پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

رای ندادن، تضعیف نظام جمهوری اسلامی است – ف. تابان

هر چند در چند ماهه ی گذشته، کوشش هایی صورت گرفت تا اپوزیسیون دموکرات بتواند فراتر از سیاست سنتی خود، راه نویی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، بگشاید و با معرفی و پشتیبانی از کاندیدایی مستقل و دموکرات، خود را یک گام به ایجاد رهبری سیاسی قابل اعتماد برای جامعه نزدیک تر کند، اما به دلیل عدم آمادگی بخش های مختلف اپوزیسیون، این تلاش ها راه به جایی نبرد، و اینک ما در واپسین ساعات، در برابر همان پرسش قدیمی قرار گرفته ایم: در انتخابات شرکت کنیم یا آن را تحریم کنیم؟
عمر استدلالات در این زمینه، برابر با عمر حکومت جمهوری اسلامی است و معتقدین به هر کدام از این دو روش، این بار نیز استدلالات خود را به گستردگی مطرح کرده اند و شاید دیگر سخن تازه ای نمانده باشد. در آخرین ساعات اما، با توجه به تشدید تبلیغات همه جانبه برای متقاعد کردن دموکراسی خواهان جهت شرکت در انتخابات و رای دادن به معین، تاکید بر بعضی نکات کلیدی می تواند خالی از فایده نباشد.
در میان مجموعه ی استدلالات، شعارها و برنامه هایی که از سوی دکتر مصطفی معین – تنها کاندیدایی که بین آزادی خواهان ایران شکاف پدید آورد و مانع ایستادگی یک پارچه آنان در برابر انتخابات فرمایشی و مقام ولایت شد- و همراهانش، طرح شده است، سرانجام مدافعین او بر روی این استدلال اساسی و همیشگی و تاریخی خود متمرکز شدند که: رای ندادن به معین به معنای پیروزی هاشمی رفسنجانی (و در حالتی ضعیف تر قالی باف) است.
این استدلال، مستقل از تمام برنامه ها و چهره ای است که معین در این انتخابات ارایه کرده و تنها به موقعیت سیاسی او – به مثابه یک کاندید اصلاح طلب – وابسته است. یعنی اگر معین هیچ کدام از شعارهای غیرمتعارف خود – نظیر جبهه دموکراسی و حقوق بشر – را هم طرح نمی کرد، ما همراه با نزدیک شدن به روز رای گیری باز هم با همین استدلال «تاریخی» از سوی طرفداران او روبرو می شدیم. برای اثبات این ادعا فاکت های کافی وجود دارد. هواداران این منطق، سال ها پیش در همین آقای هاشمی رفسنجانی نیز روزنه ی نجاتی در برابر آقای خامنه ای می دیدند و می خواستند از طریق او «نهاد ریاست جمهوری» را در برابر «نهاد ولایت» تقویت کنند. چهار سال پیش، وقتی خاتمی هیچ نشانی از «قاطعیت» امروز معین نداشت، باز با همین استدلال جمهوری خواهان، دموکرات ها و چپ ها را به رای دادن به او فرا خواندند. حتی قابل پیش بینی است که در انتخابات پیش رو نیز، اگر کار به مصاف رفسنجانی – قالی باف در دوره دوم برسد، به صورت آشکار یا پنهان، دادن رای به هاشمی رفسنجانی، برای جلوگیری از «حاکمیت نظامیان»، توصیه شود. جبهه ی مشارکت اسلامی چنین روشی را «سیاست ورزی» می نامد، اما این تنها نوعی از سیاست ورزی است.
صرف نظر از استدلال ها و خرده استدلال هایی که در هفته های اخیر به وفور مطرح شده است، در اساس ما در برابر دو انتخاب قرار داریم: رای دان به اصلاح نظام یا رای دادن به تعویض نظام. هر کدام از این دو انتخاب البته نقاط قوت و ضعفی هم دارند.
در روزهای اخیر برخی از فعالین چپ و جمهوری خواه، با چنان شوری از «وضعیت حساس» سخن گفته و صحنه ی انتخابات را چنان آراسته اند که اصلا با واقعیات این انتخابات و نظام سیاسی حاکم، هم خوانی ندارد. آن ها به صورتی از ضرورت «انتخاب» میان معین و رفسنجانی – قالی باف نوشته اند که انگار رای ما حقیقتا می تواند قدرت را به معین سپرده و رفسنجانی و قالی باف و دیگران را خلع کند! هر گاه در این انتخابات، رای به اصلاح طلبان به معنای به قدرت رسیدن اصلاح طلبان و کوتاه شدن دست محافظه کاران از قدرت بود، شاید علیرغم ضددموکراتیک بودن این انتخابات، آن گاه ما می توانستیم علیرغم همه ی نارضایتی ها و ستم هایی که حتی از سوی همین اصلاح طلبان بر ما روا شده است، با رای خود معین اصلاح طلب را به قدرت برسانیم. اما حقیقت نظام سیاسی ایران چیز دیگری است که در استدلالات موافقین رای دادن به معین کاملا تحریف می شود. هاشمی رفسنجانی در این انتخابات حتی اگر شکست بخورد، همچنان مرد قدرتمند شماره ی دو نظام جمهوری اسلامی ایران باقی خواهد ماند. موضع ما نه بر رای او می افزاید و نه از آن کم می کند. وحشت او از تبدیل شدن به رئیس جمهور حداقلی است و هر چقدر صندوق ها بیشتر خالی بماند، او بیشتر یک رئیس جمهور حداقلی خواهد بود. رفسنجانی قدرت خود را از این انتخابات نمی گیرد و قدرت آقای معین – حتی اگر رئیس جمهور شود – هرگز با او برابری نخواهد کرد. «دکتر قالی باف» اگر در این انتخابات شکست بخورد، آن گاه به بیت رهبری بر می گردد و همراه با سایر رفقایش باز هم نامه های تهدید آمیز به رئیس جمهور خواهد نوشت و منتظر خواهد نشست تا اگر «مصالح نظام» ایجاب کرد، تهدیدهای خود را عملی سازد. آن ها – نظیر خانم فاطمه حقیقت جو – که امروز صدای «چکمه ی نظامیان» را شنیده اند و به رای دادن به معین «متقاعد» شده اند، آیا فراموش کرده اند که می گفتند رئیس جمهور – هر که باشد – در ساختار سیاسی موجود تنها یک تدارکچی و رئیس دفتر و تابع فرامین خواهد بود؟ آیا فراموش کرده اند قرار نیست با این انتخابات، قدرتی جابجا شود؟
کسانی که مردم ایران را از رفسنجانی و قالی باف می ترسانند تا به معین رای بدهند، این حقایق را نادیده می گیرند و تصویری از انتخابات می سازند که گویا حقیقتا انتخابی بر سر قدرت است. این انتخابات اما بر سر قدرت نیست، بر سر انتخاب یک «تدارکچی» و «رئیس دفتر» است. بنا به مثل مشهور اصلاح طلبان – که دیگر مایل نیستند آن را به یاد بیآورند – بر سر «ده درصد قدرت» است، آن هم کنترل شده و تحت نظارت ولایت.
رای دادن به معین و سپردن دوباره ده درصد قدرت، آن هم به صورت کنترل شده و تحت نظارت ولایت، به اصلاح طلبان، خوبی هایی هم دارد و روزنه هایی را می گشاید. اما با این رای دادن چیزهای زیادی هم از دست می رود. مقام رهبری با قدرت گسترده ی خود بر مقام خود باقی خواهد ماند، شورای نگهبان بر جای خود باقی خواهد ماند، قوه ی قضائیه به توطئه علیه آزادی خواهان ادامه خواهد داد و «قدرت انتخابی» حتی قدرت جابجائی یک قاضی مرتضوی را هم نخواهد داشت. و در پایان، معین به خاتمی دیگری تبدیل می شود و یاس و ناامیدی را در ابعاد گسترده تری در جامعه باز تولید می کند. شاید برای کسانی که استراتژی «اصلاح نظام اسلامی» را پذیرفته اند، این زیان ها به کلی غیرقابل فهم باشد. اما این زیان ها واقعی هستند و برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از:
اول. مشروعیت دادن به یک نظام نامشروع نه فقط با رای مردم، بلکه با زینت اصلاح طلبی
دوم. امیدوار نگاه داشتن بخش مهمی از نیروی دموکراسی خواه به اصلاح نظام دینی
سوم. تولید یاس و ناامیدی بیشتر بعد از عدم موفقیت معین و تسلیم او به سیستم
چهارم. و در نتیجه، تضعیف جنبش دموکراسی خواهانه در کشور ما و تعویق ایجاد رهبری سیاسی و جبهه ی آلترناتیو.
انتخاب روز جمعه، لااقل در میان نیروهای هوادار دموکراسی در جامعه ما، انتخاب بین رفسنجانی و معین نیست، انتخاب بین اصلاح نظام و نفی آن است. «رای انتقادی»، «حمایت مشروط» و سایر طرقی که برای شرکت در انتخابات مطرح شده است، همه در چارچوب همان انتخاب اول می گنجند. به تجربه شاهد بوده ایم این رای های مشروط و انتقادی از سوی آن ها که قدرت بیشتری دارند، مصادره به مطلوب و «دزدیده» می شود. از سوی سران نظام، رای به نظام تلقی می شود و از سوی سران اصلاح طلب، رای به سیاست های آن ها اعلام می شود. افراد پراکنده و فاقد سازمان و فاقد تریبون بعدا کجا می توانند ثابت کنند که رای آن ها انتقادی و مشروط بوده است؟
پس انتخاب حقیقی در روز جمعه ۲۷ خرداد این خواهد بود:
به امید سپردان ده درصد قدرت به اصلاح طلبان و انتخاب یک تدارکچی خوب، رای به مصطفی معین، رای به مشروعیت نظام دینی، و رای به ادامه جمهوری اسلامی،
یا عدم شرکت در انتخابات و رای به نفی حکومت اسلامی و رای به تقویت جبهه دموکراسی خواهی.
در لحظه ی فعلی انتخاب دیگری در بین نیست.

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=9075 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x