انقلاب علیه حکومتِ دینی، ــ با شاخصههای رانتی، نفتی، نظامی، توتالیتر و.. ـ پدیدهای نو و تازه در جهانِ مدرنِ پس از رنسانس است پس در بسترِ خود مضمونها، تجربهها، شکل و محتواهای نو آفریده و برای توضیحِ و تبیینِ نظری خود به مفاهیم و نظریههای نو در عرصه تئوری انقلاب نیاز دارد
پیشدرآمد
محتوای محوری و اصلی همهی انقلابهای جهان سرنگونی نظامِ مسلط است اما شکل، نتیجه، فکریه، چگونگی، روند، شعارها و برنامهها، ساختارِ دموکراتیک یا غیردموکراتیکِ آلترناتیو انقلابها، نه یکسان که رنگارنگ است چرا که در جامعه محتوای واحد در شکلهای متکثر و متنوع تحقق مییابد. چنین است که انقلابها از سوئی شاخصههای مشترک دارند و از دیگر سو شاخصههائی که آنها را از یک دیگر متمایز میکند.
انقلاب کنونی ایران را نه تنها با نظریهها، مفاهیم و شاخصههای مشترکِ برآمده از انقلاب های گذشته که بعلاوه با شناختِ شاخصهها، روند و محتوای نو و تازهی آن تحلیل میتوان کرد چرا که ایرانیان در انقلابی که در حالِ شدن و شکلگیری است، دستاندرکارِ خلقِ شکلِ تازه و نوینی از انقلاب هستند که تمایز خود را از دیگر انقلابها تا حد بالائی از ساختارِ واقعی و محتوای قانونی و ایدئولوژیکِ نظامِ مسلط میگیرد. در بخشِ چند شاخصه این یادداشت به برخی شاخصههای متمایزکنندهی انقلاب کنونی اشاره میکنم.
از منظر شکل و روند میتوان انقلاب ایران را، تا وضع و جاافتادن نامی مناسب، «انقلابهای پیاپی» نامید.
«انقلابهای پیاپی»، یا هر نامی که نظریه پردازان بعدها بر بنهند، مجموعهای است از قیامها و انقلابهائی که در روندِ خود بارها و بارها، با فاصلهی هربار کوتاهتر و عمق و گستردگی هربار بیشتر، سر برمیکنند تا به پیروزی برسند. این روند در انقلابِ اخیر ایران آغاز شد هرچند این انقلاب در دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ و… ریشه دارد. در این روند خلاقیتِ انقلابی نسلهای جوانِ درگیر در صحنه در خلقِ گفتمان، فکریه، شعارها، خواستها، شبکهسازی مویرگی و دیگر شکلهای سازماندهی مجازی و واقعی تازه و نو و متناسب با موقعیت، شیوههای حضورِ فعال در صحنه و… هربار شکوفاتر میشود.
چند شاخصهی تازه و نوِ انقلابِ ایران برای تحلیل بیشتر:
در انقلابِ کنونی::
۱ ـ* برای نخستین بار در جهان، دستکم در جهانِ مدرنِ پس از رنسانس، انقلابی علیه حکومتِ مستیدِ دینی ــ با شاخصههای رانتی، نفتی، نظامی، توتالیتر و…، در حالِ شدن و شکلگیری است.
انقلابهای بزرگِ جهانِ مدرنِ پس از رنسانس علیه نظامهای سیاسی با ایدئولوژی زمینی بودند. انقلاب علیه حکومتِ دینی، ــ با شاخصههای رانتی، نفتی، نظامی، توتالیتر و..ـ ، ، پدیدهای نو و تازه است پس تجربهها، شکل و محتواهای نو آفریده و برای توضیح و تبیینِ نظری خود به مفاهیم و نظریههای نو و تازه در عرصه تئوری انقلاب نیاز دارد که به تدریج خلق میشوند.
۲ ـ * برای نخستین بار در تاریخِ ایران مضمونها، آئینها، نمادها و شعارهای دینی در انقلاب حضور نداشته و آخوندها و دیگر نیروهای مذهبی، رفرمیست و ..، نقشی در انقلاب ندارند و اغلب برای حفظِ نظامِ دینی مسلط در برابرِ انقلاب ایستادهاند.
(نیروها و مضمونها و نمادهای دینی در انقلابِ مشروطه و نهضتِ ملی کردنِ نفت نقشِ بسیار و در انقلابِ اسلامی نقش اصلی را داشتند.)
۳ ـ* برای نخسین بار در تاریخِ ایران زنان نه نیروی کمکی که نیروی اصلی و پیشآهنگِ انقلاب هستند.
۴ ـ* برای نخستین بار در تاریخِ ایران مردانِ نسلهای جوان علیه تبعیض علیه زنان به خیابان آمدهاند.
(تبعیضِ همهجانبه از شاخصههای اصلی حکومتِ اسلامی است که بر همهی «غیرخودیها» تحمیل میشود. تبعیض علیه زنان، نیمی از جامعه، بارزترین نمادِ تبعیض است. نفی و قیام علیه تبعیض در وجه ایجابی خود همان خواستِ «برابری شهروندان» است که آنرا از مهمترین مولفههای نظری حقوقِ بشر میدانند.)
۵ ـ* برای نخستین بار در تاریخِ ایران دموکراسی، حقوقِ بشر و زندگی متناسب با شان و کرامتِ آدمی در قالبِ مبارزه با تبعیض علیه زنان و استبدادِ دینی و… و در شعارِ ایجابی «زن، زندگی، آزادی» به محتوای اصلی انقلاب بدل شدهاند.
(محتوای محوری «انقلابِ مشروطه» قانونخواهی و مشروط کردنِ سلطنت به قانون، محتوای محوری «نهضتِ ملی کردنِ نفت» ملیگرائی و محتوای اصلی و محوری «انقلابِ اسلامی» بازگرداندنِ ایران به جامعه پیش ازِ قاجار و نابودی و حذفِ دستآوردهای ایران از مشروطه به بعد در عرصه مدرنیته بود.)
۶ـ* برای نخستین بار در تاریخِ ایران جدائی دین از حکومت، راندنِ دین و نهادِ دین (آخوندها) به زندگی خصوصی و… درقالبِ شعارِ «آخوند برو گمشو!»؛ «مرگ بر ولایتِ فقیه» و..، از مضمونها و خواستهای اصلی است.
.۷ـ* برای نخستین بار در تاریخِ ایران انقلابی «لائیک» در حالِ شدن و شکلگیری است و نقدِ دین، نقدِ ازخودبیگانگی مقدس، با استقبالِ نسلهای جوان رو به رو است.
۸ـ* برای نخستین بار در تاریخِ ایران انقلابی بر بسترِ مدرنیته در حالِ شدن و شکل گیری است.
۹ـ* برای نخستین بار در ایران نسلهای جوان با بهرهگیری از اینترنت در فضای مجازی و با خلقِ شبکههای مویرگی محلهها، مدارس و..، نهادهای صنفی و جنبشی و.. در فضای واقعی، شکلهای جدیدی از سازماندهی مردمی خلق کردهاند.
(حکومتِ اسلامی در سرکوب و حذفِ سازمانهای سیاسی سنتی مخالفِ خود موفق بود اما معترضان با خلقِ شبکههای ارتباطی در فضای مجازی، شبکههای مویرگی در محلهها و مدارس و..، نهادهای صنفی و جنبشی و… در فضای واقعی بر سیاستِ سرکوبِ اپوزیسیون غلبه کردهاند. این شبکهها، متناسب با روندِ انقلابهای پیاپی، در بسترِ تدوامِ انقلاب در هر مرحلهای تکامل مییابند.
با انقلابِ کنونی، که با عمومی شدنِ شعارِ «زن، زندگی، آزادی»، مبارزه علیه تبعیض و برای زندگی متناسب با شان و کرامتِ آدمی، دموکراسی، عدالت، حقوقِ بشر و..، نقطه عطف یا گرهگاهی مهم در تاریخِ ما بوده و از تحولی بزرگ در فرهنگِ جامعه خبر داد، ایران پا در مسیر و روندِ انقلابهای پیاپی بر بستر مدرنیته نهاد، روندی که سرانجام ما را از استبداد، تبعیض، فقیرسازی و… رها خواهد کرد.
آقاى سرکوهى ممنون از مقاله جامع و روشنتان. لطفا نظرتان را در مورد ضرورت ویا عدم نیاز به نماینده اى براى انقلاب فعلى در خارج از ایران جهت پیشیرد مذاکرات؟ بین المللى در جهت براندازى رژیم فعلى بنویسید. ( وکیل، قیم، سخنگو…) و اصلا آیا بدون چنین وکیلى انقلاب فقط در داخل ایران به ثمر خواهد رسید؟
نوشته فرج که نظر نداره .
لایک داره
نویسنده ای که بیاد خواهم داشت با احترام
تحلیل خوبی هست و جا داد بسط داده بشود.
شکل سازماندهی با ابزار دیجیتال لازم به بسط است که امنیت حکومتی را بی اثر نماید.
به کیا و با درود! عدد منفی دادن به نظرات، نباید کسی را ناراحت کند. مهم اینست که کسی که منفی می دهد، نوشته و نظر را خوانده است، و اگر خودش هم نخواهد، ذهن او در گیر می شود با مطالب نوشته. اگر انسانی باشد اهل اندیشیدن و خردورزی و منطق و استدلال، قبل از دادن عددی منفی، ابتدا فکر می کند، سپس با نوشتن نظر خودش، نقد خود را به نوشته می نویسد، و نکات اشتراک و افتراق خود را با نوشته روشن می کند، و به این صورت، وارد « گفتگو » می شود، و نقش مثبت و مفیدی در دیالوگ با دیگران بعهده می گیرد. در ضمن، نبایستی انتظار داشت، که همه با نظرات نوشته شده موافق باشند. نقد و مخالفت با نظرات نوشته شده، حق دمکراتیک دیگران است. پیش شرط استفاده از این حق دمکراتیک، احساس تعهد و مسئولیت، در بیان نظر خودش است، تا بتواند دیگران را به درستی نظر خود قانع کند. به این هم اشاره کنم که، نگرش « راست » و « چپ » در تمامی عرصه های زندگی ما، جاری و ساری است. حتا بر مقررات ترافیک هم همین نگرش دو گانه ( راست و چپ ) حاکم است. آیا هرگز به این موضوع فکر کرده ایم که، چرا در ترافیک، گردش به راست « آزاد » است و گردش به چپ « ممنوع » ؟
جناب سرکوهی، این برای نخستین بارهای شما مانند این است که که یکی دارد راه می رود شما بایستی و گام هایش را بشماری.نیازی به گام شماری نیست،جاده ناهموار و پر پبچ وخم است و کمینگاه ها هم زیاد.شماها و نسل های شما که بسیار هم کار کرده و هزینه داده اید وکسی هم منکر تاثیر شما ها نیست باید جلو بیفتید و خطرات و کمینگاها را نشان دهید.باید از دهه هشتادی ها یاد بگیرد و یاد بدهید، نیاز به یک تشکیلات هست که که این نیروهای پر توان را کمک کند تا فرسوده نشوند،باید همه ی نیروهای آزادیخواه جبهه ای تشکیل دهند برای فراخوان و…تا حاکمیت بفهمد که این نیروی پر توان سازمان و راهبری دارد.
من نظر رفیق سرکوهی را اینطور میفهمم که این ابتدای حلقه های متفاوت انقلابها ، یا قیام ها ویا جنبش ها یی است که از ایران از طبقه ویا جبهه زنان شروع شده است و این جبهه از یک طرف در همه طبقات و قشر های جامعه نمایندگی دارد ” نقطه قوی”و از طرف دیگر ضد شریعت اسلامی میباشد و در نتیجه در منطقه جا پای خود را هم بر جا میگذارد ، خود را مرتبا در عمل غافلگیر خواهد کرد و ناچار به تجدید نظر و آموزش و تغییر خواهد بود . در نتیجه به تداوم اجباری و جبری و جهش بر جهش بر خورد خواهد کرد و پیش خواهد رفت.
با این “نخستین ها ” ی نه گانه تمام تاریخ معاصر ایران و تلاش مردمان میهن برای رهایی را در” ۹ فرمان ” بردید زیر پاک کن .
جناب مرداویج بهتر نیست که ادعای خود را استدلالی مینوشتید ؟
از دیدگاه فلسفه تاریخ
تاریخ نویسی و تاریخ نگاری و شرح و توضیح و توصیف و تبیین تاریخ، با نگاهی به رویدادهای تاریخی، از نگاهی فلسفی، کاملن متفاوتند. از دیدگاهی فلسفی به تاریخ، از سظح نگارش و شرح و توضیح و توصیف و تبیین رویدادهای تاریخی، فرا تر رفته و به عمق ارتباط درونی و ارگانیک و منطقی رویدادها، از چشم اندازی تاریخی در زمان و مکان وقوع آنها، و در « پیوستگی » ( connectivity ) با همه عوامل و فاکتورهای در همه تنیده پیشین و پسین رویدادها، با توجه به زمینه های عینی و ذهنی وقوع آنها، و « تداوم » ( continuity ) آنها، میتوان به « قانونمند » بودن رویدادهای تاریخی رسید. کوتاه سخن : آنچه که در ایران امروز می گذرد، « تداوم » انقلاب ( یا قیام یا شورش یا فتنه، یا هر آنچه که دوست دارید بنامیدش ) در سال ۱۳۵۷ خورشید ی است. آن انقلاب ( یا هر چه می نامید ) گویا بنا بود « آزادی و استقلال و عدالت » به ارمغان آورد. در ۵۷ یک ضد انقلاب مبتنی بر فقه شیعه، برجامعه حاکم شد. من به عوامل داخلی و خارجی سلطه این ارتجاع مذهبی، برای امتناع از تطویل نوشته، خودداری می کنم. اما کشمکش و نبرد و مبارزه با این سلطه دین سالار، از همان روز ۲۳ بهمن ۵۷ ادامه داشت. رویدادهای سال های ۶۰ و ۶۲ و ۶۷ و دهه ۷۰ و ۷۸ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ و ۹۷ و ۹۸ و هم اکنون را بایستی از همین نگاه « پیوستکی و تداوم تاریخی » نگریست. در تاریخ « سورخ » و « جای خالی » و « ناپیوستگی » و « عدم تداوم » وجود ندارد. تاریخ « خلاء » ندارد. جنبش موجود در ایران « تداوم انقلاب » ۵۷ است، که در رسیدن به اهداف استراتژیک و تاریخی خود ناکام ماند. جوانانی هم که امروز این چنین در برابر ارتجاع حاکم، با شجاعت تمام سربلند کرده اند، فرزندان همان نسل انقلاب ۵۷ هستند، که مادران و پدرانشان در دو حکومت دیکتاتوری سلطنتی، و حکومت ارتجاعی مبتنی بر فقه شیعه، به زندان و شکنجه و کشتار و قتل عام گرفتار آمدند. « جنبش ژینا » با شعار پر معنای « زن زندگی آزادی » دو ماراتونی را آغاز کرده است، و تا به سرانجام رساندن اهداف انقلاب ۵۷ به مسیر خود ادامه خواهد داد. تا همین امروز، سید الدنگ، زیبایان ما چون ژینا و نیکا و حدیث و سورینا و صدها دختر و پسر و زن و مرد آرزومند ما را، از ما کرفت. اما بقول یکی از همین عزیزان : « شاید بتوانید همه کل ها را بچینید، اما آمدن بهار را نمی توانید ممنوع کنید. » . با جمله ای از سورینای عزیزمان، نوشته را به پایان می برم. « زندکی ، یعنی رفاه و رفاه و رفاه، اقتصاد ما خرابه، فرهنگ ما خرابه، سیاست ما خرابه و… » ( نقل به معنی ). برای اینکه بدانیم « زندگی » چه ملزوماتی دارد، کافی است که به « هرم مازلو » در روانشناسی رجوع کنیم، تا پی ببریم که ، ژینا و نیکا و حدیث و سورینا و همه عزیزانی که از دست داده ایم و هنوز هم می دهیم، گل های گلستان فردای ما را آذین کرده اند. پیروزی با ماست!
حرف ندارد
ولی متاسفانه هنوز افرادی فعال و مغرض به کامنت های منطقی و استدالی منفی می دهند به امید آنکه واقعیات را بپوشانند که مسلما آب در هاون کوفتن این حاکمیت را بخاطر میآورد.
نگاهت به رویدادهای سال ۵۷ و تداوم انقلابی که سه چهار نسل را به حرکت در آورده ، درست است. پایدار باشی !
آقاى صدرى شاید مشگل از جانب من باشد ولى متوجه نشدم که شما خواستید که به نکات من پاسخ دهید یا حمایت و خوشگوئى از حزب توده و ستیز پایان نابذیر با مشى مسلحانه و مبارزان چریک؟
من دو نکته در نوشته ام مطرح کردم
یک: تکامل را به هیچ گرفتن
دو: “انقلابات پیاپى” را را بدلخواه از سال ١٣٩۶ در نظر گرفتن. همانگونه گفتن تاریخ را نمیتوان لحظه اى و بدلخواه خود نوشت. اگر بنا به نظر شما نسل کنونى در ایران کارى به گذشته و تجربیات کذشته ندارد (من نمیدانم تا چه حد این نظر شما صحیح هست) خوب اولا نسلى که تاریخو تجربه را بهیچ میگیرد، محکوم به شکست هست. دوما گویا از نظر شمت نسل کنونى ایران تافته جدا بافته از هم نسل هاى خود در آمریکاى مرکزى و جنوبى است.آنها گذشته را نقد میکند نه اینکه عناد به ورزند و ازجان و دل با خانواده هاى کشته شده گان و مفقود !! شده کان همدردى میکنند و تا محاکمه قاتلین و شکنجه گران آنها کوتاه نمیایند ولى بنا به اظهار شما نسل اجدید ایرانى ابدا برایشان کشتار هزاران هزار جان شیفته که علیه این رژیم جنایتکار زمانى که اکثریت مطلق جامعه و احزاب و یازمان هاى براى آدمکشى انها هورا میکشیدند، مهم نیست
سلامت باشید
پرسشی است آیا در کشورمان انقلابی رخ خواهد داد یا جامعه حالت انقلابی دارد؟
باید گفت:
اگر انقلاب را عبور از نهادهای که ضد آزادی و ضد دمکراسی هستند -و فعلن در جامعه وجود دارند و با زور سرنیزه به بقای خودشان ادامه می دهند- بدانیم
و انقلاب را عبور از ادبیات حاکم بر جامعه- که ادبیات برده پرور و استبداد خواه هست- بدانیم
باید گفت بلی در کشورمان پایه های این انقلاب ریخته شده است و حرکات اعتراض در پی تحقق این انقلاب است و محقق هم خواهد شد. دیگر مهم نیست از چه زمانی شروع شده است.
اما نکته ای که در حرکات اعتراضی وجود دارد که نادیده گرفته می شود اینست:
حاکمیت تمامیت خواه،
با توجه به توازن قوایش
دو راه را می بیند یا باید بسمت پذیرش بعضی خواسته برود یا کلن سرکوب خونین را فقط راهکار بداند.
گاهی برای آماده کرده سرکوب به وابستگانش تفهیم می کند این حرکت اعتراض فقط خون و مرگ ما را می خواهد پس بدون هیچ گذشتی باید کشت تا خودمان بمانیم و…
که می بینیم در گروه هایی که خود را اپوزیسیون نامیده اند به هر حرکت اعتراضی و جنبشی یک بار حداکثر بسته می شود و می گویند دیگر کار تمام است و… که رواج این نگرش در خدمت تفکر سرکوبگرانه باندهای حاکمیت است .
نگرشی که انقلاب را در عبور از نهادهای و ادبیات خاص تعریف می کند
رسیدن به خواسته ها را گاهی آهسته گاهی تند اما پیوسته می بیند و….
در این آهستگی و پیوستگی
تحقق حداقلی و مقطعی خواسته ها نقش اصلی را بازی می کند و….
هم میهن گرامی، آقای فرج سرکوهی، در جمله ی آغازین نوشتار خود میگوید: “محتوای محوری و اصلی همهی انقلابهای جهان سرنگونی نظامِ مسلط است.” با داشتن آشنایی مختصری از مفاهیم سیاسی، میتوان فهمید که او به انقلاب سیاسی اشاره دارد. بگمانم او باور دارد که انقلاب سیاسی ممکن است در تداوم خود به پهنه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرا بروید.
در مرحله ی سیاسی، با آقای سرکوهی میتوان و باید موافق بود که انقلاب همراه و همزاد با سرنگونی نظام مسلط است. اما ناگفته پیداست که پیش از هر انقلاب (سیاسی) لازم ست جنبشهای اجتماعی-سیاسی سازمانیافته و هدفمند به وجود آیند. ازینرو، نمیتوان و نباید جنبش جاری در ایران را “انقلاب کنونی ایران” شناسانید و با چینش آن در راستای “انقلاب های (منظور جنبشهای) گذشته”، مفهوم جدید (هرچند موقت) “انقلابهای پیاپی” را استخراج نمود.
بگمان من، درهم آمیزی پدیده های متفاوت “انقلاب” و “جنبش اجتماعی-سیاسی” گمراه کننده است. پیدا نیست چرا آقای سرکوهی به این مهم بی توجه مانده است.
من به سهم یک نفر از دیدن مقاله شما بسیار خوشحال شدم.
شما جزء بسیار معدود افرادی هستید (با یادی خیر از رفیق بزرگوار بهزاد کریمی) که تلاش دارید فرمول ها را با واقعیات اجتماعی هماهنگ کنید نه اینکه آنقدر از سر و دست مرده کوتاه کنید تا در تابوت (و واقعا” هم تئوری های دهها بار کپی شده چپ ما یک تابوت فکری هستند) پیش ساخته عمدتا” روسی و عمدتا” تقدیس دیکتاتوری بلشویکی جا بگیرد.
مهم روش برخورد علمی و واقعیت محوراست نه این نظر اشتباه یا درست که همیشه پیش خواهد آمد و عاملی جز زمان آیند قطعیت هیچ نظریه ای روشن نخواهد کرد.
دست تان را به گرمی می فشارم.
روز شما خوب و خوش آقاى سرکوهى. راستش جاى بسى تعجب دارد از شمائى که شاهد مبارزات مختلف که اگر اشتباه نکنم از اواخر سالهاى ١٣۴٠ تا کنون بوده اید، شروع “انقلاب هاى پیاپىئ”را از سال ١۴٩۶ میدانید! گیرم که شما تمامى گذشته خود تا خروج از ایران را با یک قلم سیاه به بطلانش کشیده اید ولى تاریخ بنا به فکر من و شما ساخته نمیشود. زمانى که اکثریت غریب به مطلق مردم ایران حتى اکثریت روشنفکرانش و برخى سازمان هاى سیاسى در خدمت به خمینى و افکار پلید و جنایتکارانش از شخصیت خود تهى شده بودند و خمینى اى امام میکردند، هزاران هزار جان شیفته از دختر ١۴ ساله تا زن باردار و پیرمرد ٧٠-٨٠ ساله به مقابله با این رژیم دهشتناک برخواستند و جانشان را در راه رفاه مردم و طبقات فرودست در طبق اخلاص کذاشتند؟ حال شما بر مبناى کدام دلیل و منطقى شروع انقلاب ها پى در پى را نه از نوروز ١٣۵٨ که از دى ١٣٩۶ میدانید؟
آقاى فرج سرکوهى شما مسلما با ایده تکامل آشنا هستید و به آن باور دارید. اگر چنین هست پس چرا انقلابات مشروطه، ملى، ضد سلطنتى- رهائىبخش را محکوم میکنید؟ شما انتظار داشتید که مثلا در انقلاب مشروطه که اکثریت مردم ایران بى سواد بودند،نه مدرسه اى براى عموم وجود داشت نه دانشگاهى، انقلابیون در پى ساختن یک جامعه مدرن،غیر مذهبى، و رفاه براى عموم باشند؟ آیا بغیر از این هست بجز نیروهاى مذهبى (منهاى مجاهدین) در مقطع سالهاى ۵۶-۵٧ خواست هاى مترقى و حمایت مختص از طبقات فرودست جامعه داشتند؟ آن خواسته ها را با خواست هاى کنونى مبارزات قهرمانانه و شجاعانه جوانان و نو جوانان هاى کنونى را مقایسه کنید تا متوجه بشوید که کدام جنبش بخاطر منافع و رفاه طبقات فرودست مبارزه میکرد. مثلا در ترانه براى آزادى که به حق بعنوان سمبل انقلاب کنونى ایران در آمده تنها دو جمله ” براى کودک زباله گرد و آرزوهایش” و ” براى شرمنده گى، براى بى پولى” بسراغ توده هاى محروم جامعه میرود؟ و ” آزادى” بیشتر براى رها شدن از یوغ مذهب بخصوص براى شیر زنان هست نه رهائى از یوغ سرکوبگر سرمایه دار که رژیم و افرادش تنها چماق بدستان آنها هستند.
آقاى سرکوهى آیا در میان دهها هزار خبرى که این روز ها روانه سایت ها میشود، شما سراغى از جانباختگان سالهاى ۶٠ و خانواده هاى دغدار آنها که هنوز محل دفن دلبندشان را نمیدانند، دیده اید؟ در آرژانتین، شیلى،گواتمالا، اروگوئه زمانى که دیکتاتور ها به سرازى سقوط رسیدند، نیروهاى جوان انقلابى یکى از حامیان جدى و موثر خانواده هاى دغدار بودند و همانا باعث به محاکمه کشیده شدن جنایکاران شدند. آیا شما هیچ نشانى از این نوع حرکت در زمان کنونى میبینید؟ همین نوجوانان و جوانان شجاع که این روز ها حماسه ها میآفرینند، بار ها و بارها نسل هاى سال ۵٧ را سرزنش میکنند براى تدارک و و برپائى قیام وا ینکه چرا مخالفتى نکردید (که آنهائى که متوهم نبودند کردند) حال چرا ما باید بجاى تنها هورا کشیدن بعنوان انسان هاى با تجربه کوتاهى کارهایشان را نقد کنیم و راه و چاره خود (حال درست یا غلط بزعم آنها یا دیگران) نشان دهیم و مبارزاتشان را هر چه بیشتر غنا بخشیم. باید نشان داد که جنبشى نزد اکثریت مردم هواخواه خواهد داشت که رفاه و منافع طبقات فرودست را در مد نظر قرار دهد (در کنار آزادى هاى شخصى و غیره)
سخن کوتاه که امید است آقاى سرکوهى در نوشته هاى آینده اش نقش تکامل را هم در نظر بگیرد
تاریخ تکرار فصول نیست
توالی چشم اندازهای بدون برگشت ست
با این نقل قول شروع کردم که آقا فرج هم دوستش دارد. ولی نمی دانم شما چه می گوئید.
در زیر این مقاله اقای اصغر ایزدی چریک فدائی خلق قدیم اولین کامنت را نوشت که او هم حتما نقل قول بالا را دوست خواهد داشت.
من افتخار زندگی در زندان در سالهای ۵۱و ۵۲ را با این دوستان را داشتم. خیلی ها در همان رژیم و بعداز انقلاب جان باختند. یاد آ»ها همیشه با ماست. گهگاهی نوشته های این دوستان را اینجا یا در صفحات دیگر می خوانم و بوضوح می بینیم که چه هوشمندانه به موازات تغییرات اجتماعی جهان و ایران خود را بروز میرسانند و فروتنانه تلاش می کنند تجربیات خود را منتقل کنند .
این ها را نوشتم که یک چیز را بگویم ؛ ما نیز در دهه ۴۰ و ۵۰ فکر می کردیم پاسخگوی تمام مشکلات جامعه خواهیم بود.
گسست سیاسی بعداز کودتا ۲۸ مرداد که موجب جدائی دو نسل شده بوده را نمی دیدیم و فقط از گذشتگان ایراد می گرفتیم دیواری بین نیروی های جوان ملی ، مذهبی و چپ با نسل گذشته کشیده بود. ما در جنبش دانشجوئی و چریکی نمی خواستیم نیروهای حزب توده را با تمام بلاهائی که بر سرشان آورده بودند و هنوز روی پای خود ایستاده بودند را ببینیم. در همان رورهای سال ۵۲ خبر کشته شدن هوشنگ تیزابی و پرویز حکمت جو به زندان قزل قلعه رسیده بود که زیر شکنجه جان باخته بودند ویاد آنها را در مراسمی که معمولا جمعه ها برگزار می کردیم گرامی داشتیم ولی در صحبت های خصوص برایمان عجیب بنظر میرسید که ساواک توده ایها را به قصد کشت شکنجه کرده باشد بعضی می گفتند : شاید به چریکها پیوسته بودند و در زد و خورد کشته شدند.
نیروهای جوان جبهه ملی به شکل دیگری با قدیمی ها و مجاهدین خلق با دیگر مذهبی ها مشکل داشتند. این از طبیعت فعالیت مخفی در حکومت های تمامیت خواه می باشد که ادامه کاری سیاسی را در جامعه ازبین می برد.
وقتی فعالیت احزاب و سندیکاهها بعداز کودتای ۲۸ مرداد تعطیل شد . نسل بعداز کودتا به نواوری های سیاسی روی آورد.
وقتی در روزهای انقلاب ۵۷ ماشین بگبرو به بند حکومت پادشاهی از کار افتاد دو نسل جدا از هم افتاده شروع به فعالیت آزادانه کردند و فعالان کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایران نیز به میهن آمدند و میلیونها جوان به سازمانهای سیاسی پیوستند. می توان گفت کودتای حکومت اسلامی برهبری خمینی از همان ۲۲ بهمن ۵۷ شروع شد که من در زندان اوین شاهد آن بودم که مردمی که برای دیدن زندان آمده بودند را با رگبار مسلسل از زندان خارج کردند تا بساط شکنجه را راه بیاندازند. اعدام ها را نیز در مدرسه رفاه بالای سر خمینی شروع کردند. تا خرداد ۶۰ و ماههای بعد هزاران نفر را کشتند.
آری کودتای بزرگ و اصلی خرداد ۶۰ بود ولی سرکوب میلیونی کسانی که بعداز پیروزی انقلاب به فعالیت سیاسی روی آورده بودند ادامه یافت و تمام نسل های گذشته و جوان را از دم تیغ گذراندند. گسست سیاسی بمراتب عمیق تر از دوران ستمشاهی صورت گرفت.
مهاجرت اقشار مختلف مردم در نبود امنیت اجتماعی و تامین زندگی همراه با صدمات ناشی از ۸ سال جنگ بی معنی گسست اجتماعی نیز ایجاد کرد.
حالا بعداز فاجعه کشتار هزاران زندان سیاسی سال ۶۷ چه بر روز صد هزار نزدیکان بخون خفتگان آمد را فقط آنها که شاهد وضع خانواده های داغدار بوده اند می دانند.
می خواهم بگویم همان وضعی که ما در بعداز کودتای ۲۸ مرداد نسبت به توده ایها و مصدقیها داشتیم. نسل های جوان بعداز انقلاب نسب به ما سرکوب شدگان بعداز انقلاب داشتند . مضاقا این که نسل های بعداز انقلاب از بسیاری امکانات مفید که ما در حکومت گذشته داشتیم نیز محروم بودند.
این ها را نوشتم که توجه شما را فقط به گسست ها و علل آن جلب کنم و تا خویشتن داری به یاری تمام انسانهای شریف که برای آزادی مردم ایران و جامعه ای بهتر تلاش می کنند بشتابیم.
جناب سرکوهی با درود
متعجب بودم از سکوت شما
تا این که این مقاله بسیار جالب و کوتاه را در سایت اخبار روز از شما خواندم
شما ۹ ویژگی نخستین باری این انقلاب را به درستی ذکر کرده اید منتظر مقالات مبسوط تر و مصاحبه ها وراهکاری شما هستیم
من از مجله ادینه تا کنون نوشته های شما را میخوانم
با سپاس از شما
ضمن آن که بسیاری نکات خوب خصلت بندی و فرموله شده، اما دو نکته: ۱) هنوز نمی توان روند این انقلاب را ، یک انقلاب پی در پی دانست، چنین تبیینی نیازمند چند پیروزی و یا شکست(سرکوب) است؛ هر چند شاهد نبرد برای فتح سنگر به سنگر در این انقلاب هستیم و این یکی از ویژگی های این انقلاب است.۲) هنوز خصلت طبقاتی این آنقلاب آشکار نشده است و باید دید آیا این انقلاب در محدوده نکات برشمرده باقی می ماند، و یا با شرکت و مداخله فعال طبقه کارگر (مزد وحقوق بگیران) سازمانیافته نقش هژمونی خود را بر تارک آن خواهد زد و وجه ضد سرمایه داری آن آشکار خواهد شد؟
اصغر عزیز ممنون /. در نکته دوم (نقش کارگران و .. ) که نوشته ای باید در انتظار رخدادهای اینده بود و دید که حضور کارگران چگونه خواهد بود . یادداشت من در باره اکنون است و روشن است که با تحول موقعیت شاخص های تازه را باید بدان افزود . اما در باب نکته اول یعنی پیاپی بودن انقلاب ها/ تحلیل و نظر من این است که انقلاب کنونی، حتا اگر سرکوب شود یا .. ، باز سر برخواهد کرد چون زمینه ها و دلایل رخ دادن ان وجود خواهد داشت/ انقلاب های پیاپی شیوه مناسبی است علیه حکومت دینی و.. البته موقعیت متحول است و انقلاب نیز در هر مرحله متناسب با موقعیت ان مرحله ظهور خواهد کرد. باز هم ممنون برای نکته های انتقادی تو .
,وقتی ازانقلاب حرف میزنیم بلافاصله تغییرات بنیادین در عرصهای و عرصههایی(سیاسی – اجتماعی و اقتصادی …) به ذهن متبادر میشود این تغییرات بنیادی همراه با تغییرات ساختاری دررژیمها و نظام حکومتی است که با انقلاب به نوعی خلع ید میشوند. ابنکه این خیزش های پی در پی را که متاسفانه دستاوردهاو نتایحی نداشته و همواره سرکوب شده اند را انقلاب بنامیم علاوه بر آنکه خلط مفاهیم و مباحث جامعه شناختی است موحب گمراهی هم میگردد چرا که در صورت عدم توفیق و پیروزی نه تنها تغییرات بنیادین حاصل نگردیده که تداوم وضع موجودرا هم قطع نکرده است بل که سرخوردگی حاصل از آن مفهوم انقلاب را در نزد مردم بی اعتبار می کند . در نتیجه بهتر است پدیده ی انقلاب که از فرایندقیام ها و خیزش های متوالی اما روبه تکامل حاصل میشود را به درستی تبیین کرد ما انقلاب متوالی نداریم اینها خیزش هایی است که بنا به دلیل عدم موفقیت هادر کسب مطالبات مردمی تکرارشوند خواهند بود . البته میشود با ایجاد روحیه انقلابی و دگرگونی در افکار عمومی توافق داشت.