۱۶ آذر، روز دانشجو، یادآور هجوم وحشیانهی ماموران حکومتی به دانشگاه و قتل ۳ تن از دانشجویان دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۲ است. نمادی تماما سیاسی به سبب ارتباط با وقایع رخ داده در سپهر سیاسی کشور درسالهایی که دانشگاه فعالانه در بطن جامعه نقشآفرینی میکرد. این مینمایاند که هویت دانشجویی هویتی گره خورده با مسائل سیاسی است. هرچند در سالیان اخیر تلاشهای زیادی برای ارائهی چهرهای غیر سیاسی از دانشگاه و دانشجویان صورت گرفته باشد.
تلاشهایی که در دولتهای پس از جنگ که در پی اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرال بودند، نمود بیشتری دارد. سیاستهایی که نفع جمعی را کنار میگذارد و بخشهای مختلف جامعه، از جمله دانشگاه، را به نفع عدهای خاص مصادره میکند. سیاستزدایی یکی از ارکان این پروژه است که در تضاد با مناسبت روز دانشجو است. خصوصیسازی گسترده و کالایی شدن آموزش دانشجو را مسخ میکند و از او مشتریای میسازد که در ازای پولی که پرداخت میکند مدرکی را میخرد. در کنار اجرای این سیاستها، مقاومتهای فعالین دانشجویی نیز هر روز شدیدتر از دیروز سرکوب میشود. فعالینی که این هجمهی وارد شده به دانشگاه را فریاد میزنند و پایمال شدن حقوق اساسیشان را تاب نمیآورند. اینگونه حاکمیت به وضوح به ارزشهایی دهنکجی میکند که پیشتر اساس مناسبات و فعالیت دانشجویی را بر آن بنا کرده بود و از آن بهرهها جسته بود.
ما بعنوان دانشجویان علوم اجتماعی این کشور به رسالت خود واقفیم. رسالتی که گره خورده با واقعیتهای اجتماعی است و برایمان بدیهی است کتمان این واقعیات خیانتی علنی است. ما نمیتوانیم همچون اساتیدمان باشیم؛ آنهایی که با زیر پا گذاشتن تعهد و مسئولیت خود در قبال جامعه، چشمان خود را بر وقایع تاثیرگذار این روزهای کشور بستهاند. ما نمیتوانیم سرمان را زیر برف کنیم و جامعه را همچون نقاشی خوشرنگی از زیباییهای طبیعت تصور کنیم. در دورانی که به دلایلی چون بحران و نابهسامانی اقتصادی، بیکاری، فساد ساختاری و بی کفایتی سیستم، اقشار محروم و فرودست جامعه، که روز به روز بر تعدادشان افزوده میشود، دیگر حتی توان ادامهی حیات خود را در نظم فعلی ندارند؛ نمیتوانیم از ۳ برابر شدن قیمت بنزین و تاثیر آن بر قیمت کالاهای اساسی دیگر صرف نظر کنیم، نمی توانیم سرکوب گستردهی کارگران، دانشجویان، معلمان، فعالان محیط زیست، فعالین مدنی و… را نادیده بگیریم. جشن بگیریم و روز دانشجو را به هم تبریک بگوییم. ما نمیتوانیم ازقتل عام سیستماتیک اقشار مختلف جامعه بوسیلهی فشارهای فزایندهی اقتصادی بی تفاوت گذر کنیم.
اما در دورانی که مسئولین دانشگاه نه تنها اساسیترین وظیفهی خود، یعنی حفظ استقلال دانشگاه در برابر نیروی امنیتی را از یاد بردهاند، بلکه خود جامهی سرکوبگران را به تن کردهاند و از تهدید فعالین دانشجویی و همکاری با تهدیدکنندگان دانشگاه ابایی ندارند، ما فریاد سر خواهیم داد که تصویر کنونی جامعهی ایرانی همان تصویری است که در آبانماه ۹۸ شاهدش بودیم خون آلود، جنایتبار و سیاه. و در پی آن تصویر این روزهای دانشگاه ایرانی نیز این چنین است؛ مملو از خفقان، لبریز از فشارها و تهدیدهای امنیتی. سها مرتضایی دم درب خوابگاه دانشگاه بازداشت میشود، لیلا حسینزاده دانشجوی کارشناسی ارشد انسانشناسی دانشگاه تهران در زندان به سر میبرد، بیش از ۲۰ روز از بازداشت و بیخبری از ابولفضل نژادفتح دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی تهران میگذرد، تهدید مستقیم دانشجویان توسط حراست دانشگاه و نهادهای امنیتی به اوج خود رسیده است و دانشگاه تبدیل به محل کار ثابت بسیاری از ماموران امنیتی شده است.
اگرچه نهادهای امنیتی که از قضا پیوند نحسی با حراست دانشگاه دارند ارائهی این تصویر واقعی از جامعه و دانشگاه را برنمیتابند و کوچکترین اعتراضات و انتقادات را با حداکثر واکنش ممکن پاسخ میدهند، اما ما وظیفه و جایگاه خود را از یاد نبردهایم، دوشادوش سایر اقشار جامعه ایستادهایم، از استقلال دانشگاه صیانت خواهیم کرد و دربستر دانشگاه از آزادی، آزادگی، عدالت و نفع جمعی سخن خواهیم گفت و از آنها تمام قد دفاع خواهیم کرد.