پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

تشکری با تاخیر و آن ۶۰۰ هزار دلار مفقوده! – هوشنگ اسدی

حدود بیست سال است که انتظار می کشم تا ازمیهمان نوازی و مهربانی های مکرر جناب آقای دکتر فرهاد عاصمی تشکر کنم و خوشحالم که مصاحبه اخیر ایشان این فرصت را بمن  داده است.

آقای دکتر فرهاد عاصمی مرقوم فرموده اند:” ابرازنظر نگارنده را در ارتباط با مشکوک و قابل تأمل بودن مضمون «یادمانده ها» در ارتباط با هم سوی آن با نظرات هوشنگ اسدی انتشار داده نمی شود.

در آنجا نشان داده شده است که چرا هم سویی نظر خدایی و اسدی می‌تواند نادرست باشد. نشان داده شده است که هر دو مطلب نگاشته شده، کتاب هوشنگ اسدی و هم «یادمانده های» علی خدایی که از آن‌ها در مقاله بامداد مهرگان نقل شده است، پس از دیدار علی خدایی و اسدی نگاشته شده‌اند و لذا می‌توانند هماهنگ شده باشد.

به عنوان شاهد دیدار اسدی و خدایی، نگارنده رفیق بهروز مطلب زاده را نام می برد. این رفیق در جریان این دیدار بوده است. درضمن رابطه نزدیک میان رفیق بهروز مطلب زاده و اسدی و همسرش وجود دارد که در ابرازنظر به آن اشاره شد.”

این فرمایش جناب دکتر چنان ساده انگارانه و بچه گانه است که نیازی به پاسخ ندارد.ایشان برای این “ملاقات” زمان و مکانی هم مشخص نفرموده اند ( چون نمی شود برا ی یک ملاقات تخیلی نشانی مشخص داد!) و در عوض “شاهد” معرفی کرده اند.

حالا  تصور بفرمائید در این عصر تکنولوژی، دو نفر برای”هماهنگ کردن” خاطرات خود! ملاقاتی انجام بدهند و تازه “شاهد” هم برای کار مخفی هماهنگ کنند!!!

و آنقدر این سند آبکی است که ایشان مجبور شده اند ، زندگی همسر مراهم رصد کنند و روی رابطه ی دوستانه ی او وآقای بهروز مطلب زاده انگشت بگذارند!!!

فکر می کنم ایشان خواسته اندبروش “کیهان تهران” و “برادر بازجو” حسین شریعتمداری  اسناد مندرج در مقاله ” راز گشایی کودتای دروغین حزب توده ایران” نوشته بامداد مهرگان را بی اعتبار کنندو مجبور به طرح این ادعای مضحک شده اند. بهتر نبود که جناب اقای دکتر عاصمی بجای تخیل به واقعیت تن می دادند وبجای تفحص در زندگی دیگران، از صاحب آن زمان “باغ شهریار” که هنوزخوشبختانه زنده است پرس و جو می کردند کردند.آنوقت واقعیت را جانشین تخیل می ساختند.

اما این “تحلیل” ناشیانه ایشان و حتی رصد زندگی من و همسرم به سبک مرحوم ک. گ.ب  سبب نمی شود که من از تشکر ویژه ای که بایشان بدهکارم صرفنظر کنم.

*

من متاسفانه درایران افتخار آشنایی با آقای دکتر عاصمی را نداشتم، و دردفتر حزب هم هرگز موفق به دیدارشان نشدم.نخستین بار  اززنده یاد آقای نورالدین کیانوری در مدتی که بعد از قتل عام خونین تابستان ۱۳۶۷  با هم درسلول انفرادی بودیم، نام ایشان را شنیدم.

 اما با آقای علی خدایی سابقه دوستی و همکاری قریب به ۵۰ ساله دارم. در روزنامه کیهان همکار بودیم و روابط خانوادگی داشتیم. وقتی توسط زنده یاد رحمان هاتفی جذب سازمان نوید شدم، فعالیت تشکیلاتی هم باین دوستی اضافه شد.البته من بعد از انقلاب ازعضویت ایشان در سازمان نوید مطلع شدم. در دوران فعالیت علنی حزب روابط ما به حداقل رسید. روز ۱۷ بهمن که دستگیرشدگان را به پادگان عشرت آباد بردند، صدای آقایان علی خدایی و رحمان هاتفی را شنیدم.در دوران بازجویی چند  باردر زیر شکنجه نشانی ایشان را از من می خواستند و عکسش را نشان دادند،متوجه شدم که دنبالش می گردند. وقتی از انفرادی کمیته مشترک به اتاق عمومی ۲۰۷ رفتم، با خبر شدم که او و رحمان را نشناخته وآزاد کرده اند. بعد ها هم توانست خوشبختانه بگریزد، وگرنه با حساسیتی که روی او وجود داشت، حتما سرش بباد می رفت.

 بعد از آزادی از طریق یک همکار کیهانی دیگر که د راروپا بود، روابط  دوستانه ما تجدید شد. وقتی امکان خروج از ایران را پیدا کردم، طبیعتا همراه همسرم به دیدار دوستان قدیمی خود رفتیم که درآن زمان در زولینگن اقامت داشتند. درآنجا بود که افتخار آشنایی با آقای دکتر عاصمی را پیدا کردم.

خانه ی اشرافی آقای دکتر عاصمی دو قسمت داشت. در بخشی آزمایشگاه ایشان بود که در طبقه بالایش آقای خدایی  در عین  یک زندگی ساده “راه توده” را هم منتشر می کردند. آقای دکتر عاصمی به من و همسرم که فقط بار اول همراهم بود، لطف زیادی داشتند. اغلب مارا به قسمت مسکونی خودشان دعوت می کردند.در جلو خان خانه ی اشرافی می نشستیم و در کنار چمن بساط خوراک و شراب براه بود. ایشان خیلی به صحبت های مفصل با من علاقمند بودندو چندین بار هم از من تشکر کردند. چرایش رابهتر است خودایشان توضیح بدهند،تا ظن گشودن رابطه سیاسی از جانب من نرود. ایشان آنقدر بمن محبت داشتند که برایم چند بار وقت پزشک گرفتند و یک بارهم که گرفتار بودند، همسر مهربان آلمانی ایشان بابنز آخرین مدلشان مرا به دوسلدرف بردند و برگرداندند.

هر بار هم که پیش از مهاجرت اجباری به اروپا آمدم ،سری به آقای علی خدایی و همسر نازنیشان می زدم . کاری که متاسفانه در ۱۷ سال اخیری که در پاریس زندگی می کنم، موفق به انجام آن نشده ام.زندگی به من آموخته است که مخالف سیاسی من حتما “دشمن” من نیست.چند نفری ازدوران آرمانی زندگی من مانده اند که خانواده خدایی- بویژه همسرنازنینش- و بهروز مطلب زاده در شمارآنانند. حالا همه دستگاههای امنیتی جهان هم رفت و آمد های من و همسرم را رصد کنند چه باک!

باری،در این سفرها هم چتر مهربانی آقای دکتر همچنان گشاده بود.

تا شبی از شب ها در آخرین سفرم به زولینگن،آقای دکتر عاصمی افتخار دادندو برای شام به خانه ی آقای خدایی آمدند. سرها که از باده  گرم شد و خاطرات بسیار از زندان گفتم، ناگهان یاد سخنان آقای کیانوری افتادم در سلول انفرادی.از غارت احوال حزب می گفت توسط دادستانی و به آنجا رسید که حتی گردنبند یادگاری زنده یاد مریم فیروز را هم از صندوق امانت بانک مالی بیرون کشیده اند.و بعد به اموال حزب درخارج از کشور رسید و براساس توضیحات ایشان فهمیدم که یک میلیون دلار داریی حزب در خارج کشور به حساب زنده یاد دکتر برزو بقایی و آقای دکتر عاصمی ریخته شده بوده است. بعد از دستگیری ها که آقای دکتر بقایی زندان بوده اند، آقای دکتر عاصمی از طریق ژیلا همسر دکتر بقایی وارد شده و  حساب را د راختیار گرفته اند.

روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۷ که با اتوبوس  زندانیان جان بدربرده از قتل عام از اوین روانه مراسم تبلیغاتی آزادی بودیم، من از قضا در صندلی کنار آقای کیانوری نشسته بودم. معلوم بود من جزو آزادشدگانم و ایشان هنوز ماندگارند. وقتی پیاد ه شدن بعادت معمول روی پایم من زدند و گفتند.

-هوشنگ !یادت نرود پول پیش “قُمبل” است!

آقای کیانوری، آقای دکتر عاصمی  را”قُمبل” می نامیدند و من با اینکه دوست ندارم این لفظ را بکار ببرم، عینا مورد استفاده قرار دادم که شاید حافظ آقای دکتر عاصمی بکار بیافتد.

وقتی تعریف خاطره به پایان رسید، متوجه شدم که حال جناب آقای دکتر بد شد و از روز بعد روابط ایشان با من دچار تغییر گردید.

بعد از آزادی با زنده یاد دکتر فریبرزبقایی( برزو) چند سالی در ایران و بعد هم در اروپا با هم محشور بودیم وایشان بارها براین گفته ی آقای کیانوری صحه گذاشتند و توضیحات  دقیقی هم در باره درنحوه در اختیار گرفتن حساب مشترک توسط آقای دکتر عاصمی دادند.

وقتی  در سال ۲۰۰۳ مجبور به مهاجرت شدم، از اولین کسانی که به آنها تلفن زدم آقای دکتر فرهاد عاصمی بود. قصد تشکر داشتم. اما برخورد خصمانه ایشان مجال نداد. بعدها بود که- از جمله در این مصاحبه اخیر- متوجه دشمنی شدید ایشان با علی خدایی شدم و بقول علما ی اعلام “دو زاریم” افتاد.

و حالا با زهم ازآقای دکتر عاصمی بابت میهمان نوازیهای گذشته صمیمانه سپاسگزاری می کنم. واقعا اگر می دانستم تعریف یک خاطره دوستی را به دشمنی و برچسب زنی تبدیل می کند و کاری بجایی می رسد که دامن خاطرات مرا هم می گیرد،سکوت را ترجیح می دادم.

هوشنگ اسدی

پاریس شانزدهم ژوئن ۲۰۲۰

۲۵ خرداد ۱۳۹۹

https://akhbar-rooz.com/?p=35788 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرهاد عاصمی
3 سال قبل

ابرازنظر برای بار دوم ارسال می شود.

رفیق گرامی ناهید، در پاسخ به شما که هنوز از طرف اخبارروز انتشار نیافته است، توضیح دادم که در روزهای آینده به برخی پرسش ها که در این بین مطرح شده اند در ارتباط با گفتگوی انجام شده با صفحه ی توده ای ها، ازجمله درباره ی مورد نظر شما، در نوشتاری با عنوان «در حاشیه ی مصاحبه» توضیح خواهم داد. در این مورد مشخص، گزارش تصمیم و کارکرد کمیته ی برون مرزی حزب توده ایران را در مورد پول حزب نزد فریبرز بقایی باری دیگر ذکر می کنم، که گوشه ی دیگری از زندگی و مبارزه ی حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران را تشکیل می دهد و متاسفانه در گفتگوی پیش طرح نشده است.

ناهید
ناهید
3 سال قبل

جناب عاصمی
جواب شما روشن نیست وقتی می گویید به کسی خارج از حزب جوابگو نیستید یعنی ادعای آقای اسدی را رد نمی کنید. حزب را هم که قبول ندارید! آیا نباید تکلیف پول بی زبان روشن شود و معلوم شود دروغگو کیست و بر سر پول حزب طبقه کارگر ایران چه رفته؟!
لطفا بدون عصبانیت جواب بدهید و سوال را هم با سوال و پیچاندن موضوع جواب ندهید. ممنون

فرهاد عاصمی
3 سال قبل

رفیق عزیزی امروز توجه من را به نوشتار آقای هوشنگ اسدی در اخبارروز جلب نمود. آن را با دقت خواندم. در ابتدا باید برای تشکر او که به قول خودش با «دیرکرد» عملی شده، سپاسگذاریم را ابراز کنم.

برای طرح برخی از پرسش ها، رفیق سابق هوشنگ اسدی از حقی قانونی برخوردار است. برای برخی از پرسش های دیگر، خیر! نخست به بخش اول بپردازیم.

موضوع در آن ابرازنظر من که نویدنو آن را انتشار نداد، این نکته نبود که آیا هوشنگ اسدی درست یا نادرست می گوید. توصیه کنونی او درباره ی پرسش از صاحب باغ، توصیه ای انتزاعی و انحرافی است. در آن ابرازنظر تنها به این واقعیت اشاره شده است که دو مضمون در کتاب اسدی و «یادمانده»های علی خدایی می‌تواند با تبانی نگاشته شده باشد. دستی باشد که دست دیگر را شسته است. شاهد برای سفر محقانه هوشنگ اسدی و همسرش به آلمان در این دوران، رفیق بهروز مطلب زاده ذکر شده است. این نیز یک فاکت و واقعیت انکارناپذیر است.

علی خدایی قطعاً برای رفیق سابق هوشنگ اسدی نیز تعریف کرده است که او پس از یورش اول اقدام به خودکشی کرد. در بیمارستان پزشکان مرگ او را مورد تأیید قرار داده‌اند و او به سالن محل مردگان انتقال داده شده است. ولی دوباره زندگی به او بازگشته. از محل فرار نموده و بقیه داستان.

اکنون هوشنگ اسدی مدعی است که صدای علی خدایی و زنده یاد رحمان هاتفی را پس از یورش اول در زندان شنیده است و شهادت می‌دهد که دشمن طبقاتی آن دو را که به طور اتفاقی دستگیر کرده بود، شناسایی نکرد و از روی سهو آزاد نمود.

به نظر می‌رسد این نکته و نکته‌های مشابه هنوز نیاز به بررسی دقیق‌تر یک ارگان مسئولیت دار «حقیقت یاب» دارد. تاریخ نویسی کنونی که هوشنگ اسدی ها دنبال می کنند، نه کمک است و نه با شیوه ی مقاله نویسی ممکن است.

در ارتباط با پول حزب، رفیق سابق هوشنگ اسدی و یا فردهای مشابه تنها آن زمان حق طرح پرسش دارند که از پشتوانه ی سازمان حزب توده ایران برخوردار باشند. به سخنی دیگر این پرسش ها تنها از طرف ارگان های رسمی حزب توده ایران طرح می‌شود و شده است و به آن پاسخ داده شده است.

در پایان تنها اشاره کنم که من حق انسانی و مبارزاتی هیچ فرد توده‌ای و توده‌ای سابق را نفی نمی کنم، ازجمله حق هوشنگ اسدی، علی خدایی و دیگران را. آن را بخش و سویه ای از تاریخ مبارزات حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران ارزیابی می کنم. این موضع اما به این معنا نیست که پرسش های مطرح، که بر پایه داده‌ها و واقعیت‌های امر قرار دارند، می‌تواند توسط آن ها بی پاسخ بماند.

کیا
کیا
3 سال قبل

سرمایه یک میلیاردی اشتباه است یک میلیونی صحیح است

کیا
کیا
3 سال قبل

هدف این نوشتار ،سرمایه یک میلیاردی حزب است در دست آقای عاصمی قرار گرفته است و مسلما ایشان را زیر سوال می برد که با این پول چکار کرده است؟
یادم می آید که بد از ضربه به حزب شخصی عنوان کرده بود که مرکزیت حزب با پول اعضاء خیار سبز خورده اند و گیهان هم آنرا با آب و تاب چاپ کرده بود!
و یا مجاهدین که در خیابان گدایی می کنند و مخالفانشان مدعی میشوند که سهامدارند و با پول افراد را میخرند!
مسلما شفافیت باید رعایت شود حال حزب و یا گروهی باشد و یا حاکمیت که میلیاردی در آن دزدی میشود و بی حد ومرز و مردم و جریانات سیاسی به آن به راحتی عادت کرده اند!
من پیشنهاد دارم که اقای عاصمی جواب گو باشد در صورتیکه میتوان حدس زد که این سرمایه تحت نظارت اعضا سیاسی حزب قرار دارد !

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x