پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

از شگفتی های روزگار! – اردشیر قلندری

با مبتلا شدن به کرونا و جدال با ویروس و خوشبختانه سبک بودن ان نسبت به من، فرصتی را جهت تماشای فیلم سینمایی “تومیریس” نشستم.

فاجعه در تهیه این دروغ تاریخی که در ذیل به آن خواهم پرداخت نیست، فاجعه سایه شوم رژیم ولایی است که بر شانه های کشوری سایه افکنده، که توانسته است هویت ایرانی ما را نزد همسایگان پایمال کند. فاجعه ای که برای ما ایرانیان پرهزینه و ویران کننده بوده است. چرا که در زیر سایه وجود این حکومت ژرفا انیرانی است که دختر نظربایف هم خود را یکه تاز و هم قامت بزرگان تاریخ ایران زمین می بیند، جهت توجیه خود دست به تحریف تاریخ میزند

فقدان یک حکومت مردمی-ملی در کشور ما الیت برخی کشورهای همسایه را وارد میدان دروغ نویسی بجایی تاریخ نویسی کرده است. از روسیه تا کشورهای کوچک و بزرگ منطقه تلاش فراوان دارند برای خود تاریخی دگرگونه بنویسند. در اسناد و احوال تاریخی نویسان روسیه، اگر در آینده نه چندان دور تمامی تاریخ باستان ایران از جنبش های مردمی، تا شاهان نامدار، روس شوند، تعجب نباید کرد. در این روند تاریخی نویسی برخی متفاوت از روسیه رفته اند، ایرانیان را مردمانی جانی میدانند که سرشان را باید در سطل خون جا داد تا “سیر آب” شوند.

تومیریس فیلم سینمایی ساخت کازاقستان با هزینه دختر نظربایف است.

در همان دقایق آغازین فیلم، اهداف فیلم روشن میشود که در متن ناگفته ان،  فیلم، وسیله است و هدف نشان دادن توانایی دختر نظربایف در راستای استعداد و توانایی اداره کشور.

سناریو کاملا سفارشی است. با کمترین استناد تاریخی. فیلم از هرودوت نقل قول می کند، اما اثر هرودوت را هم قلب مینماید.

در این فیلم ماساگیت ها کازاخ میشوند در حالی که اصولا در ان هنگام، اقوام کازاخ در صحرای مغولستان و بخش هایی از چین بیابان گرد بودند، عمده کار انها گله داری بود. از تمدن در معنای دولت و شهرنشینی کاملا بدور بودند.

 از طرفی با شناخت بسیار کم از زبانهای ریشه التایی – ترکی حرف گ در این زبان وجود ندارد. پس وجود واژه ماساگیت و چیزی با همین ریشه نامفهوم میماند.

علیرغم این ماساگیت ها ایرانی نژاد بوده اند، همین نام “تومیریس” خود از زبان ایرانی است. پس چنین زنی در میان قوم کازاخ نمی توانسته زیسته باشد. همزمان با دقت در نام ها خانم نظربایف دچار اشتباه فاحش است، که در فیلم از نامهای خراسپ، آرگون… بهرمند است، که نامهایی کاملا ایرانی اند.

در این فیلم سخن از سرمت های بسیار میرود، سرمتهای اقوامی ایرانی نژادند، که در حوالی دریای سیاه تا بلغارستان پراکنده بوده اند. بعید بنظر میرسد در بیابانهای مغولستان به اسب چرانی مشغول بوده باشند.

تاریخ سرزمین کازاخستان، یا مساحت جغرافیایی که امروزه به این نام است، بسیار قدیمتر از انچه که امروزه دختر نظرباف خود را نماینده ان تاریخ میداند، و بطرز شگفت انگیز و تاریخی به اقوام ایرانی نژاد وابسته بوده است.

از طرفی در این فیلم با نشان دادن زنی شمشیرزن، که به تنهایی چندین مرد جنگجو را نقش بر زمین می کند، نیز خارج از واقعیت است، ما در تاریخ چنین زنانی نداشته ایم، بخاطر اینکه در جامعه مرد سالار باستان زنان، فرصتی برای نشان دادن خود نداشته اند. ملکه هایی در تاریخ بوده اند،  با دقت در تاریخ ژاندارک، حتی ایشان نیز با لباس رزم مردانه وارد میدان میشود. که خود جایی برای بررسی دارد، چرا؟.

موضوعات دیگر، وجود و تبلیغ بیش از حد شمننیزم است، که با کلاهای میترایستی هیچ سازکاری ندارد. یعنی نویسندگان و تهیه کنندگان متوجه نیستند که بسر کردن کلاه میترایستی دال بر وجود فرهنگ میترایی در این سرزمین است و میترا کاملا ایرانی است، با اقوام آلتایی هیچ سنخیتی ندارد.

مورد دیگر در این فیلم وجود و رابطه بسیار نزدیک و دوستانه قوم خوارزم است که خود این مردم نیز ایرانی نژاد میباشند، بطوری که در اوستا از این سرزمین به عنوان” مهد قوم اریا” نام میبرد.

موضوع دیگر این است که بردگی در ایران زمان کوروش به صورت کلاسیک که در تمدن های یونان… وجود داشت، رایج نبود. اما در این فیلم سفیر کورش یک برده دار است.

همچنین ایرانیان لباس های منحصربخود داشتند، از زمان تازش اعراب به ایران، شکل لباس ایرانی عوض شده، در زمان هخامنشیان ما از لباس عربی استفاده نمی کردیم، چیزی که نویسنده و سفارش دهنده بی خبر بوده است.

در آخر، همسر و پسر تومیریس هرگز به بابل ( پایتخت وقت کوروش) نرفت، طبق روایت همان هرودوت، پس از جنگی کوتاه به دستور کوروش چادرها بپا کردند، غذا و نوشیدنی های سکرآور گذاشتند، سربازان ماساگیت با خودن ان هشیاری خود را ازدست داده، اسیر سربازان ایرانی میشوند و به قتل میرسند. اما در فیلم نشان میدهد، که این دو از کازاخستان به بابل می روند، در انجا در حضور کوروش همسر تومیریس سیاستمداری بسیارتوانا، پرخاشگر، و دلاوری بی همتاست. ضمن به چالش کشیدن کوروش، وی را تهدید نیز میکند. بدین خاطر شاید بدستور و پیشنهاد سفیر، وی را در هنگام صرف غذا ناجوانمردانه می کشند. از آن پس است که کوروش به تومیریس پیشنهاد ازدواج میدهد، اما تومیریس نمی پذیرد و انتقام می گیرد!.

https://akhbar-rooz.com/?p=100291 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x