جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

“زن، تن، خیابان” و “هنرمندان کوچک” – حافظ موسوی

«زن، تن، خیابان»

خیابان، تن بود

تنی افتاده زیر پای رهگذران

تنی فرسوده زیر چکمه‌ی سربازان

تنی خسته از کاروان‌های اشک و عزا

تنی رها شده در رخوت و ملال

تنی که جان گم‌شده‌ی خود را می‌جست.

*

زن، تن بود

تنی ناتمام در تصرف ” آقایان “

تنی تازیانه‌خورده از خادمان گورستان

تنی کلافه از انکار تن، عشق، زیبایی

تنی که باد حسرت موهایش را داشت

تنی که جان گم‌شده‌ی خود را می‌جست.

*

دو ” تن ” به هم برآمدند

زن و خیابان به هم پیوستند

و جان به تن‌ها برگشت

و یک دهان شدند تن ها:

زن ، زندگی ، آزادی

                                              حافظ موسوی ،   ۲۴مهر ۱۴۰۱

“هنرمندان کوچک”

به دست‌هاشان نگاه کن !

به کبودی جوهر بر انگشت‌هاشان

که ردّ  شعر است

ردّ واژه های تپنده؛

همچون قلب که می‌تپد

همچون زندگی که می‌تپد

همچون خیابان که می‌تپد.

به پاهاشان نگاه کن

به ضرباهنگ حماسی رقص،

در صحنه‌ی باشکوه خیابان.

به موسیقی بدیع بدن‌ها

به اعجاز فرم

در هماهنگیِ دست‌ها ، دهان‌ها، پاها.

اینان هنرمندانی کوچک‌اَند

که کوله پشتی‌هاشان

تجسد حقیقت و زیبایی‌ست.

                                                      حافظ موسوی    ( دوم آبان ۱۴۰۱ )

https://akhbar-rooz.com/?p=175986 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جلال بتویی
جلال بتویی
1 سال قبل

بهترین انسان
بهترین استاد
بهترین رفیق…

محمد
محمد
1 سال قبل

کم‌نظیر! خیلی وقت بود شعر نوی پرمایه نخوانده بودم. واژگان این دو شعر انگار از دوران اوج شعر نو در دهه‌ی ۳۰ و ۴۰ آمده‌اند. هنرمندانه و اثرگذار. حافظ موسوی را از کتاب «لولی‌وش مغموم» می‌شناسم که انصافا عجب کتابی نوشته… زنده باشد!

رضا
رضا
1 سال قبل

عالی است آقا…
شما را از سفر در زیر آسمان کویر می شناسم.

خلف
خلف
1 سال قبل

عالی بود

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x