اخبار روز – علی مختاری: کارگران و اقشار کم درآمد در ایران اگرچه هرروز که می گذرد زیر بار سنگین فقر کم توانتر می شوند اما در ماه های اخیر جنب و جوش آنان برای تغییر وضعیت، سایر فرودستان جامعه را هم تکان داده است؛ حالا معترضان هر روز با توانایی تازه ای وارد کارزار با حکومت می شوند. درست است که حکومت دست از بازداشت، شکنجه و سرکوب مخالفان برنداشته و هنوز سنبه ی پر زور و زمان لازم است تا توازن به سمت مخالفان تغییر کند اما جنگ و گریز طولانی مردم با حکومت با ورود کارگران و فرودستان به صحنه وارد فاز جدیدی شده است. سعید رهنما در این باره با اشاره به همآمیزی و تلاقیِ بحرانهای مختلف در عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اداری و روابط خارجی، ضمن تاکید بر ناتوانی حکومت در رفع بحران ها و افزایش اعتراض های مردمی به ویژه کارگران و محرومان می گوید آرایش صحنه سیاسی ایران درلحظه کنونی «برخلاف آنچه که گروهی انتظار دارند و گروهی هم با امیدِ مداخله نظامی امریکا و متحدین منطقه ای اش به آن دل بسته اند، به معنی آن نیست که رژیم بلافاصله در آستانهی سقوط قرار دارد.» رهنما، بر این نظر است که «تنها جنبشهای رو به گسترشِ اجتماعی همراه با اپوزیسیونی متحد و متشکل میتواند امکانات حکومتی را به شکل فزایندهای از رژیم اسلامی سلب کند، و سرانجام نظام متفاوتی را جایگزین آن نماید.» در این صحنه ی چالش در باره ی آنچه چپ باید انجام دهد رهنما می گوید «چپ باید با تاکید بر سوسیالیسم، با درک جدیدی متمایز از تجربههای قبلی، با دیدی دموکراتیک و واقعبینانه، سیاستهای خود را متفاوت از دیگر جریانات سیاسی مستقلانه پیگیری و تبلیغ نماید.» رهنما در این گفتگو توضیح می دهد منظور وی از چپ کیست.
پرسش های این گفتگو را با سعید رهنما و چند تن دیگر از چهره ها و صاحب نظران سرشناس چپ ایران در میان گذاشتیم. اینجا گفتگوی اخبار روز با سعید رهنما “استاد و پژوهشگر اقتصاد سیاسی و جنبش های سوسیالیستی و کارگری” را می خوانید.
اخبار روز: در ایران چه خبر است؟
سعید رهنما: به نظرمن آنچه که در ایران میگذرد، همآمیزی و تلاقیِ بحرانهای مختلف در عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اداری و روابط خارجی، و بخش اعظم آن معلول سیاستهای نابخردانهی رژیم اسلامی است که بعد از چهل سال دامن آن را گرفته و مشروعیت رژیم را بیش از هر زمان دیگری از میان برده است. رژیم دیگر قادر به رفع این بحرانها نیست و اعتراضهای مردمی، بهویژه نیروهای کار و محرومان، بر علیه آن رو به افزایش است. اما این واقعیت، که با استمرار تحریمهای خارجی میتواند تشدید شود، متاسفانه برخلاف آنچه که گروهی انتظار دارند، و گروهی هم با امیدِ مداخله نظامی امریکا و متحدین منطقه ای اش به آن دل بسته اند، به معنی آن نیست که رژیم بلافاصله در آستانهی سقوط قرار دارد. جمهوری اسلامی از یک سو برخلاف دیگر دیکتاتوریهای منطقه، یک الیگارشی روحانی/نظامی/اقتصادی است که کماکان امکانات و توانمندیهای نسبتاً قابل توجهی توام با سازوبرگهای متعدد سرکوب، ایدئولوژیک، و اقتصادی دارد. از سوی دیگر این رژیم با اپوزیسیونی ضعیف و پراکنده روبروست که بیارتباطِ ارگانیک با حرکتهای اعتراضی مردم، هنوز توانِ مقابله جدی و به چالش کشاندن آن را ندارد. تردیدی نیست که حرکتهای اعتراضی نیروهای کار و اقشار گوناگون فرودستان جدیترین چالشها را در مقابل این رژیم قرار داده، اما در نبودِ امکان سازمانیافتگی و سازماندهی منسجم، این اعتراضات هنوز به معنی واقعی به جنبشهای اجتماعی مرتبط و موثر تبدیل نشدهاند. تنها جنبشهای رو به گسترشِ اجتماعی همراه با اپوزیسیونی متحد و متشکل است که میتواند امکانات حکومتی را به شکل فزایندهای از رژیم اسلامی سلب کرده، و سرانجام نظام متفاوتی را جایگزین آن نماید. در این رویارویی، با گسترش بحرانها و شدت گرفتن حرکتهای اعتراضی، و همراه با بیاعتبار شدنِ هر چه بیشترِ دستگاههای ایدئولوژیک رژیم، و کاهش امکانات دستگاههای اقتصادیاش، رژیم دستگاههای سرکوب خود را بیش از پیش بکار میگیرد، و آنجاست که توازن قوا تعیین خواهد کرد که کدام یک از نیروها – رژیم یا جنبشها و اپوزیسیونِ مقابل آن – میتواند دست بالا را داشته باشد.
اخبار روز: در طول دو دهه ی اخیر گفتمان اصلاح طلبی بر فضای سیاسی ایران حاکم بود. در این فاصله در کنار اعتراضات پراکنده اقشار و گروههای مختلف اجتماعی، حرکت دانشجویی تیر ۷۸، حرکت گسترده ی “رای من کو” معروف به جنبش سبز و خیزشی در دی ماه گذشته روی داده که بدون فاصله زمانی به اعتصاب و اعتراض زنجیره ای و جاری گارگران نیشکرهفت تپه و فولاد اهواز پیوسته است. آیا این حرکات اعتراضی در امتداد یکدیگر هستند و یا آن که در نقطه ای از همدیگر فاصله گرفته اند.
سعید رهنما: جمهوری اسلامی از همان اغاز از معدود رژیمهای پساانقلابی بود که نتوانست اختلافات جناحی خود را کاملاً بر طرف کند. این اختلافات با آنکه در مواردی رژیم را در پیشبرد سیاستهای خود تضعیف میکرد، در بسیاری موارد به نفع جناح حاکم مورد استفاده قرار میگرفته است. در آغاز، اختلاف بین پوپولیستهای اسلامی و عملگراهای اسلامی بود، که با پایان جنگ و مرگ خمینی، به سود عملگرایان پایان گرفت. پوپولیستها یا حذف شدند، و یا با کشف و دست یافتن به امکانات مادی روی زمین، بهشت آسمانی را فراموش کردند. سالهای “سازندگی” طبقه بورژوازی جدیدی را از روحانیون و کادرهای نظامی پاسداران اسلامی و خانوادههای آنها به وجود آورد، و اختلافات طبقاتی و نارضاییها را گسترده تر کرد. “اصلاحطلبان” برای جلب حمایت مردم “اصلاحاتی” را وعده دادند، اما کوچکترین تغییری در ماهیت و سیاستهای رژیم داده نشد. اصلاحطلبان، بهجز آنها که کنار کشیدند یا کنار گذاشته شدند، نشان دادند که جزئی جداناپذیر از کلِ رژیماند، و دعوای آنها برای گرفتن سهمِ بیشتر در قدرت و منفعتهای ناشی از آن بوده است.
اما در مورد حرکتهای اعتراضی این سالها، با آنکه هریک به دلایل مختلفی بخشهای گوناگون جمعیت را که به طبقات متفاوتی متعلق بوده اند، به حرکت در آورده، همگی نتیجهِ نبودِ دموکراسی و آزادیهای سیاسی، فساد گسترده، و سیاستهای نولیبرالی رژیم بودهاند.
اخبار روز: این اعتراضات به چه سمتی در حرکت است؟ حکومت همراه با سرکوب معترضان می کوشد این تلقی را جا بیندازد که مضمون اعتراضات اقتصادی است و نه سیاسی و در مطالبات معترضان عبور از جمهوری اسلامی مطرح نیست. اما ما شاهد هستیم که دربیانیهها و تظاهرات خود جوش و یا سازمان یافته کارگران، معلمان و سایر اقشاراز مطالبات دفاعی از قبیل دستمزد معوقه، امنیتت اشتغال تا نفی جمهوری اسلامی طرح می شود، آیا می توان ازیک سمت گیری مشخص و هدفمند اعتراضات جاری سخن گفت؟ نشانههای آن چیست؟
سعید رهنما: شک نیست که با گسترش بحرانها، بهویژه در عرصه اقتصادی و برملا شدنِ هر چه بیشترِ فسادِ سراسری مقامات رژیم، حرکتهای اعتراضیِ نیروهای کار، اعم از کارگران، معلمان، پرستاران، رانندگان و نیز بیکاران، که زنان در اغلبِ آنها حضور فعالی داشتهاند، بیشتر شده و می شود. این حرکتها در آغاز همگی صنفی و اقتصادی بودند، اما ناتوانی رژیم در پاسخگویی به این خواستها، اعتراضات را در مواردی به عرصه سیاسی کشاند، هر چند که تمامی آن اعتراضات نیز در جهت نفی کلیت نظام نبود. با تشدید بحرانها و گسترش اعتراضات است که خواستِ نفیِ کلیت جمهوری اسلامی و به زیر سوال بردنِ تمامیت رژیم مطرح میشود. از همین رو سمت گیری مشخص و هدفمندی را در مقولههای مختلف اعتراضی، اما نه در مجموعهی اعتراضات میتوان مشاهده کرد که در اعلام همبستگی و حمایت گروهها و اقشار مختلف از یکدیگر قابل مشاهده است؛ از آن جمله حمایت کارگران فولاد اهواز از کارگران هفت تپه که سطح خواستهای خود را از خواستهای صٍرفِ صنفی ارتقا بخشیدند، و یا اعلام همبستگی معلمان و دانشجویان از کارگران با سایر اعتراضها و اعتصابها.
اخبار روز: تغییر گفتمان اعتراضات از مطالبات و روش اقشار متوسط که عمدتا نگاه به رفرم دارد به غلبه ی گفتمان رادیکال فرودستان در حرکات اعتراضی چه تاثیری در موقعیت جریان اصلاح طلبی در ایران دارد؟ آیا نقش جریان اصلاح طلبی در سپهر سیاسی ایران پایان یافته و دیگر نمی تواند در سمت دهی بر تحولات اثر بگذارد؟
سعید رهنما: تفکیک خواستها و شیوههای اعتراضی طبقه متوسط و کارگران و فرودستان نظر بسیار درستی است. یکی از پیچیدهترین واقعیتهای جنبش اعتراضی در مقابله با رژیمهای اقتدارگرا و سرکوبگر این است که از یک سو نه طبقه کارگر و نه طبقه متوسط جدید نمیتوانند به تنهایی چنین رژیمهایی را به چالش جدی کشانند و نیاز به اتحاد و همکاری با یکدیگر دارند. اما از سوی دیگر، اقشار و لایههای مختلف این دو طبقه موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی متفاوتی دارند، که همکاری و هم جهتی آنها را با یکدیگر دچار مشکل میسازد. در ایران هم طبقه متوسط جدید و هم طبقه کارگر به اشکال و درجات مختلف از سیاستهای جمهوری اسلامی صدمه دیده اند و با این رژیم مخالفند، اما شیوه مبارزاتی آنها علیه رژیم با توجه به هزینههایی که برای هریک به همراه دارد، یکسان نبوده و نیست. این نکته درست است که طبقه متوسط جدید، بهویژه اقشار میانی و بخشی از اقشار بالایی گرایش اصلاحی و رفرم دارند (و بخش مهمی از قشر بالایی این طبقه بسیار محافظهکار و هم جهت با طبقه حاکم، خواستار حفظ وضع موجود است). این نیز درست است که اقشار میانی و پایینی طبقه کارگر و فرودستان که چیزی ندارند از دست دهند، رادیکال ترند. نقش موثرِ رهبری اپوزیسیون واقعی و بهویژه چپ، پیشبرد سیاستهایی است که بتواند این اقشار را مشترکاً سازماندهی کند. چپ، که خود عمدتاً از طبقه متوسط است، از نظر ایدئولوژیک و سیاسی تنها جریانی است که از طبقه کارگر حمایت می کند، و با برخوردی درست می تواند پُلی بین دو طبقه باشد.
در مورد نقش اصلاحطلبانِ رژیم در این زمینه، در غیاب یک اپوزیسیون واقعی، بهرغم بیاعتبارشدن شان در اذهان مردم، متاسفانه محتمل است کماکان بخش وسیعی از طبقه متوسط جدید به هنگام انتخابات – تنها زمانی که این بخش از حاکمیت در صحنه حاضر می شود – از ترسِ بدتر شدن اوضاع از آنها حمایت کند، و آن بخش از حاکمیت نیز با ایجاد ترس، فرصت طلبانه سعی میکند که آرای بیشتر این بخش از جمعیت را جلب نماید. افشاگری هر چه قاطع تر از این به اصطلاح اصلاح طلبان، و همکاری بیشتر نیروهای اپوزیسیون واقعی با یکدیگر میتواند میزان این حمایت را کاهش دهد.
اخبار روز: با شدت گرفتن اعتراضات کارگران، معلمان و فرودستان ما شاهد چرخش در رفتار نیروهای راست اپوزسیون و بخشی از اصلاح طلبان نسبت به این اعتراضات هستیم، این دو جریان که در برنامه اقتصادی چندان تفاوتی با هم ندارند هریک به شکلی می کوشند از طریق دفاع از اعتصاب کارگران و یا تحصن معلمان و همصدایی با بخشی از مطالبات آنان خیزش فرودستان را مصادره به مطلوب کنند. این همپوشانی جریان راست و نئولیبرال با اعتراضات نیروی رادیکال تا کجا می تواند دوام یابد؟
سعید رهنما: کاملا درست است که نیروهای راست از هر فرصتی به نفع خود، حتی در عرصههایی که کوچک ترین اعتقادی به آن ندارند، از جمله دفاع از حقوق کارگران و محرومان، استفاده میکنند. هر دو جریان طرفدار سرمایه و باورمند به سیاستهای نولیبرالی هستند. واضح است که تظاهر به حمایت از محرومان مادام که در سطح شعار باقی بماند، فرصتطلبانه ادامه خواهد یافت. وظیفه چپ تلاش هر چه بیشتر در افشای این جریانات است.
اخبار روز: اعتراض علیه جمهوری اسلامی محدود به کارگران، معلمان و اقشار کم در آمد نیست. ما در کنار شکاف طبقاتی، شکاف اتنیکی، شکاف مدرن و سنتی، شکاف نسلی، شکاف جنسیتی و…انواع تبعیض را داریم. کارگران بنا به موقعیت کاری خود زیرچتر نهادهای کارگری متشکل عمل می کنند. برای سایر اقشار چه شکلی از سازماندهی قابل تصور است؟ چپها در این ارتباط چه وظیفه ای دارند؟
سعید رهنما: چهار دهه حکومت اسلامی و تحمیل عقبماندهترین و ارتجاعی ترین باورها و سیاستهای فرهنگی، صدمات فراوانی به بخشهای مختلف مردم وارد آورده است. در این میان، زنان بیشترین صدمه را دیده، و جالب آنکه پیگیرترین مقابله با سیاستهای رژیم از همان آغاز توسط زنان انجام شده، و عقب نشینیهای چندی را نیز به رژیم تحمیل کرده است. اما در نبود آزادیهای سیاسی و دموکراسی، امکان تشکل برای زنان و دیگر گروههای هویتی بسیار محدود است. حتی کارگران نیز از داشتن تشکلهای واقعی محروماند. تکنولوژی ارتباطی که هم اکنون نیز بطور وسیعی از آن استفاده میشود، در این شرایط میتواند موثرترین شیوههای برقراری رابطه درونِ این گروههای اجتماعی و بین گروهها باشد. بر کنار از تلاش برای ایجادِ هستههای مخفی در محلهای کار، سازماندهی در محلهها با استفاده از شیوههای جدید سازماندهی، ایجاد هستههای خودکفا و ارتباط شبکه ای بین آنها، موثرترین شکل سازماندهی است.
اخبار روز: بخشی ازنیروهای راست اپوزسیون از جمله سلطنت طلبان با استناد به یکی و دو شعار که در آغاز قیام دی ماه طرح شد ادعا می کنند که خیزش دی ماه نه تنها ادامه ی انقلاب بهمن نیست بلکه گسست از ایدئولوژی آن است. آیا حرکت اعتراضی مردم در دی ماه علیه جمهوری اسلامی بازگشت به گذشته و دوری از اهداف انقلاب بهمن است؟
سعید رهنما: تردیدی نیست که این اعتراضها در ادامه خواستهای انقلاب بهمن است. اما جمهوری اسلامی آن چنان در تمامی عرصهها خرابکاری کرده و تمامی آرمانهای انقلاب بهمن از جمله آزادیهای سیاسی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را به شکست کشانده و جامعه را به قهقرا برده، که بسیاری رویای گذشته را در سر می پرورانند. بخشی از این مسئله تاثیر تبلیغات جریانات سلطنتطلب است که تنها به پیشرفتهای اقتصادی پیش از انقلاب و نه به مسائل جدی آن دوران اشاره دارند. بخش دیگر آن به واقعیتِ عقب گردِ همه جانبه جمهوری اسلامی در تمامیِ عرصههای زندگی اجتماعی – به جز استقلال سیاسی و عدم وابستگی به امریکا — به نسبت دوران قبل از انقلاب مربوط میشود.
اخبار روز: من شخصا انقلابی را نمی شناسم که بدون رهبری به ثمر رسیده باشد. حالا رهبری یک شخص کاریزماتیک باشد، یا یک و چند حزب متحد و یا ترکیبی از این اینها. به نظر شما با توجه به نامتجانس بودن مخالفان جمهوری اسلامی مسئله رهبری تحولات آتی در ایران چگونه پیش خواهد رفت؟
سعید رهنما: جز در شرایط شکست در جنگ و یا مداخله نظامی خارجی، تردیدی نیست که هیچ جنبشی برای تغییر یک رژیم سیاسی بدون رهبری و سازماندهی عملی نیست. امروزه بحثهای زیادی نه تنها در میان چپ ایران، بلکه در دیگر کشورها وجود دارد که تحت تاثیر جنبش ۹۹ درصد، بهار عربی، جلیقه زردها و امثال آن تنها به جنبشهای خودجوش و بیرهبری، و بیتشکل و بیسلسله مراتب تکیه می کنند، غافل از آن که این حرکتها به رغم همه دستاوردها و جذابیتهای شان، بدون رهبری و تشکل همچون حباب از بین میروند. برای مقابله با یک رژیم قدرتمند و سرکوبگر، حرکتهای اعتراضی مختلف باید به جنبشها مبدل شوند، و جنبشها به یکدیگر پیوند داده شوند. این کار بدون تشکل و رهبری عملی نمیشود. تنها تفاوت با گذشته و با درسگیری از تجارب قبلی، نوع رهبری و نوع سازماندهی است، که نه فردی، بلکه جمعی، دموکراتیک و مشارکتی است.
اخبار روز: نحلههای مختلف مخالفان جمهوری اسلامی در باره ی همکاری موردی، اتحاد و ائتلاف کم کار نکرده اند اما هیج کدام از جریانات، چه چپ و چه مخالفان راست اپوزسیون به جز ایجاد تجمعهای کوچک تا به حال به جایی نرسیده اند. آیا این ناتوانی در ایجاد ائتلاف و اتحاد ناشی از وضعیت عینی و سرنوشت مقدر مخالفان است و یا این که می توان بر این دور باطل نقطه پایان گذاشت. چگونه؟
سعید رهنما: عدم همکاری جریانات اپوزیسیون ویژگی تمام ملتهایی است که زیر سلطه دیکتاتوری پرورش یافته و از تجربه دموکراسی بیبهره بودهاند. ایران یکی از نمونههای بارز این واقعیت است. جریانات سیاسی مخالف هر اندازه هم که کوچک و بیاثر باشند با دیدی حقبهجانب ادعای رهبری دارند و همکاری با دیگر جریانات سیاسی را که مستلزم مدارا، تعامل و مصالحه است مردود می دانند. در طول چهل سال تبعید، این مشکل تاحدودی کاهش یافته و همانطور که اشاره کردید، تلاشهای متعددی در این زمینه صورت گرفته، اما به هیچ وجه کافی نبوده. نزدیکی و دوریِ جریانات سیاسی تابعی از جنبشهای مردمی است، و با اوج گرفتن این جنبشها و برقراری ارتباط با آنها ائتلافهایی شکل میگیرند. من در جای دیگر، در مقاله “اپوزیسیون ناتوان ایران” www.iran-chabar.de به این مطلب پرداختهام. در آن مقاله کلیت جریانات سیاسی ایران را در یک ماتریس سه بُعدی مطرح کردم. این ماتریس توزیع و پراکندگی جریانات سیاسی رژیم و اپوزیسیون را حول چند محورِ چپ/ راست، سکولار/ مذهبی، و میانه رو/ تندرو با درجات مختلف نشان می دهد. در نمودار مربوطه موقعیت هر جریان در درونِ چهار گروهِ سکولاِر چپ، سکولارِ راست، مذهبیِ چپ، و مذهبیِ راست، در حد فاصل بین “مرکز” و انتها، یا حد فاصل بین صفر و یک، که بیانگرِ میانه روی/ تندروی است، نشان داده شده است. با نگاه به پراکندگی جریانات سیاسی درآن ماتریس، میتوان دو دایرهِ فرضی، یک دایره کوچک در “مرکز” و دایره بزرگتری که چهار گوشهِ نمودار را از بقیه تفکیک میکند، در نظر مجسم کرد. جریاناتی که بین این دو دایره فرضی قرار میگیرند پتانسیل همکاری و مبارزه مشترک بر علیه جمهوری اسلامی را دارند. در دایره کوچکِ نزدیک به “صفر”، حرکت چندانی صورت نمیگیرد. از سوی دیگر افراد و جریاناتی که خارج از دایره بزرگتر در انتهای چهار گوشه نمودار قرار میگیرند، نیز نمی توانند در حرکت و سازماندهی مورد نظرِ یک جبهه فراگیر و مرحلهای نقشی داشته باشند. در منتهیالیه هر سه گوشهِ جریانات اپوزیسیون جریاناتی هستند که نظام سیاسی موردنظر خود را از همین مرحله پیگیری میکنند و نه حاضر به همکاری با جریانات غیر خودیاند، و نه جریانات دیگر حاضر به همکاری با آنها هستند. همکاری جریاناتِ بین دو دایره فرضی بههیج وجه به معنی کنار گذاشتن تفاوتهای سیاسی و ایدهئولوژیک نیست. تمام جریانات با حفظ ایده آلهای خود حول یک خواست مرحلهایِ مشخص، یعنی جایگزینی رژیم حاکم با یک نظام دموکراتیکِ سکولار و مترقی، که جریانات سیاسی مختلف در آن بتوانند آزادانه مواضع و خواستهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خود را در حوزهِ عمومی تبلیغ کنند، به توافق میرسند و بسته به میزان پشتیبانیِ که میتوانند جلب کنند، سیاستهای خود را پیش میبرند. پس از استقرار چنین نظام دموکراتیکی است که هر یک از جریانات هدفهای نهایی خود را بهشکلی دموکراتیک پیگیری میکنند.
تردید نیست که ایجاد چنین جبههای در عمل کار سادهای نیست و با موانع بسیار روبروست، اما برکنار از آنها که منتظر کمک امریکا برای تغییر رژیماند، یا جریاناتی که در انتظارند که رژیم اسلامی خود را از درون اصلاح کند، یا آنها که در انتظارِ یک انقلاب سریع اند، آیا راهحل دیگری میتواند وجود داشته باشد؟
اخبار روز: مساله ملی در ایران یکی از آن شکافهای تاریخی در حال جوشش است و ما هر از گاهی شاهد سر ریز شدن خشم اعتراضی مردم در کردستان، آذربایجان، خوزستان و…هستیم. چپ چگونه می تواند بدون آنکه به چرخ پنجم جریانات ناسیونالیستی تبدیل شود بدبینیها را برطرف و اعتماد مردم این مناطق را که در سرنوشت جنبش دمکراسی و عدالتخواهی نقش و سهم دارند به خود جلب کند؟
سعید رهنما: مساله ملی قطعا یکی از مهمترین مسائل جدی سیاسی ایران است. ملیتها و قومیتهای ایران بخش بسیار مهمی از جنبش آزادیخواهانه وعدالتطلبانه هستند. قدرتهای خارجی همیشه سعی کردهاند که از نارضائیهای قومی به نفع خود استفاده کنند. نیروهای مترقی، به ویژه چپ با اعلام قاطعانهی به رسمیت شناختن حقوق ملیتها و حق تعیین سرنوشت، باید تلاش کنند که جنبشهای ملی را به مبارزه برای استقرار یک نظام دموکراتیک سکولار و مترقی برای تمامیِ ایران پیوند زنند، و نشان دهند که دموکراسی واقعی در ایران به نفع همه ملیتها و قومهای ایرانی است.
اخبار روز: سیاست چپ برای دفاع از مطالبات خود و جلوگیری از هژمونی جریانات راست بر روند تحولات آتی چه می تواند باشد، آیا چپ باید مستقل از سایرین عمل کند و یا آن که باید به دنبال سیاست اتحاد عمل با سایر نیروها باشد و در واقع مطالبات و گامهای خود را با سایرین هماهنگ سازد؟
سعید رهنما: منظور در این جا چپِ سوسیالیستی است که آن هم خود طیفی را تشکیل میدهد. در یک سوی این طیف چپهایی هستند که هدف سوسیالیستی را آنچنان کمرنگ کردهاند که تشخیص آنها از لیبرال دموکراتها مشکل است. در سوی دیگرِ این پیوستار جریاناتی هستند که بی توجه به واقعیتهای عینی، شعار استقرار بلافاصلهی سوسیالیسم از طریق انقلابِ طبقه کارگر را در کشوری چون ایران طرح میکنند. در این میان بخشی از چپ با توجه به درسهای انقلابهای گذشته و انقلاب ایران، با حفظ آرمانهای سوسیالیستی، نیل به این آرمانها را به شیوهای دموکراتیک و با همیاری نیروهای مختلف اجتماعی به ویژه کارگران، طبقه متوسط جدید، و جنبشهای هویتی، پی گیری میکند. تکیه من در این جا به این مقوله از چپ است. این چپ قبل از هر چیز باید موقعیت خود را در اذهان مردم و دیگر نیروهای سیاسی روشن ساخته و مستحکم کند. چپ باید با تاکید بر سوسیالیسم، با درک جدیدی متمایز از تجربههای قبلی، با دیدی دموکراتیک و واقعبینانه، سیاستهای خود را متفاوت از دیگر جریانات سیاسی مستقلانه پیگیری و تبلیغ نماید. دفاع از دموکراسی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، عدالت اجتماعی، برابریهای جنسیتی، قومی، نژادی و مذهبی، رشد و توسعه اقتصادی، و تعادل زیستمحیطی، جنبههای اساسی سیاست چپ را تشکیل میدهد. این استقلال نظری و سازمانی اما بدان معنی نیست که چپ به تنهایی میتواند در تغییر و تحولِ نظام سیاسی نقش تعیینکننده داشته باشد. همانطور که در بالا اشاره شد، چپِ دموکرات در این مقطعِ مبارزه برای استقرار یک نظام دموکراتیکِ سکولار و مترقی، ضمن ادامه مبارزه در جهت آرمانهای بلند مدتِ خود، باید جزء جداناپذیری از اتحاد عملِ مجموعه جریاناتی باشد که در راه استقرار چنین نظامی به جای رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می کنند.