(تذکر: این نظرات، شخصی است. آیا باید برای دشمنان کانون تکرار کنم؟ تکرار میکنم این نظرات شخصی ست و ربطی به مواضع کانون ندارد. نظرات و مواضع کانون در بیانیهها و اطلاعیهها اعلام میشود.)
بند اول منشور کانون نویسندگان ایران: “آزادی اندیشه و بیان و نشر در همهی عرصههای حیات فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حقِ همگان است. این حق در انحصار هیچ فرد، گروه یا نهادی نیست و هیچ کس را نمیتوان از آن محروم کرد.”
در این بند از دو کلمهی خاص استفاده شده است؛ حصر و استثنا. عدهای به غلط تصور میکنند عبارت “بی هیچ حصر و استثنا” به افراد اشاره دارد، یعنی اینکه حق آزادی بیان در انحصار کسی نیست و نمیتوان هیچ کس را از آن مستثنی کرد، به نظرم این برداشت اشتباهست چرا که این موضوع در ادامهی جمله و در همان بند یک، عیناً مشخص شده است. بی هیچ حصر و استثنا به “موضوعات” بیان شده اشاره دارد. یعنی هیچ موضوعی را نمی توان از آزادی بیان خارج کرد، میتوان دربارهی هر چیزی نظر داد. بند یک را دوباره مرور کنید: “بی هیچ حصر و استثنا” به “آزادی اندیشه و بیان و نشر” اشاره دارد نه به “همگان”. چون واژهی “همگان” که تکلیفش مشخص است. اگر به بهانهی توهین آزادی بیان را محدود کنیم، به مرور رمقی برای آن نخواهد ماند. چون هر کسی مقدسات و خط قرمزهای خودش را رو خواهد کرد تا جایی که هر سخن و نظر و نوشتهای معادل توهین قلمداد خواهد شد.
حال باید دید تکلیف بند شش منشور کانون چه میشود. در این بند آمده که “کانون از حقوق مادی و معنوی، حیثیت اجتماعی و امنیت جانی، حرفهای، شغلیِ نویسندگان ایران دفاع میکند.” منشور حاضر که اساس آن از سال چهل و هفت خورشیدی به ما رسیده است در دهه هفتاد نوشته شد. زمانی که در فضایی اغلب تکصدایی “روزنامههای حکومتی” با حیثیت نویسندگان “دگر اندیش” بازی میکردند، فیلم نامستند “هویت” پخش میکردند و به آنها تهمتهای ناروا میزدند، وارد حریم خصوصیشان میشدند و سعی میکردند انواع فساد اخلاقی را به آنها نسبت دهند، یعنی نه تنها بحث برخورد دولتی بود بلکه بحث حریم خصوصی هم بود، نه فضای حرفهای ادبیات و علوم انسانی. گرچه در بند شش منشور اسمی از قدرت و حکومت نیست اما مشخص است که منظور خدشه دار شدن آبروی نویسندهها از سوی حکومت است. یعنی بحث بین دو یا چند نویسنده نمیتواند به این بند مربوط شود. چون در آن صورت با بند اول منشور و با “آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا” برخورد میکند. بندهای منشور نباید یکدیگر را نقض کنند. این یک اصل ساده است. از ترکیب بند یک و بند شش متوجه میشویم که کانون از حیثیت نویسنده در برابر هجوم سیستم سیاسی و حاکمیت، دفاع میکند.
نظر شخصی یک: اگر انسانها به اعتقادات و رفتارهای یکدیگر توهین نمیکردند، هرگز جامعهی بشری یک قدم هم پیش نمیرفت و رشد نمیکرد. در بحث “دانش و فرهنگ” توهین نه فقط بد نیست که گاهی بسیار هم لازم است چون گاهی توهین نقش تلنگر دارد بر “این خفتهی چند”.
نظر شخصی دو: بسیاری از نویسندگان ایرانی چه در ایران چه مقیم خارج، چه وابسته چه مستقل، کوچکترین اعتقادی به آزادی بیان ندارند و بین “معلم آزادی بیان” و “داعشی آدمکش”، به داعشی نزدیکتر هستند.
نظر شخصی سه: من از عبارت “جهان سوم” استفاده نمیکنم چون بار تبعیض و تحقیر دارد اما دیدهام گاهی مینویسند روشنفکر و نویسندهی “جهان سومی”، چون شخصاً عبارتی ندارم که حق مطلب را ادا کند پس تا یافتن صفتی بهتر، همین را به کار میبرم البته در گیومه: ممکن است نویسندهای “جهان سومی” باشد اما منشور کانون نویسندگان ایران یک آرمان است. آزادی بیان آرمان است و “جهان سومی” نیست. منشور کانون پیشرو و جهانی ست و “جهان سومی” نیست. نویسندههای جعلی به جای اینکه تلاش کنند رشد کنند و به این آرمان برسند، سعی میکنند آن را کوتاه کنند تا همقدِ خودشان شود. قطعاً پیروز نخواهند شد حتی اگر میلیونها نفر باشند، حتی اگر صدها کتاب هم نوشته باشند.
یک ماه پیش به تعدادی از دوستان کانونی وعده دادم در مورد بند اول منشور یادداشتی کوتاه بنویسم که حاصلش این شد. در ادامه نُه بند کامل منشور مصوب چهارم آذر هفتاد و هشت
را با هم مرور میکنیم:
منشور کانون نویسندگان ایران:
کانون نویسندگان ایران با توجه به روح عمومی بیانیهی اول کانون (اردیبهشت ۱۳۴۷) و «موضع کانون نویسندگان ایران» (مصوب فروردین ۱۳۵۸) و با استناد به «متنِ ۱۳۴ نویسنده » (مهرماه ۱۳۷۳ ) اصول و مواضع زیر را اعلام میکند:
آزادی اندیشه و بیان و نشر در همهی عرصههای حیات فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حقِ همگان است. این حق در انحصار هیچ فرد، گروه یا نهادی نیست و هیچ کس را نمیتوان از آن محروم کرد.
کانون نویسندگان ایران با هر گونه سانسور اندیشه و بیان مخالف است و خواستار امحای همهی شیوههایی است که به صورت رسمی یا غیررسمی، مانع نشرو چاپ آرا و آثار میشوند.
کانون رشد و شکوفایی زبانهای متنوع کشور را از ارکان اعتلای فرهنگی و پیوند و تفاهم مردم ایران میداند و با هر گونه تبعیض و حذف در عرصهی چاپ و نشر و پخش آثار به همهی زبانهای موجود مخالف است.
کانون با تکصدایی بودنِ رسانههای دیداری، شنیداری و رایانهیی مخالف است و خواهان چندصدایی شدنِ رسانهها در عرصههای فرهنگی است.
حقِ طبیعی و انسانی و مدنی نویسنده است که آثارش بیهیچ مانعی به دستِ مخاطبان برسد. بدیهی است نقدِ آزادانه حقِ همگان است.
کانون از حقوق مادی و معنوی، حیثیت اجتماعی و امنیت جانی، حرفهای، شغلیِ نویسندگان ایران دفاع میکند.
کانون نویسندگان ایران مستقل است و به هیچ نهاد (جمعیت، انجمن، حزب سازمان، و…) دولتی یا غیردولتی وابسته نیست.
همکاری نویسندگان در کانون با حفظِ استقلالِ فردیِ آنان براساس اهداف این منشور است.
کانون نویسندگان ایران با اشخاص و نهادهایی که همکاری با آنها با اصول و مواضعِ کانون مغایر نباشد در زمینهی حقوق، اهداف و آرمانهای مندرج در این منشور همکاری میکند.
علی کاکاوند – آبان ۱۳۹۹
آیا می توان خشونت کلامی و خشونت فیزیکی را محکوم کرد و به همین طریق از این قماش انزجار خود را اظهار داشت و در عین حال باور داشت که خشونت کلامی نقد نیست و برای غلبه بر خرافات و اعتقادات بنیادگرایانه می بابیست کاری طولانی و بنیادی و برنامه ای درازمدت سنجیده در حد جابجایی نسلی را در نظر داشت و پیش برد.
کانون نویسندگان یا تدوین گران آن معتقد نبودن که آزادی بیان یعنی در هنگامه اییکه میلیونها معتقد بنیادگرا مثلا در عزاداری حسینی هستند شما با کاریکاتوری توهین آمیز به حسین وارد این جماعت شوید و بگویید من از آزادی بیان خود دارم استفاده می کنم. و مسبب قتل خود و دیگر همراهان خود شوید و تقصیر را به گردن بنیادگرایی بیندازید. و بگویید من قصد خیرخواهانه و روشنگرانه داشته ام!؟ شما در نظر نمی گیرید هر چند شما بر این خرافات شخصا غلبه کرده اید آما این جماعت بنیادگرا هنوز شانس رسیدن به ساده ترین دریافتها علیه بنیادگرایی و خشونت نرسیده اند. شما با این عمل خود نه تنها کمکی به تضعیف بنیادگرایی نکرده اید بلکه احساست خرافی آنها را هم شعله ور کرده اید. وانگهی صرف حضور در جامعه پیشرفته با بینش بنیادگرای مذهبی که به همراه پناهندگان و مهاجرین به این سرزمین آورده شده تغییری در بینش اینان بدون کاری جدی در این جهت بوجود نخواهد آمد. مسلما با اهانت و تهییج احساسات تند مذهبی نتیجه آن می شود که شد.
بگذریم از اینکه پشت پرده این نوع کاریکاتورها اندیشه نژادپرستانه و و ضد پناهنده گی دست راستی ها که مشکلات بیکاری و اقتصادی مملکت را به دروغ برای فرا فکنی به پناهنده گان نسبت می دهند نیز نهفته است. آیا داشتن کمی مدارا و خویشتن داری در استفاده از آزادی بیان در ارائه کاریکاتورهایی که می دانیم سبب واکنشهای بنیادگرایانه و مخرب می شود که دخلی این مدارا در زندگی روزمره عمومی و مبارزه طبقاتی کسی و طبقه ایی را ندارد عدول از اصل آزادی بیان و علیه آزادی بیان دانست؟
آیا داشتن چنین نگاهی در رابطه با بنیادگرایی و راستگراهای ضد پناهنده و مهاجر می شود همراهی با بنیادگرایی؟ بنظرم موضوع بنیادگرای و آزادی بیان موضوعاتی مجرد و در خود در اتقاقات جاری نیستند و ما می بابیست همه موضوعات را در تنگاتنگی رابطه های آنها در آن وهله زمانی و مکانی و تاریخی که قرار دارند و داریم جستجو نماییم.
آقای کاکاوند درتوضیح بند ششم منشور کانون نویسندگان ایران ، از آن بعنوان سندی که از حیثیت نویسندگان در برابر” تهمتهای ناروا ” دفاع میکند ، نام میبرند . سئوال این است که مگر ” تهمت روا ” هم داریم که مشکل قانونی نداشته باشد ؟ !
همینطور وقتی از آزادی بیان و اظهار عقیده صحبت میکنیم ، اضافه کردن ” دگر اندیش ” معنایی ندارد .
ممنون از نظر شما. “دگر اندیش” را داخل گیومه گذاشتم یعنی از جانب من نیست، چون بحث رفتار حکومت با نویسندگان است و این لقب را حاکمان جمهوری اسلامی به نویسندگان غیر حکومتی می دادند لازم بود به آن اشاره کنم. در مورد تهمت ناروا هم فکر می کنم هر تهمتی اگر اثبات شود رواست و اگر دروغ باشد ناروا. مثلاً تهمت می زدند که نویسنده های “دگر اندیش” با جمهوری اسلامی مخالفند، این درست بود و روا بود. اما وقتی می گفتند آنها جاسوس بیگانه اند تهمت دروغ بود و ناروا بود. تهمت همان اتهام زدن است و می تواند راست یا دروغ باشد.