ترانهای از : بِن سالومو ( Ben Salomo )
من همراه با مردمِ ایران آرزو میکنم که
تا آن زمان که آرزوهای آنان تحقّق یابد.
در این روزها آرزو میکنم
که آدمها در این سرزمین [ آلمان ] سر انجام ببینند
که چهگونه مردم در ایران از سوی رژیم به زیرِ یوغ کشیده می شوند.
من آرزو میکنم که زندهگیِ زنان در آنجا بهتر شود.
مهسا امینی آخرین کسی باشد که در زندان جان میبازد.
من آرزو میکنم که رقصیدن در خیابانهای تهران فقط جشنگرفتن نامیده شود
و پیامدِ دست به هم دادنها، عشق باشد و نه سرکوبِ حکومتی.
من آرزو میکنم برای همهی آنهایی که نمیتوانند آرزو کنند
زیرا که در زنداناند همچون در فیلمهای ترسناک.
من آرزو میکنم که ما صدای این انسانها شویم
هنگامی که آنها به خاطرِ آرزوهایشان به زندان افکنده میشوند.
من آرزو میکنم که ” شروین حاجیپور ” زنده بمانَد
و آرزوهایش جهان را درنَوَردند و به هدفهایشان برسند.
من آرزو میکنم که رَپِ آلمان همبستهگیاش را اعلام کند
گوشها بیحس شدهاند اینگونه که تقریباً همه سکوت میکنند.
من آرزوی اعتراضهای تودهیی را ابنجا [ آلمان ] در خیابانهایمان دارم
همچون در گذشته در زمانِ ” زندهگی سیاهپوست ارزش دارد “.
منتظرِ چه هستید؟
من آروز میکنم که آنا لِنا [ آ. لِ. بِربوک، وزیرِ خارجهی آلمان ] موهایش را بِبُرّد
و آشکارا نام بِبَرَد از آن ایدئولوژی، که زنان سالها است از آن رنج میبرند.
من آرزوهای آنها را آرزو می کنم، ولی این دیگر کافی نیست.
اگر که گفتارها با کردار همراه نشوند اینجملهها ارزشی ندارند.
از خود میپرسم که چرا ما بابتِ این از خانه بیرون نمیزنیم
ولی بر ضدّ اسراییل ناگهان همهی ما به پا میخیزیم،
من آرزو میکنم پایانِ این دَغَلبازی را.
آن فرقِ باریک میانِ دوست و دشمن، خود را کاملاً در این نشان میدهد
که چه کس امروز سکوت میکند.
و آخرین امید، آن ” برایِ ” است، برای آرزوهایشان و برای آزادی، آزادی، آزادی
برای آرزوهایشان و برای آزادی آزادی آزادی آزادی
برای آرزوهایشان و برای آزادی آزادی آزادی آزادی …
ــــــــــ
محمّدرضا مهجوریان
آفرین بر خواننده، آفرین بر رضا مهجوریان و ترجمه خوب و شعر گونه اش.