
۱
باز آسمان پر ستاره ست؛
باز نام هایی که در دهانم مرده اند.
باز شهنامه ای که آخرش بد است.
۲
می نوشم و باز تنهایم.
می نوشم وُ این مغاک،
آینه ای باز در چشم من است.
۳
در تاریکی،
چراغی نیست.
در این دیجور،
تنها استوره است و دست،
و نام هایی که نام هیچکس وُ
هردم بر زبان جاری ست.
۴
شمعی می افرزوم در کنج این خلوت،
آنچه می بینم
سایه در سایه
برای بدرود آمده اند.
و جهان بر هر شمایلی پرده می کشد.
۵
صدایت چونان آبشارِ تابستان است
فرتورت در این آب، تا ساحلِ آن پایان
چون موج اندر موج زیباست.
تا نطفهٔ این زیبایی از هوس وُ روز بخواند
ظلمات است
و چراغ،
دستانی که سرد می شوند در غرور وُ
در دریغ.
۳۰ اکتبر ۲۰۱۹