جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

بازیابی نوین طبقه کارگر در ایران (۲) – جمشید طاهری پور

آنچه که برای امروز و آینده ایران دارای اهمیت اساسی و بار تاریخی – طبقاتی تعیین کننده است، عبارت از این است که طبقه کارگر ایران، در برآمد نوپدید خود، برخی از اصلی‌ترین ویژگی ها و وجوه ساختاری شیوه رشد سرمایه داری در جمهوری اسلامی را آماج مبارزه طبقاتی خود...

آنچه که برای امروز و آینده ایران دارای اهمیت اساسی و بار تاریخی – طبقاتی تعیین کننده است، عبارت از این است که طبقه کارگر ایران، در برآمد نوپدید خود، برخی از اصلی‌ترین ویژگی ها و وجوه ساختاری شیوه رشد سرمایه داری در جمهوری اسلامی را آماج مبارزه طبقاتی خود قرار داده  است. با چشم سر می‌توان دیدکه تنظیم و مدیریت فقاهتی – رانتی و سپاه محورِ در فرایند تولید و  مبادله ، در کانون اعتصاب و اعتراض کارگران قرار دارد

هدف از تحریر و نشر یاد داشت هایم، ترغیب خوانندگان به پی‌گیری جنبش کارگری، شناخت خواست ها و ابعاد اجتماعی – سیاسی فعالیت طبقه کارگر ایران است که برای امروز و آیندۀ ایران اهمیت اساسی دارد و برخلاف فهم و نظر برخی کسان، فقط در مطالبات معیشتی کارگران خلاصه نیست.

*

    طبقه کارگر مثل هر پدیداری، تکوین و تشکیل، و اشکال وجودی -اش، مشروط به زمان و مکان است و در فرایند حیات و مبارزاتش، تولد و تولدهای مکرر پیدا می‌کند و در سیر مبارزات؛ اعتصاب ها و اعتراضاتش واجد مشخصه ها و معنا های تازه و نوظهوری می‌گردد که از آثار و نشانه‌های مکان، زمان و زمانۀ زیست اوست! از این زاویه نگاه؛ نمی‌توان و نباید از آن یک معنا و کارکرد ازلی و ابدی، و شناخت و تعریفی  یک بار برای همیشه بدست داد. بویژه نمی‌توان آنرا کلیّتی یکپارچه و یک‌دست به حساب آورد، زیرا طبقه کارگر در خود با لایه بندی های متنوعی روبروست که دارای موقعیت، خواست ها و رویکرد های خاص خود اند.

 درک مارکس از طبقۀ کارگر عمدتن متأثر بوده از برآمد کارگران در فرایند انقلاب صنعتی، در قرون ۱۷  و ۱۸ میلادی. امروز همه می‌دانیم که شناخت و تعریف مارکس از طبقه کارگر دستخوش نقد و نظرهای عمیق شده،که حاصل آن شناخت و شناسائی نوینی است که پرداختن به آن در بضاعت علمی نگارندۀ این یادداشت‌ها نیست.  این یادداشت‌ها که می خوانید، عبرت هائی است از تجارب نظری و عملی  که در جنبش چپ ایران داشته ام، و بهمین خاطر نیز نقد برداشت آرمانی و درک از طبقۀ کارگر  بر پایه یک انتزاع مطلق یا به زبان دیگر مقدس ساختن از طبقه کارگر، بعنوان نیروئی رستگاری بخش – که در سطوح معینی از چپ ایران کماکان دوام و بقاء دارد!-  از نکات محوری در این یادداشت ها است.

و نکته دوم؛ در موافقت با همه داده‌های تا کنونی، تأکید من بر نقش مبارزه طبقاتی کارگران در تکامل اجتماعی – اقتصادی جامعه ایران، نیروافزائی و استحکام جامعه مدنی،  بهسازی و ارتقاء گفتمان سیاسی در کشور است. همان‌طور که در برآمدهای اخیر جنبش کارگری ایران محسوس است، با طرح راهبردهای اجتماعی – Susialpolitik – به اشاعه گفتمان سوسیال دموکراتیک مساعدت رسانده و فرایند دستیابی همگان به آزادی و عدالت را شتاب می بخشد.

متأسفانه شناخت و شناسائی چنین نقشی برای طبقه کارگر، در چپ ایران، وزن نظری و کارپایه عملی ندارد!  در این یادداشت‌ها به این موضوع نمی‌پردازم تنها به ذکر این واقعیت تلخ بسنده می کنم که تشکل های چپ ایران، پدیداری جدا از طبقه کارگر اند!

                                                                    **

 تا آنجا که به درک و شناخت امروز و کنونی مان مربوط است، بازیابی نوین طبقه کارگر در ایران یک اتفاق ناگهانی و بدون پشتوانه نیست، بلکه ظهور تازه آن را باید  نتیجۀ تراکم تجربه‌ها و عبرت ها در تاریخ مبارزات آن  و ملموس‌تر واکنش ناشی از تراکم مطالبات پاسخ نایافته و سرکوب شده اش در چهل سال حکومت اسلامی دانست. این سرکوب و پاسخ نایافتگی از کدام بستر برمی‌خیزد و ریشه و اساس آن در  کجاست؟

 یک پاسخ که طنین مکرر آن را در صفوف چپ ایران هر روز شاهدیم می‌گوید؛ ریشه مشکلات، سرمایه داری در کشور است! و راه حل آن نیز انقلاب سوسیالیستی برای ازمیان برداشتن سرمایه داری و یا در پیش گرفتن راه رشد غیرسرمایه داری است. صورت‌های به روز شده – ی این ایده ها در بازار مکارۀ چپ سنتی و  همچنین چپ به اصطلاح رادیکال رواج فراوان دارد، اما من اصل ایده را آورده‌ام که یک کلیشۀ ایدئولوژیک بلشویکی است که بنیاد آن درک اتوپیک و اراده گرایانه از سوسیالیسم – سوسیال اتوپی -، قبول اصل تقدّم  انقلاب دموکراتیک بر انقلاب سوسیالیستی، در نظر و انکار آن در عمل است.

 این کلیشه برغم کهنگی و ورشکست نظری و عملی، هنوز تا حدود بسیاری خصلت اغواگرانۀ خود را حفظ کرده است! اغوا گر است چون نمی‌توان نادیده گرفت که بستر مشکلات ایران، زمینه و کشتگاهش همین شیوه رشد سرمایه داری، همین راه و رسم حکومت اسلامی در گسترش مناسبات کالائی در تمام وجوه حیات جامعه است که ایران را به گند کشیده!

 شیوه رشد، و راه و رسمی که خالی از هرگونه تعهد ملی و مردمی و بکلی بیرون و بری از تجارب جهانی، فاقد عقلانیت علمی و بیگانه با توسعه پایدار کشور، حفظ و حراست محیط زیست، سعادت و بهزیستی مردم است! در عوض تا بخواهد و تیغش ببرد؛ پول سلطان است و میل -اش به سلطنت پول و در آن همه ارزش‌ها آدمی و هنجارهای اجتماعی با پول، سنجیده و میزان می شود!

 از این جاست که می‌توان گفت؛ واقع‌بینانه و عقلانی، مسئولانه و مردمی است که روی همین شیوه رشد، و راه و رسم، یعنی طریق گسترش و رشد مناسبات سرمایه داری که طی این چهل سال در نظام اسلامی پیموده شده و می شود، مکث و تأمل کنیم؟!

 ما در زمانه- ای زندگی می‌کنیم که درهای گنج خانۀ تجارب جوامع بشری، به روی هر کسی که بخواهد گشوده است. اکنون این آگاهی دستیاب است که توسعه پایدار جامعه، ترقی و پیشرفت اجتماعی و سعادت نسبی مردم، در برخی جوامع، در متن  پویش و پیمایش سرمایه داری، رشد و تکامل آن،،  امکان‌پذیر بوده و صورت واقعیت یافته است. این تجربه چگونه بوده است؟ تحلیل‌ها و گزارش های متعدد و متفاوتی وجود دارد. دانستن و شناختن این تجربه اشتیاق دائم من بوده و هست، یک چیزکی هم  آموختم، اما دروغ چرا؟ به تجربه دریافتم که درک تمامی آن از تیپ نسل من  و از توان حوزۀ فرهنگی که در آن جوانی کرده و به سن عقل و پیری رسیده‌-ام ساخته نیست. تنها این را دانستم که اگر بخواهیم آسان و قابل فهم تجاربی از این دست را مفهوم و تعریف کنیم، معکوس آنچه را باید گفت و کرد که گفتیم و کردیم!

 برای پراکندن پرتوی کوچکی از روشنائی آگاهی بر تاریک خانۀ نادانی هامان که در آن راه می پویم، از پاراگرافی از نوشتار «در جستجوی حقیقت چپ ایران» عباراتی را  نقل می کنم. تحریر این نوشتار به حدود ۱۰ سال پیش بر می گردد:

« چپ در ایران که اقیانوسی از فقر و تبعیض و نارشد یافتگی، با جزایر کوچک غارت و ثروت باد آورده است، “حزب میانه” نیست، حزب کارگران و زحمتکشان، کارمندان و اقشار پائین و میانی طبقه متوسط است. … نکته مرکزی در این میان؛ دفاع آینده نگرانه و جانبداری از منافع آینده و آینده خواه این نیروهای اجتماعی است. … آموزه این عبرت …، فهم مرحله تکامل تاریخی است که جامعه ایران در آن قرار دارد؛ وظیفه چپ ایران – در چشم انداز تاریخی که به روی ما گشوده است – پیش راندن کشور در مسیر رشد و تکامل میهنی – گلوبال اما سوسیال دموکراتیک سرمایه داری است. » (آرشیو اخبار روز؛ تایخ نشر؛ ژانویه۲۰۱۳)

مصائب و فجایعی که از طریق رشد و گسترش رانتی – فقاهتی نصیب ایران و ایرانیان شده آنچنان بارز و آشکار است که کمتر انسان میهن خواه و مردم دوستی را می‌توان یافت که انرا انکار یا کتمان کند! براین پایه، در این سیاهه محتضر، نیازی به فهرست کردن این مصائب و فجایع نیست.

***

از آموختنی های درخشان اعتصاب سراسری و شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی شرکت نفت، تمرکز پیکار طبقاتی کارگران روی راه و روش رشد، و طریق گسترش مناسبات سرمایه داری است که طی این چهل سال در ایران، تحت رهبری و مدیریت حکومت اسلامی پیموده شده است.

 اقتصاد سیاسی این مناسبات؛  ماهیت واقعی اشکال و شیوه‌های حکمروائی و مدیریت جامعه توسط حکومت اسلامی را که موافق علایق و منافع حکومت کنندگان، یعنی مراجع تصمیم ساز دست بالای نظام اسلامی صورت می گیرد، برملا می کند. شیوه رشد رانتی  – فقاهتی  سرمایه داری که بیت رهبری و سرداران سپاه و مدیران نهاد های امنیتی،در آن نقش تعیین کننده دارند، به اضافۀ دولت اسلامی با کارگزاران تکنوکرات که مدیریت بروکراتیک و راهبردی آنرا در دست دارند.

آنچه که برای امروز و آینده ایران دارای اهمیت اساسی و بار تاریخی – طبقاتی تعیین کننده است، عبارت از این است که طبقه کارگر ایران، در برآمد نوپدید خود، برخی از اصلی‌ترین ویژگی ها و وجوه ساختاری شیوه رشد سرمایه داری در جمهوری اسلامی را آماج مبارزه طبقاتی خود قرار داده  است.

با چشم سر می‌توان دیدکه تنظیم و مدیریت فقاهتی – رانتی و سپاه محورِ در فرایند تولید و  مبادله ، در کانون اعتصاب و اعتراض کارگران قرار دارد. و این نکتۀ فوق العاده با اهمیتی است، از دو جهت:

اول؛ زیرا رهبران جنبش و خیزش نوین طبقه کارگر ایران را، در جدائی و انفصال از اتوپیا های بلشویکی نشان می‌دهد.

دوم؛ چنین رویکردی کمک می‌کند تا درک نادرست ، زیانبار و اتوپیائی از مرحلۀ تاریخی که جامعه ایران در آن قرار دارد، جای خود را به درک درست و واقعبینانه بدهد! چنین اتفاقی یک نوسازی پیروزی آفرین در گفتمان جنبش کارگری و در تعقیب آن در گفتمان چپ ایران محسوب می گردد…

یک نوسازی پیروزی آفرین است زیرا میدان جلوه گری را؛ برای رویکردها و راهبرد هائی که به شکلی از اشکال در مخالفت و مغایرت با ضرورت تکامل اهداف مترقیانۀ انقلاب دموکراتیک؛ (در تجربه و تاریخ ایران؛ انقلاب مشروطیت ) جلوه گری می کنند، تنگ و تنگتر می کند.

با یک نگاه اجمالی اما روشمند به جنبش و خیزش کارگری در ایران می‌توان به سمت و سو، و ماهیت اهداف پیکارطبقاتی کارگران، به ترتیبی که توصیف کردم، آگاهی یافت: من این سمت و سو را نمونۀ رنده ای از سمتگیری سوسیال ُپلتیک در شرایط وخامتبار امروز ایران ارزیابی می کنم.

  • طرح کارگران هفت تپه دایر بر مخالفت با خصوصی سازی مالکیت هفت تپه، سلب مالکیت رانتی از سلب مالکیت کنندگان.
  • طرح اصل مشارکت شورای کارگران در مدیریت تولید.
  • اعتراض به شدت استثمار، پایان دادن به استثمار برده وار از کارگران و نیروی کار در کشور، و غارت و چپاول منابع و ثروت‌های ملی  که توسط سرمایه داران بمنظور انباشت سرمایه و ثروت اندوزی صورت می گیرد.
  •         –             مطالبه افزایش دستمزدها- دو برابر مزد سابق – با ملاحظه رشد تورم، هزینه متوسط سبد مصرفی خانوار ها و شاخص خط فقر در کشور. مضمون این مطالبه بهسازی مناسبات تولیدی بسود نیروی مولده اصلی، یعنی کارگران، از طریق بازپس گرفتن بخشی از ارزش پولی درآمد ناشی از ارزش اضافی است که تمام آن محصول و نتیجۀ کار کارگران است اما سرمایه دار صاحب کار به اشکال مختلف بیشترین بخش آنرا تصاحب یا از آن خود می کند.    
  • پایان دادن به نظام پیمانی در واحد های تولیدی کشور از جمله در مراکز نفتی و دیگر مراکز تولیدی در کشور. در اینجا نیز ما با بهسازی مناسبات تولیدی روبرو هستیم.
  • برسمیت شناختن سندیکا و تشکل های مستقل کارگری در سراسر کشور.
  • برسمیت شناختن حق قانونی و همگانی اعتصاب و اعتراض و تجمع . اعتراض به سیاست سرکوب و ارعاب، زندان و اعدام و در حقیقت بی حق و حقوقی شهروندی، در حکومت اسلامی
  • اعنراض به تخریب محیط زیست، برای نمونه اعتراض به برگرداندن سرچشمه های آب کارون با هدف بهره گیری های سود جویانه برای شرکت های صاحبان سرمایه. قرار دادن رود کارون، بزرگترین رودخانه و آبراه دارای اهمیت ژئوپلیتیک کشور، در معرض خشکی و نابودی که از عوارض فعلی آن، تشدید مشکل بی آبی مزارع که نتیجۀ آن؛ خانه خرابی زارعین و دامداران خوزستان است. 
  • پشتیبانی از خیزش اعتراضی کشاورزان و دامداران و توده های مردم با علایق دینی و قومی متفاوت ( عرب – لر – بلوچ – فارس – مازندرانی – ترک – گیلک و…)  علیه بی آبی، فقر، ورشکستگی،بیکاری، تبعیض و نیز ستمگری علیه ملیت ها ی قومی، مذهبی، زبانی و…

– مطالبۀ واکسیناسیون عمومی و رایگان

من این خواست ها و سمت و سو را نمونۀ رنده ای از مطالبات و سمتگیری سوسیال ُپلتیک  در شرایط وخامتبار امروز ایران ارزیابی می کنم.

****       

 در نظام تولید و مبادلۀ سرمایه داری، کارگران نیروی مولدۀ عمده -اند و در جمهوری اسلامی این حیثیت اجتماعی معنایش این است که مقدم بر دیگران و بیش از هر نیروی اجتماعی دیگری  در کشور،این کارگران و  زحمتکشان ایرانند که زیر بار کمرشکن و هستی سوز مصائب و فجایع سرمایه داری رانتی – فقاهتی در حکومت اسلامی قرار دارند! درست! اما از این نمی‌توان نتیجه گرفت که

کارگران یگانه مردمی هستند که زیر ظلم و ستم، تبعیض و بی‌عدالتی و جور و استبداد اند. و از این  بالاتر نمی‌توان آن‌ها را در پیکار هاشان قَدَر، بی همتا و یگانه تصویر کرد. وقتی می نویسیم آن‌ها پیگیر ترند، پنجره ای برای هژمون و هژمون های اقتدار‌طلب گشوده می شود، چون به تجربه دیده‌ام تفاسیری از این جنس، به بی مقدار کردن رقیب، به انکار و بیرون راندن دیگری از صفوف متحد پیکار گرایش دارد!

 از عبرت های بزرگ تجارب من یکی و شاید مهم‌ترین آن این است که هرکس در پیکار علیه بی عدالتی، تنها خود را عدالتخواه بشناسد، معنایش خواست انحصار عدالت برای خود است، از اینجا بی‌عدالتی نوینی بنیاد گذاشته خواهد شد! هرکس در پیکار برای آزادی، تنها خود را پیکارجوی  آزادی  بشناسد، استبداد تازه‌ای را بنیاد خواهد گذاشت!

  مبارزه کارگران در همپوشی با خواست ها و مطالبات ترقیخواهانه همۀ اقشار و طبقات اجتماعی و  ملیت های تحت ستم ساکن کشور قرار دارد ، پس می‌توان و باید در جنبش کارگر ایران آن گرایش را طلب کرد و پاس داشت که در راستای تشکیل یک همبستگی میهنی و اتحاد ملی برای دستیابی به آزادی و دموکراسی و عدالت برای همگان، گشاده نظر است و اهتمام دارد.

 اتحاد میان جنبش کارگری و جنبش شهروندی،به شمول جنبش حقوق برابر برای  ملیت های ساکن کشور، گرانیگاه پیشروی دموکراتیک و ترقیخواهانه برای پایان دادن به بساط جابرانۀ نظام اسلامی در ایران است. این نیاز ایران است و… ما در پاسخ به این نیاز کماکان ناتوان مانده ایم، و این معنایش این است که پیروزی در دسترس نیست!

 ادامه دارد …

 ج – ط

 20.08.21

https://akhbar-rooz.com/?p=123556 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
2 سال قبل

جناب طاهری پور با تشکر.
 بنده تصور میکنم که هسته مرکزی مشگل چپ را در این جمله شما باید یافت که بدرستی نگاشته اید ” این ایده ها در بازار مکارۀ چپ سنتی …. یک کلیشۀ ایدئولوژیک بلشویکی است که……… قبول اصل تقدّم انقلاب دموکراتیک بر انقلاب سوسیالیستی، در نظر و انکار آن در عمل است.” به همین دلیل است که چپ سنتی هواداران سوسیال دموکراسی و مدل کشورهای اسکاندیناوی را مخالف منافع طبقه کارگر و در جهت تقویت سرمایه داری قلمداد میکند و تا آنجا پیش میرود که حتی دموکراسی را نیز در جهت منافع سرمایه داری تعریف میکند.

پرویز صدری
پرویز صدری
2 سال قبل
پاسخ به  نیک

چنان از « سوسیال دموکراسی و مدل کشور های اسکاندیناوی » حرف می زنی که گویا از عقب گرد و زوال آن خبری نداری حداقل به نوشته های اخیر جناب جاسکی در همین اخبار روز را مطالعه نکرده اید که نگارنده توجه شما را به آنها جلب می کند.
انتقاد و تاسف امروزین چپ جهانی ( نه فقط چپ سنتی ) از سوسیال دموکراسی و حتی مدل کشور های اسکاندیناوی بخاطر پروسه ای ست که بعداز فروپاشی « سوسیالیسم واقعا موجود « مورد حمله نئولیبرالیسم در سراسر جهان قرار گرفت و دستاورد های سوسیال دموکراسی را بشدت آسب رساند.

نیک
نیک
2 سال قبل
پاسخ به  پرویز صدری

جناب صدری آنچه مطرح کردم تایید تقدم انقلاب دموکراتیک به سوسیالیسم بود, چیزی که در پاسخ شما جایش خالیست. متاسفانه امثال شما سوسیال دموکراسی را نه پله ای و مرحله پیش از سوسیالیسم بلکه رقیب و جایگزین آن تصور میکنید و به همین علت نه فقط به انتقاد از آن پرداخته که حتی آنرا در خدمت سرمایه داری دانسته آرزوی نابودی آن را دارند.   
جنابعالی از عقبگرد و زوال سوسیال دموکراسی صحبت میکنی در جایی که نتیجه سوسیالیسم کشوریست به رهبری پوتین این رفیق ترامپ؟ زوالی بیش این سراغ داری؟ آخر ضد و نقیض گفتن هم حدی دارد. در پاراگراف اول میگویی عقب گرد و زوال سوسیال دموکراسی و در پاراگراف دوم میفرمایید که ” مورد حمله نئولیبرالیسم در سراسر جهان قرار گرفت و دستاورد های سوسیال دموکراسی را بشدت آسب رساند” خوب تکلیف ما را روشن کنید. زوال سوسیال دموکراسی به علت ماهیت بد آن بوده و یا حمله نئولیبرالیسم؟ اگر از ماهیت بد آن بوده پس حتما سوسیالیسم از آن بدتر بوده که زوالی بیشتر یافت و اگر علت, حمله نئولیبرالیسم بوده و هست چرا شما در کنار آنان ایستاده اید؟  

پرویز صدری
پرویز صدری
2 سال قبل
پاسخ به  نیک

نگارنده قصد جر و بحث با شما ندارد.
شما مطلبی نوشتید بدون ارتباط به مضمون و پیام و هدف نویسنده برای تبلیغات دیگری …
ولی بنا بر خصوصیت رسانه ی اجتماعی و رسم و مرام اخبار روز که امکان نظر دهی را در اختیار ما گذاشته فقط خواستم توجه شما را به سوسیال دموکراسی در اسکاندیناویا جلب کنم.
سوسیال دموکراسی در اروپا بعداز جنگ جهانی دوم شتاب گرفت «فراز»
ولی بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» و از سال ۱۹۹۰ قوانین و قراردادهای اجتماعی یکی پس از دیگری بنفع بالائی ها تغییر کرد « فرود»
بهمین دلایل احزاب سوسیال دموکرات در تمام کشور های اسکاندیناویا پایگاه مردمی خود را از دست دادند.
تمام پیشرفت ها و پسرفت های کشورهای اسکاندیناویا از طریق فعالیت ها و رفورم های پارلمانی بوده ست .
حق با تمام کسانی ست که به این روند عقب نشینی مخالف و انتقاد دارند. که احزاب راست در آن دست بالا را دارند.

نقل قول شما از نوشته ی نویسنده در کامنت اول شما و چسباندن نا بجای آن آن به منقدان «سوسیال دموکراسی واقعا موجود» شمول اسکاندیناویا بی توجهی به اهمیت شرائط زمان و مکان و فرق رفورم و انقلاب می باشد.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

جناب طاهری پور با اذعان به اینکه “……امروز همه می‌دانیم که شناخت و تعریف مارکس از طبقه کارگر دستخوش نقد و نظرهای عمیق شده” شکسته نفسی فرموده و اضافه مینمایند “که حاصل آن شناخت و شناسائی نوینی است که پرداختن به آن در بضاعت علمی نگارندۀ این یادداشت‌ها نیست”. ضمنا اگر درست فهمیده باشم راه نجات به نظر ایشان “وظیفه چپ ایران – در چشم انداز تاریخی که به روی ما گشوده است – پیش راندن کشور در مسیر رشد و تکامل میهنی – گلوبال اما سوسیال دموکراتیک سرمایه داری است.”.

برای بیسوادی چون من در فلسفه و تئوری که هر را از بر تشخیص نمیدهد این سوال پیش میآید که اگر “شناخت و تعریف مارکس از طبقه کارگر دستخوش نقد و نظرهای عمیق شده” باشد چگونه میتوان یکی از این نظریه ها را نادیده گرفت که مشکل, نه سرمایه داری بلکه سرمایه است که مثلا گرچه در شوروی سرمایه داری از بین رفت, سرمایه شوروی را از بین برد. این ظاهرا نظریه István Mészáros ایستوان مزاروش (۲۰۱۷-۱۹۳۰), فیلسوف مجارستانی و استاد سابق دانشگاه های لندن است. توضیحات جناب طاهری پور و احیانا دیگران در در تفسیر و تفهیم این نظریه و رابطه ان با مقاله موجب امتنان است.

peerooz
peerooz
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

خواه مزاروش مزخرف گفته باشد یا نه, مارکس قطعا “سرمایه” را نوشت نه “سرمایه داری” را و ظاهرا هیچ رمز و سری در مورد انتخاب این نام وجود نداشته است. امید میرفت که صاحب نظران پرتوی از نور بر این تاریک خانه بیاندازند ولی ظاهرا “بر هرکه بنگری به همین درد مبتلاست”. عذر جناب طاهری پور موجه است, 

peerooz
peerooz
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

از طرف دیگر نباید بیش از این انتظار داشت چون تمام سروران چپ شب و روز به شدت مشغول حل مساله افغانستانی هستند که سالها پیش اتحاد جماهیر سوروی سوسیالیستی آنرا باخته بود. ضرب المثلی میگوید Better Late Than Never. امید که خیلی دیر نشده باشد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x