جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

بی طرفی، سلاحی برای صلح

رهبران اوکراین می توانستند با چشم پوشی از پیوستن به ناتو به عقب نشینی نیروهای روسی دست یابند. اکنون در قلب مذاکرات، اعلام بی طرفی می تواند نامناسب به نظر آید، اما مزیت های زیادی هم دربر دارد

ژنرال دوگل در سخنرانی (۱ سپتامبر ۱۹۶۶) در پنوم پن در مخالفت با مداخله آمریکا در ویتنام طرح راه حلی را ترسیم کرد که بی تردید می توانست مانع از طولانی تر شدن جنگ به مدت ۹ سال دیگر شود: «برای پرهیز از بروز یک فاجعه، تنها راه حل توافق می تواند صلح را برقرار کند (…)، هدف توافق باید دادن تضمین بی طرفی به مردم”هندوچین”، به رسمیت شناختن حق زندگی دلخواه آنها و این باشد که کاملا مسئول امور خود باشند».

پس از جنگ دنیستر، که طی آن مخالفان حکومت مرکزی با نیروهای فرادنیستر مورد حمایت ارتش روسیه در بهار سال ۱۹۹۲ وارد نبرد شدند، مولداوی خواهان چنین راه حلی شد. این جمهوری پیشین اتحاد شوروی تصمیم به گنجاندن «بی طرفی دایمی» در قانون اساسی خود گرفت که در سال ۱۹۹۴ به تصویب رسید. با وجود آمدن و رفتن دولت های گوناگون، این کشور در تصمیم خود استوار ماند، در حالی که تغییر اکثریت پارلمانی در اوکراین همسایه موجب شد که این موضوع از زمان فروپاشی اتحاد شوروی با تعلل روبرو شود.

در ۵ ماه مه ۱۹۹۲، برای رویارویی با نخستین اعلام استقلال در کریمه – که در آن زمان منجر به یک مصالحه بنیادین شد-، کی یف از پیوستن به عهدنامه امنیت جمعی امضاء شده ۱۰ روز پس از آن در تاشکند بین روسیه، قزاقستان، ارمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان خودداری کرد. در سال ۱۹۹۷، گرجستان، اوکراین، آذربایجان و مولداوی «سازمان دموکراسی و توسعه گوآم» (GUAM) –براساس حرف اول نام ۴ کشور- را با هدف نزدیک شدن به اتحادیه اروپا بنیان نهادند. پس از «انقلاب گل سرخ» در گرجستان در نوامبر ۲۰۰۳ و «انقلاب نارنجی» در اوکراین در نوامبر ۲۰۰۴ علیه انتخاب آقای ویکتور یانوکوویچ، این دو کشور خواهان پیوستن به «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» (ناتو) شدند، اما فرانسه و آلمان با تعیین یک تاریخ مشخص برای پذیرش آنها مخالفت کردند.

آقای یانوکوویچ پس از بازگشت به قدرت در فوریه ۲۰۱۰، قانونی درمورد بی طرفی به تصویب رساند، که هرگونه مشارکت کشور در یک اتحاد نظامی را ممنوع می کرد. پس از سرنگونی او در سال ۲۰۱۴، مجلس منتخب این قانون را لغو کرد و سپس در ژوئن ۲۰۱۷ قانون دیگری را تصویب کرد که در آن پیوستن به اتحادیه اروپا و «ناتو» «هدف راهبردی» سیاست خارجی و امنیتی شناخته شده بود. این هدف در قانون اساسی اصلاح شده در سال ۲۰۱۹ نیز دیده می شود. این امر یکی از عوامل کلیدی محرک تهاجم مسکو بود، در حالی که بی طرفی احتمالا مانع از بالاگرفتن درگیری و این حمله * می شد که مخالف همه تعهدات بین المللی روسیه است. لازمه بازگشت به بی طرفی، وجود یک اکثریت هوادار آن در مجلس است، که چنین امری آسان نخواهد بود همچنان که گزینش یک نظام به شدت تمرکززدا که برای منطقه دونباس موقعیت ویژه [خودمختاری] قایل شود هم آسان نیست.

درطول تاریخ، بی طرفی غالبا همراه با وجود حکومت های حایلی بوده که می توانسته اند به صورت «میدان جنگ» قدرت های اروپایی درآیند. پس از جنگ های ناپلئونی، عهدنامه پاریس در ۲۰ نوامبر ۱۸۱۵ سبب «شناسایی رسمی و اصیل بی طرفی دایمی» سوئیس شد و برای این کشور دو قرن بدون جنگ به ارمغان آورد. بلژیک در زمان دستیابی به استقلال نیز طبق مفاد عهدنامه های لندن ۱۸۳۱ و ۱۸۳۹ به عنوان «یک حکومت مستقل و همیشه بی طرف» شناخته شد. با پذیرش این موضع، دربارهای اتریش، فرانسه، انگلستان، پروس و روسیه به این کشور امکان دادند که از ۸ دهه صلح برخوردار شده و به ویژه از درگیر شدن در جنگ فرانسه- آلمان در سال ۱۸۷۰ مصون بماند.

تا قرن بیستم، حق بی طرفی بر مبنای سنت بود. این حق در توافق نامه لاهه در ۱۸ اکتبر ۱۹۰۷ جنبه حقوقی محافظت از کشورهای کوچک را پیدا کرد. یک کشور بی طرف متعهد به این است که به صورت نظامی در درگیری با دیگر کشورها شرکت نکند و درعوض احترام به تمامیت ارضی آن محفوظ می ماند. متعهد است به این که از حمایت طرفین جنگ با نیروی انسانی یا دراختیار گذاشتن سرزمین خود – از جمله فضای هوایی- خودداری کند و درعین حال می تواند از توانایی دفاع نظامی از خود برخوردار باشد. این ابزار اِعمال سیاست خارجی می تواند موقت – به مناسبت یک درگیری خاص- یا دائمی باشد.

بی طرفی با عدم تعهد تفاوت دارد. عدم تعهد ناشی از اراده شماری از حکومت های «جنوب» است که در دوره جنگ سرد می خواستنداز حوزه نفوذ دو قطب آمریکا و اتحاد شوروی برکنار بمانند. جنبش عدم تعهد (MNA) در سال ۱۹۵۶ با بیانیه مشترک جمال عبدالناصر، یوسیبپ بروز ملقب به تیتو و جواهر لعل نهرو پاگرفت و همچنان پابرجا مانده اما اعضای آن در درگیری ها شرکت نمی کنند و تعداد خیلی کمی از اعضای آن کشورهای بی طرف هستند. درحال حاضر، تنها کشور اروپایی عضو این جنبش بلاروس است که به شکلی متناقض عضو «سازمان پیمان امنیت جمعی» (OTSC) نیز هست. این ساختار دفاع مشترک زیر نفوذ روسیه قرار دارد که نیروهای آن از خاک بلاروس برای رفتن به سوی کی یف استفاده می کنند… جزایر مالت و قبرس با پیوستن به اتحادیه اروپا از این پیمان خارج شدند اما بی طرف باقی ماندند. اوکراین، بوسنی- هرزگووین و صربستان به عنوان ناظر در آن حضور دارند. صربستان در سال ۲۰۰۷ پس از جنگ کوسوو بی طرفی را برگزید.

چالش اصلی برای کشورهای بی طرف ، داشتن تضمین محترم شمرده شدن بی طرفی شان است که در گذشته غالبا زیرپانهاده شده است. در سال ۱۷۹۸، نیروهای فرانسوی «دیرکتوار» سوییس را بدون توجه به سابقه یک قرن بی طرفی آن تسخیر کردند. در ۲ اوت ۱۹۱۴، آلمان به بلژیک یک اخطار داد و خواستار عبور نیروهایش از خاک آن شد. دو روز بعد، نیروهای آلمانی درسراسر کشور پراکنده بودند و عملا بی طرفی لوکزامبوگ را نیز نقض کردند. انگلستان که تضمین کننده عهدنامه سال ۱۸۳۱ بود، برای حمایت از بروکسل وارد جنگ شد. در طول جنگ جهانی دوم، آلمان نازی چندان دربند رعایت بی طرفی کشورها نبود و بسیاری از کشورهای بی طرف از جمله نروژ، هلند، بلژیک و دانمارک را تسخیر کرد و متحدش ایتالیا هم بی طرفی یوگوسلاوی و یونان را نقض کرد. اتحاد شوروی هم همین کار را با کشورهای بالت (استونی، لتونی و لیتوانی) ، بیسارابیا در رومانی انجام داد و سعی کرد فنلاند را نیز تصرف کند. انگلستان هم ایسلند را تصرف نمود. بلغارستان و ترکیه از بی طرفی موقت خود صرفنظر کردند. در سال ۱۹۶۹ هم، ایالات متحده لائوس و کامبوج را بمباران کرد و این دو کشور بی طرف را به جنگ ویتنام کشاند که خسارت های آن را همه می دانند.

با این همه، بسیاری از کشورها توانستند در شرایطی بی نهایت دشوار بی طرفی خود را حفظ کنند که البته برای انجام آن ناگزیر در اصول دموکراتیک خود تعدیل کردند. سوئد و سوئیس از جمله این کشورها هستند که در طول دو جنگ جهانی بی طرفی خود را حفظ کردند. علاوه بر حداقل منافع راهبردی – مانند مورد ایرلند که از جنگ داخلی آسیب دید- این دو کشور توانستند از امکانات نظامی برای دفاع از سرزمین خود برخوردار شوند. ارتش شبه نظامی کنفدراسیون سوئیس نیروی بازدارنده قابل ملاحظه ای است. سوئد در سال ۲۰۱۷ خدمت وظیفه – که در سال ۲۰۱۰ لغو شده بود- را ازسر گرفت و با صرف هزینه زیاد به تولید سلاح پرداخت. فنلاند و اتریش، دولت های حایل در دوره جنگ سرد در سال های دهه ۱۹۵۰ تضمین هایی از دو قطب قدرت درباره احترام گذاردن به بی طرفی و ارتش خود دریافت کردند.

برای یک کشور کوچک، بی طرفی روندی واقع بینانه در سیاست خارجی است و برخی از حکومت های بی طرف نقش های دیپلوماتیکی ایفا می کنند که تناسبی با وزن جمعیتی و اقتصادی آنها در جهان ندارد. این کشورها به کرات توانسته اند باعث سرگرفتن گفتگو شوند که برای تعادل نیروها و همزیستی مسالمت آمیز و برطرف کردن تهدیدها نقش اساسی دارد و فقط محدود به دو قدرت بزرگ نیست. از این جمله، برگزاری «کنفرانس امنیت و همکاری اروپا» (CSCE) است که در ژوئیه ۱۹۷۳ تا اوت ۱۹۷۵ در هلسینکی و ژنو برگزار شد. این فرصت و مهلتی برای تنش زدایی بود و متن نهایی کنفرانس هلسینکی مبنای صلحی پایدار در اروپا با احترام به حاکمیت و حقوق مردم، تمامیت ارضی کشورها و نیز رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی شد. تا به حال، به همه آنچه در این کنفرانس مقرر شد عمل نشده،اما می تواند امروز چهارچوبی برای خروج از بحران باشد.

درپی فروپاشی اتحاد شوروی در دسامبر ۱۹۹۱، «کنفرانس امنیت و همکاری اروپا» (CSCE) به ویژه امکان داد که بلاروس، قزاقستان و اوکراین از سلاح های اتمی مستقر در خاک خود دست کشیده و آنها را به روسیه انتقال دهند. دربرابر پیوستن این ۳ کشور به «پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای» (TNP)، توافق امضاء شده در ۵ دسامبر ۱۹۹۴، روسیه، انگلستان و ایالات متحده را متعهد کرد که به استقلال، حاکمیت و مرزهای اوکراین احترام بگذارند. قابل درک است که چرا کی یف امروز خواهان تضمین های امنیتی قوی تر است… به نظر می رسد که بی طرفی پایدار به دشواری می تواند با نظامی زدایی ای که روسیه خواهان آن است تجانس داشته باشد.

بی طرفی درپیش گرفته شده توسط ترکمنستان، مغولستان، مولداوی و صربستان از زمان پایان جنگ سرد، به درستی رعایت نشده و حتی به آن بی اعتنایی شده است. این وضعیت با آن که کاملا جنبه نظامی دارد، در عرصه سیاسی از آزادی عمل بزرگی برخوردار است. این امر مانع از آن نشده که به عنوان مثال، سوئد، اتریش و فنلاند در سال ۱۹۹۵ به عضویت اتحادیه اروپا درآیند. بی طرفی مانع از برگزاری رزمایش های مشترک، درمورد سوئد و فنلاند با «ناتو» و «سازمان پیمان امنیت جمعی» (OTSC) درمورد صربستان نشده است. همچنین، بی طرفی مانع از شرکت در مأموریت های حفاظت از صلح و حتی اقدامات الزامی نظامی نمی شود، مشروط به این که این اقدامات تنها توسط مرجع مشروع حقوق بین المللی یعنی شورای امنیت سازمان ملل متحد تجویز شده باشد.

از زمان درهم کوبیدن «بهار پراگ» در سال ۱۹۶۸، هرگز بیم از گسترش طلبی روسیه در اروپا تا این حد نبوده است. اشغال اوکراین واکنشی به نفع «ناتو» – با آن که ناتوان است- ایجاد کرده است. نظر سنجی ها نشان می دهد که این تب درمیان سوئدی ها و فنلاندی ها ، که به طور سنتی مخالف پیوستن به ناتو هستند، رواج بیشتری یافته و ناگهان نسبت به آن گرایش یافته اند. با این حال، آقای سائولی نینیسته، رئیس جمهوری محافظه کار فنلاند هم میهنان خود را به حفظ «خونسردی» فراخوانده است. ماگدالنا آندرسون، نخست وزیر سوسیال دموکرات سوئد هم از اپوزیسیون خواسته که از حرارت جنگ طلبانه خود بکاهند: «اگر سوئد در شرایط کنونی درخواست عضویت به “ناتو” بدهد، این کار موجب بی ثباتی بیشتر این منطقه از اروپا و افزایش تنش ها خواهد شد». با این حال، این دو کشور همکاری نظامی فزاینده ای با ایالات متحده دارند. این را نمی توان منتفی دانست که این همکاری بخشی محرمانه از کمک درصورت بروز خطر فوری، مشابه وضعیتی که فرانسه و سوئیس در سال ۱۹۴۰ داشتند، باشد که آلمان ها به طور تصادفی از آن اطلاع یافتند.

کمی پیش از اشغال اوکراین، خانم میشلین کلمی- ری، رئیس کنفدراسیون سوئیس و شورای اروپا پیشنهادی جسورانه برای این دوره های جنگی داده بود مبنی بر این که اتحادیه اروپا برای آن که درخور ارزش هایی که ادعا می کند باشد و استقلال راهبردی به دست آورد، می باید یک قدرت «بی طرف و غیر متعهد»، «مستقل و بدون خشونت در میان قطب های قدرت شود (۱)». از دید خانم کلمی- ری بی طرفی فعال ابزاری مطلوب برای ایجاد همگرایی منافع در همه کشورهای عضو خواهد بود، چنان که درمورد مناطق سوئیس چنین بوده است. او توضیح می دهد که: «بدل شدن به یک قدرت سیاسی و نظامی به اتحادیه اروپا امکان می دهد که زیر نفوذ این یا آن قطب قدرت قرار نگیرد، دربرابر فشارها بهتر مقاومت کند، درگیر بیانیه هایی که تنها خاصیت آنها بازی با لغات است نشود و در موقعیت انفعال و بی تحرکی قرار نگیرد». این امر امکان می دهد که به خواست اوکراین درمورد ورود به اتحادیه اروپا پاسخ مثبت داده شود و حتی نامزدی سوئیس هم مدنظر قرار گیرد…

* مترجم این مقاله و دیگر مقالات پرونده اوکراین لغت invasion را «اشغال» ترجمه کرده است. ویراستار مقاله آن را با لغت «حمله» جایگزین کرده است. این توضیح به خواست مترجم اضافه شده است.

۱- Micheline Calmy-Rey, Pour une neutralité active. De la Suisse à l’Europe, Savoir suisse, Lausanne, 2021.

Philippe DESCAMPSروزنامه نگاردر شهر گرونوبل

منبع: لوموند دیپلماتک – Philippe DESCAMPS – برگردان شهباز نخعی

https://akhbar-rooz.com/?p=149586 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x