از تنهایی آدمی و
خواب شکسته در گلوی ستاره حرفی نمی زنم
از غیبت بوسه و
غربت کلمه در گلوی کوچه چیزی نمی گویم
اما از پیشانی شکسته ماه و
بغض شکسته خیابان در گلوی ابر چه بگویم
خیابان های جهان در خوابند
و ترانه های ناسروده مادران
راه خانه های شاعران لال رانمی جویند
باید برخیزم
و دستمال پر اندوه ترا
در باران آذر ماه بشویم
ای ماه شکسته خاطر
ماه شکسته پیشانی
باید به امام زاده طاهر بروم
و به برادرم بامداد بگویم
باید برخیزی
و از پیشانی شکسته ماه
در سال بد حرفی بزنی
ما از سال بد گذشته ایم
و در انحنای رود ستارگان
به سر سلامتی
پنجره های بسته می رویم
راستی تو فکر می کنی
ستاره دنباله دار باز هم از فراز خانه ما می گذرد
و مادر شکسته بالم
بر کنار پنجره می آید و می گوید :ای امید همه بی پناهان
در کوچه کسی دارد به هجایی درست
از آینه گردانی ستاره و
کتف شکسته ماه حرف می زند
پنداری برادرم سید از مسجد سلیمان آمده است.