پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

سرنگونی رژیم از راه فوتبال! کمک فوتبال به ماندگاری رژیم!

نازک بین: یک.به گزارش AS، پپ گواردیولا، سرمربی کاتالونیایی منچسترسیتی که به دانشگاه لیورپول رفته بود، درباره مسائل سیاسی گفت:

چرا نباید شخصیت های معروف دنیا در مباحث سیاسی شرکت و دخالت کنند؟ سال‌ها پیش در والنسیا، گاس هیدینگ به عنوان یکی از بهترین سرمربیان تاریخ فوتبال، پس از دیدن پرچم‌های نازی در ورزشگاه، دیداری را متوقف کرد. هیدینگ به مسئولان گفت اگر این پرچم‌ها را برندارند، آنها بازی نمی‌کنند. البته که در این اتفاق، هیدینگ از قدرتش استفاده کرد اما این چیزها خوب است. بارسلونا هم باید نقش مهمی در پروسه مردم سالاری کاتالونیا ایفا کند. درک – موجودیت – باشگاه بدون اینکه بدانیم قبلا در کاتالونیا چه اتفاقی افتاده، دشوار است. با این حال درک می‌کنم که گاهی اوقات مدیران باید اوضاع را مدیریت کنند. کار آسانی نیست ولی نمی‌توان اهمیت بارسلونا در تعیین هویت زبان و فرهنگ کاتالونیایی را تکذیب کرد.

سرنوشت بارسلونا پس از تعیین تکلیف کاتالونیا؟ به نظرم در این پروسه، سرنوشت بارسلونا در لالیگا در درجه آخر اولویت قرار می‌گیرد. بگذارید مردم سرنوشتشان را انتخاب کنند. پس از آن مطمئنا راه‌حل‌هایی پیدا خواهد شد. اما هدف ما از برگزاری انتخابات فقط این است که به مردم اجازه دهیم برای آینده‌شان تصمیم بگیرند. آینده‌ای بهتر یا بدتر؟ نمی‌دانم.

دو. تغییر حکومت با کمک فوتبال

۲۴ ماه می ۱۹۶۴ بود. دیدار مرحله انتخابی بازیهای المپیک توکیو در لیما مرکز پرو برگزار می شد. آرژانتین مهمان تیم پروی میزبان بود. در جریان و آن دقایقی که آرژانتین دو بر یک از میزبان خود بیش بود ناگهان کمک داور گل دوم پرو را که بازی را به تساوی می کشاند مردود اعلام کرد. نپذیرفتن این گل چون باروتی بود که از دست داور رها شود. ناگهان طوفان بر ورزشگاه نازل شد و ده ها هزار تماشاگر از جایگاهها به حرکت درآمدند و خروشان به طرف داور هجوم آوردند . برای نجات جان داور و پیشگیری از حوادث بعدی، پلیس بلافاصله وارد میدان عمل شد و به منظور ترساندن مهاجمان چندین تیر هوایی شلیک کرد. اما، مردم مرعوب نشدند و همچنان به پیشروی ادامه دادند چندی نگذشت که نظامیان هم وارد صحنه شدند. و از آن ظرف مردم خشمگین شروع به سنگربندی و آتش زدن هر آنچه که در دسترسشان بود، ادامه این درگیری به سطح شهر کشیده شد و سرانجام با کشته شدن ۳۲۸ نفر و زخمی شدن ۵۰۰ نفر و بازداشت صده ها تماشاگر این درگیری شورش گونه بطور موقت پایان یافت.
روز های بعد از این واقعه در پی اعتراضات و اعتصابات گروههای آزادی خواه و سازمانهای کارگری که بیشترشان تمایلات چپی داشتند موضوع سرکوب تماشاگران را به مهمترین مسئله مبارزه با حکومت دیکتاتوری تبدیل کردند .مردم با ادامه تظاهرات و جنگ و گریزهای خیابانی خواستار برکناری وزیر کشور شدند و تعداد زیادی مجروح و کشته دیگری را بر جای گذاشتند. رژیم پرو ، برای بزرگداشت قربانیان حادثه هفت روز عزای ملی اعلام کرد. پارلمان پرو طی یک جلسه فوق العاده به اتفاق آرا از فیفا خواست نام “ادواردو پازوس را از فهرست داوران بین المللی حذف کند. دولت “پرو” از دولت اروگوئه درخواست تحویل دادن “پازوس” را کرد . همه این کارهای دولت بی فایده و نمایشی بود و سرانجام ملت پرو تا وقتی که رژیم وقت سرنگون نشد، آرام و قرار نگرفت.

سه. کمک فوتبال به ماندگاری دیکتاتوری!

دیکتاتوری برزیل را هم در بر گرفته بود؛ به مانند بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین. روایت گره خوردهٔ بین فوتبال و سیاست این کشور اما به نحوی دیگر بود.

در برزیل اما ماجرا متفاوت بود، تیم ملی فوتبال این کشور در جام جهانی ۱۹۷۰ مکزیک به مقام قهرمانی جهان رسید اما هنگامی که به میهن خود بازگشتند، بازهم سیاست مداران این کشور سعی کردند از قدرت فوتبال استفاده کنند و فوتبالیست های حالا شناخته شده برزیلی را به سمت خودشان بکشند. سیاسیون بازهم از قدرت فوتبال برای تبلیغات نظام خود استفاده کرده بودند، اما به نحوی دیگر.

شرایط در جام جهانی ۱۹۶۶ برای برزیل به طور کامل دچار تغییر شد. علاوه بر مشکلات سیاسی ای که در کشور وجود داشت، تمامی باشگاه های برزیلی خواستار حضور بازیکنان خود در تیم ملی بودند و به همین موجب، فشار زیادی بروی وینسنت فئولا و کادر فنی اش برای انتخاب این بازیکنان بوجود آمد.  در حالیکه مدت زمان کمی تا آغاز جام باقی مانده بود، فئولا با ۴۶ بازیکن تمرینات آماده سازی را انجام می داد و این در حالی بود که تنها ۲۲ بازیکن اجازه حضور در انگلیس را داشتند. همین اتفاقات به بدترین نتیجه برزیل در جام جهانی تبدیل شد و آن ها حتی موفق به صعود از گروهشان هم نشدند، تا ویروس حذف مدافعان عنوان قهرمانی، نزدیک به نیم قرن زودتر به سراغ برزیل رفته باشد.

مشکل بزرگتر برزیلی ها در این جام مصدومیت پله بود که پیش از این جام، در اوج به سر می برد. جام جهانی ۱۹۶۶ به عنوان یکی از فیزیکی ترین جام های جهانی تاریخ شناخته می شود و پله هم با توجه به تکنیک بالایی که داشت مدام توسط مدافعان تنومند حریف ضربه می خورد. پس از اینکه او با یک ضربه آزاد دروازه بلغارستان را باز کرد و به اولین بازیکن تاریخ جام جهانی تبدیل شد که در سه دوره گلزنی می کند، در بازی برابر مجارستان بدلیل خستگی ناشی از بازی قبلی استراحت کرد (برزیل آن بازی را واگذار کرد) اما در دیدار برابر پرتغال در ترکیب اصلی حضور یافت. تکل های خشن مدافعان تنومند پرتغال باعث مصدومیت شدید پله شد و او به طور کامل بازی و تورنمنت را از دست داد. شکست برزیل در آن دیدار به معنای حذف از دور گروهی برای نخستین بار از جام جهانی ۱۹۳۴ بود. پله پس از این جام از بازی های ملی خداحافظی کرد، اما دوباره به تیم ملی برگشت و یکی از ارکان اصلی قهرمانی برزیل در جام جهانی ۱۹۷۰ مکزیک شد.

برزیل تقریبا از سال ۱۵۰۰ زیر سلطه پرتغالی ها بود، تلاش های هلندی ها و فرانسوی ها هم برای استعمار بخشی از این سرزمین، جواب نداد و پرتغالی ها در برزیل ماندگار شدند.

از سال ۱۹۶۴ تا سال ۱۹۸۵، رئیس جمهورهای برزیل نظامی بودند. یکی از این رئیس جمهورها “امیلیو مدیچی” بود. در سال ۱۹۶۹ امیلیو مدیچی جانشین کاستا دا سیلوا شد. طی آن سال ها، رئیس جمهور برزیل با رای کنگره ملی و نه مردم انتخاب می شد. روز ۳۰ اکتبر ۱۹۶۹، مدیچی با ادای سوگند به طور رسمی به ریاست جمهوری برزیل رسید. مدیچی به شدت مطبوعات و رسانه ها را سانسور می کرد و مخالفان را هم به سختی شکنجه می داد. با این حال رشد اقتصادی در برزیل و در زمان ریاست جمهوری مدیچی بسیار افزایش یافت. تا آنجا که هر سال نزدیک به ۱۰ درصد رشد اقتصادی در برزیل وجود داشت و البته تورم هم کنترل می شد. با این حال درآمدی که مردم برزیل کسب می کردند بسیار کاهش یافته بود. برخی دوره ریاست جمهوری مدیچی را اوج دوره “معجزهٔ برزیل” می دانند.

فوتبال و سیاست

در فاصله تنها ۷۵ روز تا شروع جام سرمربی تیم ژواو سالدانیا بدلیل اختلافاتی که با رئیس جمهور کشور بر سر بازی گرفتن از داریو و پله پیدا کرد، از طرف مدیچی اخراج شد و ماریو زاگالو جانشین وی شد. برزیل برای نهمین بار به جام جهانی آمده بود؛ آن ها تنها تیم جهان بودند که در تمامی ادوار جام جهانی حضور یافتند. پس از مشکلات متعددی که در جام جهانی گذشته برای سلسائو بوجود آمد و به آن ها اشاره کردیم، تیم ۱۹۷۰ برزیل که روانه مکزیک شد، تیمی کامل بود.

سرانجام برزیل به فینال رسید و باید با تیم سخت کوش فروچیو والکارجی مصاف می داد. بازی روز ۲۱ ژوئن سال ۱۹۷۰، در استادیوم آزتک شهر مکزیکو سیتی برگزار می شد؛ در هوای گرم و طاقت فرسای پایتخت مکزیک.

برزیلی ها به دو دلیل شانس بیشتری برای پیروزی در این دیدار را داشتند؛ اولی خستگی بازیکنان ایتالیا بدلیل ۱۲۰ دقیقه بازیِ طاقت فرسا، که برابر آلمان غربی انجام داده بودند و در پایان این ماراتن تمام عیار، با برد ۴ بر ۳ به فینال راه یافته بودند و دوم شرایط بدنی برزیلی ها بود. زاگالو مشابه کاری که ویگوریو پوتزو در دهه ۳۰ با بازیکنانش در ایتالیا می کرد را انجام می داد و به ملی پوشان، تمرین نظامی می داد. علاوه بر آن ارتفاع مکزیک از سطح زمین به مانند برزیل بالا بود و این کار را برای تیم های آمریکای جنوبی راحت تر از اروپایی ها می کرد. هجده دقیقه از آغاز بازی نگذشته بود که روی پرتاب ژرسون، رولینو خودش را به زحمت به توپ رساند و آن را به درون محوطه جریمه ارسال کرد و پله با یک ضربه سر دروازه انریکو آلبرتوزی را باز کرد. در دقیقه ۳۷، کلودولدو که می خواست با حرکتی تکنیکی توپ را به سمت چپ زمین منتقل کند، ناگهان بونینسنا را دید که توپ را از او گرفته و به سمت دروازه برزیل حرکت می کند. در نهایت خود بونینسنا دروازه فلیکس را باز کرد تا نیمه اول بازی با نتیجه ۱-۱ مساوی خاتمه یابد. در فاصله بین دقیقه ۶۶ تا ۸۶، برزیل سه بار دروازه ایتالیا را گشود؛ بسیاری از کارشناسان و منتقدان دلیل اصلی آن را خستگی ایتالیایی ها بیان می کنند. ابتدا ژرسون با ضربه ای زیبا از پشت محوطه جریمه دروازه ایتالیا را بازی کرد و در ادامه این جرزینیو بود که گل سوم برزیل را زد و علاوه بر اینکه آقای گلی خودش (در تیم برزیل) در این مسابقات را قطعی کرد، به دومین بازیکن تاریخ جام جهانی تبدیل شد که در تمامی بازی های یک دوره گلزنی می کند.

در دقیقه ۸۶ برزیل یکی از کلاسیک ترین گل های تاریخ جام جهانی را وارد دروازه آتزوری کرد. ابتدا کلودولدو چندین بازیکن ایتالیایی را دریبل زد و پس از آن توپ را در سمت چپ زمین به رولینو که عقب تر آمده بود سپرد. رولینو سریعا توپ را به جرزینیو پاس داد، که به سمت چپ زمین آمده بود. با توجه به اینکه بیشتر مهاجمان برزیلی در سمت چپ زمین حاضر بودند، مدافعان ایتالیا نیز به آن سمت متمایل شدند و جرزینیو از فضایی که در آن سمت بوجود آمده بود استفاده کرد و توپ را به پله داد. پله هم با یک پاس دقیق و حساب شده کارلوس آلبرتو را در موقعیت گل قرار داد و کاپیتان ۲۵ ساله برزیلی ها برای چهارمین بار دروازه آتزوری را فروریخت تا سلسائو بی حرف و حدیث قهرمان جهان شود و جام ژول ریمه را برای همیشه به خانه ببرد. رولینو طی مصاحبه ای اعلام کرده بود که پس از پایان هر بازی آن ها در جام جهانی رئیس جمهور مدیچی با او تماس می گرفته و با هم صحبت می کردند.

پس از اتمام جام جهانی، بازیکنان برزیل به خانه برگشتند و در نخستین فرصت به دیدار رئیس جمهور خود در دفتر ریاست جمهوری رفتند. دولت نظامیِ مدیچی، از این فرصت برای تبلیغ خود به خوبی استفاده کرد. او حتی اظهار کرده بود که: خودم را در کنار تیم می‌بینم و تیم را در کنار ملت و نظام و ملت را هم در کنار یکدیگر می‌بینم.

به مانند گذشته، بازیکنان برزیل باید با رئیس جمهور دیدار می کردند و تیم قهرمان جهان سال ۱۹۷۰ هم از این قاعده مستثنا نبود. در تیم برزیل بازیکنان از عقاید سیاسی مختلفی بهره مند بودند؛ برخی از آن ها متمایل به چپ بودند و چندان از ملاقات با مدیچی رضایت نداشتند، اما برخی از آن ها افکار به اصطلاح راستی داشتند و مخالفتی برای دیدار با مدیچی نمی دیدند.

روایت گره خوردهٔ بین فوتبال و سیاست برزیل اما به اینجا ختم نمی شد؛ نسل بعدی فوتبال برزیل، به مبارزه با دیکتاتوری در این کشور پرداخت!

پس از نتیجه ناامید کننده برزیلی ها در خانه رقیب دیرینه یعنی آرژانتین، در سال ۱۹۷۸، نسل طلایی برزیل در جام های جهانی ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ هم با بدشانسی به موفقیت نرسید. در سال ۱۹۸۲، برزیل در گام آخر و در روزی که حتی با یک تساوی هم می توانست به نیمه نهایی راه یابد، با شکستی تلخ و تراژیک مقابل ایتالیا و در دیداری که به “تراژدی استادیوم سریا” شهرت یافت، اسیر هت تریک پائولو روسی شد و نتوانست به نیمه نهایی راه یابد. 

داستان آن روزهای برزیل هم در داخل مستطیل سبز و هم خارج از آن اسفبار بود. در این میان کاپیتان تیم ملی برزیل و البته ستاره پر آوازه تیم باشگاه کورینتیانس بود که سعی بر این داشت تا با از میان رفتن حکومت نظامی در برزیل، دموکراسی در این کشور بوجود آید. سوکراتس علاوه بر اینکه کار طبابت را انجام می داد، در روزنامه ها و مجلات هم نویسندگی و مبارزه کرد؛ اما نویسندگی او به فوتبال و ورزش ختم نمی شد و او در رابطه با مسائل سیاسی و اقتصادی هم دست به قلم می شد. او و دیگر بازیکنان کورینتیانس در اقدامی جالب توجه تصمیم گرفتند تا دموکراسی را در تیم باشگاهی خودشان بوجود آورند و از همین طریق هم تا حدودی اعتراض خودشان به سانسور و فضای بسته کشور را اعلام کردند. آن ها برای هر تصمیم که در تیم گرفته می شد رای گیری می کردند و پس از آن، کار مورد نظر را انجام می دادند.

تلاش های بازیکنان کورینتیانس برای راضی کردن مردم به رای دادن در انتخابات حزبی هم موثر واقع شد. بدون تردید سوکراتس و البته تمامی بازیکنان و کارکنان تیم کورینتیانس در براندازی کامل رژیم دیکتاتوری و نظامی در برزیل نقش موثری داشتند.

منابع؛

کتاب «تاریخ تمدن یا داستان زندگی انسان» از محمود حکیمی

سایت «Wikipedia»

سایت «FIFA»

https://akhbar-rooz.com/?p=12984 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x