پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

مـایاکوفسکی و انقـلاب در هنر – توفان آراز

هنرمندان ضعیف متوجه زمـان می شوند و مـنـتـظـر می مانند سپری شود تا بعد در آن تأمل کنند؛

هنرمندان قوی به جلو می دوند تا به زمـان چنگ به زنند و آن را با خود به کشند.

ولادیمیر ولادیمیروویچ مایاکوفسکی

( Wladimir Wladimirovitj Majakovskij )

( ۱۹۳۰ – ۱۸۹۳ )

 مـایــاکـوفــسـکـی یـک پــدیــدۀ هــنــری بــلـنـدپـایــه بــود. حـاصـل نــزدیـک دو دهــه کــار خــلاقــانــۀ او در عــرصـۀ هــنـر از اشـعـار، هـجـوهـا، نـمـایـشـنـامـه هـا، طـرح هـا و نـقـاشـی هـای سـیـاسـی، مـقـالات انـتـقـادی، سـروده هــای سـتـیـزه جـویـانـه تـشـکـیـل مـی یـابـد.

      او زبـان شـعـر را غـنـی نـمـود. اسـلـوب هـای وزن نـویـنـی بـرابـر نـهـاد( ابـداع کـرد)، و در اعـتـلای رسـایـی شـعـر کـوشـیـد.

      بـه عـلـل عـیـنـی و ذهـنـی خـلاقـیـت مـایـاکـوفـسـکـی و سـرنـوشـت آن بـا یـک جـنـبـش تـاریـخـی پـیـوسـتـگـی داشـت.

      پـذیـرش انـدیـشـه هـای انـقـلاب از سـوی او و درکـش از تـغـیـیـرات و تـبـدلات انـقـلابـی بـه عـامـل عـمـدۀ شـکـل دهـنـده در کـار خـلاقـانـۀ او تـبـدیـل شـد. در ایـن بـود کـه شـاعـر آزادی درونـی را یـافـت، و در اثـر ایـن بـود کـه او یـکـی از اولـیـن شـاعـران در ادبـیـات جـهـان گـردیـد کـه تـوانـایـی پـیـونـد زدن شـاعـری بـه انـدیـشـه هـای انـقـلاب اجـتـمـاعـی را از خـود نـشـان داد.

      زنـدگـی ادبـی – یـا صـحـیـح تـر گـفـتـه شـود زنـدگـی ادبـیِ سـیـاسـی – مـایـاکـوفـسـکـی و سـهـم سـازنـده اش در کـوشـش هـا در جـهـت آفـریـنـش انـقـلاب در هـنـر در دو دوره قـابـل بـررسـی اسـت: دورۀ پـیـشـا انـقـلاب اکـتـبـر و دورۀ پـسـا انـقـلاب اکـتـبـر.

پـیـشـا انـقـلاب اُکـتـبـر

مـایـاکـوفـسـکـی تـعـلـق بـه نـسـلـی از نـویـسـنـدگـان شـوروی پـیـشـیـن دارد، کـه راه خـلاقـانـۀ شـان را پـیـشـا انـقـلاب اکـتـبـر ۱۹۱۷ درپـیـش گـرفـتـنـد.

      نـخـسـتـیـن شـعـر مـایـاکـوفـسـکـی مـقـارن پـایـان سـال ۱۹۱۲ سـروده شـده، مـنـتـشـر گـشـت.

      مـایـاکـوفـسـکـی در نـوجـوانـی بـا ادبـیـات انـقـلابـی قـانـونـی و غـیـرقـانـونـی آشـنـا گـردیـد، و بـه دایـرۀ مـار کـسـیـسـتـی پـیـوسـت. در اوت ۱۹۰۷ تـوسـط هـمـدرسـان خـود از کـار انـقـلابـی عـمـلـی آگـاهـی یـافـت، و جـذب جـنـبـش انـقـلابـی گــردیــد. در آخـر هـمـان سـال و آغـاز ۱۹۰۸ بــه عـضـویــت حــزب کــارگـــر ســوســیــال دمــوکــرات روســیّــه ( بـلـشـویـک) درآمـد، و کـار تـبـلـیـغـی در مـیـان کـارگـران مـسـکـو انـجـام داد. در شـروع ۱۹۱۰ از کـار حـزبـی دسـت کـشـیـد، و سـرگـرم مـطـالـعـات شـد. بـه گـفـتـۀ خـویـش ” مـایـل بـه کـار بـرای خـلـق یـک هـنـر سـوسـیـالـیـسـتـی بـود.” او شـعـرسـرایـی مـنـظـم را آغـازیـد.

      بـا پـیـدایـش آیـنـده گـرایـی( فـوتـوریـسـم) آوانـگـارد در روسـیـه، مـایـاکـوفـسـکـی جـوان بـه آن مـتـمـایـل گـردیـد. در آخـر دسـامـبــر ۱۹۱۲ شـاعـر ولـیـمـیـر خـلـبـنـیـکـوف(Velimir Khlebnikov)( 1922- 1885)، شـاعــر و هـنــرمـنــد دیــویـــد بـــورلــیــوک(David Burljuk) ( 1967- 1882) و شـاعــر آلـکـسـی کـروچـنـیـخ(Alexei Krutjenikh) ( 1968- 1886) یـک اعـلامــیـۀ آیــنـده گـرایـانــه انـتـشـار دادنــد. آیـنـده گـرایـان تـشـکـیـل گـروهـی را در روسـیـه دادنـد. ایـنـان بـا وجــود الــهــام پــذیــری از مـبــدع مـکــتـب آیــنـده گــرایـی فـیـلـیـپـو تــومـازو مـاریـنــتـی(Filippo Thommaso Marinetti)( 1944- 1876) در ایـتـا لـیـا و اعـلامـیـۀ آیـنـده گـرایـی او، مـنـتـشـرشـده در ۲۰ فـوریـه  1909 در روزنـامـۀ پـاریـسـی Figaro( فـیـگـارو)، دارای رابـطـۀ بـی اهـمـیـتـی بـا آیـنـده گـرایـان مـاریـنـتـی بـودنـد، و بـرخـوردشـان بـه آیـنـده گـرایـی از جـهـات مـخـتـلـف رنـگ و بـوی مـتـفـاوت داشـت. بـا وجـود ایـن کـه خـاسـتـگـاه آیـنـده گـرایـی ایـتـالـیـا بـود، ایـن مـکـتـب مـرحـلـۀ اوجـش را در روسـیـه سـپـری سـاخـت.

      آیـنـده گـرایـان جـایـگـاه خـاصـی در مـحـیـط هـنـری روسـیـه پـیـشـا انـقـلاب – یـکـی از پـیـش رفـتـه تـریـن مـحـیـط هـای هـنـری دنـیـا – کـسـب نـمـودنـد. ایـنـان مـرکـب از دو شـاخـه بـودنـد: آیـنـده گـرایـان اگـو(ego) در سـانـت پـتـرزبـورگ، کـه بـر شـخـصـیــت هـنـرمـنـد، نـفـس او تـأکـیـد داشـتـنـد، و سـرکـردۀ شـان غـزلـسـرا ایـگـور سـورجـانـیـن (Igor Severjanin)( 1941- 1887) بـود. آیـنـده گـرایـان دیـگـر کـوبـو(kubo) در مـسـکـو بـا سـرکـردۀ شـان بـورلـیـوک، کـه بـا سـمـت هـای ریـشـه دار غـرب ارتـبـاط داشـت. یـک عـضـو ایـن آیـنـده گـرایـان اخـیـر مـایـاکـوفـسـکـی بـود. او بـه اتـفـاق بـورلـیـوک و شـاعـر واسـیـلـی کـامـنـسـکـی(Vasilij Kamenskij)( 1961- 1884) طـی سـال هـای ۱۴- ۱۹۱۳ شـعـر نـو آیـنـده گـرایـانـه را در اقـصـاء نـقـاط روسـیـه تـرویـج مـی نـمـودنـد. مـایـاکـوفـسـکـی در ۱۹۱۴ گـفـت: ” آیـنـده گـرایـی بـرای مـا شـاعـران جـوان مـثـل مـانـتـل سـرخ بـرای گـاوبـازان اسـت.” ضـمـنـاً بـیـن دو دسـتـۀ فـوق الـذکـر آیـنـده گـرایـان مـبـایـنـت وجـود داشـت. 

      مــاکـسـیــم گـورکـی(Maksim Gorkij)(1936- 1868) نـظــر داد، کــه آیـنـده گـرایــی بــه سـخـتـی مـی تــوانـسـت یـک 

سـمـت در روسـیـه بـه حـسـاب آیـد. آیـنـده گـرایـان عـبـارت از یـک مـشـت نـویـسـنـدۀ کـم و بـیـش مـسـتـعـد بـودنـد، کـه بـه سـبـب طـراوت جـوانـی و تـصـمـیـم شـان بـرای گـسـسـت از اشـکـال عـادی جـالـب بـه نـظـر مـی رسـیـدنـد. او از بـیـن آنـان عـمـدتـاً از مـایـاکـوفـسـکـی نـام بـرد، کـه در یـکـی از جـلـسـات شـعـرخـوانـی او حـضـور داشـتـه، و خـوانـش شـعـرش ” ابـر شـلـوارپـوش” را از زبـان او شـنـیـده بـود.     

     مـایـاکـوفـسـکـی از هـمـان اولـیـن کـارهـایـش تــصـویــر شـاعـری را از خـود بـنـمـود کـه خـصـمـانـه بـر ضـد نـوعـی از زیـبـایـی شـنـاسـی مـتـداول در آن سـال هـا بـود، کـه در لاک فــردگــرایــی فــرو رفـتـه، در دنـیـای رؤیـاهـای پـوچ مـسـتــغــرق بــود. او، بـــه شـیــوۀ خــود، ضـمــن ادامــۀ سـنــت هـــای آلــکــسـانـــدر پــوشــکــیــن(Aleksander Pusjkin) ( 1837- 1799)، مـیـخـائـیــل لـــرمــونــتــوف(Mikhail Lermontov) ( 41- 1814) و نـیـکـلای نـکـراسـوف(Nikolaj Nekrasov)( 77- 1821)، از مـسـئـولـیـت خـطـیـر شـاعـر در قـبـال مـردم و مـأمـوریـت رسـالـت وارانـۀ او سـخـن گـفـت.

      جـنـگ جـهـانـی اول( ۱۸- ۱۹۱۴)، کـه چـنـدیـن مـیـلـیـون نـفـر را بـه مـرگ، آلام و فـجـایـع مـحـکـوم سـاخـت، وجـدان اجـتـمـاعـی مـایـاکـوفـسـکـی شـاعـر مـبـارز، انـقـلابـی را بـیـدار کـرد. نـفـرت آتـشـیـن از دنـیـای سـتـمـگـر و بـی قـانـون و هـمـدردی بـا مـردمـان خُـردشـده زیـر بـار سـنـگـیـن شـرائـط نـکـبـت بـار زنـدگـی بـیـان تـوان مـنـد و زنـده ای در کـارهـای او، نـوشـتـه شـده طـی سـال هـای ۱۷- ۱۹۱۴ یـافـت، و او را بـه مـثـابـۀ یـکـی از بـهـتـریـن شـاعـران پـیـشـا انـقـلاب روسـیـه بـرجـسـتـه سـاخـت. امـا بـایـد گـفـت، مـایـاکـوفـسـکـی بـیـش تـر بـه عـنـوان شـاعـر اکـتـبـر بـزرگ، شـاعـر عـصـر نـو، نـوآور انـقـلابـی شـنـاخـتـه شـده اسـت.

      شـاعـر شـعـر بـلـنـدش ” ابـر شـلـوارپـوش”(۱۹۱۵) را بـرنـامـۀ کــار پــیـشـا انـقـلابـش بــا تـعــریــف مـحـتــوای آن در چـهــار شـعــار: ” مُـرده بـاد قـوانـیـن شـمـا! مُـرده بـاد هـنـر شـمـا! مُـرده بـاد سـیـسـتـم شـمـا! مُـرده بـاد مـذهـب شـمـا!” بـه شـمـار مـی آورد. ” ابـر شـلـوارپـوش” شـعـری انـقـلابـی اسـت، نـه صـرفـاً بـه ایـن جـهـت کـه شـاعـر در آن از انـقـلاب در شُـرَف وقـوع سـخـن مـی گـویـد، امـا هـم چـنـیـن بـه جـهـت بـرخـورد او بـه دنـیـای سـرمـایـه داری بـا تـمـام جـوانـب آن. چـهـار شـعـار ” مُـرده بـاد!” نـفـی پـرشـور کـل سـیـسـتـم روابـط اجـتـمـاعـی ای هـسـتـنـد، کـه مـیـلـیـون هـا انـسـان را بـه تـحـمـل آلام مـحـکـوم مـی سـازد. در ۱۹۱۵ مـایـاکـوفـسـکـی خـود مـقـصـودش از سـرودن ایـن شـعـر را آمـاده سـازی تـوده هـا بـرای یـک خـیـزش تـوضـیـح داد. او شـعــار مُـرده بـاد سـیـسـتـم شـمـا!” بـه خـشـم آلـوده اش را تـنـهـا از بـابـت خـود بـر زبـان نـمـی آورد، امـا از طـرف تـوده هـای دمـوکـراتـیـک، کـه شـاعـر بـیـش از پـیـش از سـرنـوشـت شـان احـسـاس نـگـرانـی مـی نـمـود.

      مـوقـعـیـت کُـنـش گـرایـانـۀ مـایـاکـوفـسـکـی بـه صـورت شـاعـر عـصـیـان جـو و مـعـتـرض مـکـان ویـژۀ او را در اد بـیـات دمـوکـراتـیـک طـی پـنـج سـال تـا فـرارسـیـدن انـقـلاب اکـتـبـر تـعـیـیـن نـمـود، و تـوجـه گـورکـی را جـلـب کـرد. مـایـا کـوفـسـکـی مـلاقـاتـش بـا گـورکـی در بـهـار ۱۹۱۵ را یـک روی داد مـهـم در زنـدگـیـش بـه حـسـاب مـی آورد. گـورکـی بـا مـهـر و عـلاقـۀ گـرمـش ایـن شـاعـر جـوانـی را کـه در نـظـر او صـاحـب اسـتـعـداد کـم نـظـیـری بـود، در مـرحـلـۀ دشـوار خـودشـنـاسـی خـلاقـانــۀ شـاعـر، در تـمـایــل او بــه راه مـؤثــر خـود در هـنــر یــاری نـمـود، و اشـتــیـاق شـاعــر بـه طـرح ” سـئـوالات وجـدان اجـتـمـاعـی و مـسـئـولـیـت اجـتـمـاعـی” را تـحـریـک کـرد.۱

      یـکـی از مـؤثـرتـریـن و شـجـاعـانـه تـریـن حـمـلات در ادبـیـات پـیـش رو بـه جـنـگ امـپـریـالـیـسـتـی و دفـاع هـا از حـق انـسـان بـه زنـدگـی، شـادمـانـی و سـعـادت شـعـر بـلـنـد مـایـاکـوفـسـکـی ” جـنـگ و صـلـح”(۱۹۱۶) بـود. در ایـن شـعـر جـنـگ بـه صـورت یـک مـصـیـبـت جـهـان گـیـر، مـعـلـول یـک سـیـسـتـم اجـتـمـاعـی مـبـتـنـی بـر زر و زور اسـتـنــبـاط شـده 

اسـت. تـصـویـر خُـرد کـنـنـدۀ انـسـان کُـشـی در تـضـاد بـا رؤیـای جـامـعـۀ سـوسـیـالـیـسـتـی رهـیـده از کـابـوس جـنـگ قـرار داده شـده، مـلـل گـونـاگـون بـه وحـدت بـرادرانـه فـراخـوانـده شـده انـد، و آزادی و سـعـادت انـسـان بـاارزش تـریـن آرمـان هـا تـلـقـی گـشـتـه اسـت.

      در شـعـر بـلـنـد ” آدم “( ۱۷- ۱۹۱۶)، کـه مـوضـوعـات اسـاسـی نـویـسـنـدگـی پـیـشـا انـقـلاب مـایـاکـوفـسـکـی در آن جـمـع آمـده، سـرنـوشـت مـصـیـبـت بــار انـسـان در دنـیـایـی کـه سـرمـایـه داری ” اربـاب هـمـه” اسـت، مـورد تـأمـل فـلـسـفـی قـرار گـرفـتـه اسـت.

      مـایـاکـوفـسـکـیِ پـیـشـا انـقـلاب عـمـدتـاً شـاعـر غـزل سـرا بـود. فـصـاحـت شـجـاعـانـه و هـجـو در زبـان شـعـر و در بـافـت تـصـویـری نـویـسـنـدگـی پـیـشـا انـقـلاب مـایـاکـوفـسـکـی بـرجــسـتـه انـد.

      اهـمـیـت کـار مـایـاکـوفـسـکـی در پـیـغـام آن، جـنـبـش مـسـتـمـر آن، غـنـاء آن، عـمـق و شـعـاع انـدیـشـگـی انـقـلابـی پـر شـور و ذاتـی آنـسـت.

      انـدیـشـگـی سـیـاسـی مـایـاکـوفـسـکـی جـوان در هـمـان دورۀ پـیـشـا انـقـلاب بـه طـور غـیـرعـادی در سـطـح بـالا قـرار داشـت. اعـتـراض او در شـعـر ” جـنـگ و صـلـح” و ” آدم” از حـیـث رسـایـی و وسـعـت نـظـر ” جـهـان شـمـول” هـسـتـنـد.

      در جـریـان انـقـلاب بـورژوا – دمـوکـراتـیـک فـوریـه ۱۹۱۷ مـایـا کـوفـسـکـی در خـیـابـان هـای پـتـروگـراد سـرگـرم فـعـالـیـت سـیـاسـی بـود. او در مـارس هـمـان سـال در هـمـآیـش هـنـرمـنـدان مـتـعـهـد شـر کـت جـسـت، و بــه اعـتــراض عــلـنـی بــه اقـدامـات حـکـومـت مـوقـت ( بـرقـرار شـده پـس از انـقـلاب فـوریـه، کـه ریـاسـتـش را از ژوئـیـه تـا سـقـوطـش در اکـتـبـر ۱۹۱۷ آلـکـسـانــدر کـرنـسـکـی(Aleksander Kerenskij)(1970- 1881) عـهـده دار بـود) در جـهـت اِعـمـال کـنـتـرل بـر حـیـات فـرهـنـگـی پـرداخـت.

      فـاصـلـه زمـانـی فـوریـه و اکـتـبـر ۱۹۱۷ دارای مـکـان بـرجـسـتـه ای در خـودشـنـاسـی ایـدئـولـوژیـک مـایـاکـوفـسـکـی بـود. در ایـن فـا صـلـه زمـانـی عـلاقـۀ او بـه سـیـاسـت تـشـدیـد گـردیـد، و هـر کـار تـازه اش طـی ایـن مـاه هـا گـامـی فـراتـر بـه صـوب شـکـل دهـی جـهـان بـیـنـی او بـه شـمـار مـی رود. تـحـت شـرائـط بـسـیـار پـیـچـیـدۀ انـتـقـال انـقـلاب روسـیـه از مـرحـلـۀ بـورژوا – دمـوکـراتـیـک بـه مـرحـلـۀ سـوسـیـالـیـسـتـی مـایـاکـوفـسـکـی روشـن سـاخـت، کـه راه او راه پـرولـتـاریـای انـقـلابـی بـا رهـبـری حـزب بـلـشـویـک بـود.

      در آوریــل ۱۹۱۷ – هـمـزمـان بــا انـتـشـار یـافـتـن بــرنـهـادهـا( تــزهـا)ی مـشـهــور ولادیـمـیـر ایـلـیـچ لـنـیـن(Vladimir

Ilitj Lenin)( 1924- 1870) دربـارۀ وظـایـف پـرولـتـاریـا در انـقـلاب جـاری۲ – مـایـاکـوفـسـکـی شـعـر ” انـقـلاب. یـک شـرح شـاعـرانـۀ وقـایـع” را سـرود، و در آن شـادمـانـه از سـرنـگـون گـشـتـن فـرمـان روایـی مـطـلـق اسـتـقـبـال نـمـود. او در عـیـن امـیـد بـسـتـن بـه کُـنـش هـای تـوده هـا، انـتـظـار آن داشـت کـه انـقـلاب فـوریـه مـنـتـج بـه تـحـول سـوسـیـالـیـسـتـی و پـایـان جـنـگ خـونـیـن گـردد.

      قـدرت سـیـاسـی پـسـا انـقـلاب فـوریـه را بـورژوازی قـبـضـه کـرده بـود، و مـایـاکـوفـسـکـی در ضـمـن خـوانـدن اشـعـا رش در عـمـومـیـت و شـرکـت در بـحـث هـا، درمـورد سـیـاسـت امـپـریـالـیـسـتـی حـکـومـت مـوقـت و خـیـانـت احـزاب مـتـلـون اعـلام خـطـر مـی نـمـود. او در اوایـل اوت ۱۹۱۷ شـعـر ” پـاسـخ گـویـی” را انـتـشـار داد، کـه در آن بـه سـیـاسـت جـنـگ امـپـریـالـیـسـتـی حـمـلـه کـرده، حـزب مـوسـوم بـه دفـاع اجـتـمـاعـی را کـه ایـن سـیـاسـت را ” آزادی مـلـی” تـوجـیـه مـی نـمـود، بـه اسـتـهـزاء گـرفـت. او پـوشـش از روی اهـداف حـقـیـقـی جـنـگ بـرداشـت، کـه در سـودجـویـی، تـصـرف و تـقـسـیـم بـازارهـای تـازه بـرای بـورژوازی خـلاصـه مـی شـد. شـعـر ” پـاسـخ گـویـی” مـسـتـقـیـمـاً سـربـازان و مـردم را مـخـاطـب سـاخـتـه بـود.

      مـایـاکـوفـسـکـی پـرشـورانـه مـشـتـاق انـقـلاب تـازه ای بـود، کـه پـاسـخ گـوی پـرسـش هـای ریـشـه ای زنـدگـی اجـتـمـا عـی بـاشـد، و انـقـلاب فـوریـه نـاتـوان از آن بـود. زمـانـی کـه ایـن انـقـلاب تـازه در اکـتـبـر روی داد، مـایـاکـوفـسـکـی در زمـرۀ اولـیـن کـسـانـی بـود کـه خـطـاب بـه هـنـرمـنـدان اعـلام داشـت: ” مـا بـایـد از قـدرت نـویـن اسـتـقـبـال کـنـیـم، و بـا آن مـرتـبـط شـویـم.”

پـسـا انـقـلاب اُکـتـبـر

رویـکـرد مـایـاکـوفـسـکـی بـه انـقـلاب اکـتـبـر صـریـح و بـی چـون و چـرا بـود: ” پـذیـرفـتـن یـا نـپـذیـرفـتـن؟ چـنـیـن سـئـوا لـی بـرای مـن مـطـرح نـبـود. آن انـقـلاب مـن بـود.”

      رویـکـرد مـعـدودی نـویـسـنـدگـان در قـبـال انـقـلاب بـه صـراحـت رویـکـرد مـایـاکـوفـسـکـی بـود، امـا ضـمـنـاً هـیـچ کـس را نـیـز گـریـزی از مـوضـع گـیـری نـبـود. فـرهـنـگ جـزیـی از بـحـث سـیـاسـی گـردیـد. هـر کـس مـوافـق رژیـم نـو زاد شـوروی نـبـود، بـر ضـد آن بـود.

      بـسـیـاری تـن بـه مـهـاجـرت سـپـردنـد، اکـثـراً نـویـسـنـدگـان سـال خـورده ای کـه در آن تـاریـخ بـخـش عـمـدۀ نـویـسـنـد گـی شـان را پـشـت سـر داشـتـنـد؛ امـا هـم چـنـیـن نـویـسـنـدگـانـی از قـبـیـل ایـوان بـونـیـن(Ivan Bunin)( 1953- 1870) که آثـار عـمـدۀ شـان را در مـهـاجـرت نـوشـتـنـد، یا نـویـسـنـدگـان جـوانـی چـون ولادیـمـیـر نـابـوکـوف(Vladimir Nabokov) (1977- 1899) کـه نـویـسـنـدگـی شـان ابـتـداء در تـاریـخ دیـرتـری رشـد یـافـت. نـیـز نـاگـفـتـه نـمـانـد، کـه گـروه هـای مـهـا جـر روسـی بـه فـعـالـیـت زنـده ای در شـهـرهـای بـزرگ بـرلـیـن، پـاریـس و پـراگ پـرداخـتـنـد.

      بـرای نـویـسـنـدگـانـی کـه در روسـیـه مـانـدگـار شـدنـد، وضـعـیـت چـنـدان آسـان نـبـود. بـه زودی ایـن پـرسـش هـا مـطـرح گـردیـد: کـدام انـقـلاب؟ انـقـلاب چـه کـس؟ آیـا هـنـر نـویـسـنـدگـی چـه فـایـده ای در روسـیـه داشـت؟ آیـا آن تـجـمـلـی بـرای طـبـقـۀ بـالای اجـتـمـاع نـبـود؟ در زمـان نـیـاز بـه وجـود سـربـازان، صـنـعـتـگـران، مـتـخـصـصـان فـنـی نـویـسـنـدگـان چـه کـاره بـودنـد، و چـه از دسـت شـان بـرمـی آمـد؟ مـایـاکـوفـسـکـی در شـعـرش ” نـویـسـنـدگـان و کـارگـران”(۱۹۱۸) بـه دفـاع از نـویـسـنـدگـی پـرداخـت: ” گـفـتـه مـی شـود، کـه کـارگـران مـفـیـدتـر از نـویـسـنـدگـان انـد. گـفـتـه مـی شـود، کـه مـفـیـدتـرسـت چـیـزهـای مـادی تـولـیـد کـرد، تـا نـوشـت. در صـورتـی کـه نـویـسـنـده بـا زبـان بـهصـورتابـزارانـدیـشـههـاوتـصـوراتانـسـانراصـیـقـلمـیزنـد. کـل ایـن تـضـادآفـریـنـی احـمـقـانـه و اشـتـبـاه اسـت. بـه وجـود کـارگـر و نـویـسـنـده هـر دو نـیـازسـت، از هـیـچ کـدام شـان نـمـی تـوان صـرف نـظـر کـرد. شـایـد اصـلاً بـایـد عـنـوان ” نـویـسـنـده” را حـذف و بـه جـای آن ” کـارگـر حـرف” را بـه کـار بـرد.” بـا ایـن سـطـور مـایـاکـوفـسـکـی آن چـیـزی را بـیـان داشـت کـه وظـیـفـۀ او و بـسـیـاری دیـگـر در جـامـعـه بـود: مـبـلـغ انـقـلاب و آیـنـده، اعـلان گـر جـامـعـۀ نـویـن، انـسـان نـو، دنـیـای نـو بـودن. گـفـت: ” مـا نـمـی خـواهـیـم نـویـسـنـدگـان مـحـسـوب شـویـم. مـا مـی خـواهـیـم کـمـونـیـسـت هـایـی بـاشـیـم، کـه سـیـاسـت حـزب را در حـوزۀ ادبـیـات پـیـاده مـی کـنـنـد.”  

      واضـح اسـت حـزب در ابـتـداء وقـت کـافـی بـرای اشـتـغـال بـا مـسـائـل ادبـی نـداشـت. سـیـاسـت فـرهـنـگـی در وهـلـۀ نـخـسـت بـا نـظـر بـه قـابـل دسـتـرسـی سـاخـتـن ارزش هـای فـرهـنـگـی بـرای مـردم تـهـیـه شـده بـود. امـا رژیـم از بـدو امـر

درک روشـنـی از امـکـانـات هـنـر بـه مـثـابـۀ وسـیـلـۀ عـوام پـسـنـدسـازی سـیـاسـت حـزب داشـت. در هـمـیـن راسـتـا بـود کـه نـقـاشـان و نـویـسـنـدگـان بـا قـطـارهـای مـوسـوم بـه ” آژیـت – پـروپ”( تـهـیـیـج – تـبـلـیـغـات) بـه گـشـت و گـذار در سـرتـاسـر مـمـلـکـت پـرداخـتـنـد. فـیـلـم تـوجـه لـنـیـن را در کـشـوری بـه خـود جـلـب نـمـود کـه اکـثـریـت مـردم در بـی سـوا دی بـه سـرمـی بـرد. او بـا حـس اهـمـیـت آگـهـی و روان شـنـاسـی تـأکـیـد ورزیـد، کـه پـیـش از فـیـلـم هـای تـبـلـیـغـاتـی سـیـا سـی اصـلـی مـی بـایـد فـیـلـم هـای کـوتـاه سـرگـرم کـنـنـده نـمـایـش داده شـونـد.

      نـقـطـه نـظـر مـایـاکـوفـسـکـی ” انـقـلاب مـن” بـود، و او و آیـنـده گـرایـان پـیـرامـونـش از اولـیـن ایـام انـقـلاب خـود را آمـادۀ سـرودن شـعـر بـرای مـردم و دیـدار از کـارخـانـه هـا و سـخـنـرانـی بـرای کـارگـران اعـلام نـمـودنـد، ولـی مـسـلـم اسـت سـلـیـقـه از روزی بـه روز دیـگـر عـوض شـدنـی نـیـسـت. مـایـاکـوفـسـکـی شـاکـی بـود، کـه ” تـئـاتـرهـا بـه نـمـایـش اُپـراهـایـی از نـوع Aida( آیـدا ) و La Traviata( لا تـراویـاتـا )[۳] ادامـه مـی دهـنـد (…)، نـویـسـنـدگـان هـم چـنـان از گـل هـای سـرخ مـی نـویـسـنـد، نـقـاشـان هـنـوز زمـان قـدیـم را تـصـویـر مـی کـنـنـد.”

      بـه نـظـر مـایـاکـوفـسـکـی – کـه شـعـارش ” هـنـر بـه درون زنـدگـی!” بـود – بـه هـمـراه انـقـلاب در جـامـعـه مـی بـایـد انـقـلابـی در هـنـر بـا آزمـایـشـات جـسـورانـه و یـک زبـان نـو انـجـام گـیـرد. مـایـاکـوفـسـکـی عـلاوه بـر سـرایـش و خـوانـش شـمـار زیـادی اشـعـار فـصـیـحـانـۀ دسـت اول در مـوضـوعـات انـقـلابـی در عـمـومـیـت، از کـل هـنـر بـورژوایـی گـذشـتـه و حـال بـا خـشـن تـریـن لـحـن و کـلام عـیـب جـویـی مـی کـرد.

      مـایـاکـوفـسـکـی و آیـنـده گـرایـان تـنـدرو سـریـعـاً و مـصـمـمـانـه بـه جـانـب داری از انـقـلاب اکـتـبـر و بـلـشـویـک هـا بـرخـاسـتـنـد، و بـلافـاصـلـه پـس از انـقـلاب شـمـاری از آنـان بـه طـور جـمـعـی درخـواسـت پـذیـرفـتـه شـدن در حـزب بـا نـام کُـمـفـوت(Komfut)( اخـتـصـارِ فـوتـوریـسـت هـای کـمـونـیـسـت) را نــمــودنـــد، و بـــا مــایــاکــوفـــســکــی در رأس شــان در ســـرتــاســر دورۀ ” کـمـونـیـســم جــنــگــی”(Vojénnyj Kommunízm)۴ و تـحــت جــنـگ داخــلـی ( ۲۱- ۱۹۱۸)۵ تـجـارب هـنـری شـان را بـه اشـکـال تـهـیـیـجـی در پـشـتـیـبـانـی از بـلـشـویـک هـا بـه کـار بـردنـد. بـا وجـود بـی رغـبـتـی رهـبـران حـزب و لـنـیـن بـه آیـنـده گـرایـان تـنـدرو و عـصـبـانـی، آن هـا فـعـالـیـت سـازنـدۀ آیـنـده گـرایـان را قـبـول داشـتـنـد، و دولـت  شـوروی از طـریـق کــمـیـسـاریـای خـلـق بـرای آمـوزش و روشـنـگـری(Narkompros) از دسـامـبـر ۱۹۱۸ تـا آوریـل ۱۹۱۹ پـرداخـت هـزیـنـۀ انــتـشـار ارگــان آیــنـده گــرایــان، نــشـریـۀ هـفـتـگـی Iskusstvo Kommuny (هـنـر کـمـون) را در پـتـروگـراد تـقـبـل کـرده بـود. از دلایـل جـانـب داری آیـنـده گـرایـان از انـقـلاب طـبـیـعـتـاً امـکـان از رهـگـذر آن بـرای عـصـیـان ضـد بـورژوایـی و عـلـیـه کـل ” فـرهـنـگ قـدیـم” بـه نـام یـک عـصـر نـو بـود. از نـقـطـه نـظـر آیـنـده گــرایـان و هـمـکــاران نــزدیـک شــان نـظـریــه پــردازان فــرمـالــیــسـت در انـجـمــن مـطــالـعــۀ زبــان شــاعــرانــه ( اخـتـصـار روسـی: Opojaz( اُپـوجـاز))، تـأسـیـس شـده در ۱۹۱۹ و دربـرگـیـرنـدۀ گـروهـی از دانـشـمـنـدان روس و یـکـی از مـراکـز تـکـامـل مـکـتـب فـرمـالـیـسـم، هـنـر مـسـتـقـیـمـاً بـازتـابـنـدۀ واقـعـیـت یـا بـیـان احـسـاسـات نـبـود. آن در وهـلـۀ اول ادراک مـواد بـود: فـن، سـاخـتـار، ” مـداخـلـه” آگـاهـانـه در جـریـان اکـمـال دنـیـای ادراکـی دریـافـت کـنـنـدۀ هـنـر. انـدیـشـۀ تـعـویـض کـارکـرد آیـنـه وارانـه( بـازتـابـنـده) هـنـر بـا پُـتـک وارانـه( تـغـیـیـر دهـنـده) بـه گـونـۀ گـرایـش جـویـانـه اصـلاً مـنـشـأش را در آیـنـده گـرایـی ( و فـرمـالـیـسـم ) داشـت. در صـورت عـدم درک صـحـیـح ایـن نـکـتـه، نـقـش مـتـرقـیـانـه ای کـه آیـنـده گـرایـان و فـرمـالـیـسـت هـا در مـبـارزۀ فـرهـنـگـی در دهـۀ ۲۰ در شـوروی ایـفـاء نـمـودنـد، نـا مـفـهـوم خـواهـدبـود. بـه عـنـوان مـثـال نـبـایـد از نـظـر دور داشـت، کـه بـرخـورد فـرمـالـیـسـم بـه ” مـواد” و ” ا دبـیّـت” نـه بـه صـورت ” هـنـر بـرای هـنـر”(l’art pour l’art)، امـا بـه صـورت کُـنـش گـرایـانـه و سـودمـنـدانـه تـوجـیـه مـی گـردیـد. بـه عـنـوان نـمـونـه در مـقـالـۀ نـظـریـه پـرداز ادبـیـات و فـیـلـم و از بـانـیـان فـرمـالـیـسـم ویـکـتـور شـیـکـلـوفـسـکـی(Viktor Sjklovskij)( 1984 – 1893) تـحـت عـنـوان ” هـنـر بـه مـثـابـۀ گـفـتـمـان”(۱۹۱۹) نـوسـازی مـسـتـمـر کـاربـرد هـنـر بـه صـورت سـازمـان دهـانـه و زنـده نـمـودن اشـکـال ادراکـی دریـافـت کـنـنـدۀ هـنـر تـوضـیـح داده مـی شـود.

        انـقـلاب اکـتـبـر از مـایـاکـوفـسـکـی یـک نـوآور سـاخـت. او از سـفـسـطـه در قـطـعـات ادبـی پـیـشـیـن خـود بــه سـمـت

سـادگـی در نـوشـتـن و سـرودن روی آورد. او راه دشـوار جـسـتـار و آزمـایـش را پـیـمـود. در تـبـاتـب کـوشـش او بـرای یـافـتـن یـک شـکـل هـنـری نـو، یـک مـحـتـوای نـو در کـارهـایـش تـوسـط عـصـر انـقـلابـی تـولـد یـافـت.

      بـا انـقـلاب اکـتـبـر مـرحـلـه ای تـازه در شـاعـری مـایـاکـوفـسـکـی آغـاز گـردیـد. چـنـان کـه ” قـصـیـدۀ انـقـلاب” (۱۹۱۸) او نـشـان مـی دهـد، خـط عـمـدۀ تـکـامـل مـایـاکـوفـسـکـی بـه عـنـوان شـاعـر نـوآور عـبـارت از تـفـسـیــر واقـعــیـت

نـو، انـدیـشـه هـای نـو  و مـوضـوعـات نـو بـه قـصـد وقـف اسـتـعـدادش بـه پـشـتـیـبـانـی از انـقـلاب بـود. مـایـاکـوفـسـکـی در نـویـسـنـدگـی پـیـشـا انـقـلاب اکـتـبـر شـاعـری در جـسـتـار راه بـه سـمـت مـردم بـود. در انـقـلاب مـایـاکـوفـسـکـی ” مـردان و زنـان واقـعـی” را بـرای اولـیـن بـار مـشـاهـده کـرد. مـنـبـع الـهـام خـلاقـانـۀ شـاعـر جـدیـت او در بـرقـراری تـمـاس بـا مـردم و پـیـشـآهـنـگـش، طـبـقـۀ کـارگـر، بـود. اولـیـن نـمـایـشـنـامـۀ پـسـا انـقـلاب مـایـاکـوفـسـکـی بـوف مـرمـوز و شـعـر بـلـنـدش “۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰ “(۲۰- ۱۹۱۹) راجـع بـه مـردمـی بـودنـد کـه از ایـن مـبـدأ زمـانـی مـی رفـتـنـد تـا در کـانـون افـکـار و امـیـدهـای او قـرار گـیـرنـد.

      از نـخـسـتـیـن روز انـقـلاب اکـتـبـر مـلاحـظـۀ کـلـیـدی در کـار مـایـاکـوفـسـکـی خـوش بـیـنـی انـقـلابـی بـود. نـگـرش او بـر دنـیـا عـوض شـد.

      اسـتـعـداد مـایـاکـوفـسـکـی، کـه پـیـشـا انـقـلاب اکـتـبـر بـه نـحـو زنـده ای در اشـعـار انـقـلابـی قـابـل مـلاحـظـۀ او نـمـا یـان گـشـتـه بـود، پـسـا انـقـلاب اکـتـبـر بـارور شـد. شـعـرسـرایـی او شـکـوفـایـی کـامـلـش را بـیـن سـال هـای ۱۹۲۴ تـا ۱۹۳۰ یـافـت. او ضـمـن خـلـق شـعـر از انـقـلاب، بـه گـونـه ای انـقـلاب را نـیـز در شـعـر وارد کـرد.

      ” شـرکـت ” مـنـاسـب تـریـن واژه بـرای روشـنـگـری تـجـارب شـخـصـی مـایـاکـوفـسـکـی بـه عـنـوان شـاعـر مـی بـا شـد. او شـخـصـاً در جـریـان امـور شـرکـت داشـت.

      ” قـلـب بـه هـمـراه حـقـیـقـت ” – ایـن اصـل زیـبـایـی شـنـاخـتـی مـایـاکـوفـسـکـی بـه ایـن مـعـنـاسـت، کـه مـرز بـیـن غـزل و حـمـاسـه، یـا حـتـی بـیـن غـزل و هـجـو بـرای او مـاهـیـت وجـودیـش را از دسـت داده بـود. هـر آن چـه در دنـیـا روی مـی داد، در قـلـب شـاعـر نـیـز روی مـی داد. نـیـاز مـایـاکـوفـسـکـی بـه خـودبـیـانـی هـمـه چـیـز را دربـرمـی گـرفـت: از دیـدگـاه او عـشـق و سـیـاسـت بـه صـورت بـرابـر مـوضـوعـات شـعـرسـرایـی بـودنـد، گـرچـه بـا ایـن حـال بـایـد گـفـت کـه سـیـاسـت جـایـگـاه وسـیـع تـری از عـشـق در اشـعـار او اشـغـال نـمـوده اسـت.

      هـیـجـان شـرط ضـرور کـار خـلاقـانـه اسـت. ولـی جـالـب اسـت کـه نـزد مـایـاکـوفـسـکـی نـیـاز خـلاقـیـت از ” تـمـاس” بـا ” امـور” یـا مـوضـوعـات شـاعـرانـۀ کـامـلاً مـتـفـاوتـی نـشـأت گـرفـتـه اسـت. نـیـز، بـا وجـود ایـن کـه غـزل سـرایـی مـایـا کـوفـسـکـی – سـیـاسـی، اجـتـمـاعـی گـرایـانـه یـا هـر نـام دیـگـری کـه بـر آن بـه گـذاریـد – مـشـابـه کـارهـای پـیـشـیـنـیـان بـزرگ او، پـوشـکـیـن، نـکـراسـوف و آلـکـسـانـدر بـلـوک(Aleksander Blok)( 1921- 1880) مـی بـاشـد، ولـی یـکـسـان بـا آن هـا نـیـسـت، زیـرا شـرکـت شـخـصـی مـایـاکـوفـسـکـی در جـریـان امـور زمـانـش از نـوع مـتـفـاوتـی بـود. او خـود ایـن را چـنـیـن تـوضـیـح داده اسـت: ” هـنـرمـنـدان ضـعـیـف مـتـوجـه زمـان مـی شـونـد و مـنـتـظـر مـی مـانـنـد سپـری شـود تـا بـعـد در آن تـأمـل کـنـنـد؛ هـنـرمـنـدان قـوی بـه جـلـو مـی دونـد تـا بــه زمـان چـنـگ بـه زنـنـد و آن را بـا خـود بـه کـشـنـد.” ” بـه زمـان چـنـگ زدن و آن را بـا خـود کـشـیـدن” – ایـن واژه هـا بـیـانـگـر شـأن اجـتـمـاعـی – زیـبـایـی شـنـاخـتـی نـو یـسـنـده و بـرخـورد او بـه زنـدگـی اجـتـمـاعـی مـی بـاشـد. بـه نـظـر نـمـی رسـد ایـن تـذکـر لازم آیـد، کـه مـایـاکـوفـسـکـی یـک نـابـغـه در فـن شـاعـرانـگـی روسـیـه پـسـا پـوشـکـیـن بـود، و ” زمـان را بـا خـود بـه سـمـت درسـتـی کـشـیـد”. مـایـاکـو فـسـکـی ” بـه جـلـو دویـد”، زیـرا او بـه خـوبـی سـدۀ بـیـسـتـم را درک کـرده بـود، و آن را بـه سـمـت انـقـلاب اکـتـبـر کـشـیـد. مـایـاکـوفـسـکـی شـخـصـاً بـا شـرکـت در جـریـان تـاریـخـی مـورد ” عـمـومـی” و ” شـخـصـی” را بـا هـم تـرکـیـب، و در وا قـع مـرز بـیـن آن دو را مـحـو کـرد. در هـر آن چـه او کـرد، مـورد شـخـصـی از مـورد عـمـومـی جـدا نـبـود، امـا مـسـتـقـیـمـاً بـا آن درآمـیـخـتـه بـود.

      یـکـی از بـهـتـریـن کـارهـای مـایـاکـوفـسـکـی طی سـال هـای تـهـور و شـجـاعـت انـقـلاب شـعـر ” رژۀ چـپ گـرایـان “، بـا اهـمـیـت یـک اعـلامـیـۀ شـاعـری انـقـلابـی بـود. ” رژۀ چـپ گـرایـان” بـا پـیـغـام قـهـرمـانـانـه اش و سـبـک جـسـورانـه و پـرحـرارتـش، شـعـری کـه در آن زبـان شـعـایـر، اعـتـراضـات و سـخـنـرانـی هـای عـمـومـی بـه شـاعـری انـتـقـال داده شـده بـود، مـحـبـوبـیـت فـراوانـی در سـال هـای اول پـسـا انـقـلاب کـسـب کـرد. شـعـر بـه بـیـسـت و هـشـت زبـان در داخـل اتـحـاد شـوروی پـیـشـیـن و بـه نـوزده زبـان خـارجـی دنـیـا بـرگـردانـده شـده اسـت. بــرای شـاعـران پـیـش رو دنـیـا ” رژۀ چـپ گـرایـان ” بـه یـک مـدل هـنـر انـقـلابـیِ مـسـتـقـیـمـاً مـخـاطـب سـازنـدۀ مـردم و نـوآوری حـقـیـقـی مـلـهـم از زنـدگـی تـبـدیـل گــردیـد.

      بـوف مـرمـوز یـکـی از پـیـروزی هـای هـنـر شـوروی طـی سـال هـای اول پـسـا انـقـلاب مـحـسـوب گـردیـده اسـت. آن را در حـقـیـقـت مـی تـوان نـخـسـتـیـن نـمـایـشـنـامـۀ شـوروی بـه شـمـار آورد. نـمـایـشـنـامـه بـه زبـان تـمـثـیـلـی و کـامـلاً نـمـونـه از اهـمـیـت تـاریـخـی جـهـان شـمـول انـقـلاب و مـسـائـل فـوری جـاری سـخـن مـی گـفـت.

      مـطـالـبـۀ مـایـاکـوفـسـکـی مـبـنـی بـر نـزدیـک سـاخـتـن هـنـر بـه زنـدگـی و انـطـبـاق آن بـا وظـایـف انـقـلابـی بـه اعـتـقـادنـامـۀ مـایـاکـوفـسـکـی تـبـدیـل گـردیـد. او لازمـۀ ” خـلـق زیـبـایـی نـو” را شـرکـت کُـنـش گــرایـانـۀ مـسـتـقـیـم در پـیـکـار عـمـومـی مـردم، رد نـقـطـه نـظـر شـاعـرانـی کـه در انـتـظـار فـروکـش کـردن طـوفـان و بـعـد تـأمـل در آن از ” فـاصـلـۀ زمـان” بـودنـد، درک مـی کـرد. مـایـاکـوفـسـکـی خـود را بـه مـیـان گـرداب روی دادهـا افـکـنـد، و آمـادگـیـش بـرای انـجـام هـر امـر ضـرور در راه انـقـلاب را اعـلام داشـت. او بـه ارتـش دلـیـر تـهـیـیـج گـران و مـبـلـغـان حـزب پـیـوسـت، و از شـرکـت در بـنـای یـک دنـیـای نـو سـرافـراز بـود. ایـن را او راه بـه زنـدگـی، بـه قـلـوب مـردم تـلـقـی مـی کـرد. او کـارش بـا آگـهـی هـای جـالـب و مـردم پـسـنـد مـوسـوم به ” پـنـجـره هـای روسـتـا ” را مـهــم تــریــن مــرحـلــه در ایـــن راه بـــه شــمــار آورد. پــیــش رو ” پـنـجـره هـای روسـتـا ” یـک آلـبـوم مـنـتـشـر شـده بـا عـنـوان قـهـر مـانـان و قـربـانـیـان انـقـلاب و کـتـاب یـک الـفـبـای شـوروی بـود. مـا یـاکـوفـسـکـی خـود ایـن هـا را ” کـوشـش هـای اولـیـه اش در شـاعـری آژیـت[ تـهـیـیـجـی]” مـی دانـسـت. مـایـاکـوفـسـکـی در اوایـل اکـتـبـر ۱۹۱۹ کـارش را بـرای بـنـگـاه تـلـگـراف سـرتـاسـر روسـیّـه(روسـتـا)((Rossijskoje Telegrafnoje Agentstvo(ROSTA)( پـیـش رو خـبـرگـزاری تـاس(TASS)) آغـازیـد، و آن در زمـانـی بـود کـه عـمـلـیـات نـظـامـی دولـت هـای خـارجـی مـداخـلـه گـر در روسـیـه شـوروی بـا هـدف تـعـویـض رژیـم آن بـه سـرمـایـه داری پـیـشـیـن بـا شـدت پـیـش مـی رفـت. تـهـدیـد سـنـگـیـنـی بـر روی کـشـور سـایـه افـکـنـده بـود. در چـنـان زمـان دشـواری مـایـاکـوفـسـکـی بـه عـنـوان یـک تـهـیـیـج گـر بـه عـمـل پـرداخـت. ” پـنـجـره هـای روسـتـا ” نـوعـی از هـنـر آگـهـی، مـتـشـکـل از نـقـاشـی هـای مـضـحـک هـجـوآمـیـز تـوأم بـا شـعـایـر و بـرابـرنـهـاد( ابـداع ) مـایـاکـوفـسـکـی بـود. وجـه تـسـمـیـۀ آن ایـن کـه آگـهـی هـا بـرای روسـتـا فـرآورده مـی شـدنـد، و بـه مـنـظـور قـرار گـرفـتـن در مـعـرض تـمـاشـای عـمـوم بـه پـنـجـره هـای عـمـارات خـالـی از سـکـنـه در مـسـکـو چـسـبـانـده مـی شـدنـد. کـار بـا ” پـنـجـره هـای رو سـتـا ” مـوجـب غـنـی شـدن و عـمـق یـافـتـن انـدیـشـه هـای مـایـاکـوفـسـکـی حـول جـریـانـات اصـلـی انـقـلاب گـردیـدنـد. او آغـاز بـه سـرودن اشـعـار پـرشـوری دربـارۀ حـزب، کـارکـرد تـشـکـیـلاتـی آن در جـبـهـه و پـشـت جـبـهـه و قـدرت اخـلاقـی و سـیـاسـی آن در مـیـان تـوده هـا نـمـود. مـایـاکـوفـسـکـی حـزب کـمـونـیـسـت را نـیـرویـی تـوانـا بـه رهـبـری کـل بـشـریـت کـارگـر در پـیـکـارش بـر ضـد سـرمـایـه داری مـلاحـظـه مـی نـمـود.

      مـنـبـع الـهـام مـایـاکـوفـسـکـی اصـل اسـاسـی زیـبـایـی شـنـاسـی نـو مـتـبـلـور در آثـارش، خـویـشـاونـدی بـا مـردم و قـدرت حـقـیـقـت بـود.

      هـنـر سـوسـیـالـیـسـتـی بـه شـرائـط مـعـتـبـر مـوفـقـیـت دسـت یـافـتـه بـود، و مـلـهـم از انـدیـشـه هـای کـمـونـیـسـتـی در چـالـش عـلـیـه دشـمـن مـهـلـکـش، هـنـر زوال پـذیـر بـورژوازی، کـه قـصـد تـرک داوطـلـبـانـۀ مـیـدان را نـداشـت، بـود. از دیـدگـاه مـایـاکـوفـسـکـی سـیـسـتـم هـمـآهـنـگ نـظـرات و عـمـلـیـات حـزب درسـت بـود، و ایـن ارزیـابـی اهـمـیـت مـبـرم بـرای او در پـیـکـارش بـر ضـد زوال و خـواسـتـه هـای شـاعـری شـخـص او داشـت.

      بـا سـاخـتـن اسـتـادانـۀ نـوع تـازه ای از شـاعـری تـهـیـیـجـی تـوده ای، در واقـع مـایـاکـوفـسـکـی نـبـوغ نـوآوریـش را در خـدمـت تـکـامـل بـخـشـیـدن یـکـی از ریـشـه دارتـریـن سـنـت هـا در ادبـیـات روسـیـه بـه کـار گـرفـت. نـویـسـنـده و نـاقـد بـر جـسـتـه نـیـکـلای چـرنـیـشـفـسـکـی(Nikolaj Chernyshevsky)( 89- 1828) بـر ایـن بـاور بـود، کـه ادبـیـات فـقـط بـه شـر طـی سـزاوار نـامـش اسـت کـه ” آراء مـردم را هـدایـت کـنـد، اصـلاحـات در زنـدگـی مـلـت را تـدارک بـه بـیـنـد و تـسـهـیـل کـنـد، و خـطـاهـا و مـصـیـبـت هـا را بـا آمـوزشـات و آگـاه سـازی دفـع کـنـد.”۶

      مـایـاکـوفـسـکـی بـه مـحـاذات تـعـقـیـب یـک سـمـت کُـنـش گـرایـانـه در زنـدگـی، اشـکـال شـاعـرانـه را بـا از بـیـن بــردن خــط تـمـایــز بـیــن نــوع ” عــالــی”( شــاعــرانــه) و ” پــسـت” ( عـمـومـی) نـوسـازی نـمـود. در ۱۹۳۰ کـه نـمـونـه هـای گـونـاگـون کـارهـایـش، حـاصـل نـزدیـک بـیـسـت سـال را بـه نـمـایـش مـی گـذارد، تـأکـیـد کـرد: ” روزنـامـه، آگـهـی، شـعـار، بـحـث و اعـلان کـه از روی اسـتـهـزاء و تـحـقـیـر از طـرف غـزل سـرایـان خـالـص روبـیـده شـده انـد، [در ایـن جـا] بـه صـورت مـهـم تـریـن سـلاح ادبـی بـه نـمـایـش گـذاشـتـه شـده انـد.”

      دخـول شـاعـری تـهـیـیـجـی در زنـدگـی و مـخـاطـب سـاخـتـن مـسـتـقـیـم تـوده هـا، بـه صـورت یـک وسـیـلـۀ احـضـار پـاسـخ و بـه شـکـل کُـنـش، خـواسـتـه هـای شـاعـر در کـارش بـا واژه هـا و تـصـاویـر را هـنـایـانـد: نـیـاز نـیـل بـه صـراحـت، اخـتـصـار و اعـتـقـاد مـطـلـق.

      مـایـاکـوفـسـکـی ضـمـن کـار بـرای روسـتـا شـعـر بـلـنـد “۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰ ” را سـرود. شـعـر در قـالـب افـسـانـۀ پـری و تـصـاویـر خـیـالـی قـهـرمـانـانـه بـه تـفـسـیـر طـبـیـعـت تـاریـخـی، جـهـانـی انـقـلاب اکـتـبـر پـرداخـت. در ایـن شـعـر مـایـاکـوفـسـکـی از مـلاحـظـات و انـدیـشـه هـایـی کـه در ” پـنـجـره هـای روسـتـا ” و در شـمـاری از اشـعـار کـوتـاه او مـی یـابـیـم، نـتـیـجـه گـیـری کـلـی بـه عـمـل آورد. “۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰ ” شـعـری اسـت دربـارۀ مـردمـی نـو و سـازنـدگـان تـاریـخ. آن حـکـایـت دارد چـگـونـه در نـتـیـجـۀ پـیـروزی انـقـلاب مـردم خـود بـه اربـابـان هـمـه چـیـز تـبـدیـل گـشـتـه انـد.

      در ” پـنـجـره هـای روسـتـا ” مـایـاکـوفـسـکـی روسـیـه انـقـلابـی را مـتـرادف بـا هـادی حـقـیـقـی راه سـعـادت کـلـیـۀ مـردمـان دنـیـا تـصـور نـمـوده اسـت.

      در بـوف مـرمـوز، “۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰ ” و کـارهـای مـهـم دیـگـری نـوشـتـه شـده طـی سـال هـای اول قـدرت شـوروی، بـه مـانـنـد کـارهـای پـیـشـا انـقـلاب مـایـاکـوفـسـکـی، راه هـای خـیـالـی و مـجـرد و وسـایـل عـمـومـیـت دهـی هـنـرمـنـدانـه مـسـلـط مـی بـاشـد. صـحـنـۀ آدم کُـشـی تـعـلـق بـه فـضـا و زمـان مـشـخـصـی نـدارد. ولـیـکـن تـجـریـدات خـیـا لـی تـعـمـیـق کـنـنـدۀ تـفـاوت بـیـن آن چـه بـود و آن چـه هـسـت مـی بـا شـنـد.

      در ۵ مـارس ۱۹۲۲ روزنـامـۀ Izvestia( ایـزوسـتـیـا ) در  صـفـحـۀ ” زنـدگـی روزمـرۀ مـا ” بـه نـشـر یـک شـعـر هـجـوآمـیـز کـوتـاه شـده از مـایـاکـوفـسـکـی بـا عـنـوان ” دیـوانـۀ کـنـفـرانـس” پــرداخــت، کــه در آن شــاعــر بــه مـبــارزه بــر ضـد دیــوان سـالاری ( بـوروکـراسـی)، آفـتـی بـه ارث بـرده شـده از رژیـم پـیـشـیـن دعـوت کــرده بــود. بـه قـول آنـاتـولـی لـونـاچـارسـکـی(Anatolij Lunatjarskij) ( 1933- 1875)، کـمـیـسـر خـلـق بـرای آمـوزش و روشـنـگـری( ۲۹- ۱۹۱۷)، شـعـر مـایـاکـوفـسـکـی در روزنـامـه اسـبـاب تـفـریـح لـنـیـن گـردیـد، و او حـتـی بـعـد سـطـوری از آن را نـقـل کـرد.۷ لـنـیـن ضـمـن نـطـقـی در ۶ مـارس ۱۹۲۲ در جـلـسـۀ فـراکـسـیـون کـمـونـیـسـت کـنـگـرۀ سـرتـاسـری کـارگـران فـلـزکـاری روسـیـه بـا گـزارش ” وضـعـیـت بـیـن الـمـلـلـی و داخـلـی جـمـهـوری شـوروی”۸، صـحـت ارزیـابـی سـیـاسـی از دیـوان سـالاری در شـعـر مـایــاکــوفــسـکـی را تــأیــیـد نــمـود. مـایــاکــوفـسـکـی اهـمـیــت خـاصـی بــه واکـنـش لـنـیـن در قـبـال ” دیـوانـۀ کـنـفـرانـس” قــائــل بــود. واکــاوی( تـحـلـیـل) لـنــیـن از آفــت اجــتــمـاعـی دیــوان ســالاری بــه زبــان هـجـو در ” دیـوانـۀ کـنـفـرانـس” شـاعـر را از جـوانـب و روابـط تـازه در پـدیـده ای کـه تـوصـیـف کـرده بـود، آگـاهـانـیـد. او بـه خـوبـی واقـف بـود، کـه دیـوان سـالاری اغـلـب یـک شـکـل تـقـلای طـرف داران رژیـم قـدیـم بـود( از آنـان بـه انـدازۀ کـافـی در مـیـان کـارمـنـدان مـؤسـسـات شـوروی در آن تـاریـخ وجـود داشـتـنـد). لـنـیـن اشـارات اجـتـمـاعـی هـجـو مـایـاکـوفـسـکـی را فـراتـر بـرد، بـدیـن مـعـنـی کـه راه هـجـو آیـنـدۀ شـوروی را بـنـمـود. واکـاوی لـنـیـن از دیـوان سـالاری سـرمـش مـایـاکـوفـسـکـی در اشـعـار سـپـسـیـنـش قـرار گـرفـت. امـا واکـنـش لـنـیـن در قـبـال ” دیـوانـۀ کـنـفـرانـس” بـرای مـایـاکـوفـسـکـی صـرفـاً بـه عـنـوان هـجـونـویـس حـائـز اهـمـیـت نـبـود. آن بـه او قـوت قـلـب بـخـشـیـد کـه رویـکـردش بـه شـاعـری سـیـاسـی بـا تـأیـیـد انـدیـشـه هـای کـمـونـیـسـم درسـت بـود، چـنـان کـه گـفـت: ” اگـر ایـلـیـچ[ لـنـیـن] سـمـت سـیـاسـی مـرا درسـت بـه دانـد، ایـن بـدان مـعـنـاسـت کـه مـن در کـمـونـیـسـم بـه مـوفـقـیـت دسـت یـافـتـه ام. ایـن بـااهـمـیـت تـریـن و عـمـده تـریـن امـر بـرای مـا شـاعـران اسـت.۹

      ” مـن عـاشـقـم” نـخـسـتـیـن شـعـر عـاشـقـانـۀ مـایـاکـوفـسـکـی پـسـا انـقـلاب اکـتـبـر بـود. شـعـر عـمـدتـاً سـرودی دربـارۀ قـلـب انـسـان اسـت، کـه قـادر بـه شـمـول بـر کـل جـهـان مـی بـاشـد. انـسـان و دنـیـا یـکـی هـسـتـنـد. ایـن حـالـت در کـار پـیـشـا انـقـلاب مـایـاکـوفـسـکـی یـافـت نـمـی شـود، و دادۀ انـقـلاب اسـت. شـاعـر در وحـدت انـسـان و دنـیـا احـسـاس مـؤثـر، شـادی بـخـش و درخـشـانـی تـشـخـیـص داد، و آن را ” عـشـق بـزرگ” نـامـیـد. ” بـزرگ در عـشـق، بـزرگ درنـفـرت” تـعـریـفـی بـود کـه مـایـاکـوفـسـکـی از بـرخـوردش بـه دنـیـا در ” مـن دوسـت دارم” بـه عـمـل آورد.

      از دیـدگـاه مـایـاکـوفـسـکـی شـاعـری ” شـخـصـی” و ” اجـتـمـاعـی” دو مـوضـوع نـاسـازگـار نـبـودنـد، امـا دو راه بـرای بـیـان یـک بـرخـورد مـکـمـل بـه دنـیـا تـلـقـی مـی شـدنـد. ضـمـنـاً مـایـاکـوفـسـکـی عـشـق، درونـی تـریـن احـسـاس، را از پـیـکـار کُـنـش گـرایـانـه بـر ضـد شـرائـط اجـتـمـاعـی نـاســزاوار انــسـان مـنــفـک نـمـی سـاخـت. او عــشـق را از ” دنـیـای حـقـیـر و بـی دغـدغـه” در اتـاق هـای خـصـوصـی دربـسـتـه بـه مـیـدان عـظـیـم چـالـش هـا در بـیـرون بـرد.

      در ۱۹۲۳ مـایـاکـوفـسـکـی بـه اتـفـاق آیـنـده گـرایـان جـبـهـۀ چـپ( لِـف )(Levyi Front(LEF)) را در عـرصـۀ هـنـر تـشـکـیـل دادنـد، کـه مـی بـایـد ادامـه بـخـش سـیـاسـت کُـنـش گـرایـانـۀ آیـنـده گـرایـان بـاشـد.

      ارگـان ایـن گـروه نـشـریـه ای بـه هـمـیـن نـام، لِـف، بـا سـردبـیـری مـایـاکـوفـسـکـی و هـیـئـت تـحـریـریـه ای از جـمـلـه شـامـل نـظـریـه پـرداز مـارکـسـیـسـتِ هـنـر بـوریـس آرواتُـف(Boris Arvatov)(1940- 1896)، ســرگـی تــرچـاکُــف(Serg

ej Tretjakov)(مـقـتـ.۱۹۳۹- ۱۸۹۲)۱۰، شـاعـر نـیـکـلای آسـیـف(Nikolaj Asejev)(1963- 1889)، شـیـکـلـوفـسـکـی، نـویـسـنـده و ادیـب اوسـیـپ بـریـک(Osip Brik)( 1945- 1888) بـود. نـشـریـه جـمـعـاً در ۷ شـمـاره از ۱۹۲۳ تـا ۱۹۲۵ انـتـشـار یـافــت، و سـپـس از ۱۹۲۷ تـا ۱۹۲۹ بــا نــام جــدیــد Novyi LEF( لِـف نـو) بـا سـردبـیـری تـرچـاکُـف، کـه از مـو جـدان ایـن نـشـریـه( هـم نـسـخـۀ اولـیـه و هـم ثـانـوی) نـیـز بـود، مـنـتـشـر گـردیـد.

      لِـف ریـشـه اش را در آیـنـده گـرایـی داشـت، کـه جـنـاح تـنـدرو آن بـه طـوری کـه در پـیـش گـفـتـه شـد، بـه جـانـب داری مـصـمـمـانـه از انـقـلاب و بـلـشـویـک هـا بـرخـاسـتـنـد، و در رأس شـان نـیـز مـایـاکـوفـسـکـی بـود. لـونـاچـارسـکـی در سـال ۱۹۱۸ مـایـاکـوفـسـکـی را یـک شـاعـر پـرولـتـاریـایـی مـؤثـر طـبـقـه بـنـدی نـمـوده، و در سـال ۱۹۳۱ در خـصـوص اهـمـیـت او بـرای انـقـلاب در مـقـالـه ای تـحـت عـنـوان ” ولادیـمـیـر مـایـاکـوفـسـکـی، نـوآور” نـوشـتـه اسـت: ” مـا مـحـقـانـه مـی تـوانـیـم اظـهـار کـنـیـم کـه آمـدن مـایـاکـوفـسـکـی بـه انـقـلاب یـک ورود تـا مـنـتـهـا درجـه اسـاسـی، یـک ورود کـامـلاً درخـور مـلاحـظـه بـود. مـوفـقـیـت هـای نـاشـی از پـیـوسـتـن مـایـاکـوفـسـکـی بـه نـیـروهـای مـا بـی نـهـایـت بـرای مـان اهـمـیـت داشـت.”۱۱

      گـفـتـنـی اسـت، پـیـش از پـیـدایـش لِـف، آیـنـده گـرایـان تـشـکـیـل یـک گـروه تـنـدرو را در پـرولـت کـولـت( = سـازمـان نـمـایـنـدگـان هـنـر پـرولـتـاریـایـی(Organizatsiya Predstavitelei Iskusstva(=Proletkult))۱۲ داده بـودنـد. آن هـا بــالاخـص در شـعــبـۀ پــرولـت کــولـت در مـسـکــو گــرد آمــده، در وهــلـۀ نـخـسـت بـا اشـکـال گـونــاگـون تـئـاتـر کــار مـی

کـردنـد. آن هـا بـخـشـاً در جـهـت انـقـلابـی سـاخـتـن تـئـاتـر و بـخـشـاً در زمـیـنـۀ تـئـاتـر ” آژیـت – پـروپ” فـعـال بـودنـد. بـه عـنـوان نـمـونـه مـی تـوان از تـئـاتـر ” بـلـوز آبـی هـا ” نـام بـرد کـه تـدریـجـاً ۵۰۰۰ کـارگـر غـیـرحـرفـه ای را شـامـل گـرد یـد، و اعـضـای آن بـه آلـمـان نـیـز بـرای اجـرای نـمـایـش سـفـر نـمـودنـد.

      در سـال هـای اول پـسـا انـقـلاب اکـتـبـر کُـمـفـوت هـا کـار تـهـیـیـجـی و تـبـلـیـغـاتـی مـهـمـی بـرای انـقـلاب و بـلـشـو یـک هـا، خـاصـه در زمـیـنـۀ تـئـاتـر و تـصـاویـر انـجـام دادنـد. تـرچـاکُـف مـی نـویـسـد: ” دورۀ جـنـگ داخـلـی هـم چـنـیـن دورۀ مـشـاجـرات شـدیـد در جـبـهـۀ هـنـر بـود. آیـنـده گـرایـان انـقـلابـی – فـوتـوریـسـت هـای کـمـونـیـسـت – صـرفـاً گـروهـی نـبـودنـد کـه اصـل شـان را از یـاد بـرده و بـه مـقـصـود سـروری بـر سـمـت هـای سـلـیـقـه ای دوره داخـل مـبـارزه شـده بـوده بـاشـنـد. آن هـا هـنـر را در مـیـان گـرداب کُـنـش انـقـلابـی افـکـنـدنـد. آن هـا در زمـیـنـۀ اشـکـال زیـبـایـی شـنـاسـی پـیـش تـاز بـودنـد.”۱۳ اشـکـال هـنـری بـسـیـاری پـدیـد آمـدنـد. مـحـض نـمـونـه مـایـاکـوفـسـکـی در زمـان کـارش بـرای روسـتـا در سـال هـای ۲۲- ۱۹۱۹ – چـنـان کـه در قـبـل آمـد – شـکـل ویـژه ای از آگـهـی هـای تـهـیـیـجـی، ” پـنـجـره هـای روسـتـا ” را بـرا بـرنـهـاد، و بـیـش از ۳۰۰۰ عـدد از آن هـا تـولـیـد نـمـود، کـه وقـایـع جـاری گـزارش شـده بـه وسـیـلـۀ روسـتـا را در قـالـب  تـصـاویـر رنـگـیـن مـضـحـک بـه عـمـوم خـبـر مـی دادنـد یـا تـفـسـیـر مـی کـردنـد. گـروه هـنـری مـایـاکـوفـسـکـی سـرعـت شـگـفـت انـگـیـزی در کـارش داشـت. مـایـاکـوفـسـکـی مـی نـویـسـد: ” یـک خـبـر تـلـگـرافـی از یـک پـیـروزی در جـبـهـه ۴۰ دقـیـقـه تـا یـک سـاعـت بـعـد بـه صـورت آگـهـی رنـگـیـن – مـی گـویـیـم ” رنـگ”، امـا چـه رنـگـی، مـا تـقـریـبـاً هـیـچ رنـگ نـداشـتـیـم، بـه هـر چـیـزی کـه مـمـکـن بـود بـا تُـف کـردن در آن بـه هـم زده شـود، مـتـوسـل مـی شـدیـم – در خـیـابـان بـود. طـبـیـعـت کـار سـرعـت عـمـل مـی طـلـبـیـد، و ایـن کـه مـا  بـا چـه سـرعـتـی بـه تـوانـیـم اخـبـار خـطـرات نـو یـا پـیـرو زی هـای نـو را [ بـه پـنـجـره هـا ] بـه چـسـبـانـیـم، بـسـتـه بـه ایـن بـود کـه چـنـد داوطـلـب تـازه خـود را مـعـرفـی کـنـنـد.”۱۴

      تـنـهـا دلـیـل کـمـک مـالـی حـزب بـه لِـف هـمـان کـار تـهـیـیـجـی و تـبـلـیـغـاتـی گـروه بـرای بـلـشـویـک هـا بـود. انـقـلاب و جـنـگ داخـلـی گـسـسـت نـو از قـدیـم، حـمـاسـه، خـبـرنـگـاری مـی طـلـبـیـد. ده سـال پـس از انـقـلاب یـک مـنـتـقـد تـأکـیـد داشـت، کـه سـرودن شـعـر در شـوروی تـقـریـبـاً نـاشـایـسـت شـده بـود!

      گـروه لِـف هـم از نـاحـیـۀ حـزب و هـم از نـاحـیـۀ گـروه هـای نـویـسـنـدگـان مـنـشـعـب از پـرولـت کـولـت در مـعـرض انـتـقـاد شـدیـد قـرار داشـت. لِـفـی هـا مـتـهـم بـه فـرمـالـیـسـم مـجـرد، نـامـفـهـوم، مـوضـع تـنـدروانـۀ چـپ و فـرقـه گـرایـانـه در قـبـال مـسـائـل فـرهـنـگـی گـردیـدنـد. از بـیـن لِـفـی هـا خـاصـه تـرچـاکُـف در مـقـالـه ای از خـود بـا عـنـوان ” تـریـبـون لِـف “( لِـف، ش۳، ۱۹۲۳، صـص ۶۴- ۱۵۴) بـه انـتـقـادات و حـمـلات بـه لِـف پـاسـخ دنـدان شـکـن و حـرفـه ای از نـظـر هـنـری داده اسـت.

      بـا وجـود ایـن کـه لِـف بـه یـک جـنـبـش تـوده ای مـانـنـد پـرولـت کـولـت تـبـدیـل نـگـردیـد، امـا آن از لـحـاظ گـسـسـت نـمـونـه و ریـشـه ایـش از سـنـت هـنـر بـورژوایـی، کـه آن را بـه طـور کـامـل و اکـمـل رد مـی کـرد، حـائـز اهـمـیـت بـود. تـنـدروی لِـف بـه مـنـظـور نـشـان دادن ایـن واقـعـیـت بـود، کـه آثـار زنـدگـی کُـنـش پـذیـرسـاز بـورژوایـی در افـراد تـا چـه حـد فـراگـیـر اسـت. مـثـلاً لِـف وقـوف داشـت بـه ایـن که ” نِـپ”( اخـتـصـارِ ” سـیـاسـت اقـتـصـادی نـویـن”(Novaja Ekonomičeskaja Politika(NEP)))۱۵ بـه مـعـنـای یـک پـس رفـت بـزرگ در جـبـهـۀ فـرهـنـگـی، بـازگـشـت بـه زیـبـایـی شـنـاسـی بـورژوایـی بـود، و بـا پـوشـش اقـتـصـاد نـیـمـه سـرمـایـه داری فـرصـت بـاززایـی هـنـر واقـعـیـت گـریـز و کُـنـش پـذیـرسـاز را بـه دسـت مـی آورد. از ایـن زاویـۀ نـظـری آرواتُـف و تـرچـاکُـف بـه شـدت از ” نِـپ” انـتـقـاد  مـی نـمـودنـد. 

      لِـف بـه طـور کـلـی بـه ایـدئـولـوژی، هـنـر و شـکـل زنـدگـی بـورژوایـی مـظـنـون و بـر ایـن بـاور بـود، کـه تـعـمـیـم انـقـلاب در مـیـان تـوده هـا را نـمـی تـوان بـه یـک مـسـئـلـۀ تـبـلـیـغـاتـی کـاهـش داد. بـنـابـرایـن لِـف امـر خـودسـازمـان یـابـی

پـرولـتـاریـا را ضـرورتـی اجـتـنـاب نـاپـذیـر بـه شـمـار مـی آورد. شـکـل زنـدگـی بـورژوایـی ” یـک نـیـروی عـمـیـقـاً واپـس گـرا بـود، کـه در لـحـظـات تـعـیـیـن کـنـنـدۀ دگـرگـونـی هـای اجـتـمـاعـی بـه صـورت مـانـعـی در بـرابـر ارادۀ طـبـقـاتـی بـرای خـودسـازمـان یـابـی بـا نـظـر بـه پـیـش روی مـهـم عـمـل مـی کـرد.”۱۶ لِـف مـحـو آثـار بـورژوائـیـت در افـراد را بـرای امـکـان تـکـامـل دادن ادراک طـبـقـاتـی شـان کـامـلاً ضـروری تـشـخـیـص مـی داد. در ایـن جـریـان هـنـر انـقـلابـی نـقـش بـااهـمـیـتـی داشـت. هـنـر مـی بـایـد بـا کـار تـولـیـدی مـرتـبـط گـردد، و کـارکـرد مـنـحـرف کـنـنـده اش از آن سـلـب شـود. زیـبـایـی شـنـاسـی بـورژوایـی مـی بـایـد بـا زیـبـایـی شـنـاسـی انـقــلابــی تـعــویـض گــردد. هـنــر مـی بــایــد مـشـخــصـاً در جـهـت تـعـویـض ” تـجـربـۀ عـوض” بـا ” کُـنـش مـتـوجـه انـدوخـتـن احـسـاسـات نـفـرت طـبـقـاتـی و هـمـبـسـتـگـی طـبـقـاتـی” عـمـل نـمـایـد.۱۷  

       لِـف در سـال هـای ۲۴- ۱۹۲۳ راه حـل مـسـئـلـه را در ایـجـاد یـک ” هـنـر تـولـیـد” مـی دیـد: هـنـر مـی بـایـد بـا کـار مـولـد و زنـدگـی روزمـره جـوش بـه خـورد. و لِـف در سـال هـای ۳۴- ۱۹۲۸ سـنـگـیـنـی کـار را بـر سـنـدگـرایـی و اسـتـفـاده از رسـانـه هـای جـمـعـی قـرار داد. گـرایـشـی اشـکـال آمـیـز کـه هـم در لِـف و هـم در پـرولـت کـولـت و هـم چـنـیـن در حـزب بـلـشـویـک وجـود داشـت، دلـبـسـتـگـی افـراطـی بـه فـن و پـرورش آن بـود. بـه عـلـت عـقـب مـانـدگـی نـسـبـی روسـیـه در عـرصـۀ فـن، آن بـه صـورت یـک نـیـروی هـادی انـقـلابـی در خـود مـلاحـظـه مـی گـردیـد. بـه اهـمـیـت فـن بـا اشـتـیـاق غـیـرانـتـقـادی پـربـهـاء داده مـی شـد. اعـتـلای هـنـر بـه سـطـح نـیـروهـای مـولـده بـه یـک تـکـلـیـف انـقـلابـی تـبـدیـل گـشـتـه بـود. ضـمـنـاً ایـن گـرایـش افـراطـی بـه فـن مـیـراث آیـنـده گـرایـی بـود، کـه از جـمـلـه لِـف مـبـادیـش را در آن داشـت.

      هـدف غـایـی نـظـریـه پـردازان لِـف آمـیـزش کـامـل هـنـر بـا زنـدگـی بـود. امـا آن هـا واقـف بـودنـد، کـه ایـن هـدف در مـرحـلـۀ بـنـای سـوسـیـالـیـسـم تـحـقـق پـذیـر نـمـی بـود، و تـنـهـا در مـرحـلـۀ کـمـونـیـسـم مـی تـوانـسـت تـحـقـق بـیـابـد. نـظـر بـه ایـن آن هـا یـک بـرنـامـۀ حـداکـثـر و یـک بـرنـامـۀ حـداقـل بـه قـرار زیـر تـهـیـه نـمـوده بـودنـد:

      ” بـرنـامـۀ حـداکـثـر آیـنـده گـرایـان آمـیـزش مـطـلـق هـنـر بـا زنـدگـی واقـعـی، تـغـیـیـر دادن زبـان در مـطـابـقـت بـا اشـکـال نـویـن هـسـتـی، مـبـارزه بـرای تـمـریـن حـسـی روان مـصـرف کـنـنـدگـان مـولـد اسـت، و بـرنـامـۀ حـداقـل زبـان شـنـاسـان آیـنـده گـرا قـرار دادن مـهـارت زبـانـی شـان در خـدمـت مـسـائـل جـاری مـی بـاشـد.”۱۸

      لِـف بـه ویـژه در حـیـطـۀ هـنـر تـهـیـیـجـی، تـئـاتـر و فـیـلـم انـدیـشـه هـایـش را دنـبـال و بـخـشـاً عـمـلـی سـاخـت.

      در سـال ۱۹۲۴ مـایـاکـوفـسـکـی یـکـی از درخـور مـلاحـظـه تـریـن آثـارش، شـعـر بـلـنـد ” ولادیـمـیـر ایـلـیـچ لـنـیـن ” را خـلـق کـرد. او پـیـشـاپـیـش در ۱۹۲۰ شـعـر کـوتـاه ” ولادیـمـیـر ایـلـیـچ” را سـروده بـود. پـس آن گـاه انـدیـشـۀ شـعـر بـلـنـدی دربـارۀ لـنـیـن را در سـر پـرورد. ایـن انـدیـشـه بـا درگـذشـت لـنـیـن در ۱۹۲۴ جـامـۀ حـقـیـقـت بـه خـود پـوشـیـد.

      احـسـاس مـسـئـولـیـت جـزیـی جـدایـی نـاپـذیـر از اسـتـعـداد مـایـاکـوفـسـکـی در کـارهـایـش عـمـومـاً بـود، امـا شـایـد هـیـچ کـدام از آثـار او چـون ایـن شـعـر بـلـنـد نـشـانـگـر احـسـاس مـسـئـولـیـت عـالـی در قـبـال تـاریـخ و در قـبـال هـنـری کـه هـمـسـفـر او در جـسـتـار تـازه هـا بـود، نـبـاشـد.

      ایـن گـونـه طـرح شـعـر هـم در ادبـیـات و هـم بـرای شـخـص مـایـاکـوفـسـکـی غـیـرعـادی بـود. شـعـر چـیـزی بـیـش از صـرفـاً یـک شـرح حـال مـنـظـوم شـخـصـیـتـی اسـتـثـنـایـی اسـت. آن تـفـسـیـر شـاعـرانـه، فـلـسـفـی و تـاریـخـی اسـت از آن چـه در لـنـیـن اسـاسـی و بـااهـمـیـت تـریـن بـود – اثـر زنـد گـی او، پـیـروزی تـاریـخـی او.

      شـعـر بـه صـورت یـک روایـت دربـارۀ رهـبـری مـحـبـوب و بـی نـظـیـر طـرح شـده، بـی آن کـه آن از مـوضـوع مـردم و حـزب جـدایـی پـذیـر بـاشـد. ایـن وحـدت مـوضـوعـی مـبـیـن دیـد شـاعـر بـر مـشـخـصـۀ اصـلـی جـریـان تـاریـخـی در عـصـر انـقـلاب پــرولـتـاریــایـی مـی بـاشـد. بـیــنـایـی مـایـاکـوفـسـکـی شـامـل طـبـقـۀ کـارگـر و نـقـش رهـبـری کـنـنـده اش در چـالـش بـرای رهـانـیـدن زحـمـت کـشـان از بـردگـی بـه سـرمـایـه داری اسـت. او بـلـوغ تـوده هـا را بـا رشـد سـیـاسـی شـان و کُـنـش گـرایـی اجـتـمـاعـی شـان مـی سـنـجـیـد.

      امـا بـایـد تـوجـه داشـت، کـه سـتـایـش مـایـاکـوفـسـکـی از لـنـیـن بـه مـثـابـۀ رهـبـر یـکـسـان بـا بُـت سـازی و شـخـصـیـت پـرسـتـی نـیـسـت، چـنـان کـه او خـود در شـعـر از مـبـالـغـه در مـورد نـقـش شـخـصـیـت در تـاریـخ انـتـقـاد مـی کـنـد.

      در کـار مـایـاکـوفـسـکـی اصـل تـاریـخـی بـه صـورت اجـتـنـاب نـاپـذیـر بـا مـوضـوع لـنـیـن داخـل در شـعـر شـده اسـت. آن در تـصـاویـر جـسـورانـه، عـمـومـیـت داده شـده، تـبـلـیـغـی، احـسـاسـاتـی و هـجـوآمـیـز از تـاریـخ سـرمـایـه داری، بـلـوغ پـرولـتـاریـا و قـس عـلـی هـذا بـه کـار بـرده شـده اسـت.

      تـفـسـیـرِ از حـیـث هـنـری درسـت مـایـاکـوفـسـکـی از رابـطـۀ بـیـن عـوامـل عـیـنـی و ذهـنـی در تـکـامـل تـاریـخـی، نـقـش ایـفـاء شـده بـه وسـیـلـۀ فـرد و تـوده شـاعـر را قـادر بـه اخـتـیـار کـردن یـک شـکـل نـو نـزدیـکـی بـه مـسـئـلـۀ حـمـاسـه و غـزل مـی سـازد. الـبـتـه گـرایـشـی بـه تــرکـیــب غــزل و حـمـاســه در اشـعـار پــیـشـا اکـتــبـر او ” جـنـگ و صـلـح” و ” آدم” قـابـل مـلاحـظـه اسـت، امـا تـوجـه بـایـد داشـت حـمـاسـه در مـحـتـوای اسـاسـی ایـن اشـعـار از طـریـق تـک سـخـن گـویـی هـای غـزل پـردازانـه بـه بـیـان درآمـده اسـت. در شـعـر بـلـنـد “۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰″ غـزل پـردازی بـه حـداقـل کـاهـش داده شـده، در حـالـی کـه شـعـر ” آن” یـک اعـتـراف غـزلـی نـمـونـه مـی بـاشـد، و در آن حـمـاسـه و غـزل هـنـوز تـرکـیـب نـگـردیـده انـد. 

      در شـعـر دربـاب لـنـیـن مـا سـعـی آگـاهـانـۀ تـرکـیـب حـمـاسـه و غـزل را مـشـاهـده مـی کـنـیـم. تـصـویـر شـاعـر، ” مـنِ” غـزلـی، بـه بـرجـسـتـگـی در شـعـر ریـخـت دهـی شـده اسـت. امـا شـاعـر، کـه هـنـوز تـنـهـا یـک قـطـره در دریـای مـردم اسـت، مـی کـوشـد خـود را بـه قـلـب، حـافـظـه و صـدای آن هـا بـدل سـازد. پـیـغـام غـزلـی شـعـر عـبـارت اسـت از سـعـادت آمـیـزش بـا مـیـلـیـون هـا زحـمـتـکـش در یـک احـسـاس مـشـتـرک و نـامـحـدود عـشـق بـه رهـبـر.

      مـایـاکـوفـسـکـی در آثـارش احـتـیـاط، تـنـاسـب، کـاردانـی و حـضـور ذهـن در گـفـتـار را مـی نـمـا یـانـد، کـه مـبـیـن حـسـاسـیـت شـاعـر اسـت.

      در شـعـر دربـاب لـنـیـن اصـل عـمـدۀ هـنـر سـوسـیـالـیـسـتـی بـه صـورت یـک ضـرورت اسـاسـی خـلاقـیـت، بـه صـورت یـک خـواهـش قـلـب هـویـدا مـی گـردد.

      شـعـر یـکـی از مـوفـقـیـت هـای بـزرگ هـنـر سـوسـیـالـیـسـتـی در شـاعـری شـوروی در دهـۀ ۲۰ بـه شـمـار آمـده اسـت.

      از آغـاز ۱۹۲۲ مـایـاکـوفـسـکـی نُـه بـار بـه خـارج، از جـمـلـه  فـرانـسـه، آلـمـان و ایـالات مـتـحـدۀ آمـریـکـا سـفـر نـمـود. او بـر اسـاس هـنـایـشـات شـخـصـی غـنـیـش از ایـن سـفـرهـا اشـعـار و مـلا حـظـات اسـتـادانـه اش را نـوشـت. مـشـاهـدات شـاعـر در خـارج شـامـل زمـیـنـه هـای گـونـاگـون بـودنـد: سـیـاسـت، جـنـبـش انـقـلابـی، تـکـنـولـوژی، فـرهـنـگ، زنـدگـی روزمـره، اخـلاقـیـات، طـبـیـعـت. در نـوشـتـه هـا و اشـعـار او دربـارۀ اروپـا و آمـریـکـا صـداقـت و عـیـنـیـت بـا بـیـنـایـی، بـذلـه گـویـی و گـزیـنـش مـهـم تـریـن مـوردهـا بـرای ارزیـابـی پـدیـده هـا درهـم آمـیـخـتـه اسـت.

      مـایـاکـوفـسـکـی بـه مـطـالـعـۀ نـزدیـک دنـیـای سـرمـایـه داری پـرداخـت. بـی تـفـاوت بـه ایـن کـه در کـجـا بـود، خـود را در وهـلـۀ نـخـسـت شـهـرونـد نـخـسـتـیـن دولـت سـوسـیـالـیـسـتـی دنـیـا، نـمـایـنـدۀ مـردمـی فـراخـوانـده شـده از تـاریـخ بـا وظـیـفـۀ بـنـای یـک سـیـسـتـم اجـتـمـاعـی نـو، اکـتـشـاف و تـکـا مـل فـرهـنـگـی پـیـش رو، خـلـق یـک زنـدگـی نـو و یـک اخـلاق نـو تـلـقـی مـی کـرد. غـنـای هـنـایـشـات شـخـصـی او از خـارج وی را قـادر بـه نـگـارش کـارهـای شـاعـرانـۀ حـقـیـقـی و کـتـابـی عـالـی بـا عـنـوان آمـریـکـایـی کـه مـن کـشـف کـردم سـاخـت.

      در پـس واقـعـیـات زنـده، بـی مـعـنـی، جـذابـیـت هـای بـیـزارکـنـنـدۀ دنـیـای سـرمـایـه داری غـرب، کـه در گـذشـتـه بـرای شـاعـر بـیـگـانـه بـودنـد، او خـوانـنـدۀ کـتـابـش را از واقـعـیـت حـقـیـقـی و غـیـر خـیـالـی دیـگـری، شـوروی، مـی آگـاهـانـد؛ آن کـه در نـظـر شـاعـر راه حـل نـمـونـۀ پـیـچـیـده تـریـن مـسـائـل اجـتـمـاعـی، نـژادی و مـلـی بـه شـمـار مـی آیـد. بـاور او بـه ایـن کـه سـرمـایـه داری مـحـکـوم بـه فـنـاسـت، و سـیـسـتـم سـوسـیـالـیـسـتـی بـرتـر مـی بـاشـد، و احـسـاس غـرور مـیـهـن پـرسـتـانـه در اشـعـار مـایـاکـوفـسـکـی دربـارۀ غـرب، بـه آن هـا تـمـامـیـت درونـی، رنـگ احـسـاسـی یـک شـکـل بـخـشـیـده اسـت. انـدیـشـه هـا و احـسـاسـات او بـا نـیـروی فـوق الـعـاده در اشـعـار غـزلـی مـلـهـم از وا قـعـیـت شـوروی در نـیـمـۀ دوم دهـۀ ۲۰ بـه بـیـان درآمـده اسـت.

      بـه بـاور مـایـاکـوفـسـکـی وظـیـفـۀ عـمـدۀ شـاعـر – ” پـیـکـارگـر بـرای آیـنـده” – عـبـارت بـود از آشـکـار سـاخـتـن مـحـتـوای کـار و اسـلـوب نـویـن کـار بـه مـیـلـیـون هـا زن و مـرد. او ابـتـکـاراتـی بـه خـرج داد کـه از نـظـر خـویـش مـنـاسـب ایـن مـقـصـود بـود. در یـکـی از اشـعـارش گـفـت: ” در روز گـار مـا نـویـسـنـده مـردی اسـت کـه از رژه هـا و شـعـارهـا بـه نـویـسـد.” و ایـن دقـیـقـاً هـمـان کـاری بـود کـه او خـود کـرد. وی در ایـن دوره بـا کـاربـری سـبـکـی کـه در سـال هـای ۱۹۱۸ و ۱۹۲۰ بـرا بـر نـهـاده بـود، ” رژۀ اکـتـبـر”، ” رژۀ دفـاع “، ” رژۀ خـرمـن”، ” رژۀ دسـتـجـات تـوده” و ” رژۀ بـیـسـت و پـنـج هـزار” را بـه قـلـم آورد. در ” پـرچـم آفـتـاب” صـورت تـازه از فـنـی کـه ابـتـداء در “رژۀ مـا ” بـه کـار بـرده بـود، یـعـنـی وزن رژه بـا یـک سـری تـک هـجـائـی، خـود را مـنـاسـب تـر نـشـان داد. شـعـایـر نـیـز در آن سـال ها مکـرراً در اشـعـار مـایـاکـوفـسـکـی به کـار رفـتـه اسـت. گـفـتـی شـاعـر بـا لـنـیـنـیـسـم مـانـنـد قـطـب نـمـا بـر گـام هـایـی کـه کـشـورش بـرمـی دارد، نـظـارت مـی کـنـد. بـه قـول خـود او یـک رشـتـه از کـارهـایـش مـی بـایـد ” گـزارشـات غـزلـی” نـامـیـده شـود. در زمـرۀ چـنـیـن ” گـزارشـات غـزلـی” شـعـر ” گـفـت وگـو بـا رفـیـق لـنـیـن” راجـع بـه مـوفـقـیـت هـا و مـشـکـلات بـنـای سـوسـیـالـیـسـم مـی بـاشـد.

      کـارهـای مـایـاکـوفـسـکـی در آن سـال هـا نـشـان مـی دهــنـد، کـه او تـوانـایـی مـلاحـظـۀ زنـدگـی بـا پـیـچـیـدگـی هـا و تـنـاقـضـاتـش را داشـت، و هـوشـیـارانـه مـلـتـفـت تـصـادم شـدیـد نـو و کـهـنـه بـود. او بـه طـور مـؤثـر بـا هـر نـوع پـیـرایـه بـسـتـن عـمـدی واقـعـیـت دشـمـنـی مـی ورزیـد.

      مـایـاکـوفـسـکـی اشـتـغـال بـا پـدیـده هـای مـتـبـایـن واقـعـیـت را بـه نـوشـتـارهـایـش در خـصـوص مـوضـوعـات مـربـوط بـه خـارج مـنـحـصـر نـسـاخـت. ایـن تـبـایـنـات دارای کـارکـرد مـطـلـقـاً مـتـفـاو تـی در کـارهـای او دربـارۀ واقـعـیـت شـوروی مـی بـاشـنـد.

      در پـیـکـار بـیـن پـدیـده هـای نـوظـهـور و مـحـتـضـر قـدیـم مـایـاکـوفـسـکـی در سـعـی اسـتـخـراج و ثـبـت مـوارد نـمـونـۀ روسـیـه نـویـن بـود. شـاعـر بـه سـبـک خـلاقـانـۀ نـو مـتـوسـل شـده اسـت: طـرح غـزلـی، داسـتـان مـنـظـوم. از جـمـلـۀ طـرح هـای غـزلـی هـسـتـنـد: ” گـرداگــرد شـهـرهـای اتحـادیــه”، ” ژکـاتـریـن بـورگ – اسـوردلـوفـسـک”. طـرح هـای مـنـثـور نـیــز نـوشـتـه شــده، بـه عـنـوان نـمـونــه هـایـی ” پـایـتـخـت هـای نـوزاد”، ” آمـریـکـای بـاکـی”. کـار مـایـاکـوفـسـکـی در نـیـمـۀ دوم دهـۀ بـیـسـت، هـر چـنـد کـمـاکـان قـویـاً تـهـیـیـجـی، از نـظـر جـسـتـار مـصـرانـۀ اشـکـال هـنـری نـو و وسـایـل خـلاقـیـت مـجـذوب کـنـنـده اسـت.

      مـایـاکـوفـسـکـی روح خـویـش و هـزاران انـسـان عـادی را بـرهـنـه سـاخـت. او عـمـدتـاً بـه سـرنـو شـت انـسـان عـادی، بـه رشـد ارزش انـسـانـی و غـرور مـیـهـن پـرسـتـانـه در کـارگـران عـلاقـمـنـد بـود، و ایـن مـوضـوع مـرکـزی در کـار او از اواسـط دهـۀ ۲۰ بـه بـعـد مـی بـاشـد.

      مـایـاکـوفـسـکـی ضـمـن تـوصـیـف مـوفـقـیـت هـای مـردم شـوروی، نـه تـنـهـا خـوشـی و لـذتـش را از قـهـرمـانـی و خـصـوصـیـات اخـلاقـی بـرتـر آن هـا بـیـان مـی کـنـد، هـم چـنـیـن مـی کـوشـد ایـن پـیـکـارگـران را بـرای امـور نـو تـشـجـیـع نـمـایـد، وظـیـفـۀ شـان را روشـن سـازد، تـوجـه جـامـعـۀ شـو روی را بـر آنـان مـتـمـرکـز کـنـد. او در راه هـر آن چـه نـو و پـیـش رو اسـت، مـی سـتـیـزد، آن را در لـحـظـۀ ظـهـورش مـی نـمـایـانـد. ایـن اصـل پـایـه ای نـمـایـه سـازی در تـصـویـر قـهـرمـانـان مـثـبـت در کـار مـایـاکـوفـسـکـی مـسـلـط مـی بـاشـد.

      از بـیـن بـهـتـریـن کـارهـای مـایـاکـوفـسـکـی دربـارۀ قـهـرمـانـی مـردم شـوروی، گـذشـتـه از ” ولا دیـمـیـر ایـلـیـچ لـنـیـن”، شـعـر ” بـه رفـیـق نـت – مـاشـیـن بـخـار و مـرد”( ۱۹۲۶) خـاصـه جـهـت درک قـهـرمـان مـثـبـت در کـارهـای مـایـاکـوفـسـکـی حـائـز اهـمـیـت اسـت.

      مـایـاکـوفـسـکـی بـیـان عـالـی پـیـروزی انــسـان را در فـنـانــاپـذیـری کـارهـای او مـی دانـسـت. آیــا

انـسـان عـادی، بـی رتـبـه می توانـد سـزاوار فـنـانـاپـذیـری باشـد؟ مـایـاکـوفـسـکـی پـاسـخ مـی دهـد: آری؛ فـنـانـاپـذیـری هـدیـه نـیـسـت، آن بـا اقـدامـات قـهـرمـانـانـه تـحـصـیـل شـدنـی اسـت.

      یـکـی از مـسـائـل مـنـازعـه انـگـیـز در ایـام مـایـاکـوفـسـکـی حـول خـیـال پـردازی بـود. مـایـاکـو فـسـکـی راه حـل ثـمـربـخـشـی بـرای ایـن مـسـئـلـه یـافـت. خـیـال پـردازی در کـارهـای مـایـاکـوفـسـکـی جـزیـی از تـرکـیـب اسـلـوب خـلاقـانـۀ او گـردیـد. ” تـغـیـیـر شـکـل” خـیـال پـردازانـۀ واقـعـیـت بـه تـخـیـل شـاعـرانـه، کـه مـایـاکـوفـسـکـی بـه آن در بـوف مـرمـوز و “۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰” مـتـوسـل گـردیـده بـود، جـایـش را بـه سـعـی اسـتـخـراج و بـازتـابـی امـر از حـیـث خـیـالـی زیـبـای مـرئـی در زنـدگـی روزمـره در تـصـاویـر واقـع گـرایـانـه داد. یـکـی از درخـشـان تـریـن مـوفـقـیـت هـای شـاعـر در ایـن حـوزه شـعـر بـلـنـد “عـالـی!” اسـت. بـه ارزیـابـی لـونـاچـارسـکـی از شـعـر “عـالـی!”، ” ایـن، انـقـلاب اکـتـبـر بـرونـزی شـده اسـت.”

      مـایـاکـوفـسـکـی شـخـصـاً ایـن شـعـرش را طـرح بـرنـامـه نـامـیـد. ” مـوضـوع بـزرگ اکـتـبـر”، کـه از بـهـار ۱۹۲۶ او را آزرده بـود، نـه مـوضـوع تـازه ای بـرای وی بـود و نـه بـرای ادبـیـات شـور وی. اغـراق نـخـواهـد بـود گـفـتـه شـود، کـه کـار مـاهـرانـۀ مـایـاکـوفـسـکـی روی شـعـر ” عـالـی!” بـود کـه انـگـیـزۀ پـرثـمـر بـررسـی مـوضـوع اکـتـبـر در ادبـیـات شـوروی گـردیـد، از جـمـلـه در راه اثـر آلـکـسـانــدر فــادیــف(Aleksander Fadejev)(56- 1904)، ۱۹۱۸ اثــر آلـکـسـی تـولـسـتـوی(Alekse Tolstoj)( 1945- 1883)، نـمـایـشـنـامـۀ قـطـار زره پـوش ۶۹-۱۴ اثـر وسـفـولـود ایـوانُـف(Vsevolod Ivanov)( 1963- 1895)، کـه هـمـه در سـال ۱۹۲۷ ظـاهـر گـشـتـنـد. عـلاوه بـر ایـن هـا بـایـد از رمـان چـهـار جـلـدی دُن آرام(۴۰- ۱۹۲۸) اثـر مـیـخـائـیـل شـولـوخـوف(Mikhail Sjolokhov)( 84- 1905) نـام بــرد. ایـن آثـار جــزء گـنـجـیـنـۀ ادبــیـات شــوروی گـردیــده انــد، و در بـیـن آن هـا شـعـر ” عـالـی!” مـکـان مـشـخـصـی را بـه خـود اخـتـصـاص داده اسـت.

      سـرتـاسـر شـعـر ” عـالـی!” بـر اسـاس وضـع هـای مـقـابـل( آنـتـی تـزهـا ) شـاعـرانـه سـاخـتـه شـده، و بـه صـورت واقـع گـرایـانـه بـه تـوصـیـف تـصـادم دو دنـیـا مـی پـردازد، تـصـادمـی کـه بـه سـقـوط روسـیـه سـرمـایـه داران – مـلاکـان و پـیـروزی تـاریـخـی مـردم مـنـتـهـی گـردیـد. امـا مـایـاکـو فـسـکـی راه درازی از تـضـادهـای “۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰″ تـا ” عـالـی!” پـیـمـود. او تـصـوراتـش را بـا شـیـوه هـای شـاعـرانـه حـدت بـخـشـیـد تـا مـشـخـصـات روی داد هـای تـاریـخـی را بـا جـزئـیـات بـه نـمـایـانـد. 

      مـایـاکـوفـسـکـی آن سـنـتـی در شـاعـری زمـانـش را کـه بـه طـور سـطـحـی اسـاسـاً ” پـیـکـارهـا و عـمـلـیـات جـنـگـی مـبـالـغـه آمـیـز و بـه دروغ آلـوده” در جـنـگ داخـلـی روسـیـه را مـی سـتـود، رد مـی کـنـد، و در عـوض جـوانـبـی از زمـانـش را نـمـایـش مـی دهـد، کـه بـه نـظـر بـسـیـاری از شـاعـران بـاز تـابـنـدۀ مـخـتـصـات قـهـرمـانـانـۀ آن نـیـسـت: زنـدگـی مـشـقـت بـار، عـادی و روزمـره ای. مـردم یـک لـوکـومـوتـیـو فـرورفـتـه در تـودۀ بـرف هـا را بـیـرون مـی کـشـنـد. کـیـلـومـتـرهـا راه در سـرمـای گـزنـده طـی مـی کـنـنـد. در کـلـبـه هـای یـخ زده بـرای گـرم کـردن خـود بـه هـم مـی پـیـچـنـد، و … ایـن هـا بـا صـداقـت شـاعـرانـه، حـقـیـقـی وصـف شـده انـد. فـصـول جـنـگ داخـلـی بـسـیـار مـؤثـر هـسـتـنـد. مـایـاکـوفـسـکـی بـدون انـحـراف از اصـل تـاریـخـی، حـتـی اسـتـفـادۀ بـیـش تــری از حـق هـنـرمـنـد بــه ” تـشـکـیـل و بـازنـگـری” بـه مـقـصـود تـقـویـت نـمـایـگـی( نـمـونـگـی) بـه عـمـل مـی آورد.

      ” عـالـی!” مـشـخـص سـازنـدۀ آغـاز کـار مـایـاکـوفـسـکـی بـا شـعـر روایـتـی بـه صـورت یـک نـوع بـود. تـصـویـر ” روانـی” تـاریـخ مـؤثـرکـنـنـدۀ وزن احـسـاسـی شـعـر، واقـعـیـت مـتـقـاعـد سـازنـدۀ صـحـنـه هـا و تـصـاویـر نـقـش شـده در آنـسـت؛ بـه روی دادهـا شـکـل مـلـمـوسـی داده شـده، و در عـیـن حـال یـک حـمـاسـۀ ” چـنـد صـدایـانـه” خـلـق گـشـتـه اسـت. ولـیـکـن عـلاقـۀ شـاعـر بـه عـرض حـمـاسـه مـنـحـصـر نـبـود. او هـم چـنـیـن جـهـت تـأکـیـد روی دادهـای تـاریـخـی روایـت آن هـا را از نـفـس سـاخـتـار شـعــر، قـهـرمـانـی و داسـتـان نـمـایـشـی(درام) جـدایـی نـاپـذیـر از عـصـر اسـتـخـراج نـمـود. “عـا لـی!” و شـمـاری از اشـعـار سـروده شـده در فـاصـلـۀ سـال هـای ۲۸- ۱۹۲۷ بـه شـکـل مـتـقـاعـد کـنـنـده ای نـشـان مـی دهـنـد مـایـاکـوفـسـکـی بـا چـه فـوریـتـی نـیـاز نـمـایـش تـغـیـیـرات ژرف حـادث از انـقـلاب اکـتـبـر در روابـط بـیـن فـرد و سـیـسـتـم دولـتـی نـویـن را احـسـاس نـمـوده اسـت.

      او عـقـیـده داشـت، کـه مـنـافـع زحـمـت کـشـان در تـضـاد بـا مـنـافـع فـرد قـرار نـداشـتـنـد. بــرعـکـس، او نـیــروی جـمـع را تـضـمـیـن کـنـنـدۀ شـکـوفــایـی شـخـصـیـت درک مـی کـرد. در شـعـر “عـالـی!” مـسـئـلـۀ سـعـادت شـخـصـی جـدا از سـعـادت جـمـعـی مـلاحـظـه نـشـده اسـت. امـا مـایـاکـو فـسـکـی بـا آگـاهـی خـوب از ویـژگـی پـیـچـیـدۀ مـورد ” شـخـصـی” و رابـطـۀ آن بـا جـوانـبـی از نـفـس انـسـان، تـرجـیـح داد از آن هـا بـه زبـان اشـعـار غـزلـی و بـه نـام شـخـص سـخـن بـه گـویـد. ” مـنِ” غـزلـی در شـعـر ” عـالـی!” پـیـچـیـده در اشـارات ضـمـنـی ایـدئـولـوژیـک اسـت. یـکـی از انـدیـشـه هـای مـهـم – وحـدت فـرد و دولـت – بـه طـور کـامـل در ابـواب پـایـانـی شـعـر بـه بـیـان درآمـده اسـت. بـا یـکـی شـدن بـا مـردم، فـرد بـه نـیـرویـی کُـنـش گـر در جـریـان تـاریـخـی تـبـدیـل مـی گـردد.  

      نـیـروی قـابـل تـوجـه عـمـومـی سـازی در ” عـالـی!” از طـریـق تـرکـیـب احـاطـۀ غـزلـی و حـمـاسـۀ بـصـیـرت آمـیـز – سـیـاسـی و فـلـسـفـی – مـتـحـقـق گـردیـده اسـت؛ عـمـومـی سـازی مـبـتـنـی بـر پـدیـدۀ ویـژۀ زنـدگـی راسـتـیـنـه. مـورد پـیـش پـا افـتـاده، دنـیـوی، ” خـصـوصـی” بـه وسـیـلـۀ انـد یـشـۀ بـشـردوسـتـی انـقـلابـیِ زاده از ژرف تـریـن احـسـاس دل و مـیـهـن پـرسـتـی سـوسـیـالـیـسـتـی مـفـهـوم کـرده شـده، و بـه صـورت جـزیـی از ” جـهـان نـمـا”ی عـصـر درآمـده اسـت. در نـتـیـجـه، مـوارد ویـژه و عـادی اهـمـیـت قـهـرمـانـانـه کـسـب کـرده انـد( سـری اتـفـاقـات زنـدگـی روزمـره ای طـی جـنـگ داخـلـی). صـحـنـه هـا و تـصـاویـر ذاتـاً راسـتـیـنـه در اثـر خـیـال پـردازی شـدیـد نـیـروی هـنـا یـش در خـور مـلاحـظـه ای یـافـتـه انـد. بـازتـابـی حـقـیـقـی روی دادهـای انـقـلابـی بـا تـغـیـیـرشـکـل شـا عـرانـه شـان درهـم آمـیـخـتـه شـده اسـت. و در ایـن پـرتـو شـاعـرانـه اسـت کـه تـصـویـر سـرزمـیـن مـاد ری در شـعـر رؤیـت پـذیـر مـی گـردد.

      هـر چـنـد مـایـاکـوفـسـکـی شـعـر ” عـالـی!” را بـه جـشـن دهـمـیـن سـالـگـرد انـقـلاب اکـتـبـر اخـتـصـاص داده بـود، ولـی عـقـیـده داشـت، کـه ” آن در ۲۰ و ۴۰ سـال دیـگـر نـیـز لازم خـواهـد بـود و مـعـنـا خـواهـد داشـت.” یـکـی از مـطـالـبـات مـایـاکـوفـسـکـی از شـاعـران آن بـود، کـه آنـان مـی بـایـد به فـرآورش ” اشـعـار بادوام و با عـمـر صـدسـالـه” بـه پـردازنـد. واضـح اسـت مـنـظـور او از ” اشـعـار بـادوام” سـیـسـتـمـی از امـور شـاعـرانـه بـرای رسـانـدن مـحـتـوای ایـدئـولـوژیـک و احـسـاسـی کـار بـود: تـرکـیـب، تـصـویـر، اوزان و غـیـره.

      سـیـسـتـم شـاعـرانـۀ مـایـاکـوفـسـکـی بـه طـور کـامـل عـمـدتـاً در ” عـالـی!” قـابـل تـشـخـیـص اسـت. آن قـورخـانـۀ پـیـچـیـده ای از فـنـون مـصـور تـابـع ایـن اصـل مـی بـاشـد: ” یـک شـعـر بـایـد از نـظـرات ایـدئـولـوژیـک و سـیـاسـی کـامـلاً بـرآورنـدۀ مـطـالـبـات مـشـخـصـی بـاشـد.”

      اوزان مـایـاکـوفـسـکـی تـا ایـام مـا هـنـوز دقـیـقـاً بـه صـورت عـلـمـی تـعـریـف نـشـده انـد.

      تـا جـایـی کـه بـه هـجـو در کـار مـایـاکـوفـسـکـی مـربـوط مـی گـردد، هـجـوهـای او مـمـلـو از کـشـمـکـش هـای خـشـمـگـیـنـانـه انـد. شـاعـر ضـمـن مـقـابـلـه بـا آن چـه بـا سـوسـیـالـیـسـم مـخـاصـم اسـت، غـیـرمـسـتـقـیـمـاً بـه شـجـاعـت قـهـرمـانـانـۀ مـردان و زنـان شـوروی ارجـاع مـی دهـد. پـشـت هـر تـصـویـر مـنـفـی احـسـاسـی از یـک آرمـان روشـن مـثـبـت قـرار دارد. هـجـوهـای مـایـا کـوفـسـکـی عـلاوه بـر سـتـودنـی بـودن بـه دلـیـل تـنـوع اهـداف شــان، هــم چـنـیـن بــه دلـیـل فــراوانـی رنـگ هـا، نـمـایــه سـازی (نـمـونـه سـازی) اسـتـادانـه و مـوارد غـزلـی و حـمـاسـی بـرجـسـتـه سـازنـدۀ تـصـویـر در خـور مـلاحـظـه انـد. اصـول نـمـایـه سـازی هـجـوِ بـه تـدریـج تـکـامـل داده شـده بـه وسـیـلـۀ مـایـاکـوفـسـکـی او را بـه خـلـق نـمـایـشـنـامـۀ سـاس( مـنـتـشـرشـده در شـمـاره هـای ۳ و ۴، فـوریـه ۱۹۲۹ نـشـریـه Molodaja Gvardja( مُـلـودایـا گـواردیـا )) و نـمـایـشـنـامـۀ حـمّـام( اجـراء شـده در ۱۶ مـارس ۱۹۳۰ بـا کـارگـردانـی وسـفـولـود مـیـرهـولـد(Vsevolod Mejerho ld)(1940- 1874)) تـوانـا سـاخـت، و با ایـن آثـار بـه طـور کـلی فـصـلـی نـویـن در تـاریـخ تـئـاتـر هـجـوی و هـنـر داسـتـان نـمـایـشـی(درام) آغـاز گـردیـد.

      اسـتـعـداد مـایـاکـوفـسـکـی بـا شـعـر دربـاب لـنـیـن و بـا درک دقـیـق قـوانـیـن جـریـان تـاریـخـی و عـیـنـیـت تـعـمـیـق شـد. او در جـلـسـه ای در ۱۹۲۵ اعـلام کـرد: ” اقـتـضـای اسـاسـی مـارکـسـیـسـم وا کـاوی هـر پـدیـده ای، شـامـل ادبـیـات، در مـحـیـط بـی واسـطـۀ آنـسـت.” و افـزود: ” بـه عـلاوه، مـهـم نـه نـظـریـات فـردی مـتـنـوع دربـارۀ ایـن پـدیـده[ ادبـیـات]، امـا نـقـش عـیـنـی ایـن در شـرائـط زمـانـش مـی بـاشـد.”

      کـاهـش فـاصـلـۀ بـیـن مـوارد آرمـانـی و واقـعـی دارای نـفـوذ مـشـخـصـی در کـار مـایـاکـوفـسـکـی و زیـبـایـی شـنـاسـی او بـود. در اولـیـن نـوشـتـه هـای پـسـا اکـتـبـر او آیـنـده، بـه عـلـت خـاصـیـت دوردسـتـی آن، در تـبـایـن بـا حـال قـرار داشـت. در ایـن، مـجـرد بـودن آرمـان زیـبـایـی شـنـاخـتـی او بـسـیـار آشـکـار بـود. امـا در نـوشـتـه هـای سـال هـای ۱۹۲۴ و ۱۹۳۰ او آیـنـده در رابـطـه ای مـتـفـا وت تـر از پـیـش بـا حـال قـرار داده شـده، و آرمـان زیـبـایـی شـنـاخـتـی او قـطـعـیـت و صـراحـت کـسـب کـرده اسـت. 

      تـعـریـف گـورکـی از شـاعـر: ” شـاعـر پـژواک دنـیـاسـت، نـه فـقـط بُـز مـادۀ روح خـود.”۱۹ بـه تـعـریـف مـایـاکـوفـسـکـی از شـاعـر نـزدیـک بـود. آن اشـاره اسـت بـه وسـعـت نـظـر در احـاطـه کـردن پـدیـدۀ زنـدگـی، بـرخـورداری از رشـتـۀ نـامـحـدودی از انـدیـشـه هـای شـاعـرانـه کـه قـادر بـه ضـبـط سـرورهـا و انـدوه هـای بـیـش از فـقـط یـک انـسـان در تـصـاویـر زنـده بـاشـد.

      ولـیـکـن مـایـاکـوفـسـکـی نـمـی تـوانـسـت آن شـاعـری کـه مـا مـی شـنـاسـیـم بـاشـد، اگـر چـنـان چـه دیـد شـاعـرانـه اش بـه ” اعـصـار، تـاریـخ و گـیـتـی” مـحـدود مـی بـود. نـیـروی مـایـاکـوفـسـکـی در بـنـدهـای نـاگـسـسـتـنـی او بـا ایـام عـصـرش قـرار دارد.

      بـزرگـی مـوفـقـیـت خـلاقـانـۀ مـایـاکـوفـسـکـی مـورد تـأیـیـد بـسـیـاری از مـعـاصـریـنـش قـرار گـرفــتـه اسـت. لـونــاچـارسـکـی بــه زودی پـس از رفـتـن مـایــاکـوفـسـکـی از دنــیـا او را بـه صـورت ” یک مـنـبـع پـایـان نـاپـذیـر نـیـروی حـیـات” وصـف کـرد.۲۰ و نـویـسـنـده بـوریـس لاورنـف(Boris Lavrenev)( 1959- 1891) مـایـاکـوفـسـکـی را ” حـیـاتـی و قـلـب نـیـرومـنـد عـصـر” بـه شـمـار آورد.

      آیـا عـلـت چـه بـود، کـه اشـعـار مـایـاکـوفـسـکـی بـا مـوضـوعـیـت شـان در دهـۀ بـیـسـت، پـس از او تـا چـنـد دهـه هـنـایـش شـان را در اذهـان و قـلـوب مـردم حـفـظ کـردنـد، و حـتـی افـزایـش دادنـد؟ آیـا ایـن بـدان مـعـنـاسـت، کـه اصـل تـاریـخـی، بـا ارزیـابـی اسـاسـیـش از مـنـظـر هـنـر سـوسـیـالـیـسـتـی، اهـمـیـتـش را بـا رفـتـن هـنـرمـنـدان بـزرگ از دسـت مـی دهـد؟ خـیـر، بـرعـکـس. بـالاخـص مـثـال مـا یـاکـوفـسـکـی مـا را مـتـقـاعـد مـی سـازد، کـه تـنـهـا انـدیـشـه هـای هـنـرمـنـدانـه ای کـه مُـهـرشـان را بـر قـوانـیـن جـنـبـش تـاریـخـی عـصـرشـان مـی کـوبـنـد – جـنـبـشـی بـی تـفـاوت بـه ایـن کـه تـا چـه حـدی نـیـز بـعـضـاً در اثـر سـیـر در خـط مُـنـکـسـر( زیـگ زاگ) بـه نـظـر پـیـشـگـویـی نـاپـذیـر رسـد – تـوانـا بـه درک و ضـبـط جـاودانـگـی هـر چـیـزی در پـدیـده هـای زودگـذر و نـاپـایـدار مـی بـاشـنـد.

      بـرخـورد بـه مـعـاصـریـت بـه صـورت یـک حـلـقـۀ اتـصـالـی در جـریـان تـاریـخـی یـکـی از مـهـم تـریـن اصـول هـنـر سـوسـیـالـیـسـتـی اسـت. مـایـاکـوفـسـکـی بـا تـصـدیـق ایـن نـکـتـه و پـی روی از آن در کـار خـود خـدمـت فـوق الـعـاده بـاارزشـی انـجـام داده، و دقـیـقـاً از ایـن نـظـر نـمـونـگـی اسـاسـی و اسـتـعـداد نـبـوغ آمـیـزش در نـوآوری را بـه ثـبـوت رسـانـده اسـت.

      کـارل تـیـگ(Karel Teige)( 51- 1900) مـی نـویـسـد: ” هـرگـز پـیـش از انـقـلاب اکـتـبـر عـصـری هـنـرمـنـدانـش را در بـرابـر وظـایـفـی چـنـان نـو، دشـوار و تـعـیـیـن کـنـنـده و واقـعـی قـرار نـداده بـود.” بـه ایـن قـول مـی تـوان افـزود، نـه حـتـی هـیـچ عـصـری پـیـشـا آن انـقـلاب چـنـان مـلـتـهـبـانـه و مـصـمـمـانـه انـدیـشـه هـای آیـنـده را بـه کُـنـش هـای جـسـورانـه در هـر روز تـغـیـیـر نـداده بـود.   

      الـبـتـه ایـن عـصـر گـروهـی از شـاعـران درخـشـان در روسـیـه تـولـیـد نـمـود، امـا هـر گـاه کـه مـا از ” شـاعـر انـقـلاب” سـخـن بـه گـویـیـم، مـسـلـمـاً قـبـل از هـمـه بـه مـایـاکـوفـسـکـی مـی انـدیـشـیـم، زیـرا ” مـایـاکـوفـسـکـی” و ” شـاعـر انـقـلاب” مـتـرادف گـشـتـه انـد. نـه تـنـهـا تـصـور شـاعـری شـوروی پـیـشـیـن بـدون مـایـاکـوفـسـکـی، شـخـصـیـت او و الـگـویـی کـه از خـود سـاخـت، مـمـکـن نـیـسـت، هـم چـنـیـن تـصـور آن عـصـر بـدون او غـیـرمـمـکـن اسـت.

      کـار مـایـاکـوفـسـکـی ” یـک مـنـبـع پـایـان نـاپـذیـر نـیـروی حـیـات ” اسـت، نـه تـنـهـا بـه سـبـب آگـا هـی زیـرکـانـۀ ذاتـی او از تـولـد دنـیـایـی نـو، ولـی نـیـز بـه سـبـب آن کـه او بـه صـورت شـاعـر از تـوانـایـی تـفـسـیـر درسـت پـدیـده هـای زنـدگـی از نـظـر تـنـاسـب و دورنـمـا در جـریـان تـشـکـیـل شـان بـرخـوردار بـود. ایـن مـفـهـوم گـرایـش پـرشـور و شـوق او مـی بـاشـد. او بـا امـور شـاعـرانـه، بـا واژه هـای مـنـعـکـس شـونـده و بـا نـمـونـۀ شـخـصـی زنـده مـایـل بـود راه تـازه ای بـرای شـاعـری بـه نـمـایـا نـد.

      مـایـاکـوفـسـکـی( مـانـنـد بـلـوک و سـرگـی یـسـنـیـن(Sergej Jesenin) ( 1925- 1895)) بـه عـنـوان شـاعـر قـرن بـه رسـمـیـت شـنـاخـتـه شـد. مـطـالـعـۀ مـیـراث ایـنـان بـه طـور اجـتـنـاب نـاپـذیـر مـسـتـلـزم مـطـالـعـۀ جـامـع دهـه هـایـی اسـت که بـر بـسـتــرشـان آن هــا بـه صـورت هـنــرمـنـد تـکـامـل یـافـتـه، رشـد نـمـوده انـد.

      کـار مـایـاکـوفـسـکـی، بـلـوک و یـسـنـیـن – بـه فـراخـور طـبـیـعـت فـردی شـان – بـازتـابـنـدۀ امـیـد هـا و اضـطـراب هـا و تـپـش هـای زمـان و هـوشـمـنـدی از ” تـغـیـیـرات بـی سـابـقـه، شـورش هـای نـدیـده” بـود.

      در تـکـامـل هـنـرمـنـد، بـه ویـژه هـنـرمـنـد بـزرگـی از نـوع مـایـاکـوفـسـکـی، گـذشـتـه از عـوامـل عـیـنـی و ذهـنـی، شـرکـت هـنـرمـنـد در جـریـان تـاریـخـی حـائـز اهـمـیـت تـعـیـیـن کـنـنـده اسـت. شـاعـری مـایـاکـوفـسـکـی جـزیـی جـدایـی نـاپـذیـر و بـه مـراتـب کُـنـش گـرا سـاز از فـرهـنـگ سـوسـیـالـیـسـتـی گـردیـد. الـبـتـه ایـن بـدان مـعـنـا نـیـسـت، کـه مـایـاکـوفـسـکـی در کـارش از تـنـاقـضـات  یـا اشـتـبـاهـاتـی بـرّی بـاشـد.

      مـایـاکـوفـسـکـی سـزاوار آنـسـت کـه در ردیـف شـخـصـیـت هـای بـرجـسـتـه قـرار گـیـرد؛ شـخـصـیـت هـایـی کـه بـا کُـنـش هـا و دسـتـآوردهـای شـان در آفـریـنـش یـک عـصـر نـو سـهـیـم بـوده انـد، و در جـریـان پـیـکـار قـهـرمـانـانـه و خـلاقـیـت شـان کـوشـیـده انـد انـسـان نـویـنـی را سـرشـتـه کـنـنـد و شـکـل دهـنـد.

      در اولـیـن سـال هـای پـسـا انـقـلاب مـنـتـقـدان بـا دانـش شـان از تـاریـخ ادبـیـات و حـسـاسـیـت نـسـبـت بـه ” اسـرار” شـاعـری، مـایـاکـوفـسـکـی را بـه عـنـوان شـاعـری بـی سـابـقـه مـلاحـظـه مـی نـمـودنـد، کـه مـسـتـقـلانـه از سـنـت سـربـرآورده بـود. تـوجـه بـه راه حـل صـحـیـح مـسـئـلـۀ رابـطـۀ بـیـن سـنـت و نـوآوری در هـنـر مـایـاکـوفـسـکـی حـائـز اهـمـیـت فـراوان اسـت، نـه فـقـط در مـطـالـعـۀ تـجـربـۀ خـلاقـانـۀ شـخـصـی او، امـا هـم چـنـیـن جـهـت درک بـاثـمـر تـکـامـل شـاعـری شـوروی پـیـشـیـن.

      شـاعـری، مـانـنـد هـر تـجـلـی دیـگـر کـوشـش انـسـان، نـیـازمـنـد اکـمـال فـنـون آنـسـت. مـطـالـعـات خـاصـی بـه نـوآوری مـایـاکـوفـسـکـی در طـرز بـیـان و تـلـفـیـق الـفـاظ، وزن و قـافـیـه و نـمـونـگـی انـواعـی کـه او بـرابـر نـهـاده، وقـف شـده اسـت.

      کـاربـری صـفـت ” سـیـاسـی” در رابـطـه بـا شـاعـری مـایـاکـوفـسـکـی رایـج گـردیـده اسـت. مـایـا کـوفـسـکـی بـه یـقـیـن یـکـی از درخـشـان تـریـن شـاعـران سـیـاسـی بـود. حـقـیـقـت زیـادی در ایـن اظـهـار نـظـر شـاعـر واسـیـلـی فـئـودوروف(Vassilj Fjodorov)(84- 1918) وجـود دارد، کـه ” تـا زمـان مـایـاکـوفـسـکـی، هـرگـز شـخـصـی بـه قـدر او دوسـتـدار آزادی و بـه قـدر او پـرشـور از حـیـث سـیـاسـی وجـود نـداشـتـه اسـت. مـایـاکـوفـسـکـی شـاعـر بـرنـامـۀ بـاز اسـت.”

      نـفـوذ مـایـاکـوفـسـکـی بـر شـاعـری بـه بـسـط امـکـانـات وزن، کـاربـری قـافـیـه و دیـگـر عـنـاصـر عـروض، وزن شـنـاسـی مـنـحـصـر نـگـردیـده، تـا اسـاس هـنـر شـاعـری، عـمـل مـتـقـابـل، فـعـل و انـفـعـالـی آن بـا زنـدگـی را فـرگـرفـتـه اسـت.

      خـیـال پـردازی مـایـاکـوفـسـکـی در سـال هـای پـیـشـا انـقـلاب اکـتـبـر مـاهـیـتـاً انـقـلابـی بـود، زیـرا او واقـعـیـت نـاپـذیـرفـتـنـی را در تـبـایـن بـا رؤیـای بـشـریـت آزاد قـرار داد. امـا بـا ایـن حـال در کـارهـای خـیـال پـردازانـۀ پـیـشـیـن شـاعـر دربـارۀ انـقـلاب صـور تـازه ای ظـاهـر مـی گـردنـد. تـبـایـن بـیـن رؤیـا و واقـعـیـت مـحـو مـی شـود. در آغـاز اعـلان تـغـیـیـرات درازمـدت اسـت، کـه انـقـلاب سـوسـیـالـیـسـتـی درصـدد تـحـقـق بـخـشـیـدن آن هـا بـود. طـرح هـای دنـیـای نـو هـنـوز تـیـره و درهـم و تـشـخـیـص نـاپـذیـرنـد، امـا بـاور بــه ایـن کــه دنـیـا بــا پـیـغـام رهــایـی بـخـشــش، بـشـردوسـتـی و حـقـیـقــت در حـال تـحـقــق اســت، حــاصـل قــوۀ مـتـخـیـلـه نــیـسـت. شــرکـت در کــار سـازنـدۀ روزمـره ای در شـعـبـات ” غـیـرشـاعـرانـه” ای چـون تـهـیـیـج و اعـلان جـای پـای مـحـکـمـی بـرای مـایـاکـوفـسـکـی در واقـعـیـت ایـجـاد کـرد، و احـسـاسـی مـشـخـص از قـصـد پـروازهـای خـیـالـی تـصـوراتـش را زاد. خـیـال پـردازی حـول واکـنـش قـهـرمـانـانـۀ دنـیـا، کـه بـه آن شـاعـر تـا واپـسـیـن دم حـیـاتـش بـاور داشـت، بـا نـگـرش واقـع گـرایـانـه بـر دنـیـا تـرکـیـب یـافـت.

      در زمـانـی کـه مـایـاکـوفـسـکـی در صـحـنـۀ ادبـیـات ظـاهـر گـردیـد، بـسـیـاری افـراد پـیـش رو در یـافـتـه بـودنـد، کـه نـه فـقـط سـیـسـتـم اجـتـمـاعـی روسـیـه، امـا کـل تـمـدن سـرمـایـه داری در یـک دورۀ پـوسـیـدگـی و فـسـاد داخـل شـده، و مـوجـودیـت انـسـان را در مـعـرض تـهـدیـد مـسـتـقـیـم قـرار داده اسـت. در بـرابـر پـیـروزی هـای عـلـمـی، تـکـنـولـوژیـک و صـنـعـتی، ” دنـیـای قـدیـم” بـا تـمـام کـو شـش دیـوانـه وارش بـرای تـغـیـیـر دادن یـا حـداقـل کُـنـد کـردن سـیـر تـاریـخ مـجـبـور از عـقـب نـشـیـنـی گـام بـه گـام و راه دادن بـه تـمـدن سـوسـیـالـیـسـتـی نـویـن بـود. گـورکـی ایـن تـحـول را روشـن تـر از بـقـیـۀ نـویـسـنـدگـان بـزرگ زمـانـش دریـافـت، چـرا کـه او جـزو پـیـشـآهـنـگ جـنـبـش آزادی بـخـش پـرولـتـاریـایـی بـود. گـورکـی دربـارۀ تـخـریـب و فـروریـخـتـگـی شـخـصـیـت انـسـان سـخـن مـی گـفـت، یـعـنـی از جـریـانـی کـه دربـارۀ آن روان شـنـاسـان بـورژوایـی هـنـوز کـه هـنـوز اسـت، بـا کـار بـری گـفـتـمـان ” بـیـگـانـگـی”(allienation) قـلـم فـرسـایـی مـی کـنـنـد، و مـی کـوشـنـد بـه آن مـاهـیـت جـهـانـی بـه دهـنـد.

      طـبـیـعـی اسـت مـایـاکـوفـسـکـی مـی بـایـد در صـف جـلـو هـنـرمـنـدانـی قـرار گـیـرد، کـه مـأمـور یـت شـان را کُـنـش گـرایـی و شـرکـت مـسـتـقـیـم در جـریـانـات عـظـیـم جـوش دادن مـردم بـه هـم، تـلاش تـدارک بـنـدهـا و روابـط نـویـن اعـلام داشـتـنـد. هـیـچ دوره ای هـرگـز هـنـرمـنـدانـی حـامـل یـک چـنـان وظـیـفـۀ عـظـیـم و پـیـچـیـده بـه خـود نـدیـده اسـت.

      شـاعـر آلـکـسـانـدر تـواردوفـسـکـی(Aleksander Tvardovskij)( 71- 1910) یـک بـار بـه در سـتـی مـلاحـظـه کـرد، کـه در سـایـۀ پـیـدایـش مـایـاکـوفـسـکـی ” مـسـئـلـۀ غـم انـگـیـز مـخـلّ رابـطـۀ مـتـقـابـل شـاعـر و مـردم” از شـاعـری روسـیـه نـاپـدیـد گـشـتـه بـود.

      پـیـغـام کـل کـار پـسـا انـقـلاب شـاعـر بـزرگ سـدۀ بـیـسـتـم، مـایـاکـوفـسـکـی، ایـن بـود: ” مـن بـا آنـانـی هـسـتـم کـه آمـده انـد بـه سـازنـد و پـاک کـنـنـد.” و ” زنـدگـی شـگـفـت انـگـیـز اسـت، زنـدگـی زیـبـاسـت!”

      انـدیـشـۀ مـایـاکـوفـسـکـی حـول حـدت سـیـاسـی و هـدف و دورنـمـای تـاریـخـی درخـور مـلا حـظـه بـود.

      امـا، بـا تـمـام احـوال مـایـاکـوفـسـکـی بـه رغـم تـعـهـد و کُـنـش گـرایـی انـقـلابـیـش، بـه دلایـل شـخـصـی و فـرهـنـگـیِ سـیـاسـی بـه یـک شـخـصـیـت مـنـازعـه انـگـیـز تـبـدیـل گـردیـد.

      نـخـسـتـیـن بـرنـامـۀ پـنـج سـالـۀ حـزب کـه در ۱۹۲۸ بـه اجـراء گـذاشـتـه شـد، نـه تـنـهـا مـبـدأ یـک تـکـامـل اقـتـصـادی نـو، هـم چـنـیـن مـبـدأ رابـطـه ای نـو بـیـن ادبـیـات و سـیـاسـت، بـیـن حـزب و نـویـسـنـده را تـشـکـیـل داد.

      مـایـاکـوفـسـکـی کـه نـبـوغ شـاعـرانـه اش را در خـدمـت انـقـلاب قـرار داده بـود، در حـقـیـقـت بـه قـربـانـی خـود تـبـدیـل شـد. زمـانـی کـه پـس از نـگـارش نـامـه ای بـه عـنـوان ” هـمـه کـس”، بـا شـلـیـک گـلـولـه ای بـه خـود بـه زنـدگـیـش خـاتـمـه داد، مـردی در اوج حـرمـان بـود.

      گـفـتـۀ اسـتـالـیـن در مـراسـم بـاشـکـوه تـشـیـیـع جـنـازه و بـه خـاک سـپـاری مـایـاکـوفـسـکـی بـا شـرکـت ۰۰۰/۱۵۰ نـفـر در مـسـکـو، کـه ” مـایـاکـوفـسـکـی بـزرگ تـریـن شـاعـر در عـصـر سـوسـیـا لـیـسـتـی مـا بـود، و خـواهـد بـود.”، مـسـلـمـاً از مـایـاکـوفـسـکـی یـک کـلاسـیـک سـاخـت، امـا بـایـد تـوجـه داشـت، کـه ایـن شـرعـی کـردن مـایـاکـوفـسـکـی مـنـحـصـر بـه شـور و اشـتـیـاق انـقـلابـی او بـود، ولـی تـعـلـق او بـه آوانـگـاردیـسـم در هـنـر روسـیـه( و جـهـان) بـا آزمـایـشـات و فـرآورده هـای نـمـونـه، جـسـورانـه و شـگـفـت انـگـیـزش را شـامـل نـمـی شـد، چـرا کـه آن در تـبـایـن گـفـت وگـو بـرنـدار بـا چـگـونـگـی اسـتـنـبـاط حـزب از ادبـیـات و هـنـر و بـا سـیـاسـت فـرهـنـگـی مـرکـزیـت طـلـب و مـحـافـظـه کـارانـۀ حـزب قـرار داشـت.

جـسـد مـایـاکـوفـسـکـی پـس از خـودکُـشـی – تـشـیـیـع جـنـازۀ مـایـاکـوفـسـکـی در مـسـکـو

روشـنـگـری هـا و پـانـوشـت هـا

۲ بـرگـردان انـگـلـیـسـی بـرنـهـادهـای آوریـل لـنـیـن در مـنـبـع زیـر مـنـدرج اسـت:

  V.I. Lenin, Collected Works, vol.24, 1.ed., pp.19-26, 1964.

۳ دو اُپـرا اثـر جـوزپـه وردی(Giuseppe Verdi)( 1901- 1813)، بـه تـرتـیـب مـتـعـلـق بـه سـال هـای ۷۱- ۱۸۷۰ و ۱۸۵۳.

۴ مـنـظـور دوره ای کـه سـیـاسـتـی بـه هـمـیـن نـام از ۱۹۱۸ تـا ۱۹۲۰ تـحـت جـنـگ داخـلـی بـه اجـراء گـذاشـتـه شـد.

        ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی” سـیــاسـتـی بــود در خـدمـت مـلـی کــردن صـنـایـع، در وهـلــۀ نـخـسـت صـنـایـع بــزرگ، سـپـس صـنـایـع کـوچـک، بـا

  اسـلــوب هـای ضـربـتـی نـاهـمـآهـنـگ. در نـتـیـجـۀ ایـن سـیـاسـت مـکـانـیـسـم هـای عـرضـه و تـقـاضـای مـعـمـول بـه تـدریـج از کـار افـتـادنـد. ” بـا

  زار” از مـیـان رفــت. مـعـامـلـۀ خـصـوصـی قــدغــن گـردیـد، و جــای آن را مـبـادلــۀ ابـتـدایـی کــالا، یـک مـعـامـلـۀ ســیـاه سـریـعـاً رشـد یـابـنـده و

  یـک سـیـسـتـم تـوزیـع دولـتـی مـبـتـنـی بـر جـیـره بـنـدی سـخـت گـرفـت. پـول نـیـز تـقـریـبـاً بـه طـور کـامـل از اقـتـصـاد شـوروی نـاپـدیـد شـد. مـعـا

  مـلات شـرکـت هـای دولـتـی از طـریـق حـسـاب داری بـدون پـول بـه عـمـل آمـد. مـزدهـا بـه جـای پـول بـا خـواربـار پـرداخـت گـردیـد. یـک رشـتــه

  خــدمـات دولـتـی تـدریـجـاً بــرای کـارگـران رایـگـان شـد. ایــن سـیـاسـت نـه یـک سـیـاسـت مـنـسـجـم بــرای بـنـای نـظـام ســوسـیـالــیـسـم، امـا سـیــا

  سـتـی بـود فـوق الـعـاده به اقـتـضـای شـرائـط جـنـگ داخـلـی، یا به قـول لـو تـروتـسـکـی(Lev Trotskij)(مـقـتـ.۱۹۴۰- ۱۸۷۹) ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی”

  تــلاش بـرای پـیـاده کـردن سـوسـیـالـیـسـم نـبـود. آن یـک ضـرورت نـظـامـی نـادرسـت، ولـی اجـبـاری بـود.(The Revolution betrayed. What is

the Soviet Union and where is it going?, ۱.ed., chapter II, 1936  ) لـنــیـن نـیـز بـعــد دربــارۀ ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی” نــوشـت: ” کـمـونــیـسـم

  جـنـگـی” در اثــر جـنـگ و ویــرانـی بـه مـا تـحـمـیـل شـد. آن سـیــاسـتـی نـبـود، و نـتــوانـسـت کـه بــا وظـایـف اقـتـصـادی پـرولـتـاریـا مـطـابـقـت دا

  شـتـه بـاشـد. آن یـک تـدبـیـر مـوقـت بــود.”( ” دربــارۀ مـالـیـات بــر امـور مـعـیـشـت، تـجـارت آزاد، واگـذاری امـتـیـازات”، V.I. Lenin, Collected Works, vol.32, 4.ed., pp.341-57, 1977.   )

        ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی” در اواخـر جـنـگ داخـلـی تـرک گـردیـد.

۵ سـال پـس از سـقـوط رژیـم تـزاری در ۱۹۱۷ در اثـر انـقـلاب فـوریـه روسـیـه، جـنـگ داخـلی ویـران گـر و خـونـیـنی در ایـن کـشـور آغـاز گـشـت،

  کـه بـه مـدت چـهـار سـال، یـعـنـی تـا ۱۹۲۱ بـه طـول انـجـامـیـد.

        مـتـفـیـن کــه درصـدد پـیـش گـیـری از ثـبـات یـافـتـن بـلـشـویـسـم در روسـیـه بـودنـد، بـه مـسـاعـدت مـالـی و تـسـلـیـحـاتـی قـابـل تـوجـه بـه ضـد

  انـقـلاب پــرداخـتـنـد. ایـن مـسـاعـدت بــا مـداخـلـۀ نـظـامتی مـتـفـقـیـن در روسـیـه بـه نـقـطـۀ اوجـش رسـیـد. ۱ ژوئـیـه ۱۹۱۸  4000 نـفـر از نـیـرو

  هــای مـتـفـقـیـن در خـاک روسـیــه وجـود داشـتــنـد. ۲ اوت هـمـان سـال شـمـار سـربــازان مـتـفـقـیـن بــه ۱۰۰۰۰ نـفـر رسـیـد. ۴ سـپـتـامـبـر ۴۵۰۰

  سـربـاز آمـریـکـایـی و در آغـاز نـوامـبـر ۷۰۰۰ سـربـاز ژاپـنـی بـه نـیـروهـای مـداخـلـه گـر خـارجـی مـلـحـق گـردیـدنـد.

        لــوئـیـس فـیــشـر(Louis Fischer)(1970- 1896) در زیـسـت نـامـۀ The Life of Lenin( زنـدگـانـی لـنـیـن)(۱۹۶۴) دربـارۀ جـنـگ داخـلـی و

  آثــار آن در روسـیـه چـنـیـن نــوشـتـه اسـت: ” جـنـگ داخـلـی روسـیـه از ۱۹۱۷[ ۱۹۱۸] تـا ۱۹۲۱ یـک اقـدام طـولانـی، پـرهـزیـنـه، فـاجـعـه آمـیـز

  بــود. آن اقـتـصـاد کـشـور را بــه ویـرانـی کـشـیـد و مـردمـی را کـه پـیـشـاپـیـش طـی سـه سـال و نـیـم جـنـگ جـهـانـی امـتـحـان سـخـت خـود را داده

  بــودنـد، جـنـگـی کـه بــه بـدی تـدارک دیـده شـده، و بــه بـدی بـه وسـیـلــۀ یـک سـلـطـنـت و دیـوان سـالاری فـاسـد هـدایـت گـردیـده بـود، بـه آلام بـی

  نـهـایـت دچـار سـاخـت. جـنـگ سـفـیـدهـا عـلـیـه سـرخ هـا چـنـدیـن مـیـلـیـون نـفـر را در مـعـرض بـیـمـاری هـای مُـسـری قـرار داد: ایـن بـه مـنـزلـۀ

  تـضـعـیـف شـدیــد خـون، مـغـز و دارایـی روسـیـه بــود. دسـتـجـات کـودکـان بـی سـرپــرسـت و بــزرگ سـالان بـی کـاشـانـه در شـهـر و دِه سـرگـرد

  ان بـودنـد و بـرای بـقـاء یـا صـرفـاً مـیـل بـه تـخـریـب دســ بـه قـتـل و غـارت مـی زدنـد. کـشـور زمـانـی آن قـدر طـولانـی در آغـوش مـرگ بـه سـر

  بــرده بـود، کـه خـشـونـت عـادی تــر از روابـط آرام گـردیــد. زنـدگـی یـک انـسـان بـیـش تــر یـا کـم تــر فـرق نــازلـی داشـت. ایـن مـشـی بـه بـهـای

  زنـدگـی ده هـاهـزار انـسـان تـمـام شـد.

        جـنـگ داخـلـی مـیـراثـی از بـی قـانـونـی و نـابــودی فـیـزیـکـی بـرجـای گـذارد. آن دو ویـژگـی را در روان روس بـرجـسـتـه سـاخـت، ویـژگـی

  هــایـی کـه مـتـنـاقـض هـم و در عـیـن حـال مـکـمـل هــم هـسـتـنـد: گـرایـش بـه آنــارشـی و اطـاعـت جـویـی مـحـض. بــلـشـویـسـم مـی بـایـد اولـی را

  مـتـوقـف و دومـی را تـقـویـت کـنـد.”

        جـنـگ داخـلـی عـواقـب مـصـیـبـت بـاری در روسـیـه داشـت. آثـار آن در کـلـیـۀ عـرصـه هـای حـیـات مـمـلـکـت ژرف و نـگـران کـنـنـده بـود.

        صـنـایـع بـه سـخـتـی آسـیـب دیـده، سـیـسـتـم حـمـل و نـقـل دچـار اخـتـلال شـده بـود.

        مـجـمـوع فــرآورش( تـولـیـد) صـنـعـتـی در ۱۹۲۱ تـقـریـبـاً ۳۰% ۱۹۱۴، فـرآورش کـشـاورزی در حـدود ۶۰% آن سـال بـود، و تـجـارت خـا

  رجـی تـقــریـبـاً مـتـوقـف گـردیــد. سـطـح جـمـعـیـت در کـلـیـۀ شـهـرهـای بـزرگ و مـراکـز صـنـعـتـی کـاهـش یـافـت. جـمـعـیـت مـسـکـو بـه نـصـف

  رسـیــد. شـمـار کـل کـارگـران صـنـعـت کــه در ۱۹۱۷  2مـیـلـیــون و ۶۰۰۰۰۰ نـفـر بـود، در ۱۹۲۰ بـه نـیـم مـیـلـیـون نـفـر کـاهـش یـافـت. در فـا

  صـلـۀ سـال هــای ۲۱- ۱۹۱۴ در روسـیـه تـقــریـبـاً ۲۶مـیـلـیــون نـفـر نـابــود شـدنــد. بــه مـحـاسـبــه ای مـحـتـاطـانــه ضـایـعـۀ اقــتـصـادی بــه ۶۰

  مـیـلـیـارد دلار سـرمـی زد.(Carl Grimberg(1875 – 1941): Verdenshistorien, bd.16, s.337, 1977.)

        گــرسـنـگـی مـسـئـلـۀ کـمـرشـکـنـی بــرای مـمـلـکـت بــود. مـوارد مـسـتـنـد عـدیـدۀ آدم خـواری وجـود داشـت. یـک چـهـارم جـمـعـیـت روسـیـه،

  یـعـنـی ۳۵مـیـلـیـون نـفـر، دچـار گـرسـنـگـی بـودنـد.

        تـصـاویــر مـؤثـری از اوضـاع روسـیــه را از جـمـلـه بــوریـس پــاسـتــرنــاک(Boris Pasternak)(1960- 1890) در رمــان دکــتـر ژیــواگــو

  (1956) و فـئـودور گـلـدکـوف(Fjodor Gladkov)( 1954- 1883) در رمـان سـیـمـان(۱۹۲۵) ثـبـت کـرده انـد.

        در سـطـح سـیـاسـی، جـنـگ داخـلـی هـنـایـش تـعـیـیـن کـنـنـده اش را در ا تـحـاد طـبـقـات کـارگـر و دهـقـان داشـت.

۶ N. G. Chernyshevsky, Collected Works, vol.IV, p.881, 1949.

۷ A. Lunacharsky: ” Lenin and Art “, the journal Artist and Spectator, Nos.2-3, p.10, 1924.

۸ بـنـگـریـد بـه V.I. Lenin, Collected Works, vol.33, 1.ed., pp.223-37, 1965

۹ نـقـل از A. Epstein: ” A Meeting with Mayakovsky “, the journal Chervony Shlyakh, Kharkov, Nos.5-6, 1930

۱۰ تـرچـاکُـف نـظـریـه پـرداز مـارکـسـیـسـتِ هـنـر، روزنـامه نـگـار، نـمـایـشـنـامـه نـویـس و از پـیـش روان هـنـر آوانگـاردیـسـتـی بـود. او از اعـضـاء

   شـاخـص لِـف بــه شـمـار مـی رفـت، و بــا آرواتُـف( دربــارۀ او بـررسـی ” بـوریـس آرواتُـف: هـنـر تـولـیـد”، از تـوفـان آراز در نـشـریـه نـظـم نــو

   یــن( نـیـویـورک)، ۱۹۸۸ مـنــتـشـر شـده اسـت) ، کـارگــردان انـقـلابـی ســرگـی ایــزن اشـتــیـن(Sergej Eisenstein)( 1948- 1898) و مـایـاکـو

   فــسـکـی هـمـکـاری نــزدیـک داشـت. تـرچـاکُـف یـک انـدیـشـه زا بـود. او نـفـوذ قـابـل تـوجـهـی بـر هـنـرمـنـدان سـوسـیـالـیـسـت غـرب داشـت. بـر

   تـولـت بـرشـت(Bertolt Brecht)(1956- 1898)، شـاعــر و نـمـایـشـنـامـه نــویـس، تـرچـاکُـف را ” مـعـلـم مـن” نـامـیـده، و والـتـر بـنـیـامـیـن(Walt

er Benjamin    )(1940- 1892)، زبـان شـنـاس، رسـالـه نـگـار و مـفـسـر ادبـیـات، بـا تـرچـاکُـف بـه عـنـوان یـک نـمـونـۀ مـهـم در رسـالـۀ راه گـشـا

   یـش “Der Autor als Produzent”( نــویـسـنـده بــه مـثـابـۀ مـولـد)( ۱۹۳۴)، کـه رسـالـۀ آتـی مـهـم دیـگـرش ” Das Kunstwerk im Zeitalter sciner

Technischen Reproduzierbarkeit     “( اثـر هـنـری در عـصـر بـازتـولـیـد فـنـی)(۱۹۳۶) را به دنـبـال دارد، اشـتـغـال یـافـته اسـت. تـرچـاکُـف یـکی

   از قـربـانـیـان پـاک سـازی فـرهـنـگـی اسـتـالـیـنـیـسـتـی در دهـۀ ۳۰ بـود.

         ( بـحـث بـیـش تـری از تـرچـاکُـف و انـدیـشـه هـای مـبـتـکـرانـۀ او در بـررسـی ” سـرگـی تـرچـاکُـف، ایـده آفــریـن” از تـوفـان آراز در نـشـر

   یــه انــدیـشـه و انـقـلاب( آرلـیـنـگـتـون)، ش ۱۵، اردیــبـهـشـت ۱۳۶۷/ آوریــل ۱۹۸۸، هــم چـنــیـن در بـخـش هــای دوم و سـوم بــررسـی ” سـیـا

   سـت فـرهـنـگـی در شــوروی پـیـشـیـن از انـقـلاب اکـتـبـر تــا اسـتـواری سـانـتـرالــیـزاسـیـون” از تـوفـان آراز در تــارنـمـای سـیـاسـی و فـرهـنـگـی

   هـفـتـه، سـال یـازدهـم، آوریـل ۲۰۱۷ بـه عـمـل آمـده اسـت.)

۱۱ A. Lunacharsky: On Literatur and Art, ۲.ed., p.196, 1973.

۱۲ پــرولـت کـولـت اولـیـن سـازمـان فـرهـنـگـی پـرولـتـاریـایـی بـزرگ بـود. ایـن سـازمـان پـیـش از انـقـلاب بـنـیـان گـذاری گـردیـده بـود. سـازمـان در

   فـاصـلـۀ سـال هـای ۲۱- ۱۹۱۷ بـه صـورت یـک جـنـبـش تـوده ای فـرهـنـگـی انـقـلابـی در طـبـقـۀ پـرولـتـاریـای روسـیـه تـکـامـبل یـافـت. در سـال

   1920 نـیـم مـیـلـیـون کـارگـر را دربـر مـی گـرفـت. از ۱۹۲۲ تـا ۱۹۲۵ عـقـب نـشـیـنـی نـمـود، و در ۱۹۳۲ مـنـحـل گـردیــد. تـاریـخ پـرولـت کـو

   لــت نـیـز هـمـانـنـد تـاریـخ گــروه هـای پـیـش رو و آزمـایـش جـویـانـه بـازتـاب امـکـانـات آزادسـازنـدۀ غـنـی انـقـلاب اکـتـبتر و مـحـدودیـت مـتـدرج

   ایـن امـکـانـات مـی بـاشـد.

         پــرولـت کـولـت طـی سـال هــای ۱۹- ۱۹۱۸ قــبـل از هــر امـر در جـهـت تـبـدیــل طـبـقـۀ کـارگــر بــه نـیـروی پـیـش بـرنـده در عـرصـۀ فـر

   هـنـگ کـار می کـرد. پـرولـت کـولـت خـود را به مـثـابـۀ سـازمـانـی اسـتـنـبـاط مـی نـمـود، کـه مـی بـایـد بـه کـار فـرهـنـگـی – روشـنـگـرانـه سـمـت  

   دهـد. آن می بـایـد بـه پـرولـتـاریـا یـک جـهـان بـیـنـی مـرکـب ارزانـی دارد؛ پـرولـتـاریـا را بـا یـک روح سـوسـیـالـیـسـتـی – مـبـارز از طـریـق کـار

   تـهـیـیـجـی و تـبـلـیـغـاتـی مـمـلـو سـازد؛ در تـوانـا گـردانـدن پـرولـتـاریـا بـرای بـنـای سـوسـیـالـیـسـم سـهـیـم گـردد.

         در اولـیـن سـال هــای پـسـا انـقـلاب پــرولـت کــولـت از ســوی دولـت بــه صـورت یـک سـازمـان فـرهـنـگـی مـسـتـقـل بـه رسـمـیـت شـنـاخـتـه

   شــد. بـرای آن یـک شـعـبـۀ ویــژه در کـمـیـسـاریــای خـلـق بــرای آمـوزش و روشـنـگـری دایـر گـردیـد، کـه کـمـک مـالـی کـمـیـسـاریـا بـه پـرولـت

   کـولـت را تـضـمـیـن نـمـود.

         پــرولـت کــولـت دارای ۵۰۰۰۰۰ عـضـو بــود، کــه در ۳۵۰ شـعــبـه سـازمـان یـافــتـه بــودنـد. بـه گـزارش جـنــبـش، از ایـن تـعـداد اعـضـاء

   80000 تـن فـعـال بـودنـد. ( شـمـار اعـضـای حـزب کـمـونـیـسـت در مـارس ۱۹۲۰  611978 نـفـر اعـلام گـردیــده بـود.) در آن تـاریـخ پــرولــت

   کـولـت تـقـریـبـاً ۱۵ نـشـریـۀ بـزرگ انـتـشـار مـی داد.

         طـی سـال هـای ۲۰- ۱۹۱۷ مـخـالـفــت هـایـی اصـولـی بـیـن پــرولـت کــولـت و حــزب وجـود داشـت، کـه آن هــا را مـی تــوان بــر گـرد سـه

   مـحـور جـمـع کـرد: چـگـونـگـی بــرخـورد بــه کُـنـش خـودی تـوده هـا( شـامـل مـسـئـلـۀ اسـتـقـلال داخـلـی جـنـبـش)؛ تـمـرکـز در مـقـابـل عـدم تـمـر

   کـز؛ چـگـونـگـی بـرخـورد بـه فـرهـنـگ بـورژوایـی و خـلـق یـک فـرهـنـگ انـقـلابـی نـو.

         ( بــرای مـطـالـعـۀ مـبـسـوط پــرولـت کــولـت مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه بـخـش نـخـسـت ” سـیـاسـت فـرهـنـگـی در شـوروی پـیـشـیـن …”،

   در تـارنـمـای سـیـاسـی و فـرهـنـگـی هـفـتـه، سـال دهـم، مـارس ۲۰۱۷.)

۱۳ ” زنـگ خـطـر را مـی زنـیـم”، لِـف نـو، ش۲، ۱۹۲۷، صـص ۵-۱.

۱۴ نـقـل از Niels Brunse: ” Agitationsbilleder “, Hug!, no.6, s.14, 1975

۱۵ ” نِـپ” را لـنـیـن در مـارس ۱۹۲۱ بـه دهـمـیـن کـنـگـرۀ حـزب مـعـرفـی و آن را بـه تـصـویـب رسـانـد.

         نـکـتـۀ اسـاسـی در ” نِـپ” اتـحـاد بــیـن دهـقـانـان و کـارگــران بــود، کـه ظـاهــراً مـکـان مـهـمـی در اسـتـنــبـاط لـنـیــنـیـسـتـی از روابـط ویـژۀ

   انـقـلاب اشـغـال نـمـوده بـاشـد.

         ” نِـپ”، امـا، بـرخـلاف انـتـظـار لـنـیـن و بـلـشـویـک هـای گـروه او در واقـع مـوجـب مـرتـبـط گـردیـدن بـیـش از پـیـش دهـقـانـان بـه اقـتـصـاد

   سـرمــایـه داری و دوری افـزون شـان از اصـل جـمـع گـرایـی حـزب شــد. و بــدتـر از آن، ” نِـپ” سـرمـایـه داران، تـجـار، مـعـامـلـه گـران، دلالان

   و صـاحـبـان صـنـایـع را بـاززاد.

         ” نِـپ” مــوجـب بـهـبـودی نـسـبـی وضـع دهـقـانـان، خـاصـه کــولاک هـا( قــشـر دهـقـانـان مـرفـه) گـردیـد. امـا آن قـادر بـه حـل مـسـئـلـۀ تـهـد

   یـدآمـیـز گـرسـنـگـی در سـال هـای اول اجـرایـش نـشـد.

         وضـع طـبـقــۀ کـارگـر بـا پـیـاده شـدن ” نِـپ” دشـوارتـر گـردیـد. مـزدهـا بـه یـک سـوم زمـان پـیـشـا جـنـگ کـاهـش یـافـت، یـعـنـی بـه حـداقـل

   ضـرور بـرای زنـدگـی رسـیـد. نـرخ بـی کـاری بالا رفـت. هـمـزمـان از تـعـداد اعـضـای طـبـقـۀ کارگـر کـاسـتـه شـد: رقـم کـل مـزدگـیـران از تـقـر

   یـبـاً ۱۱مـیـلـیـون در ۱۹۱۳ بـه ۶ ونـیـم مـیـلـیـون در ۲۲- ۱۹۲۱ رسـیـد؛ شـمـار کـارگـران صـنـعـت از نـصـف کـم تـر گـردیـد.

         وضـع زنـان نـیـز سـخـت شــد. در سـال هـای ۲۲- ۱۹۲۱ تـقـریـبـاً ۷% بـی کـاران(= ۳۷۹۳۴ نـفـر) را زنـان تـشـکـیـل مـی دادنـد. زنـان کـه

   در ۱۹۱۷  40% نـیـروی کـار در صـنـعـت بــودنـد، طـی دهــۀ ۲۰  30% نـیـروی کــار در صـنـعـت را تـشکــیـل مـی دادنـد، و مـزد مـیـان گـیـن

   شـان تـقـریـبـاً ۴۰% مـزد مـردان بـود.

         بــا بـه کـار افـتـادن ” نِـپ” هـزیـنـۀ مـؤسـسـات خـدمـاتـی ویـژۀ زن و خـانـواده از بـودجـۀ دولـت حـذف گـردیـده، تـأمـیـن آن بـه اتـحـادیـه هـای

   کــارگـری، کـوپـراتـیـوهـا، کـارگـاه هـای مـحـلـی و غـیـر مـحـول گـشـت، بـا ایـن نـتـیـجـه کـه بـیـش تـر آن مـؤسـسـات تـعـطـیـل شـدنـد، بـه طـوری

   کـه در آغــاز ۱۹۲۲ جـمـعـاً ۲۱۲۴ مـؤسـسـه( مــؤسـسـات مـرتـبـط بـا رابـطـۀ مـادر – کـودک، حـتـی مـشـاورۀ طـبـی مـخـصـوص زنـان بـاردار و

   مـشـابـه آن) دایـر بـودنـد، در حـالـی کـه در ۱۹۲۳ تـعـداد ایـن مـؤسـسـات خـدمـاتـی بـه ۱۲۱۳ بـاب کـاهـش یـافـت.

         تـجـارت بــه ابـتـکـار خـصـوصـی واگــذار گـشـت. دیـگـر بــار سـیـسـتـم هـای بــازار بــه کـار افـتـادنـد، و سـوداگـران بـازار سـیـاه در هـیـئـت

   خُـرده بـورژواهـای قـانـونـی(مـوسـوم بـه ” جـمـاعـت نِـپ” یـا بـه قـول بـعـضـی ” بـارون هـای نِـپ”) ظـاهـر شـدنـد.

         بــا نـزدیـکـی ۱۹۲۵ اوضـاع اقـتـصـادی تـدریـجـاً بـهـبـود یـافـت. مـزدهــا بـه آرامـی بــالا رفـتــنـد، و در سـال مـزبـور تـقـریـبـاً بـه حـد زمـان

   پـیـشـا جـنـگ رسـیـدنــد. مـیـزان مـحـصـول نـیـز تــا انــدازۀ چـشـم گـیـری بـهـتــر گـشــت. در هـمـان ســال فــرآورش عـمــدۀ کــشـاورزی ۱۱۲%

   نـسـبـت بـه فـرآورش پـیـشـا جـنـگ بـود، و فـرآورش صـنـعـت، پـس از رکـود پـنـج سـالـه، بـه سته چـهـارم فـرآورش پـیـشـا جـنـگ رسـیـد.

         ” نِـپ” در سـال ۱۹۲۸ تـرک شـد، و جـای آن را بـرنـامـه هـای پـنـج سـالـه گـرفـتـنـد.

         گـفـتـنـی اسـت، بـا ” نِـپ” شـالـودۀ ” سـرمـایـه داری انـحـصـاری دولـتـی” – کـه عـمـلاً دولـت را بـه کـارفـرمـای طـبـقـۀ کـارگـر تـبـدیـل مـی

   سـاخـت – ریـخـتـه شـد، کـه در دورۀ جـوزف اسـتـالـیـن(Josef Stalin)( 1953- 1879) نـهـادیـنـه گـردیـد.

۱۶ تـرچـاکُـف: ” از کـجـا بـه کـجـا( چـشـم انـدازهـای فـوتـوریـسـم)”، لِـف، ش۱، ۱۹۲۳، صـص۲۰۳- ۱۹۲.

۱۷ تـرچـاکُـف: ” تـئـاتـر جـذابـیـت هـا “، Oktjabr mysli( اکـتـبـر مـیـسـلـی)، ش۱، ۱۹۲۴، صـص ۵۶- ۵۳.

۱۸ ” از کـجـا بـه کـجـا …”.

۱۹ M. Gorky, Collected Works, vol.XXIX, p.371.

۲۰ A.V. Lunacharsky, Collected Works, vol.II, p.478.

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=103737 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x