شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شبحی بر فراز ایران در گشت و گذار است – سلیمان بایزیدی

روایت های بصری و تصاویری که نشان از همگرایی و همصدایی این نسل دارد چون شبحی  بر فراز ایران در گشت و گذار است و رها از زمان و مکان است به گونه ای که نظریه ی پایان عصر انقلاب ها را به سخره گرفت و به جهان گفت که انقلاب از ما آغاز می شود ولی بعد از ما نیز به پایان نمی رسد. روایت های بصری به ما می گویند که رویا  پیش از آنکه خود راوی یک رنج تاریخی باشد از همه این روایت های بصری عصر دیجیتال بهره می گیرد و با بازنمایی های صوتی و تصویری در جهان تفسیر و معنا که با ادراک و شعور جمعی هم بیگانه نیست به انقلاب ختم خواهد شد

جنبش انقلابی مردم ایران سرآغاز یک روند رو به پیشرفت در جامعه ایران بود که با استفاده از پتانسیل های نیرومندی که از آن برخوردار بود از حاشیه به متن آمد، آنگونه که مرزهای جغرافیایی را نیز پشت سر نهاد. این جنبش از این لحاظ اهمیت دارد که هم زنان را با خواستِ لغو حجاب اجباری به خیابان آورد و هم اینکه طبقه فرودست جامعه را از حاشیه کلانشهرها به متن کشاند و تصویر دیگری از مبارزه طبقاتی را نیز به جهان نشان داد که درواقع خیزش انقلابی مردم در حاشیه شهرها که بعدها طیف بیشتری از طبقه متوسط هم به آن پیوستند در ادامه خیزش ابان ۹۸ بود. آنچه که دربه وجود آمدن شرایط انقلابی نقش بسزایی را ایفا کرد این بود که خواست های مطالبه گرانه در سیمای حقیقی انقلاب خود را پیدا کرد و این همان چیزی بود که بخش راست اپوزیسیون را نگران و وحشت زده کرد زیرا آن ها که تا قبل از جنبش انقلابی مردم ایران از پایان عصر انقلاب ها سخن می گفتند ناگهان دچار شوک عظیمی شدند که پروژه تغییر رژیم دیگر برای فردای ایران جوابگو نیست و چاره ای هم ندارند که به انقلاب تن داده و پذیرای آن شوند، اگر چه ماهیت ضدانقلابی این طیف وسیع از اپوزیسیون راست و برخی از دنباله روهای به اصطلاح چپ که زیر چتر حمایتی آن ها قرار گرفته اند برای نسلی که امروز به خیابان آمده مشخص است.

طبقه فرودستِ حاشیه ی کلانشهرها، کارگران و طبقه متوسط شهری

در چند سال اخیر طبقه متوسط شهری دستخوش یک نقل مکان یا جابجایی طبقاتی از سر جبر شده است که در کلانشهرها به شکل ملموس تری قابل مشاهده است.بالا رفتن نرخ مسکن، عدم امنیت شغلی و بیکاری و تورم افسارگسیخته بخش عظیمی از طبقه متوسط و کم درآمد به سمت حاشیه شهرها رفتند و این وضعیت از ۹۶ تا کنون با شدت بیشتری ادامه پیدا کرده است، در واقع آنها نه تنها از میانه شهر به حاشیه کلانشهرها رفتند بلکه بسیاری از این خانوارها به روستاها نیز مهاجرت کردند که این عمل معکوس مهاجرتی برای تعیین زیست اجتماعی زنگ خطری را به صدا درآورد که نظام سیاسی حاکم از آن غافل ماند.

سرعت و شتاب این وضعیت نابسامان و ناگوار تا آنجا پیش رفته است که طبقه متوسط شهری حتی دیگر قادر نیست در حاشیه شهرها و حتی روستاهای دورافتاده هم زندگی کند و گورخوابی، کارتن خوابی و پشت بام خوابی از پدیده های جبری نوظهوری هستند که جامعه ایران را به دو طبقه مرفه در بالاشهر که تعدادشان به نسبت خیل عظیم تهیدستان شهری اندک است موجبات نارضایتی عمومی را فراهم کرده است. دیگر آن طبقه متوسط شهری که تلاش می کرد جایگاه سنتی خود را تثبیت کند وجود عینی ندارد. تمامی این نشانه ها دلالت بر این واقعیت دارد که جنبش انقلابی مردم ایران یک جنبش طبقاتی است ولی با این وصف نمی توان از این نکته هم غافل ماند که ما در این خیزش انقلابی با یک پدیده واحد سر و کار نداریم و مکانیزم های متفاوتی در این جنبش وجود دارد که وجه غالب آن یک مبارزه طبقاتی برای برقراری یک جامعه آزاد و برابر است با شعار رفع تبعیض و نابرابری اقتصادی و اجتماعی و قطعا در این میان مطالبات و شعارهای جوانان برای لغو و برچیده شدن حجاب اجباری در ادامه ی جنبش برابری طلبانه ای است که می خواهد این نظم کهنه را براندازد.

اگر چه طبقه متوسط جدید در تحولات اجتماعی و سیاسی گاه نقش محافظه کارانه داشته است و در پاره ای موارد بیشتر متمرکز بر مشارکت سیاسی قانونی و هوادار سرسخت جامعه مدنی بوده است ولی با پرتاب شدن این طبقه به متن طبقه فرودست حاشیه شهرها از ویژگی های خود که تا پیش از آن برای خودش امتیاز خاصی محسوب می شد فاصله گرفت و آن شیوه عصیانگرانه با توسل به نافرمانی در عملکردهای رادیکال خودش را پیدا کرد و دلیل عمده آن به واقع این بود که دیگر این آرزوی قرار گرفتن در کنار طبقه مرفه به امری غیرممکن برای طبقه متوسط فرودست بدل شده است.

دورنمای این وضعیت که طبقه متوسط فرودست دیگر نمی تواند با نظم کهنه به زیست اجتماعی خودش ادامه دهد در واقع زمینه های یک طغیان را به وجود می آورد که در نهایت به انقلاب می انجامد زیرا رادیکالیسم انقلابی طبقه کارگر و همچنین طبقه فرودست حاشیه شهرها در شکل دادن به طبقه متوسط فرودست نقش خود را ایفا می کند به گونه ای که خواست های مطالبه گرانه او در گذشته با خط مشی انقلابی کنونی اش مرزبندی جدیدی را با رفتار و عملکرد سیاسی  گذشته اش که به حکم همان جایگاه طبقاتی ایجاد خواهد کرد.

با توجه به خصلت دوگانه ی طبقه متوسط شاید این طبقه بتواند در موقعیت انقلابی در راستای اهداف مشترک با نیروهای انقلابی پیشرو و مترقی همسو و همگام شود ولی آنچه که شاید موجب نگرانی همان نیروها شود این است که در پیوند با جنبش کارگری تکیه کردن بر خصلت اجتماعی و طبقاتی گذشته اش است که از نگاه جامعه شناسی و همچنین روانکاوی اجتماعی برای او خصلتی ممتاز و ویژه است.

در جامعه امروز ایران به خصوص در شرایط کنونی نفوذ و قدرت سیاسی و اجتماعی طبقه متوسط به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرده است زیرا مشارکت سیاسی در ساختار نظام حاکم هیچ امیدی را در او بر نمی انگیزد و از دیگر منظر باید به این نکته کلیدی اذعان کرد که قرار گرفتن این طبقه نیز در کنش و واکنش های اجتماعی و سیاسی تابع شرایط خاصی است که قابلیت آن را دارد تا «شورش های اجتماعی» و «خیزش های انقلابی» را به «جنبش‌های اجتماعیِ اصلاح گرایانه ی متکی بر سازش و مماشات» تبدیل کند. تنها زمانی می توان به طبقه متوسط امیدوار بود که پیشاهنگ آن طبقه کارگر و جنبش کارگری باشد و قدرمسلم دنباله روی از این طبقه به صرف جایگاه طبقاتی جدیدش می تواند در تداوم و پیروزی انقلاب خلل ایجاد کند که البته این سخن به منزله ی حذف طبقه متوسط فرودست از جنبش انقلابی ایران نیست.

طبقه کارگر به عنوان یک آلترناتیو می تواند با سازماندهی انقلاب سکان رهبری را به دست بگیرد که مستلزم ایجاد یک طبقه آگاه و پیشرو است با در نظر گرفتن ملزومات خیزش توده ای و با حفظ مرزبندی با جریانات راست.

فرایند تحولات اجتماعی در چند دهه اخیر بیانگر این واقعیت است که روند تکامل آن از ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی تاکنون هیچگاه غیرارادی و غیرآگاهانه نبوده  است و مجموعه ای از عوامل علت و معلولی در ان نقش داشته اند و در وضعیت فعلی این سیر تکامل انقلاب بیش از هر زمان دیگری مشهود است. رشد همگرایی در لایه های اجتماعی از دستاوردهای ارزشمندی است که توانسته است طبقه ی متوسط فرودست را نیز در کانون انقلاب قرار دهد.

در این فرایند طبیعی- تاریخی، مصالحه ی میان قطب های متضاد و متناقض و نیروهایی که می خواهند سوار بر موج انقلاب شوند از میان می رود و یک همگرایی آگاهانه ی مبتنی بر آلترناتیو طبقه کارگر، همه طبقات را رهبری و نمایندگی می کند به جز بخش هایی از نیروهای ضدانقلابی که بنا به خصلت طبقاتی که دارند، همان قطب استبدادی، خودکامه و تمامیت خواه را نمایندگی می کنند که تضمین کننده منافع آنها در فردای انقلاب باشد.

تقابل میان سنت و مدرنیسم، چالش مذهب و رسانه های جمعی

بودلر عقیده دارد که مدرنیته یعنی درک این واقعیت که چیزهایی از زندگی کهنه ی سنت ها در زندگی نو باقی مانده اند و ما باید با آنها بجنگیم. بر این اساس کشمکش و جدال سنت با مدرنیته به مرحله ی معکوس رسیده است. در موقعیت کنونی، مدرنیسم نوپا و جسوری پا به عرصه انقلاب گذاشته است که می خواهد نظم جدید را بر ویرانه های سنت ساختگی نظام حاکم بنا کند.دیوار سلطه نظام سنتی در خانواده های به زعم طبقه حاکم که متدین عنوان می شد دیگر فرو ریخته است و آن اصول و قواعد فکری که سعی داشت یک نسل جدید پایبند به ارزش های دینی و سنتی بسازد با یک چالش اساسی روبه رو شده است که تابع هیچگونه الگوی رفتاری تحمیلی و جبری نیست و از اینروست که اتوریته باوری و کیش شخصیت پرستی و من فردی در اندیشه این نسل جایی ندارد. نسلی که امروز در خیابان های ایران به جنگ نیروهای سرکوبگر رفته است به مشارکت و خرد جمعی و اداره شورایی و شکستن هرم قدرت از بالا باور دارد و نمی توان به این نسل رابطه ی شبان رمگی را به عنوان یک سیستم حکمرانی تحمیل کرد.
با گسترش فرهنگ شهرنشینی  و بیشتر شدن جمعیت جوان تحصیلکرده و نخبه که بخش بزرگی از آنها در درون همین خانواده های سنتی پرورش یافته بودند این فضا برای رشد جوانان فراهم شد تا رویارویی و جدل قشر سنتی جامعه وارد یک ساز و کار آشتی جویانه شود و مبنای این همزیستی در واقع برجسته کردن این مطالبه بود که سنت و مذهب باید به پستوی خانه برود و امر خصوصی افراد شمرده شود و تقریبا بخش بزرگی از این خانواده ها علیرغم تبلیغات رژیم اسلامی زیر بار آن نرفتند و مدرنیسم این بار نه در ظواهر و شکل الگوبرداری شده اش بلکه به عنوان یک اندیشه و یک رنسانس فکری و اجتماعی توانست در جامعه رشد کند.

رابطه بین سنت و مدرنیته با محوریت ارزش های سنتی و مدرن در یک تقابل چهار دهه ای، عناصر سنتیِ ساختار فرهنگی جامعه را دچار یک تحول بنیادین کرد و توسط همان نسلی شکسته شد که جریان مسلط در صدد حذف آن بود و پس از آن عناوینی چون «وظیفه دینی » و «عرف و غیرت» کمرنگ شد. تمامی این فرایند خودجوش و خودسرانه نبود بلکه در نتیجه تغییر شکل زیست بومی و اقلیمی بود که رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی در روند جهانی شدن باعث فرو ریختن این دیوار شد.

 ما امروزه در جامعه ایران اگر هنر و ادبیات مدرن با نگرش اعتراضی و نقادانه داریم بدان خاطر است که آن تفکر مرید و مرادی و فرهنگ سنتی فرمانبرداری جای خود را به فرهنگ گفتگو و شنیدن و شنیده شدن داده است. پافشاری جمهوری اسلامی برای ساختن یک فرهنگ متاثر از مذهب تحت عنوان فرهنگ اسلامی نشات گرفته از تلاشی مذبوحانه بود برای تثبیت سنت های دینی در مقابل روند غالب بر جهان مدرن که امرخصوصی و حریم شخصی افراد جامعه را از گزند روحانیان و منادیان اخلاق مصون می دارد. خوانش اخلاقگرایانه و انسان مدار از مذهب و قوانین شریعت در جامعه ایران با همه دغدغه ها و آمال و آرزوهایش نتوانست به عنوان اهرم فشاری از سوی جامعه و خانواده عمل کند و این چماق همیشه دست نظام سیاسی حاکم بوده است که البته نباید از این نکته هم غافل ماند که استفاده از سنت به مثابه ابزاری برای کنترل زنان و محدودیت های اجتماعی در دوره هایی از حاکمیت جمهوری اسلامی با استقبال همان بخش سنتی جامعه مواجه شده است و به تدریج دین به عنوان رکن اصلی  واپسگرایی و تحجر اهمیت سیاسی اجتماعی خود را از دست داده است.

تصویری شدن فرهنگ عمومی

تحول فرهنگ عمومی در فرآیند جهانی شدن با تولید عناصر فرهنگی به بخش جدایی ناپذیر از یک فرهنگ مدرن تبدیل شده است و الگوهای رفتاری قبل از آنکه شبیه سازی باشد یک الگوی رفتاری با هویت مستقل است که نسل جوان ایران با بهره گیری از فناوری دیجیتال، شکل دیگری از روایت های بصری را در معنا کشف کرده و به ثبت رساندند و نمودهای عینی آن را از خیال به واقعیت آوردند. زیست رویا در واقعیت های عینی به مثابه تنها ابزار نمایش قدرت نسل جدید امروز ایران به یک هژمونی غیرقابل حذف و غیر قابل انکار علیه قدرت مطلقه ی سنتی و متحجر نظام حاکم تبدیل شد. تصاویر و روایت های صوتی که گفتگو را در مقابل تک گویی قرار داد، نخست قدرت پرسشگری و بعد گفتمان نقادانه را در یک سنت مدرن جا انداخت و به عبارتی این از شاخصه های برجسته ی جنبش انقلابی مردم ایران است.
هنگامی که اندیشه و تفکر جمعی با اتکا بر خرد جمعی به یک کنش اجتماعی بدل می شود بدین معناست که جامعه به سرعت درحال پوست انداختن است و یک رنسانس عظیم، نظم و اخلاقیات نظام کهنه را به زیر می کشد. تفاوت این نسل با نسل گذشته خودش در این است که نسل جدید خودش را در مرکزیت این رویداد بزرگ تاریخی می بیند و به جای انکار خودش به مثابه یک نیروی موثر در انقلاب، شهامت آن را دارد تا از انقلاب دفاع کند و دستآوردهای آن را در همین وضعیت کنونی ارج نهد.

روایت های بصری و تصاویری که نشان از همگرایی و همصدایی این نسل دارد چون شبحی  بر فراز ایران در گشت و گذار است و رها از زمان و مکان است به گونه ای که نظریه ی پایان عصر انقلاب ها را به سخره گرفت و به جهان گفت که انقلاب از ما آغاز می شود ولی بعد از ما نیز به پایان نمی رسد. روایت های بصری به ما می گویند که رویا  پیش از آنکه خود راوی یک رنج تاریخی باشد از همه این روایت های بصری عصر دیجیتال بهره می گیرد و با بازنمایی های صوتی و تصویری در جهان تفسیر و معنا که با ادراک و شعور جمعی هم بیگانه نیست به انقلاب ختم خواهد شد، یک انقلاب طبقاتی با خواسته های نسل جوان و با پیشاهنگی طبقه کارگر.

https://akhbar-rooz.com/?p=176007 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل

پدیداری یک جبهه ی چپ پیشنیاز تحول جنبش انقلابی کنونی ست…

هم میهن گرامی، آقای سلیمان بایزیدی، درود بر شما!
سپاس بر شما برای نوشتار بهنگام و ارزشمندتان که میتواند آغازگر گفتگوی سازنده پیرامون جنبش انقلابی کنونی باشد. طرح موارد زیر تنها برای گفتگو ست و شایسته نیست که ایرادگیری فهم شوند:
شما گفته اید: “طبقه کارگر به عنوان یک آلترناتیو می تواند با سازماندهی انقلاب سکان رهبری را به دست بگیرد.” 
پرسیدنی ست که طبقه کارگر با کدام افزار و روش مشخص میخواهد یا میتواند جنبش انقلابی را سازماندهی کرده و “سکان رهبری را بدست بگیرد”؟ 
در نبود وحدت میان سازمانهای چپ، آیا راه اندازی یک جبهه ی چپ (با فهم همه اختلافات) نیست که این “افزار و روش” را فراهم می آورد؟
اکنون که “همگرایی در (میان) لایه های اجتماعی” گستران گردیده ست، آیا وظیفه ی جبهه ی چپ نیست که آن را در راستای منافع “اکثریت عظیم زحمتکشان” هدایت نماید؟  
آیا شعارهای همه-پذیر مانند “کار، نان، مسکن، آزادی” و یا “آزادی، برابری، عدالت اجتماعی” و یا “حکومتی از مردم، تنها بدست مردم، آنهم برای مردم” نیستند که باید از سوی جبهه ی چپ تنین انداز شوند؟

شما میگویید: “نسل جدید … در تفاوت با نسل گذشته … خودش را در مرکزیت این رویداد بزرگ تاریخی می بیند و … به مثابه یک نیروی موثر در انقلاب، شهامت آن را دارد تا از انقلاب دفاع کند و دستآوردهای آن را در همین وضعیت کنونی ارج نهد.” به نگر می آید پیش انگاشته های شما اینند که:
۱ – نسل گذشته خودش را در مرکزیت رویداد تاریخی زمان خود نمیدید و شهامت آن را نداشت تا از انقلاب دفاع کند.
۲ – شما جنبش انقلابی کنونی را همسنگ و همتراز “انقلاب”ی که هنوز رخ نداده میگیرید و به دستآوردهایی اشاره دارید که هنوز در تکوین اند و تثبیت نشده اند.

سلیمان بایزیدی
سلیمان بایزیدی
1 سال قبل

دوست و رفیق عزیز آقای شیرازی گرامی با عرض سلام.سپاسگزارم از نقد و نظر شما. به باور من تنها ابزار برای اتحاد در میان احزاب چپ و سازماندهی طبقه کارگر،همان تعیین مرزبندی ها با جریانات و قطب راست جامعه در مرحله نخست است و دوم اینکه من عمیقا باور دارم که این انقلاب بدون یک اعتصاب سراسری در بخش های بزرگ تولیدی و همچنین صنعت نفت و پتروشیمی به سرانجام نمی رسد و قدر مسلم طبقه ای که بتواند چنین سازماندهی را در میان کارگران به انجام برساند از آن پتانسیل هم برخوردار است که سکان رهبری این خیزش انقلابی را در دست بگیرد.نکته اساسی اینجاست که با پرتاب شدن طبقه متوسط شهری به طبقه متوسط فرودست حاشیه شهرها این ظرفیت برای ایجاد یک جبهه کارگری متحد فراهم شده است.ناگفته نماند که قشر دانشجو نیز اکنون بیش از هر زمان دیگری با طبقه کارگر همراه و همصدا شده است و این حرکت عظیم را باید به فال نیک گرفت.
دوست عزیز و فرهیخته من باید خدمت شما عرض کنم که اختلافات و شکاف و ریزش در درون احزاب چپ به طور کلی جدا از خط مشی و مبارزه طبقه کارگر در درون ایران است و به گونه ای متحدتر از همیشه به رهبران خودشان امیدوارند و به این حقیقت پی برده اند که چالش هایی که احزاب چپ تبعیدی با آن درگیر هستند در شیوه سازماندهی و اتحاد طبقاتی کارگران نمی تواند خللی ایجاد کند.
در مورد نقد و نظر شما که در باب نسل جدید عنوان کردید باید بگویم ما وقتی از مرکزیت این رویداد سخن می گوییم و جوانان را مثال می زنیم قطعا بدان معنا نیست که نسل گذشته هیچ نقشی در آن ندارد بلکه مسئله اساسی اینجاست که تفاوت نسلی با خودش بسیاری از مطالبات و خواسته هایی را آورده است که نسل جدید بیشتر روی آن فوکوس دارد تا نسل پدران و مادرانشان و این بسیار طبیعی است. آنچه که در خیزش انقلابی ایران دیدیم اینستکه نسل پدران و مادران این نسل هنوز دارای آن رویکردهای محافظه کارانه هستند که شامل همه طبقات اجتماعی آن می شود و نباید از این حقیقت به سادگی گذشت که نسل امروز ایران برای تداوم مبارزات خودش به این نیاز دارد تا نسل گذشته را نیز با خود همراه سازد. اساسا یک جدل و کشمکش ذهنی در میان نسل گذشته هست که با تصویری که از انقلاب ربوده شده ۵۷ در ذهن دارد به دام ملاحظاتی افتاده است‌ که‌ عملا از انقلاب هراس دارد و شاید به همین خاطر است که عمده ی دل نگرانی ها و تشویش را نسل پدران و مادران این نسل جدید دارند که نیازمند یک برخورد متکی بر آگاهی و خوانش جامعه شناختی از آن است.
در پایان عرض کنم که ما در موقعیت انقلابی هستیم و هنوز به قول شما تکوین و تثبیت نشده است و به همین دلیل قضاوت زودهنگام و تحلیل های شتابزده اوضاع را آشفته خواهد کرد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x