
نازک بین-کسی نمیداند در آن شب تیره آخر زندگی مهسا(ژینا) امینی دختر جوانی اهل شهر سقز کردستان ،به هنگام شکنجه و زدن اش چه بر او گذشته است. همان طور که کسی نمیداند، لابهلای آن همه زنان ، چه کسی توانسته صدای آخرین نفسهای اش را بشنود. ادعا می شود، قاضی چه خوب و چه بداش می گوید، زندانی در نزد زندانبان امانت است و زندان برای محافظت از جان زندانی است. هر چند دیوارهای زندان ها ، مجسمه کامل جامعه ایران در عصر زمامداری جمهوری اسلامی ایران است. بازداشتگاه ها و کلانتری های اش نیز ،به جای حفاظت و نگهداری از جان فرد دستگیر شده بدون اتهام و یا با اتهام توسط نیروهای خودسر و گشت های آتش به اختیار، آئینه کامل قساوت و بیرحمی و مکان ناامنی و ایجاد وحشت برای دربندان در نظام منحط جمهوری اسلامی ایران است.
مرگ و میر همیشه در جریان زندگی وجوددارد. اما، مرگی مثل جان باختن مهسا امینی،را نمی توان به راحتی پذیرفت و با آن کنار آمد. با خود کلنجار می رفتم، اگر جهان پهلوان تختی بود، چگونه با این بی رحمی ها و قساوت ها کنار می آمد؟ هر گز، سکوت نمی کرد و مصلحت اندیشی هم در مرام و قامت پهلوانی اش نبود. ورزش آسیب دیده امروز ما، با انبوهی از ناهنجاری های ، به پهلوانانی مثل جهان پهلوان غلامرضا تختی نیاز دارد. تا مرام ، معرفت، اخلاق و طریقه همدردی را به جامعه خفته ورزش ایران آموزش، تزریق و تفهیم کند. تختی وقتی زیر خم علی اف را گرفت، به فکر نصرالئه چاه کن محله شان بود که شب را گرسنه می خوابد؟ اکنون و در این دوران ورزش مان، از پهلوانان و قهرمانان مردمی تهی شده.فقط چند نفری اند که معترض و منتقداند و بس! در دوران حکومت ولایت فقیه، گوئی همه در خواب اند . نه می بینند، نه می شنوند، و نه حرف می زنند!


شاعر بزرگ احمد شاملو سروده است : نه بخاطر آفتاب/ نه بخاطر حماسه/ بخاطر سایهٔ بام کوچکش/ بخاطر ترانهای کوچکتر از دستهای تو/ نه بخاطر جنگلها/ نه بخاطر دریا/ بخاطر یک برگ/ بخاطر یک قطره/ روشنتر از چشمهای تو/ نه بخاطر دیوارها/ بخاطر یک چپر/ نه بخاطر همه انسانها/ بخاطر نوزادِ دشمنش شاید… بخاطر تو/ بخاطر هر چیز کوچک و هر چیز پاک به خاک افتادند…



