همه آنها در اوایل ۲۰ سالگی هستند و حتا کم سن تر، نوجوانان ۱۴ -۱۵ساله. علی، ۲۱ ساله، که دائماً به دنبال کار است، میگوید: “ما در اینجا نیستیم تا مخالفت خود با مالیات واتس اپ را نشان دهیم. ما آب، برق و نان میخواهیم. “ کمال، ۲۹ ساله و دارای مدرک کارشناسی ارشد حسابداری که از ۶ سال پیش، زمان فارغ التحصیلی، نتوانسته است در این زمینه کاری پیدا کند، میگوید: ما حقوق اساسی خود را میخواهیم.” “غذا، برق، آب، اینها مهمترین چیزها برای هر انسانی است و دولت ما این چیزها را تأمین نمی کند. آنچه را که مردم میخواهند به آنها بدهید.” دیگران فریاد میزدند: “این کشور کاملاً از بین رفته است!”“ما میخواهیم زندگی کنیم، به عدالت نیاز داریم.” “آنها هر روز ما را میکشند! همه جا آلودگی وجود دارد. طبیعت وجود ندارد!…”
اعتراضات در لبنان، روز پنجشنبه شب (۲۶مهر) به طور خودجوش شروع شد و به سرعت در سراسر کشور گسترش یافت، در شهرهای طرابلس، صیدون، تایر، نباتیه، بعلبک، غزیر و بقاع و… پس از اعلام مالیات جدید به تماسهای واتساپ، از جمله دیگر اقدامات ریاضتی جدید مالیات دهندگان لبنانی قیام کردند چرا که تنها راه حل دولت برای مقابله با رشد بدهیهای عمومی (دقیقاً ۱۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی) افزایش مستمر بار مالیات بر شهروندان متوسط است. به واقع آنچه که روز پنجشنبه خشم شهروندان لبنانی را برانگیخت، مالیات پیشنهادی ۶ دلاری برای تماسهای واتساپی نبود، بلکه حمله بیرحمانه چندین دهه به استانداردهای زندگی آنها بود. سطح بیکاری در کشور به ۳۰ درصد میرسد، بدهی عمومی کشور۱۵۰درصد تولید ناخالص داخلی و حداقل دستمزد ۴۵۰ دلاری با هزینههای سرسام آور زندگی و کاهش ارزش پول محلی کفاف یک زندگی معمولی را نمی دهد.
و حالا بعد از سالها سرکوب و حمله به استانداردهای زندگی مردم، تودههای لبنانی در حال حرکت هستند. دو شب اول، اعتراضات با آتشسوزیها و مسدود کردن جادهها صورت گرفت، به طوری که جمعی از معترضان تونلی را مسدود کردند که محل عبور به سمت فرودگاه بود تا سیاستمداران نتوانند از کشور فرار کنند. هر دو شب، با شکستن پنجره فروشگاه ها به دست معترضین ناامید و خشونت بیش از حد پلیس و ارتش دولتی به پایان رسید.
در طی روزهای بعد، تعداد معترضین افزایش یافت. در روز شنبه تعداد جمعیت تنها در بیروت ۳۰۰هزار و در سراسر کشور ۱٫۲ میلیون (از جمعیت ۶ میلیون نفری) در این اعتراضات شرکت داشتند. عکسالعمل دولت استفاده از نیروی سرکوبگر پلیس با گاز اشک آور، لوله آب و ضرب و شتم و دستیگری بود که هیچ کدام نتوانست مانع مردم از ادامه حضور در خیابانها برای چهارمین و پنجمین روز شود.
براساس گزارشها، تودههای لبنان در اعتراضات خود برای سرنگونی این دولت عزم و شهامت باورنکردنی نشان میدهند. مردم به اندازه کافی صبر داشتهاند، حالا آنها عصبانی هستند، تغییر میخواهند و کسی که پاسخگو باشد. کاملاً مشهود است که بسیاری از این معترضین خط اول، کسانی هستند که به پایان خود رسیده اند.
دولت فاسد حریری با داشتن یک اقتصاد در حال فروپاشی و بدهیهای فراوان، بطور ناامیدکننده، سعی در یافتن درآمدهای جدید برای تأمین بازپرداخت بدهیهای خود و دلجویی از صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و دیگر نهادهای امپریالیستی دارد که متأسفانه برای هر کسی که بخشی از رژیم فاسد لبنان نیست، به معنای کاهش خدمات اجتماعی و افزایش مالیات بر فقرا است.
شروع حرکت با به خیابان آمدن هزاران جوان بود اما در اندک مدتی اعتراضات گسترده تر شد، خانوادههای آنان، کارگران و عموم مردم به خیابانها آمدند. این جنبش مردمی از اختلافات فرقه ای عبور کرده است و در تمام استانها، مردم با هر مذهبی به آن پیوسته اند، اما به نظر میآید آنان بدون هیچ سازمانیابی و رهبری مشخص، به مبارزه با حاکمان دزد خود که ظلم و ستم عظیمی را بر آنها روا داشتند، پرداختند.
شاید در باور هیچکس نمیگنجید، نه مردم لبنان و نه تحلیلگران سیاسی، که جنبشی این چنین عظیم در لبنان به حرکت در آید. از استانهای جبل شمالی و چوف گرفته تا نقاط دور جنوب، صدها اعتراض فوران کرد. این امر شکاف مذهبی ای را هم در هم شکست که سیاستمداران برای چندین دهه برای حفظ قدرتشان از آن استفاده کرده اند. مردم از دشمنان مشترکشان بیزار و متحد شدند.
آشفتگی اقتصادی در لبنان، شبیه اقتصاد آشفته سایر کشورهای منطقه است، از ایران گرفته تا عراق و سوریه و افغانستان ّدرگیر جنگ و سایر کشورهای عربی منطقه. به عنوان مثال بخش ورزش لبنان یکی از بزرگترین بدهکاران جهان با ۷۴٫۵ میلیارد دلار بدهی عمومی است که برابر با ۱۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی لبنان است. این اقتصاد آشفته همراه با نابرابری گسترده است، زیرا کشور لبنان مانند ایران، یکی از بالاترین نسبت میلیاردرها به جمعیت را دارد. در کل هفت میلیاردر بر اقتصاد لبنان تسلط دارند، کشوری با جمعیت حدود شش میلیون نفر(۶۰۵۶۰۰۰ ) و تقریبا یک و نیم میلیون پناهنده سوری، کرد و فلسطینی (طبق آخرین سرشماری ۲۰۱۹ ). بیشتر این میلیاردرها یا از خانوادههای حریری یا مکی هستند که دهها سال در دولت دخیل بودهاند و به طور جدی در حال اختلاس بودجه دولتی برای اجرای برنامههای سیاسی یا شخصی خود بوده اند، (نگاهی به ترکیب اختلاسگران در ایران داشته باشیم) در شرایطی که طبق آمار رسمی، نرخ بیکاری جوانان حتی از ۳۷ درصد نیز بیشتر است و بی شک در واقع نرخ بیکاری باید بیشتر از اینها باشد.
در سال ۲۰۱۸، دولت لبنان به رهبری سعد حریری با سرمایهگذاران بینالمللی از آمریکا و اروپا در پاریس ملاقات کرد. صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بیش از ۱۱ میلیارد دلار وام به دولت لبنان دادند مشروط به اجرای “اصلاحات ساختاری”. به ویژه، صندوق بین المللی پول تأکید کرده که برای اعطای این پول، “کاهش کسری بودجه” لازم است. این بیشتر به فانتزی میماند؛ “کاهش کسری بودجه” بدان معناست که طبقه حاکم وزن کامل این بحران را بر دوش فقیرترین جامعه قرار دهد. (نگاهی به بودجه تصویبی طی سالهای اخیر حکومت ایران و نحوه تامین منابع مالی از جیب حقوق بگیران تحت عنوان مالیات و مصارف بودجه که بیشتر به بخشهای نظامی و…تعلق میگیرد حکایت مشابهی است) برنامه ریاضت اقتصادی با هدف قرار دادن افراد شاغل از اوایل ژوئن آغاز شد. حقوقهای بازنشستگی کاهش یافت، همراه با آن هرگونه پاداش کارگران بخش دولتی کاهش یافت، هم برای کسانی که تازه به استخدام بخش دولتی در میآیند و هم قدیمیترها.
این امر تودههای لبنان را که روزانه در حال تلاش برای زنده ماندن هستند، عصبانی کرده است. خدمات اساسی مانند برق و آب اغلب به سختی در کشور ارائه میشود. در سال ۲۰۱۵ اساسیترین خدمات جمع آوری زباله از خیابان برای مدتی متوقف شده بود و حتی اکنون نیز اغلب اوقات ارائه نمیشود. در حالی که تلاش فقرا فقط این است که از این روز تا روز بعد، از این چک حقوق تا چک بعدی زنده بمانند، سیاستمداران وقت خود را صرف بازیهای سیاسی جذاب و برنامهریزیهایی میکنند تا ثروت و قدرت بیشتری را برای خود و همپالکیهایشان به دست آورند. فساد در پشت پرده دمکراسی لبنان شایع است و همه میتوانند این را ببینند.
این پایه و اساس حرکت مردم در خیابانها است. با اعتراض تقریبا یک سوم جمعیت (نزدیک به دو میلیون نفر) در سرتاسر کشور، مرحله جدیدی از پیشرفت مبارزه طبقاتی در لبنان شکل گرفته است. خشم رو به افزایش علیه طبقه حاکم بر همه تلاشها برای تفرقه انداختن تودهها غلبه کرده و منجر به جنبش انقلابی یکپارچه و انقلابی شده که به دنبال سرنگونی دولت است.
یک قرن است که طبقه حاکم از این تقسیمات فرقه ای اصلی در کشور برای توجیه حکومت خود و استثمار مداوم طبقه کارگر و فقرا استفاده کرده است. در گذشته، بیشتر اعتراضات و جنبشها به راحتی توسط سیاستهای مذهبی کشور فروکش و خاموش شده است. از زمان شکلگیری سیستم سیاسی لبنان، دولتهای آن مبتنی بر جناحهای مذهبی بودهاند. پستهای مختلف سیاسی به طور انحصاری توسط مسلمانان شیعه یا سنی و سایر پستها توسط مسیحیان پر شده است. این طرح عامدانه توسط فرانسویهایی که کشور را تأسیس کردند ریخته شده بود. بدون تردید آنها با ایجاد تفرقه میان تودهها اطمینان حاصل کرده بودند که هیچ جنبشی نمیتواند منافع امپریالیستها را تهدید کند. با این وجود، این جنبش نشان داد که دیگر سیاستهای تفرقه مذهبی جلوی تودهها را نمیگیرد. معترضان یک میلیونی به خیابان آمده در بیروت، از همه مذاهب و پیشینهها هستند. شیعه، سنی، مسیحی و دروزی، همه در مقابل یک دولت فاسد که زندگی مردم را در معرض خطر قرار داده، راهپیمایی میکنند با شعارهایی نظیر: “مردم خواهان سرنگونی دولت هستند!”،”دزد، دزد، دزد!” “انقلاب تا پیروزی”! ”لعنت به سیاستمداران!”و…
این جنبش نشان میدهد که تودهها فراتر از احزاب سیاسی فرقه ای حرکت میکنند. این احساس وحدت در میان جمعیت از شب اول قابل لمس بود. در کشوری که معمولاً در امتداد خطوط عمیق و فرقهای ریشهدار شکسته میشود، و معمولاً افراد زیادی به احزاب سیاسی خود وفادار هستند، عدم حضور پرچمهای حزب سیاسی قابل توجه است. مردم لبنان به وضوح شروع به سرزنش کل سیستم و تمام سیاستمدارانی کردهاند که کشورشان را به بحران رسانده و با هم به صورت طبقاتی میجنگند.
همانند یک کمینگاه دزدان، وزرای دولت از همه مذاهب پشت طبقهشان متحد شدند و از این دولت فاسد دفاع کردند. حتی نصرالله به نفع دولت اعلام موضع کرد و اظهار داشت که استعفای دولت و تلاش برای اینکار “اتلاف وقت” خواهد بود. حزب الله نماینده بخشی از بورژوازی و خرده بورژوازی شیعه است، اما همواره خود را به عنوان یک حزب فقرا معرفی کرده است. با افزایش نفوذ، به هر حال سهم بیشتری را نیز در دولت و اقتصاد به دست آورده است. این همچنین به طور غیررسمی بخشی از دولت فعلی “وحدت ملی” است – این به معنی همه احزاب برای تأمین ثبات سرمایه داری لبنان است. نصرالله با اظهارات خود در حمایت از دولت، فاش کرد که منافع واقعی او در کجا قرار دارد. پس رهبر حزب الله نیز از این اعتراضات مصون نماند و مردم با شعارهایی مانند ”همه آنها به معنای همه آنها است، نصرالله یکی از آنهاست! ” تمام مرزهای محدودکننده مبارزه را از میان برداشته و به یک اتحاد سراسری دست یافتند.
به نظر می رسد برای مردم ثابت شده که نمی توان به هیچ یک از احزاب سیاسی فعلی اعتماد کرد. معترضین وزرای همه طیفها را هدف قرار داده و حتا معترضین شیعه به دفاتر نمایندگان خود در جنوب لبنان حمله کردند که با خشونت شبه نظامیان حزب الله مواجه شدند. این یک حرکت بی سابقه است، زیرا جنوب لبنان دههها است که قلعه حزب الله بوده است. این نکات برجسته بحران سراسری ایجاد شده است. تودهها اعتمادشان به سیستم سرمایه داری را از دست دادهاند و میخواهند سرنوشتشان را خود به دست بگیرند.
در حال حاضر، به دلیل این حرکت عظیم، دولت حریری بسیاری از تصمیمات خود را پس گرفته است. مالیات مربوط به تماسهای واتساپ که باعث تحریک جنبش شد تقریبا بلافاصله پس از شروع اعتراضات برداشته شد و چهار وزیر کابینه از آن زمان از دولت استعفا داده اند. بودجه جدیدی که حریری قول جمع آوری آن را داده بود شامل هیچ کاهش و یا هزینه اضافی نمی شود و اصلاحات ساختاری را شامل میشود – اما این کافی نیست. روشن است که دولت هیچ پاسخی در قبال بدهیهای فلجکننده، بیکاری و وخامت کلی جامعه لبنان ندارد. این “راه حل” مانند یک چسب زخم است که فقط منجر به ادامه وضع موجود خواهد شد. مشکل اصلی این یا آن مالیات نیست بلکه سیستم سرمایه داری است که چیزی جز بدبختی بی پایان کارگران و فقرای لبنان به ارمغان نیاورده است و به همین دلیل است که تودهها به جلو حرکت میکنند. دیدن تعهدات دولت به آنها که فقط به چند روز پیش گفته شد غیرممکن است، تودهها اعتماد به نفس خود و قدرت جمعی خود را احساس میکنند. آنها ممکن است دقیقاً آنچه را که میخواهند درک نکنند، اما میدانند که تحت شرایط فعلی نمی توانند یک روز دیگر تحمل کنند.
بهرغم عدم سازماندهی، مردم خواستار مطالبات مختلفی شده اند. استعفای دولت بدیهیترین است. اما خواستههای دیگر نظیر پایان دادن به سوءاستفادههای نیروهای امنیتی، آزادی همه فعالان بازداشت شده و لغو هر گونه مالیات اضافی که به تودهها تحمیل شده است و تقاضاهایی نیز علیه بیکاری، تورم و فساد مطرح میشود.
آنچه اکنون ضروری به نظر می رسد این است که همه این موارد به صورت سازمان یافته تنظیم شود. اول از همه، باید جنبش طبقه کارگر ورود کند، زیرا تنها نیرویی است که توانایی متوقف کردن کامل جامعه را دارد. در حال حاضر، فعالان در حال به اشتراک گذاری تصاویر اعلام اعتصاب عمومی برای روزهای آینده اند و حال و هوای تودهها حمایت از این ایده را نشان میدهد. برای هماهنگی اعتصاب و دفاع در برابر سرکوب دولت باید کمیتههای مبارزه در هر کارخانه، دانشگاه، محله و روستا تشکیل شود. باید از سربازان و درجه داران لبنان نیز درخواست شود تا به این جنبش بپیوندند. کمیتهها باید در سطح محلی و ملی در ارتباط باشند تا درمورد مطالبات مبارزاتی مانند سرنگونی دولت، پایان دادن به همه سرکوبها، آزاد کردن زندانیان سیاسی، وارونه کردن همه ریاضتها، تأمین برق و آب محلات، بازگرداندن حقوق بازنشستگی برای کارگران بخش دولتی و پایان دادن به عدم امکان استخدام فعالیت کنند. علاوه بر این، باید مسئله “ملی شدن” مطرح شود. دهها سال است که هریس، ماتکیس و بقیه نخبگان (الیت) کوچک لبنان در حال تخلیه جیب بقیه جمعیت هستند. باید از آنها به همراه همه همپالکیهایشان و هر کس دیگری که مسئول غارت دولت است، سلب مالکیت شود. از شرکتها و ثروت آنها باید برای بالا بردن سطح زندگی و توسعه جامعه لبنان به طور کلی استفاده شود.
ازطریق یک جنبش سازمان یافته است که دولت سقوط میکند. این طبقه کارگر است که ثروت تولید میکند و جامعه را اداره میکند. بدون اجازه کارگران، جامعه لبنان عملکردی نخواهد داشت و اعتصاب عمومی قدرت آنها را به نمایش میگذارد. این افراد زحمتکش نیستند که باید هزینه این بحران را بپردازند، بلکه کارفرمایان، بانکداران و امپریالیستهای لبنان هستند. آنها دهها سال است که از پشت کارگران زندگی کرده اند. برای تغییر شرایط در کشور نمی توان به آنها اعتماد کرد. خود مردم باید با گرفتن قدرت به دست خودشان در خیابانها این کار را انجام دهند.
هرجایی از خاورمیانه را که نگاه کنید، انقلاب در زیر سطح در حال لرزیدن است. از مراکش گرفته تا الجزایر، تونس، سودان، مصر، اردن و عراق، تودههای مردم بار دیگر به مخالفت با طبقات حاکم بر این کشورها روی میآورند. حکومتهای کشورهای منطقه به دومینویی میمانند که با فرو ریختن یکی از آنها، دومین و تا پایان سقوط خواهند کرد. وحشت از روی کار آمدن یک حکومت مردمی در عراق، سوریه و اکنون لبنان و … خواب را در چشم حاکمان کشورهای منطقه کشته است و حاکمان در صدد کمک رساندن به هم به وسیله نیروهای سرکوب برای کنترل منطقه هستند. پیام حسن نصرالله برای عدم موافقت با خواستههای معترضان در لبنان در واقع پیام روشنی برای دریافت کمک به هم پیمانانش برای سرکوب انقلاب مردم لبنان بود. این پیام را اردوغان بارها به ایران و سوریه اعلام کرده است. از دست رفتن کردستان سوریه و تشکیل منطقه خودمختار خطر بزرگی است که سالها خواب اردوغان را آشفته کرده بود و اینان در لفافه و آشکار به یکدیگر اعلام خطر میکنند اگر ما برویم طولی نمی کشد که دولت حاصل از انقلاب، محلی برای پرورش نیروهای انقلابی جدید خواهد شد؛ آنچه که سالها در کشورهای امریکای لاتین اتفاق افتاده است.
از سوی دیگر میبینیم که منطقه قلب تپنده تامین انرژی غرب است و هر گونه تغییر در جهت خواستههای مردم در کشورهای منطقه میتواند دسترسی امریکا و غرب را برای دسترسی به انرژی ارزان بسیار سخت کند و فروش کالاهای زرادخانههای نظامی شان نیز روی دستشان باد خواهد کرد پس برای منافع مشترکشان، باید هر حرکتی در نطفه خفه شود؛ زیرا هر نور امیدی در منطقه قوت قلبی برای سایر مردم است و در همین راستا تلاش شده تا وضعیت کنونی بحرانی تشدید شود.
منابع:https://www.marxist.com/interview-with-a-lebanese-activist-it-s-a-people-s-revolution.htmhttps://www.marxist.com/streets-of-fire-revolution-in-lebanon.htmhttps://www.marxist.com/revolution-erupts-in-lebanon-down-with-the-corrupt-regime.htm
منبع: کانون مدافعان حقوق کارگر