شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

پدوفیلیا (تعرض جنسی به کودکان) و فوکو، سارتر، آلتوسر، دریدا و دیگر فیلسوفان و روشنفکران فرانسه – فروغ اسدپور

هشتاد تن از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی و روشنفکری فرانسه در 23 ماه مه 1977 نامه ی سرگشاده ای خطاب به پارلمان اين کشور منتشر کردند که در آن خواست جرم زدایی از روابط آزاد و خودخواسته بین بزرگسالان و کودکان طرح ...

برای یادآوری یک نمونه ی امروز حیرت آور، هشتاد تن از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی و روشنفکری این کشور در ۲۳ ماه مه ۱۹۷۷ نامه ی سرگشاده ای خطاب به پارلمان فرانسه منتشر کردند که در آن خواست جرم زدایی از روابط آزاد و خودخواسته بین بزرگسالان و کودکان طرح شده بود. نام بعضی از مطرح ترین ستاره-فیلسوفان درج شده در زیر این نامه که در روزنامه لوموند منتشر شد، از این قرار است:میشل فوکو، ژان پل سارتر، ژاک دریدا، لویی آلتوسر، رولان بارت، سیمون دوبوار، ژیل دلوز، ژاک رانسیر و فرانسیس لیوتارد

گزارش یک واقعه

فروغ اسدپور، پژوهشگر فلسفه و اقتصاد سیاسی

سال ها پیش در دانشکده جامعه شناسی، در کمال تعجب متن نسبتاً کوتاه و سرراست و عاری از استدلال های مفصل توضیحی؛ از میشل فوکو (احتمالاً آن متن برشی از نوشتارهای بلند او بود مربوط به تاریخ سکسوالیته در غرب) خواندم که استاد آن را لابلای دیگر متن های کلاس گنجانده بود. در این متن کوتاه، فوکو از مرد شیرین عقلی می‌گوید که یادم نیست چه زمانی در یکی از روستاهای فرانسه با دختربچه ی  ظاهراً سرخودی که آزادانه در روستا و بیرون روستا به گردش و کنجکاوی می پرداخته، دوست شده و کار به ملامسه و لذت بردن از تماس با تن دختر می انجامد. روستاییان که از این ماجرا باخبر می‌شوند مرد را کتک می‌زنند و با سروصورت خونین از ده بیرونش می اندازند. فوکو پس از نقل این ماجرا و در لابلای خطوط، به نوعی، نفرت و ترس از ایجاد ارتباط تنانه (از رابطه ی سکسوال مستقیماً حرف نمی زند) بین کودک و بزرگسال را «تبارشناسی» می کند. برای تبارشناسی این ترس و نفرت و اشتیاق توامان نیز به تاریخ یونان («سرنمون» همه پراتیک ها ونظریه های جوامع اروپایی!) نقبی می‌زند و به روابط اروتیک بین شاگرد و استاد در یونان باستان ارجاع می‌دهد، برای اشاره به یک مورد از درک صحیح و جامع از رابطه ی بین پسربچه ها و مردان بزرگسال. در بحثی که پس از خواندن این متن در کلاس درگرفت همکلاسی های دانمارکی بنا به منتالیته ی خاصی که دارند دنبال چندوچون این روایت و چرایی درگیری فکری فوکو با این مسأله نرفتند. من هم به عنوان معترض به گفتن چند جمله حاکی از تعجب و دلشوره و بدبینی اکتفا کردم. این مواجهه با فوکوی دل مشغول ملامسه ی دختربچه از سوی «خل وضع» معصوم روستا، در گوشه ذهنم مشغول چرت زدن بود تا دیروز که با خواندن سرتیتر روزنامه ی انفورماسیون و چند مقاله ی دیگر همه چیز نظم و معنای خود را یافت. در این گزارش گونه قرار بر تحلیل عمیق هیچ رویداد یا دستگاه فکری و مفهومی نیست. مانند هر موضوع دیگری که توجه کسی را بر می انگیزد ابتدا خوانش روایت ها است و بررسی تاریخ یک مفهوم (لیبرتارینسم) که در این مطلب به نحوی بسیار کوتاه و تجربی شرح داده شده. در زیر از «روشنفکران فرانسوی» یا «الیت فرهنگی- روشنفکری» فرانسه سخن خواهد رفت. اما خواننده باید به هوش باشد که این «روشنفکران و این الیت»ها عمدتا و اصولاً کاتگوری هایی مربوط به جنس مذکراند. زنان هنوز در آغاز راه هستند و دستاوردهای بزرگ از آن‌ها دریغ می شود و کودکان این زنان نیز به همین ترتیب قربانیان سلطه مردانه و اخلاقیات جنسی مردانه هستند. بحث این است.

 پریروز روزنامه انفورماسیون (آنلاین) را گشودم و شگفت زده در باره یک وضعیت تقریباً قرمز فرهنگی و گستردگی پدوفیلیا در فرانسه خواندم و در پایان مطلب با خواندن نام روشنفکران و فیلسوفان برجسته ی فرانسوی که در دهه ۱۹۷۰ امضای خود را زیر یک نامه ی سرگشاده ی «دفاع» از سه متهم به تجاوز به کودکان گذاشته اند متوجه شدم که فوکو از کدام آبشخور فرهنگی و فکری تغذیه می ‌شده است.

 در صفحه اول روزنامه، تصویر مرد فرانسوی خوش چهره ی (بنظرم) دست کم شصت ساله ای را می‌بینم (دیرتر با خواندن مطلب متوجه می‌شوم که جوانتر است). مرد صورتی دارد جاافتاده و جدی، با شیارهایی عمیق در پیشانی. موهای سفید روی سرش به سمت بالا شانه شده، دست راست زیر چانه مشت شده، در انگشت میانی دست چپش حلقه ازدواج خودنمایی می کند، عینکش را روی میز کنار دست خود گذاشته به دوربین خیره شده. در نگاه اول به نظرم چهره ی سمپاتیکی دارد. اما زیر این چهره جملات تکان دهنده ای نوشته شده: پدرم بود، بار نخست من چهار ساله بودم، دوازده سال دردناک دیگر هم از پی این بار اول آمد. این جملات در هفته‌های پیش زیر این عکس نوشته و سپس توئیت شده و هزاران نفر در هفته‌های گذشته در فرانسه به کمپین علیه سوء‌استفاده جنسی از کودکان در محیط «امن» خانواده (آمیزش جنسی با محارم خردسال) #MeTooInceste پیوسته اند. این مرد کیست؟ این مرد، Olivier Duhamel [ اولیویه  دو  هامِل] عضو شورای نگهبان قانون اساسی، رئیس بنیاد علوم سیاسی، استاد ممتاز دانشکده های علوم سیاسی و حقوق … و عضو حزب سوسیالیست فرانسه است. او به ناپسری اش با نام فامیل کوشنر، سال‌های سال تجاوز کرده است. اوائل ژانویه ۲۰۲۱، کامیّ کوشنر  [ 45 ساله، حقوقدان ، وکیل، استاد دانشگاه] با انتشار کتاب ” خانواده بزرگ “، ناپدری اش، اولیویه  دو  هامِل را متهم می کند که به برادر دوقلوی او از دوران کودکی تجاوز می کرده است. بار اول، برادر، ماجرا را برای خواهرش تعریف می کند. خواهر، از ترس، او را وادار به سکوت می کند و تجاوز سال ها ادامه پیدا می کند تا مادر از ماجرا خبر دار می شود ولی او هم برای حفظ آبرو و جلوگیری ازرسوایی، از شوهر حمایت کرده و سکوت می کند. پس از انتشار این کتاب، بحث های زیادی در تلویزیون ها و روزنامه ها صورت می گیرد ولی تا کنون هیچ پیگرد قانونی برای دو هامل به دنبال نداشته است. فقط متهم از همه پست هایش استعفا داده است.

 جنبش «می تو» (من هم) همین که گمان می‌رود از نفس افتاده و به نظر می رسد که روایت گران مختلف این جنبش همه آنچه را که دیگران به سرشان آورده‌اند با افکار عمومی در میان گذاشته و تصدیق و همدلی دریافت کرده اند، از نو نفس تازه می کند و به راه می افتد. دست کم در فرانسه به نظر می رسید که «می تو»ی قدیمی تر نتوانسته تکانه و آشوبی در فضای عمومی به پا کند. اما حالا این موج جدید «علیه رابطه جنسی با محارم خردسال و علیه سوء‌استفاده جنسی از کودکان»، فرانسه را از بالا تا پایین به تأمل اخلاقی و نگرانی واداشته. نکته اینجا است که در فرانسه این فرهنگ (برقراری رابطه جنسی با کودکان) از سوی الیت فرهنگی-روشنفکری جامعه (عموما مردانه) نه تنها حمایت که «تئوریزه» هم می شده است. دهه ها است که «فراخ اندیشی»، گشوده بودن به روی فکرهای نو، تجارب نو و درنوردیدن همه تابوهای اجتماعی و سنتی از جمله مورد برقراری روابط جنسی با کودکان (البته به صورت داوطلبانه) از سوی برجستگان فرهنگی و الیت روشنفکری فرانسه مورد تأکید قرار گرفته.

برای یادآوری یک نمونه ی امروز حیرت آور، هشتاد تن از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی و روشنفکری این کشور در ۲۳ ماه مه ۱۹۷۷ نامه ی سرگشاده ای خطاب به پارلمان فرانسه منتشر کردند که در آن خواست جرم زدایی از روابط آزاد و خودخواسته بین بزرگسالان و کودکان طرح شده بود. در این نامه (به نقل از روزنامه انفورماسیون دانمارک) آمده بود: تبدیل پدوفیلیا (میل به آمیزش جنسی با کودکان) به یک تابو، مصادره ی تحمل ناپذیر هستی و معنای زیست انسانی است. حیف است که کودکان به سبب نقش هایی که جامعه برای آن‌ها تدوین و تببین کرده نتوانند از تجارب جنسی آزاد با بزرگسالان برخوردار شوند. نام بعضی از مطرح ترین ستاره-فیلسوفان درج شده در زیر این نامه که در روزنامه لوموند منتشر شد، از این قرار است:

میشل فوکو، ژان پل سارتر، ژاک دریدا، لویی آلتوسر، رولان بارت، سیمون دوبوار، ژیل دلوز، ژاک رانسیر و فرانسوا  لئوتار. این استنباط عمومی که کودکان حق ندارند به طور داوطلبانه و با میل و رضایت شخصی وارد رابطه جنسی با بزگسالان شوند از سوی میشل فوکو هم در یک برنامه رادیویی به عنوان یک تعدی و سوء‌استفاده ی تحمل ناپذیر و غیرقابل پذیرش مورد بحث قرار گرفت. در این میان جلوه گری نام رولان بارت در بین امضاءکنندگان نامه برایم جالب بود کسی که «در قطعه‌هایی از سخن عاشقانه، نشان می‌دهد که به عواطف انسانی نگاهی ژرف دارد و عشق را در مناسبات موجود قربانی وسوسه های بی افسار جنسی می داند» یا سارتر که با تأسی از بریس پارن از کلمات به منزله ی «تپانچه های پر» یاد می‌کند (درجه صفر نوشتار از رولان بارت ترجمه شیرین دخت دقیقیان)؛ و با این حال تپانچه- امضای خود را زیر آن نامه ی مشهور رو به سوی کودکان شلیک می کند.   

علت اصلی نگارش این نامه طرح اتهام از سوی مقامات قضایی کشور علیه سه مرد فرانسوی به نام های Bernard Dejager, Jean-Claude Gallien و Jean Burckardt بود که هر سه متهم به داشتن رابطه جنسی با کودکان دختر و پسر در سنین ۱۳ و ۱۴ سال بودند. روشنفکران نامبرده در بالا به همراه دیگر همکارانشان از آزادی این سه مرد دفاع می‌کردند و هم‌زمان می‌خواستند از ایجاد رابطه جنسی با کودکان جرم زدایی شود. درواقع با یافتن یک نسخه از این نامه (که مطمئن نیستم تنها نسخه باشد) متوجه شدم که این نویسندگان و پزشکان و فیلسوفان بحث شان عدم تناسب جرم و مجازات است. آن‌ها در این نامه که به علت نزدیکی  تشکیل دادگاه برای آن سه متهم نوشته شده، بحث اصلی شان کفایت سه سال زندان برای «لمس و بوسیدن و لاس زدن با نوجوانان ۱۵ ساله» است و در ضمن از یک «تناقض» در قانون ابراز تعجب می کنند. می‌پرسند چگونه است که برای دختران سیزده چهارده ساله قرص ضدبارداری تجویز می‌شود ولی هم‌زمان اعمال این سکسوالیته به رسمیت شناخته شده جرم تلقی می گردد. لینک نامه

(چیزی که برای شخص من در این نامه عجیب است این نکته است که قانون، قرص ضدبارداری را نه برای اعمال سکسوالیته کودکان و نوجوانان به شکلی «آزاد و خودخواسته» با بزرگسالان بلکه فقط با طرفینی در حدود سنی خودشان مقرر کرده است. یک نکته ی تکان دهنده این که برنار کوشنر، پدر کوشنر پسر که قربانی تجاوز دو هامل شده؛ هم جزو امضا کنندگان آن نامه بوده و عجیب نیست که امروز در ماجرای پسرش ساکت مانده. در ضمن مشکلاتی که قرص های ضدبارداری برای بدن دختران و زنان به بار آورده اند، چیزی است که سالهای سال جنس مونث از آن شکایت کرده و به تازگی است که علم پزشکی گفته‌های آن‌ها را تصدیق می کند).

 چند ماه بعد از آن نامه، در تاریخ اول فوریه ۱۹۷۸، کارگردان لهستانی، رومن پولانسکی (Roman Polanski) در حالیکه مجبور شده بود به علت اتهام بیهوش کردن یک دختر سیزده ساله (Samantha Gailey ) در منزل هنرپیشه معروف آمریکایی جک نیکلسون (Jack Nicholson) و تجاوز واژنی، دهانی و مقعدی به او از لس آنجلس بگریزد، در پاریس خود را در آغوش گشوده و گرم روشنفکران پاریسی یافت. در محیط پاریسی، رومان پولانسکی نه تنها به عنوان یک متعدی و متجاوز به کودکان محکوم نشد بلکه به عنوان سنت شکن و قربانی اخلاق جنسی خرده بورژوایی آمریکا هلهله هم شد. رومن پولانسکی چند سال بعد در یک اتوبیوگرافی (خودسرگذشت نامه) که در پاریس منتشر شد ماجرای تجاوز به سامانتای سیزده ساله را با جزییاتی تکان دهنده تشریح کرد.

در ارتباط با این فرهنگ و اخلاق «غیربورژوایی» و رویکرد آن به کودک؛ پیر وردراگر (Pierre Verdrager) در کتاب خود «کودک ممنوعه» در باره چگونگی مواجهه روشنفکران نسل ۱۹۶۸ با آنچه «معیارهای اخلاق بورژوایی» می‌خواندند، از جمله تابوهای مربوط به آمیزش جنسی با کودکان بحث کرده. این نویسنده می‌گوید: به نظر این نسل همان‌طور که همجنس خواهی باید محترم شمرده می شد آمیزش جنسی با کودکان هم باید به عنوان حقی طبیعی و قابل دفاع درک می شد.

دانمارک اولین کشوری بود که در سال ۱۹۶۹ ساخت و پخش فیلم پورنو را آزاد کرد و به دنبال آن خرید و فروش پورنوگرافی کودکان هم آزاد شد. قوانین در سال ۱۹۸۰ تغییر کرد و سختگیرانه تر شد. اما به تازگی یعنی سه سال پیش دو فیلم در باره سوء‌استفاده جنسی گسترده از کم سن و سالان در صنعت فیلم سازی این کشور در آن سال ها ساخته شده است. با این حال تفاوتی بین دانمارک و فرانسه هست.

در فرانسه یک طبقه فرهنگی فرادست (عموما مردانه) به معنای واقعی کلمه وجود دارد که به بیان پیر بوردیو می‌توان آن را حامل «سرمایه فرهنگی» نام داد. این طبقه فرهنگی فرادست معیارهای معمول را قبول ندارد و رفتارهای جنسی متلون در بین اعضای آن‌ نیز عموما مشکلی به بار نیاورده و نمی‌آورد. در حالی که در آمریکا و انگلستان ظاهرا به علت پایبندی بیشتر به پروتستانیسم یا بهتر است بگوییم پیوریتانیسم؛ دست کم تلاش می‌شود تا این قبیل گرایشات پنهان نگه داشته شود. در فرانسه رسم بر این است که الگوهای فرهنگی از بالا وارد جامعه شوند. بورژوازی فرانسه در این راستا از اریستوکراسی و اریستوکراسی نیز از دربار شاه تقلید کرده است و روحیه ی بی پروایی و پرده دری در رفتارهای جنسی عنان گسیخته در بین فرانسوی ها ستایش می شود. اما روشنفکران فرانسوی (عموما مرد) دهه ی ۱۹۷۰ و اغازگران جنبش ۱۹۶۸ از اریستوکراسی و دربار و بورژوازی هم در زمینه ماجراجویی های سکسوال جلوتر افتادند. فرانسوی‌ها معمولا آمریکایی ها و بریتانیایی ها را به لحاظ فرهنگی محافظه کار می دانند. به نظر آن‌ها عجیب است که یک سناتور (مرد) مجبور شود از مقام خود به دلیل بیوفایی جنسی به همسرش استعفا دهد. تا همین اواخر همه در فرانسه می‌دانستند و می‌پذیرفتند که رئیس جمهورها (که مرد بوده اند) زندگی جنسی دامنه دار و پرتنوعی داشته باشند و آمد و شد زن‌های متعدد خاص به کاخ ریاست جمهوری مایه تشویش نبود. این رفتارها مسائل شخصی مقامات دولتی محسوب می شد و ربطی به افکار عمومی نداشت. شاید از همین رو هم بود که جنبش اولیه ی می تو در فرانسه موفقیتی به دست نیاورد چون الیت فرهنگی (مردانه و هژمونیک) کشور آن را به عنوان تنگ نظری جنسی تحقیر می کرد.

البته زنان بسیاری هستند که با سرکردگی الگوهای جنسی و اخلاقی تعریف شده توسط مردان مشکلی ندارند. برای نمونه در سال ۲۰۱۸ هنرپیشه فرانسوی کاترین دنوو (Catherine Deneuve) همراه با ۹۹ زن فرانسوی دیگر نامه سرگشاده ای نوشتند و از جوانب فرعی جنبش می تو گلایه کردند و از حق مردان برای وسوسه  و اغوای زنان و «از راه به در کردنشان» دفاع کردند. اما حالا به نظر می‌رسد که فمینیسم فرانسوی هم به تدریج رویکرد فمینیسم انگلو ساکسن را پذیرفته و به همین جهت نسل جدیدی که با این فمینیسم رشد و پرورش یافته روحیات و اخلاق قدیم را شایسته خود نمی داند. پارسال وقتی پولانسکی یکی از بهترین جوایز کارگردانی را در فرانسه برد یکی از ستارگان نوظهور سینمای فرانسه زنی به نام عادل هانل (Adel Haenel) به اعتراض مراسم را ترک کرد. او که کارگردانی به نام کریستوفر روجیا (Christophe Ruggia) را متهم به سوء‌استفاده جنسی از خودش؛ زمانی که فقط ۱۲ سال داشته؛ کرده است هنگام ترک سرسرا به تمسخر فریاد کشید: زنده باد تعدی جنسی به کودکان (پدوفیلیا)!

این بار همه چیز به خوبی و خوشی برگزار نشد و الیت فرهنگی (عموما مردانه) نتوانست مقابل درگرفتن بحث‌های شدید بایستد و جنبش می تو علیه آمیزش جنسی با محارم خردسال #MeTooInceste توانست یک جنبش فرهنگی- اخلاقی-سیاسی-قانونی واقعی راه بیندازد. تا این لحظه چندین شخصیت برجسته فرهنگی از مشاغل خود یا برکنار شده یا استعفا داده اند. این سرنوشت نصیب کاریکاتوریست لوموند هم شد که کارش را برای خاطر نشر یک کاریکاتور بدون مناسبت از دست داد. در این کاریکاتور یک جوجه تیغی نورس رو به یک جوجه تیغی بزرگسال می گوید: اگر برادرخوانده من و پارتنر تراجنسی (transsexual) پدرم مرا مورد سوء‌استفاده جنسی قرار داده باشند آیا نام این عمل «آمیزش با محارم» است؟ مدیر مسئول لوموند این کاریکاتوریست را متهم به رویکرد نسبیت گرایانه به موضوع سوء‌استفاده جنسی از کودکان کرده و بابت آن عذر خواست و کاریکاتوریست هم بیکار شد.

بنا به آمار دولتی، ده درصد از جمعیت فرانسه در سال ۲۰۲۱  در مقایسه با سه درصد در سال ۲۰۰۳ و  شش درصد در سال ۲۰۱۵  جرأت زبان گشودن و بیان تجارب شخصی خود را در این زمینه پیدا کرده اند. علت این جرات، باز شدن فضای عمومی و احساس امنیت از بیان تجارب شخصی شان عنوان شده. از این ده درصد که راضی شده‌اند تجارب خود را روایت کنند بیش از ۷۶ درصد به جنس مونث تعلق دارند (نکته ی تعجب آوری نیست). در فرانسه داشتن سکس با کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است اما رابطه وقتی به عنوان جرم (تجاوز) محسوب می‌شود که فرد بزرگسال، کودک را با خشونت یا تهدید وادار به تمکین کرده باشد. دولت امانوئل ماکرون در واکنش به بحث‌ها و التهابات فضای عمومی؛ مهلت انقضای جرم را از بیست سال به سی سال افزایش داده اما فعالان این حوزه خواستار لغو مهلت انقضای جرم شده و در ضمن تقاضای اجرای مدل آمریکایی را دارند که در چارچوب آن، رابطه جنسی با کودکان زیر ۱۵ سال به خودی خود تجاوز و جرم محسوب می شود.

 درچندین مقاله ی مختلف از روزنامه انفورماسیون، تاریخچه ای مختصر از ادبیات لیبرتارینی (آزادی روابط جنسی) را یافتم و با کمی جستجو در آرشیوها توضیحاتی مینیمالیستی در باره ادبیات این حوزه نیز.

نخستین مورد شناخته شده از ادبیات لیبرتارینی (در فرانسه) مربوط است به کتاب

 ‘120Days in Sodom, or the School of Libertinism’ اثر ساد (Marquis de Sade) که در سال ۱۷۸۵ به نگارش درآمده است. نام اصلی نویسنده به این شرح است Donatien Alphonse Francois. عنوان کتاب ارجاعی است به شهر سدوم و روایت آن در کتاب مقدس یهودیان (تورات) و به اصطلاح فساد و شهوترانی و افول اخلاق خانوادگی و اجتماعی ساکنان آن. خداوند نیز همانطور که میدانیم بر ساکنان شهرغضب کرده و شهر و مردم آن را یک جا ویران کرد. موضوع کتاب مربوط است به چهار لیبرتارین طبقه فوقانی جامعه: یک دوک (متعلق به اعیان)، یک اسقف (متعلق به نهاد کلیسا)، یک قاضی (متعلق به اشرافیت دستگاه قضایی) و یک بانکدار (متعلق به «رسته سوم» یا همان بورژوازی) که قصد دارند لذات جنسی و شهوانی و تنانگی را در فراسوی تخیل بشری تجربه کنند. این چهار ماجراجو خود را در «جنگل سیاه» محبوس کرده و از تجاوز به دختران باکره و خوراندن مدفوع به قربانیان خود و شکنجه و قتل آنان تا مرده خواهی (necrophilia) همه را یک به یک به آزمایش می گذارند. قربانیان خود را هم که یک دسته دختر و پسر بین ۱۲ تا ۱۵ سال هستند با خود همراه آورده‌اند و البته چند تن از سرد و گرم چشیده های عشرتکده ها که هر روز باید پنج حکایت واقعی یا تخیلی یا تا آن وقت تخیل نشده را به زبان بیاورند و فانتزی های این چهار مرد اشرافی را به جوش و خروش آورند. de Sade پیش نویس کتاب را در زندان باستیل نوشته بود و گمان میکرد که کتاب در جریان حمله به زندان از بین رفته است. اما وقتی کتاب در سال ۱۹۰۴ منتشر شد انبوهی از احکام قضایی تعقیب و منع نشر و چاپ کتاب صادر شد و سپس سانسور محتوا بر انتشار نخست اعمال شد.

سیمون دوبوار در کتابی به تاریخ ۱۹۵۱ «ایا باید ساد را سوزاند؟» (ترجمه امین قضایی) تلاش می‌کند تا وضعیت طبقاتی و روحی روانشناختی اجتماعی ساد را برای مخاطب تحلیل کند: «او نمی‌خواست که فقط یک شخصیت ساده باشد کسی که کارهایش مطابق فرمان …است بلکه می‌خواست موجود انسانی هم باشد. تنها یک جا وجود داشت که می‌توانست خود را این چنین نشان دهد و آن مکان بستری نبود که همسر محتاط او از روی اطاعت در اختیار او می نهاد بلکه فاحشه خانه‌ای بود که او حق رها کردن تخیل خود را (با پول) می خرید. …(از زبان ساد) هر مردی هنگام فاحشه بازی میخواهد یک حاکم ستمگر باشد سرمستی ناشی از این سلطه ستمگرانه مستقیماً به بیرحمی منجر می‌شود چون مرد عیاش با آزار رساندن به ابژه ای که به او خدمت می‌کند تمامی آن لذاتی را می چشد که یک انسان نیرومند با استفاده از قدرتش؛…». سیمون دوبوار ادامه می دهد: «در‌واقع شلاق زدن چند تا دختر کار چندان قابل ملاحظه ای نیست، اینکه ساد این‌قدر به آن تکیه می‌کند به اندازه کافی او را مورد تردید قرار میدهد».

پیرپائولو پاسولینی (pier paolo pasolini) بعدها در سال ۱۹۷۵ از کتاب ساد فیلمی ساخت به نام Salós یا salo  که حاوی صحنه‌های تکان دهنده ای است. کتاب ساد اینک در فرانسه یک نماد عالی ادبی و فلسفی به شمار می رود.

یکی دیگر از نویسندگان «آوانگارد» مدافع پدوفیلیا که جایزه هم برده است تونی دورت (Tony Duvert) است. او در سال ۱۹۷۳ ’Paysage de Fantaisie’ را منتشر کرد. هم او بود که کمی پیش از وقایع ۱۹۶۸ و در استانه ورود به دهه های بعدی که مملو از آزمونهای پرحرات و آتشین در روابط بیناانسانی بودند با تمایلات پدوفایلی خود در صحنه ادبیات فرانسه ظاهر شد. در ۱۹۷۹ به یک روزنامه لیبرتارینیستی گفت: اگر دادگاه نورنبرگ برای زمان صلح هم امکان برگزاری داشت باید از هر ده مادر حتما نه تای آن‌ها را محاکمه میکردند.

 این حمله سرراست به نهاد خانواده و اخلاق جنسی سرکوبگرانه بورژوایی یکی از دلایل آوانگاردیسم او محسوب شد. به نظر او در چارچوب این نهاد و با دستور عمل‌های آن و اخلاق برخاسته از معیارهای تنگ آن بود که سکسوالیته کودکان قابل سرکوب می‌شود و به آن‌ها اجازه داده نمی‌شود که به انتخاب خود وارد روابط جنسی داوطلبانه با بزرگسالان بشوند (از جمله خود تونی دورت). شهرت و موفقیت او در سال ۱۹۷۳ به اوج خود رسید وقتی که به تشویق نظریه پرداز ادبیات رولاند بارت به رمان اوPaysage de Fantasie  یکی ازجوایز بسیار نفیس ادبی اهدا شد. این رمان در باره یک قصر ییلاقی قلعه گونه‌ای است که به تناوب مدرسه شبانه روزی و روسپی خانه‌ای برای پسربچه ها و پسران جوان است. ارتباط پسران با هم زیر تاثیر المان های خشونت و تعرض و سکس و گاهی همه آن‌ها توامان است. [یک خوانش فرویدی شاید روشنی بیندازد روی وضعیت خود بارت که جز مادرش هرگز زن دیگری را در زندگی خود نداشت و با این حال به این نویسنده و حملات سرراست او به مادران به عنوان مربیان فلج کننده ی خلاقیت‌های سکسوال کودکان و مانعین شکوفایی شخصیت آنان در دوستی و معاشقه با  بزرگسالان همدلی نشان می دهد.]

مورد دیگر که البته نویسنده و ادیب نیست خواننده و شاعر و پرووکاتور فرانسی سرژ  گنزبور (Serge Gainsbourg)  است. مردی که همیشه سیگاری گوشه لب داشت و با الکل دوستی پرحرارتی بهم زده بود مردی که گویا اصولاً برای خاطر رسوایی ها می زیست. در سال ۱۹۷۱ آلبومی بیرون داد که شبه-خودسرگذشت نامه-طوری تلقی شد:Histoire de Melody Nelson. در این آلبوم راوی، رولز رویز خود را عامدانه به دخترک دوچرخه سواری می زند و در ادامه برای به دست آوردن دل دخترک سخت به تقلا می افتد و جرقه ی عشق بین آن دو زده می شود. آلبوم یادشده در پرتو آلبوم Love on the Beat در سال ۱۹۸۴ کاملاً رنگ باخت. از عنوان آلبوم جدید میتوان دریافت که استفاده از کلمه انگلیسیBeat (که شبیه کلمه فرانسویbite است) عامدانه است چه این کلمه، اصطلاح عامیانه ای است که به جای آلت ذکوربه کار رفته. اما جنجال برانگیزترین قسمت آلبوم او ترانه ی “Lemon Incest”  است که با دختر ۱۲ ساله‌اش Charlotte Gainsbourg آن را ضبط کرده. این تکه از ترانه: “The love we will never cultivate together… the most exquisite… the most disturbing” (عشقی که هرگز تجربه‌اش نخواهیم کرد…نفیس ترین و پرتشویش ترین) باعث تشویش واقعی اذهان عمومی شد. اما صحنه ای که در آن پدر با بالاتنه برهنه و سیگاری گوشه لب همراه با دختر که فقط ۱۲ سال دارد و جز لباس زیر (شورت) و پیراهن پدر چیزی به تن ندارد؛ روبروی هم در بستر آرمیده و این متن را رو به یکدیگر میخوانند فکرهای دیگری را هم به ذهن متبادر میکرد. رسوایی هر چه بزرگتر، فروش هم بیشتر.

اما خود ماجرای می توی نه به تجاوز به کودکان

این جنبش درواقع از سال ۲۰۲۰ آغاز شد. زمانی که در میانه اعتصابات کارگری و تعطیلی توریسم و کسادی کاروبار فروشگاه ها یک حادثه مهم در صحنه ادبیات، فرانسه را با همه اخبار دیگرش در خود بلعید. دوم ژانویه پارسال (۲۰۲۰) کتابی از یک نویسنده تازه کار به نام وانسا اسپیرینگورا (Vanessa Springora) روانه ی بازار شد با عنوان Le consentement (رضایت متقابل). فقط سه هفته بعد از انتشار، کتاب مقام دوم از پرفروش ترین ها را نصیب خود میکند. نویسنده به هر کجایی که دعوتش می‌کردند  با اشتیاق می رفت و در مدیاهای مختلف آرام و شمرده در باره کتاب و تجاربش حرف می زد.از سوی دیگر همه شخصیتهای سرشناس در حوزه نشر و روزنامه یا خود را تا مدت‌ها از انظار عموم مخفی می کردند یا با لکنت زبان بابت رفتارهای گذشته ی خود و رفیق بازی شان با گابریل ماتزنف (Gabriel Matzneff) عذرخواهی. علت این عذرخواهی این بود که گابریل ماتزنف به مدت چهل سال از تجارب سکسوال خود با کودکان زیر ۱۵ سال مایه ادبی ساخته و کتاب‌هایی با عناوینی صریح Les moins de 16 ans (زیر شانزده سال) را به یمن رفاقت و حمایت بنگاههای انتشاراتی بی هیچ دردسری منتشر کرده بود. هم از روابطش با دختران سیزده ساله فرانسوی گفته بود و هم روابط جنسی اش با پسربچه های فیلیپینی در مانیل را شرح داده بود. اما آیا کسی او را مجازات کرد یا کسی به او خرده گرفت؟ خیر، برعکس جوایز زیادی هم تقدیم قلم و ادب او شد و روشنفکران فرانسه و مدیای کشور در بدترین و انتقادی ترین حالت او را متهم به mythomaniac (گرایش غیرعادی به بزرگنمایی در مسائلی که واقعاً اتفاق نیفتاده) می کردند و در دفاع از او می پرسیدند: مگر ادبیات فضایی نیست برای میدان دادن به خلاقیت و خیال؟ این موضع غالب در بین مرد-همکاران انتشاراتی و ادبی- فرهنگی گابریل در پاریس بود، در این فضای یکسر مردانه حامیان او نه فقط از گابریل ماتزنف حمایت میکردند که او را به مدیاها و برنامه‌های پرطرفدار هم دعوت می کردند، مثلاً برنامه تاک شوی تلویزیونی با میزبانی چهره سرشناس مدیای فرانسه: برنار  پی وُ (Bernard Pivot). یک جمله از   پی وُ دهه ی ۱۹۹۰ این روزها همه جا سر زبان‌ها است: «گابریل ماتزنف یک اموزگار واقعی در زمینه آموزش جنسی است» و سپس در همان برنامه از روی کتاب ماتزنف می خواند: سه روز پیاپی سه دختری را که هیچ نمی شناختم تصرف کردم دوتای اولی باکره بودند:Marie-Agnès, Aude و سومی Brigitte S که با او همه رقم خوابیدم و عشق بازی کردم تقریباً بدون هیچ وقفه و استراحتی.

  همه شرکت کنندگان در پنل هم با رضایت با شنیدن این جملات لبخند میزنند به جز یک خانم نویسنده کانادایی دونیز  بمباردیه (Denise Bombardier) که در یک فرصت کوتاه به چنگ آمده نهیب میزند که «ادبیات نباید بهانه و دست مایه‌ای شود برای پدوفیلیسم»؛ نظری که هیچیک از حاضرین با او موافق نیستند. هفته‌ها پس از این برنامه، فیلیپ سولر (Philippe Sollers) نویسنده آوانگاردیست و دوستانش این خانم را دست می‌اندازند و او را زنی دارای هیستری و خشک مزاج میخوانند. لوموند و دیگر نشریات دست چپی هم دیگر علاقه‌ای به انتشار مقالات این خانم نشان نمی دهند. گابریل ماتزنف دوستان و حامیان بسیاری در میان الیت فرهنگی و سیاسی فرانسه داشت از جمله رئیس جمهور وقت میتران که البته بعد از برنامه ی فوق از او کمی فاصله گرفت. گابریل ماتزنف در سال ۲۰۱۳ جایزه پرستیژدارprix Renaudot را دریافت کرد و همین باعث شد که یکی از آن دخترکان؛ وانسا؛ که او ده‌ها سال پیش کام دل از او گرفته بود و در این فاصله ۴۷ سال را پر کرده بود، دست به کیبرد ببرد و کتابی بنویسد. وانسا در مقدمه کتاب می نویسد: سالها گویا در قفسی دور خود می چرخیدم …تا اینکه سرانجام یک روز فهمیدم که چه کار باید کنم. بله باید شکارچی را در دام خودش اسیر و داخل کتاب در قفس کنم.

برنامه ی کار وانسا از این قرار بود: همانطور که گابریل ماتزنف او را در کتاب خاطراتش به یک شئی تبدیل کرده و با او برخوردی ابزارانگارانه داشته؛ همانطور که  نام کوچک او را در کتاب یاد کرده و عکسهای نوجوانی او را در کتاب منتشر کرده و نامه‌هایی را که او با خط خودش برای ماتزنف نوشته در کتاب درج کرده؛ حالا او هم باید سلاح ماتزنف را علیه خودش بکار بگیرد. او را با وسواس و دقت اندازه بگیرد و جثه ی نحیف اش را به مخاطبین او نشان بدهد و از سر تا پا تحلیلش کند. گابریل ماتزنف امروز ۸۳ ساله است اما هنگامی که با وانسا آشنا شد ۵۰ ساله بود و وانسا فقط ۱۳ سال داشت. دخترک با مادرش که تنها سرپرست او بود زندگی می کرد. مادر که در یک بنگاه انتشاراتی مشغول دوندگی روزمره بود و گهگاه به مهمانی نویسندگان می رفت، در یکی از این مهمانی ها، وانسای ۱۳ ساله را هم که کتابخوانی است پرتلاش، با خود همراه می برد. گابریل ماتزنف که وانسا در کتابش GM مینامدش با قدرت بیان عالی و اعتماد به فصاحت و بلاغت خود، با کلمات و جملات به دقت انتخاب شده و زیبا و با نگاه نافذش وانسا را از همان دور سفت زیر بغل می‌زند و می برد. دخترک خیره و سراسیمه از توجه ماتزنف و سرمست از اینکه محبوب برگزیده ماتزنف است به زودی خود را در استودیوی پنجاه متری مرد تسلیم او می کند. در اینجاست که به بیان وانسا، ماتزنف به تدریج ولی با مهارت و با اطمینان تمام سوراخ های تن او را کشف و از آن خود می کند. ماتزنف نقش همه جانبه ای در زندگی او می یابد: پدر، معشوق و آموزگار و هم زمان این همه خاطرات را برای انتشار کتاب بعدی‌ یادداشت می کند. وانسا به نحوی فزاینده از همه‌کس می‌برد و ترس و اضطراب دائمی بر جانش چنگ می‌اندازد و از مدرسه هم می گریزد. وانسا سال ها در سرگردانی خود ویلان می گردد و ماتزنف در عوض، ستاره ی افول ناپذیر کانال‌های تلویزیونی و مجلات و انتشاراتی ها است، جایزه روی جایزه تلنبار می کند و شهرت نیز. وانسا در کتاب از تنهایی خود نوشته و این که سالهای متوالی نتوانسته وارد رابطه با کسی دیگر بشود و کسی را هم نمی‌توانسته به خاطر وضعیت روحی اش سرزنش کند. به هر حال همه چیز تقصیر خودش بوده همه این‌ رنج ها خودخواسته اتفاق افتاده. در لوموند به سال ۱۹۷۷ نامه‌ای منتشر می‌شود که گابریل ماتزنف (بله خود او) آن را ویرایش کرده و نویسندگان بزرگی همچون سارتر و فوکو و دوبوار و آلتوسر، و روانپزشک مشهور کودکان فرانسوا  دولتو (Françoise Dolto) و دیگران زیرش امضای خود را گذاشته اند. مضمون نامه  بالاتر شرح داده شد: درخواست جرم زدایی از رابطه سکسوال بین بزرگسال و کودک.

این روزها بارها در همه جا در فضای عمومی سؤال می شود: چرا هیچ‌کس چیزی نگفت چرا هیچ کس دخالت نکرد؟ برنار  پی وُ (Pivot) همان دوست ماتزنف با بلاغت همیشگی خود پاسخ سرراست و آماده‌ای داده: آخر آن زمان ادبیات بر اخلاق تقدم داشت ولی امروز وضع برعکس شده. پیوت با رضایت خاطر این تغییر را یک «پیشرفت» می نامد که باید از آن استقبال کرد. [دوستان ماتزنف فقط سوسیالیست ها نبودند او با خود ژان ماری لوپن  هم دوست بوده کسی که امروز پس از جنبش می تو هر گونه آشنایی با ماتزنف را انکار می کند]. سرانجام اینکه ماتزنف هشتاد و چهار ساله را به پلیس معرفی کرده اند….

پی نوشت:

https://www.alamy.com/stock-photo/pier-paolo-pasolini-salo.html)

https://www.britannica.com/biography/Marquis-de-Sade

https://www.theguardian.com/books/2016/oct/07/marquis-de-sade-120-days-of-sodom-published-classic

https://www.theguardian.com/world/2017/dec/18/120-days-de-sodom-made-national-treasure-by-french-government

https://www.information.dk/udland/2021/01/far-fire-aar-foerste-gang-frankrigs-nye-metoo-boelge-goer-68erne-incestkultur?lst_frnt

https://www.theguardian.com/film/2018/jan/30/hollywood-reverence-child-rapist-roman-polanski-convicted-40-years-on-run

https://akhbar-rooz.com/?p=102602 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

15 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسن افشار
حسن افشار
3 سال قبل

مقاله‌ی زیبایی است.

اژدر امیری
اژدر امیری
3 سال قبل

با تشکر از هایده و فروغ که در ادامه بحث خود فروغ ” پدوفیلیا ” ، پدوفیلیای الیت روشنفکری و روشنفکران غیر مذهبی و مورد مشخص کوهن بندیت پرداختند . مورد مردان خدا و کلیسا و مدارس کاتولیکی که روشنتر از روز و هر روز ابعاد وقاحت و بیشرمی واعظین اخلاقیات مذهبی تیتر روزنامه ها و رسانه ها ، و نیز خالی شدن کلیسا ها از مومنین .
همانطور که هایده بدرستی اشاره میکند موضوع مورد بحث ، یعنی پدوفیلیا یا سوءاستفاده جنسی از کودکان ” این معضل راست و چپ و عامی و تحصیل کرده نمی شناسد .” ، شامل حال همه میشود ” کشیش ، آتئیست ، هنرمند ، نویسنده ، سیاستمدار ، کارگر ، برزگر ، سرمایه دار .. ” ، و همه این دسته بندی ها و تقسیمات و تقسیم کار اجتماعی را که تاریخآ بوجود آمده و به آدمها چسبیده را روی هم بگذاریم میشود جامعه Gesellschaft ! جامعه و سئوالات اش !

این قطعاتی که فروغ ( از دوست اش ) در ادامه بحث به مورد کوهن بندیت و به قطعاتی از کتاب اش ” بازار بزرگ ” اشاره میکند ، ( آری آشنا ) ، خیلی شبیه قطعاتی از توضیح المسائل خمینی و مورد ” جالب ” … دختر بچه خمینی است . بخصوص قطعه ” زیپ شلوار دانیل و اروتیک دختر بچه پنج ساله ” ! آری این هم روشن نیست که خود خمینی هم مورد دختر بچه را عملن انجام داده یا نه ؟ یا ” فقط محض پرووکاسیون بود ” !

به هر حال همین موردی که فروغ به عنوان پدوفیلی بدان برخورد میکند ، پدوفیلی الیت سیاسی که خود را هم نماینده خدا و مذهب نمیداند ، و در ادامه به مورد کوهن بندیت و شصت و هشتی ها و رهایی جنسی رسید ، اهمیت دارد . اهمیت تاریخی – سیاسی برای حال حاظر Gegenwart جامعه ایران . حال حاضر و حکومت مذهبی – اسلامی در ایران !

حکومت و مذهبی که خیلی دوست دارد حتی به رخت خواب و تخت خواب زن و شوهر ، مرد و زن بالغ نیز سَرک بکشد ، حکومتی که هر گونه تمایلات و روابط انسانی” غیر شرعی ” بین افراد بالغ ( زن و مرد ) را خشن و بیرحمانه سرکوب میکند و در همه امورات جامعه دخالت میکند ، نه فقط دخالت بلکه حکم میراند . و دقیقآ سئوال همینجاست !

آیا برای رها شدن و رهایی از این حکمرانی ، رهایی از این اخلاقیات و قید و بندهای مذهبی – اسلامی ، آن جنبشی که میخواهد خودش را از این قید و بند های مذهبی رها کند ، خودش هیچ قید و بندی ، اخلاقیاتی ، اتیکی ، پرنسیپی ندارد ؟ و یا سر راست تر اینکه آیا ما کمونیستها اخلاقیات ، اتیک ، پرنسیپی داریم ، نداریم ؟

میدانیم که مارکس و انگلس در مانیفست به این اشاره میکنند که بورژوازی ” پیوندهای عاطفی را در هم کوبید ” ، ” پوشش عاطفی مهر انگیز روابط خانوادگی را از هم دریده و این روابط را به روابط صرفآ پولی تبدیل کرده ” ، حال با این اشارات مانیفست و بورژوازی و شیوه تولیدی که بسی بیشتر از کمونیست های آتئیست ، کمونیست های لائیک ، کمونیست های بی خدا و بی مذهب ، ضد مذهب است و مذهب زدایی میکند ( جدا از اینکه فرد بورژوا و مالک خودش چقدر مومن و متدین است . جدا از اینکه مسجد و کلیسا و کنیسه اش فراموش نمیشود ) ، حال در مقابل این ویرانگری اخلاق که مانیفست اشاره میکند آیا کمونیستها باید برگردند به همان اخلاق ” پیوندهای عاطفی ” و ” پوشش عاطفی روابط خانوادگی ” ، و در کل ارزش های قدیمی – مذهبی ؟ یا نوعی از کنسرواتیسم کمونیستی که مذهبی نیست ؟ سئوالی است باز !

آنچه از امروز جامعه ایران مشاهده میشود ، احتمال اینکه جنبش سرنگونی ، جنبشی که میخواهد حکومت اسلامی را سرنگون کند به دام همین موردی که فروغ اشاره میکند ، به دام اظهاراتی از نوع کوهن بندیت و جنبش شصت و هشتی ها و رهایی جنسی بیفتد بسیار زیاد است . کمونیست های ایران موظفند هشیار باشند و جنبش را از این کج راه ها و بیراهه ها باز دارند . اهمیت بحث در همین است . اژدر امیری

اژدر امیری
اژدر امیری
3 سال قبل

اصلاح واژه آلمانی رهایی جنسی ” Sexuelle Befreiung ” . بدین ترتیب اصلاح میشود .

اژدر امیری
اژدر امیری
3 سال قبل

” رهایی جنسی Sexuelle Bereifung ”

سوء استفاده ، استفاده ، رابطه جنسی ( سکس ) با کودکان ، قانونی و غیر قانونی تنها مختص مردان خدا ، اخلاقیات مردان خداپرست کاتولیک و مدارس کاتولیکی سراسر قاره نبود . با افشاگری ها یکی پس از دیگری و بر ملا شدن پرونده سو استفاده جنسی از کودکان توسط کشیشان و واعظین اخلاقیات در مدارس کاتولیکی و پروتستانی و ادعا نامه قربانیان مبنی بر پرداخت خسارت و عذر خواهی کلیسای کاتولیک ” از وقاحت و بیشرمی مردان خدا ” ! ، بحث سو استفاده جنسی از کودکان Kindesmissbrauch سراسر قاره داغ میشود و سرها به جاهای دیگری نیز معطوف می شود .

معطوف به برو و بچه های ۶۸ ، شصت و هشتی ها و رهایی جنسی ، ایندیانا کمون Indianer Kommune ، عشق و الکل و موادر مخدر ( از هر نوع ) و زن و امانسیپاسیون رابطه سکسی معلم و شاگرد و کودک دبستانی ، بعلاوه مقداری هم تظاهرات ضد جنگ و جنگ ویتنام . معطوف به شصت و هشتی ها و گل سر سبد سبزهای آلمان – فرانسه ، جناب کوهن بندیت Cohn Bendit و اظهارات پدو فیلی اش می شود!

در همین رابطه و مرتبط با نوشته فروغ اسدپور و مضاف بر آن نامه هشتاد فیلسوف و روشنفکر ” بزرگ ” فرانسوی مبنی بر غیر جنایی کردن رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان ، معلمان و شاگردان و بچه های دبستانی ، بشنوید گل سر سبد سبزهای آلمان – فرانسه جناب کوهن بندیت در این باره چه می گوید :

” جاذبه جنسی Sexualität یک کودک خارق العاده fantastisch است ، … با کودکان ( منظور رابطه جنسی ) یه چیز دیگری است . اما وقتی یک دختر بچه پنج ساله شروع میکند لباس های اش را از تن در آورد واقعآ چیز با شکوهی است ، زیرا این یک بازی است ، بازی ای که اروتیک جنون آمیزی دار ” ! „Sex mit Kindern“ lesen. Cohn-Bendit hatte sich dazu im französischen Fernsehen geäußert. „Die Sexualität eines Kindes ist etwas Fantastisches. Man muss aufrichtig sein, seriös, mit den ganz Kleinen ist es etwas anderes“, sagte Cohn-Bendit, „aber wenn ein kleines fünfjähriges Mädchen beginnt, sie auszuziehen: Es ist großartig, weil es ein Spiel ist. Ein wahnsinnig erotisches Spiel.“
https://www.faz.net/aktuell/politik/inland/daniel-cohn-bendits-paedophile-aeusserungen-und-traeume-12164560.html

جنون اروتیک کوهن بندیت ، بیشرمی و وقاحت گل سر سبد سبزها و غیر جنایی کردن رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان موضوعی آشناست . آنقدر آشنا که حتی خود حزب سبزهای آلمان بخاطر پاساژهای فیدوفیلی در برنامه اشان ، و همین اظهارات جناب کوهن بندیت عذر خواهی کردند . بحث اش و مورد سبزها و کوهن بندیت طولانی است .

” Es ist fantastisch ، حرف های کوهن بندیت در سال ۱۹۸۲ در تلویزیون فرانسه ” در مورد رابطه جنسی با دختر بچه پنج ساله و جنون اروتیک جناب ” برای خیلی ها آشناست .

جای تعجب است که فروغ اسدپور هیچ اشاره ای به این بندیت فرانسوی – آلمانی و باندهای ” قانونی کردن رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان ، یا به زبان ” باندیت ” بندیت دختر بچه پنج ساله ” نمیکند . لازم بود این هم ضمیمه ” آن هشتاد متفکر و فیلسوف ” شود ، ضمیمه ” رهایی جنسی ” ، و ” امانسیپاسیون سکس بزرگسالان با کودکان ” ! اژدر امیری

هایده ترابی
هایده ترابی
3 سال قبل
پاسخ به  اژدر امیری

درست است. دانیل کوهن بندیت عاقبت مجبور شد بیاید معذرت بخواهد و بگوید که هرگز به کودکی تعرض نکرده و این تنها بیان یک باور اشتباه بوده است که آن زمان چپها داشتند و او به شکل پرووکاتیو و ساختگی مطرح کرده است. کدام چپها؟ او زمانی هم مربّی کودکستان بود.بهر حال در مورد کوهن بندیت، بجز همین حرفهایش، مورد تعرضی از سوی کسی مطرح نشد و او مجازاتی نگرفت. امّا با این افتضاح از دریافت جایزۀ بسیار مهمی محروم شد. سال ۲۰۱۵ هم حزب سبزها مسئولیت تجاوز و آسیب رسانی به کودکانی را پذیرفت که در سالهای هشتاد در نزدیکی محل گردهمائی سبزها در چنگ یکی از اعضای حزب سبزها گرفتار می شدند. مجرم یکی از اعضای حزب سبزها بود که دیگر مرده بود. نگاه کنیم به احزاب ایرانی چپ و راست به انضمام محافل هنری و فرهنگی ایرانی در داخل و خارج. اینان با این فجایع چگونه برخورد کرده اند؟ ردّ تئوری بافی های ایرانی کجاست؟

فروغ اسدپور
فروغ اسدپور
3 سال قبل
پاسخ به  اژدر امیری

دانییِل کُن بِندیDaniel Cohn-Bendit…این نوشته را یکی از دوستان مقیم فرانسه برایم ارسال کرده که اینجا میگذارم

دانییل از رهبران اصلی جنبش ۶۸ پاریس، نماینده سابق سبزها در پارلمان اروپا، شغل، مربی کودکان و ژورنالیست.ملیت مرکب آلمانی/فرانسوی

در لینک زیر از ” لوموند” مه ۲۰۱۹ گفته می شود که دانییل اگرچه اینبار کاندیدای اروپا نیست اما او را که از لیست ” فرانسه در حرکت” [ حزب امانوئل ماکرون] حمایت می کند، در شبکه های عمومی با زنده کردن پرونده پدوفیلیا درازش کرده اند بخصوص از جانب راست افراطی فرانسه …. علیرغم این که او در بیست سال گذشته بارها در باره این موضوع و اتهامات مشابه روشنگری کرده و گفته است که چه چیزی واقعی است و چه چیزی نه.

نقطه آغاز اتهامات از جمله ی است که او از کتاب اش به نام ” بازار بزرگ” نقل کرده است. این عین جمله ایست که او در آن کتاب نوشته است:«بارها برایم پیش آمده که بچه ها زیپ [ شلوار] ام را باز کرده و قلقلک ام داده اند. من برحسب وضعیت های مختلف، واکنش های متفاوت نشان می دادم ولی اشتیاق آن ها برایم مسئله ساز می شد. ازشان می پرسیدم چرا با هم بازی نمی کنید و مرا انتخاب کرده اید و نه بچه های دیگر را؟ اما آن ها سماجت نشان می دادند و من نوازش شان می کردم». [ مربی بچه های خردسال بوده]

… این متن را بارها علم کرده اند که سبب هیجاناتی در فرانسه و آلمان و انگلستان در ۲۰۰۱ شد. او به دفاع از خود پرداخت و در روزنامه لوموند توضیح داد که « این قطعه چیزی نبود که به آن عمل شده باشد، فقط محض پرووکاسیون بود» و افزود که نوشته های سال ۷۰ او غیر قابل تحمل شده اند و کسی دیگر چنین چیزهائی نمی نویسد.

والدین کودکان کودکستانی که او در آنجا مربی بوده، نامه جمعی حمایتی از او منتشر کردند و هرگونه ربط میان او و متهمین به پدافیلی را تکذیب کردند. او در مجله اکسپرس ۲۰۰۱ از نوشتن این چیزها ابراز شرمندگی کرد.

comment image file:///C:/Users/Admin/AppData/Local/Temp/lu109042i0i4.tmp/lu109042i0j5_tmp_18d608ff370f2915.jpg

در ویوئوئی از برنامه ” آپستروف” ( برنامه های برنار پی وُ – در این صحنه مرد عینکی با کت و شلوار بِژ) دانییل ابتدا از وجود وفاداری و خیانت و لیسیدن و غیره بعنوان اشکال روابط حرف می زند و میگوید من نه دفاع می کنم و نه مخالفم… بعد از حشیش و این که خودش زده است و چقدر احساس آرامش دارد میگوید. از او در باره کوکستان ” آلترناتیو”می پرسند. می‌گوید : من… هشت بچه کوچک از دو ساله تا ۱۶ ماهه در برابر خودم دیدم. بعد می گوید. کونشان را پاک کردم، قلقلکشان دادم، آن ها قلقلک ام دادند …. سکسوالیته یک بچه یک چیز فوق العاده خارق‌العاده ای است. مثلا وقتی یک دختر بچه ۵ ساله شروع می کند لباس های شما را در بیاورد، یک چیز محشر است، محشر است چون یک بازی اروتیک است (بهمین سادگی.)

در قسمت دوم ویدئو که مال سالها بعد است می گوید: « با آن چیزی که ما امروز از پدوفیلی می دانیم، با آن چیزی ما ما امروز از زندگی جنسی می دانیم، آن خطوط [ نوشته های او ] غیر قابل تحمل و دفاع اند. ولی بر حسب آنچه ما امروز می دانیم. به این خاطر است که می گویم وجدان راحتی دارم چون سؤ استفاده سکسوال وجود نداشته، ولی وجدان معذبی دارم چون آن متن که امروز خوانده می شود می تواند همچون توجیهی برای نوعی پدوفیلی باشد».

در ادامه مقاله هم متذکر شده اند که هرگر هیچ شکایتی علیه دانییل اقامه نشده است.

این نکته هم بسیار حائز توجه است که راست سیاسی فرانسه بخصوص راست افراطی زیر علم کاتولیسیسم و تقدس خانواده و غیره، می کوشد پدوفیلیا را از مختصات چپ ها و منحصر با آن ها جلوه دهد. البته که کانون پدوفیلیا در همان کلیساها و صومعه ها و مدارس شبانه روزی مذهبی ی خودشان است.  

هایده ترابی
هایده ترابی
3 سال قبل
پاسخ به  فروغ اسدپور

خانم اسدی پور گرامی، مجرمان و متهمان به آزارجنسی از هر قشر و طبقه ای هستند. بیش از همه مردان دستشان در کار است. این معضل راست و چپ و عامی و تحصیل کرده هم نمی شناسد. همه نوعش هستند. کشیش، آتئیست، هنرمند، نویسنده، سیاستمدار، کارگر، برزگر، سرمایه دار و… شمار زیادی از اینان یا با اتهاماتی جدّی روبرو شده اند که به سادگی نمی توانستند آنها را توجیه کنند و نادیده بگیرند و یا اینکه حسابی گیر افتاده اند. چپ و راست در میانشان هست. به قول شادی امین مسئله “سیطرۀ آلت مردانه” و فرهنگ سرپوش گذاری است که اغلب به شکل ارکستر هماهنگی کار می کند. در حزب سبزها که دیگر هم چپ نیستند، مواردی وجود داشته که به جنجال های بزرگی کشیده شده است. موردی از سال ۲۰۱۵ دادگاهی و محکوم شده است که نوشتم. نوعی تساهل در برخورد با این فجایع حاکم بوده است که امروزه با آن برخورد قضائی می شود. حساب کلیساهای کاتولیک هم با پرونده های قطور آزار جنسی روشن است و نیازی به توضیح ندارد. در نحله هائی از روشنفکران و چپ اروپائی هم با ژست ترقی خواهی، آزارجنسی و پورنوگرافی کودکان تئوریزه شده است. ایرانیانی منورالفکر هم هستند که به سوژۀ غلام بازی و “قحبه سرائی” در ادبیّات سنتی فارسی می نازند و می کوشند آن را به عنوان اروتیسم یا حق آزادی جنسی قالب کنند. تا همین یکی دو دهه پیش مجازاتهای سبکی (نسبت به آمریکا) برای مجرمان تعیین می شد. جای خوشحالی است که امروز قوانین جزائی بسیار سختگیرانه تر و قاطعانه تر عمل می کنند و مجازاتها سنگین است. این هم نتیجۀ تلاش و مبارزۀ پیگیرانۀ آسیب دیدگان و کنشگران و کارشناسان متعهد و دلسوز بوده است.

برزین
برزین
3 سال قبل

در پاسخ یه آقای عیسی صفا. خیر این نوشته نه جعل است نه تحریف. نامه سرگشاده مذکور به تاریخ ۲۶ ژانویه ۱۹۷۷ در روزنامه وزین لوموند در دفاع از پدوفیلی چاپ شد و روشنفکران نام برده در مقاله خانم اسد پور آنرا امضاء کرده اند. این واقعه یکی از صفحات کریه و زشت دنیای روشنفکری چپ فرانسه است تا کنون در مورد آن برخوردی انتقادی و جدی صورت نگرفته است. آقای صفا با مراجعه به صفحات ابنترنتی فرانسوی ذیل میتوانند در مورد این موضوع اطلاعات بیشتری اخذ نمایند.
https://www.franceculture.fr/societe/quand-des-intellectuels-francais-defendaient-la-pedophilie
https://www.lemonde.fr/une-abonnes/article/2001/02/22/autre-temps_149795_3207.html

فروغ اسدپور
فروغ اسدپور
3 سال قبل
پاسخ به  برزین

خیلی ممنونم از شما آقای برزین بابت لینک هایی که اینجا گذاشتید.

غلام سفیدکوهی
غلام سفیدکوهی
3 سال قبل

عافیت باشه خانم یا آقای Shm،
شما ازدواج/بچه بازی/تجاوز به دختران خردسال توسط مردان زیرِ قبای سنتِ دینی فرهنگیِ دوران جاهلیت که هنوز در کشور رواج دارد را نمی بینید و حس نمیکنید؟
از شما انتظار میرود حال که در ایران هستید این رسوایی ملی را قاطعانه افشا و برای غیر قانونی کردن آن دست بکار شوید و نه اینکه دهانِ امثال خانمِ اسدپور را هم در قفل کنید.

Rosa
Rosa
3 سال قبل

خیلی عالی بود. لطفن از مارکس هم بگویید!

عیسی صفا
عیسی صفا
3 سال قبل

نامه اصلی به فرانسه کجاست؟ این نوشته خانم اسد پورکاملن جعل و تحریف است. مساله ای در فرانسه و احتمالن در جاهای دیگر به نام رابطه جنسی و سن آن وجود دارد. سن جنسی سن بلوع جنسی است که شامل « کودک» نمی شود. سن جنسی معمولن بعد از ۱۳ سالگی است. قانونی در فرانسه وجود دارد که اگر یک بزرگسال با نوجوانی بالای ۱۵ سال و زیر ۱۸ سال همخوابگی داشته باشد در صوردت اثبات توافق کامل نوجوان در دادگاه می تواند قابل پیگیری نباشد.

Shm
Shm
3 سال قبل

سلام فعالیت سیاسی روشنفکر ایرانی درخارجوکشور یعنی همین اخراین ترجمه
برایدمردم ما چه سودی دارد خانم اسدی
مبارز مطلعی است .واقعا مسائل جامعه
ما همین است؟
خودتان بهترمیدانید.

هایده ترابی
هایده ترابی
3 سال قبل
پاسخ به  Shm

بله، یکی از معضلات و فجایع بسیار مهم جامعۀ ما همین است. و این برخورد شما هم جزو همان معضلات و فجایع است. خانم اسد پور دست شما درد نکند، باز هم در این باره بنویسید. ما در آغاز راه هستیم. می بینید که فقه شیعی و زرتشتی ایرانی راه را برای تئوریهای امثال فوکو و دریدا باز کرده بود. غلام بازی و بردگی جنسی کودکان در جامعۀ برده دار یونان به پای آزادی جنسی گذاشته می شود. رساله های آخوندهای خودمان به درد همین آزارگران جنسی اروپائی می خورد.
مقالۀ “نگوئید نگفتیم” در صفحۀ فیسبوکی “کشکول حیرانی” گوشه ای از این گونه فجایع را در جامعۀ فرهنگی ایرانی در خارج از ایران نشان می دهد: https://www.facebook.com/kashkool.heyrani.5/

فروغ اسدپور
فروغ اسدپور
3 سال قبل
پاسخ به  هایده ترابی

سلام خانم هایده ترابی. ممنون از کامنت عالی که نوشتید. بله ما متاسفانه مثل همیشه تازه در آغاز راهیم. زنان جسور نیاز داریم که نوشته ها و دخالت های شما هم نشان میدهد که از این دست زنان هستید از آشنایی تان خوشحالم. سپاس

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x