جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

به اندازه ی اپوزیسیون مصر باشیم! – ف. تابان

یادداشتی بر اظهارات اخیر پدرخوانده های اصلاحات

پدر خوانده های سیاست
سیاست در ایران با پاسخگویی و مسئولیت میانه ای ندارد. رهبران سیاسی اشتباهات خود را نمی پذیرند، خود را «رهبر مادام العمر» تصور می کنند، بر پایه کارنامه ی خود و موفقیت هایی که به دست آورده و شکست هایی که خورده اند قضاوت نمی شوند. در میان رهبران سیاسی در ایران «استعفا» و «کناره گیری» به خاطر اشتباهات – هر چقدر هم که بزرگ و فاجعه آفرین باشد – اصلا معنی ندارد. این وضعیت هم در اپوزیسیون و هم در پوزیسیون، هم در نظام سیاسی حاکم و هم در بین احزاب و تشکیلات های سیاسی غیرحاکم به یک اندازه رواج دارد.
رهبران سیاسی تا وقتی زنده هستند «رهبر» می مانند و یا خیال می کنند که رهبر مانده اند. در سازمان های سیاسی رهبرانی که مسئول پرخطاترین سیاست ها – که پهلو به جنایت می زده است – بوده اند، همچنان خود را رهبر می دانند و ابایی از این ندارند نسخه های تازه ای بنویسند که با نسخه های قبلی شان در تضاد است. در نیروهای درون حکومت کسانی که مسئولیت شکست های بزرگ را بر عهده داشته اند همچنان محکم بر صندلی های خود نشسته اند و خود را معیار درستی در سیاست تعریف می کنند. در حکومت وضع از این هم بدتر است و رهبران سی ساله کماکان سکانداران کشورند و تنها مرگ و یا «حذف» از سوی رقبا به کارنامه ی سیاسی آن ها پایان می دهد.
یکی – و فقط یکی – از دلایل این وضعیت این است که در کشور ما معمولا سیاست با نتیجه ی آن سنجیده نمی شود. سرنوشت جنبش های مختلف ِ مثلا اصلاحی دو خرداد، یا جنبش سبز، یا نتیحه ی خط مشی های احزاب، مبنای تحلیل در مورد درستی و یا نادرستی سیاست های حاکم بر این جنبش ها و این احزاب قرار نمی گیرد، اگر به «ضعفی» هم اشاره رود، دلایل آن به گردن دیگران می افتد. بعد از ناکامی جنبش دوم خرداد، که نتیجه اش عروج احمدی نژاد بود، هیچ سیاست مدار اصلاح طلبی به دلیل مشارکت در این ناکامی استعفا نداد. همه ی آن ها ماندند و همچنان از کارنامه ی خود دفاع کردند.
چنین است که ما در عرصه ی سیاسی ایران، در هر دایره ای به جای رهبران سیاسی با عده ای «پدرخوانده» روبرو هستیم.

بازگشت پدرخوانده های اصلاحات
اشتباه است اگر آقایان موسوی و کروبی را خارج از دایره اصلاح طلبی قرار دهیم. این هم اشتباه است که مواضع متاخر آن ها را در دایره ی اصلاح طلبی سنتی دو خردادی طبقه بندی کنیم. برخی عناصر خط مشی موسوی و کروبی، یعنی پرهیز از انحصارطلبی (مقایسه کنید با تازه ترین اظهارات آقای شکوری راد) (۱)، به رسمیت شناختن دیدگاه های مختلف، و نه فقط به رسمیت شناختن این دیدگاه ها، بلکه پرهیز تا حد ممکن از رودرویی با آن ها و نیز خودداری آن ها از رودرویی مستقیم با گرایشات رادیکال تر درون جنبش سبز (آن ها هیچ وقت مردمی را که شعار نفی ولایت فقیه را می دادند، محکوم نکردند)، از جمله تفاوت های آن ها با سیاست ورزان دو خردادی بود.
اکنون با دستگیری این دو تن، و قطع ارتباطات آن ها با جامعه و هوادارانشان، شاهد بازگشت پدرخواندگان جنبش دو خرداد به صف مقدم جنبش سبز هستیم. بازگشتی که با خود سیاست و فرهنگ دوم خرداد را بازتولید می کند.
اظهارات اخیر محمد خاتمی، گفتگوی شکوری راد با نشریه ی دانشجویی صدای تغییر در آدرس بالا و آخرین تحلیل آقای تاج زاده در دفاع از اظهارات محمد خاتمی، (۲) از جمله نمونه های قابل ذکر در این مورد است. مضمون اساسی سیاستی که از این طریق ارایه می شود، همان سیاست دو خردادی است: ایجاد تقابل بین «داخل و خارج»، حمله به «رادیکالیسم»، دفاع از موجودیت جمهوری اسلامی و مرزبندی بدون وقفه با کسانی که خواهان یک نظام دموکراتیک بدون ولایت فقیه در ایران هستند.

به اندازه ی اپوزیسیون مصر باشیم
نوبت به بازخوانی تحولات کشورهای عربی به نفع جنبش اصلاحات دو خردادی رسیده است! آقای مصطفی تاج زاده در زندان است. مقاومت و ایستادگی اش در برابر کودتاچیان از جمله موارد غرورانگیز است و این، نوشتن نقد بر او را کمی مشکل می کند. اما وقتی او می نویسد، گاه پاسخ دادن نیز الزامی می شود. ایستادگی در برابر «اقتدرگرایان» «حقانیت سیاسی» ایجاد نمی کند، او در تحلیل اخیر خود در دفاع از عملکرد آقای خاتمی گریزی به «تجربه ی مصر» زده و تحولات این کشور را شاهدی بر درستی خط مشی آقای خاتمی دانسته است. وی از جمله نوشته است:

«جنبش مردمی مصر یک هدف حداقلی را شعار خود قرار داد و آن تغییر قانون ریاست جمهوری مادام العمر به ریاست جمهوری محدود و دوره ای و برگزاری انتخابات آزاد بود. آن ها نه یک جنبش مدنی را با انقلاب عوضی گرفتند و نه شعارهای انقلابی دادند و نه پس از پیروزی، خواسته های جدیدتری مطرح کردند و نه بر مطالبات خود افزودند. پس از کناره گیری مبارک هیچ یک از بخش های ساختار نظام سیاسی مصر برهم نریخت.»

من نمی دانم آقای تاج زاده در زندان تا چه اندازه به منابع صحیح اطلاعاتی دسترسی دارد که «جنبش مردمی مصر» را به نفع افکار آقای خاتمی تحلیل کرده است. کاش ما هم ملت مصر را که تاج زاده به درستی مورد تکریم قرار داده، سرمشق قرار می دادیم. مصری ها خواست معینی را پیش کشیدند و ان «رفتن مبارک» بود. مبارک را نمی شود با احمدی نژاد یکی گرفت. مردم تحول خواه ایران ظاهرا بهتر از آقای تاج زاده پیام تحولات مصر را دریافتند و شعار «نوبت سیدعلی» را به میان آوردند. چطور آقای تاج زاده پافشاری بر برکناری مبارک در مصر را «جنبش مدنی که با انقلاب عوضی گرفته نشد» می خواند و در ایران برکناری خامنه ای را معادل با انقلاب و رادیکالیسم می داند؟
پیشنهادم به آقای تاج زاده این است که ما هم به اندازه ی اپوزیسیون مصر باشیم و بر رفتن آقای خامنه ای متحد شویم و بلافاصله بعد از آن هم رفراندم قانون اساسی برگزار کنیم. البته ما نمی توانیم به «ساختارها» دست نزنیم. آقای تاج زاده باید بپذیرد در مصر، ولایت فقیه و شورای نگهبان نبود و بعید است جنبش مدنی در ایران بخواهد ولایت فقیه و شورای نگهبانش را دست نخورده باقی بگذارد.

مشکل ولایت فقیه است
نه تنها تجربه ی مصر و تونس و دیگر کشورهای عربی، که تحولات تکان دهنده ای که در کشور خودمان در جریان است، بیش از پیش آشکار می کند که سرنوشت کشور ما با وجود ولایت فقیه همینی خواهد ماند که حالا هست. منظورم ماجرای اختلافات آقای خامنه ای و رئیس جمهور کودتایی اش است که حاوی درس ها و تجارب زیادی است.
به این اختلافات از زوایای مختلفی می شود نگریست. اما از هر زاویه ای که به این اتفاقات بنگریم یک نکته قابل کتمان نیست و آن این است رئیس جمهور و اختیارات قوا و قانون اساسی همه بازیچه دست یک نفر است به نام ولی فقیه. این اتفاقات این خوش خیالی که «آقا» خودش خوب و قابل مذاکره است و اطرافیانش بد و سرکوبگر هستند، را بیشتر از پیش بی اعتبار کرده است. نتیجه ی کشمکش کنونی اگر به نفع آقای خامنه ای تمام شود، فروپاشی کامل «نهادهای انتخابی» به نفع ولایت فقیه است.
ما همه مخالف سرسخت و آشتی ناپذیر احمدی نژاد هستیم و باقی خواهیم ماند. او رای یک ملت را غصب کرده است و با تقلب و سرکوب بر صندلی ریاست جمهوری نشسته است. اما زشتی رفتاری که ولی فقیه با او کرده است، کم از زشتی رفتارش با جنبش سبز نیست. سرنوشت رای و «صندوق رای» در جمهوری اسلامی ولایت فقیهی را ببیند:
آقای کروبی – شاید به دلیل کینه جویی های شخصی و شاید به دلیل آن که برنامه ی انتخاباتی اش زیادی «پیشرو» بود – اصلا در بازی انتخابات به حساب نیامد. گفتند آقای موسوی سیزده میلیون رای آورده است. سرنوشت او به عنوان نماینده ی سیزده میلیون رای آن شد که او را بازداشت کنند و امروز کسی مثل محسن رضایی وی و – البته کروبی را – «نوکر و حمال آمریکا» بخواند و صدا هم از کسی در نیاید.
گفتند آقای احمدی نژاد ۲۴ میلیون رای آورده است. رئیس جمهوری که دارای ۲۴ میلیون رای است حق انتخاب یک وزیر خود را ندارد و رسما از او می خواهند که «رعیت» آقا باشد. این هم از سرنوشت ۲۴ میلیون رای باقی مانده. پس از کدام «ظرفیت»ها در جمهوری اسلامی صحبت می شود. آقای خاتمی با دو بیست میلیون رایش نتوانست قدمی خلاف رای «آقا» بردارد، احمدی نژاد با «۲۴ میلیون» رایش شانس بیاورد بتواند دو سال دیگر «رعیت» آقا باقی بماند. آیا این ها کافی نیست این حقیقت ساده را بپذیریم که به جای شاخ و شانه کشیدن برای احمدی نژاد و اطرافیانش باید سرمنشاء فساد و سرکوب و نقض حقوق مردم یعنی ولایت فقیه و دستگاهش را نشانه رفت؟

از سال ۷۶ تا به امروز، اصلاح طلبانی که امکاناتشان با مخالفان حکومت اصلا برابر نبود، در گوش این مردم خوانده اند که یگانه راه درست همان است که آن ها می گویند. آن راه به نتیجه نرسیده است. امروز تحولات در کشورهای عربی راه دیگری را در برابر چشمان مردم ما گشوده است. چقدر تاسف آور است که پدرخوانده های اصلاحات نمی خواهند مردم ایران این راه را همان طور که هست، ببینند.
آیا سازشی ناروشن برای مردم، اسباب این موضوع گیری ها نیست؟

۱٫ www.kaleme.com



     از : حامد صابری

عنوان : نظرات مختلف را به رسمیت بشناسیم
ضمن عرض سلام
متاسفانه هنوز به اندازه لازم حق دیگران برای داشتن نظری بر خلاف نظر خودمان را به رسمیت نشناخته ایم . آیا بهتر نبود اگر شما نظر خاتمی و تاج زاده و … را قبول ندارید بدون استفاده از القاب و عناوینی چون پدر خوانده آنان را نقد می کردید؟
در قدیم اپورتونیستو ، رویزیونیستو و غیره باب بود الان که دیگر فضا اجازه استفاده از چنین کلماتی را نمی دهد دست به دامان پدر خوانده و غیره شده ایم .
آقای تابان عزیز
یک لحظه به این بیندیشید شاید آقای خاتمی هم دلش به اندازه شما برای ایران بتپد . بنده هم کشته مرده خاتمی نیستم و محض اطلاع شما ، حتی در دور دوم ریاست جمهوری اش به او رای هم نداده ام ولی این حق را برای او قائل باشیم فکر خودش را داشته باشد .
٣٨۰۰٨ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

     از : رضا سالاری

عنوان : پدرخواندگی افراد ریشه در نبود اندیشه تاریخی انیستیتو کردن و یا institutionalization میباشد!
‫جناب پویان، امیدوارم این نظر تلخ موجب رنجش و احیاناً مشمول سانسور نشود! متأسفانه از زمان انقلاب مشروطه سال ۱۹۰۶، از زمان شهریور ۱۳۲۰ و از سالهای شکوفایی اپوزیسیون و جنبش چپ ایران، از سال تشکیل حزب توده، از زمان تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق، از زمان انقلاب ۵۷، از زمان انشعابات ‫توجیهی و نامفهوم چپ در سالهای پس از انقلاب و بخصوص سالهای ۵۹ و ۶۰، تا به امروز، هیچیک از این معترضین پیشرو، ناراضیان حکومت وقت، هیچیک از این روشنفکران و یا انقلابیون کشور، نه تنها خود به انیستیتو سازی و نهادینه کردن سازمانها و ادارات مردمی با هدف اصلی اشاعه و حفظ اندیشه های مدرن دموکراسی و حرمت به شأن و مقام و حقوق و انسان بهایی ندادند و یا اقدامی ماندگار نکردند، بلکه به دیگر هموطنان خود ‫نیز یاد ندادند که باید به فکر انیستیتو کردن باشند! انیستیتو است که ایران را نجات میدهد! نه تنها الگو نشدند بلکه خواسته و ناخواسته و بیخبرانه بنحوی به فراموشی و اغماض و رد هر فکر انیستیتویی ماندگار در تاریخ ایران کمک کردند.

فکر و کار انیستیتویی ‫بطور ساده هر کار تشکیلاتی دموکراتیک و یا ماندگاری مردمی است، در حالیکه فکر غیر انیستیتویی ‫ هر کاری بر ضد تشکیلات ماندگاری ‫و تاریخی مردمی است، مانند همان اندیشه معروف معادل با طویله انگاشتن مجلس نمایندگان توسط رضاشاه و غیرقانونی کردن حزب توده توسط محمدرضاشاه و بستن دانشگاه ها توسط خمینی، و تعطیل مطبوعات توسط خامنه ای و …… ‫و بسیاری کارهای غیر دموکراتیک درون سازمانی و درون حزبی‫……

فکر انیستیتویی ‫بلکه ‫ اقدام به انیسبه همطنان و الگو شدن داشتند. پدر خواندگی ریشه در نبود و حذف فکر و اندیشه انیستیتو و یا نهادینه کردن و اصلی و اساسی کردن کلیه کارها و امورات مردمی است!

٣۷۹۴۷ – تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۰       

     از : اکبر آبکناری

عنوان : حفظ نظام الویت همیشگی آقای خاتمی
این حفظ نظام چیست:
برقراری ولی فقیه
ادامه حکومت دینی
به نظر می آید آقای تاج زاده ی نگران از وضعیت وخیم اقتصادی را از دخالت خارجی ترسانده اند و به این موضع گیری کشانده اند.این موضع گیری ها نیروی میلیونی مردم را به حساب نمی آورند. همان طور که خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش نتوانست از نیروی ۲۰ میلیونی رای دهنده ذره ای استفاده کند و مرعوب ولی امر مسلمین شد.
جنبش میلیونی سیز و یا بخش رادیکال تر آن باید از شعارهای جدایی دین از دولت و سرنگونی دیکتاتور ذره ای عقب نشینی نکند. والا آش همان و کاسه همان.
آقای تاج زاده با چنین موضع گیری هایی موقعیت سیاسی خودش را در جنبش سبز از دست می دهد.
٣۷۹۴٣ – تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۰       

     از : علی مرزوقی

عنوان : نکته ای که فراموش میشود
آقای تابان : نمیدانم مقایسه کردن کشورها با سیستم ها و فرهنگهای متفاوت چقدر کار صحیحی باشد، ولی از جایی که شما چنین مقایسه ای را انجام داده اید نظرتان را به نکات زیر جلب میکنم:
در مصر ، ارتش نقش واسطه را بازی کرد ، البته نه یک وا سطه بیطرف.حوادث چند ماه اخیر نشان دادند که تغییرات تا جایی تحمل میشوند که ارتش به آن مهر صحه بگذارد. در تونس هم همین اتفاقی افتاد. قربانی کردن مبارک و یا بن علی از طرف ارتش برای نگهداری و حفظ نظام بهای بالایی برای پرداخت نبود. تغییری که حتی از طرف کشورهای غربی و ایالات متحده آمریکا قابل قبول بودند.
اما در لیبی، داستان به شکل دیگری پیش رفت. در لیبی، جریانی که بتواند میانجیگری کند وجود نداشت و حرکت بسمت جنگ داخلی، دخالت خارجی، و نابودی بخش های عظیمی از ثروت ملی انجامید، با آینده ای مبهم و رهبری کاملا غیر شفاف.
نکته دیگری که قابل تذکر است ولی اینجا جای شکافتنش نیست این است که اهمیت دادن به توازن قوا و استفاده از شیار باز شده تامل بسیار ییشتری نیاز دارد.
٣۷۹٣٨ – تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۰       

     از : peerooz

عنوان : Point of no return
جناب بیدار،
ممنون از کامنت شما. منظور من از نقطه باز نگشتنی ، Point of no return بود و آن اصطلاحی ست که بعضی از محققین میکروسکوپ الکترونیکی که تغییرات سلولی و مراحل حیات و ممات سلول را مطالعه مینمودند به تغییراتی اطلاق میکردند که ظهور آنها نشانه اجتناب نا پذیر بودن مرگ سلول بود.
و منظور من از کامنت قبلی این بود که نحوی عملکرد این رژیم و مخالفان مدعی اصلاح طلبی آن , چنین است که مثلا آب بسیار گران قیمت را در کویری تلف میکنند که واردات آن مرده و صادرات آن آخوند است و همین امروز شش هزارتای آنها را برای صدور به دنیا و شش هزار تای دیگر را مامور مدارس کرده اند. و اگر پولی هم باقی مانده بود خرج جاده سازی برای زائرین جم کران کرده اند که خرافات را توسعه دهند. شاید ترجمه بهتر این اصطلاح ” علائم ظهور ” باشد که در جبین این کشتی نور رستگاری نیست.
٣۷۹٣۶ – تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۰       

     از : یاور بیدار

عنوان : پیشنهاد
بنظرم جای این نوشته در ستون “یادداشت سیاسی” مناسب تر است.استدعا دارم در صورت امکان اقدام فرمائید.
با سپاس

یادآوری: گمان دارم منظور آقای پیروز ” Apoptose” و یا “Nekrose” باشد.اولی مرگ برنامه ریزی شده از راه سیستم ایمنی(نوعی خودکشی) و دومی متلاشی شدن بافت سلولی بدلائل متعدد (دیابت،عفونت…).
٣۷۹٣۴ – تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۰       

     از : فرنگیس

عنوان : خاتمی در زمان ریاست جمهوری فرمودند که کسانی که خواستار تعقیر قانون اساسی هستند خائن میباشند وتعقیر نکردن قانون اساسی یعنی ماندن امام خامنه ای
مشکل اینجاست که طرفداران خامنه ای مقام او را آن چنان بالا می دانند که حتی از نظر آنها « امام زمان (عج)» هم برای ظهور باید از ایشان اجازه بگیرد و مورد تایید خامنه ای باشد. می گویند که امام زمان (عج)؛ « صاحب الامر» است یعنی صاحب «امر و فرمان الهی» است و به تعبیری دیگر «صاحب دین است».

امام زمان (عج) «سرّ اعظم کائنات» است. اما خامنه ای هر چقدر هم که خودش را بکشد. فقط و فقط یک آخوند است. حال اینکه چگونه «الله» باید تاییدیّهٔ خامنه ای را برای ظاهر کردن «سرّ اعظم و غایت کائنات» بگیرد؛ خود نوعی «سرّ اعظم» است.

آخوندها گرچه ظاهراً مبلّغ ظهور امام زمان هستند؛ اما مثل «جنّ» از «بسم الله» امام زمان می ترسند. لابد حتی اگر «الله» خودش هم بخواهد ظهور کند باید تاییدیّهٔ خامنه ای را داشته باشد.
٣۷۹٣۰ – تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۰       

     از : peerooz

عنوان : ” نقطه باز نگشتنی “
در علم بیولوژی یا زیست شناسی اصطلاحی ست به نام ” نقطه باز نگشتنی ” که نمیدانم واژه صحیح و مرسوم آن چیست و منظورآنست که زمانی که تغییرات صورت گرفته در موجود زنده و یا سلول به حدی برسد که قابل باز گشت نباشد مرگ فرا میرسد. این مرحله از حیات را نقطه باز نگشتنی میگویند.
سخنان جناب خاتمی بعد از ۱۳ -۱۲ سال که اصلاحات ایشان بجائی نرسید و تایید جناب تاج زاده که چشم امید مخالفین داخلی بوده و به همین سبب در زندان است و گفتار و کردار دیگر مخالفین داخلی بسیار یاس آور است. عملکرد رژیم روضه خوانها و زیارت نامه خوان ها به حدی ست که اگر آدم میخواست بجای گریه بخندد اکنون کار بحدی مسخره شده که باید بجای خنده بگرید.
در خبر است که آب سرچشمه رود دز را ، بجای استفاده کشاورزی ، از لرستان با صرف یک میلیارد دلار به قم برده اند که مرده شورها و زیارت نامه خوان های ساکن کویر قم آب شیرین مصرف کنند. فیلم مراسم افتتاح این پروژه در سایت تابناک موجود است که چگونه روضه خوان ها این مراسم را جشن گرفته اند.
وقتی فرمایشات این چشم و چراغ امید و تغییر را ، با این مراسم کنار هم میگذاری نمیدانی که رژیم و یا ایران ، کدام یک و یا هردو به نقطه باز نگشتنی رسیده است.

http://www.tabnak.ir/fa/news/۱۶۶۹۸۷/قمی-ها-به-آرزوی-دیرینه-خود-دست-یافتند-+فیلم

فیلم دیدنیست
٣۷۹۲۹ – تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۰       

https://akhbar-rooz.com/?p=9022 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x