چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

از بازار وکیل شیراز تا حق شناسی اعراب و دست خالی ما – کوروش طاهرنسب

فوتبال قبیله ما و پیشرفت اعراب

شرح عکس: از راست به چپ هوشنگ دیده بان دبیر روشنفکر فدراسیون فوتبال قبل از انقلاب – ج.امیر از فوتبال دوستان و مدیران موفق در امارات- حشمت اله مهاجرانی اولین مربی ایرانی که تیم کشورمان را به جام جهانی ۱۹٨۷ آرژانتین برد و تاثیر بسزائی در بیشرفت فوتبال کشورهای عربی حوزه خلیج فارس داشت – افراشته رئیس روابط عمومی در زمان قبل از انقلاب- ردیف روبرو از راست به چپ: توفیق ممتاز از پیشکسوتان صاحب نام ورزش و انتشارات ایران- کوروش طاهر نسبی از روزنامه نگاران قدیمی (با اسم ک.س)- حسین خونساری از مفسرین و روزنامه نگاران صاحب نام و قدیمی- حسن روشن از بازیکنان سابق تیم ملی و محبوب تاج سابق.

بعد از حمله اعراب (بخوانید اسلام به رهبری عمر بن خطاب) به ایران و نابودی بخش عظیمی از فرهنگ و تمدن مرز و بوم بازمانده برای ساسانیان ایرانیان نسبت به اعراب از موضع نژادی برخورد می کردند و هنوز هم این موضع در برخی از افکار نسبت به اعراب وجود دارد.
تحول و تغییر یکی از اصول پایه و اصل اساسی در جامعه شناسی و سیر تحولات تاریخی است.
شاه ایران طرحی برای جزیره کیش داشت و به موجب آن در نظر داشت دلارهای اعراب ثروتمند را در این جزیره آن موقع دورافتاده که افراد سیاسی برائت گرفته نیز مثل کوروش لاشائی در آن جزیره به جای ادامه فلسفه هگل و تئوری های مارکس و اندرزهای لنین روزگار را در استراحت و رفاه زیر سایه سلطنت می گذراندند، در آن جزیره جمع و ذخیره کند.
وقتی شاه به این فکر افتاد از این موضوع غافل بود که شیراز پاریسی در خلیج فارس برای اعراب حوزه خلیج فارس بود. هر یک از شهروندان یکی از کشورهای خلیج فارس وقتی به شیراز وارد می شدند سه چیز را مد نظر داشتند:
چلوکباب سلطانی- آرامگاه حافظ و سعدی و بازار وکیل!
بعد از سقوط ساسانیان و حاکمیت اسلام در ایران زمین, در نزد ایرانیان, اعراب مردمانی بیان نشین و چادر خواب بودند. این صفات هنوز هم که هنوز است در محاورات عامیانه توسط افرادی از گروههای اجتماعی ایرانی مطرح و خطاب می شود.
زمان گذشت و تاریخ بیشروی می کرد. کاخ های شاه ایران یکی در پی دیگری ویران می شد و خود نیز بی وطن و سرگردان دنبال جا و مکانی می گشت.
در آن سوی, اعراب اندک اندک از آن وضعیت بیرون آمدند و الگوهای بیشرفتهای خود را برای شهری کردن چادرنشینیان و کاهش و از بین بردن نظام قبیله ای و طایفه ای را در دستور سیاست های خود قرار دادند. بر خلاف ایران, درآمدهای ناشی از نفت کشورهای عربی برای پدیده شهرنشینی و مقابله با عقب ماندگی های ژئو پلتیکی به کار گرفته شد. هر چند بابت این بیشرفتها باج خرید تسلیحات و ابزارهای جنگی را نیز تقبل کردند.
در این سازوکار,رفوتبال اعراب از دهه هفتاد میلادی توسط کویت تنها کشور عربی در حال رشد این رشته در کشورهای حوزه خلیج فارس، راه بیشرفت و استخدام مربیان بزرگ را برگزید. اما ظرفیت ها و فاکتورهائی که کویت تحت تاثیر فوتبال ایرانی تلاش می کرد از آنان برخوردار شوند در نزد سایر کشورهای حوزه خلیج فارس محسوس نبود. کویت تیمی متشکل از بازیکنان بسیار مستعدی بود که تحت هدایت ماریو زاگالو و در ادامه کارلوس آلبرتو پاریرا، در دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ میلادی در فوتبال خاورمیانه دلربایی می کرد. امثال احمد طرابلسی که گلرشان بود، عبدالعزیز العنبری، حمد ابو حمد، فتحی کمیل، جاسم یعقوب گلزن، کاپیتان سعد الحوتی و فیصل الدخیل فوق العاده. بازیکنانی که برای کشورشان فراتر از بازیکن فوتبال بودند و نماد کشورشان به شمار می رفتند. اما وقایع ۲۱ ژوئن ۱۹۸۲ در وایادولید، پایانی تلخ به داستان نسل طلایی کویت داد.

فوتبال یلخی عرب‌ها
همان گونه که اشاره شد در ابتدای دهه هفتاد میلادی، فوتبال کویت، پیشتاز عرب‌ها بود و هر کشور کوچکی از این جمع درصدد این بود که کویتی‌ها را به عنوان الگوی خود قرار داده و در توسعه آن بکوشد. اما کویت هرچقدر هم که برای آنها شاخ بود برای فوتبال ایران محلی از اعراب نداشت. آن سال‌ها روزنامه‌های کویتی راه به راه در ستایش پرسپولیس مطلب می‌نوشتند و علامت و لوگوی این تیم را به سر شیر تشبیه می‌کردند. مجله المعالب چاپ کویت در ۲۱ بهمن ۵۱ در ستایش از تیم سرخ‌پوش ایرانی نوشته است: «تیم پرسپولیس اولین تیم حرفه‌ای خاورمیانه محسوب می‌شود. تیم حرفه‌ای پرسپولیس از تیم‌های معروفی چون اتلتیکوی مادرید و بارسلون اسپانیا، بنفیکای پرتغال (قهرمان اروپا) آندیپندیت (قهرمان باشگاه‌های آرژانتین و امریکای لاتین) کریستال پالاس انگلستان و گوارانی برزیل و چند تیم معروف دیگر دعوت کرده است. پرسپولیس غنی‌ترین تیم فوتبال ایران است و بیست بازیکن حرفه‌ای دارد…»
کویت نخستین تیم از کشورهای حوزه خلیج فارس بود که در صحنه بین المللی نامی برای خود دست و پا کرد. آنها چهار دوره اول جام خلیج را با قهرمانی به پایان بردند و در سال ۱۹۷۶ نیز به فینال جام ملت های آسیا در تهران رسیدند که مغلوب ایران شدند. اما چهار سال بعد با برتری ۳-۰ برابر کره جنوبی، قهرمان آسیا شدند. آنان همچنین به مسابقات المپیک ۱۹۸۰ مسکو راه یافتند و تا مرحله یک چهارم نهایی پیش رفتند. با هر معیاری آنها بهترین تیم آسیا به هنگام شروع مرحله مقدماتی جام جهانی ۱۹۸۲بودند.
بار دیگر روایت هدایت شعارغفاری در کیهان ورزشی شماره ۹۸۱ شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۵۲، را بازگو می کنم که ‌ابتدای سفرنامه مفصلش از همراهی پرسپولیس در کشورهای شیخ‌نشین، از سفر به قطر می‌نویسد: «قطر با طبیعتی خشک و سوزان در ساحل سبزرنگ خلیج، نخستین ایستگاه پرسپولیس بود. در این شیخ‌نشین ۱۲۰ هزارنفری بیشتر مردم فارسی بلد بودند. به فرودگاه کوچک و جمع و جور دوحه که رسیدیم صدای خوش‌آمد و کف زدن مردم حالت غرورآمیزی به ما بخشید. هوا گرم و شرجی بود. مردم دوستدار فوتبال بر ایوان فرودگاه یک طبقه خود صف کشیده بودند. آنها تمام بازیکنان ما را به اسم می‌شناختند. فاصله فرودگاه تا شهر را با یک اتوبوس کهنه انگلیسی پیمودیم. در طول راه از سبزی و درخت خبری نبود اما فعالیت‌های ساختمانی فراوان، تحرک این شیخ‌نشین را در راه توسعه و آبادانی نشان می‌داد.
قطر مهاجر نیز فراوان داشت و قطبی برای کار کردن کارگران بیکار کشورهای اطراف بود؛ از لبنانی و سودانی و حبشی گرفته تا هندی و مصری و عراقی. قطر چهار مرکز تمرکز جمعیت دارد به نام شهر. با هفت تیم باشگاهی. بزرگترین شهر قطر، دوحه یا امیرنشین است با چهار تیم فوتبال به نام‌های العربی، استقلال، السد و الهلی. شهر دوم الواکره است و شهر سوم الریان. این دو شهر تیم‌هایی به اسم خود دارند اما شهر چهارم الخور است که تیم فوتبالش تعاون نامیده می‌شود. از عمر فوتبال رسمی در قطر چیزی نمی‌گذرد. تنها نزدیک به شش‌سال (۱۹۶۷)، میزبان پرسپولیس یعنی باشگاه السد در سال ۱۹۶۹ تأسیس شده و تاکنون دوبار فاتح قهرمانی قطر گشته (۱۹۷۱ و ۷۲). قطر دو نوع تیم ملی هم دارد. یکی برای بازیکنان بالای ۲۵ سال و دیگری برای زیر ۲۵ سال که این تیم «قطر جوان» نامیده می‌شود.

مدیران کارآمدی که الگو بودند و طرد شدند
ما ایرانیان بدون استثنا در فرهنگ مان و نوع تربیت و آموزش مان (به خصوص حالا صدها بار شدیدتر در نظام جمهوری اسلامی) شناخته و ناشناخته-انگ- و –مارکی- را که نود و نه درصد آن منفی است به اشخاص می زنیم و بر بیشانی شان برچسب می کنیم بدون این که اطلاعات آگاهی و شناختی و آزمایش و تجربه ای داشته باشیم. اذهان و افکارمان بجای مثبت اندیشی و تفکر در باره آینده به منفی گرائی و توهم توطئه درگیر است. این واقعیت تفاوتی نمی کند از چپ ترین افراد و احزاب گرفته تا راست ترین و یا حتی بی تفاوت ترین آنان از این خصلت بد اجتماعی برخورداریم. هر کسی که در زمان شاه بطور مثال بدون هیچ دلیلی در مراسمی مثل چهارم آبان شرکت می کرد (حتی یک بار) – انگ-ساواکی و آدم خطرناک و شکنجه گر می خورد و بعد هم فراگیر می شد!!! در فدراسیون فوتبال مان نیز مدیران و افراد لایق و کاردانی وارد چرخه فعالیت شدند که با اندیشه توین و ابتکارات و نگاه به آینده ابتدا جام تخت جمشید را راه اندازی کردند سپس در سطح قاره آسیا و با تکیه بر مهمترین صندلی در کنفدراسیون فوتبال آسیا فوتبال و ورزش و نام ایران را اعتباری مضاعف دادند. نطفه صادرات فوتبال در همان زمان در ایران بسته شد. از طرفی از موضع سیاسی بخاطر قدرت ابتکار و مدیریتی خود تحت حمایت دستگاه سلطنت بودند و این را نباید به معنی وابستگی و سرسپرده گی اتهام زد و آن را در بوق و کرنا کرد بلکه مدیریت قوی سیاست قدرتمند و حمایت همه جانبه را می طلبد. آتابای رئیس بود و هوشنگ دیده بان دبیر کل و مرتضی امینی رئیس تشریفات و بیژن معتمدی و ابوالفضل جلالی و افراشته از مدیران سایر قسمتهای فدراسیون فوتبال. دربار شاهنشاهی روی این چنین مدیرانی تاثیر نداشت بلکه مدیران بودند که روی دربار تاثیر می گذاشتند. تاثیر گذاری مدیران از شناخت و آگاهی و تخصص شان و متمایز کردن از قدرت و دستور بالائیهای برتر بود. اگر راننده یک اتوبوس باشید و فرمان آن را در اختیار و کنترل نداشته باشید اولین فرد محکوم و مقصر و نه فقط متهم بلکه قاتل دهها مسافر خواهید بود چون استقلال رای و توانائی در اختیار گرفتن و کنترل فرمان ماشینی که شما راننده آن هستید در اختیار کسان دیگری است نه خود شما.
هوشنگ دیده بان ابوالفضل جلالی به همراه افرادی مثل حشمت مهاجرانی-حسن روشن-ابراهیم قاسم پور و… بعد از انقلاب از عوامل موثر در پیشرفت فوتبال کشورهای قطر و عمان و امارات بودند و هنوز در نزد جامعه فوتبال و تشکیلات اداری این کشورها از منزلت و اعتبار زیادی برخوردارند. قدردانی و حق شناسی از زحمات این افراد چنان است که گوئی این افراد زاده و شهروندهای این کشورها هستند.
آن چه که بجای فوتبال و صادرات آن از ایران در کشوری مثل امارات آشکار و خیلی عیان است صادرات زنان و دختران جوان مان توسط باندهای مافیای نظام جمهوری اسلامی به خیابانهای منتهی به جمال عبدالناصر دبی است!!
شکی نیست که فوتبال هزینه دارد، امکانات نرم و سخت افزاری نیاز دارد، از همه مهمتر اخلاق و رفتار درست و پاک می طلبد. سالم محمد، معمار استاد یوم شماره یک شهر دبی در روایتی به موضوعی مهم اشاره می کند: «…نزدیک به ۱۰ جلسه برگزار شد، با شیوخ، مقامات حکومتی، شهردار، فرماندار و حتی مدیران بزرگ مجموعه های اقتصادی شهر صحبت کردیم، در آخر نتیجه گرفتیم که ما توان ساخت استادیوم استاندارد را نداریم و دانش آن را در اختیار نداریم. ایرادی ندارد باید حقیقت را گفت، ما تصمیم گرفتیم از اروپایی ها بخواهیم برای ما استادیوم بسازند، آنها آمدند و بهترین استادیوم ها را ساختند اما شرط مهم ما این بود که کارکنان تمام بخشها از امارت یا نیروهای انسانی مهاجر باشند. اکنون خودمان ساخت استادیوم استاندارد را بلدیم، مشکلی برای اداره آنها نداریم.

https://akhbar-rooz.com/?p=10077 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x