پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

به دنبال جایگزینی مترقی برای ایران – کریم پورحمزاوی

زنان ایرانی بارها و بارها تحولات سرنوشت ساز یک قرن گذشته را در ایران رهبری کرده اند. آنچه که بايد از آن حذر کرد این است که هیچ انقلابی تا به امروز با محدود کردن خود به یک قشر، طبقه و جنسیت خاصی به پیروزی نرسیده است. انقلاب ها توسط بلوک های تاریخی ...
سنندج، دومین شب آغاز اعتراضات

بی نیاز از تقلیل گرایی امپریالیسم، زنان ایرانی بارها و بارها تحولات سرنوشت ساز یک قرن گذشته را در ایران رهبری کرده اند. آنچه که مردم و معترضین ایرانی در اعتراضات کنونی می­ بایست به یاد داشته و از آنها برحذر باشند این است که هیچ انقلابی تا به امروز با محدود کردن خود به یک قشر، طبقه و جنسیت خاصی به پیروزی نرسیده است. انقلاب ها توسط بلوک های تاریخی شکل گرفته، هدایت می­ شوند و به سرانجام می­ رسند. بلوک تاریخی چکیده ای از کل جامعه است

این مطلب بیش از آنکه از جنس «چه باید کرد» باشد از جنس آسیب شناسی اعتراضات و جنبش در حال وقوع در ایران است. از این منظر، تشبیه فیلسوف فرانسوی ژان بودریار (Jean Baudrillard)‏ تشبیهی به جا است. او در بحبوحه یازده سپتامبر و هنگامی که تحلیلگران و مفسران امر به همراه افکار عمومی و رسانه ­ها می­ دویدند تا آنچه که رخ داده را تفسیر کنند، روشنفکران را برای بهتر دیدن مسائل به خویشتن داری فرا خواند؛ از آنها خواست تا با موج به راه افتاده راه نیافتند، کمی از آن فاصله بگیرند، از دور و با حوصله بیشتری به آن بنگرند تا شرح و تحلیل بهتری از این واقعه که آمده است روابط بین الملل را به شکل دیگری تغییر داده و بر زندگی اکثر مردم جهان تاثیر بگذارد، بدهند. چنین موضع توام با شکیبایی از سوی روشنفکران ترقی خواه ایرانی از آنجا ضروری به نظر می ­رسد که دو سرنوشت ارتجاعی بر اعتراضات ترقی خواهانه کنونی در ایران سایه می ­افکند. به عبارتی: به همان اندازه که برای جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوب آن مهم است که کنترل اوضاع از دستش خارج نشده و اعتراضات مردم را سرکوب کند، برای نیروی هژمون جهان یعنی آمریکا و هم پیمانان جهانی و منطقه ای آن نیز مهم است که کنترل اعتراضات را از دست نداده تا سرنوشت آنها را به سود خود رقم زنند. از این رو، لشکر رسانه­ ای فارسی زبان قدرت های امپریالیستی و عوامل آنها در داخل کشور سعی می­ کنند از طرح شعارهای مردم در خیابان تا ساختن و القای ایدئولوژی اعتراضات تا تاکتیک های خشن و خیابانی را تحت سیطره خود داشته باشند.

انقلاب، پارازیت یا اصلاحات؟

بدون هیچ نظریه پردازی و طرح و رد احتمالات، آنچه که مد نظر مردم ایران و مورد نیاز جامعه ایران است یک انقلاب تمام عیار به مفهوم چپ و واقعی کلمه است. جایگاه ایران در ساختار و سرمایه داری جهانی جایگاهی پیرامونی که از قضا هشتاد درصد جامعه جهانی را شکل می­ دهد، می­ باشد. تا اوایل قرن بیستم هشتاد و پنج درصد مردم جهان حاشیه جهان سرمایه­ داری را به شکل مستعمرات قدرت های امپریالیستی شکل می­ دادند. [۱]  بر خلاف روشنفکری بورژوایی مسلط بر یک قرن گذشته ایران که همواره کشورهای غربی را برای توسعه ایران الگو قرار می ­دهد، جامعه ایران و توسعه ناموزون در این کشور هیچ شباهتی با الگوهای غربی و سرمایه داری توسعه یافته در این کشورها ندارد. مردم ایران در زمره هشتاد درصد از جمعیت جهانی هستند که با درآمد کمتر از ۱۰ دلار در روز زندگی خود را سپری می­ کند. از آنجایی که این ده دلار در روز هم تابع توزیع ثروت ناعادلانه در کشورهای پیرامونی است، اکثر مردم ایران در زمره پنجاه درصد از جمعیت جهان است که با روزی کمتر از ۲ دلار زندگی می­ کند.[۲]

تنها ملتی که توانست در اثر انقلاب دهه چهل میلادی از بند ساختاری عدم توسعه در پیرامون جهانی رهایی بیابد ملت چین است. چین به اعتراف سازمان ملل تنها کشوری است که توانست به شکلی بی­ سابقه میلیون ها انسان را از فقر ساختاری بیرون بکشد. اگر قرار است الگوی موفقی از لحاظ توسعه برای ایران ترسیم شود، این الگو چین و جامعه و انقلاب چین است نه کشورها و جوامع غربی. چین به لحاظ مختصات اجتماعی و سابقه رنج از سلطه استعماری و امپریالیستی و عقب نگاه داشته شدن به لحاظ صنعتی و اقتصادی نیز بسیار به ایران شبیه است. الگوی چینی از الگوی هندی و برزیلی نیز مناسب تر است چرا که بر خلاف این دو کشور از توزیع ثروت بسیار عادلانه تری برخوردار است. این نکته از این لحاظ مهم است که تمامی پروژه های توسعه در یک قرن گذشته در ایران به این دلیل به شکست انجامیده­ اند که موضوع اختلاف طبقاتی یا در اصل مرکز کوچک و حاشیه فقیر گسترده در ایران را دست نخورده باقی گذاشته اند.

هرگونه تحلیلی که قطب نمای خود را جامعه ایران و نیازهای بومی آن قرار ندهد یا نادرست و محکوم به شکست بوده یا در فلک تبلیغ قدرت های امپریالیستی و اعمال سیاست های آنها در ایران می ­چرخد. اگر به شعارهای مردم ایران در خیابان ها رجوع کنیم، از همان جنبش سبز که بیشتر به جنبش طبقه متوسط هم معروف بود شعارها و خواسته های مردم شعارهای انقلابی بود. شعارهای اعتراضات کنونی در ایران به مراتب رادیکالتر و انقلابی تر از جنبش سبز است. این امر به خودی خود نشانگر شکست پروژه اصلاحات و اتمام آن در ایران است.

پروژه اصلاحات، بر خلاف تحلیلی که رایج است، یک «دروغ» و فریب کاری نبود. پروژه اصلاحات پروژه ای بود که از ابتدا تا انتهای آن در ایران پیاده شد. هیچ پروژه ای در ایران نمی ­توانست مانند «اصلاحات» مالکیت عمومی در ایران را در هم نوردیده و اموال عمومی را به سود بخش خصوصی و طبقه سرمایه دار و رانت خوار غارت کند. در موازات فقیرتر کردن جامعه ایران نیز جمهوری اسلامی با اصلاحات خود (و البته آنچنان که مورد نیاز بازار نولیبرال است) نسبت به حقوق بدیهی مانند حجاب، روابط جنسیتی و انتقاد سیاسی مدارا تر شد. در نتیجه، اصلاحات و مدارایی که هم قرین آن بود بهانه ای شدند برای مشروعیت بخشیدن به سرکوب اعتراضات مشروعی که لاجرم خواسته­ های انقلابی دارند. بدون شک در موازات استثمار بیش از پیش نیروی کار در نوع جدید سرمایه داری (نولیبرال) در ایران، کارگران و کارمندان و بازنشستگان سهم بسزایی در این سرکوب ها داشتند.

اما حکایت ایران حکایت ملتی تاثیر ناپذیر از چارچوب منطقه ای و ساختار و هژمونی جهانی نیست.  بلکه جدا کردن قهرآمیز مردم ایران از اقتصاد و مناسبات جهانی از طریق تحریم ها نیز توسط همین ساختار و هژمونی جهانی صورت می ­گیرد. داستان توسعه ناموزون ما در دویست سال گذشته داستان عقب نگاه داشتن همه جانبه ایران توسط قدرت های امپریالیستی است. ایران قفقاز را طی دو جنگ تحمیلی و فاجعه آمیز در اوایل قرن نوزدهم به روسیه تزاری باخت. در اواسط همان قرن هرات را به انگلیس باخت. سلطه سیاسی و اقتصادی انگلستان در ایران تا حدی بود که در اواخر قرن نوزدهم، این سلطه هم نوع کشاورزی ما برای بازار جهانی و پدید آمدن طبقه بورژوای وابسته به انگلیس را تعیین می­ کرد و هم قحطی و گرسنگی را بر جامعه ایران تحمیل می­ کرد. هرگونه تحلیلی که دلایل نافرجام ماندن انقلاب مشروطه در اوایل قرن بیستم را بدون در نظر گرفتن سلطه انگلستان و روسیه بر ایران بسنجد، تحلیلی نیمه کاره است. بناپارتیسم رضا خان نه تنها بر ویرانه های انقلاب مشروطه که بر جنازه های نیمی از جمعیت ایران در اثر قحطی تحمیل شده از سوی انگلستان پدید آمد. همان بناپارتیسم توسعه گر (Developmental) نیز نه با دستان مردم ایران که توسط نیروهای اشغال کننده ایران یعنی انگلستان و روسیه و آمریکا خلع و با فرزند ۱۸ ساله و حرف گوش کن او عوض شد. مردم ایران لازم نبود در بحران ۵۷، شاه را از کشور بیرون کنند چرا که همان کار را در سال ۱۳۳۲ انجام داده و از قضا در همان سال یکی از دموکراتیک ترین حکومت ها را در تاریخ معاصر خود داشتند. همان حکومت را آمریکا و انگلستان با کودتا ساقط کردند، حکومتی نظامی بر سر کار آورده و شاه را به کشور بازگرداندند. از آن پس تا بحران ۱۳۵۷، ایران به عرصه اعمال دکترین «امنیت ملی» آمریکا تبدیل شده و هزاران نظامی آمریکایی برای سیخ زدن به اتحاد جماهیر شوروی از طریق ایران در این کشور مستقر شدند. بحران ۵۷، و روی کار آمدن تنها حکومت دینی جهان در ایران تنها فرانکنشتاینی بود که از رحم سیاست های جنگ سرد آمریکا در ایران زاده شد. از آن زمان تا به امروز نیز جامعه ایران برای کار نکرده توسط آمریکا تحت مجازات های متعدد قرار دارد. این مجازات ها از اعمال جنگ نیابتی بر علیه مردم ایران تا ترور شخصیت های متفاوت در این جامعه تا تحریم همه جانبه ای که حتی داروهای سرطانی را هم بر بیماران ایرانی ممنوع می­ کند را شامل می­ شوند. تمامی این جنایت ها بر علیه مردم ایران نیز با یک پارازیت و از طریق کارمندان ایرانی کشورهای امپریالیستی در رسانه های آنها توجیه می­ شوند: «مخالفت با جمهوری اسلامی».

چالش های ترقی خواهی در اعتراضات

آنچه که از حرکت دیالکتیکی دویست سال گذشته در رابطه با ایران و سلطه­ های امپریالیستی بر مردم این کشور برداشت می ­شود این است که هر تحول مترقی و متناسب با نیازهای بومی جامعه ایران می ­بایست نیم نگاهی نیز به تاثیر گذاری قدرت های امپریالیستی در این کشور و اعمال سیاست های آنها در ایران داشته باشد. پارازیت های اعمال شده از سوی این سلطه ها نیز در اعتراضات فعلی به قوت خود باقی هستند. در نهایت آنچه که آمریکا از ایران می­ خواهد این است که مجموعه نولیبرال حاکم فعلی که زبانی ضد آمریکایی دارند را با مجموعه نولیبرالی که مورد اعتماد آمریکا باشند عوض کند. یعنی تحولی که علیرغم تحمل چندین دهه تحریم و جنگ و جان باختن و زندانی شدن بسیاری از معترضین در ایران، هیچ چیز برای مردم ایران نداشته باشد و هیچکدام از مشکلات و معضلات این جامعه را معالجه نکند. در یک کلام، آمریکا هم مانند جمهوری اسلامی این اعتراضات را انقلاب عقیمی می خواهد که برای مردم ایران نتایجی ارتجاعی داشته باشد.

در راستای اهداف ذکر شده، و آنچنان که از پارازیت های رسانه های خارجی فارسی زبان استنباط می ­شود، برای آمریکا مهم است که این اعتراضات درباره خصوصی سازی ها، غارت اموال عمومی توسط بخش خصوصی، فقیرتر شدن مردم ایران، نابودی صنایع توسط باز کردن درهای اقتصادی به روی شرکت های غول پیکر جهانی و غیره نباشد. چرا که جمهوری اسلامی در همان وهله نخست تمامی این سیاست ها را یا در همکاری با سازمان های بین المللی آمریکایی مانند صندوق بین المللی پول اعمال کرده یا تحت فشار آن نهادها.[۳] لذا، کل اعتراضات در ایران و درد ساختاری این جامعه­ ی به خشم و خروش آمده در رسانه های هژمونیک به حق بدیهی و نه غائی «کشف حجاب» تقلیل داده می­ شود. کل اعتراضات و خواسته های قیام کنندگان به اعتراض به قتل یکی از قربانیان این جنبش تقلیل داده می ­شود. تاکتیک های ترویج داده شده در خیابان ها به هرج و مرج طلبی و آتش زدن آمبولانس ها سوق داده و تبلیغ می­ شوند. رسانه های وابسته به عربستان، کشوری که زنان در آن تا چهار سال پیش به لحاظ قانونی اجازه رانندگی نداشتند و امروزه به لحاظ عملی اجازه رانندگی ندارند، به یکباره به مخاطبین ایرانی و جهانی خود یادآور می­ شوند که اعتراضات ایران، اعتراضات بر علیه حجاب اجباری است. منبع رسانه های وابسته به عربستان و اسرائیل هم طبق معمول فرزند شاه و مصاحبه های ایشان است.

تنها صحبت کردن با کسانی که در خیابان های ایران در حال اعتراض هستند کافی است تا بدانیم علیرغم تقلیل گرایی و منحرف سازی رسانه های امپریالیستی و حکومت های آنان، مردم ایران همان مردمی هستند که در امتداد یک قرن گذشته همواره در حال انقلاب بوده اند. بی نیاز از تقلیل گرایی امپریالیسم، زنان ایرانی بارها و بارها تحولات سرنوشت ساز یک قرن گذشته را در ایران رهبری کرده اند. آنچه که مردم و معترضین ایرانی در اعتراضات کنونی می­ بایست به یاد داشته و از آنها برحذر باشند این است که هیچ انقلابی تا به امروز با محدود کردن خود به یک قشر، طبقه و جنسیت خاصی به پیروزی نرسیده است. انقلاب ها توسط بلوک های تاریخی شکل گرفته، هدایت می­ شوند و به سرانجام می­ رسند. بلوک تاریخی چکیده ای از کل جامعه است. خواسته های یک بلوک همانطور که خواسته های برحق زنان را در خود جای می­ دهد خواسته های کارگران، کارمندان، دهقانان، بازاریان، دینمداران و غیره را نیز در زیر چتر خود جای داده و برای ریشه کن کردن ساختاری قدیمی و ناکارآمد گام برداشته تا ساختار مترقی خود را بنا سازد. هرگونه محصور سازی اعتراضات به یک قشر خاص به تعبیر اندیشمند مارکسیست آنتونیو گرامشی یک نوع «طائفه گرایی» است، نه انقلاب. طائفه گرایی ها نیز محکوم به شکست هستند و این همان چیزی است که هردوی جمهوری اسلامی و آمریکا می­ خواهد.          


[۱] Arrighi, G. (2006). The Long Twentieth Century. London: Verso, p 53.

[۲] Phillips, P. (2018). Giants: The Global Power Elite. New York: Seven Stories Press, p 2.

[۳] IMF. (2018). Islamic Republic of Iran. IMF Country Report No. 18/93.

در این گزارش سازمان بین المللی پول از اصلاح شیوه پرداخت بازنشستگی تا اخذ مالیات تا برداشتن سوبسید از بنزین و بازنگری نحوه پرداخت یارانه ها را به جمهوری اسلامی توصیه می­ کند. جمهوری اسلامی نیز توسط هر دو دولت روحانی و رئیسی این توصیه ها را اعمال کرد

* کریم پورحمزاوی پژوهشگر اقتصاد سیاسی و عضو دفتر مطالعات خاورمیانه و آفریقا در دانشگاه ماکوری استرالیا است. او نویسنده‌ی کتاب‌های داعش: خاورمیانه در آتش جهادگرایان و افراط گرایی در چند نگاه به زبان فارسی و کتاب Extremism and Orientalism: Collection of Essays on the Middle East به زبان انگلیسی است.

https://akhbar-rooz.com/?p=171413 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x