
اینجا مشغول بازگوکردن واگویههای خود هستیم؛ وقتی راههای ارتباطی را بستهاند و صدایمان بهگوش خیابانهای ایران نمیرسد. فریادی که می پیچد انعکاس صدای خودِ ما است؛ ما که پرتاب شدهایم به رنجِ تماشای شکنجه. این لحظه همچون واپسین مرحله از کابوسیست که بهدرازای یک تاریخ بر ما گذشت و میگذرد، چهل سال نه، که انگار چهل هزار سال. اما خوشباوری و آرزواندیشی نیز کمکی به پیشبرد این رزمِ شکوهمند نخواهد کرد. تنها میتوانیم تا اینلحظه بگوییم گام بزرگی برداشته شد، گامی بس بزرگ و تاریخساز. صدافسوس که جرثومهی تبعید و غربت، دستهای ما را از همرزمانمان جدا کردهاست. با این همه، شرمندهی جانهای پاک و شجاعی هستیم که با همهی تهیدستی و بییاوریشان امروز خیابان را فتح کردهاند. کمترین لطفش این است که میتوانیم یقین داشته باشیم هر آن که امروز از خشونتپرهیزی و میانهرَوی، صندوق رأی، اصلاحات و اینها بگوید یک مزدور بیشرافت، یا در بهترین حالت، یک ابلهِ میانمایه است. ننگ و لعن بزرگترش میماند برای آنها که با عناوینِ خبرنگار و کارشناس و تحلیلگر، بههمراه ارتش مجهز رسانههای جریان اصلی و ارگانهای سرمایه، پیدا و پنهان به آیندهی آزادی و برابری خنجر میزنند. بههر روی، بیش از مرور کُشتهها و سرکوبها، به تحلیل مشخص و روشمند نیاز داریم. حذفِ نام معترضان و تحریف مطالبات و دلایلِ اعتراض آنها، خودْ جنایت و سرکوبِ خاموش است. امروز آنها که در ایران قلع و قمع میشوند، بیش از همه در اعتراض به سیاستهایی به خیابان آمدهاند که برخی خارجنشینانِ بهاصطلاح اپوزیسیون، آن سیاستها را خود تجویز میکنند. فرودستان معترض، از روابط سلطه گرانهی سرمایهسالار، شکاف طبقاتی، چپاول سرمایهی مشترک، سلسلهمراتبهای اقتصادی-اجتماعی، سیاستهای نئولیبرال همچون خصوصیسازی و کاهش هزینههای عمومی، و بهطور کلی از هرگونه ستم، سلطه و استثمار خستهاند. حنای ایدئولوژی اسلامی و پروپاگاندای ارتجاعیِ حاکمیت نیز دیگر برایشان رنگی ندارد. آنها از قیام دیماه ۹۶ به این سو، به این درکِ درخشان رسیدهاند که چارهی مشکلاتشان تنها تغییر مهرههای سیاسی نیست، بلکه زیر و رو شدن فرماسیون اجتماعی-اقتصادی راهگشا خواهد بود. خشم و مقاومت جانانه و رادیکالِ معترضها، پیش و بیش از هر چیز، از شرایط عینی زیستشان ناشی میشود و نه از نظریههای مشعشع شبهروشنفکران و منتقدان. از اینرو، آنچه که اکنون میشنویم، صدای فروخوردهی اعماقنشینان و محذوفانِ نظماجتماعی موجود است، هرچند صادراتیهای قلمبهمزدِ حاکمیت و همپیالههای داخلیِ سرمایه و قدرت، تلاش میکنند این صدا را با بلندگوهای بدقوارهشان دیگرگون به گوش برسانند. بگذریم. آینده از آنِ این جنبش و قیام است. آزادی و برابری تحفهی گرانمایهی مردمانیست که آنها را خستگیناپذیر میجویند. به امید پیوندِ این اعتراضات با اعتصابات کارگری و اعتصابات سایر اقشارِ کار، و به این امید که شوراهای محله و کمیتههای مخفی، مداومت و پیروزیِ این قیام را تضمین کنند. زنده باد!
نوزده نوامبر ۲۰۱۹
آرش سیفی