود زیرا تجربه تلخ نشان داده است که همراهی با وابستگان رژیم فعلی و پیشین بسیار مضر و مرگبار بوده است که تجربه حزب توده و سازمان اکثریت نمونه تاریخی آن می باشند.
در این میان متاسفانه رفتار سازمان اکثریت بسیار مخربتر می باشد که راه را برای هرگونه تفاهم به بن بست می رساند. رژیم جمهوری اسلامی مانع و سد اصلی تحقق خواسته های عادلانه و دمکراتیک مردم ایران می باشد و برای رسیدن به یک جامعه دمکرات نمی توان با افرادی که در رژیم سابق و فعلی از هر فعالیتی برای تثبیت استبداد و خفقان عمل کردند همراهی یا همکاری سیاسی داشت.

تجربه چندین ساله به اثبات رسانده است که اصلاح رژیم ممکن پذیر نیست و اصلاح طلبان رژیم نیز چوب لای چرخی خواهند شد که فقط از حرکت جنبش جلوگیری کرده و می کنند. زمان آن رسیده است که با طرد وابستگان رژیم سابق و فعلی به یک جبهه فراگیر از نیروهای سیاسی با هدف جایگزینی رژیم فعلی با یک نظام مردمی و یک جمهوری دمکرات تشگیل بدهیم.
۴۴۲۶۴ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۰       

     از : الف باران

عنوان : آقای خسرو صدری…
“مشتری سرقفلی چنین”حجره”ای هم، همان آمریکایی هایی هستند که حجره مجاهدین خلق را خریدند.”

آقای خسرو صدری، در نوشته‌های شما توهین‌های ناروا به “کسانی‌” که در خط حزب توده‌ و چریکهای اکثریت نیستند دیده میشود ! اگر اینگونه برخورد‌ها از افراد رهگذر و یا روشنفکران خود نمایی صورت گیرد ، ایرادی نیست ولی‌ از شخص شما ، با اینهمه ادعا و سوابق سیاسی , بسیار ناشایست خواهد بود . نقد ایدئولژی‌ها و سازمانها سیاسی امری معقول و روشنگرانه است ولی‌ توهین‌های شخصی‌ قابل تحمل نخواهند بود . امیدواریم نسبت به نوشته‌ها و افکار خود تجدید نظر بفرمایید…
۴۴۲۵٨ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۰       

     از : خسرو صدری

عنوان : آرمان سیاهکل را نمی توان مصادره کرد!
درپاسخ به یکی از دوستان:
جنجال بعضی ها، بر سر مال خود کردن امتیاز “متولی امامزاده سیاهکل بودن” است که همزمان با تلاش برای تهی کردن این جبش از آرمان عدالت جویانه و ضد سرمایه داری اش صورت می گیرد. مشتری سرقفلی چنین “حجره”ای هم ، همان آمریکایی هایی هستند که حجره مجاهدین خلق را خریدند.
اگر آرمان سیاهکل مورد توافق همه باشد، چه بهتر که هرکسی مایل بود به سمت آن بیاید. ولی از مخالفان عقیدتی آن نمی توان انتظار داشت که آن را تایید کنند و معقول هم نیست که آن ها را به این کارفراخوانیم.

همچون “چه گوارا” ، قهرمانان سیاهکل نیز بر اساس اهداف انسانی و نه مشی ناموفق شان ، مورد ارزیابی تاریخی قرار خواهند گرفت.
۴۴۲۴۴ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۰       

     از : حق با همه است

عنوان : اصلاح یک جمله از متن قبلی
اجازه بدهید برای اینکه بیحرمتی یا ناسپاسی نکرده باشم جمله ای را اصلاح کنم. فقط روشنفکران سپید موی نیستند که سیاهکل را بیاد دارند. زندانبانان و شکنجه گران دو رژیم هم آنرا بخاطر میاورند.
۴۴۲٣٨ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۰       

     از : حق با همه است

عنوان : فرصتی به مزروعی بدهید بلکه او هم فدایی شود
یکی از نشانه های فرهنگ مذهبی مرده خوری و میراث خواری است. شهید سازی و کسب مقبولیت و اعتبار از شهیدان فقط منحصر به مذهبی ها نیست، چپ هم از ان مصون نمانده. اینهمه گروه ها و سازمانهای گوناگون بدون انکه در رد مشی تئوریک و استراتژیک سازمان چریکهای فدایی خلق کوچکترین تردیدی به خود راه دهند و بدون آنکه بروی خودشان بیاورند کلمه “فدایی” و “فداییان خلق”را یدک میکشند. همگی خادم امامزاده ای شده اند که اعتقاد به ان ندارند ولی با حفظ عنوان سید از وجوهات وقفی ان بهره برداری میکنند. دوستانی که به حضور مزروعی در مراسم سیاهکل معترضند نگران چه هستند؟ اولا اکثریت و شرکا خود تا کنون بلاهای زیادی بر سر آرمان و آوازه سیاهکل آورده اند. اگر به جای سیر در خیالات آسمانی بر روی زمین سخت قرار بگیریم قبول خواهیم کرد که جز روشنفکران سپید موی کسی نه بیاد و نه آشنا با سیاهکل است. و این دستپخت همان روشنفکران سپیدموی است که پای هر عمل انجام شده و نشده اشان مهر “فدایی” سازمان چریکهای فدایی خلق را کوبیدند و هر بار هم برای ربودن این میراث از یکدیگر سبقت گرفتند. من که نفهمیدم چرا. چرا فهمیدم، اقرارش دردناک است که بگویم این نام تجارتی سرقفلی داشته است. با این حال آرمان چریکهای فدایی خلق فقط یک میراث دار- و نه میراث خوار دارد: جنبش آزادی و عدالتخواهانه مردم ایران. هر کس هم آزاد است برایش مراسم برقرار کند. یکی مراسم عزاداری برگزار میکند، یکی جشن و یکی هم اموزش. در مجلس ختم و جشن فرقی نمیکند چه کسی شرکت کند. کافیست حفظ ظاهر شود. ولی در آموزش کسی شرکت میکند که قصد یادگیری و اصلاح خود را دارد و باید این را هم نشان دهد که بتواند ادامه دهد. حالا مجلس اکثریت “فدایی” از کدام نوعش بود؟
۴۴۲۲۹ – تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۰       

     از : میم نون

عنوان : صورت ها و سیرت ها
با سلام
الف باران ظاهر عملیات سیاهکل و القاعده را می بینند و علامت تساوی میان آندو می گذارند.
بدین طریق حتی عقب مانده تر از سعدی می شوند که می دانست:
صورت زشت و زیبای ظاهر تعیین کننده نیست، بلکه محتوا و ماهیت چیزها نقش اول دارد و حرف آخر را بر زبان می راند.
با طناب ظواهر نمی توان به چاه تحلیل اندر شد و سالم بیرون آمد.
چون بظاهر خیلی چیزها شبیه هم اند.
این طرز نگرش عوامانه است.
اگر آوانتوریسم قابل انتقاد است، این دلیل نمی شود که آوانتوریسم را با تروریسم راست بن لادن و انتحار کور بچه پولدار هواپیمادار امریکائی یکی تلقی کنیم.
این طرز نگرش محافل امپریالیستی است که میان چگوارا و هر جانی بالفطره علامت تساوی می گذارند.
۴۴۲۱۲ – تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۰       

     از : رضا تبریزی

عنوان : نوشته مهدی اصلانی را چرا برداشتید؟
آقای تابان بهتر نیست برای رعایت و نشان دادن بیطرفی خودتان حالا که پرونده ای با عنوان سیاهگل باز کردید و ماجرا ظاهرا تداوم دارد و بسیاری هم درجریان کل ماجرا نیستند نوشته مهدی اصلانی را بر نمی داشتید. همه نقدها و نظرها به شکلی به نوشته مهدی اصلانی بر میگردد و از این بایت بسیاری ازخوانندگانتان دچار سردرگمی و جستجو برای متن مهدی اصلانی هستند
۴۴۱۹٨ – تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۰       

     از : الف باران

عنوان : …
ماجرای یازدهم سپتامبر در نیویورک و حمله به برج‌ها که توسط گروه بن لادن صورت گرفت چه بخواهیم و چه نخواهیم یک مشی چریکی با ایدئولژی اسلامی بود. چند روز پس از آن واقعه، پسر بچه‌ای ۱۷ ساله ای با هواپیمای شخصی‌ پدرش، خود را به یک آپارتمان چهار طبقه زد ، خود و پیر زنی‌ را هم کشت…
نتیجه حمله به یک قرار گاه نظامی در سیاهکل برای جوانان مخالف رژیم شاه هم , این از جان گذشتگی “قهرمانانه” را بوجود می‌آورد که هرکس اسلحه و یا مواد منفجره‌ای تهیه , چند نفر پلیس و یا مأمور رژیم را از پای درآورد…دیگر در هر کجای ایران هر کس چنین عملی‌ انجام میداد هم خود معتقد به چریک بودن بود و هم مردم او را چریک می‌دانستند . این نوع مبارزات هر چه میخواهند نام داشته باشند، باشند ، ولی ‌از سوسیالیسم جدایند …
نه‌ خدا، نه‌ شه‌، نه‌ “قهرمان”…
۴۴۱۹٣ – تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۰       

     از : hadi Shahab

عنوان : جشن اومانیته یک جشن بین المللی است و نه یک جشن ملی
آقای تابان محترم ،
فکر میکنم که شما در مقایسه خودتان دچار یک اشتباه فاحش شده اید. آنجا که جشن اومانیته را یک جشن ملی قلمداد میکنید.
آقای تابان جشن اومانیته یک جشن بین المللی است و نه یک جشن ملی اگر چه این جشن هر ساله در کشور فرانسه برگزار میشود ولی در این جشن فقط و فقط چپها از کشورهای متفاوت در آن بطور اکتیو شرکت دارند. بله برگزار کننده این جشن حزب کمونیست فرانسه است. همه اما بخوبی میدانیم که حزب کمونیست فرانسه حزبی رادیکال است در ضمن تا به امروز در این حزب هیچ کسی از برداشتن خدمات کوچک دولتی “بگوییم رایانه ها” مثل فرخ نگهدار حمایت نکرده. همچنین تا به امروز هیچ کس از حزب کمونیست فرانسه ادعا نکرده که مبارزات پارتیزانی و مسلحانه در دوران فاشیسم همانند جنگهای صلیبی بوده.(نگاه کنید به تمثیلات آقای سیامک فرید عضو شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت آنجا که سیاهکل را با صحرای کربلا مقایسه میکند).

آقای تابان دور و برتان را درست نگاه کنید آنوقت خواهید دید که با این یاران دور شیرینی نمیتوان سیاستی تدوین کرد که چپ و رادیکال باشد و بدان طریق از امال و اهداف سوسیالیستی و آزادیخواهانه حماسه سازان سیاهکل دفاع کرد. با دعوت افراد و جریانات راست و شکنجه گر به جشن سالروزحماسه سیاهکل شما از حماسه سیاهکل آن چیزی را خواهید ساخت که آخونده ها از حسین و کربلا ساختند.

سیاهکل در انحصار چپ است و نباید نردبان قدرت طلبی رهبری سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت بشود.
هر چپی به این انحصار طلبی افتخار میکند. چرا که آنها (حماسه سازان سیاهکل ) یاران چپ بودند وبیزار از فرصت طلبان قدرت طلب .

سرنگون باد نظام کثیف جمهوری اسلامی
شرم بر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رجبعلی مزروعی حامی نظام شکنجه

هادی شهاب
۴۴۱۷۰ – تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۰       

     از : میم نون

عنوان : الف باران
من با پوزش پیشاپیش، دو نکته در نظرات خانم و یا آقای الف باران را مورد تأمل قرار می دهم تا صحت و سقم نظر خود را بسنجم:

حکم اول
«مشی چریکی یکی از بیماریهای سوسیالیسم و کمونیسم است.»

این نظر الف باران گرامی از سر تا پا نادرست است و از بی خبری مطلق ایشان به تفکر مفهومی بطور کلی پرده برمی دارد.
اولا مشی چریکی فرمی از مبارزه نظامی است.
حتی حضرت علی از آن استفاده کرده بود.
ثانیا مشی چریکی ـ فی نفسه و به مثابه فرم مبارزه و نبرد ـ می تواند درست و سنجیده و یا نادرست و نسنجیده باشد.
ثالثا مشی چریکی حتما نباید به کمونیسم و سوسیالیسم ربطی داشته باشد که فرماسوین های اجتماعی و اقتصادی اند.
رابعا مشی چریکی چرا باید بیماری باشد.
مشی چریکی می تواند بسته به اوضاع و احوال فرم درست مبارزه و یا فرم غلطی از آن باشد.
برای مثال:
کمینترن به حزب کمونیست چین، مشی چریکی نبرد بر ضد کومین تانک را پیشنهاد کرد، ولی حزب کمونیست چین آن را نادرست دانست و به جنگ منظم و تسخیر شهرها از دهات دست زد و نظرش درست بود و درستی اش در عمل اثبات شد.
خامسا آنچه در ایران به عنوان مشی چریکی معرفی شده، نه مشی چریکی بلکه آوانتوریسم بوده است که لنین بیماری کودکی جنبش کمونیستی تلقی می کند.
برای اینکه بی تابی و شتابزدگی و بی شعوری تئوریکی و تجربی کودکان را به خاطر خطور می دهد.
آوانتوریسم یاد شده در ایران بویژه از لحاظ طبقاتی باید تحلیل علمی شود.
من فکر نمی کنم که جریان های موسوم به فدایی و مجاهد نماینده زحمتکشان بوده باشند. البته باید تحلیل اوبژکتیف شود تا نظر قطعی بدست آید.
مثلا پیوند ژرف میان آل احمد و سران فدایی قابل تأمل است.

حکم دوم
« کمونیست‌ها سربازان و خدمتگزاران گمنام جامعه تهیدست هستند، آنها چیزی برای خود نمی خواهند.»

این تعریف از کمونیست ها خود ریشه در همان جریان آوانتوریستی موسوم به «مشی چریکی» دارد و از سراپایش تعلقات خرده بورژوائی و روشنفکری ـ شعارگرائی می تراود.
کمونیست به عضو حزب کمونیست اطلاق می شود که طرفدار پیشرفت اجتماعی است.
کمونیست ها هم می توانند گمنام باشند و هم اگر شرایط ایجاب کند، معروف خاص و عام باشند.
این ها چیزهای فرمال (صوری) اند و فی نفسه بیانگر صحت و سقم شیوه عمل نیستند، خصیصه بخصوصی نیستند.
منظورم از اینکه الف باران تفکر مفهومی بلد نیستند، همین بود.
کمونیست ها چرا باید ریاضتکش جا زده شوند و چیزی برای خود نخواهند؟
کمونیست ها در جامعه زندگی می کنند و اکثرا زحمتکش مادی و بعضا معنوی و فکری اند.
گذار از جامعه عقب مانده به پیشرفته قبل از همه به نفع خود آنها ست.
کمونیست ها را الف باران با مدعیان آوانتوریستی کمونیسم عوضی گرفته اند و بلحاظ تئوریکی فرقی با همان ها ندارند که در حرف رد می کنند.
با پوزش مجدد
۴۴۱۶۹ – تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۰       

     از : بهروز الف

عنوان : آقای تابان، آری، ولی
آقای تابان، اری شما راست میگویید که حماسه سیاهکل ار آن تمام چپ ایران هست و هر چپی میتواند به آن تکیه کند، ولی شما دوست عزیز بهتر از هر کس دیگری میدانید که سازمان اکثریت بخصوص رهبران اصلی آن رسما و بارها و بارها گفته و نوشته اند که چپ نیستند. آنها تصمیم خودشان را گرفته اند (۳۳ سال پیش) و هنوز هم سرسختانه ازآن دفاع میکنند و آن این است که همانند رهبران مجاهدین و حزب توده میخواهند بقدرت برسند و در این راه ماکیاولیسم سرمشق آنها هست. تفاوت آنها با مجاهدین این است که مجاهدین خواهان برانداختن افراد رژیم هست (نه برانداختن رژیم اسلامی) و حزب توده و اکثریت میخواهند به نشست و برخواست و دفاع چشم بسته از رژیم در رژیم نفوذ کنند و ذره ذره یا آنها را از بین ببرند و یا یک کودتایی بکنند (تئوری کشور “سوسیالیسم موجود” سابق- نمونه اتیوپی، عراق، لیبی، سومالی، ماداگاسکار ، افعانستان و …) این سیاست را کیانوری بسیار ظریف فرموله کرده بود و شاگردانش هنوز که هنوز هست در راه آن قدم برمیدارند.
دعوت از مزروعی یا هر شکنجه گر رژیم نه از علاقه اینان به گفتگو و دمکراسی است نه باز شدن فضای سیاسی، تنها و تنها نفوذ در رژیم و گرفتن قدرت. مطمئن هستم که شما این واقعیت را کاملا میدانید
۴۴۱۵۰ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : الف باران

عنوان : آفتابه لگن هزار دست شام و نهار هیچ چی‌…!
گروهی از جمهوری خواهان آمریکا هم میخواستند “ژاپن” را با “ریگان” عوض کنند ! یعنی‌ “کشور ژاپن” را “کشور ریگان” نامگذاری کنند ! بهتر نیست از چریک‌های اکثریت بخواهیم ایران را هم هرچه دلشان خواست بنامند ! از اخبار روز بعید است که به این گروه اجازه چنین جسارتهایی را میدهند. مشی چریکی یکی از بیماریهای سوسیالیسم و کمونیسم است.کمونیست‌ها سربازان و خدمتگزاران گمنام جامعه تهیدست هستند، آنها چیزی برای خود نمیخواهند , همین تبلیغات “آفتابه لگن هزار دست شام و نهار هیچ چی‌”، همان مشی مخرب چریکی است که ضربه بزرگی‌ به جنبش ترقی‌ خواهانه ایران زده است…
۴۴۱۴٨ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : حیران

عنوان : با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود!
خود گویید و خود خندید به به چه هنرمندید!
واقعا فکر می کنید سیاهکل در ذهن و جان مردم ایران ریشه دارد؟ گمان می برید مردم این روز را به عنوان حماسه در حافظه تاریخی خود ثبت کرده اند؟ ای روشنفکران جدا از مردم سر چه دعوا می کنید؟شما که خود انقدر حافظه تان ضعیف است از مردم شریف این دیار که در دردها ی روزمره خود دست و پا می زنند چه توقعی دارید؟ حافظه شما ضعیف است تا آنجا که بیانیه های خودتان رافراموش کردید که به موسوی اعتراض کردید که چرا از سرود ” سر اومد زمستون” در فیلم انتخاباتیش استفاده کرده است. همه آن اعتراضات را در سایت های مختلف از جمله سایت گویا خواندیم. موسوی از آن استفاده نکرد و برای امثال من این شگفتی بی پاسخ ماند که چرا فدائیان به جای استقبال از این عمومی شدن سرود محبوب خود، دیگران را نهی می کنند. ای عجب که امروز از ” ملی” شدن دم می زنید بی آن که بر رویه دیروزتان نقدی بنویسید. حافظه تان یاری نمی کند(؟!) که در ۲۱ بهمن وقتی مردم به پادگان ها هجوم آوردند صف طویل شما در خیابان انقلاب فریاد”ایران را سراسر سیاهکل می کنیم” را سر می دادید و خود از طنین صدایتان کیف می کردید. همان زمان زنان کنار خیابان ها مشغول رنده کردن صابون برای ساخت مواد منفجره بودند و شما در تب و تاب رویای سیاهکل فریاد می زدید و البته کیف می کردید. تا بالاخره دوزاری ها افتاد و با مردم همراه شدید. انقدر در محافل خودتان از خودتان گفته اید و رگ گردن برجسته کرده اید که باورتان شده مردم هم مانند شما فکر می کنند. باورتان شده که با حلوا حلوا دهان شیرین می شود. اما نه عزیزان، شیرین نمی شود. صادق باشید.
۴۴۱۴۲ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : peerooz

عنوان : مشارکتی
گرچه این مطالب تکراریست ولی شاید ارزش باز گویی داشته باشد .
من نمیدانم که وقایع را میشود ” ملی ” کرد یا وقایع خود بخود ملی میشوند ولی
برای کسی مانند من که خارج از بحران بوده و جز در باره آن نخوانده است چنین
گفتگو هایی در باره حضور یک مشارکتی در مراسم سالانه ” واقعه سیاهکل “
حیرت انگیز است بدان دلیل که مرا بیاد فرهنگ و آداب و رسوم و عقاید و رفتار
ما ایرانیها میاندازد.

در زمانی نه چندان دور حضور یک ” کافر” در مسجد و یا مراسم عاشورا ، بلوا
به پا میکرد و شاید تعداد کسانی که بجرم این گناه جان خود را از دست داده و
مسجد را ” نجس ” کرده بودند بیش از یکی دوتا باشد.

فرض کنیم که این کافر مشارکتی مراسم فدائیان را با حضور خود آلوده کرده است ؛
آیا باید به حضور او در این مراسم چنین حمله کرد و یا دید که او چه میگوید و با
متانت عقاید و رفتار اورا مورد انتقاد قرارداد ؟ میشود در خارج از مراسم با آنها گفتگو کرد ولی در داخل مراسم این عمل ” حرام ” است؟ یا اصلا نباید گفتگو کرد. اگر سی و سه سال بعد از آن تجربیات تلخ و کشت وکشتار یکدیگر، هنوز چنین رفتار کنیم چه امیدی به آینده داریم ؟
۴۴۱٣۹ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : پویان ارس

عنوان : سیاست هم یک علم است
چه میشد همه با هم مهربان بودند. جنگی در میان نبود. همه به هم احترام میگذاشتند. افراد جامعه باورهای همدیگر و منافع یکدیگر را در “قالبهای” ملی میریختند و همه یک شکل و یکدل میشدند. ملتها هم باورها و منافع خود را در قالبهای بین المللی میریختند و بین المللی میشدند. گرگها با میشها زندگی میکردند. کبوترها در آغوش بازها میغنودند. کارگران به منزل کارفرماها دعوت میشدند و اجازه میافتند بوق ماشین صاحبکار را به صدا دراورند. و هزاران آرزوی خوب و شیرین و دلچسب.
ولی همه اینها خواب و خیالی بیش نیست. نمیگویم مارکسیسم لنینیسم را بخوانید تا بفهمید چرا خواب و خیالی بیش نیست. حتی لازم نیست به تجربه ملتها و حتی تجربه تاریخ معاصر خودمان رجوع کنید. همین علم سیاست بورژوایی که در دانشگاهها تدریس میشود را بخوانید تا بفهمید که مقوله “قدرت” یک مقوله ذهنی نیست که با مهربانی بین ادمها قابل حل باشد. اصلا مایه سرشکستگی نخواهد بود که یک کتاب ” مبانی علم سیاست” را دوستانی که خواهان جای گرفتن نمادهای فداییان در میان ملت!!! و طلب احترام کردن برای نمادهای یک جنبش مارکسیست لنینیست از طرف لابد “نمایندگان ملت” !!! بخوانند تا بفهمند چارچوبهای قدرت با خوش خیالی ساخته نمیشوند.
۴۴۱٣٨ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : خسرو صدری

عنوان : “ملی”، اعلام کردنی نیست. ملی، خودبخود ملی است!
رخدادی ملی است که آرمان مشترک طبقات نا همگون ملت را، در لحظه مشخص تاریخی، بازتاباند. مانند انقلاب ها یا جنبش هایی چون “ملی شدن نفت” در ایران.

اصلی ترین ویژگی “جنبش سیاهکل”، عدالت خواهی و ضد سرمایه داری بودن آن ،یعنی حمایت از طبقه زحمتکش در مقابل استثمارگر، دربعد انترناسیونالیستی وملی ، می باشد. دشمنان طبقاتی این جنبش را نمی توان به صرف ملی بودن به زیر پرچم آن فراخواند.

در جنبش فدائیان ،کسانی که واقعا هنوز به آرمان های عدالت خواهانه پایبندند، نباید اجازه دهند که تاریخشان را از ترس آمریکا به آغوش ج.ا. برانند و یا برعکس و محتمل تر، از ترس ج.ا، به نفع مقاصد”بشردوستانه”! آمریکا و ناتو مصادره کنند.

سیاهکل، اگر صحرای کربلا نیست، مکه معظمه هم نباید باشد که ۷۲ فرقه مسلمان را ، بدون ماهیتشان، به طوافش فراخوانیم.
۴۴۱٣۴ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : رضا سالاری‫

عنوان : تناقض ‫بین ملی ‫عینی و ملی آرمانی
‫جناب تابان

‫اگرچه دعوت از دیگران و غیر چپها و اجازه ورود و شرکت همگانی دادن به آنها به مراسم و رویداد های تاریخی چپ ایران گامی ارزشمند است‫، و اگرچه حسن نیت شما با اظهار

« اگر قرار باشد سیاهکل واقعه ای تاریخی و نشانه ای از مبارزه علیه استبداد و سوسیالیسم در سطح ملی باشد، باید کوشید آن را از چهارچوب و دایره ی چپ خارج کرد و نیروهای ملی و دموکراتیک کشور را به مشارکت در آن تشویق کرد. چنین مشارکتی دامن «سیاهکل» را لکه دار نخواهد کرد، کمک خواهد کرد تا ایده های آن بهتر شناخته شود و مورد پذیرش بیشتری قرار گیرد تا این حادثه به یک حادثه ی ماندگار ملی در کشور و جنبش و تاریخ ما تبدیل گردد. »

جهت جذب توافق عمومی بر ملی کردن ‫واقعه ‫شهامت آمیز سیاهکل ‫قابل ستایش و درخور ‫ارزش گذاری است، ولی آیا در هدف و مقصود اولیه و مکتوب تاریخی رهبران سیاهکل هم پیش و هم پس از ایجاد و تشکیل این سازمان هیچ نشانه و اشاره ای به این سراسری کردن و ملی کردن این ‫آرمان دیده شده و یا می ‫شود‫؟ چقدر عناصر ملی در جوهر اولیه این واقعه تاریخی نهفته است تا قابل بسط و ملی کردن به شکل نظر شما باشد؟


۴۴۱۲۹ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : یاور بیدار

عنوان : جنبشی که از بهر مردم است، از آن مردم است.
بهر حال کسانی و دیدگاه هائی در صدد سو استفاده و عوام فریبی از چنین وقایعی برمی آیند.اما لازم است کسانی که خود را مرتبط با سیاهکل می دانند به روشنگری بپردازند و مقاصد آنها را افشائ کنند.هر چند صاحب قلم، در برداشت من، با قرار دادن صفت ملی در گیومه خود نشان کرده اند که سیاهکل و فلسفه وجودی آن چندان هم در نزد مردم ناشناخته نیست.
۴۴۱۲٨ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : میم نون

عنوان : کاریکاتوریزاسیون
با سلام
آیا نشانه ها و سمبل های چپ باید در انحصار چپ و آن هم بخش معینی از چپ باقی بماند؟ چپ نباید به چنین حصارکشی ای تن دهد. مبارزه ی چپ ها باید بر این استوار باشد که سمبل ها و نشانه های خود را به سمبل ها و نشانه های ملی در ایران تبدیل کنند. چپ در ایران هرگز مردمی و گسترده نخواهد شد اگر نتواند سمبل ها و نشانه هایی از خود را، به جنبش ملی ایران پیشنهاد کرده و به آن بقبولاند. سیاهکل یکی از این نشانه هاست …

ایده بدی نیست، اما به شرطها وشروطها:
اولا به این شرط که چپ کذائی به سمبل های کذائی و قابل بحث قناعت نکند، بلکه شعور راستین چپ را قبل از همه از آن خود کند و بعد تبلیغ و ترویج کند و توده ای اش سازد.
ثانیا گذشته خود را به تیغ تیز انتقاد دیالک تیکی بسپارد، یعنی جنبه های مثبت و بالنده ان را حفظ کند و جنبه های منفی و ارتجاعی آن را نقد کند و حذف کند.
ثالثا از کاریکاتوریزه شدن ایده چپ جلوگیری کند و بر ضد آن با تمام قوا مبارزه کند، به همان سان که تابان عزیز روزی روزگاری از طرف همگنان خود، شهره بدان بود.
۴۴۱۲۴ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : ر صبور

عنوان : مبهم کردن بحث برای چیست
تابان گرامی
از ابتدا که نامه ۱۰ نفره و تقریبا همزمان مطلب آقای اصلانی به اعتراض شرکت آقای مزروعی در مراسم بنیان گذاری فدائیان منتشر شدند، موضوع اعتراض کسی این نبود که گرامی داشت سیاهکل در انحصار کسان خاصی بایستی باشد. صحبت بر سر سو استفاده و “عوامفریبی”ای است که صورت گرفته. در گذشته نزدیک، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و افراد موثر آن، با سرکوب دهشتناک فدائی و مجاهد و بهائی و سعیدی سیرجانی و… همراهی داشته اند. آیا شما عکس این ادعا را از آن ها دیده و یا شنیده اید. آیا آقای مزروعی به این جنایت ها رسما اعتراض کرده و یا همین الان حاضر است با صراحت بابت حضور خودش و سازمانش از مردم ، در این همراهی جنایتکارانه، پوزش بخواهد. به دادگاه کشاندن آن ها فعلا پیشکش! چرا باید فدائیان( هر نحله ای از آن) به این دلخوش کنند که ایشان قدم رنجه کرده در مراسم بنیان گذاری شان شرکت کرده و سخنران هم بوده، حال آن که سازمان شان-مجاهدین انقلاب اسلامی- شریک جرم کشتار ده ها و صدها تن از همین فدائیان بوده است.
در حاشیه: در همین مجلس آقای مزروعی درک “مغشوش” خودش را از جدایی نهاد دولت ودین به نمایش می گذارد که حرجی نیست. مشکل این جاست که ایشان و دوستان دیگرشان از جمله سروش و اشکوری هنوز با استدلال و پشتوانه “اکثریت مسلمان جامعه ایران”حکومتی را می خواهند که در آن اسلام با دمکراسی آشتی خواهد کرد و ضمانتش هم این است که “علمای اعلام”-” عمامه به سرها- حق داشتن مناصب حکومتی را ندارند.کدام شان صراحتا اعلام کرده اند که قوانین مدنی و قضائی ما نباید از شریعت اسلام اخذ شوند؟
۴۴۱۲٣ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : peerooz

عنوان : چاه و منار
جناب آرمان،
این باد دل خالی کردن های ( آرمانی ) دیگر دمده شده . ” نزدیک بود کلیت این رژیم منفور را به زباله دان تاریخ بیندازد ” که چه بجای آن بیاورد؟

میگویند قبلا از دزدیدن منار باید چاه را کند. از زمان مشروطیت تا کنون ما چندین منار دزدیده ایم و نتوانستیم یکی را در چاه کنده نشده مخفی کنیم و بجای کندن چاه ، بیهوده با هم جنگیده ایم که منار را باید در چاه من مخفی کرد. کندن این چاه کار یکنفر نیست. اگر شدنی بود تا کنون شده بود.
۴۴۱۲۲ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

     از : آرمان

عنوان : برای آنها سیاهکل گرامی نیست
آقای تابان شما اگر به قول خودتان سیاهکل را نیز بتوانید ملی کنید نخواهید توانست آن را برای مرتجعین سیاه فکر گرامی کنید. آیا فکر می کنید فردی مانند رجبعلی مزروعی پشیزی ارزش برای آرمان خواهان مارکسیست لنینیستی که سازمان چریکهای فدایی خلق را بنیان گذاشتند قائل است. چرا خود و دیگران را به خیال پردازی ترغیب می کنید؟
ماهیت طبقاتی مرتجعین هرگز به آنها اجازه نمی دهد که با انقلابیونی که خواهان برچیدن نظام ستمکارانه و مذهبی عوامفریبانه همراهی داشته باشند.
این آشتی طبقاتی که شما با ملی کردن سیاهکل خواهان آن هستید هرگز امکان پذیر نخواهد بود. ارتجاع حاکم و ایادی فعلی یا گذشته آن را نمی توانید با این سخن ها به دوستی با مردم ترغیب کنید. آنها اگر اکنون نیز به جمع شما می آیند نه به خاطر گرامی داشت سیاهکل بلکه برای همان عوامفریبی می آیند که یکی از ستون فقران نظام جنایتکارشان بوده است می باشد. آقای تابان وقت آن است که دست از این آرزوی همزیستی مسالمت آمیز با دشمنان قسم خورده مردم زحمتکش ایران بردارید و به نیروی مردم ایران ایمان بیاورید که همین چند سال پیش نزدیک بود کلیت این رژیم منفور را به زباله دان تاریخ بیندازد. باور کنید امثال این مزروعی همان خس و خاشاکی هستند که برادر حزب اللهی او با کوته فکری میلیونها مردم معترض ایرانی را نام گذاشت!
۴۴۱۱۶ – تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۰       

https://akhbar-rooz.com/?p=9016 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x