شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

هنوز هم! – اسماعیل خویی


شب،هر شب ام، زمانِ شکنج است، روز هم! 

جانکاه ودلگزاست زمستان، تموز هم! 

هشتاد هم گذشت و دل ام گورِ آرزوست: 

امّا، در آن، امید نمیرد هنوز هم! 

پُشت ام شکست وپای و پَر و دل، ولی امید 

بر جاست، از شکیب  و رضا توشه توز هم! 

جان سختی ام نگر! که به امّید زنده ام: 

حتّا در این زمانه ی امّید سوز هم! 

«اُمّیدسوز» خواندم و در خور نیابم اش: 

نشکستنی ست این دلِ جان ها، نسوز هم! 

کس کرده خودکُشی به چهی در دلِ کویر، 

بی آب و نان گذشته بر او چند روز هم؟! 

روزانِ تفته ای که، دمی نیز، چشمِ او 

روشن نکرده پرتوِ گیتی فروز هم؟! 

ور نیم مُرده هم بجهد خود به کامِ مرگ، 

دارد به پیشِ چشم سرابی هنوز هم! 

نومید را بگوی که: ـ«گر ژرف بنگری، 

این طُرفه در تو نیز نماید بروز هم!» 

جان ام بسوخت، دل بشکست و امید ماند: 

نشکستنی ست این دلِ جان ها، نسوز هم! 

سوم آذرماه ۱۳۹۸، 

بیدرکجای لندن 

https://akhbar-rooz.com/?p=96848 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x