«متفکر» از پدیدههای ندرت در تاریخِ معاصر ما است و آرامش دوستدار با طرح تحلیلی «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» و خلق مفاهیمی چون «فرهنگِ دینخو» و «دینخوئی» و.. از مصداقهای «متفکر» در تاریخِ معاصر ما بود. نشان دادنِ سلطهی «دینخوئی» و «فرهنگِ دینی» بر ذهنیتِ دینداران و بسیاری از دینناباورانِ ایرانی و نقدِ ریشهای نظری این فرهنگ نیز از درخشانترین دستاوردهای او است
خلقِ مفاهیم نو، چندان که این مفاهیم دریافت و شناختی تازه به دست داده و به کلیدواژهای تفکرِ خلاق و راهگشای چشماندازهای نو فکری بدل شوند، شاخصهی مهمِ «متفکر» است.
در تاریخِ معاصرِ ما به ندرت به چهرههائی برمیخوریم که از ترجمه و شرح و توضیح و تفسیر و تکرارِ مفاهیمِ موجود یا گذشته برگذشته و با خلقِ مفاهیمِ نوِ راهگشا مصداقِ صفتِ «متفکر» باشند.
«متفکر» از پدیدههای ندرت در تاریخِ معاصر ما است و آرامش دوستدار با طرح تحلیلی «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» و خلق مفاهیمی چون «فرهنگِ دینخو» و «دینخوئی» و.. از مصداقهای «متفکر» در تاریخِ معاصر ما بود.
نشان دادنِ سلطهی «دینخوئی» و «فرهنگِ دینی» بر ذهنیتِ دینداران و بسیاری از دینناباورانِ ایرانی و نقدِ ریشهای نظری این فرهنگ نیز از درخشانترین دستاوردهای او است.
عقلگرائی بی نقدِ دین ممکن و حاصل نمیشود اما در تاریخِ معاصر ما به ندرت به چهرههائی برمیخوریم که به نقدِ دین و فرهنگ دینی برخاستهاند و آرامش دوستدار از این منظر نیز پدیدهی ندرت بود.
بر برخی نظرها و حکمها و تحلیلهای او می توان نقدها نوشت و بر زبان و نثر نه چندان هموار او نیز اما درخششِ ذهن و نقدِ او را انکار نمیتوان کرد.
در خبرها خواندم که خالقِ کتابهای «ملاحظات فلسفی در دین و علم»، «درخششهای تیره» «امتناع تفکر در فرهنگ دینی»، «زبان و شبهزبان فرهنگ و شبهفرهنگ»، «خویشاوندی پنهان» و یکی از خلاقترین و درخشانترین ذهنهای تاریخ معاصرِ ما درگذشت.
دریغا دریغ
در باره پدیده ندرت
این ترکیب درست فارسی را از نجف دریابندری به وام گرفته ام در جمله مشهور او: «شعر پدیده ندرت است». نجف نیز این ترکیب درست را با توجه به جایگاه نحوی ندرت و به شیوه قدمای نثر سبک خراسانی برساخته است.
نادر و ندرت؟
“نادر (لغت نامه دهخدا): نادر. [دِ] (ع ص) ااسم فاعل نَدَرَ،
ویژگی چیزی که بهندرت اتفاق میافتد،
(قید) به ندرت،”.
https://jadvalyab.ir/fa2ar/%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1
“جایگاه نحوی ندرت و به شیوه قدمای نثر سبک خراسانی, «شعر پدیده ندرت است». نجف دریابندری.
ندرت
(نُ رَ) [ ع . ندره ] (اِمص .) کمیابی ، آنچه گاهی پیدا و آشکار شود. فرهنگ فارسی معین.
درویش زمان ما و درویش نخست هریک به رهی رسم تجدد میجست
آن یک خط راست را شکسته بنوشت وین موسیقی شکسته را کرد درست. محمد هاشم میرزا متخلص به «افسر»
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B4%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86
ادامه معما,
معلوم نیست که جنابان نجف دریابندری و فرج سرکوهی, در یافتن رسم تجدد, “نادر” درست را شکسته و یا “نادر” شکسته را درست کرده و یا اینکه اصلا ما مته به خشخاش گذارده ایم . الله اعلم.
هذلی سیاسی به دوران گذشته ساخته بودند به این مظمون: پدرم رضا و خودم رضا و پسرم رضا، گور بابای هرچه نارضا.
حالا حکایت آقای سرکوهیست!
اصلاً مهم نیست که “پدیده ندرت” فارسی سره است یا ناسره، مهم این است که نجف چنین نوشته و مهمتر آنکه “به شیوه قدمای نثر سبک خراسانی برساخته است“. (تأکید از من است و نگارش از جناب سرکوهی)
حال می فهمم که چرا اظهارنظر در مورد نوشته های خود را ممنوع می فرمودند.
آرامش جان سفرت خوش به شکل ِ دیگری از حیات. با تو من در مورد ارزش بنیادین حیوانات / بخصوص دوست باوفای ما – سگ / و دوست همراه ما- گربه/ چقدرهمراه بودم و هستم. امتناع تفکر – یعنی نفهمیدن و ندانستن بی شکلی حیات در حضور اشکال.-
فکر درانتهای شناخت به خود میرسد در اغاز شناخت /
سفرت بی خطر در شناخت نادانی.
درخششهای تیره اش٬ تیره گیهای تاریخ ما را به درخشندگی نمایان میکند. امتناع تفکر در فرهنگ دینی اش٬ بیماری و موانع تاریخی فرهنگ دینی ما را بخوبی تشخیص میدهد و ناتوانی ما را در اندیشیدن آشکار میکند. براستی٬ دریغا…دریغ. به امید آنکه رهروانی بیابد٬ تا شاید بتوان برای این خواب اصحاب کهفی ما پایانی را متصور شد. یادش گرامی
درگذشت هر متفکری مایهی تأسف و اندوه جامعهی روشنفکران است، بهویژه “متفکران نادر”. آرزوی آرامش و تندرستی برای بازماندگانش دارم.
در عین حال، اولین بار است که با عبارت (از پدیده های “ندرت”) برخورد میکنم.
مادربزرگ زنی بسیار بذله گو و خوشرو با انواع بیماری بود. اگر میهمانش می شدی غذا حتماً نمک نداشت، و اگر می پرسیدی میگفت: مادر نمکش را که نمی پزند، بردار خودت بپاش.
حالا حکایت ما و این آقای سرکوهی ترشروست.
از آنجا که چهل و اندی سال است زبان فارسی متولیّانی ندارد… هرکی هرچه خواست می گوید و می نویسد و می خواند.
جناب فریبرز “کجایمان راست است که گردنمان راست باشد” (نقل قول از شتر)؛ حالا او ندرت نوشته شما نادر بخوان.
به گمانم اصل ضرب المثل اینست ” به خرچنگ گفتند چرا راه رفتنت پس پسه, گفت کجام مثل همه کسه؟”. لابد در دوران تورم, خرچنگ هم شتر میشود. چه میدانم.