جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نهاد، جنبش و عمل قهرمانانه؛ درس‌هایی از تجمعات اخیر دانشجویی

حرکت‌های اخیر مخصوصا در دو دانشگاه علم و صنعت و علوم پزشکی تبریز از جنبه‌های متفاوتی قابل بررسی و تدقیق است؛ همچنین می‌تواند برای بسیاری از نیروهای درون و خارج دانشگاه نکات قابل توجهی در بر داشته باشد. همان‌طور که سیاست باید مردمی‌تر و در فضای دانشگاه دانشجویی‌تر شود، دانشجویان نیز باید تشکل یافته‌تر و سیاسی‌تر شوند. آنچه در تجمع دانشجویان علوم پزشکی تبریز به چشم می‌خورد، توانایی برقراری ارتباط و کنش از جایگاه مستقل هویتی خود و پیوند داشتن با هویت‌های دیگر بود. فعالان صنفی دانشگاه و اعضای تشکل دانشجویی در پیوند با هم به میانجی ارتباط با بدنه دانشگاه قرار می‌گیرند و البته هیچ کدام هم هویت خود را در خلال تجمع فراموش نمی‌کنند

حرکت‌های اخیر مخصوصا در دو دانشگاه علم و صنعت و علوم پزشکی تبریز از جنبه‌های متفاوتی قابل بررسی و تدقیق است؛ همچنین می‌تواند برای بسیاری از نیروهای درون و خارج دانشگاه نکات قابل توجهی در بر داشته باشد. همان‌طور که سیاست باید مردمی‌تر و در فضای دانشگاه دانشجویی‌تر شود، دانشجویان نیز باید تشکل یافته‌تر و سیاسی‌تر شوند. آنچه در تجمع دانشجویان علوم پزشکی تبریز به چشم می‌خورد، توانایی برقراری ارتباط و کنش از جایگاه مستقل هویتی خود و پیوند داشتن با هویت‌های دیگر بود. فعالان صنفی دانشگاه و اعضای تشکل دانشجویی در پیوند با هم به میانجی ارتباط با بدنه دانشگاه قرار می‌گیرند و البته هیچ کدام هم هویت خود را در خلال تجمع فراموش نمی‌کنند

ایوب آزاد– در روزهای گذشته در تعداد محدودی از دانشگاه‌های کشور اعتراضاتی نسبت به شیوه برخورد حراست با دانشجویان شکل گرفت. این اولین باری است که پس از شیوع ویروس کرونا دانشجویان به این شکل و قوت دوباره به صحن دانشگاه پا می‌گذارند و البته که برای بسیاری یاد آور نوستالوژی تجمعات دانشجویی پیشاکرونا و اوج حرکت‌های اعتراضی دانشگاه یعنی پاییز و زمستان ۹۸ بود.

با وجود انقطاع نسلی و تعطیلی دانشگاه‌ها در ۲ سال اخیر، کمتر کسی گمان می‌کرد که حضور دانشجویان در فضای صحن در کوتاه مدت ممکن باشد. اما حرکت‌های اخیر مخصوصا در دو دانشگاه علم و صنعت و علوم پزشکی تبریز از جنبه‌های متفاوتی قابل بررسی و تدقیق است؛ همچنین می‌تواند برای بسیاری از نیروهای درون و خارج دانشگاه نکات قابل توجهی در بر داشته باشد که به آن‌ها خواهم پرداخت.

 ۱. کاذب بودن دوگانه نهاد_ جنبش

سال ۹۸، سال اوج‌گیری تجمعات دانشجویی بود. همزمانی اوج‌گیری تجمعات با حضور خیابانی معترضین خارج از دانشگاه، فضایی را ایجاد کرد که صحن دانشگاه را یگانه امکان خود برای حضور در فضای جنبشی و پرتحرک آن روزگار می‌دانست. کم کم این مسئله آنقدر پررنگ شد که تداوم فعالیت تشکل‌های دانشجویی در برخی تحلیل‌ها به کند کردن سرعت جنبش و عقب ماندن از مردم تعبیر شد. انتقاد از محدودیت‌های فعالیت تشکیلاتی و دست و پاگیر بودن تشکل‌ها در فضای بحث‌های دانشجویی موضوعاتی بود ‌که با آن‌ها مواجه بودیم.

علنا فعالیت تشکیلاتی و حفظ نهاد‌ها در نتیجه چنین نگرش‌هایی آنقدر بلا موضوع شد که برخی از نهادها اعلام انحلال خود را به عنوان عملی قهرمانانه جا زدند و اندک امکان‌های کنش نیز به واسطه فضای کرونا از بین رفت. برای نزدیک به دو سال تقریبا نه صدایی از تشکل‌ها در آمد و نه صحنی بر جای ماند. آن روزها دانشگاه نمی‌توانست نسبت خود را با فضای جدید و آموزش مجازی دریابد و شیوه کنش خود را به میدان‌های دیگر بکشاند و البته حس عقیم ماندن و بیهودگی نیز، در بین فعالان دانشگاهی موج می‌زد.

کرونا آب سردی بود که بر آتش دانشگاه ریخته شد و در فضای پیش آمده، کمتر جمعی قدرت و توان پیوند گرفتن با وضعیت جدید و طرح امکان‌هایی نو برای فعالیت را داشت. ناامیدی از نهاد و ناممکن شدن تداوم شکل‌های پیشین کنش دیگر نه در جمع های خصوصی دانشجویان بلکه در فضاهای عمومی تر نیز بیان می‌شد. ایده ‌حفظ نهاد دانشجویی رها شد و تحت عنوان انسداد سیاسی و مصلوب بودن فضا نوعی سیاست محافظه‌کارانه در پیش گرفته شد که در انتظار بازگشایی دانشگاه نشسته است، اما تعویق این مسئله و ناممکن بودن فعالیت برای چنین نگاهی آن‌ها را به کنشگرانی مجازی تبدیل کرد که در حد نهایت انتزاع ذهنی خود به سر می‌بردند و به انتقام‌گیری از هویت‌های دیگر بر می‌خاستند.

به گمان من اعتراضات معلمان و پیوستگی سازماندهی و کنش آنها، بهترین شکل پیوستگی و عدم تضاد جنبش و نهاد را عیان کرد. فعالیت مداوم نهادهای معلمان و ارتباط آن‌ها با بدنه فرهنگیان، امکان انسجام و هماهنگی در حضور اعتراضی معلمان را پدید می‌آورد.

نباید فراموش کنیم که حراست دانشگاه علم و‌ صنعت در مقابل توزیع بیانیه یک نهاد رسمی دانشجویی در صحن دانشگاه ایستاد، ارتباطی که پیوند صحن و تشکل‌های دانشجویی را شکل می‌دهد و امکان‌هایی خلق می‌کند که در غیاب فضای پیشا کرونا کنش‌هایی نو در عرصه شکل بگیرد و البته همین شکل پیوند نهاد دانشگاهی با عرصه دانشگاه فضایی را ایجاد کرد که دانشجویان نیز کتک خوردن عضو آن نهاد دانشجویی را با کتک خوردن خود برابر بدانند.

برای تحقق هر شکل از حضور اجتماعی علاوه بر شرایط ذهنی و عینی جامعه، ما نیازمند انسان‌هایی هستیم که بخواهند در کنار دیگران بایستند و در واقع نوعی کنش جمعی را به واسطه ارتباط پیوسته و مداوم پیش ببرند.

 ۲. نهاد و‌ مسئله هویت

از سال‌ها قبل هویت تاریخی نهاد‌‌های دانشجویی توسط برخی از گرایش‌های مخالفشان به عنوان مانعی برای پیوند گرفتن با بدنه دانشگاه عنوان می‌شد. فضای دانشگاه در سال های ۹۷ و ۹۸ علنا چیز متفاوت از این ادعا را به نمایش گذاشت.

 هویت هر گروه به واسطه شبکه‌هایی که با آن‌ها در درون و‌ بیرون دانشگاه ارتباط و کنش داشته و دارند معین می‌شود. گروه‌های بسیاری در عرصه سیاست ایران وجود دارد که هر یک در مسیر مستقل و بی‌ارتباط با دیگران، شدن و هویت‌یابی خود را طی می‌کند. هر یک از این گروه‌ها به سبب شرایط ویژه پسا کرونا، همچنین عدم توان و نداشتن عزم جدی برای ارتباط با دیگری هر روز بیشتر از دیروز به شبکه‌های درونی و کوچک‌تر خود محدود شدند. در بیرون از دانشگاه هم شرایط متفاوت نیست. برای مثال جریان روشنفکری دینی که زمانی پیوند اصیلی با دانشگاه داشت به سبب محدود شدن و دایره‌بندی هویتی، امروز توان ارتباط با بدنه دانشگاهی را ندارد.

شبکه کلامی و واژگان این جریان محدود به شبکه محدودی از افراد شده که به شکل هویت به این مسئله نگاه می‌کنند.

دسته بندی‌های مختلف هویتی و عدم ارتباط، ما را از فهم کلمات و فحوای کلام هم دور کرده است . ناممکن شدن ارتباط با متوقف شدن گفتمان‌ها در دایره هویتی خود و عدم شکل‌گیری سیاست جمعی ارتباط تنگاتنگی دارد. در چنین شرایطی هر هویت دیگر بیگانه‌ایست که مفاهیم و فهم ما از جهان را می‌تواند فروشکند و ویران سازد. هر چه این گفتمان به ما نزدیک‌تر باشد به سبب این نزدیکی همچون همسایه‌ای می‌ماند که بیشتر می‌تواند به ما آسیب بزند و این به معنای ایدئولوژیک شدن مضاعف و سیاست زدایی است. تجویز من این نیست که گروه‌های سیاسی فهم خود از جهان و پرنسیپ های سیاسی خود را نادیده بگیرند بلکه سخن این است که ما به کنش‌های جمعی و همگانی و به نوعی سیاسی شدن و پیوند نیازمندیم. مسئله تنها محتوا نیست. می‌توان در دایره هویت سیاسی دست به تئوری پردازی در خصوص سیاست مردمی و مردمی شدن سیاست زد اما فرم ارتباط و کنش وجه اجتماعی ما را می‌سازد که باید پیوندی با عرصه‌های عمومی داشته باشد.

ما در عرصه دانشگاه با جدال هویت‌هایی روبه‌رو هستیم که به انتقام‌خواهی از هم برخاسته‌اند؛ هویت‌هایی که با ایجاد یک شبکه زبانی درونی، گفتمان خود را پیش می‌برند اما از درک دیگر گفتمان‌ها و ارتباط و پیوند با شبکه‌هایشان دور مانده‌اند. هر ارتباط جدید می‌تواند هویت ما را در معرض خطر قرار دهد.

محدودیت‌های هویت و مداخلات سیستم برای سرکوب هویت‌ها نیز وجود دارد اما امکان شکل‌دهی نوعی کنش جمعی که بر این محدودیت ها فائق آید نیز در برابر ما نیست. نهایت موضع ایستادن در جایگاه هویت، انتقام خواهی از سیستم و هویت‌های دیگر را در دل خود دارد که در شرایط امروز دانشگاه، همین بن‌بست فعلی را تشکیل می‌دهد که با آن مواجه هستیم. ناکام ماندن از انتقام( شاید ناممکنی )، دانشگاه را به ورطه‌ای کشاند که حس ناکارآمدی و بی‌فایده بودن کنش جمعی را در شکل‌های نهادی تئوریزه کرد.

مسئله این است که در غیاب یک سازماندهی جمعی ما یا باید به دوگانه شورش_ سکوت تن بدهیم و یا در بستر هویتی خود محدود شویم.

در حالی که همان‌طور که سیاست باید مردمی‌تر و در فضای دانشگاه دانشجویی‌تر شود، دانشجویان نیز باید تشکل یافته‌تر و سیاسی‌تر شوند.

معنای چنین چیزی اتحاد دروغین و چسباندن هویت‌های مختلف به یکدیگر نیست بلکه این ” دیگری ” بودن و ترس از یکدیگر تنها می‌تواند به واسطه کنش سیاسی تبدیل به شکل‌گیری ترکیب‌بندی‌های بدیع در جامعه شود.

مسئله مهم برای تشکل‌های دانشجویی این است که چگونه می‌توانند گذشته خود و روابط پیشینشان را به وضعیت امروز و موقعیت کلی دانشگاه متصل کنند. تضاد حراست _ تشکل که سابقه آن در طی سال‌های قبل وجود داشته است می‌توانست مسائل پیش آمده را به یک تضاد قابل توجیه و قدیمی تقلیل دهد، اما شکل کنش جمعی و ارتباط نهاد با هویت‌های دیگر و البته وضعیت کلی ارتباط‌های اجتماعی، امکان شکلی از کنش همگانی را برای دانشجویان رقم زد.

آنچه در تجمع دانشجویان علوم پزشکی تبریز به چشم می‌خورد، توانایی برقراری ارتباط و کنش از جایگاه مستقل هویتی خود و پیوند داشتن با هویت‌های دیگر بود. فعالان صنفی دانشگاه و اعضای تشکل دانشجویی در پیوند با هم به میانجی ارتباط با بدنه دانشگاه قرار می‌گیرند و البته هیچ کدام هم هویت خود را در خلال تجمع فراموش نمی‌کنند.

 ۳. تجمع نهایت آمال نیست

حضور در صحن دانشگاه تنها نباید به تجمع کردن خلاصه شود. نکته اول این است که در سال‌های اخیر مفهوم عرصه عمومی به اشتباه با صحن و خیابان یکی می‌شود. عرصه عمومی میدان‌های متفاوتی دارد و البته این سخن به معنی نفی راهکار صحن و‌ خیابان نیست. بلکه در جای خود می‌تواند بسیار مفید باشد اما از یاد نبریم که دیگر اشکال مقاومت جمعی نباید فراموش شود.

نکته دوم این است که تنها شکل حضور در عرصه عمومی تجمع اعتراضی نیست. اشکال دیگر حضور در صحنه مانند توزیع نشریه و بیانیه ، بحث‌های جمعی و راهکار‌های متعدد می‌تواند حضور عمومی را در جهت اشکال تشکل یافته‌تر سیر دهد. هر چند محتوا، فرم حضور در یک فضا را مشخص می‌کند. اما فرم حضور، خود وجه اجتماعی را شکل می‌دهد. خلاقیت و ایجاد شیوه‌های جدید در فضای امروز دانشگاه هم بسیار مهم است.مصداق این شکل از حضور در فضای صحن، توزیع بیانیه در دانشگاه علم و صنعت بود که نقطه آغاز برخورد با دانشجویان بود.

 ۴. در دفاع از زندگی

مسئله حجاب و شیوه پوشش در بسیاری از موارد دست‌مایه شکل‌های هویتی سیاست شده بود. این مسئله چیز جدیدی نیست و ما سال‌ها با این شیوه کسب هویت از سرکوب شیوه پوشش آگاه هستیم. هویتی که از قربانی بودن و قربانی شدن جان می‌گیرد‌.

نکته جالب در تجمع علوم پزشکی تبریز این بود که این دانشجویان به واسطه پیوند شیوه پوشش با کلیتی به نام زیستن از حق خود برای مشارکت در تعیین ضوابط زیستی خود سخن گفتند و به همین سبب به جای تاکید بر این‌که این مسئله یک هویت جنسی است، مسئله به امری همگانی تبدیل می‌شود و این به واسطه طرح شیوه‌ای نو از زندگیست که در محیط دانشگاه و خوابگاه در ارتباط با هم می‌تواند شکل بگیرد. در یکی از تجمعات قبلی این دانشگاه، دانشجویان طرح کردند که ” خوابگاه خانه ماست، نه حوزه تحت امر سیستم “.

پیوند زندگی و شیوه کنش و تلاش برای تعیین شیوه زیستن گامیست به جلو که در کمتر جایی شاهد آن هستیم.

امروز در اوج بی‌بضاعتی جریانات مختلف و عقیم ماندن دانشگاه باید هر تجربه سیاسی را با وسواس واکاوی کرد. در سال‌های اخیر، دانشگاه تجارب ناخوشایندی را پشت سرگذاشته است که به تعبیر فروید وجه مشترکی با سوگواری دارد. فروید تاکید دارد:” شدیدترین نفرت ما از اساس درون خودمان را نشانه می‌رود. احساس گناه آلود محرک بنیادین برای خلاقیت است”.

حال که از نو صدایی از بستر دانشگاه برخاسته باید به جای تلاش برای ارائه چهره‌ای قهرمان‌گونه و به ظاهر رادیکال، در پیوند با تجربه گذشته خود دست به عملی قهرمانانه بزند. دانشگاه تا زمانی که با شرم عقیم ماندگی مواجه است خود و فعالان را با باری علیل کننده مواجه می‌کند. به عبارتی دانشگاه همانقدر که از فضای پیش آمده رنج می‌برد خودش نیز قربانی شده و این یک انحراف است که نخواهیم از بار احساس شرم و گناه بیرون بیاییم. قهرمان، جهان اخلاقی خود را می‌آفریند و با پذیرش تمام محدودیت‌های خود گام در جهت تغییر می‌گذارد. کاری در حد متوسط بودگی و حتی ناچیز بودگی.

منبع: ایران فردا

https://akhbar-rooz.com/?p=153039 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x