جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

خیزش زن، زندگی، آزادی؛ بر بستر کدام استراتژی؟ – سحر صبا

دو هفته از خیزش سراسری در اعتراض به  قتل عمد مهسا امینی به اتهام بد حجابی تحت نام  “زن، زندگی، آزادی” می گذرد. ابعاد اتحاد و همبستگی این جنبش هر روز وسیعتر شده، و از نظر جهانی تا به امروز حمایتهای بی نظیری را با خود بهمراه داشته است. در دل این جنبش توده ای در جوش و خروش زنان مبارز و جسور نقش تعیین کننده ایی دارند.

جنبشی که امروز پر توان بر علیه نظام جمهوری اسلامی در جریان است تنها به این دلیل نیست که فقط زنان در این نظام مورد سرکوب و ستم قرار گرفته اند. بلکه به جز حامیان و سرسپردگان به رژیم هیچ بخشی از جامعه از گزند سرکوب این مزدوران سرمایه به قدرت رسیده مصون نمانده است. قتل عام زنان و مردان انقلابی و کمونیست که رژیم در دهه ۶۰ و ۶۷ مرتکب شد، نشان از سر کار آمدن رژیمی داشت، که اساس حکومت خود را برای سرکوب انقلاب و حفظ سیستم سرمایه داری و منافع امپریالیست ها در ایران تعریف نمود و برای رسیدن به چنین هدفی میبایست تا با سرکوب و اختناق ، دیکتاتوری رژیم پهلوی را نه تنها تداوم بخشد بلکه آنرا با شدت بیشتر و وحشیانه تر از گذشته اعمال نماید. زیرا اینبار با مردم انقلابی و طبقه کارگری روبرو بود که تجربه یک قیام عظیم را از سر گذرانده و به نیروی طبقاتی خویش ایمان آورده بودند. بهمین دلیل، رژیم تنها راه موجودیت و تثبیت خود را در سرکوب عریان و وحشیانه جستجو نمود. زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه ایران و اینکه در دستاوردهای انقلاب نقش اساسی و کلیدی داشتند، اولین نیرویی بودند که در ۸ مارس ۵۷ در یک تظاهرات عظیم به اعتراض به حجاب اجباری برعلیه حکومت جمهوری اسلامی به مبارزه برخاستند. رژیم سرکوب زنان را از همان فردای بر سر کار آمدنش با یورش وحشیانه آغاز کرد و با تدوین ارتجاعی ترین قوانین ضد زن و تبعیض آمیز زنان را مورد سرکوبهای سیستماتیک و تبعیض جنسیتی قرار داد.

بدون شک تدوین قوانین نهادینه شده ارتجاعی زن ستیز نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی یکی از سیاه ترین دوران تاریخی را برای زنان ایران رقم زد. با وضع این قوانین بود که زنان از پایه ای ترین حقوق انسانی خویش محروم شدند. حق آزادی پوشش، حق کار، حق سفر، حق طلاق، حق حضانت کودکان و مسایل مربوط به ارث، جدا سازی وسایل عمومی نقلیه، جدا سازی مراکز آموزشی، منع شرکت زنان در رشته های تخصصی و تصویب قوانینی ارتجاعی از جمله کاهش سن ازدواج دختران به ٩ سالگی، همه اینها در مدت زمان کوتاهی با گسترش ضرب و شتم و اعدام و سنگسار با قساوت تمام بر زنان تحمیل شد.

عدم توجه به نیاز ها و خواست های رفاهی نیمی از جمعیت جامعه افزون یافت. “فقر و گرسنگی” و “آسیب های اجتماعی ” ، “زنان خیابان خواب”، ” قتلهای ناموسی”، “کودک همسری” و “رحم اجاره ایی”….. پدیده های متداولی شدند و تن فروشی و تجارت سکس و صدور زن به کشورهای همسایه روز به روز پر رونق تر شد.

تا جائیکه به بازار کار و استثمار زنان کارگر بر میگردد، با ادغام اقتصاد ایران در بازار جهانی و روند رو به گسترش آن زنان کارگر در زمره بیحقوق ترین و ارزانترین بخش طبقه قرار گرفته و شکننده ترین موقعیت را در بازار کار مزدی کسب نموده اند. تبعیضات جنسی و نابرابریهای حقوقی که فرو دستی اجتماعی زن در ایران را نهادینه می کنند به سرمایه داری در این کشور این اجازه را داده که بدون هیچگونه محدودیتی از ذخیره کار فوق ارزان و منعطف زنان بهره و انباشت سرمایه نماید.

زنان کارگر که عمدتا در کارگاههای کوچک زیر ۱۰ نفر که کارگران آن تحت هیچ پوشش اجتماعی قرار ندارند و مشمول قانون کار نمی باشند، شاغلند و تحمیل قراردادهای موقت در مقیاس وسیع و سراسری و محروم ساختن این دسته از کارگران از بیمه بیکاری، رایج ساختن شرکت های پیمانکاری، ادامه خصوصی سازی ها، اخراج ها و بیکارسازی وسیع کارگران و متراکم تر ساختن صف چند میلیونی نیروی ذخیره کار، شمه ای از تعرضات پی درپی و سیستماتیک طبقه سرمایه دار علیه طبقه کارگر است، که در این میان زنان کارگر بیشترین آسیب را دیده وموقعیت فرو دستشان را در عرصه کار جاودانه نموده، در اجتماع و خانواده نیز در معرض اجحاف و نابرابری قوانین عمومی قرار دارند.

باز گرداندن زنان به کنج خانه و محروم ساختن آنها از اشتغال، وابسته کردن هر چه بیشتر آنها از نظر اقتصادی به مردان، خشونت و سرکوب روز افزون بر آنها، بخصوص نهادینه شدن کنترل مردان بر زندگی زنان به مدد قوانین اسلامی دست مردان در تمام امورات و شئونات زندگی زنان را باز گذاشته، و باعث تقویت مرد سالاری و تحکیم نا برابری بین زنان و مردان گردیده است.

با بحرانهای اقتصادی پیش رو، تورم و گرانی سرسام آور که فقر و فلاکت و گرسنگی را به کارگران و خانواده ها در سطح میلیونی تحمیل نموده، باز هم این زنان کارگر و خانواده های کارگری هستند که مجبورند بار بیشتر این بحران را بر دوش بکشند. زنان کارگر ضمن اینکه به کارهای حاشیه ایی و موقت و مقاطعه کاریی رانده شده اند دستمزدی هم که به آنها تعلق می گیرد، پائین تر از دستمزدهائی است که به مردان کارگر پرداخت می شود. دستمزدهائی که امروزه در برخی از واحدهای تولیدی به کارگران زن پرداخت می شود، در بسیاری موارد از یک چهارم دستمزدهای ناچیز رسمی و تعیین شده نیز پائین تر است. اما در این میان وضعیت زنان کارگر که اغلب نیز سرپرست خانواده اند در طول بحرانهای اقتصادی به مراتب اسفبارتر و با محرومیت و ستمکشی بیشتری روبرواست، زیرا که آنان بار ستم مضاعفی را نیز یدک می کشند. کارگر زن که در محیط کار تبعیض ونابرابری را با گوشت و پوست خود لمس می کند، بیرون از کارخانه نیز با آن درگیر و مواجه است. جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام ارتجاعی زن ستیز این تبعیضات و نابرابری ها را در ابعاد وسیعی تشدید نموده و به آن پوشش قانونی داده است.

اساس و جوهر این خیزش که زنان سُکان حرکت آن را بدست گرفته اند، ریشه در نابرابریهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ای دارد که چهار دهه است دامن زنان را گرفته و زمینه های عینی و ذهنی را برای همچنین حرکت عظیمی آماده نموده است. 

زنان در خیزشهای دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ و در خیزشهای بعدی از جمله: خیزشهای خوزستان و اصفهان و بلوچستان … بطور واقعی نقش انقلابی و رزمنده را در مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی ادا نمودند  و با سر دادن شعار ” اصلاح طلب و اصولگرا دیگر تمومه ماجرا” حاکمیت جمهوری اسلامی را نشانه گرفتند و در این راستا هم بهای سنگینی از زندان، شکنجه و اعدام پرداختند.  در یک دهه گذشته نقش مبارزاتی زنان در صفوف اول جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش معلمان، بازنشستگان، در حرکتهای اعتراضی پرستاران بوِیژه در دوران پاندمیک کرونایی، در جنبش دانشجویی و بخشا در جنبش کارگری حمایت و یاری رساندن خانواده های کارگری بویژه نقش زنان در حمایت از اعتصابات و اعتراضات کارگری جزء مبارزات درخشان زنان بر علیه نابرابری و کسب مطالبات و خواستهایشان بوده است. این مبارزات پرتوان زنان در زیر سر نیزه های نظام فاشیستی جمهوری اسلامی سرکوبگر نه فقط محرکه اصلی خیزش “زن، زندگی، آزادی” را رقم زده بلکه به دنیا هم ثابت نموده که هیچ نظام دیکتاتوری براحتی نخواهد توانست بر نیمی از جمعیت یک جامعه خط بطلان بکشد.

امروز زنان جسور و آگاه مصمم تر از هر زمان دیگر بر این واقفند که در میدان مبارزه و حرکت توده ای ست که زنان آزاده قیودی را که قوانین شرع و عرف برایشان مقرر کرده تماما زیر پا گرفته و در همه سنگرهای نبرد شانه به شانه مردان پیش می روند؛ در صف مقدم مبارزه مشت بلند کرده و برای آزادی خود و جامعه فریاد می زنند و تعرضات نیروهای انتظامی و امنیتی و اراذل و اوباش مزدور رژیم را دفع می کنند. در دل این مبارزه عظیم است که در کنار مطالبات دیگر حجاب اجباری را با برافکندن روسریها و آتش زدن آن به نمایش می گذارند.  

در این چند روز مردم جهان نه تنها اراده زنان آزاده ایران را در تغییر سرنوشت خود بلکه همراهی و همگامی جامعه با آنان را به چشم خود دیدند. زنان با عزمی راسخ در کنار مردان آزاده با مبارزه ایی امان ناپذیر برای رفع ستم جنسیتی و طبقاتی بپا خاسته اند و با به مصاف طلبیدن  رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی خواهان بر کناری آن شده اند.

قطعا غیر از این نمی تواند باشد؟ جمهوری اسلامی در همان آغاز کار خود دوران سرکوب همه جانبه در جامعه را با تعرض به حقوق زنان آغاز کرد، و به مدت بیش از چهار دهه هر یورشی به موقعیت زن را پیش در آمد سرکوب های همه جانبه تری در جامعه نمود. پس تعجبی نیست که شرکت وسیع و تعیین کننده ی زنان در خیزش اخیر، پس از چهل سال کشمکش روزمره با رژیم حاکم، شاخص پایان عمر این رژیم گردد؛ جای حیرت نیست که در ایران جامعه معیار آزادی خود را در آزادی زنان بجوید.

از سوی دیگر، زنان مبارزی که امروز خیابان های شهر را به اختیار خود در آورده اند سرنوشت مبارزه را نیز به کف گرفته اند، و دیگر دست هر نیروئی که به سمت آنان دراز شود را نخواهند فشرد، دیگر به ابزار پیش برد سیاست های اصلاح طلبان رژیم مبدل نخواهند شد. چهار دهه تجربه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی با جناح های مختلف آن بویژه آزمون بیش از ده سال وعده های پوچ اصلاح طلبان رژیم و سترونی سیاست بازی های حامیان آنها در اپوزیسیون را ثابت نمود. و از سوی دیگر، هر چند نسل جدید انقلاب ۵۷ را تجربه نکرده اند اما آموزه های گرانبهای آن از یکسوهمراه با رشد اجتماعی و سیاسی، بالا رفتن سطح آگاهی زنان، و از سوی دیگر در قدرت قرار گرفتن رژیم مستبد اسلامی که همه تلاشش تبدیل زن به نیمه انسان بوده است، از تقابل این دو پدیده  است که جنبش زنان با تمام افت و خیزیها و ممانعتهایی که بر سر راه داشته و دارد شکل گرفته است که ماحصل آن امروز نسلی را با خود بهمراه دارد که از مبارزه مُداوم و روزمره برای دست یابی به برابری در حقوق فردی و کسب آزادی لحظه ای از پا ننشسته است. تا به امروز که به عنوان یک جنبش پر خروش در کف خیابانها در جریان است با پشت سر گذاشتن ممنوعیت ها و خط قرمزها، چه قانونی و چه عرفی یا مذهبی، با سر دادن شعار ” با اتحاد و همبستگی سراسری است که می توانیم پایان حکومت جمهوری اسلامی را جشن بگیریم، خیابان سنگر ماست” و در مبارزه ایی بی امان و تعطیل ناپذیر کل نظام حاکم را مورد هدف قرار داده اند.

از آنجائیکه قتل عمد مهسا امینی به دلیل بد حجابی انگیزه ایی شد تا ستم جنیستی و طبقاتی چند دهه بر زنان به شکل خیزشی پر قدرت خود را نشان دهد، اما این جنبش را باید در همان چار چوب مطالبات و خواستهای بنیادی زنان دید و بررسی نمود، نمی توان فقط به حجاب که یکی از اجحافات بر زنان است آن را تقلیل داد. سرکوب و پایمال نمودن حق و حقوق زنان و به فقر و تنگدستی کشاندن آنها در طول حکومت ننگین نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی در تضاد قهر آمیزی در این خیزش ” زن، زندگی، آزادی” خود را در عرصه سیاست نشان داده و بازتاب آن تناقضات و تقابلاتی است که از منظر طبقاتی در زیر بنای اقتصادی جامعه تنیده شده است.

نکته قابل توجه دیگر اینکه؛ اگرچه درست است که زنان به طورعام از زن ستیزی و ستمی که بر آنها اعمال شده ازدرد مشترکی رنج میبرند و در مبارزه با آن و به عقب راند نش ذینفعند، اما بخش وسیعی از زنان که منفعت طبقاتی آنها به طبقه کارگر گره خورده و اکثریت را هم تشکیل می دهند، علاوه بر تبعیض وآپارتاید جنسی از ستم مضاعفی هم رنج میبرند که برای زنان طبقات مرفه و متوسط نا آشناست طبیعتا زنان کارگر و زنان خانواده های کارگری و زحمتکش جامعه، زنانی که قادر به سیر کردن کودکان تحت تکلف خود نیستند، زنانی که زیر سقف کارگاهها با حداقل دستمزد و استثمار وحشیانه  روبروند و زنانی که برای سیر کردن خود و فرزندانشان ناگزیر تن به تن فروشی می دهند، برخورداری این زنان از مطالبات و خواستهای اقتصادی-سیاسی و اجتماعی آنها که ریشه در مناسبات نابرابر نظام سرمایه داری دارد قطعا تحت قوانین رفرمیستی وفرمایشی دیگر قابل حل نخواهد بود. در بستر مبارزات جاری این خیزش کم نیستند جریانات و دار و دسته هایی که با اعمال سیاستی همچون عریان نمودن بدن زنان و یا سر دادن شعار انقلاب بعدی زنانه است اعتراض خود را در برپایی جامعه ایی سکولار بدون دست بردن به بنیانهای سرمایه داری به نمایش گذاشته، در پی آنند این حرکت گسترده را به خواستهای محدود رفرمیستی تقلیل دهند و بدون تعرض به مناسبات سرمایه داری فراخوان سرنگونی جمهوری اسلامی را سر میدهند. این شیوه از مبارزه ناسالم نشان از ابتذال سیاسی و بن بست این جریانات را دارد. علیرغم اینکه نوع مبارزه و عملکردشان کمکی به مبارزات برحق زنان نمی نماید، بلکه جنبش زنان را به کجراهه برده و آب به آسیاب بورژوازی میریزند.

شرکت گسترده زنان در این خیزش و هدایت رو به جلو آن نشان داده است که بدون وجود آنها و خواستهای برابری طلبانه شان هیچ جنبشی متحقق نخواهد شد و آنها پای ثابت و بی چون و چرای هر تحرکی برای رهائی از چنگال دیکتاتوری و ایجاد جامعه ای مبتنی بر برابری و آزادی اند. نقش انقلابی و مصمم به باورهایشان، افق و راه کار تازه ای پیش روی جامعه گشاده است. سرانجام با حضور سرنوشت ساز خود در عرصه یک مبارزه عظیم در جامعه زمینه را بسوی ایجاد تشکل های توده ای و هدایت این جنبش تسهیل خواهند نمود. از سوی دیگر، آن ها با مشارکت وسیع و تعیین کننده شان در خیزش ” زن، زندگی ، آزادی”، با نقش انکار ناپذیز خود در رادیکال کردن آن نشان داده اند که در راه تحقق برابری جنسیتی و طبقاتیشان با نظم و ساختار سیاسی حاکم مواجه اند و این مانع را باید از سر راه بردارند.

این کشمکش تاریخی واین تحول اجتماعی تحت نام خیزش ” زن، زندگی ،آزادی” مبارزه ایی است که روی به جلو دارد، نقطه پیشرفت وتکامل اجتماعی هر جامعه ای را می توان به نسبت پس و پیشرروی این مبارزه محک زد، زیرا که این جنبش با توجه به علل، انگیزه ها و واقعیت های مادی ومطالبات آن درکلیت خود از خصلت بسیارقوی طبقاتی برخوردار است. این جنبش با تداوم در این مدت نشان داده است که بدرجه ایی از سازمانیابی برخوردار است، اما این جنبش با این پتانسیل  نیاز مبرم به سازماندهی و تشکل یابی در سطح وسیعتری را دارد. فعالین آگاه و پیشرو این جنبش باید عملیاتی نمودن آگاهی های موجود در میان توده های شرکت کننده در خیزش را در دستور خود قرار داده و از این طریق به امر سازمانیابی بپردازند. با سازمان دادن تشکلهای محلی در هر شهر و پیوند این تشکلها بهم امکان یک تشکل سراسری را ایجاد نمایند. در واقع  این تشکلها چه محلی و چه تشکل سراسری مرکز ثقلی خواهند بود که مبارزات را با طرح خواستها و مطالبات اساسی جنبش سمت و سو دهند. با اتکاء به این تشکلها است که می توان دستاوردهای خیزش را حفظ نمود، جلو دستگریهای گسترده را گرفت، از میزان کشت و کشتار و به قتل رساندن مبارزین در کف خیابان کاست، آزادی فعالین کارگری در بند و دیگر زندانیان سیاسی را با سازمان دادن حرکتهای توده ایی در جلو زندانها تا جائیکه فقط خواست خانواده های زندانی نباشد و به خواست اکثریت جامعه تبدیل شود را در دستور قرار داد و سازمان داد. از دیگر نکته قوت ایجاد این تشکلها این خواهد بود، که بطور استراتژیکی می توان در رابطه با ترفندهایی که رژیم برای درهم  شکستن این مبارزات در دستور خود قرار داده مقابله نمود. قدرت هر حرکت و جنبشی در سازمان یافتن و متشکل شدن آن است، این را تاریخ هر انقلابی ثابت نموده است.

از دیگر نکته قوتهای این خیزش بازتاب آن در سطح بین المللی است، که از دو جهت در تقویت این خیزش تاثیر گذار می باشد، اول اینکه توجه دادن جهان به این مبارزات بویژه مبارزه چشمگیر زنان ، دوم اینکه تقویت همبستگی جهانی و پیوند جنبش زنان ایران با جنبش زنان دیگر کشورها.     

سرشت توده ای این جنبش در این مدت کوتاه بسرعت اجتماعی شده و از سوی دیگر، افق و چشم انداز آن بویژه با مبارزات زنان به عنوان پیشتازان این حرکت با توجه به حمایتهای بین المللی از طرف کشورهای مختلف فراملی شده است. دلیلش هم این است که تبعیض و آپارتاید جنسی در مورد زنان امری جهانی است از اینرو نمی توان بدون در نظر گرفتن جنبه های جهان شمول آن در امر این همبستگی سخنی به میان آورد. با تداوم این جنبش و همبستگی بین المللی اخیر باید تلاش نمود سنتهای جنبش سوسیالیستی زنان و مبارزات زنان کارگر در آمریکا متصل به مبارزات زنان کارگر در آلمان و روسیه و …. را در روند این جنبش با تقویت گرایش سوسیالیستی آن زنده نمود، و به آن سمت و سوی انترناسیونالیستی داد. در این شرایط که انعکاس مبارزات زنان ایران این همبستگی جهانی را با خود بهمراه داشته است، این را پیش روی سوسیالیستهای جنبش زنان می گذارد که ارتباطات نزدیک در راستای این همبستگی با جریانات سوسیالیست زنان افغانستان، لبنان، عراق، پاکستان، ترکیه، مصر، فلسطین ، شیلی و …..را برقرار نمایند. 

در این شکی نیست، که اکثریت این جنبش در کف خیابان را کسانی را شامل میشود که به عناوین مختلف از ستم و استثمار نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی صدمه دیده و جانشان به لبشان رسیده است و از نظر طبقاتی منفعت آنها به منفعت طبقه ایی گره خورده که حرف اول را میزند. تجربه تاریخی نشان داده است و بر کسی پوشیده نیست که به سرانجام رساندن این حرکت و تغییر توارن قوا در مسیر حرکت انقلابی فقط در دستان پر توان طبقه کارگر و به میدان آمدن آن با فراخوان اعتصابات سراسری تحقق خواهد یافت، زمانیکه شاهرگهای اقتصادی نظام استثمار گر جمهوری اسلامی بدست طبقه ایی که گورکن این نظام خواهد بود قطع شود، آنموقع است که بطوراستراتژیکی تمام مبارزات اقشار مختلف و دیگر جنبشهای اجتماعی جامعه از جمله زنان در پیوند با این طبقه و پیشتازی آن تحت هدایت قرارگرفته و تضمین کننده فرستادن رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی به زباله دان تاریخ خواهد بود، همانطور که بیش از چهار دهه قبل این رسالت تاریخی را در مورد حکومت رژیم شاهنشاهی به انجام رساند.

https://akhbar-rooz.com/?p=171473 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
1 سال قبل

استراتژی.
این جنبش سرچشمه از مبارزان کوبانی علیه داعش می‌گیرد ، از این جهت با توانایی خارق العاده ای دوام خواهد یافت و به مناطق اسلامی سرایت خواهد یافت .
این بدین معنی است که این جنبش دشمنان منطقه ای” حکومت های اسلامی” هم خواهد داشت و جنبشی است طولانی و متداوم خواهد شد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x