چندمین روز از موج جدید اعتراضها در سراسر ایران میگذرد. مردم از هر قشری، تهیدستان و طبقه متوسط، بر کف خیابانها خواهان تغییر رژیم هستند و از دیگر سو ارتباط آنها با جهانیان با مسدود کردن اینترنت از جانب حاکمیت، قطع شده است. نکته ای که در اعتراض های چند سال اخیر، به ویژه از دی ۹۶ به این سو، جلب توجه میکند این است که سبک آنها به غایت تغییر کرده است. آیا در زندان بزرگی همچون ایران صدای خورد شدن استخوان حاکمیت مطلق فقیه را داریم میشنویم و یا ما با موجی نَو رادیکال برآمده از قشر تهدیدست رو به رو هستیم؟
ولی فقیه در روزهای اول مردم معترض را اشرار معرفی کرد. و از آن جایی که حرف ایشان (خامنه ای) برای دیگر سران رژیم و نیز سپاه پاسداران فصل الخطاب است، کمترین شک و شُبهای برای برخورد خشن و تند نسبت به معترضین را از جانب آنان در پی نداشت. از همان روز اول تعدادی از مردم که در ابتدا در اعتراض به بالا رفتن قیمت بنزین به خیابانها آمده بودند، کشته شدند و طبق تأیید عفو بین الملل تا به امروز ۱۳۸ نفر جانشان را از دست داده اند ولی طبق نظر کارشناسان و روزنامه نگاران مستقل و بنا به تجربه نوع خیزش سرکوب بیرحمانه از جانب رژیم ایران، کشته شده ها تاکنون بیش از ۲۰۰ نفر هستند. از انقلاب ۵۷ تا به امروز خیزش های متعددی شکل گرفته و هر کدام با غضب و خشم حاکمیت سرکوب شده است. اما اگر در هر کدام از آن جنبشها قشر متوسط رو به بالا موج عظیمی از معترضان را تشکیل میدادند، ولی اکنون با تغییر رویکرد نوع قهر حکومتی، تهیدستان به عنوان معترضان پیشرو سربرآورده اند و با خشونت تدافعی در برابر خشونت ویرانگر تمام قد ایستادگی میکنند.
در پایداری واقعیتهای تأثیرگذار، تحصیلکرده ها و فعالین سیاسی-مدنی متوسل به گفتمان شده و در زلالی هر واقعیتی پای میفشُرند. اما در ایرانِ امروز این روال بنا به دلایلی همچون فرار مغزها، نُخبه ها و تحصیلکرده ها از ایران کوچانیده شده تغییر کرده است. قشر متوسط تحصیلکرده با حضور در رسانه های خارج از کشور و سود بردن از فضای مجازی عدم حضور و یکسان سازیِ پایداریِ گفتمان و زبان و ابراز عقیده را به گونه ای پر کرده تا بتوانند روند اعتراض های مسالمت آمیز جامعه را پیش برده تا در برابر خشونت فرسایشی حاکمیت ایستادگی به عمل آید. منتها اتفاقی که در آبان امسال به وقوع پیوست واقعیت ها را با زبانی دیگر که نشأت گرفته از همان نفس واقعی هستند را طور دیگر به همه شناساند. گفتمانی در کار نیست و مردمی قَد عَلَم کرده اند که بی تابانه سینه در برابر گلوله سپر میکنند.
باید پذیرفت که جامعه ایران از درون و از سوی لایه های تهیدست بسیار تغییر کرده است. و این استحاله روندی رو به انقلابی نو را در پیش گرفته است. برخی آن را رادیکال و نشانه هایش را در شعارهایی برمیشمارند که از سوی این قشر از حاشیه بر متن در حال تحمیل و تکوین است. بیگمان خشونت نفرت می آفریند، و تهیدستان در برابر خشونت رژیم فعلی ایران خشم خود را در خیزشی متفاوت و بی رهبر در پی گرفته اند. عدم رهبری خیزش های دو سال اخیر گوی تحلیلی درست را هم از جامعه شناسان و روزنامه نگاران ربوده اند و عدم شناخت آنان تحت عنوان تحلیلگر، بر سرعت عملگرایی تهیدستان به گونه ای متفاوت افزوده است. زیرا این قشر معترض که جمعیت زیادی را هم شامل میشود احتیاج به زبان دیگری دارد تا به رابطه جدید خویش معنا بخشد.
رژیم دین سالار ایران شباهنگام به معیشت مردم یورش برده و رهبر توتالیتر این حاکمیت مطلق معترضان نسبت به این یورش را اشرار میخواند. از این روی این قشر از جامعه که دغدغه ای به جز امنیت و داشتن حداقل ها را در اولویت زندگیشان ندارند، دست از اعتراض های پراکنده برداشته و با همگرایی با قشر متوسط زخم دیده و شکست خورده، به یکباره شکل دیگری از خیزش را به سطح خیابان ها میآورند. در این بین از شواهد اینگونه برمیآید که قشر متوسط دنباله رو قشر تهیدست گردیده است. زیرا هر دو به نقطه اشتراک جدید رسیده اند. اگر تا دیروز حاکمیت طور دیگری بر طبقات حاشیه نشین نگاه میکرد و از آنان بهره برداری به نفع خود میبرد، امروز همچون تتمه ی نابکاران با شلیک گلوله های جنگی که بیشتر به سوی سَر نیز نشانه رفته است، رفتار کرده و برای سرکوب آنان هیچ ملاحظه ای ندارد. خود روحانی هم آنان را آشوب طلب و اندک معرفی میکند. سوال اینجاست که اگر آنان اندک هستند برای چه جامعه ی بزرگ ایران را از دسترسی به اینترنت جهانی محروم کرده اند؟ اگر طبق ادعای دولت ازدیاد قیمت بنزین برای تأمین احتیاجات قشر ضعیف بوده و با پیش کشیدن این سیاست درصدد زدودن مشکلات مردم میباشند، چطور با بستن اینترنت حاضر شده اند سه هزار میلیارد تومان خسارت به بار آورند. حاکمیت عملا” روند فرسایش و سرکوب را در پیش گرفته است.
در چهل سال پیش رژیم کنونی بدون اینترنت و تنها با پخش اعلامیه، شبنانه و کاست هایی که از پاریس روانه ی تهران میشد قدرت را در دست گرفت. قشر تهیدست جامعه امروز چقدر دل و پا در گرو اینترنت دارد؟! قشری که هر سال تهیدستتر از سال گذشته شب را به روز میرساند و از اندک امیدهایش نیز نسبت به بهبودی شرایط زندگیاش روز به روز کمتر شده و دیگر همچون گذشته نمیتواند وعده وعیدهای دولتی را باور کند. او خشمگین است زیرا رهبر بلامنازع رژیم به جای پاسخگویی به روند رو به رُشد قیمت کالاها و نیز سه برابر شدن بنزین، با سرکوب آنان باور به این دارد که پیروز شده، زیرا جنگ امنیتی بزرگی را در همین روزهای اخیر درهم شکسته است. اعتراض آنان چرا به مسایل امنیتی ربط داده میشود؟ اما گویا ایشان غافل از این هستند که آزادی و برابری طلبی مردمان هر جامعه ای بی واسطه، از با هم بودن خاستگاه واقعیت ها را نشانه میگیرند. تحمیق اینگونه افکاری آن هم از سوی رهبر توتالیتر تَطَور تمام لایه های جامعه را بیگمان در پی خواهد داشت.
سپاه پاسداران که از جنبش ۸۸ به این سو، با تفویذ اختیارات بی حد و حصر از جانب رهبری به آنان، نه تنها نقش پلیس بلکه پلیس امنیتی را نیز بازی میکند. و این ویژگی تمامی دیکتاتوری ها است، که برای گسترش پهنه ی قدرت طلبی خود اعتباری ویژه خریداری کنند تا پایه های قدرت خویش را تحکیم بخشند. و دیگرمسئولان کشور با سخنان عوامفریبانه و فرومایه در صدد زخم زدن بر شکم های گرسنه ای دارند که از هیچ آتشی بیم به دل راه نمی دهند. ولی فقیه (خامنه ای) همواره از زیر بار مسئوولیت شانه خالی میکند و ماهیت هر چیزی را به عقاید و ایدویولوژی برآمده از توهم دشمن و افکار دور از روزگار امروز ربط میدهد. بحران هایی که رژیم دین سالار برای خود دست و پا میکند ریشه در سردی مزاج او نسبت به شعارهاییست که در ابتدای انقلاب از جانب معممین داده میشد. و رهبر در طی این سالها متکلم وحده بوده و به هیچ قشر و یا رسانه ای پاسخگوی عملکرد خویش نبوده است. او با ایجاد رُعب و وحشت همواره در پی نابودی قشر متوسط بوده و با فقیرتر شدن قشر تهیدست اکنون رو در روی حادثه ای است که دیر یا زود میبایست با آن رو به رو میشد. و آن چیزی نیست جز نیروی ناب اتحاد مردمی که چیزی برای از دست دادن ندارند.
مردمی که این روزها در صدها شهر بزرگ و کوچک به خیابانها سرازیر شده اند در طی فراخوان هیچ حزب، دسته، گروه و یا افرادی دست به این اقدام نزده اند. آنان در سنجش وضعیت خویش در برابر سیر صعودی قیمت کالاها و درآمد کم و پایدارشان توان و رمق پیش بردن وضعیت زندگی خویش را از دست رفته میدانند. آنان هراسناک اوضاع سیاسی_اقتصادی کشور را دنبال کرده و با استمرار وضعیت فلاکت خویش اندک امیدی هم اگر داشتند آن را هم از دست داده میپندارند. امروز رهبر خیزش نو خود آن کارگریست که جواب صریح از مسئوولان کشور طلب میکند. او معنای نداری، بیکاری و گرسنگی را میداند و با دیدن شکاف طبقاتی و وجود اینترنت که رانتخواری دولت را نیز مشاهده کرده و با موجی بلند و غیر قابل توصیف به نام اختلاس و غارت اموال عمومی که رو به رو میشود بیگمان نگران زندگی خود و آینده ی فرزندانشن می شود. از آن سو سردمداران رژیم جوابگوی اعمال خویش نه تنها نیستند بلکه هر نوع اعتراضی را محصول تلاش دشمنان و بیگانگان قلمداد کرده و در روند رو به رُشد استیصال قشر تهیدست باعث و بانی خیزشهای همگانی میشوند. اپوزیسیون هم در مباحث تئوری خویش بر آتش تنور خشم آنان بیشتر می افزایند. تهیدستان جدای از این که ناامید از حاکمیت هستند اپوزیسیون را هم فاقد توان حل مشکلات میبینند. بر این اساس پایدارتر از هر خیزشی بر کف خیابانها مانده اند و شاهد این مسئله است که جان او برای حاکمیت هیچ اهمیتی ندارد. و این تلخترین قسمت داستان این روزهای به غایت سردیست که از برودت استیصال اپوزیسیون و تیوری بافی شبانه روزی آنان و قساوت بی حد و مرز رژیمی که چهل سال پیش پیراهن خدا را بر تن کرد، ناشی می شود.
پیمان یاریان
احساساتی !
حاکمیت مقصر است!
نکاتی را نویسنده عنوان کرده است که واقعی و موجودند ولی گناه اپوزیسیون را در آخر بزرگنمایی می کند و دست آوردی در آن دیده نمیشود.
اپوزیسیون آنقدر کار روشنگری با طیف های رنگارنش انجام داده است که بدون شبنامه و اینتر نت هم مردم به نتیجه خواهند رسید، شاید زمانبر!