جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

مردم افغانستان قربانی تغییر سیاست جهانی امریکا – رضا فانی یزدی

فاجعه استقرار و بازگشت سریع نظام طالبانی به قدرت که محصول زد و بند قدرت های جهانی بود درس دیگری است برای ما ایرانی ها که نمیتوان به اتکا به نیروهای خارجی و اعتماد به سیاستمداران مزدور و دست نشانده دیگر کشورها به ثبات، امنیت، صلح و دموکراسی و...

فاجعه استقرار و بازگشت سریع نظام طالبانی به قدرت که محصول زد و بند قدرت های جهانی بود درس دیگری است برای ما ایرانی ها که نمیتوان به اتکا به نیروهای خارجی و اعتماد به سیاستمداران مزدور و دست نشانده دیگر کشورها به ثبات، امنیت، صلح و دموکراسی و توسعه در کشور دست یافت. این تجربه تلخ بار دیگر به ما یادآوری می کند که برای مبارزه با نظام اسلامی و به منظور دستیابی به دموکراسی و صلح و امنیت و توسعه در کشور باید به جنبش های درونی و مستقل تکیه کرد، به نیروهایی که خارج از حیطه کنترل کشورهای خارجی هستند و سر بزنگاه مردم را برای منافع خود قربانی نمی کنند

امروز دنیا شاهد سقوط حکومت به اصطلاح دمکراتیک افغانستان بود که با تصرف کابل و فرار رهبران فاسد این حکومت به دست نیروهای طالبان به وقوع پیوست. امارت اسلامی طالبان بار دیگر به کمک امریکا پا به عرصه وجود گذاشت و فصل جدیدی از تنش در منطقه آغاز شد. هزاران زن و مرد و دختر و پسر در این کشور که با آرزوی ساختن افغانستانی دمکراتیک و بدور از جنگ و برادرکشی به میدان مبارزه آمده بودند، به ناگهان و به اجبار غافلگیر شده و در گوشه و کنار کشور پنهان شده و متاسفانه جایی برای رفتن ندارند در انتظار فاجعه ای که در راه است و از ترس مرگ و شکنجه در خانه ها پنهان شده اند.

خبرسقوط شهرهای بزرگ و سقوط کابل بفاصله فقط چند هفته حیرت آور بود و غم انگیز که جامعه جهانی را یا شاید بهتر است بگویم مردم را در جهان در حیرت فرو برد اما انگار مقامات سیاسی در امریکا و در اروپا اصلاً و ابداً حیرت زده نشده و این امر یعنی بازگشت طالبان به قدرت برای آنها پروژه ای از پیش برنامه ریزی شده بود که در انتظارش نشسته بودند.

متاسفانه در سال‌های گذشته از زمانی که مذاکرات با طالبان در قطر آغاز شد کمتر کسی متوجه بود که سمت نهایی این مذاکرات به کدام سو خواهد رفت. بیشتر مردم و حتی بسیاری از سیاستمداران بر این باور خوشبینانه بودند که این گفتگوها در جهت صلح و بازگشت امنیت در افغانستان است که در نتیجه آن گروه طالبان هم راضی شوند که با در اختیار گرفتن بخشی از قدرت به صلحی موقت با حکومت رضایت داده و صلح به کشور بازگردد، اما کسی نمی پنداشت که نتیجه نهایی و هدف این مذاکرات تسلیم تمام و کمال دولت افغانستان و تنها گذاشتن مردم این کشور در مقابل هیولای طالبان و فجایع آینده در این کشور و منطقه بوده است، که اگر غیر از این بود حکومتی به این شکل افتضاح در فاصله کوتاهی نباید که تسلیم می شد.

چند سوال برای من مطرح است. سوال اول این که چگونه حکومت افغانستان و قوای نظامی این حکومت که با کمک امریکا و دیگر کشورهای عضو ناتو و با کمک های میلیاردها دلار در سال‌های گذشته تجهیز شده بود و برای بیشتر از دو دهه تحت تعلیم نیروهای زبده امریکایی و اروپایی قرار داشتند در مقابل طالبان بدون کمترین  مقاومتی تسلیم شدند؟

سوال اینجاست آیا نیروی افغانستان با این همه تجهیزات و تعداد نفرات نمی‌توانست در مقابل طالبان حداقل در شهرهای بزرگی چون هرات، مزارشریف، قندهار و پایتخت این کشور در کابل برای مدتی حتی کوتاه مقاومت کند؟

در چند هفته گذشته شاهدبودیم که این شهرها که هزاران نیروی تعلیم دیده نظامی با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی در آن مستقر بود یکی پس از دیگری به فاصله چند ساعت یا چند روز سقوط کرده و نظامیان و مقامات دولتی خود را تسلیم نیروهای طالبان کردند. طالبان نه نیروی  هوایی با هواپیمای بمب افکن پیشرفته داشت نه موشک‌های دور زن و نه  پهبادهای پیشرفته مجهز به موشک  و نه حتی تجهیزات قابل مقایسه با تجهیزات ارتش افغانستان، پس چرا این شهرها یکی پس‌از دیگری سقوط کردند؟

به نظر می رسد امریکا به رهبران دولتی و نظامیان افغانستان توصیه کرده بود که اصلاً مقاومت نکرده و خود را تسلیم کنند و تمام تجهیزات نظامی دست نخورده در اختیار نیروی طالبان و حکومت جدید طالبان قرار گیرد. اما سوال دیگری که فورا به ذهن می رسد اینست که چرا باید ارتش افغانستان با این همه تجهیزات دست نخورده باقی مانده و تمام آن در اختیار طالبان قرار گیرد؟

طالبان قرار است چه نقشی را در منطقه بازی کند و چرا باید طالبان به چنین ارتش و سلاح‌هایی مجهز شود؟
آنها قرار است در بازی منطقه‌ای در کجا و برای که و چه نقشی را ایفا کنند؟

به نظر من با تغییر استراتژی امریکا در مقیاس جهانی و در منطقه ما  نباید ساده انگارانه و با این تصور که جنگ در افغانستان برای آمریکا دیگر ممکن نبود خروج نیروهای امریکایی را و تسلیم دولت افغانستان به طالبان را پذیرفته و یا در صدد توجیه آنچه امروز شاهد آن هستیم برآمد. تجربه مقاومت حکومت ها در دیگر کشورها به ما نشان داده است که هرچقدر نیروی مهاجم قوی هم باشد، باز حکومت ها با توجه به نیروهای نظامی خود و به ویژه داشتن امکانات نظامی از طریق زمین و هوا ظرف چند ساعت و چند روز تسلیم نشده و هیچ کدام از آنها به این شکل مفتضح فروپاشی نکرده و از پا درنیامده اند.

ما این تجربه را در سوریه، در لیبی، در عراق، در لبنان و در خود افغانستان شاهد بوده ایم. دولت افغانستان در دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق در این کشور حتی زمانی که شوروی نطامیان خود را از افغانستان خارج کرد، هنوز برای مدت مدیدی توانست در مقابل نیروهای طالبان و القاعده که در آن زمان از حمایت کامل امریکا و همه کشورهای غربی و پاکستان برخوردار بودند مقاومت کند. بنابراین بسیار ساده لوحانه است که تصور کنیم نیروی دفاع نظامی افغانستان امکان مقاومت در مقابل هجوم طالبان را نداشته و برتری نظامی طالبان موجب تسلیم این نیرو شده است.
تسلیم نیروهای نظامی و فرار رهبران کشور به نظر می رسد طرحی از پیش طراحی شده بوده و اصلاً حادثه غیر مترقبه ای نبوده و نباید تصور کرد ارتش و نیروهای نظامی افغانستان و رهبران این کشور غافلگیر شده اند. به نظر من رهبری کشور و نظامیان خود بخشی از پروژه‌ای بوده‌اند که امروز با تصرف کابل به دست نیروهای طالبان در اولین فاز آن به پایان رسید.

اما چرا امریکا چنین سیاستی را در پیش گرفت؟

به نظر می رسد که با تغییر سیاست امریکا و آغاز تنش در مناسبات امریکا با روسیه و چین، امریکا سیاست خود را در منطقه تغییر داده که این تغییر سیاست هدفش بالا بردن هزینه های امنیتی و نظامی در درجه اول برای چین و روسیه و حیاط خلوت های آنها بوده و در درجه دوم دامن زدن به تنش‌های هر چه بیشتر در این منطقه‌ و تشدید رقابت های منطقه ای به نفع سیاست امریکا و اسرائیل.

امریکا در گذشته نیز زمانی که در افغانستان حزب دموکراتیک خلق  با کودتا حکومت را در اختیار گرفت با تجهیز کردن گروههای جهادی به جنگ با شوروی که در آن زمان برای حمایت از حکومت کمونیست ها در افغانستان نیروهای خود را وارد افغانستان کرده بود رفت و موفق شد که با سازماندهی و تجهیز گروه‌های افراطی مسلمان تحت عنوان جهاد با کفار شکست مفتضحانه ای را به نیروهای شوروی تحمیل کرده که بسیاری بر این اعتقادند که شکست شوروی و خروج مفتضحانه آنها از افغانستان یکی از عوامل اصلی فروپاشی نظام سوسیالیستی در اتحاد شوروی بود. برژنیسکی مشاور امنیت ملی امریکا در دوران کارتر که نقش اساسی در سازماندهی گروه های مجاهدین در جنگ با حکومت وقت در افغانستان و بر علیه نیروهای شوروی داشت وقتی در مقابل پرسش خبرنگاران قرار گرفت که  با سازماندهی نیروهای جهادی همچون القاعده که موجب حمله به امریکا در ۱۱ سپتامبر شدند جواب داد که هرگز از سیاست امریکا در تجهیز و سازماندهی این نیروها پشیمان نیست و به خود می بالید که نتیجه آن سیاست سبب سقوط امپراتوری شوروی بود که بزرگترین رقیب و چالش امریکا در آن دوره تاریخی درجهان بود. به نظر می رسد همان تجربه یک بار دیگر در حال شکل گیری است یعنی یک بار دیگر باز زمانی که تنش جدیدی و جنگ سرد جدیدی با روسیه و چین شروع شده امریکایی ها به دنبال تکرار همان تجربه موفق هستند، آنها دوباره تلاش می‌کنند که با ایجاد یک حکومت جهادی و شرور در منطقه به اشکال مختلف در تنش خود با روسیه و چین در سطح جهانی و با کشورهای منطقه چون ایران از این نیروی وحشی جهادی استفاده کرده و به تنش هرچه بیشتر در منطقه دامن زده و امکانات این کشورها را مصروف به جنگ با جهادیون در افغانستان و کشورهای منطقه کنند.

به نظر من مهمترین هدف امریکا از تسلیم افغانستان به طالبان، ایجاد تنش و ناامنی و برهم زدن نظم در بخشی از کشورهای آسیای میانه است، کشورهایی چون تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و قرقیزستان که جایگاه مهمی در پروژه معروف به یک کمربند-یک راه و یا بازسازی جاده ابریشم دارند. این پروژه یکی از بزرگترین پروژه های چین برای توسعه بیشتر و تسلط قدرت اقتصادی و سیاسی چین در این منطقه از جهان است که امریکا آن را  تهدیدی بزرگ برای خود می داند و به نظر می رسد که یکی از راه های مقابله با آن برهم زدن نظم و آرامش در این کشورها بوده و طالبان و تقویت اسلامگرایی افراطی در این کشورها می تواند نقش موثری در این رابطه ایفا نماید. در ارتباط با روسیه نیز این کشورها تا حدودی نقش بیطرفانه داشته و یا به حیاط خلوت روسیه تبدیل شده‌ اند که حضور طالبان و گسترش اسلام گرایی افراطی در این کشورها می تواند امنیت در این کشورها را بر هم زده و در نتیجه تضعیف حیاط خلوت روسیه باشد و حتی موجبات دخالت روسیه در این کشورها را به منظور سرکوب و جلوگیری از افراط گرایی اسلامی  فراهم کند و بار دیگر روسیه را در منجلاب جنگی گرفتار کند که نهایتاً می تواند اقتصاد و سیاست در این کشور را به طرف فروپاشی برده و از این جهت امریکا بار دیگر با کشاندن روسیه به جنگ با افراط گرایی اسلامی به تضعیف بزرگترین رقیب نظامی خود نائل آید.

به نظر من تغییر استراتژیک در سیاست آمریکا برای مقابله با حضور چین به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی جهان در دهه آینده و برای مقابله با روسیه به عنوان بزرگترین قدرت نظامی جهان در حال حاضر یکی از موجبات اصلی بازگرداندن طالبان و تسلیم افغانستان به این نیروی جهنمیست که تماماً در اختیار امریکا بوده و همین امروز شاهد هستیم که رئیس دولت موقت و انتقالی منتخب طالبان فردی است که تحصیلات خود را در دانشکده های نظامی امریکا انجام داده و در پرونده کاری و سیاسی خود افتخار این را داشته است که رئیس شبکه فارسی و پشتو در صدای امریکا بوده و بیش از دو دهه در این موسسه تبلیغاتی وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا مشغول بکار بوده است.

افسار طالبان توسط ریسمانهای چندگانه ای در اختیار امریکاست. بسیاری از رهبران طالبان به طور مستقیم در اختیار امریکا هستند و در سالهای گذشته توسط سازمان های امنیتی و اطلاعاتی امریکا تعلیم دیده و کاملاً در نقش مزدور در اختیار امریکایی ها هستند. از طرف دیگر سازمان اطلاعات و امنیت ارتش پاکستان که خود یکی از متحدان امنیتی امریکا در منطقه می باشد کنترل کاملی بر رهبری طالبان داشته و در حقیقت طالبان را به دنیا آورده است، منابع مالی طالبان را کشورهایی چون عربستان سعودی، قطر و امارات متحده و دیگر مرتجعین در این منطقه تامین می کنند، کشورهایی که تمام و کمال در اختیار سیاست رسمی امریکا بوده و بخشی از پروژه استراتژیک سیاست امریکا در جهان و منطقه هستند.
گرچه امریکا و متحدین او طالبان را چنان که گفته شد برای پروژه بزرگ خود که تضعیف چین و روسیه در منطقه می باشد در نظر گرفته‌اند اما با نگاهی به کشورهایی که طالبان را تامین مالی می کنند و به لحاظ ایدئولوژیک برادرخوانده های طالبان در منطقه هستند میتوان به این نتیجه رسید که استقرار طالبان در افغانستان بخشی از پروژه جنگ نیابتی با جمهوری اسلامی ایران نیز می باشد افغانستان در منطقه شرق ایران با داشتن مرزهای طولانی و حضور جمعیت بزرگی از مردم سنی نشین ایران در این مناطق می تواند در آینده نزدیک به یکی از مشکلات بزرگ برای کشور ما مبدل شود که در مطلب جداگانه‌ای به این موضوع خواهم پرداخت.

فاجعه استقرار و بازگشت سریع نظام طالبانی به قدرت که محصول زد و بند قدرت های جهانی بود درس دیگری است برای ما ایرانی ها که نمیتوان به اتکا به نیروهای خارجی و اعتماد به سیاستمداران مزدور و دست نشانده دیگر کشورها به ثبات، امنیت، صلح و دموکراسی و توسعه در کشور دست یافت. این تجربه تلخ بار دیگر به ما یادآوری می کند که برای مبارزه با نظام اسلامی و به منظور دستیابی به دموکراسی و صلح و امنیت و توسعه در کشور باید به جنبش های درونی و مستقل تکیه کرد، به نیروهایی که خارج از حیطه کنترل کشورهای خارجی هستند و سر بزنگاه مردم را برای منافع خود قربانی نمی کنند.

این اولین بار در تاریخ نیست که ملتی با زندگی خود و فرزندانش و ویرانی سرزمین اش بهای بد عهدی قدرت‌های بزرگ جهانی را می پردازد! کردها در سوریه و عراق و ایران بارها در این بازی همه هستی خود را قمار کردند و به آوارگی رفتند.

دولت آمریکا با پشت کردن به کردها در سوریه آنها را به مسلخ مرگ فرستاد و امروز با معامله با طالبان زنان و دختران و همه مردم افعانستان را تنها رها کرده و به دست جلادان طالبان سپرده است.

کاش از تاریخ همین چند دهه اخیر که شاهد زنده و حاضر آن هستیم بیاموزیم.

۱۵ آگوست ۲۰۲۱
رضا فانی یزدی 

https://akhbar-rooz.com/?p=123033 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هرمز
هرمز
2 سال قبل

جناب آقای فانی یزدی .شما که ساکن آمریکا هستید ، بنظر شما هزینه های ۲.۵تریلیون دلاری آمریکا بدون یک سنت بازده ، علت خروج آمریکا از افغانستان نبود؟ آمریکایی ها براساس تحلیل هزینه -فایده و تحلیل مهندسی ارزش بود که خودشان را کنار کشیدند ( این یک دلیل است .حتما دلایل دیگری هم دارد که انها تحت الشعاع همین دلیل عمده است )همانطور که بروز انقلاب اسلامی۵۷ در ایران اجتناب ناپذیر بود و ایرانیان بدنبال ان دردهای مضمن و تاریخی خود را شناختند و ۴۳ سال است که برای درمان ان دردها تلاش میکنند ، خروج امریکا از افغانستان و حاکمیت طالبان اسلامی هم دردهای ریشه ای و تاریخی مردم افغانستان را نشان داد .ما ایرانیان و افغانستانی ها از توسعه فرهنگی حداقلی برخوردار نبودیم که گرفتار حکومتهای اسلامی شدیم .عقب ماندگی های ما تاریخی بود و ربطی آنچنانی به حکومت پادشاهی پهلوی نداشت . ما انقدر گرفتار خرافات و دینخویی ، ایدئولوژی زدگی ، قبیله گرایی ، روزمره گی و زندگی بدون تفکرشده بودیم که کمترین اصول و مبانی منافع ملی و امنیت ملی را در۵۷فراموش کرده بدنبال یک جبار شارلاتان و فریبکار افتادیم .روح الله خمینی و جمهوری اسلامی خونریزش ، تبلور خواست ایرانیان ۵۷ بود . ما ۴۳ سال است که درحال شناخت خود هستیم و میخواهیم راه مدنیت و توسعه را درپیش بگیریم اما هنوزهم پای مان درقیر شب است زیرا هنوز هم خودمان با تاروپودهای فکری مان را نشناخته ایم و درچنبره توهمات خرافاتی اسلام و شیعه گری ، چپ توده ای با نگاههای انترناسیونالیستی بوده و فرهنگ علمی را برای رویکردهای فردی و اجتماعی را راهنمای زندگی و سیاست ورزی قرارنداده ایم .من ضمن همدلی با مردم رنجدیده افغانستان ، همواره انان را به تفکر و چاره جویی دعوت کرده ام .بجای فرافکنی و تقصیرات را به گردن آمریکا و دشمن انداختن ، قبل از همه اندیشمندان را بفکر اتخاذ یک خط مشی راهبردی و بنیادین فرا بخوانید تا جوهره ملی را تقویت کنند .درژاپن هم آمریکا حضور داشته و دارد .اما ملت ژاپن ضمن توسعه یافتگی فرهنگی ، از آمریکا بعنوان یک فرصت بزرگ سودجستند ، اقتصاد و نقش بین المللی خودرا آنچنان قوی کرد که نه تنها آمریکا و چین بلکه سایر قدرتهای جهانی از آن حساب می برند .اما ما هم می توانستیم جلوتراز کره جنوبی شویم .اما نشدیم .زیرا تاروپود ذهنی ما بسیار خراب و عقب مانده بود.

F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل
پاسخ به  هرمز

اگر پاسخ های سلطنت طلب ها و راست های ایرونی در خارج کشور را در توییتر بخوانیم چند دسته عمده هستند که به صورت خیلی سریع و مختصر :

بخشی از انها در زمره فاشیست های و نڑاد پرستان اریایی هستند . بعد از ۳۰ یا 40 سال زندگی در غرب دچار وبا و یا طاعون فکری شده اند !
 
تعداد زیادی از انها حاضر بودند خودشان را فدای ترامپ کنند .برای این دسته بخصوص اگر فقط حرفی از شوروی بزنی.خائن هستی ولی زندگی تحت اوامر سرباز امریکایی برای انها افتخار بزرگی است!

برای بخشی از انها زنان بینهایت جسور و دلیری مانند نرگس محمدی ، نسرین ستوده و حتا خانم مسیح علینڑاد مستحق رکیک ترین فحش ها هستند ! 
 
بعضی از انها چنان دارای نوستالڑی ایران ۲۵۰۰ سال قبل هستند که استدلال هایشان با عقب افتاده ترین حزب اللهی ها ایران تفاوت چندانی تدارد!

وبعضی از روشنفکر هایشون ! مثل اقای روزنامه نگار کیهان امیر طاهری چند سال پیش میگفت، باید چکمه های محمد رضا را میلیسید ! 

 اقای هرمز هم که مینویسد عقب افتادگی ایران اصلا ربطی به شاه و شاهان  نداشت بلکه دلیل ان انترسیونالیسم و مبارزه مردم تنگدست برای عدالت اجتماعی بود !

 شک دارم اقای هرمز اصلا اسم ساواک، حزب رستاخیز ، یا اطلاعاتی از اختلاف شدید طبقاتی و حمایت کامل رڑیم شاه از شبکه های مذهبی داشته باشد !
پیشنهاد میکنم اگر به تاربخ ایران علاقه مند هستید کتاب های اقای یرواند ابراهامیان استاد تاریخ در امریکا را مطالعه کنید!

 

نادر
نادر
2 سال قبل

نویسنده سوال می کند چرا دولت وابسته به امریکا نتوانست اندکی مقاومت کند. گویا ایشان فراموش کرده اند که این سرنگونی یک شبه نبوده و جنگ منتهی به سرنگونی دولت اشرف غنی از بیست سال پیش شروع شده و گسترش پیدا کرده بود. همه مفسران امریکایی و همه سیاستمداران آن اذغان دارند که ادامه حضور امریکا یک روز بیشتر یا کمتر هیچ مسئله ای را حل نمی کرد، پس بهتر آن که هر چه زودتر به آن پایان داد. زمزمه خروج از افغانستان هم یک شبه نیامد و از دوران اوباما مطرح شد، ترامپ آن را علنا درخواست کرد و بایدن به آن جامه عمل پوشاند. این سرنوشت احتمالا در عراق نیز منتظر قوای نظامی ایالات متحده است.
دوم آن که ایشان گفته اند حضور طالبان برای بی ثبات کردن آسیای مرکزی است. برای این هم هیچ فکتی وجود ندارد. طالبان برخلاف داعش داعیه “انترناسیونالیستی” ندارد و به همان افغانستان راضی است. درباره ترکیب آینده دولت تحت هدایت طالبان و سیاستهای منطقه ای آن نیز چیزی نمی دانیم. تنها چیزی که مشخص است این است که طالبان هم می داند که اوضاع با دهه ۱۹۹۰ تفاوت اساسی کرده، و مجبور به نوعی دولت سازی است چون قصد حکومت دارد. بنابراین همان اندازه که بدون فکت و مدرک می توان گفت طالبان برای برهم زدن ثبات آسیای مرکزی آمده، میشود این گمان را هم مطرح کرد که سلطه طالبان محور جدیدی از چین تا به ایران را شکل می دهد که ضربه جدیدی به هژمونی امریکاست. البته طرح همه این گمانه ها و تصورات خرج و برجی ندارد اما خردمند صبر می کند تا روند قضایا بهتر آشکار شود.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

جناب فانی یزدی “گمان را از یقین برتر شمرده” و شکست مفتضحانه و آشکار آمریکا در افغانستان را با “نظر پاک خطا پوش” خود توجیه فرموده اند .
طالبان ده روزه بر افغانستی مسلط شد که آمریکا با تمام دستگاه های جاسوسی خود پیش بینی سه ماهه کرده بود و زمانی که غنی, ساعتی چند, پیش از سقوط کشور فرار را بر قرار ترجیح داد, بایدن او را مسئول اطلاعات غلط دانست!! ظاهرا علت پیش رفت سریع طالبان خستگی مردم از ۲۰ سال بمباران و کشت و کشتار بود و با آغوش باز به استقبال طالبان شتافتند تا شاید امن و امانی برقرار شود. بر عکس آنچه ادعا میشود ظاهرا چین و روسیه با طالبان مذاکره کرده و سفارت خانه های خود را نبسته اند. امید که دوران بمباران و کشت و کشتار پایان یافته و عطای دمکراسی آمریکایی به لقایش بخشیده شود.

رضا فانی یزدی
رضا فانی یزدی
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

به نظر من شما بیشتر به آنچه در خبر ها گفته می شود توجه می کنید و به تغییر سیاست امریکا در اچند سال گذشته و مذاکرات با طالبان در این سالها و نقش اطلبان در آینده در جهت سیاست های منطقه ای امریکا توجه نمی کنید. به هر حال هر کدام از ما با توجه به آنچه می شنویم و می خوانیم تحلیل می کنیم و هیچ کدام از ما از اسرار پشت پرده و مذاکرات و سیاست امریکا در این عقبنشینی افتضاح که تصمیم آن از زمان اوباما گرفته شد خبر قطعی نداریم. قطعا نارضایتی مردم در پذیرش طالبان نقش داشته است ولی اگر امریکا تمایلی به این انتقال سریع قدرت بو به این شکل نداشت این انتقال قدرت می توانست شکل دیگری پیدا کرده و به این سادگی همه تسلیم نشوند. ارتش افغانستان قدرت دفاع از کابل را داشت ولی به نظر می رسد که قرار بر این نبوده است.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

جناب فانی یزدی,
ظاهرا هنوز تعداد قابل توجهی از ما معتقد به کیفیت دائی جان ناپلئونی بوده و همه چیز را زیر سر انگلیس سابق و آمریکای لاحق میدانیم. شاید قبلا چنین بود ولی شما بهتر از من میدانید که اقلا در بیست سال گذشته, آمریکا با قرض سرسام آور پولی که ندارد و قربانی کردن حدود پنج هزار شهروند نظامی و غیر نظامی خود و تعداد قابل توجهی مجروح که هزینه درمان آنها در سالهای آینده کمر فیل را هم میشکند جز تخریب خاور میانه چه حاصلی داشته است؟ اینها همه ندانم کاری دولت امریکا و دانم کاری کسانی ست که از این دیوانگی بهره میبرند و سر نخ به دست آنهاست. احتیاج به تفصیل بیشتر نیست. 

کمال
کمال
2 سال قبل

۱-آمریکا طالبان را نیاورد , طالبان پس از ۲۰ سال مبارزه با بزرگترین ارتش های جهان شکست سختی را به آنها تحمیل کرد .تنها آ مریکا بیش از ۲۵۰۰ نفر از سربازان خود را در این جنگ از دست داد و بیش از ۲ تریلیون دلار خسارت مالی به این کشور وارد شد , سرانجام آ مریکا در مقابل طالبان به زانو در آمد و شبانه پا به فرار گذاشت .اگر آمریکا می توانست طالبان را شکست دهد حتما برای حفظ آبروی خودش هم که شده این کار را میکرد .
اساسا حمله ۲۰ سال پیش آمریکا به افغانستان اشتباه بزرگی بود , رهبران جهادی طالبان می توانستند همچون رهبران جهادی ایران دچار تحول شوند , فراموش نکنیم اصلاح طلبان امروز در ایران بخشی از همان رهبران جهادی و فناتیک  سال ۵۷ بودند .

۲-با روی کار آمدن طالبان شرایط بد تر از شرایط امروز افغانستان نخواهد شد , دولت دست نشانده و فاسد اشراف غنی حتا قادر نبود که امنیت کابل را برقرار کند , به عبارت دیگر خارج از محدوده کابل دولتی وجود نداشت و قانون جنگل حاکم بود , خدا وکیلی اگر من در یکی از مناطق دور از کابل زندگی می کرم از ورود طالبان به آ ن منطقه استقبال می کردم به این دلیل که با وجود طالبان امکان برقراری امنیت بیشتر است , دولت اسلامی طالبان بهتر از بی دولتی است .بد بهتر از بدتر است .

۳-به نظر من هم پشت پرده توافقاتی صورت گرفته است , به باور من طالبان همان طالبان ۲۰ سال پیش نیست , برخی از رهبران مخالف طالبان که در گذشته با طالبان می جنگیدند امروز در کابل هستند , من دوست دارم که خوشبین باشم و همان طور که قبلا گفتم شرایط افغانستان تحت حاکمیت طالبان از امروز نمی تواند بدتر شود .

۴-در مورد اینکه ممکن است از طالبان بر علیه ایران استفاده شود من هم موافق هستم , البته اقدام آ مریکا برای استفاده از طالبان در صورتی خواهد بود که تنش ها با ایران افزایش یابد در غیر این صورت و در صورت بهبود روابط ایران و آ مریکا این ایران خواهد بود که بر روی افغانستان اعمال نفوذ خواهدکرد.

۵-متاسفانه روشنفکران ایران بویژه آنانی که در خارج از کشور زندگی می کنند بیشتر سیاسی فکر می کنند , از نظر من چه در افغانستان و چه در ایران مشگل اصلی اکثریت مردم سیاسی نیست , مشگل مردم در این کشورها آب , برق , نان شب , گرانی , خدمات پزشگی و دارو , بیکاری , مسکن و غیره است , به عبارت دیگر اولویت اصلی مردم شرایط اقتصادی است و نه حجاب و محدودیت های مذهبی , اگر چه طبقات متوسط و بالا برایشان رفع این محدودیت ها و آزادی های سیاسی مهمتر است .

بهرام سینا
بهرام سینا
2 سال قبل
پاسخ به  کمال

کمال عزیز
در مورد ۵ نکته که نوشتی تلاش می کنم نظر خود را بگویم.
۱. موضوع را « اول مرغ بود با تخم مرغ » محدود نکنیم. فاجعه از سال ۵۶ بعداز سفر جیمی کارتر به ایران شروع شد. که بر ما معلوم نیست چرا باید دست به دامن خمینی می شدند که در نجف داشت خمس و زکوت می گرفت …با تحریک طلبه ها مسیر مبارزات و فداکاری های ۲۵ ساله مردم را عوض کردند . تا روحانیون و طلبه ها بساط روضه خوانی و عزاداری را داغ کنند. نماز عید فطر قیطریه ، راه پیمائی و نمایش قدرت انتقال خمینی از نجف به پاریس راه پیمائی و شعار های اسلام سیاسی در تاسوعا و عاشورا «شور حسینی» میلیونی در حد حداکثر در آن روزها کسی فکر نمی کرد که آن احساسات به کجا خواهد کشید……الته فحش و فضیحت به انورسادات ، بگین ، آمریکا ، شوروی ، انگلیس ، اسرائیل و…..وجود داشت
۲. « با روی کار آمدن طالبان  شرایط بد تر از شرایط امروز افغانستان نخواهد شد» اتوماتیک مرا برد به سال ۵۷ که می گفتیم : «هر کس بعداز شاه بیاد بدتر نمیشه » وا ی بر ما که هنوز از ساده اندیشی دست بر نمیداریم.
۳.«به نظر من هم پشت پرده توافقاتی صورت گرفته است» …این که جدید نیست . مذاکرات رسمس و عکس ها و فیلم های پمپئو و رهبران طالبان را همه در رسانه ها دیدند ولی کسی نه در سال ۱۹۷۹ و انقلاب ایران ازمذاکرات پشت پرده خبر داشت و نه امروز ولی جهنمی در سراسر جهان و منطقه خاورمیانه را همه می بینیم.
۴. حکومت ایران پنیان گزار فناتیسم در منطقه ست که سپاه پاسداران منطقه را نظامی کرده و در یمن ، عراق ، سوریه ، لبنان نیروهای نظامی مختلفی دارد و حتی از نیروهای نیابتی نیز برخوردار ست. فقط موج پناهندگی مردم افانستان به ایران در شرائط بحرانی پاندمی می تواند ابعاد تلفات را به بی نهایت برساند. که از این زاویه نیز مداکرات و توافق های ترامپ و بایدن با طالبان بسیار نابخردانه می باشد.
۵.مشکل مردم افغانستان و ایران حکومت های خود خواسته و نالایق و کار ندان می باشد که باید شر خود را از سر مردم کم کنند ولی نه به اینصورت که جیمی کارتر ، سالیوان و هایزر ازتش شاهنشاهی را وادار به تسلیم و شاه را مجبور به ترک کشور و خمینی مرتجع را با ایر فرانس وارد کنند و بگویند « آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته !! »
یا در مصر با کودتای نظامی بساط مرسی را جمع کردند تا در آنجا بغل گوش اسرائیل واپسگرائی بیشتر رشد نکند!!!
آمریکا هر جور دوست داشته باشه عمل می کنه . در ماجرای گروگان گیری سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ یا ۱۹۷۹ میلادی جهان ۴۴۴ روز در هیجان کاذب و واقعی بود ولی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بفکر منافع خود بودند و استراتژی «عمو سام» و ریگان به کمک خمینی به قدرت رسید تا در سراسر منطقه فاناتیسم اسلامی را کشت دهد و در سراسر آمریکای لاتین اسلحه و مواد مخدر پخش کند. کشور های سوسیالیستی مسحور شعار دروغی «مرگ بر آمریکا» ی مسلمانان و خمینی عوامفریب شدند. سئوال این جاست که غرب امروز چه نیازی به مرتجع ترین جریانات اجتماعی خاورمیانه دارد؟

رضا فانی یزدی
رضا فانی یزدی
2 سال قبل
پاسخ به  کمال

به نظر من شما درست می گویید که امریکا طالبان را نیاورد گرچه در تولد این هیولا نقش مهمی در کنار پاکستان داشت و از همان ابتدا تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مناسبات خوبی با آنها داشت. اما پس از حمله و شکست مفتضحانه در استقرار حکومت اشرف غنی وارد معامله با آنها شد و شکست خود را در جهت سیاست جدید خود تغییر داد و با قربانی کردن مردم افغانستان به استگرار این هیولا اقدام نمود چرا که در شرایط حاضر طالبان بهترین آلترناتیو قدرت در افغانستان است که می تواند در تحقق سیاست های منطقه ای امریکا نقش ایفا نماید.

نادر
نادر
2 سال قبل

اینطور تحلیل ها همه مطابق گفته معروف است که “چون معما حل گشت آسان شود”. تا دیروز که امریکا از رژیم دست نشانده غنی حمایت میکرد آن بهترین آلترناتیو بود، حالا که طالبان آمده اند طالبان بهترین آلترناتیوند اگر فردا یک جریان دیگر حاکم شود آن یکی “بهترین آلترناتیو” می شود! این تحلیل ها – که به فرط موسع بودن بی فایده و کم ارزشند – از چیزی ناشی می شود به نام فقر دیالکتیک. امریکا، طالبان، ایران، پاکستان، داعش و غیره را نه به عنوان هستی های مشخص که بر دیگر هستی ها اثر می گذارند و اثر می گیرند دیده می شود بلکه همه چیز از امریکا یا هر نقطه فرضی مرکزی در جهان هستی شروع می شود و خوبی و بدی آلترناتیو با آن سنجیده می شود. چرا نباید قبول کرد که امریکا یک قدرت رو به افول است و پیدایش قدرتهای متعدد این یکجانبه گرایی را نابود کرده؟ چرا نباید پذیرفت که چین تا پایان این دهه میخ آخر را هژمونی امریکایی می کوبد و در شکاف های فزاینده حاصل از قدرتهای گوناگون خرده جنبش ها – که در بسیاری مواقع بنیادگر و ارتجاعیند – نضج و قوام می گیرند؟ گویا بعضی دوستان قادر به خروج از گفتمان جنگ سردی و جهان دوقطبی قرن بیستم نیستند.

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل
پاسخ به  نادر

منظور شما از این سئوال های «بی دلیل » چیست ؟
اول ـ چرا نباید قبول کرد که امریکا یک قدرت رو به افول است و پیدایش قدرتهای متعدد این یکجانبه گرایی را نابود کرده؟
پاسخ ـ دلایل ارائه کنید.

دوم ـ چرا نباید پذیرفت که چین تا پایان این دهه میخ آخر را هژمونی امریکایی می کوبد و در شکاف های فزاینده حاصل از قدرتهای گوناگون خرده جنبش ها – که در بسیاری مواقع بنیادگر و ارتجاعیند – نضج و قوام می گیرند؟
پاسخ ـ جمله را درست ننوشتید . ولی راستش جیمی کارتر با ارقام دقیق تری در سال ۲۰۱۹ به ترامپ گفت تا سال ۲۰۴۰ چین از آمریکا جلو می افتد.

نادر
نادر
2 سال قبل
پاسخ به  آ.بزرگمهر
F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

مقاله رضا فانی یزدی مستدل ومنطبق با واقعیت های عینی میباشد که وقایع سالیان اینده، میتوانند درستی ان را ثابت نمایند ! 

زمانی یکی از رهبران پنتاگون اعلام نمود که بودجه نجومی پنتاگون بدین منظور است که امریکا دارای قدرت جنگ همزمان ، با دو و سه دشمن اصلی خود باشد. !
ولی امروز بعد از سالها جنگ ، کشتار میلیونها انسان و بیش از 3000 میلیارد دلار هزینه بیهوده نظامی در عراق و افغانستان ،امپریالیسم امریکا فرسوده و ناتوان از کسب برتری اقتصادی بر سرمایه داری دولتی چین قرار گرفته است! 

 به منظور مقابله همزمان با اقتصاد چین و ارتش روسیه ، امپریالیسم امریکا وادار به سازماندهی نوین جهانی خود ،بخصوص صرف نظر نمودن از فنوحات هزینه بر مانند عراق ،افغانستان و سوریه است! 

تلاش بر ادامه توافق برجام تحت هر شرایط با نظام ولایت فقیه ، قربانی کردن میلیونها زن و مرد افغان با قرار دادن ان ها در سیطره حاکمان تروریست و مذهبی طالب ،بیانگر شروع بازی بزرگ است !، 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x