جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

“قانون این خیابان ساده است” – مسعود نقره کار

از ميان عاملان کشتارآذر ماه، که گفته می شد ۱۸ تن بودند، اعلام شد سعيد اسلامی (امامی)، قاتل تحصیلکرده ی دانشگاه اکلاهمای امریکا و فارغ التحصیل رشته ی مهندسی الکترونیک از این دانشگاه، خودکشی کرد اما ّبرخی آمران (فلاحيان و دری نجف آبادی) و همه...

” درخت و سنگ و سار و سنگسار و دار
سایه ی دستی ست که می پندارد دنیا را باید از چیزهایی پاک کرد…”
(محمد مختاری)

***

از میان عاملان کشتارآذر ماه، که گفته می شد ۱۸ تن بودند، اعلام شد سعید اسلامی (امامی)، قاتل تحصیلکرده ی دانشگاه اکلاهمای امریکا و فارغ التحصیل رشته ی مهندسی الکترونیک از این دانشگاه، خودکشی کرد اما ّبرخی آمران (فلاحیان و دری نجف آبادی) و همه عاملان، حتی مصطفی کاظمی، موسوی، و صادق عالیخانی آزادانه برای انجام ماموریت های دیگر آماده شدند، و به ظاهر این “پرونده ملی” را بستند

حکومت اسلامی، با برنامه و سازمان یافته، و بر بنیان ماهیتِ اندیشگیِ ای که  عدم  تحمل دیگری و دگراندیش کُشی برجسته ترین ویژگی آن است، تا کنون حداقل  مرتکب ۸ مورد کشتار دگراندیشان، مخالفان سیاسی و عقیدتی، و روشنفکران ایران شده است، کشتارهائی که هزاران قربانی برجای گذاشته اند:  

۱- کشتار سال های ۵۸-۵۷
۲- آغاز کشتار در خارج از کشور از سال ۵۸ تا کنون
۳- کشتار سال های ۶۲-۶۰
۴ – کشتار سال ۶۷
۵- قتل های زنجیره ای
۶ -کشتارجنبش سال ۸۸
۷- کشتار جنبش دی ماه ۹۶
۸- کشتار آبانماه ۱۳۹۸

“قتل های زنجیره ای” یکی از این سلسله کشتارهاست که پائیز خونین سال ۱۳۷۷ ماهیت و سیمای حکومت اسلامی راعریان تر کرد.

آذرماه، زمان یادآوری این کشتار است تا نشان داده شود که در رابطه با جنایت علیه بشریت فراموشی ای در کار نخواهد بود، و مانده آنچه که می باید در حافظه جمعی و تاریخی بماند.

پس از کشتار بزرگ مرداد و شهریورسال ۱۳۶۷، حکومت اسلامی مرحله ی دیگری از کشتارهای برنامه ریزی شده مخالفان و دگراندیشان را آغاز کرد. حکومت اسلامی با کشتار بزرگ تابستان سال ۱۳۶۷ می پنداشت مرحله نخست سرکوب مخالفان و دگراندیشان را با موفقیت به پایان رسانده و کار “معاندین” سازمانی و حزبی را یکسره کرده است، به همین دلیل کشتی بان را سیاستی دگرآمد. بکار گیری شیوه “تک زنی” یا “در یک نشست یا جمع عمومی با انفجار و یا بستن به رگبار” رابا زمینه سازی ها و “تحلیل”سازی ها  برای کشتار روشنفکران  و فعالان فرهنگی و سیاسی برگزید.

حکومت اسلامی این شیوه را با قتل فجیع دکتر کاظم سامی آغاز کرد. “…چهارشنبه ۳ آذر ماه سال ۱۳۶۷ دکتر کاظم سامی بنیانگذار جنبش اسلامی ایران (جاما) با ضربات کارد به شدت مجروح، و در چهارم آذر ماه چشم بر جهان فرو می بندد”. پس از این جنایت قتل های دیگر با ضربات کارد نشان از آغاز شیوه ی وحشیانه و هراس آور کشتار داشت. حکومت اسلامی از ابتدای حیات اش “تک زنی” کرده بود، اما به عنوان سیاستی برنامه ریزی شده و حکومتی، پس از کشتار های ۱۳۶۷ این شیوه را ادامه و گسترش داد.

فعال شدن اهل قلم در این دوره و تلاش شجاعانه ی آنان برای آغاز فعالیت مجدد کانون نویسندگان ایران سبب شد تا حکومت اسلامی بحث “تهاجم فرهنگی” را، که پیش تر، به سال ۱۳۶۴ طرح شده بود، پیش بکشد وبه بهانه چنین تهاجمی به سراغ اهل قلم بیاید و آن تفکری که حجت الاسلام “پروازی” به عنوان تفکری خطرناک از آن پرده برداشت را اندک اندک شکل بدهد، یعنی ” تفکری که همه جا را ناامن و همه کس را ترسان و لرزان می خواست.”

سعیدی سیرجانی شاعر، نویسنده و پژوهشگر در زمرۀ نخستین قربانیان اهل قلمِ این کشتار بود که  به “جرم” “جاسوسی، اهانت به اسلام، انجام عمل لواط، مصرف و فروش مواد مخدر” به زندان انداخته شد، و پس از شکنجه های فراوان جسمانی سرانجام در زندان جان باخت.

پس از قتل سیرجانی، قاتلان وزارت اطلاعات به سراغ کانونیان رفتند و چند نویسنده ی عضو “جمع مشورتی” کانون نویسندگان را به وزارت اطلاعات فراخواندند و آنان را تهدید کردند که حق ندارند درباره سیرجانی کلامی بگویند و یا چیزی بنویسند. از آن پس قتل ها و مرگ های مشکوک افزایش یافتند که رد پای وزارت اطلاعات فلاحیان و ماموران اش  در آن ها دیده می شد.

جسد احمد میرعلایی، مترجم و پژوهشگر در پسکوچه های شهر اصفهان پیدا شد. حکومت اسلامی ادعا کرد که میرعلایی بر اثر مصرف زیاد مشروبات الکلی جان باخته است. علت درگذشت غفار حسینی مترجم و نویسنده را نیز، که جسدش در خانه اش پیدا شد، سکته مغزی اعلام کردند. ابراهیم زال زاده، روزنامه نگار و ناشر و سردبیر مجله معیار، و مدیر انتشارات “بامداد” و “ابتکار” مفقودالاثر شد. پاسداران اسلام پس از مدتی به خانواده اش خبر دادند که جسد او را پیدا کرده اند و در محلی به خاک سپرده اند.

جسد احمد تفضلی معاون فرهنگ سرای زبان های ایران را نیز در صندوق عقب اتومبیلش، با جمجمه شکسته و استخوان های از جا در رفته و شکسته و بدن خونین و مجروح در جاده ای دورافتاده در اطراف تهران پیدا کردند.

طرح جنایتکارانۀ  به دره انداختن اتوبوس حامل نویسندگان در دره های حیران اما ناکام ماند.

حمید حاجی زاده شاعر کرمانی و پسر ۹ساله اش کارون قربانیان بعدی بودند، این دو در خواب و به شکل فجیعی توسط قاتل و یا قاتلان به قتل رسیدند.

پیروز دوانی، نویسنده و فعال سیاسی نیزکه از سوم شهریور ماه ۱۳۷۷ از خانه بیرون رفته بود دیگر به خانه بازنگشت.

روز یکشنبه چهارم آذر ماه ۱۳۷۷(۲۹ نوامبر ۱۹۹۸) جسد مجید شریف مترجم و نویسنده از سوی خانواده اش، به دنبال سه روز ناپدید شدن، شناسائی شد.

آذر ماه سال ۱۳۷۷ داریوش فروهر و پروانه فروهر، دو تن از چهره های سیاسی و فرهنگی میهن مان با ضربات متعدد کارد به قتل رسیدند، فاجعه ای که اعتراض های وسیعی را در ایران و جهان سبب شد.

هنوز دو هفته از قتل فروهرها نگذشته بود که محمد مختاری، شاعر، نویسنده و منتقد ناپدید شد. خبر در مسجد الرضا در مجلس ختم حمید مصدق (شاعر) به گوش اهل قلم رسید. یک هفته بعد جسد مختاری در بیابان های شهر ری پیدا شد.

پس از پیدا شدن جسد مختاری خبر ناپدید شدن محمدجعفر پوینده، مترجم و منتقد، در روز ۱۸ آذر ماه، موجی از نگرانی و هراس در میان روشنفکران و پاره ای از مردم برانگیخت. جسد پوینده که مانند محمد مختاری خفه اش کرده بودند، در بیابان های اطراف تهران پیدا شد.

انتشار لیست های پیاپی کشتار و تهدیدهای گروه های فشار و کشتار اسلامی (فداییان اسلام ناب –شاخه مصطفی نواب) بر شدت دلهره می افزود.

اعتراض های کم مانند و گسترده در ایران و در خارج کشور، بویژه در رابطه با قتل های آذرماه  سبب شد تا مسؤلین به ناچار برخی از آمرین و عاملین این جنایات را معرفی کنند.

۱۶ دی ماه ۱۳۷۷ وزارت اطلاعات تحت فشار افکار عمومی در ایران و جهان اعتراف کرد که افراد “خودسر وزارت اطلاعات در ترور فروهرها، پوینده و مختاری دست داشته اند” و بدینگونه بر تبلیغات عناصری چون “حسین شریعتمداری” و کیهان اش که قتل ها را کار خارج از کشوری ها و صهیونیست ها اعلام کرده بودند خط بطلان کشید.

روح الله حسینیان رئیس مرکزاسناد انقلاب اسلامی که ادعا کرده بود “خودش زمانی قاتل بوده است” کوشید موضوع قتل ها را به درگیری ها و اختلاف های حکومتی ربط دهد. وی روز ۲۲ دی ماه در گفت و گویی با روزنامه کیهان مقتولان را ناصبی و مرتد خواند و همان شب در برنامه “چراغ” که به طور زنده پخش می شد هر آن چه را که در روزنامه کیهان گفته بود با تفصیل بیشتر و برای مخاطبان گسترده تر تلویزیون بازگفت. وی گفت مقتولان از مخالفان نظام بودند به طوری که بعضی از آن ها حتا مرتد بودند و عده ای دیگر ناصبی بوده و نسبت به ائمه اطهار جسارت می کردند. درباره قاتلان گفت این نیروها مذهبی بودند و از لحاظ سیاسی طرفداران جناح چپ استحاله شده و از هواداران جدی خاتمی هستند، و “تا آن جا که من از سوابق ممتد آن ها اطلاع دارم مسئول این جریان آدم اهل فکری بود.”

در این میان تلاش های افشاگرانه ی روزنامه نگاران، اهل قلم و نیز خانواده ی قربانیان و وکلای شجاع آنان سبب شد تا چرایی و چگونگی برخی از این قتل ها روشن تر شود. قتل هایی که حسینیان در “مدرسه حقانی” درباره شان گفته بود : “قضیه قتل ها مثل این که گریبان ما را گرفته، هر چه می خواهیم فرار کنیم، راه فراری وجود ندارد.”  با این حال او هر آنجا که امکان می یافت از عامل اصلی این جنایت ها، سعید امامی دفاع می کرد. او در نطقی در دفاع از سعید امامی در مدرسه حقانی گفت:”شاید صدها عملیات برون مرزی… خیلی عملیات داشت و اعتقادش همین بود.”

 در بارۀ چگونگی وقوع برخی از جنایت ها اعلام شد:
“قاتلان با همکاری یک نفر از آشنایان داریوش فروهر که احتمالاً جزو تشکیلات وابسته به وی بوده، ساعت ۹ و ۵ دقیقه شنبه شب (۳۰ آبان) به منزل وی مراجعه کرده اند و آن ها را به قتل رسانده اند.”

اما قتل مختاری و پوینده شکلی دیگر داشت: “در مورد پوینده و مختاری نیز قاتلان آنان را شناسایی کرده و کمین می کنند و به شکل ربایش و جلب آنان را دستگیر کرده و با یک اتومبیل فولکس واگن به نقطه ای برده و به قتل می رسانند و سپس جنازه شان را در جایی انداخته و متواری می شوند.”

و به تدریج چهره آمران و عاملان جنایت و روش کارشان روشن تر شد:
سازمان قضایی نیروهای مسلح دو روش” انهدام “را در اعلامیه خود شکافت: “در برنامه ریزی جهت از بین بردن اکثر سوژه ها درصدد آن بودند تا آن ها را در یک نشست یا جمع عمومی با انفجار یا بستن رگبار به قتل برسانند. اما به دلایل اجرایی از انجام این امر منصرف می شوند و جهت قتل افراد مورد نظر روش تک زنی را به صورت وحشیانه و فجیع به اجرا در می آورند. با این انگیزه که در هر حال آحاد مردم آن را تقبیح نموده و ضمن تحریک عواطف و احساسات، تداعی کننده ی وجود ناامنی حتا برای زن ها در منزل باشد.”

از میان عاملان کشتارآذر ماه، که گفته می شد ۱۸ تن بودند، اعلام شد سعید اسلامی (امامی)، قاتل تحصیلکرده ی دانشگاه اکلاهمای امریکا و فارغ التحصیل رشته ی مهندسی الکترونیک از این دانشگاه، خودکشی کرد اما ّبرخی آمران (فلاحیان و دری نجف آبادی) و همه عاملان، حتی مصطفی کاظمی، موسوی، و صادق عالیخانی آزادانه برای انجام ماموریت های دیگر آماده شدند، و به ظاهر این “پرونده ملی” را بستند و…

اما این “پرونده ملی” و همه پرونده های جنایت های حکومت اسلامی بازند، همراه با صدای دادخواهانۀ فروهرها، پوینده ها و محمد مختاری ها، صدای ده ها قربانیِ این کشتار، و صدای هزاران قربانی کشتارهای دیگر، بر بام میهنمان پژواک دارند، و تا هنگام حیات حکومت اسلامی خواهند داشت.

” کشتندت
تا یک تن کم شود
اما تو چگونه این همه تکثیر می‌شوی”
“شمس لنگرودی”

https://akhbar-rooz.com/?p=94128 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لطیف
لطیف
3 سال قبل

تخیل کن و از میان خطوط موازی بگریز اسماعیل.

شما تیپ و دکور و ویترین و جا و مکان تان را عوض کرده اید،اما ذات تان هنوز همان ذات چپ اکثریتی توده ای است،این را من نمی گویم؛این را حال و احوال و حس و اندیشه و روضه تکراری و مستهلک و نخ نما شده و لغزش زبانی تان می گوید مسعود خان!البته تقصیر ندارید،حوصله کنید عرض می کنم چرا؟

وقتی حرامیان نظام قاتلین به استاد دانشگاه می گویند:«جاسوس».
وقتی بادکنکهای سبز و بنفش و قهوه ای و زیتونی به تروریست می گویند:«تاجر».
وقتی بابا اکبری ها به جاسوس می گویند:«پرستو».
وقتی تعاملی و تساهلی ها به خواری طلبی می گویند:«فعالیت مدنی».
وقتی تدبیر و امیدی ها به دهه قساوت و شقاوت و قتل و تجاوز میگویند:«دوران طلایی».
وقتی حرامیان دوران طلایی به آیت اله قتلعام می گویند:«بی شیله پیله».
وقتی دوربینی و تربیونی های صادراتی به ماله کش اعظم می گویند:«سردار دیپلماسی».
وقتی اتاق فرمانی های بی بی سکینه به قاتل غارت شدگان و براندازان و زنان و مردان و کودکان ایران و عراق و سوریه و یمن می گویند:«عارف و سردار ایرانی».
وقتی کلنل بازنشسته هم واسه «حاج جواد» سینه می زند هم واسه «حاج قاسم»
وقتی فرج دباغ به جلاد جماران می گوید:«باسوادترین رهبر ایران از دوران هخامنشیان»
وقتی قبیله ای گله ای رمه ای ها به معترضان و تحریمیان و براندازان می گویند:« اغتشاشگر خارجی»
وقتی توبره و آخوریهای حوزه و حجره و بوتیک به بازجودولت امنیتی می گویند:«وزیر جین پوش».
وقتی میرارتجاع و فریبا خواری طلب و شیخ رشوه گیر به دولت امنیتی نظام قاتلین می گویند:«دولت تدبیر و امید».
وقتی خوابزیان وآبزیان و خاکزیان دولت امنیتی به عضو ارشد سپاه قتل وغارت و تجاوز میگویند:«دانشمند اتمی ایران».
وقتی پدر مادر نامعلوم های دولت آشکار و پنهان به دیکتاتور نظام قاتلین می گویند:«رهبر معظم انقلاب».
وقتی تحولی ها و اعتدالی های صبح تهران و ظهر ترانتو و شب ترانجلس به نظام قاتلین میگویند:«حکومت جمهوری اسلامی ایران».
طبعا شما هم باید تباهی ذهنتان را عیان کنید و به پیکر گرم و سرد نشده احمد میرعلایی و غفار حسینی و ابراهیم زال زاده و احمد تفضلی و مجید شریف و محمد مختاری و محمد جعفر پوینده بگوئید:«جسد».

حیف خیک ماست،حرامیان نظام قاتلین تغار وقاحت و پاتیل رذالتند اسماعیل.

هرمز سوادکوهی
هرمز سوادکوهی
3 سال قبل

بعداز اوج گیری قتل های زنجیره ای در آذر ۷۷ که ایران را تکان داد فقط ۱۰ سال از کشتار زندانیان سیاسی ۶۷ گذشته بود.
فراموش نکینیم که در سال ۶۷ مردم در زیر بار کوهی از جنایات سال ۶۰ و تحمیل میلیونها جانباحته و زخمی در جنگ شدند چنان ضربه ای به آنها وادار شده بود که جان و روان آنها را بشدت ضعیف کرده بود و نتوانستند پاسخ طبیعی به کشتار هزاران زندانی ۶۷ از خود نشان دهند . میلیونها نفر در غم هزاران عزیر خود در نهایت بی پناهی گریسند و در خاوران های ایران در جستجوی فرزندان و همسران خود شدند.
حکومت با تمام امکانات تلاش کرد که از روشنگری نیروی آگاه جامعه جلوگیری کند قتل های زنجیره ای در نهایت بی رحمی برای جلوگیری از افشای کشتار ۶۷ بود .
در سال ۷۸ و فجایع خوابگاه دانشگاه نیز در همین راستا بود که جنبش دانشجوئی پس از سالها فترت می رفت که نضج بگیرد ولی حکومت جنایتکارمثل همیشه به خشونت متوسل شد. قتل های زنجیری سال ۷۷ و سرکوب جنبش دانشجوئی در سال ۷۸ نقطه ی عطفی در حوادث بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که بخشی از جناح های حکومتی با کارنامه های سیاه خود بر امواج خواسته های مردم و جوانان برای اصلاحات شدند که با هوشیاری مردم در انتخابات ۱۳۸۴ مردود شدند.

۳۰ سال طول کشید تا در سال ۱۳۹۵ که نوارهای آیت الله منتظری در مورد کشتار ۶۷ و هیئت مرگ موج جدیدی از دادخواهی را دامن زد و حکومت را وادار کرد که در باره آن جنایت هولناک پاسخگو باشد. دادخواهی ادامه دارد .

valli
valli
3 سال قبل

خاطراتی خسته تر از تاریخ

در گودنای تجربه

و

بوتیماری مغموم.

 

ستارگانی جوانتر از مرگ

در بیضه گاه شب

در شبی مشکوک .

 

و عشق همه ی تمنا نبود 

با خفتِگانی به خاک مرموزی ، مدفون .

 

اینجا ، مرگ را تفسیر ، دگرگونه نیازیست

با بیلی بدست و شامه ی سگی تازی .

——————-

نقل از کتاب=

دریادل توانا
دریادل توانا
3 سال قبل

حکام دین سالار غارت می کنند کشتار می کنند شکنجه می کنند و…..هر آنچه پلیدی ست در نهایت خونسردی انجام می دهند و ما مرگ را به نظاره نشسته ایم چهل سال است که بحث می کنیم کدام راه ما را پیروز می کند!!!!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x