پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

«پروژه ی رسانه های باز»؛ آنچه می بینیم نشانه ی گشایش سیاسی است یا سراب؟

اين يک واقعيت انکار ناپذير است که همزمانی حضور اين و آن چهره ی چپ مدعی مخالف حکومت در انصاف نيوز، روزنامه شرق، سايت... با دستگيری روزنامه نگاران، دانشجويان، کارگران، فعالان جنبش زنان و مدنی و صدور احکام زنجيره ای زندان عليه اعضای کانون نويسندگان نمی خواند

آنان که بر بستر کارعادی و از روی حسن نیت به بازی حکومت کشیده شده اند، با نگاهی نقادانه به صحنه سیاسی نمی توانند پاسخ به تناقض حضور آزادانه ی خود در رسانه های مجاز و بگیر ببند منتقدان را برای طولانی مدت به تاخیر بیاندازند. این یک واقعیت انکار ناپذیر است که همزمانی حضور این و آن چهره ی چپ مدعی مخالف حکومت در انصاف نیوز، روزنامه شرق، سایت… با دستگیری روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران، فعالان جنبش زنان و مدنی و صدور احکام زنجیره ای زندان علیه اعضای کانون نویسندگان نمی خواند. کسی که قادر به تشخیص این تناقض و واقعیت نباشد، تفاوت نشانه ی گشایش سیاسی با سراب، خدمت و خیانت به مردم را هم نمی فهمد

اخبارروز – علی مختاری: چه اتفاق تازه ای رخ داده که نیاز به بررسی و تحلیل داشته باشد؟ از نگاه نیروهایی که بر مبنای ارزیابی و هدف گذاری کلان در سپهر سیاسی حرکت می کنند، صفوف مخالف و موافق حکومت روشن است و تغییر جدیدی در آرایش سیاسی کشور به وجود نیامده که نیاز به تامل و احتمالا بازبینی در نحوه ی برخورد اپوزیسیون با حکومت و یا تنظیم مناسبات درون نیروهای مخالف باشد. اینها با توجه به کلان نگری و نگاه استراتژیک، خرده رویدادهایی را که می توانند قطعات پازل یک پروژه و حرکت باشند یا نمی بینند واگر می بینند چندان قابل اهمیت در پیشبرد برنامه خود نمی دانند که آن را رصد کنند. این که “انصاف نیوز” فارغ از هرگونه نگرانی با دست و دلبازی تریبون در اختیار برخی چهره های شناخته شده ی مخالفان حکومت می گذارد و یا روزنامه شرق کل صفحه میانی خود را به بازتاب “سمینار بررسی پنجاهمین سالگرد سیاهکل” اختصاص می دهد و روز بعد از انتشار آن بازهم میزگردی راه می اندازد تا با حضور چهره ی شناخته شده ی منتسب به رهبری بزرگترین جریان چپ در زمان خود، به ماجرای حمله ی فدائیان به سفارت آمریکا در تهران بپردازد، و سپس به یکی دیگر از این چهره ها متوسل می شود تا در مورد طبری بگوید، در نگاه استراتژیست های کلان نگر رویدادی در حاشیه ی سیاست تلقی می شود. آیا واقعا آنچه انصاف نیوز، شرق و یا فلان سایت حکومتی با حضور چهره های اندیشه ورز چپ و منتقد حکومت این روزها انجام می دهند، رخدادی در حد ابتکار عمل فردی گردانندگان انصاف نیوز و یا جسارت سردبیر شرق و این یا آن سایت حکومتی است و یا زیرپوست ظاهرا ساکن آرایش صحنه سیاسی کشور، تلاشی آگاهانه جهت دستکاری در صفوف نیروهای موافق و مخالف حکومت در جریان است؟

پاسخ دو نیرو به این پرسش از هم اکنون روشن است. جریانی که افراد منتسب به آن در “پروژه رسانه های باز” حضور و مشارکت دارد؛ عمل انصاف نیوز، شرق و… را حاصل تلاش خود در جهت تحول در حکومت و سرآغاز گشایش سیاسی می داند و از امکانی که به وجود آمده با قبول احتمال کوتاه یا بلند مدت بودن روند این گشایش، استقبال می کند و همزمان تلاش می کند ضمن رعایت خط قرمزهای حکومت، منتقدان را هم متقاعد سازد که از این پنجره ی گشوده غفلت نکنند.

دسته ی دوم مقابل این جریان که اتفاقا جزو نیروهای پیگیر در تغییر نظام به حساب می آید، عمل انصاف نیوز، شرق و حضور فلان فرد چپ  در میزگردهای آن ها  را اتفاق تازه ای نمی داند و همه را به حساب فعالیت حکومت می گذارد و بر این نظر است که  برخورد با چنین اتفاقاتی را از پیش در استراتژی خود محاسبه کرده است.

 کسانی هم هستند که می گویند “پروژه رسانه های باز”، نه نشانه ی بازگشایشی سیاسی به مفهوم متعارف است و نه طرح سازمان یافته ی امنیتی های فرهنگی کار. هم این است و هم آن، چون حکومت نه به تمایل خود بلکه از روی ناچاری و انزوای سیاسی به آن تن داده است.   

آیا با همین سادگی می توان این رویدادها را کم اهمیت تلقی کرد و با آن  کنار آمد.

برای پاسخ به این سوال باید اندکی به عقب بازگشت. به اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ و آن شعار معروف “اصول گرا، اصلاح طلب دیگه تمومه ماجرا”. در ارزیابی این دو خیزش تاریخی که با فاصله کمی نسبت به اعتراضات پیشین رخ دادند صرف نظر از ترکیب شرکت کنندگان و کثرت حضور معترضان، هم حکومت و هم اپوزسیون در این نکته اتفاق نظر دارند که مخالفت مردم با حکومت از این تاریخ به بعد وارد کیفیت تازه ای شده و این دو تاریخ نقطه عطفی هستند که پیام آمادگی مردم برای هزینه دادن و عبور از حکومت در عمل و در شعارهای آنان بازتاب یافته است. حکومت با مشاهده ی عینی قدرت بنیان کن اعتراضات ۹۶ و ۹۸، پیام مردم  و شعارهای مطرح در این رویدادها را بسیار جدی گرفت و به این ارزیابی رسید که زمینه ی نارضایتی در جامعه به نقطه جوش انفجاری رسیده است، دوگانه ی اصول گرا، اصلاح طلب، راه اندازی مناظره های فرمایشی و یا کمپین های به اصطلاح مستقل که حتی مجاز باشند خامنه ای هم را زیر سئوال ببرند، ظرفیت تخلیه نارضایتی و فشار متراکم در جامعه را ندارد، خطر سقوط نظام واقعی است و رجوع مردم به “گذشته”ی بهتر از “حال” از امکان بالقوه به امکانی برای به فعل درآمدن نزدیک شده است. مردم معترضی که با شعارها و مطالبات متفاوت ناسیونالیستی، آزادی خواهانه و عدالت جویانه کنارهم رو در روی حکومت قرار گرفته اند.

 آبان ۹۸، ماموران امنیتی با مردم همان کاری را کردند که خامنه ای دستور داده بود؛ چند صد تن از معترضان را کشتند و هزاران نفر را بازداشت کردند ولی حکومت در عمل تجربه کرد که این نیروی متشکل از اقشار مختلف جامعه را نمی توان با سرکوب و زندان عقب نشاند. این نیرو محدود به یک صنف و یا کارخانه نیست که با بگیر و ببند عده ای از فعالان و تهدید و تطمیع عده ای دیگر بتوان صدای اعتراض آنان را فرو نشاند. از درون این واقعیت بود که  “پروژه ی رسانه ی باز” برای دستکاری در صفوف مخالفان و دفع خطر از حکومت بیرون آمد. در این پروژه، هرکسی کار خودش را انجام می دهد و به ارزیابی نیک و بد همان کار و در همان محدوده می پردازد، غافل از این که کار او تکه ای از پازل تصویری می باشد که قرار است با چیدن در کنار سایر قطعات، تصویر مطلوب جمهوری اسلامی را بسازد. تصویری که نمایانگر حضور مخالفان در رسانه های مجاز کشور است، عده ای به بررسی تاریخ چریک فدایی می پردازند، سرشناس ترین چپ ها رویدادهای اقتصادی و سیاسی را تحلیل می کنند، دیگری در دانشگاه در مناظره شرکت می کند و… مطالبی که تمرکز عمده آن نه بر اتفاقات چهار دهه ی حکومت جمهوری اسلامی، بلکه  دوران سلطنت شاه و یا مخالفت با آمریکا و به نوعی تغییر جهت مبارزه ی چپ از حکومت به درگیری با سلطنت طلبان و همصدایی چپ با حکومت علیه آمریکاست.

شاه و شیخ، هر دو با چپ دشمنی دارند و از زمان ظهور چپ در ایران شمشیر هر دوی اینها بالای سر چپ بوده است. سلطنت و جمهوری اسلامی در تمامی سال ها با تمام توان در جهت سرکوب فکری و فیزیکی چپ کوشیده اند. مبارزه ی چپ با این دو نیروی ارتجاعی، مبارزه ی سیاسی و طبقاتی است و نباید مخالفت با سلطنت و یا نگرانی از خطر بازگشت آن به قدرت، باعث شود از ترس ارتجاع مغلوب، به جمهوری اسلامی فرصت دهیم تا صفوف مخالفان را دستکاری کند.

واقعیت این است که در میان مخالفان حکومت، سلطنت طلبان و جمهوریخواهان، چپ ها و راست ها از شرایط و امکانات متفاوتی برخوردارند. در حالی که نیروهای چپ از سوی حکومت و جریانات ارتجاعی درون اپوزسیون از جمله سلطنت طلبان به اشکال مختلف هدف تهاجم هستند، اما سلطنت طلبان برزمینه ی تاریخی و عملکرد حکومت از مزیت تبلیغاتی برخوردارند. اساسا با وجود جمهوری اسلامی، سلطنت طلبان نیاز به تبلیغ ندارند. وجود جمهوری اسلامی به عنوان نماد سرکوب، تبعیض جنسی، قومی، مذهبی و درآمیزی دین و دولت، بهترین تبلیغ به سود سلطنت و محرک قوی برای دلتنگی بخشی از مردم نسبت به دوران پهلوی و استقبال از بازگشت سلطنت است. جمهوری اسلامی در برخورد با سلطنت طلبان تا مدت ها تلاش کرد با میدان دادن به تولید مبتذل ترین محصولات هنری و فرهنگی، تبلیغات ناسیونالیستی و پان ایرانیستی و…این بخش از جامعه را جذب و حداقل انرژی اعتراضی آن را خنثی سازد، غافل از این که هر چقدر پیش رفت میل به ابتذال و پافشاری بر بازگردان “شاه” به عنوان اصل در برابر جمهوری اسلامی بیشتر شد و سلطنت طلبان با آگاهی از این وضعیت با همه ی امکانات با مصادره به مطلوب کردن نارضایتی اقشارجامعه می کوشند محتوی اعتراضات مردم را به مطالبه ی بازگشت شاهزاده به خانه تنزل دهند.

 در میدان عمل اما این کارگران، معلمان دانشجویان، زنان و فرودستان هستند که علیه حکومت به خیابان می روند و شاه و سلطنت قرابتی با مطالبات آنان ندارد. حضور این نیروها در اعتراضات سال های اخیر به ویژه دی ۹۶ و آبان ۹۸ نشان می دهد که اعتراضات مردم علیرغم فقدان رهبری مشخص، از محتوی اجتماعی روشنی برخوردار هستند و با اندیشه و نظر چپ گره خورده است.

 سرکوب خشن یک جنبه از برخورد حکومت با این نیروهاست. دامن زدن به بی اعتمادی درون چپ، ایجاد توهم نسبت به ماهیت خود حکومت و سمت دادن درگیری اپوزسیون با حکومت به درون مخالفان، جنبه ی دیگر آن است. “پروژه ی رسانه های باز” قرار است به این جنبه از سیاست حکومت بپردازد. اختلاف تاریخی و طبقاتی چپ با نیروی سلطنت و پیروی بخشی از نیروهای چپ از مشی سیاست اصلاح طلبانه به حکومت این امکان را می دهد از نیروی داوطلب برای اجرای «پروژه ی رسانه های باز» و نمایش گفتگوی آزاد در رسانه های حکومتی برخوردار شود. این پروژه می تواند در خدمت گرم کردن بازار سرد انتخابات و اعتماد سازی به جریان سوخته ی اصلاح طلبی باشد اما تاریخ مصرف آن محدود به انتخابات پیش رو نیست.

 «پروژه رسانه های باز» یک اقدام سیاسی است. به این پروژه نباید نگاه امنیتی کرد، نگاه امنیتی، به واکنش و راه حل امنیتی و افشاگری علیه این و آن شخص راه می برد. جمهوری اسلامی و مهره های آن آبرو باخته تر از آن هستند که وقت و انرژی نیروهای دمکرات و چپ صرف افشاگری علیه آنان شود. حکومت از روی استیصال و به امید یافتن راه خروج برای عبوراز شرایط بحرانی مشروعیت و اقتدارخود، به باز گذاشتن دست این و آن روزنامه تن داده است.

 آنان که بر بستر کارعادی و از روی حسن نیت به بازی حکومت کشیده شده اند، با نگاهی نقادانه به صحنه سیاسی نمی توانند پاسخ به تناقض حضور آزادانه ی خود در رسانه های مجاز و بگیر ببند منتقدان را برای طولانی مدت به تاخیر بیاندازند. این یک واقعیت انکار ناپذیر است که همزمانی حضور این و آن چهره ی چپ مدعی مخالف حکومت در انصاف نیوز، روزنامه شرق، سایت… با دستگیری روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران، فعالان جنبش زنان و مدنی و صدور احکام زنجیره ای زندان علیه اعضای کانون نویسندگان نمی خواند. کسی که قادر به تشخیص این تناقض و واقعیت نباشد، تفاوت نشانه ی گشایش سیاسی با سراب، خدمت و خیانت به مردم را هم نمی فهمد.

https://akhbar-rooz.com/?p=104253 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

15 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید قربانی
حمید قربانی
3 سال قبل

واقعیت این است که وقتی خوب هم به نوشته و هم اکثریت کمنت ها توجه میکنی، متوجه میشوی که هیچ کدام از زاویه زندگی و مبارزه ی طبقاتی طبقه ی کارگر به مسئله نگاه کرده نمی شود. طبقه کارگری که در یک جامعه سرمایه داری، هر چند که یا روبنای ارتجاعی که ویژگی دوران امپریالیستی سرمایه و مخصوصا در کشورهائی همچون ایران می باشد، از نظر رشد نیروی کمی و حتی کیفی طبقه کارگر و نیروهای تولیدی در کل، نسبتا پیشرفته است و بنا براین، اگر تغییر رادیکال، بنیادی و ریشه ای را خواهانیم که غیر از آن، دردی از دردهای حداثل ۲۴ میلیون کارگر و با اعضای خانوادهای شان بیشتر از ۵۰ میلیون نفر از ۸۴ یا ۸۵ میلیون نفر جمعیت آن جامعه را تشکیل می دهد، خود مبارزه طبقاتی این نیرو است که باید مد نظر ، نیروی باصطلاح چپ قرار گیرد، به مسئله نگاه نمی کنند، همان مبارزه ی با دیکتاتوری زمان شاه که اتفاقا با خط مشی راست توده ایستی که بر سازمان چریک های فدائی خلق غالب شد و سازمانی که هدف خود را بسیج طبقه کارگر و ایجاد حزب کمونیستی برای انقلاب سوسیالیستی و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا، می دانست و حتی در شعارهایش این کاملا مشخص بود را به دریوزگی حاکمان برگزیده ی سرمایه داران امپریالیست و کل طبقه سرمایه دار ایران ( این در به پابوسی خمینی رفتن – در لوشاتلو – خود را بعینه نشان داد.)، تبدیل شود و هنوز هم اکثریت همان سازمان و با همان خط مشی کوشش می کند، بندبازی نماید.
امروزه به باور من، کس و سازمان، حزب و جریانی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی میتواند مدعی چپ به معنی کمونیست و یا حتی سوسیالیست و رادیکال باشد که ۱- خواهان متحزب گشتن طبقه کارگر برای آماده شدن برای به پیروزی رساندن انقلاب کمونیستی باشد که حتما قهری و مسلحانه خواهد تا ۲- طبقه کارگر و خیل زحمتکشان به حاشیه رانده که ۲۱ میلیون انسان نفر – انسان آبانماه می باشد – با درهم شکستن دولت موجود – رژیم جمهوری اسلامی سرمایه داران و به ایجاد دولت کارگران و زحمتکشان مسلح – دیکتاتوری پرولتاریا – شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان نائل گردد و ۳- از این راه جامعه سرمایه داری ادغام ارگانیک شده ی بر طبق واقعیان موجود و نیز تحلیل گروه امیر پرویز پویان ، عباس مفتاحی، مسعود احمد زاده را لغو نماید و به کمونیسم که ضرورت فوری هم در سطح بین المللی و منطقه و بویژه ایران است، جامه عمل بپوشاند و جامعه را یک گام واقعی به جلو سوق دهد، نه اینکه، همان را بخواهد که سال های ۱۳۵۶ و ۵۷ در ایران خواستیم که نصیب مان، همین شد و منطقا میشد که شد! اگر در سال ۱۳۵۰ از نظر استراتژی، برنامه برای جامعه آینده داشتن، طبقه کارگر نیروی تعیین کننده و نه هنوز از نظر کمی، امروز دیگر هم از نظر کمی طبقه کارگر اکثریت جمعیت در آن جامعه است و از نظر کیفی هم که دیگر نیروی طبقاتی مترقی غیر از خود طبقه کارگر بطور کلی موجود نیست. اگر آن روز هنوز ۷۰ و شاید بیشتر درصد جمعیت ایران روستا نشین و برزگر بود، امروز کاملا برعکس شده و این نسبت در با سواد و بیسوا – درس خوانده های جامعه هم کاملا مشخص است.
به این چند فاکت از آثار اولیه سازمان جلب می کنم : رفیق مسعود احمد زاده می نویسد:
“با استقرار و بسط سلطۀ امپریالیستی، نخست تقسیم قدرت سیاسی میان فئودالیسم و امپریالیسم و سپس تبدیل فئودالیسم به فئودالیسم وابسته و بالاخره نابودی فئودالیسم، بورژوازی ملی هنوز رشد نکرده، تحت فشار سرمایۀ خارجی ضعیف شده، امکان تشکل طبقاتی را از دست می‌دهد و بالاخره به‌ تدریج از میان می‌رود. به این ترتیب بورژوازی ملی نمی‌تواند یک نیروی مستقل سیاسی را تشکیل دهد. از طرفی مبارزه با سلطۀ امپریالیستی، یعنی سرمایه جهانی، عناصری از مبارزه با خود سرمایه را در بر دارد، از طرف دیگر این مبارزه محتاج بسیج وسیع توده‌ها است. به این دلیل عناصری از یک انقلاب سوسیالیستی نیز در بطن این مبارزۀ ضدامپریالیستی متولد شده و در جریان مبارزه شروع به رشد می‌کند. بورژوازی ملی به دلیل ماهیت خویش نمی‌تواند در چنین مبارزه‌ای پیگیر باشد و به دلیل شرایط تاریخی وجودش و پیوندهایش با سرمایۀ خارجی، در بسیج توده‌ها مردد و ناتوان است. دهقانان نیز به دلایل شرایط مادی تولید خود هیچگاه نمی‌توانند یک نیروی مستقل سیاسی را تشکیل دهند. به این ترتیب یا باید تحت رهبری پرولتاریا قرار گیرند و یا خود را به بورژوازی بسپارند. تنها نیرویی که باقی می‌ماند پرولتاریاست. پرولتاریا اگر چه از لحاظ کمی ضعیف است، اما از لحاظ کیفی و امکان تشکل بسیار قدرتمند است.”- مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک- مسعود احمد زاده- ۱۳۵۰ .*۲
همچنین رفیق در بخش نتیجه گیری اثرش، در رابطه با انقلاب پیروزمند ایران، یاد آور می شود که:”انقلاب در خود انقلاب شکل می‌گیرد و حقیقت این است که حتی انقلاب در طی انقلاب، در جریان عمل مسلحانه، دچار انقلاب می‌شود. انقلابی که با توده‌ای‌ترین و عام‌ترین اهداف آغاز شده، در جریان این مبارزۀ آشتی‌ناپذیر و با توسل به انقلابی‌ترین تاکتیک‌ها، به انقلابی‌ترین اهداف نیز می‌رسد. توده‌ها در جریان این مبارزۀ سخت و طولانی، تحت رهبری پیش‌آهنگ پرولتاریایی، بیش ‌از پیش پرولتاریزه می‌شوند؛ بیش‌ از پیش به رهبری خود ایمان می‌آورند؛ مبارزه با امپریالیسم به مبارزه با سرمایه‌داری مبدل می‌شود؛ مبارزه با سلب مالکیت امپریالیستی، به سلب مالکیت سوسیالیستی مبدل می‌شود.» کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک)، تأکید ها از من است.
« دیالکتیک تحول جامعۀ ما، جامعه ای که در زمرۀ حلقه های متعدد امپریالیسم قرار دارد و بورژوازی ملی آن، زیر ضربات خُردکنندۀ بورژوازی کمپرادور و بوروکراتیک نیروی لازم را برای رهبری یک جنبش انقلابی از دست داده است و این کمک می کند تا تضادهای اجتماعی ناشی از وابستگی به امپریالیسم لزوماَ با یک انقلاب سوسیالیستی از میان برداشته شوند، او را نه فقط هراسناک ساخته بود، بلکه به حق امید استقرار حاکمیت سیاسی خرده بورژوازی میانه رو را به تمامی از او گرفته بود. چنین است که او بی آن که پیلۀ سنت را بدرد، به نهیلیسم هم می رسد. هر گونه حکومتی را نفی میکند و این آخرین تیر بی رمقی است که خرده بورژوازی ناامید از دست یافتن به قدرت سیاسی از ترکش ایدئولوژی خود پرتاب می کند. این را در “نون والقلم” به روشنی می توانید پیدا کنید.»، تأکید از من است. یا «در اثر سرکوب و اختناق درازمدت حاکم بر زندگی توده‌های ما، در اثر شکستهای پی در پی جنبشهای خلق ما، توده‌های ما نه تنها در روستا، بلکه حتی در شهر بیش از پیش به این گرایش پیدا کرده‌اند که وضع موجود خود را تغییرناپذیر بدانند. آن “انبوه کهنسال ترس و خفت” در اینجا به نحوی جدی، “در برابر این قدرت ‌کاری نمی‌توان کرد” را به اعتقاد توده‌ها مبدل کرده است. ریشه‌های عمیق اعتقادات مذهبی، تسلیم در برابر وضع موجود و توکل به یک نیروی برتر که در آغاز به علت ضعف بشر در برابر نیروهای طبیعت به وجود آمده است، در اثر ضعف مردم در برابر قدرتهای حاکم بیش از پیش تقویت شده است. این اعتقادات ریشه‌دار را با حرف نمی‌توان عوض کرد و قدرت سرکوب‌کننده موجود را با کلمات نمی‌توان به مبارزه طلبید. توده‌ها را نمی‌توان با تبلیغ سیاسی صرف به مبارزه کشانید. این طوری نمی‌توان آنها را به شکست‌ناپذیر بودن خودشان، به پیروزی محتوم متقاعد کرد. در بن‌بستی که توده‌ها در برابر آن قرار دارند، تنها عمل مسلحانه می‌تواند شکاف وارد آورد. امکان نابودی قدرت سرکوب‌کننده را در عمل باید نشان داد. پیشرو مسلح باید از خود قدرت نشان دهد تا توده‌ها را به قدرت خود متقاعد کند. آیا همه اینها به این معنی است که توده به خودی خود دیگر هیچ حرکت چشم‌گیری از خود نشان نمی‌دهد؟! نه، چنین نیست. در لحظاتی که کاسه صبر لبریز می‌شود توده‌ها نیز به حرکت درمی‌آیند، برخوردهائی پیش می‌آید؛ و نیز در اثر شرایط اختناق و ترور این برخوردها بیش از پیش با برخوردهای مسلحانه همراه می‌شوند. اما در اثر همین شرایط چنین جنبشهائی امکان وسعت پیدا نمی‌کنند و سرکوب می‌شوند.».
امروز باید شهامت و جرئت انقلابی بودن و رادیکال خواهی را داشت، عقاب گونه به پرواز در آمد و نه مرغ خانه گی کورچ شده روی تخم هایش بود!
به باور من، ثمره مبارزات و این همه جان بازی و فداکاریهائی که توده های رنج و زحمت در دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ کردند که فقط به گفتۀ پزشک قانونی در تهران – نامه – ۸۰۱۱ جنازه در سردخانه پزشک قانونی تهران ذکر می کند، به پیروزی انقلاب قهری کمونیستی نیانجامد، یعنی نظام اجتماعی کنونی بر سر جایش باقی بماند، شکست است و خیانت به آرمان آن جان فشان شده هاست! دوران دموکراسی طلبی در جهان و بویژه در جوامعی مثل ایران به پایان رسیده است که در بهترین حالت خود ” هر ۴ سال یک بار توده های کارگر و زحمتکش را به پای صندوق رأی کشاندن، برای تعویض سرکوب گران خویش بود.” نقل بمعنی کارل مارکس. به هوش باشیم و باشید که دادگاه تاریخ خیلی سخت گیر است! نمی توان آن را فریفت!

علی
علی
3 سال قبل

واقعا گویا نباید آموخت، گویا برای همیشه مرغ من باید یک پا داشته باشد، گویا حتا سیه‌روزی مردم تحت یک حکومت جبار و خون‌ریزنباید حتا تلنگری بر پیشانی من زند، گویا زندان و شکنجه و اعدام به‌روز و هرروزی نباید دلالت بر چیزی داشته باشد، گویا تخریب و تلاشی یک سازمان ملیونی مبتنی بر فداکاری و اخلاق، همان نقطه اتکایی که ارسطو در پی یافتن‌اش بود تا با تکیه بر آن دنیا را تغییر دهد، نباید بس‌آمدی بر کوته‌نظری و خودخواهی ما شود، گویا برای همیشه باید نعل وارونه زد و با متهم کردن دیگران به استمرارطلبی دستان آلوده خود را در دست‌داشتن در تقویت و استمرار یک رژیم فاشیست مذهبی پنهان کرد.
اجازه دهید این نعل وارونه‌زدن و شهرفرنگ امروز آقایان را در کامنت‌هایشان تماشا کنیم که خلاصه‌ای از آن‌ها را می‌توان در روشن‌ترین تصویر در کامنت آقای احسان دید: «بله قابل پیش بینی است که حکومت حتما اتاق فکری دارد و به خصوص بعد از حوادث دی ۹۶ و آبان ۹۸ دست به اینگونه مهندسی های اجتماعی می زند ولی . . . استفاده از همه تریبون ها و امکانات و نیز شکاف های موجود در بین نیروهای متنوع حکومت نباید از یاد برده شود. ضمن «این‌که». . . باید از امکانات موجود البته با آگاهی نسبت به سناریوهای ر‍‍ژیم استفاده کرد.» ظاهرا این تصویردلالت بر نعل وارونه نمی کند. قضاوت درستی ست و درستی آن به این خاطر است که این تصویر فقط نیمی از حقیقت نشان می‌دهد. اما نیمی از حقیقت از هر دروغ کاملی دروغ‌تر است. اجازه دهید نیمه دوم حقیقت را از زبان آقای کامران سازه بشنویم: «رفیق علی جان مختاری! خود شما به عنوان اخبار روز و یک رسانه چپ مدتهاست که مقالات و مصاحبه های مندرج در نشریات اصلاح طلب افراد رفرمیست و سوسیال دموکرات راست همچون پرویز صداقت و محمد مالجو و امثالهم را به نقل از شرق و مشابه بازنشر می کنید. این تناقض را چگونه توجیه می کنید.» آیا با در نظر گرفتن این نیمه‌ی دوم نباید به این نتیجه رسید که«مقالات و مصاحبه های مندرج در نشریات اصلاح طلب افرادی . . .همچون پرویز صداقت و محمد مالجو و امثالهم »را به‌عنوان «استفاده از همه تریبون ها و امکانات و نیز شکاف های موجود در بین نیروهای متنوع حکومت» در نظر گرفت و آیا نباید پاسخ «رفیق علی جان مختاری» که در مقاله‌ی ««پروژه ی رسانه های باز»؛ آنچه می بینیم نشانه‌ی گشایش سیاسی است یا سراب؟»بازتاب یافته است همان توصیه‌ی آقای احسان مبنی براین که باید از امکانات موجود البته «با آگاهی نسبت به سناریوهای ر‍‍ژیم استفاده کرد.» دانست؟ آیا هنوز هم باید به مصداق ضرب‌المثل «آی دزد آی دزد» «استمرارطلبی» را که بیش از چهار دهه هویت ما را رقم زده است با فریاد به دیگری نسبت دهیم؟ آقایان بیایید به‌جای دفع فاسد به افسد یک بار برای همیشه از خود انتقاد کنیم؛ و اطمینان داشته باشیم که دیگران ما را خواهند بخشید.

م_سلیمانی
م_سلیمانی
3 سال قبل

پروژه رسانه های باز، نه داوطلبانه و از روی صداقت گرداندگان این چند نشریه بلکه با برنامه ریزی اتاق های فکر، با داشتن آمار و اطلاعات از گرایش بخشی از جوانان کتابخوان و چپ شده که نگاه دیگری را بعنوان چپ نمایندگی میکنند در دستور کار قرار گرفته است. چپی که رادیکال شده است و خاطره خوبی از فعالین چپ دیروز ندارد و شرایط حاکم در امروز کشور را ناشی از خطاهای تاکتیکی و استراتژیک و عملکرد آنها در عرصه های مختلف میداند، با کمترین اعتماد به چهره های شناخته شده و در بسیاری موارد با نفی آنها. استفاده از این چهره ها برای سلب اعتماد بنفس است از نیروی چپ رو به افزایش و بالقوه درداخل کشور، با نشان دادن کیفیت فکری و سرنوشت محتوم کسانی که دیروز از رهبران چپ بودند و امروز حتی حاظرند به بهانه استفاده از هر تریبونی که دیکتاتوری حاکم در اختیاشان میگذارد برای طرح نظرات راهبردی در خدمت تحکیم دستگاه استبداد، هر چند با خواست دموکراسی استفاده کنند. استفاده روانی از این چهره ها برای تهی کردن محتوای آرمانی اندشه چپ در عمل تاریخی در ذهن جوانان است و نهایت آنکه ببنید دشمنان دیروز ما در لباس چپ، امروز راه همسویی و همگامی با ما را لبیک میگویند. استفاده ابزاری میتواند هدف این پروژه باشد اما باید هشیاربود که ابزار دست استبداد حکومت دینی نشد. مقاله بسیار پر محتوا بود

بهرنگ
بهرنگ
3 سال قبل

نویسنده محترم با دو، سه نمونه چگونه نتیجه گیری کرده که یک «پروژه» جدید در نظام شکل گرفته؟ آیا سناریویی که از آن حرف می زنید نیاز به شواهد و قرائن بیشتری ندارد؟ از این نمونه قبلا نیز بوده فقط گاه گاهی قبلا از انتخباات های نمایشی اوج می گیرد.

علی مختاری
علی مختاری
3 سال قبل

پروژه حکومتی رسانه های باز و چهره آرایی جمهوری اسلامی

ابتدا از کامنت گذاران سپاسگزارم که مقاله را نه تنها مطالعه کردند بلکه وقت گذاشتند و از طریق کامنت در باره آن اظهار نظر کردند.

با توجه به یکی از کامنت ها که توسط آقای کامران سازه علیه سایت نقد اقتصاد سیاسی و دو تن از چهره های شناخته شده چپ پرویز صداقت و محمد مالجو نوشته شده است ضروری می دانم براین نکته بدیهی و آشنا برای خوانندگان تاکید کنم که آنچه در بخش کامنت ها منتشر می شود، نظر نویسندگان آنهاست و نه اخبارروز.

 من آقای کامران سازه را نمی شناسم و متاسفم از این که ایشان در کامنت خود به جای پرداختن به مقاله، به اظهار نظر علیه سایت نقد اقتصاد سیاسی و هم سنگ کردن آن با “انصاف نیوز” پرداخته است. نقد اقتصاد سیاسی یک رسانه با سابقه چپ است و در طول بیش از نه سال حضور در فضای رسانه ای داخل کشور با تحمل همه ی دشواری هایی که کمابیش با آن آشنا هستیم مطالب نظری و سیاسی ارزشمندی تولید کرده که خوانندگان اخبارروز هم از آن بی اطلاع نیستند. مرزبندی نقد اقتصاد سیاسی و گردانندگان آن با جناح های حکومتی، دیدگاه های رفرمیستی و سوسیال دمکرات روشن، مکتوب و مستند است.

چپ، طیف های مختلف دارد و آن کس که در این مجموعه ادعای رادیکال تر بودن دارد، به همان اندازه مسئولیت دارد منطقی تر، بردبارتر و با تواضع تر باشد و کمک کند انرژی چپ در خدمت سازندگی صرف شود و نه تخریب همدیگر.  

در سایر کامنت ها، آن دسته که منتقد مقاله هستند، عمدتا بر ضرورت استفاده از همه تریبون ها، امکانات و شکاف بین جناح های حکومتی تاکید کرده اند و آقای طاهری پور افزون بر این یادآوری کرده که من مبارزه کارگران و…را باد هوا تلقی کرده ام و خطاب به نگارنده نوشته است:

  این همه مبارزه که مردم ما کرده و می کنند علیه استبداد و انسداد سیاسی و مطبوعاتی و سرکوبگری های حکومت، این همه روشنگری هائی که من و شما کرده ایم برای حقوق مدنی و سیاسی شهروندی و حقوق بشری معطوف به اهتمام و پیکار برای آزاد سازی مطبوعات، انتخابات، فعالیت احزاب، سندیکا ها و نهاد ها و خواست های مستقل زنان، دگراندیشان، دانشجویان، کارگران، معلمان، پرستاران، رانندگان و… و … و …، یعنی می فرمائید همۀ این ها باد هوا بوده است!؟

در مقاله جایی گفته نشده که نباید تریبون داشت و از امکان ارتباط با مردم اجتناب کرد. داشتن تریبون حق مردم است. این حق اساسی است که هرکس بتواند آزادانه و بدون قید و شرط آنچه می اندیشد بیان کند. جمهوری اسلامی این حق را از همه ما گرفته است و حالا که بعد از چهاردهه با خطر انزوا و چشم انداز سقوط روبرو شده به این فکر افتاده که از این نیاز به داشتن تریبون ابزاری برای چهره آرایی خود و ایجاد اختلاف در میان مخالفان بپردازد. به این تریبونی که منتقدان مقاله می گویند باید از آن استفاده کرد مخالفان واقعی حکومت نه تنها دسترسی ندارند بلکه هم اینک عده ای از آنان فقط به خاطر بیان نظر خود در زندان هستند. افزون بر این موضوع پروژه رسانه های باز دستکاری در صفوف اپوزسیون است و محدود به حضور این و آن فرد در روزنامه شرق و انصاف نیوز نیست. این تصور که برای ارتباط با مردم باید به انصاف نیوز یا روزنامه شرق و… راه بیابیم ندیدن امکاناتی است که در این چهاردهه به وجود آمده است.

منتقدانی که صحبت از تغییر اوضاع نسبت به چهاردهه پیش می کنند حتما این را هم می دانند که

با گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی تریبون در جاهای دیگری هم هست و محدود به همین تریبون ها و امکانات  حکومتی نیست. امکاناتی که هم نیروهای ارتجاعی امثال ترامپ با نادیده گرفتن روزنامه ها با مخاطبانشان ارتباط می گیرند و هم امثال جلیقه زردها در فرانسه و آنان که در ایران کمپین علیه اعدام راه انداختند و شبانه رقم مراجعان را به میلیون ها نفر رساندند.

پرسشی که آقای جمشید طاهری پور در باره حاصل مبارزه مردم و امکان تحول طرح کرده است، قبل از همه به خود ایشان بر می گردد. آیا انقلاب و پایان سلطنت در ایران باد هوا بود؟. چه کسی فکر می کرد جمهوری اسلامی و همدستان باورمند به شکوفایی آن بلایی سر انقلاب و حاصل مبارزه کارگران، روشنفکران و…می آورند که مردم از دست شیخ به شاه پناه ببرند. سهم شما در این بادهوا دادن دستاورد مبارزه ی مردم چیست. آیا خطا از آنجا آغاز نشد که آزادی خود را آزادی جامعه قرار دادید و تا زمانی که ضربه اساسی سرکوب بر پیکرتان فرود نیامده بود هشدار سایرین را که می گفتند تحول و آزادی در جمهوری اسلامی سرابی بیش نیست باور نمی کردید.

سازگاری دو جانبه بین مردم و حکومت فاقد زمینه عینی است. همین پروژه رسانه های حکومتی بیانگر آن است که حکومت به جای تحمل روزنامه نگاران، نویسندگان، روشنفکران منتقد می خواهد نمایش فضای آزاد راه بیاندازد و در هیاهوی چنین نمایش هایی، همچنان به بگیر و ببند مخالفان و صدور احکام زندان برای نویسندگان ادامه دهد. مردم بیش از چهل سال است آسازگاری نشان داده واین حکومت را تحمل کرده اند ولی هر بار صدای اعتراضشان بلند شده مثل آبان ۹۸، به جای دادن تریبون، با گلوله جوابشان را داده اند.

روزنامه نگاران، در همین روزنامه های مجاز حکومتی، عمدتا آدم های شریفی هستند. آنان به نان شب قناعت می کنند اما سیاست حکومت این است که قلم آنان در خدمت چهره آرایی جمهوری اسلامی باشد. گزارشگر شرق و ایلنا اگر به اختیار خودشان بود از تظاهرات حکومتی بازنشستگان جمله ای نمی آوردند اما آنان موظف بودند سناریوی حکومت را تا انتها بازی کنند و خبری را به مردم تحویل دهند که خواست حکومت بود و نه بازنشستگان.

کیا
کیا
3 سال قبل

از طرفی حاکمیت در فکر مهندسی فضای باز سیاسی افتاده است ، از طرف دیگر امکان ضعیفی به بخشی از اپوزیسیون نا خواسته داده می شود!
حال این وظیفه اپوزیسیون است که این امکان را باز و گسترش دهد ،گر چه روزنه بسیار کوچک و زمان بسیار تنک است!

کمال
کمال
3 سال قبل

در سال ۵۷ و با روی کار آمدن بختیار فضای مناسبی به وجود آمده بود تا شاید بتوان طلسم استبداد دیر پا در ایران را شکست ولی این اتفاق نیافتاد به این دلیل که تغییر حکومت از استبدادی به دموکراتیک تنها نمیتواند در سطح حکومت انجام شود مردمانی هم باید باشند که به دموکراسی باور داشته باشند , تقریبا هیچ کدام از نیروهایی که در انقلاب شرکت داشتند به دموکراسی باور نداشتند , از پیروان “امام خمینی ” گرفته تا چریک فدایی و مجاهد خلق و دیگران همه به دنبال جایگزین کردن دیکتاتوری خود به جای دیکتاتوری شاه بودند و در نتیجه “همه با هم ” تلاش رژیم برای باز کردن فضای سیاسی را دسیسه شاه برای فریب مردم پنداشتند و شعار دادند “شاه باید برود ” , “تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود ” , “بختیار نوکر بی اختیار “و غیره , امروز هم در بر همان پاشنه می چرخد , امروز هم همچون سال ۵۷ بخش قابل توجهی از مخالفان حکومت به دموکراسی باور ندارند و هر حرکتی هر چند کوچک در جهت باز کردن فضای سیاسی را دسیسه حکومت می پندارند و بر این باورند که “تا خامنه ای کفن نشود این وطن وطن نشود “.ای کاش آقای مختاری و همفکران ایشان به چرایی جان سختی استبداد در ایران می پرداختند , چرا در ایران دیکتاتور بیرحمی همچون رضا شاه به قهرمان ملی تبدیل می شود ؟, چرا فردی همچون محمد رضا شاه که بارها از نظام تک حزبی به عنوان نظام دیکتاتوری یاد می کرد به جایی رسید که نظام تک حزبی و حزب رستاخیز را بر پا کرد؟ , چرا عمر حکومت مصدق تنها حکومت ملی و دموکراتیک در ایران بسیار کوتاه بود ؟ و هزاران چرای دیگر .به باور من کشور ما ایران فاقد ظرفیت های فرهنگی , اجتماعی , اقتصادی , اقلیمی و قومی لازم برای گذار به دموکراسی است , راه گذار به دموکراسی در ایران بسیار بسیار طولانی و لاک پشتی است به همین دلیل من از هر حرکت کوچک در این جهت از جمله «پروژه رسانه های باز» استقبال می کنم و با توطعه پنداشتن آن مخالفم .

گودرز رودبارکی
گودرز رودبارکی
3 سال قبل
پاسخ به  کمال

در سال ۵۷ هزاران اتفاق در ایران ، کشور های همسایه ، سراسر منطقه و جهان افتاد.
تا در کنفرانس گوآده لوپ ۴ زانویه ۷۹ / ۱۴ دیماه ۵۷ سران کشور های بزرگ راجع به ایران هم حرف زدند .البته نقش سرکردگی آمریکا در جهان شعار نبود و بعضی ها از این موضوع شاکی هستند.ومعلوم هم نیست که چرا سعی میشود نقش آمریکای آن روز نادیده گرفته شود.
ولی واقعیت این بود که طبق برنامه ای قبلی جیمی کارتر تصمیم گرفته بود که نماینده خود ژنرال هایزر را به آیران بفرستد .و رهبران غرب تازه وارد گوآده لوپ شده بودند.
۱۴ دی ماه ۵۷ ـ ورود ژنرال هایزروارد ایران شد .
۱۶ دیماه ۵۷ ـ دولت شاپور بختیار شروع به کار کرد.
۲۲ دیماه ۵۷ ـ هایزر نتیجه مذاکرات خودبا سرات ارتش ربیعی و طوفانیان را به کاخ سفید گزارش می کند که آنها حاضر به مصالحه با روحانیون نیستند و می گویند اگر شاه برود ارتش متلاش می شود.
۲۴ دیماه ۵۷ ـ سالیوان سفیر آمریکا در ایران به کاخ سفید را جع به اختلافات سران ارتش با بازرگان و بهشتی خبر می دهد.
۲۶ دیماه شاه ایران راترک می کند.
۱۲ بهمن خمینی به ایران آمد .
معلوم نیست در این مدت چه اتفاقاتی در پشت دره های بسته روی داد که ارتش در نهایت بی طرفی را قبول و رسما اعلام کرد .
کاملا معلوم ست که ژنرال هایزر برای فشار به ارتش و حمایت از به قدرت رسیدن خیمنی به ایران آمده بود.
شاه و بختیار برای آمریکا اهمیتی نداشت و هرکدام به نحوی از مذاکرات و صحنه ی سیاسی حذف شدند.
در آن مذاکرات مردم و نیروهای مخالفپ نخبگان اجتماعی سهم و نقشی نداشتند و مسئولیتی هم متوجه آنها نیست.
نه شاه و ارتش شاهنشاهی می خواست مقاومت کند .
نه شاپور بختیار می توانست کاری کند.
با رفتن شاه وآمدن خمینی احساسات و هیجان بیشتری حاکم بر جامعه بود.
در جامعه ای که مردم ۲۵ سال با مبارزه منفی قانون اساسی و مجلس و انتخابات فرمایشی را بایکوت کرده بودند. صحبت از دموکراسی جائی نداشت.
ولی می شد نقط صفر و آغاز دموکراسی باشد که آن نیز با دیکتاتوری جدید نا ممکن شد.

گيتي سلامي
گيتي سلامي
3 سال قبل

اقای رودبارکی محترم با تشکر از زمانبندی که داده اید ولی با این قسمت از نوشته اتان “در آن مذاکرات مردم و نیروهای مخالف نخبگان اجتماعی سهم و نقشی نداشتند و مسئولیتی هم متوجه آنها نیست.” موافق نیستم زیرا در این نگاه انسان های یک جامعه به مثابه ی مفعولین بی اراده ای دیده می شود و اینطور به نظر می رسد که نماینده ی امریکا با دست های غیبی در ایران و ارواح مذاکره می کرده و تیم همراه خمینی و طرفداران به اصطلاح روشنفکر او که کم هم نبودند و یا این “نخبگان ” همه مجسمه یا ادمهای کوکی بودند، در صورتی که از نگاه من ترواشات ذهنی این افراد یکی از دلائلی بود که امریکا همراه با دیگرسران (فرانسه، المان،) به حمایت از خمینی در امدند. زیرا سرمایه داری به جز سرمایه تولید وسائل جنگی در محیط و جامعه ی عاری از تشنج می تواند تولید و باز تولید شود ، چرا نبایستی به این گونه فکر کرد؟ تا کی می خواهیم با نگاه دوقطبی مسیولیت -بی مسیولیت، گناه کار-بی گناه ،مقصر -بی تقصیر ، مسیولیت خودمان را به گردن “امپریالیسم” ، شرایط اجتماعی و یا … بیاندازیم . به نظر شما چه مدت زمان لازم است که ما مردم علاقه مند به سرنوشتمان با نگاهی عاری از تعصب به ان اشی که “نخبگانمان” با همراهی أکثریت خود مان ساخته ایم ، ولی مزه اش خوب نیست ، بنگریم؟ در ضمن از نظر من روشنفکر و نخبه ای که سیر تحولات اجتماعی و إمکانات بروز نکات منفی و مثبت ان را در جامعه نمی تواند ببیند و یا به عبارتی اینده نگر نیست ، و همگام با توده یا بعضا پشت سر مردم راه می افتد، دیگر اسم ان را نمی شود نخبه یا روشنفکر گذاشت.

جمشید طاهری پور
جمشید طاهری پور
3 سال قبل

رفیق ارجمند من! چرا شما فکر می کنید که هر اقدام تنها و مطلقن ناشی از ارادۀ جابرانۀ حکومت کنندگان است.احسان درست فکر کرده که در کامنت خود خطاب به شما نوشته: « بله قابل پیش بینی است که حکومت حتما اتاق فکری دارد و به خصوص بعد از حوادث دی ۹۶ و آبان ۹۸ دست به اینگونه مهندسی های اجتماعی می زند ولی سنت مبارزات انقلابی چپ نشان می دهد که استفاده از همه تریبون ها و امکانات و نیز شکاف های موجود در بین نیروهای متنوع حکومت نباید از یاد برده شود.» . این همه مبارزه که مردم ما کرده و می کنند علیه استبداد و انسداد سیاسی و مطبوعاتی و سرکوبگری های حکومت، این همه روشنگری هائی که من و شما کرده ایم برای حقوق مدنی و سیاسی شهروندی و حقوق بشری معطوف به اهتمام و پیکار برای آزاد سازی مطبوعات، انتخابات، فعالیت احزاب، سندیکا ها و نهاد ها و خواست های مستقل زنان، دگراندیشان، دانشجویان، کارگران، معلمان، پرستاران، رانندگان و… و … و …، یعنی می فرمائید همۀ این ها باد هوا بوده است!؟ این مهندسی های اجتماعی حکومت و به احتمال تداوم آن در صور و انواع دیگر از اثرات پیکار های مردم ما و مخالفان حکومت است علیه تضاد ها و بحران های برامده از ذات ضددموکراتیک و ارتجاعی حکومت اسلامی و نه دستاورد استمرار طلبان! اگر آنها هم نقشی داشته و دارند، – که عقلانی و واقع بینانه این است که نقش آنها را صفر در نظر نگیریم – بجهت ماهیت استمرار طلبانه شان، تأخیر در انجام این گونه اقدام ها و تضعیف قوای اجتماعی و سیاسی تحول خواهان کشور، تحول خواهان طالب دموکراسی و عدالت است. حتا یک بررسی اجمالی در نتایج اصلاح طلبی حکومتی و نقش و اثر استمرار طلبان بظاهر اپوزسیون، این مدعا را به اثبات می رساند . کار اخبار روز باید چنین روشنگری باشد نه آن جور که شما دیده و نوشته -اید. ما با استفاده از فضاهای مساعد مخالف نیستیم، با کمک کردن به استمرار حکومت و استبداد دینی در کشور مخالفیم و از جمله راهش هم روشنگری یعنی نقد مواضع و سمت و سیاست هائی است که استمرار طلبان پیگیری و تبلیغ می کنند و البته نه پراکندن دشمن خوئی علیه آنان. طرز برخوردهائی نظیر برخورد شما آب به آسیاب استمرار طلبان می ریزد. مهندسی های حکومت دینی و اصولن هر اصلاحی که حکومت ها مجبور به انجام آن می شوند دو جنبه دارد؛ ۱- هدف استمرار حکومت و ۲- هدف ایجاد سازگاری نسبی دوجانبه میان مردم و حکومت است. با بذل توجه به مطالبات مردم، به ترتیب و در حد و حدودی که هدف مقدم و اول حکومت کنندگان را متحقق و تزئین و توجیه کند. ما برای گذار کشور به دموکراسی و عدالت و ترقی اجتماعی پیکار می کنیم، مشکل استمرار طلبان این است که نمی توانند درک کنند – چرا نمی توانند بارها نوشته ام – که بدون نفی اساسی و بنیادین ، یعنی برانداختن ساختار حقوقی و حقیقی مبتنی بر ولایت فقیه و دقیق تر بدون عبور ایران از حکومت اسلامی، هدف های یاد شده تحقق ناپذیر باقی خواهند ماند و محل ایجاب نخواهند یافت. هدف هائی که بهتر است در صفوف استمرار طلبان برون مرز هر چند دستمالی و از ریخت افتاده و ایضن ؛ ترجیحن در صفوف اصلاح طلبان حکومتی درون کشور که موجه تر وآراسته ترند، همدلی با ان را جست و مشاهده کرد!

احسان
احسان
3 سال قبل

نویسنده در حال و هوای ۴۰ سال پیش باقی مانده و تضادها و شکافهای پیش آمده بین حکومت را نادیده گرفته و کل حکومت را یک پارچه تلقی می کند. بله قابل پیش بینی است که حکومت حتما اتاق فکری دارد و به خصوص بعد از حوادث دی ۹۶ و آبان ۹۸ دست به اینگونه مهندسی های اجتماعی می زند ولی سنت مبارزات انقلابی چپ نشان می دهد که استفاده از همه تریبون ها و امکانات و نیز شکاف های موجود در بین نیروهای متنوع حکومت نباید از یاد برده شود. ضمن اینکه شترسواری دولادولا نمی شود و با این منطقی که نویسنده ارائه داده مثلا کل اعتراضات جنبش سبز باید زیر سوال برود و مثل برخی احزاب چپ خارج نشین آن را جنبشی ارتجاعی تلقی کرد حال آنکه رویکرد اخبار روز و حزب چپ و بسیاری از فعالان روشن اندیش تر دیگر نسبت به آن وقایع اینچنین نبود. یا باید از خیر هرگونه امکان اصلاحی در سیستم درگذشت و رویکردی صفر و یکی اتخاذ کرد یا باید از امکانات موجود البته با آگاهی نسبت به سناریوهای ر‍‍ژیم استفاده کرد.

ز.مینائی
ز.مینائی
3 سال قبل
پاسخ به  احسان

من با نظر نویسنده که می گوید : ”  «پروژه رسانه های باز» یک اقدام سیاسی است. به این پروژه نباید نگاه امنیتی کرد، نگاه امنیتی، به واکنش و راه حل امنیتی و افشاگری علیه این و آن شخص راه می برد. جمهوری اسلامی و مهره های آن آبرو باخته تر از آن هستند که وقت و انرژی نیروهای دمکرات و چپ صرف افشاگری علیه آنان شود. حکومت از روی استیصال و به امید یافتن راه خروج برای عبوراز شرایط بحرانی مشروعیت و اقتدارخود، به باز گذاشتن دست این و آن روزنامه تن داده است.

کاملا موافقم و فکر می کنم این کارها با برخورد های امنیتی که حکومت در گذشته با نیروهای مخالف داشته فرق می کند. در انتخاب کسانی که در این برنامه شرکت کرده اند فقط «اصلاح طلبان حکومتی» و نیروهای که از همان آغاز انقلاب ازحکومت حمایت کردند دیده می شود مگر شما نشان دهید که نه خیر از دیگر نیروهای مخالف و منقد حکومت نیز در این تبلیغات شرکت دارند.

احمد صلاحی
احمد صلاحی
3 سال قبل

رسانه های بزرگ فارسی زبان بی بی سی ، صدای آمریکا ، فردا ، فرانسه ، آلمان و اخیرا انترنشنال و…. هریک با دلایل خودشان از هر کس که خواستند برای برنامه یشان دعوت می کنند.
پرویز ثابتی ، فراستی و دیگر نیروهای حکومت گذشته و فعلی و مخالفان آنها و طرفداران آنها برایشان علی السویه ست.
رسانه های داخل کشور هم که تکلیفشان معلوم ست.
تکلیف دلواپسان حکومت اسلامی که به اصلاح و تغییر حکومت باور دارند و به غلط آنها جزو مخالفان حکومت ولایت فقیه معرفی می شوند هم از رسانه های خارج از کشور استفاده می کنند و هم داخل کشور که بسیار برای حکومت کشتار اسلامی کمک رسانی میشود هم معلوم ست.

اما ، هریک از مخالفان واقعی و رادیکال حکومت کشتار ولایت فقیه نیز در مورد شرکت خود در رسانه های بزرگ که در بالا نام برده شد توجیه و دلیلی دارند.
خلاصه همه چیز درهم و برهم ست و تشخیص دوغ از دوشاب مشکل !

بی باک
بی باک
3 سال قبل

بله باید هوشیار بود ولی درعین حال باید از همه فرصت ها به نحو احسنت بهره برد. باید از همه تریبون های موجود نهایت استفاده را کرد و ریشه معظلات و مطالبات مبرم روز اکثریت جامعه را بازگو کرد. در این صورت اگر دسیسه ای هم در کار باشد، در طی زمان به ضد خود بدل می شود. نباید از ترس به کنج خانه ها خزید یا فقط به سایت های خودی بسنده کرد.

کامران سازه
کامران سازه
3 سال قبل

رفیق علی جان مختاری! خود شما به عنوان اخبار روز و یک رسانه چپ در مدتهاست که مقالات و مصاحبه های مندرج در نشریات اصلاح طلب افراد رفرمیست و سسوسیال دموکرات راست همچون پرویز صداقت و محمد مالجو و امثالهم را به نقل از شرق و مشابه بازنشر می کنید. این تناقض را چگونه توجیه می کنید. کلن سایت نقد اقتصاد سیاسی یک سایت راست شبیه انصاف نیوز است که مقالاتی از چپ ها را نیز درج میکند. و این سیاست شناخته شده سردبیر این سایت جناب صداقت است که برای مدتهای طولانی سردبیر روزنامه نولیبرال “سرمایه” بود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x