خامنهای در سخنان دیروز خود با گفتن اینکه در حق بعضی از آنانی که احراز صلاحیت نیافتند “ظلم و جفا شده” است، حرف از نادرست بودن پاره “گزارش”هایی زد که مبنای بررسی صلاحیتها قرار گرفتهاند. او ضمن اینکه از “دستگاهها” خواست به “جبران” مافات برخیزند تا داستان به بازی گرفته شدن آبروی برخیها پایان گیرد، طبق روال اما مشکل اصلی در این زمینه را در “رها شدگی فضای مجازی” آدرس داد!
در پی این ژست سیاسی، سخنگوی شورای نگهبان اظهار داشت چون “رهبر” مقامی “فصل الخطاب” است و “حکم” ایشان “لازم الاتباع”، به فرمایش ایشان سریعاً رسیدگی خواهد شد. ساعاتی بعد این نهاد ولایی تشکیل جلسه داد و طی اطلاعیهای تصریح نمود که: “برخی گزارشهای نادرست در نظریه نهائی شورای نگهبان موثر نبودهاند”! یعنی، تصمیمات قبلی کماکان معتبرند و لیست هفت نفره به جای خود باقی! این اطلاعیه ضمناً با قید “محرمانه بودن بررسی صلاحیتها در این شورا” شدیداً به رسانهها نیز هشدار داد تا: “از گمانهزنی و استناد به امور غیر واقعی و نادرست اجتناب نمایند”. بدینگونه، پرونده ناگشوده بلافاصله بسته شد تا هم به توصیه “آقا” مبنی بر بررسی مجدد عمل شود و هم پروژه نیمه مخفی – نیمه عیان “آقا” کماکان ادامه یابد!
بدینترتیب، با به نمایش درآمدن پردهای دیگر از سناریوی چند پردهای این “انتخابات”، هم از لاریجانیها بگونهای آبروداری شد و هم ضمن دلجویی از آنها برنامه حکومتی تدارک دیده شده از قبل تثبیتی دیگر پذیرفت! خلاف تصوراتی که گویا امورات دارد در خارج از کنترل ولی فقیه انجام می گیرد، این هم نمایشی بود به دست کسی که چند هفته پیش به شورای نگهبان علامت داد تا ثبت نام کنندگان را بی محابا غربال کند و نیز در پی اعلام لیست هفت نفره، به دفاع تمام قد از تصمیمات آن برخاست. خامنهای چنین وانمود میکند که نهادهای تابعهاش استقلال عمل دارند و لذا مسئولیتها متوجه او نیست! حال آنکه او اگر واقعاً قصد این را داشت تا لاریجانی جزو لیست دارای صلاحیت برای این دور قرار گیرد، کجا و کی چند منصوب عامل و مجری حکم آمر میتوانستند خلاف اراده “فصل الخطاب” عمل کنند؟
پیشبرد پروژه جدید ولایی در رابطه با صفآراییهای درون سیستمی هزینههایی با خود دارد که خامنهای سعی میکند در عین پابرجاییاش بر ارکان این نقشه، حتی المقدور از دامنه سوء آن بر بدنه نیروی اقتدار و اصولگرا بکاهد. از اینرو فرو کاستن پروژه کلان حکومتی به شگردهای باندهای امنیتی مانند برادران طائب و یا متفاوت جلوه دادن رفتار خامنهای پدر در راس نظام و خامنهای پسر در درون بیت با یکدیگر، از تحلیلها و تبیینهایی برمیخیزد که مسحور خوش بینی نسبت به جمهوری اسلامیاند. مگر تصادفی است که این منتظران معجزه، از هر واقعهای بوی “خبر خوش” میشنوند؟! علت اینست که این مفلوجهای امید به “تغییر در حکومت”، در انتظار رفتاری دیگرگونه از “رهبر” عمر میگذرانند!
در این میان، برخوردهایی در درون و برون حکومت که مشکل این “انتخابات” را در اعمال شورای نگهبان میبینند و پیشنهاد تمرکز تعرض بر این نهاد دارند و یا که از “نه به رئیسی” جلاد، “بیرق” میسازند تا بروند رای دهند، بگونه حساب شده و کاملاً اگاهانه خامنهای ولی فقیه را از زیر ضرب بیرون میکشند. چنین پیشنهادهایی تجلیاتی از همان تاکتیک “تغییر رفتار رهبری”اند و برای رهانیدن منشاء مشکلات – ولایت فقیه – از تعرضات ملت و بجایش پیش کشیدن ابزار دستهای همین منبع شر! راهکارهایی از ایندست، چه از درون نظام باشد و چه بیرون از نظام، چه توسط سکولار صورت گیرد و چه دین محور، در خدمت این نظام عمل میکند. این پیشنهاد دهندگان نه بر سیستم که با سیستماند، دغدغه پر کردن شکاف مردم و ولایت دارند و در صف آرایی کلان میان جامعه و حکومت، کنار نظام ایستادهاند!
نمونههای چنین رفتارهایی کم نیستند که این روزها آشکارتر از هر وقت دیگری خودنمایی میکنند! رفتار کنندگانی که برای قرار گرفتن در نهایت مسیر ایزولاسیون سیاسی خود خواسته، شتاب عجیبی از خود به نمایش مینهند. پافشاریها بر مشی “تغییر در حکومت”، آنان را در وضعیت سیاسی رقمزنندهای نشانده است. آنان در اثبات “صحت” سیاست دیرپای خود نه فقط از شنیده شدنهایشان توسط اصلاح طلبان حکومتی به وجد آمدهاند که حالا در خرسندی از تاییدهای حکومتیها در “کلاب هاوس” پر به آسمان کشیدهاند. افرادی از اینان نه تنها از مورد استقبال قرار گرفتن توسط سایتهای “شرق” و “انصاف نیوز” به سبکبالی میرسند و از نشانههای ابراز دوستی حکومتیها نسبت به خود سمتگیری جمهوری اسلامی به ایجاد فضای باز را نتیجه میگیرند، بلکه سرتیتر “جوان” وابسته به سپاه پاسداران را هم تاییدی در درستی خوش خیالیهای خود میدانند و مینمایانند!
پیگیری خط سیاسی ولو به بهای بی سابقهترین حد انفراد در میان نیروهای گذر از جمهوری اسلامی، اینان را در سرازیری پیوستن نه دیگر فقط عملی بلکه کاملاً علنی و رسمی به حکومت قرار داده است. تاکیدات بر “چپ” بودن و استفاده افراطی از سوابق گذشته از طرف افرادی از اینان، فقط و فقط برای تلطیف زمختی آندست از مواضعی است که حالا دیگر نهادینه وجودشان شده است. چنین جایگاههایی در تباین محض از جمله با جوهر فدایی خلق قرار دارد که در تاریخ این سرزمین شهره به ستم ستیزی است. جنبشی که هر آنجا هم از این خصلت خود دور افتاد بیشتر و قبل از همه بر چهره خود تیغ کشید.
در رابطه با چپ بودن یا بیگانه شدن با روح چپ نیز چنین است. چپ با تسلیم طلبی سر سازگاری ندارد. در ایران امروز هر مخالف جمهوری اسلامی چپ نیست و چه بسا حتی اولترا راست هم هست، ولی هر آن “چپی” که بخواهد با جمهوری اسلامی از سر سازش درآید و بدتر تا آستان بوسی ولایت سقوط کند، نه فقط چپ نیست که پنجه بر چهره چپ میکشد و روح مقاومت چپ را میخراشد. چپ را پیش از همه به ایستادگی در برابر زور و تبعیض میشناسند چه بماند به اینکه نه صرفاً بخواهد مماشات با قدرت کند بلکه بی هیچ روتوش و پوششی به توجیه قدرت دینی مستبد برآید! رفتار سیاسی و گزینش شریک سیاسی است که شناسنامه سیاسی میسازد نه لفاظیهای آبدار و کشدار!
همانگونه که ضرورت دارد تا در مبارزه با حکومت، تمرکز تعرض را بر راس قدرت ولایی گذاشت، باید به روشنگریها پیرامون چیستی آن انتخابهایی هم در کسوت شبه اپوزیسیون برخاست که دست اندرکار آلوده کردن مداوم اپوزیسیون هستند. در باره نیات اینان باید افشاگری بی امان کرد اما و اگرچه بدور از فحاشیهای شخصی! اپوزیسیون چپ و جمهوریخواه سکولار دمکرات کافی نیست فقط در مبارزه سیاسی با جمهوری اسلامی سر بر آورد که البته و مقدمتاً و اساساً میدان اصلی کارش هم همین است ، بلکه نیاز فراوان به مبارزه فکری با اندیشه و روشهای مسموم در به اصطلاح مخالفان هم دارد تا بتواند از این طریق اعتبار اخلاقی کسب کند و در خود توان لازم مبارزاتی بیابد.
بهزاد کریمی
١۵ خرداد ١۴٠٠ برابر با ۵ ژوئن ٢٠٢١
چرا این مقاله به سرعت از صفحه اصلی سایت اخبار روز حذف شد؟
از خواندن نظرات نظر دهندگانی متوجه می شویم بعضی ها در گذشته مانده اند و در هر موضوعی حال را به گذشته می برند و دیگرانی را خود قاضی شدن نیز محاکمه می کنند. این هم روشی است.
باید گفت
اگر کسی توان حرکت در حال را ندارد و می خواهد نشان دهد که من هم هستم، بهترین حالت اینست که خود را با گذشته سرگرم کند و هی بگوید من آنم که قبلن آن بودم و…
اما این در گذشته مانده نمی داند که خیلی ها می گویند آن بودنت به درد حال ما نمی خورد.
این بودنت،
بودن است.
آن بودنت
…
و اینگونه “درحال بودن”حال مردم را بدجور بهم میزند
《حال مردم را بد جوری به هم می زند》
عجب
رفیق گرامی بهزاد کریمی دست مریزاد؛ من مدت ها است مقالات، یاد داشت ها و پرسش و پاسخ های شما را به دقت پیگیری می کنم و از آنها بهره می برم. با توجه به انسجام فکری شما انتظار چنین موضع گیری دقیق و راه گشایی را داشتم.
آنچه برایم سوال شده این است که چرا “به پیش” این مقاله را انتشار نداده است؟
چرا فقط به نگهدار اشاره می شود مگر امثال ملیحه محمدی ۲۴ ساعته در حال حمایت از مثلا اصلاح طلبان نیستند؟اکثریت هم که تا همین ۲-۳ روز پیش در بیانیه ای عجیب اعلام کرده بود در مورد انتخابات موضعی نگرفته و نخواهد گرفت.
از کنگره اول سازمان فدایی (اکثریت) در بیش از سی سال پیش که سازمان انتقادات جدی به خودش داشت، آقای نگهدار از پذیرفتن مسئولیتش در رهبری سازمان در پیشبرد سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی امتناع کرد. او تا امروز نیز از تشکیلات کناره گرفت تا از وظیفه اجرای تصمیمات سازمانی معاف باشد. ولی همواره رندانه این حق را برای خود می داند که خود را فدایی بنامد و این شبهه را ایجاد کند که هنوز از مسئولین فداییان است و از اعتبار فداییان سواستفاده کند. ایشان همیشه تعریف می کنند که با رهبران دیروزی فداییان و چپها چای خورده اند.
هر فردی می تواند از اعتقادات دیروزی اش دست بکشد. این حق مسلم ایشان است که برای تغییر در حکومت مشاور حکومت ولایی باشد. ولی این چه ربطی به چپ و فدایی دارد.
ایشان همیشه دسته گلی به آب میدهند که یاران دیروزی اش مجبور می شوند اعلام براءت کنند. آخرینش مصاحبه ایشان برای رونق دادن به انتخابات فرمایشی حکومتی که حزب چپ، بعنوان تحریم کننده فعال انتخابات از ابتدا، مجبور به تبری از ایشان می شود.ولی با تهدید و اعمال نفوذ ایشان کامنت های اعضای حزب چپ در مخالفت با ایشان از زیر این تبری نامه حذف می شوند. حزب چپ(فداییان) باید در کنگره اش به نقش مخرب ایشان و اعمال نفوذهایش بپردازد و تبری خود را از سیاست های مسموم ایشان قطعی و شفاف اعلام نمایند و به ایشان تذکر دهند که مغلطه و ایجاد شبهه و سواستفاده از اعتبار فدایی و حزب چپ دوری جویند.
بگذار باز هم ایشان بگویند که این نظر افراد “غیر” است و نه قربانیان سیاست شکوفایی او.
ناظرانی که در پای این نوشتار ابراز «نظر» کرده اند گویا بین «منظور» با ابراز نظر فرقی نمی گذارنددر نتجه آنچه نگاشته اند ربط به نوشتار بهزاد کریمی ندارد جز یک تن(کیا)
همشهری ما قدیما می گفت « دادشم خیلی سواد داره ، روزنامه را می گیره ، تند تند نگا می کنه و ورق می زنه ، می گه هیچی نداره»
آقای کریمی،
اسم چپ و سازمان اکثریت بیشتر با فرخ نگهدار و سموم ایشان مترادف است تا شما. لطف کنید با جرات از ضرباتی که ایشان به عنوان نماینده چپ در ذهن اکثر ایرانیان بر پیکر سازمان شما وارد کرده از جمله انتخابات صحبت کنید.
مهم گردن افرادی مانند فرخ نگهدار ،جهت منفی در استدال و تحلیل و سیاست است ،ایشان یکنفر می باشند که تاثیری ناچیز در جنبش مردم ایران دارند و دیگران هم مسئول ایشان نیستند!
با سلام به چریک پیر فدائی
بهزاد جان من نمیدانم چرا عمر عزیزت را در سازمان اکثریت و حزب چپ هدر داده و می دهی. زنگی بزن به رفیق قدیمی بانو دهقانی. شاید با یکی دو نشست، توانستید هم خود و هم اپوزسیون را نجات دهید. لطفاً تماس را به فردا موکول نکن.
سایت محترم اخبار روز :
آقای بهزاد کریمی خیلی دور برداشته اید. هیچکس مثل شما وهمدستان ” محترم تان ” ( دا رو دسته فرخ نگهدار و ….) که حتی از نام بردن ایشان در نوشته خود شرمگین هستید با جمهوری اسلامی از سر سازش در نیامده و بدتر از آن تا آستان بوسی ولایت فقیه سقوط نکرده است (نقل از نوشته فوق الذکرشما) . لطف فرموده چپ را به حال خود واگذارید.در آن صورت احترام بیشتری خواهید داشت . سالهای ۶۲-۵۹ و دهه سیاه شصت و بعد از آن را فراموش نمیکنیم. مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان!
جناب کریمی مطلب شما دقیق و به موقع می باشد. اما سوال هایی هم وجود دارد. شما سابقه دیرینه با جنبش فدایی دارید و عضو حزب چپ هم هستید. هر موقع که سازمان و یا حزب چپ جلسه و یا کنگره و یا نشستی دارد همین شخص به ظاهر چپ هم حضور دارد و معمولاً هم سخنرانی و اظهار نظر می کند. یک پای ثابت بی بی سی فارسی هم می باشد. بی بی سی هم موذیانه بارها او را با عنوان رهبر سابق فداییان و یا فعال چپ نام می برد. همین باعث می شود موضع گیری های به غایت همسوی وی با ولی فقیه به نام چپ ثبت شود. سازمان اکثریت حضور چنین افرادی را با توجیه احترام به دمکراسی پذیرفته است. اتفاقا این طیف وازده در سازمان محدود به این شخص نیست. بروید در سایت سازمان و مقاله «اقای همتی، همتی,»را بخوانید و ببنید در این مقاله نویسنده علنا خواستار شرکت در انتخابات به نفع همتی می باشد. مواضع راست گرایانه این شخص بارها و بارها در سایت سازمان انتشار یافتهاست. شما خواستار مقابله با این تفکر هستید اما وقتیکه سازمان و تشکل جدید حزب چپ عرصه را برای این نحله فکری باز گذاشته توصیه شما در این مطلب با اما و اگرهایی روبرو می شود. فرد و افراد مورد نظر شما عضو سازمان و نزدیک به حزب چپ هستند. حالا شما بفرمایید چگونه می شود با این تفکر مبارزه کرد و آنها را افشا کرد؟ شما بفرمایید مبارزه با این اندیشه مسموم چگونه امکان پذیر است. آخر نمی شود این فرد و یا افراد را در نشستهای حزبی و سازمانی دعوت کرد و در همان زمان خواستار مبارزه با تفکر آنها شد. چنانچه برای این تضاد و دوگانگی چارهای اندیشیده نشود ، چپ باید همچنان تاوان پس بدهد. چنین وضعیتی در هیچ حزب و سازمان دیگر مشاهده نمی شود. چنین حدی از شلختگی و بی پرنسیبی را در هیچ جای دیگر نتوان پیدا کرد.
تضاد در کاست حکومتی و روحانیون!
ریزش در هوادار های حکومتی تضادها را در مرکز سخت قدرت افزایش داده و می دهد.
سرپیچی شورای نگهبان از رهبر فرزانه اش نمادی از تعیین قدرت برتر در بالاست.
مشگل دیگر عدم یک اپوزیسیون مستحکم ،متشکل ، متمرکز ، سالم است ،که در اآرزویش نشسته ایم!
شورای نگهبان سرپیچی نکرده آنها در این نمایش کاملا هماهنگ عمل کرده اند!
تو دهنی خوبی برای فرخ نگهدار بود
تسلیم طلبی در دو عرصه با طبیعت چپ همخوانی ندارد، در عرصه داخلی و خارجی!
آن چپی که از سر تسلیم در برابر امپریالیسم در سمفونی آن قدرت همنوازی می کند، آبرودار تر از آن چپی که در برابر نظام ولایت فقیه تسلیم شده نیست.
هیچ کدام از این دو نیرو نمی توانند چپ باشند.
برای خواننده خود کمی شعور قائل باشید!
شما هم برای خوانندگان لطفا شعور قائل شوید و به نفع ولایت ننویسید!
دوباره بخوانیم !
آیا این حرف اشکال دارد؟
آیا A « چپی که در برابر امپریالیسم …….. همنوازی میکند»
آبرو دار تر از B
« چپی که در برابر نظام ولایت فقیه تسلیم شده » ست ؟
کجای این مقایسه به نفع ولایت ست؟
چپ تسلیم شده در برابر ولایت فقیه مسلما بدتر است
اینجا از امپریالیسم به نفع ولایت استفاده میشود ،آدم بیاد واقعه تاریخی امیریالیسم علیه فاشیست هیتلری می افتد !
همین پاسخ کیای محارم باندازه کافی روشنگرانه است که دیگر نیازی به ادامه بحث نیست. ایشاندانسته یا ندانسته تبلیغ سازش با امپریالیسم را می کند. سازش با آمران اصلی سیاستهای اقتصادی ضد بشری در سطح جهان و ایران، طراحان جنگ های ضد انسانی، متجاوزین بهتمامیت ارضی کشورهای مستقل و نابودکنندگانحاکمیت ملی، چه چیزی کمتر از سازش با ولی فقیهی در خفا و در عمل گوش بفرمان آنها دارد؟
یدالله همینکه از محارم صحبت کردی نشان اصل و تبارت را لو دادی ،اینجا بازپرسی ومحملات حزب اللهی جایی ندارد ،برو در کیهان نظر بنویس!
کیای محترم منظورم بود که هم در نوشتار و هم در پندار اشتباه کردم.
با این سطح از سواد و درایت همه جا نظر میدی؟
آرزوی شفای روحی برای شما دارم.
نظر دادن ،ممنوع نیست ،اگر چه آدمی بیسواد و پر مدعا مانند من نظر دهد
،ولی شانتاژ و رو کم کنی و یا توهین و بافت تئوری های هدفمند و هر نوشتاری از چپ را بخصوص در سایت چپ و برای زدن نویسنده و بی محتوا کردن مطلب ، سوال انگیز است!
جناب آقای کیا … ببخشید من کم سواد و کُندم و حرف های شمارا دُرست متوجه نمی شوم.
« اینجا از امپریالیسم به نفع ولایت استفاده میشود » را نفهمیدم.
«آدم بیاد واقعه تاریخی امپریالیسم علیه فاشیست هیتلری می افتد ! » یعنی چه؟
خواهشمندست ارتباط این جمله ها و منظور خودتان را در ارتباط با حکومت ولایت وقیح ، نیروهای مخالف و باصطلاح مخالف حکومت و همسویان قدرتهای جهان را یک کمی روشن تر بنویسید.
این هم ثابت شده که « دشمن دشمن من الزاما دوست من نیست » پس همسوئی با قدرتهای جهان علیه حکومت ولایت فقیه بر اساس قوانین مکانیک کلاسیک و کوانتوم معلوم نیست که به چه منتج شود « مبانی ذره ها ……» . من نمی فهمم که چرا بعضی هموطنان از تاریخ عبرت نمی گیرند و به آن امامزاده ها دخیل می بندند.
قبلا از توضیات شما سپاسگرارم
پرویز صدری
مسلما متوجه منظور من شده اید ولی انشاء من هم اشکال دارد !
از نظر من ولایت فقیه حکومتی بمراتب عقب افتاده تر از امپریالیسم است و باز مانده حکومت فاشیستی هیتلری می باشد و. همان سرنوشت هیتلر را خواهد داشت !
یعنی کمونیست ها و امپریالیست ها باید با هم علیه آن عمل کنند.
واقعا عجیب ست.شوخی می کنید؟
اتحاد جماهیر شوروی در جنگ دوم پس بزانو در آوردن فاشیسم هیتلری در جبهه های استالینگراد و قربانی شدن میلیونها نفر در سطح جهانی اتوریته داشت و اولین کشور بود که وارد برلین شد.
مائو با درایت کامل با اتحاد و همکاری با حکومت وقت چیان کای چک توانستند فاشیسم ژاپن را جارو کنند.
ولی در تمام این ۴۲ سال ، امپریالیسم جهانی با کمک نیروهای واپسگرای اسلامی از افغانستان تا امروز برای نابودی «سوسیالیسم واقعا موجود » و از بین بردن دستاوردهای سکولاریسم بعداز فروپاشی خلافت عثمانی تمام منطقه و جهان را اسلامیزه کرده و شما از می گوئید: «یعنی کمونیست ها و امپریالیست ها باید با هم علیه آن عمل کنند.»
این حرف را یادتان باشد تا بیشتر صحبت کنیم.
متاسفم
اینجا صحبت از توازون نیروهای متحدین علیه یکدیگر نیست چون در یک جبهه عمل می کردند !
در ضمن اینرا هم تایید می کنم که امپریالیسم با تشکیل کمربند سبز اوضاع را به این شکل در آورد ه است که خود هم در آن گرفتار شده است و ،در نتیجه راهی جز ایجاد یک اتحاد همه گیر و دمکراتیک حد اقل سلاحی است که در آینده کشور لازم دارد.